جمشيد برزگر/26 سال پيش، در سيزدهم آبان ماه سال 1358، سفارت آمريکا به تصرف گروهی درآمد که با نام دانشجويان پيرو خط امام از انقلاب اسلامی به رهبری آيت الله خمينی، بنيانگذار جمهوری اسلامی دفاع می کردند.در جريان تصرف سفارت آمريکا، 52 کارمند و ديپلمات حاضر در اين سفارتخانه، به گروگان گرفته شدند. اين حادثه از همان هنگام و در متن التهابات جامعه ايران، دستمايه ای مناسب را در اختيار برخی گروه ها قرار داد که از آن برای به دست گرفتن قدرت و تثبيت موقعيت خود در حاکميت بهره بگيرند.
اشغال سفارت آمريکا، اگرچه به گفته عاملانش، اقدامی از پيش طراحی شده نبود، اما به هر حال، پيامدهايی دامنه دار و دراز مدت در عرصه های سياست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی برجای گذاشت. برخی از منتقدان سياست های جمهوری اسلامی بر اين باورند که در مقابل يک گروگانگيری 444 روزه، اکنون بيش از دو دهه است که منافع ملی ايران گروگان مشی و روشی است که در سيزدهم آبان ماه سال 1358، در پی اقدامی که گفته شده از پيش طراحی نشده بود، آغاز شد
سقوط دولت موقت و قدرت گيری جناح چپگرای جمهوری اسلامی و تبديل آمريکا به اصلی ترين دشمن انقلاب اسلامی، تاثييری تعيين کننده بر رويدادهايی گذاشتند که در دو دهه گذشته، سيمای درونی و چهره جهانی جمهوری اسلامی را رقم زدند.
دانشجويان پيرو خط امام، برخلاف طيف سنتی روحانيون که طيف راست جمهوری اسلامی را تشکيل می داند، عمدتا قرائتی چپگرايانه از انقلاب اسلامی داشتند و در دشمنی با آمريکا، به گروه ها و احزاب مارکسيستی نزديک بودند که آن زمان هنوز امکان حضوری علنی در جامعه داشتند.
دفاع جريان های عمده مارکسيستی، نظير حزب توده و سازمان فداييان خلق، اکثريت، از اقدام دانشجويان پيرو خط امام، نشانه ای روشن از اين نزديکی و همسويی دست کم در يک مورد تعيين کننده، يعنی نحوه مواجهه با آمريکا بود، حتی ديگر گروه های مارکسيستی منتقد و يا مخالف جمهوری اسلامی نيز، اشغال سفارت آمريکا را به طور صريح يا تلويحی تاييد کردند.
با اين همه، جناح چپگرای جمهوری اسلامی که همزمان نگران قدرت گيری جريان های غير مذهبی، به ويژه گروه های مارکسيستی بود، کوشيد با استفاده از اصطلاحاتی نظير استکبار جهانی به جای امپرياليسم، بر تمايز خود و شعارهايش از جهت گيری های مشابه تاکيد کند.
به نظر می رسد که تاکيد پيوسته آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی و بخشی از پرقدرت ترين نهادهای حاکميت بر دشمنی با آمريکا، ابزاری کارآمد برای حل و فصل مسايل درون حاکميتی، برخورد با منتقدان و مخالفان، تهييج و بسيج هواداران، حفظ و افزايش مشروعيت و تحقق و تثبيت نظام دلخواه بوده است
در مقابل، جناح راستگرای جمهوری اسلامی به رغم مخالفت اوليه با اشغال سفارت، به ويژه پس از آشکار شدن پيامدهای داخلی آن در منازعه جاری بر سر قدرت و حمايت صريح آيت الله خمينی از اقدام دانشجويان، به مخالفت ها و انتقادهای خود پايان داد.
اگرچه تا زمان درگذشت آيت الله خمينی، اين جناح چپگرا بود که خود را وارث تمام عيار اشغال سفارت آمريکا می دانست و آن را گرامی می داشت، اما پس از درگذشت وی، جناح محافظه کار چنين وظيفه ای را بر عهده گرفت.
در حقيقت، در فاصله يک دهه، آمريکا به تابوی اصلی جمهوری اسلامی و ملاک و معياری تغيير ناپذير در تعيين رويکردها و جهت گيری ها در حوزه سياست خارجی بدل شده بود. چنين امری، در عين حال، پيامدهای ناگزيری نيز در عرصه سياست داخلی و معادلات سياسی درون قدرت داشت.
همزمان با فاصله گيری چپگرايان پيشين و اصلاح طلبان بعدی از شعارهای قبلی خود،طيف مقابل، دشمنی با آمريکا را در مرکز سياست ها وديدگاه های خويش قرار داد و از آن، حتی برای مهار کسانی بهره برد که خود حادثه اشغال سفارت را آفريده بودند.
از يک زاويه و با توجه به تحولات و رخدادها، به نظر می رسد که تاکيد پيوسته آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی و بخشی از پرقدرت ترين نهادهای حاکميت بر دشمنی با آمريکا، ابزاری کارآمد برای حل و فصل مسايل درون حاکميتی، برخورد با منتقدان و مخالفان، تهييج و بسيج هواداران، حفظ و افزايش مشروعيت و تحقق و تثبيت نظام دلخواه بوده است.
همزمان با فاصله گيری چپگرايان پيشين و اصلاح طلبان بعدی از شعارهای قبلی خود،طيف مقابل، دشمنی با آمريکا را در مرکز سياست ها وديدگاه های خويش قرار داد و از آن، حتی برای مهار کسانی بهره برد که خود حادثه اشغال سفارت را آفريده بودند
تبعات چنين وضعيتی، در عين حال تنها محدود به حوزه های داخلی و درون حاکميتی نمانده و به طور تعيين کننده ای جايگاه و موقعيت ايران در منطقه و جهان را تعريف کرده است.
در بيش از دو دهه ای که از اشغال سفارت آمريکا و قطع روابط دپيلماتيک دو کشور می گذرد، هر رويداد قابل توجه و مرتبط با منافع ملی ايران، به شکلی متاثر از ميزان دشمنی جمهوری اسلامی و آمريکا بوده است.
پرونده فعاليت های اتمی، بحث حقوق بشر، اصلاحات، منازعات مرزی، تروريسم، روند صلح خاورميانه، حضور در سازمان تجارت جهانی، دسترسی به تکنولوژی نوين، تحريم اقتصادی و سرمايه گذاری در صنعت نفت، تنها مواردی از فهرست بلندبالايی هستند که مستقيم و غير مستقيم در پيوند با بحث رابطه ايران و آمريکا است.
در جهان معاصر، اين تنها ايران نبوده که سياست هايش را در دشمنی با آمريکا تعريف کرده، اما بسياری از اين کشورها، حتی کشوری مانند ويتنام که نماد مبارزه با آمريکا در تاريخ معاصر محسوب می شود، برای تغيير وضعيت، تامين منافع ملی خود و کاستن از هزينه های رابطه ای خصمانه، کوشيده اند مناسباتشان را با آمريکا بهبود بخشند.
از چنين منظری است که برخی از منتقدان سياست های جمهوری اسلامی بر اين باورند که در مقابل يک گروگانگيری 444 روزه، اکنون بيش از دو دهه است که منافع ملی ايران گروگان مشی و روشی است که در سيزدهم آبان ماه سال 1358، در پی اقدامی که گفته شده از پيش طراحی نشده بود، آغاز شد.
انقلاب: در چهارم نوامبر 1979، به سفارت ايالات متحده در تهران يورش بردند و دهها نفر از کارکنان آمريکايی سفارت را به گروگان گرفتند. هزاران نفر ديگر از معترضان در پاسخ به دعوت آيت الله خمينی، رهبر تازه ايران برای حمله به منافع آمريکا و اسرائيل، در اطراف محوطه تجمع کرد
آمريکا تحقير شد: دانشجويان، گروگانها را با چشمبند در برابر دوربين عکاسان و فيلمبرداران به نمايش گذاشتند تا آمريکا را که از نظر رهبران انقلابی "شيطان بزرگ" شده بود، تحقير کنند.
تلاشهای ديپلماتيک: آزادسازی گروگانها، به اولويتی برای دولت جيمی کارتر، رئيس جمهور وقت آمريکا (که در عکس به همراه سايروس ونس، وزير خارجه ديده می شود) بدل شده بود اما به جز تحريمهای ناکارآمد اقتصادی، کار چندانی از آنها بر نمی آمد. آقای کارتر متعهد شد که جان گروگانها را حفظ کند و فعاليتهای ديپلماتيک شديدی را برای تامين آزادی آنها به اجرا درآورد. اما ناکامی او سرانجام در شکستش در انتخابات رياست جمهوری سال 1980 در مقابل رونالد ريگان مؤثر بود.
آزادی زودهنگام: دو هفته پس از آغاز بحران، نشانه ای از اميد به نظر رسيد. آيت الله خمينی دستور آزادی 13 گروگان زن و سياهپوست را صادر کرد که اغلب آنها (از جمله کتی گراس، نفر وسط) از کارکنان اداری سفارت و اعضای واحد نگهبانی تفنگداران نيروی دريايی بودند که وظيفه آنها حفاظت از سفارتخانه های آمريکا در سراسر دنياست. يکی ديگر از گروگانها، ريچارد کوئين کنسوليار سفارت در ژوئيه 1980 به دليل ابتلا به بيماری "ام اس" آزاد شد. اما 52 گروگان باقيمانده برای مدت 444 روز سخت و رنج آور، از آزادی محروم ماندند.
بن بست: اما هيچکدام از طرفين آمادگی مصالحه بيشتری نداشتند. در ماه فوريه سال 1980، ايران مجموعه تازه ای از تقاضاها را در ازای آزادی گروگانها مطرح کرد. اين تقاضاها شامل تسليم شاه به ايران برای محاکمه در تهران و همچنين برخی حرکات نمادين ديپلماتيک ديگر مانند عذرخواهی آمريکا بابت اعمالش می شد.پرزيدنت کارتر اين تقاضاها را رد کرد. او اندکی بعد با فرمان اجرای يک عمليات نجات که بد طراحی شده بود، بحران را به نحو قابل توجهی وخيمتر کرد.
فاجعه در بيابان:اجرای يک عمليات جسورانه از سوی ارتش آمريکا برای نجات گروگانها که با نام رمز پنجه عقاب طراحی شده بود، در ماه آوريل سال 1980 به تحقير بيشتر آمريکا انجاميد.بر اساس اين نقشه قرار بود هواپيماها مخفيانه در بيابان فرود بيايند تا به نيروهای ويژه آمريکايی امکان دهند که به تهران نفوذ کنند و 52 گروگان را آزاد کنند.اما طراحی اين عمليات پر از عيب و نقص بود و ماموريت به ناگزير هنگامی که دو هلی کوپتر در توفان شن آسيب ديدند و نتوانستند به ميعادگاه برسند، لغو شد. وضعيت، زمانی که يک هلی کوپتر ديگر هنگام خارج شدن از محل به يک هواپيمای ترابری برخورد کرد، بدتر شد.
بقايای سوخته: هشت نفر از نيروهای آمريکايی جان خود را در آتشی که آسمان شبانگاهی را روشن کرد، از دست دادند.اجساد سوخته برخی از اين کشته شدگان، در جريان تظاهرات عظيم به خيابانهای تهران کشانده شدند. اسناد محرمانه عملياتی نيز در لاشه هواپيما يافته شدند و در معرض ديد رسانه های بين المللی قرار گرفتند.
موضع گروگان:در کريسمس سال 1980، باری روزن، يکی از گروگانها اجازه يافت تا پيامی را خطاب به خانواده اش در تلويزيون ايران بخواند.او سالها بعد، زمانی که با عباس عبدی، يکی از رهبران دانشجويان در دوران انقلاب ديدار کرد، خبرساز شد.آقای روزن از "کسانی که حقوق انسانی آن آمريکايی ها را زير پا گذاشتند" خواست که ابراز تاسف کنند و "دست کم نزد خودشان اقرار کنند که کارشان ناموجه بوده است".اما آقای عبدی تاکيد کرد که کارشان قابل توجيه بوده و اعتراض غيرخشونت آميزی بوده است که شايد در حقيقت جان آمريکايی ها را حفظ کرده باشد.
آزادی: پس از ماهها مذاکرات با ميانجيگری الجزاير و مرگ شاه، سرانجام ديپلماسی آمريکا به ثمر رسيد.روز بيستم ژانويه 1981، همزمان با مراسم تحليف پرزيدنت رونالد ريگان، گروگانها آزاد شدند. روز بعد آنها از طريق پايگاه نيروی هوايی آمريکا در آلمان غربی، راهی آمريکا شدند و به اين کشور بازگشتند.در اين تصوير، ديويد رودر، وابسته نيروی هوايی آمريکا هنگامی که به خاک آلمان وارد می شود، از شادمانی فرياد می کشد.
شگفتی اکتبر؟رونالد ريگان که به تازگی در مقام رياست جمهوری آمريکا مراسم تحليف به جا آورده بود، به سخنان بروس لاينگن، بلندپايه ترين ديپلماتی که در تهران گروگان بود، و يکی از سه نفری که در چهارم نوامبر 1979 در وزارت خارجه ايران به اسارت درآمدند، گوش می دهد.پس از آنکه موج شادی و سرخوشی از آزادی گروگانها فروکش کرد، پرسشهای دشوار و دست و پاگيری سر برآوردند که هرگز کاملا پاسخ داده نشدند.منتقدان همچنان بر اين باورند که تيم انتخاباتی آقای ريگان توطئه کردند که آزادی گروگانها را تا بعد از انتخابات سال 1980 به تعويق بياندازند تا نگذارند که حل اين بحران، به پيروزی آقای کارتر و ماندن او در قدرت کمک کند.
يادبود: امروز، سفارت آمريکا هنوز صحنه برپايی تظاهرات سالانه خشم آلودی است که تظاهرکنندگان در آن شعارهای ضدآمريکايی و ضداسرائيلی سر می دهند و پرچمها و تصاوير سياستمداران را آتش می زنند. اما در باقی ايام سال، اين ساختمان محل برگزاری موزه ای انقلابی است که در سال 2001 افتتاح شد.بيرون درهای ساختمان، در يکسو مدلی برنزی از مجسمه آزادی گذاشته شده و در سوی ديگر مجسمه ای از يکی از گروگانها قرار گرفته است.