این کتاب که نویسندۀ آن یکی ازرهبران و عوامل تبلیغاتی سرشناس حزب الله لبنان است از استدلال های سفسطه آمیز فراوانی برای اثبات این که دموکراسی به گونه رایج در غرب هدفی جز آماده ساختن جوامع برای جریان بهتر سرمایه و در اساس برای برقراری سلطۀ کشورهای پیشرفتۀ غربی بر دیگر کشورها دنبال نمی کند، سرشار است. فکر دیگری را که نویسنده با گستاخی می کوشد جا بیندازد این است که ولایت فقیه، نظامی که زیربنایش احکام شرع است و در آن یک پیشوای مذهبی به تنهایی از اختیارات نامحدود در همۀ شئون اجرایی و قضایی و تقینینی، بدون الزام به هیچگونه پاسخگویی به خاطر اعمال و تصمیمات خود برخوردار است، نه یک نظام مطلقۀ استبدادی، بلکه نوعی از دموکراسی است.
او پس از اشاره به موج عظیم نارضایتی های برخاسته از انتخابات ریاست جمهوری 1388 که یک اعتراض عظیم و خروشنده به اقدام کارگزاران حکومت به خاطر زیر پا گذاشتن همۀ معیارهای صداقت و انصاف، درستکاری و قانون مداری بود، به طور ضمنی به این حقیقت که در جریان آن خیزش بزرگ مردمی مشروعیت نظام به طور کلی زیر سؤال رفت اذعان می کند. با این همه می نویسد: «بقاء رهبر و رئیس جمهور ، و ارتقاء موقعیت اعضای مجلس و دیگر شورای های رسمی نشانۀ آن بود که نظام از آنچه که دشمنان انتظار داشتنند نیرومندتر است و این نظر را به کرسی نشاند که ولایت فقیه همچنان از پشتیبانی اکثریت خاموش و انبوه ایرانیان عادی برخوردار ميباشد.
نویسنده با آنکه رواج سرکوب و خشونت را در ایران به ویژه بعد از برگزاری آخرین انتخابات ریاست جمهوری یکباره انکار نمی کند، مدعی است که «در مقایسه با دیگر کشورهای خاورمیانه ایران هنوز از آزادی شایان توجهی برخوردار است و تنها کشور در منطقۀ خلیج(فارس) به شمار میرود که در آن انتخابات دموکراتیک همچنان به طور منظم برگزار میگردد.»
در جايی دیگر در رابطه با شأن نزول کتاب آمده است: «در حالی که این کتاب بر ساز و کارهای داخلی جمهوری اسلامی تمرکز دارد، پژوهشگران آینده ممکن است بخواهند رابطه میان اشاعۀ دموکراسی و عوامل خارجی را مانند تحریم ها و تهدیدهای نظامی موردبررسی قرار دهند. چنین مطالعه ای ممکن است این آگاهی را در اختیار سیاست گذران درغرب بگذارد که بهترین راه، به خود واگذاشتن ایرانیان برای پرورش دادن شیوه های دموکراتیک نوپای خویش است.»
فصلهای هفتگانۀ کتاب، جز بخشی از فصل اول که حاوی کلیاتی در شرح اصول و مبانی شیعی گری است، تماماً به دفاع و تحسین از عملکرد جمهوری اسلامی، برشمردن مزایایی که استقرار این نظام برای مردم ایران در برداشته و توجیه رفتارها وسیاست های این نظام درحیات سی و چند ساله آن اختصاص دارد. فصل چهارم زیر عنوان «آیا ولایت فقیه به استبداد می انجامد؟» بخش های دستچین شده ای از سخنان آیت الله خمینی و آقای خامنه ای را در بر دارد که اگر کسی از نتایج مصیبت بار زمامداری و رهبری آن دو برای کشور بی اطلاع باشد، گمان می برد که آنها فرشتگانی هستند که از عرش اعلا برای استقرار عدالت و برابری و رفاه و نیکوکاری در جامعۀ ایرانی و پاسداری از استقلال و حاکمیت و منافع ملی ایرانیان به زمین خاکی فرود آمده اند. گستاخی نویسنده در دروغ بافی و تحریف واقعیت ها و تلاش او در شست و شوی کارنامۀ دهشت بار جمهوری اسلامی، از جمیع جهات خواننده را به شگفتی وا می دارد. طنز موضوع، اصرار نویسنده در به کرسی نشاندن این دروغ های فاحش است که گویا یک ساز و کار پویای دموکراسی سازی پس ازاستقرار نظام ولایت فقیه درایران جریان پیدا کرده که هنوزراه تکوین و کمال خود را ادامه میدهد، ولی تا هم اکنون نیز ثمرات درخشان و بی سابقه ای از آن برای مردم ایران به بار آمده است.
نویسنده در کتاب خود از «جنبش سبز و خواست های آن نیز یاد کرده اما کوشیده است این اعتقاد را به خواننده القاء کند که جنبش با اعتراض پرسر وصدای خود در خارج از چارچوب قانون کشور رفتار کرد، و بسیاری از خواستهای آن افراطی بود و وجاهت قانونی نداشت. او ضمن پیگیری مسیر اعتراضات بعد از انتخابات 1388 ریاست جمهوری بر این عقیده پای می فشارد که تظاهرات «خشن» هوارادارن جنبش سبز در روز عاشورا حرکتی بود که سر انجام کاسۀ صبر مقامات را لبریز کرد و در نهایت نه تنها به شکست کامل جنبش بلکه به شکست نهایی جریان اصلاح طلبی نیز در ایران انجامید.
هر چند که نویسنده کوشیده است به کتاب خود لحنی محققانه ببخشد، با نگاهی به نخستین صفحات آن می توان دریافت که انتشار این کتاب بخشی از تبلیغات وسیع رژیم تهران برای ایجاد تصویری مثبت از خود در افکار عمومی بین المللی است. دموکراتیک خواندن یک نظام حکومتی که تمامی کشور را به زندان بزرگی برای آزاد اندیشان و عدالت خواهان تبدیل کرده است، رژیمی که نه تنها دگر اندیشان را بدون محاکمه یا با محاکمات شتابزده و فرمایشی به بالای چوبۀ دار می فرستد و در زندانهای خود زیر شکنجه می کشد، بلکه وکلای مدافع آنها را نیز برخلاف همۀ معیارهای معمول جهانی به زندانهای بلند مدت محکوم میکند، براستی ادعایی خنده انگیز است، ولی البته از شخصی وابسته به حزب الله لبنان که موجودیت آن مرهون حاتم بخشی های رژیم تهران است استبعاد چندانی ندارد.
آرمان شهر دموکراسی و انتخابات آزادی که مؤلف ازایران اسلامی ترسیم کرده همانجایی است که یک کارگر وبلاگ نویس را به جرم ابراز عقایدش در فضای مجازی با خشونتی حیوانی جلو چشمان حیران مادرش از خانه بیرون می کشند و سه روز بعد جسد بی جان او را به خانواده او تحویل می دهند. همان جایی است که وکلای مدافعی مانند نسرین ستوده را به گناه این که سخنی در دفاع از آزادی و حقوق بشر گفته اند به زندانهای دراز مدت محکوم می کنند و آنها را در معرض انواع فشارهای غیرانسانی قرار می دهند. همانجایی است که دروغ زیر بنا و درون مایۀ اصلی همۀ گفتار و کردار دولتمردان آن را تشکیل می دهد و فساد و ریا و چاپلوسی در حال از هم گسستن تار و پود جامعه است.
استیلای نظامی این چنین خشونت پیشه و ماجراجو و فاسد بر کشور ما اگر برای مردم ایران سخت زیانبار بوده، برای حزب الله لبنان حکم موهبت آسمانی را داشته است، بنابراین اگر حزب الله و کارگزاران آن ازاین گرافه آمیز تر نيز در بارۀ دستگاهی که موجودیت آن وابسته به اين نظام است سخن بگویند، جای هیچگونه شگفتی نیست. مؤلف چنانکه در کتاب آمده دارای دانشنامۀ دکتری در مطالعات اسلام شناسی است و افزون بر فعالیت مستمر خود در دستگاهای تبلیغاتی حزب الله مانند تلویزیون المنار و روزنامۀ السفیر،، در دانشگاه بیروت نیز به تدریس جامعه شناسی و تاریخ اشتغال
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
AZARAKHSH.com
چرا اين همه دروغ و چاپلوسی ؟
نظامی که از درون موريانه فساد کالبد در حال احتضار آن را متلاشی ساخته و از برون با کشتار و آزار وشکنجه سيمای کريه آن تنفر انگيز و وحشت آفرين شده است، در انديشه خام خود چنين می پندارد اگر با اجير کردن مزدورانی که چشم به منابع ملی مردم ايران دوخته اند، ميتواند به پيکربی جان خود رمق تازه ای دهد، شايد هم در سطح جهانی آبرويی که هرگز نداشته اند را برای خود فراهم آورند.
ابراهيم موسوی لبنانی، وابسته به حزب الله لبنان که بنيان گذار و رهبر آن حسن نصرالله، برای خامنه ای شجره نامه ای تدوين و او را وارث امامان شيعه و از نواده گان امام چهارم اعلام داشته ، در کتابی زير عنوان « فرايند اشاعه دموکراسی در ايران» انتشار داده تا شايد بتواند وجهه و آبرويی برای نطام ولايت فقيه فراهم آورد.
نظامی که زندان های مخوف آن در سراسر ايران گسترده شده و ده ها هزار انسان بی گناه که از بيداد گری و خشونت نظام، وکلايی که دفاع از محکومان بیگناه را به عهده گرفته بودند، يا کارگرانی که حقوق پرداخت نشده شش ماهه يا يک ساله خود را طلب ميکردند، در آنها به وحشتناک ترين روش های غيرانسانی شکنجه ميگردند و گاهی نيز در زير شکنجه بازجويان به قتل ميرسند.
نظامی که رهبر آن به خاطر اينکه فساد عناصر شبکه مافيايی منصوبين و اعضای مؤثر بيت رهبری آشکار نگردد با شهامت فرمان ميدهد: «آنقدر اين مسأله را کش ندهيد» نظامی که به مدت سی و سه سال فرد ملی گرايی را که وابستگی مذهبی و صداقت او بارها عيان گرديده است، به بهانه های بدون دليل و مدرک «مخالفت با تشکيل مجلس خبرگان، مذاکره با امريکای جهانخوار» از سی و سه سال پيش تاکنون در بازداشت نگه داشته که هنوز در سن هشتاد سالگی در زندان زجر ميکشد، اما آدم کشانی مشابه سعيد مرتضوی که در قربانگاه کهريزک جوانان ايرانی را با شکنجه دادن به قتل ميرساند، و قوه قضائيه منتحب خود رهبر نيز جرم او را مسلم اعلام ميدارد ترفيع مقام می يابد.
در اين شرايط دد منشانه و دهشتناک نويسنده ای که احترام قلم را به هيچ می شمارد و چاپلوسانه به دربار خامنه ای چنگ می آويزد و با نگارش گزافه هايی به پای بوسی رهبر ميرود تا هزينه ساختمان های لوکس و زيبای لبنان و ميهمانی ها و باده نوشی های زنان و مردان پيرو حزب الله را که تصاوير آنها در رسانه های سراسر جهان و سايت های ايران منعکس گرديده را فراهم آورد. درحالی که ميليون ها گرسنه و بی خانمان در سراسر ايران در شهر و روستا ها و در بيابان های بی آب و علف پراکنده هستند.