هزینه تخريب فرهنگ و تاريخ ايران از جیب ملت پرداخت می شود
من تازه متوجه شده ام که چه توطئه گسترده ی جهانی علیه تاریخ و فرهنگ ایران و برای ایرانی زدایی در حال اجراست که جمهوری اسلامی هم در یک بعد آن قرار دارد
از: مهندس کورش زعيم
به بهانه سالگرد کمیته بین المللی نجات پاسارگاد
هنگامی که کمیته بین المللی نجات پاسارگاد، چهار سال پیش بنیانگذاری شد، وظیفه پاسداری از میراث تاریخی و فرهنگی ما، بویژه در دشت پاسارگاد، در چارچوب تعریف ساده ای می گنجید: سد سیوند به آثار باستانی تنگه بلاغی و آرامگاه کورش آسیب می رساند. و این بر نگرانی های همیشگی ما در طی سی سال گذشته که غارت آثار باستانی زیر خاک، دزدی عتیقه و اشیاء باستانی از موزه ها و جایگاه های کاوشگری، اجرای طرحهای عمرانی در جایگاه های آثار باستانی، تخریب محیط زیست، جنگل ها و اکو سیستم طبیعی، و بطور کلی اهمال و بی اعتنایی سازمان های حفاظت محیط زیست و میراث فرهنگی به انجام وظیفه خود افزوده شده بود.
نگرانی از تاثیر سد سیوند که در حال ساخت بود بر تنگه بلاغی، دشت مرغاب و آرامگاه کورش، باعث شد که من با تشویق شادروان دکتر پرویز ورجاوند و یاری دوستان کارشناس، بررسی های کارشناسی دقیقی از آن پروژه کردیم که من طی یک سخنرانی در آبان 84، و مصاحبه های متعدد، نتایج مطالعات خود را که شامل غیر کارشناسی بودن سد از دیدگاه مهندسی و نیز تاثرات مخرب آن بر آثار باستانی تنگه بلاغی و دشت پاسارگاد و محیط زیست و غیره، و مهمتر از آن تاثیر تخریبی آن بر آرامگاه کورش عرضه کردم.
وقتی شنیدم متن سخنرانی من در تارنمای کمیته بین المللی نجات پاسارگاد، که در آن زمان حدود یک سال از پیدایش آن می گذشت، درج شده و به آنجا مراجعه کردم، برای نخستین بار فهرست تخریب ها و آسیب هایی را که در سراسر کشور به میراث تاریخی و فرهنگی ما وارد می آمد در یک جا گردآوری شده دیدم. مشاهده فهرست و ابعاد نابودسازی و گستره جغرافیایی آن که سراسر ایران را فرا می گرفت، مرا مانند مشاهده صحنه یک قتل عام فجیع تحت تاثیر قرار داد. با گذشت زمان و پیوستن شمار بیشتری از کارشناسان و هم میهنان نگران به این کمیته، فهرست فاجعه بار تخریب ها بطور روزانه افزایش می بافت. من که تا آن زمان جمهوری اسلامی را برای بی اعتنایی به وظیفه حفاظت و چشم پوشی از غارتگری های آشکار سرزنش می کردم، کم کم متقاعد شدم که این روند نابودسازی چیزی نیست که تصادفی باشد و یا اینکه غارت ها را بتوان فقط به ژرف بودن فرهنگ دزدی در جمهوری اسلامی نسبت داد.
هر چه زمان پیش می رفت و همراه و هماهنگ با تخریب پیوسته، برنامه ریزی شده و سیستماتیک در درون کشور، آثار برونمرزی آن هم، مانند ادعای امارات نسبت به جزیره های خلیج پارس، کوتاه آمدن و باخت در دریای مازندران، تولید فیلم های توهین آمیز مانند 300، تغییر نام خلیج پارس در نشنال جئوگرافیک و گوگل و منابع دیگر، و سرانجام مقاله هایی در تحریف و وارونه سازی تاریخ در مطبوعاتی مانند مجله وزین اشپیگل و روزنامه دیلی تلگراف، بطور سیستماتیک بروز کرد، و حتا سران جمهوری اسلامی نیز که باید حرمت فرهنگ ملی را حفظ کنند، ایرانیان پیش از اسلام را بی تمدن خواندند و به مطرح ترین نماد فرهنگی ایران در تاریخ بشریت توهینی نابخشودنی کردند. من تازه متوجه شدم که چه توطئه گسترده جهانی علیه تاریخ و فرهنگ ایران و برای ایرانی زدایی در حال اجراست که جمهوری اسلامی هم در یک بعد آن قرار دارد. وقتی یک کودک دانش آموز ایرانی در یکی از استان های کشور زبان تدریس را در دبستانی که هزینه آن را ملت ایران می دهد نمی فهمد و باید معلم سرخانه بگیرد تا گویش وارداتی محلی را به او آموزش دهند تا بتواند به دبستان برود، کسی جز جمهوری اسلامی را نمی توان در این توطئه خطرناک متهم کرد.
من به گوگل و اشپیگل و دیلی تلگراف و دیگران برای مقاله هایی سراپا دروغ، و برای وارونه سازی تاریخ ایران، اعتراض نمی کنم، زیرا جای پای جمهوری اسلامی، حافظان ظاهری میراث فرهنگ و تاریخ ایران را، در آن می بینم. چرا به یک رسانه بیگانه اعتراض کنیم اگر هزینه تخريب تاريخ و فرهنگ ايران و توهین به ملت ایران از جیب ملت مان پرداخت شده باشد. آیا دشمن آنقدر در جامعه ما و در نظام حکومتی ما نفوذ کرده که برای ایرانی زدایی و برای تکمیل آنچه حمله عرب به ایران آغاز کرد، باید از خزانه ملت پرداخت کنیم؟
موج ایرانی زدایی که نخست با یورش عربان به ایران آغاز شد، از دو سده پیش توسط امپراتوری بریتانیا جهت حفاظت از مستعمره هندوستان که در گستره فرهنگ ایرانی قرار داشت به شدت اعمال شد، سپس توسط شوروی در قفقاز و آسیای میانه به پی گرفته شد، توسط جمهوری اسلامی از سی سال پیش بازآغاز گردید و اکنون با روی کار آمدن دولت نهم ابعاد گسترده و جهانی بخود گرفته است.
طایفه ضد ایرانی و ضد تمدنی که اکنون بر ایران حکومت می کند، غرور و هویت خود را در فرهنگ قبیله ای هزاران سال پیش یک منطقه انیرانی جستجو می نماید و اعمال آن نشان داده که تا آخرین آثار تمدن ایرانی را نابود نکند و نزداید آرام نخواهد نشست. از اینروست که خرابی ها، نابودسازی ها، فرهنگ کشی ها، خشونت با مردم و قانون های ضد ارزشی و دشمنی آشکار و مخرب با فرهنگ ایرانی و تاریخ ایران زمین ابعاد نجومی و فرامرزی یافته است.
در تمام مدت این چهار سال غم انگیز، فعالترین و موثرترین گروهی که در گردآوری اطلاعات و کشف ابعاد این فاجعه تاریخی، آگاهی رسانی و جلب همکاری و همدردی استادان و کارشناسان و ایراندوستان و نیز بیدار کردن وجدان بین المللی وجود داشته، کمیته بین المللی نجات پاسارگاد بوده است. من سالگرد این سازمان را به همه ایرانیانی که از این یورش فرهنگی ناجوانمردانه و نامتمدنانه رنج می برند شادباش و امیدوارباش می گویم.