نگاهی به مصاحبه آقايان اديب برومند ، عليرضا نوری زاده و بيژن فرهودی در تلويزيون صدای امريکا
چرا خاطره 28 مرداد سال 1332 را نميتوان فراموش کرد؟
در مصاحبه روز 26 مرداد تلويزيون صدای امريکا با آقای اديب برومند رئيس شورای مرکزی و هيأت رهبری جبهه ملی ايران در مورد جوان گرائی در جبهه ملی، مسائلی نيز در مورد کودتای 28 مرداد مطرح شد و آقايان عليرضا نوری زاده ميهمان و بيژن فرهودی مجری برنامه سؤالاتی مطرح کردند که قابل بحث ميباشند.
من در مقام پاسخ گوئی به آقای نوری زاده نيستم زيرا آقای اديب برومند دراين مورد آنچه لازم بود بيان داشته اند. اما به نام يک هموطن عادی ايرانی که در جريان روند و تحولات نهضت ملی بوده در حالی که به باور های همه احترام ميگذارم ، ميخواهم باورم را که چرا به عنوان يک ايرانی نميتوانم فاجعه کودتای 28 مرداد را ببخشم و فراموش کنم، بيان دارم.
فراموش نکردن کودتا برخلاف آنچه که آقای فرهودی عنوان کرده اند مخالفت با امريکا نيست. مخالفت نابخردانه دولت ايران را نبايد به نام مردم ايران عنوان کرد. مردم ايران درموارد مختلف نشان داده اند که هيچ مخالفتی با دولت و مردم امريکا نداشته و ندارند. من کاملا به نقش تراست ها و شرکت های فرامليتی بين المللی در تحولات جهان آگاهی دارم و از نقش آنها در شکل گيری کودتا واقف هستم. بيان کودتا در شيلی عليه آلنده و مقايسه آن با کودتا و مردم ايران قياس مع الافارغ است و نبايد به عنوان نکته ای انحرافی دربحث کودتای 28 مرداد قرار داده شود.
هرچند دست نوشتن حرف هائی که آقايان فرهودی و نوری زاده در مصاحبه خود گفته اند کاملا ممکن نبود همه به خاطر سپرده شوند، اما آنچه در اينجا نوشته ميشوند کاملا با مضمون گفتار آقايان همخوانی دارند.
آقای فرهودی سؤال خود را اين طور مطرح ميکند « هر وقت که با يکی از مقامات جبهه ملی مخصوصا در مرداد ماه که دو روز ديگر سالگرد 28 مرداد است که دولت دکتر محمد مصدق سقوط کرد و تيمسار زاهدی جای ايشان را گرفت، بعد از گذشت اين همه سال آيا هيچ تغييری در آن حادث نشده است؟ و آنچه که در مرداد 32 در ايران اتفاق افتاد نبايد فراموش شود؟ و هنوز ادامه صحبت هائی است که در طول 50 سال گذشته عده ای آن را کودتا و عده ای هم آن را قيام ملی ميدانند. چرا هيچ نوع تحولی درمورد واقعه 28 مرداد به وجود نيامده که باعث شود آن را فراموش کنيد و به آينده به پيونديد. در شيلی نيز کودتائی رخ داد ولی حالا امريکا و شيلی دارای بهترين روابط هستند».
آقای نوری زاده نيز ميگويد من بر اين باور هستم آن گونه که در افريقای جنوبی شاهد بوديم که ميگويند « می بخشم اما فراموش نمی کنم» ياران نهضت ملی و پيروان اين راه بايد در نظر داشته باشند که متأسفانه واقعه 28 مرداد به يک شمشير دو لبه تبديل شده است و هر وقت هر حرکتی خواسته اتحادی بين گروه های آزادی خواه و آزادی انديشان ايران ايجاد کند به علت دو نگاهی که به اين قضيه ميشود، مسأله 28 مرداد مطرح ميگردد. مسأله تبديل به يک شمشير دو لبه شده و تبديل به يک نقطه يا نکته ای شده که ايجاد فاصله بکند به جای اين که ايجاد يک تقرب و تقارب بنمايد.
من براين باور هستم ، ممکن است درمورد 28 مرداد حرف های مختلفی بزنند. بعضی ها آن را قبول دارند بعضی ها چيز ديگری ميگويند. من و آقای اديب آن را قبول داريم. و عقيده عده ای هم اين است که 28 مرداد يک قيام بود، مهم اين است که بايد به پيامد های 28 مرداد نگاه کنيم، آيا به نفع ملت ايران و جنبش دموکراسی خواهی در ايران بود يا به ضررش؟ و در عين حال اين حرکت چه اشتباهاتی کرد که باعث 28 مرداد گرديد؟ چرا در 30 تير نهضت ملی پيروز شد ولی در 28 مرداد نتوانست پيروز شود؟
محققين و نويسندگان نهضت ملی و همين طور کسانی ديگر، از سوی سلطنت طلبان اعلام يک آتش بس بنمايند. اعلام يک آتش بس بکينم اگر گمان می برند زمان آن رسيده که يک محيط خاکستری به وجود آورند بدون این که مدعيات خود را فراموش کنند.
کشور ايران در بد وضعی قرار گرفته، استقلال و حاکميت ارضی ما در معرض خطر قرار گرفته است.
قبل ازاينکه درباره اظهارات آقايان نوری زاده و فرهودی اظهار عقيده بنمايم به اين مسأله ميپردازم که آيا 28 مرداد يک کودتا بود يا يک قيام ملی قيام؟
شاه در پاسخ به تاريخ خود به طور واضح می نويسد « در اوت 1953 (مرداد 1332) پس از کسب اطمينان نسبت به حمايت بی دريغ امريکا و انگليس ، که سر انجام توانسته بودند سياست مشترکی در پيش گيرند و بعد از مطرح کردن قضيه با دوستم کروميت روزولت (مأمور ويژه سازمان سيا) تصميم گرفتم راساً وارد عمل شوم».
کروميت روزولت مأمور سيا در کتاب کودتا در کودتا مينويسد «قرار است امروز 24 جولای 1953 (4 تير 1332) « طرح براندازی دولت دکتر مصدق در برنامه ای زير نام رمزی «عمليات آجاکس » که با همکاری دوايت آيزنهاور ، وينستون چرچيل ، محمد رضا پهلوی ، آنتونی ايدن ، جان فاستر دالس و مأمورين سيا و وزارت امور خارجه و اطلاعات انگليس تدوين شده بررسی و موافقت نهائی آيزنهاور برای اجرای آن گرفته شود».
شرکت کنندگان در جلسه تصميم گيری عبارت هستند از:
جان فاستر دالس وزير امور خارجه ايالات متحده امريکا ، ژنرال والتر بيدل اسميت معاون وزارت امور خارجه ، بيدل فريمن معاون وزارت امور خارجه ، دکتر ماتيوز و رابرت ريچاردسون باوی (استاد روابط بين المللی دردانشگاه هاروارد و مدير برنامه ريزی در وزارت امور خارجه در سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ و معاون سيا در زمان حکومت کارتر) هنری بايرود سفير امريکا در کشورهای ( مصر ، آفريقای جنوبی ، افغانستان ، برمه ، فيليپين و پاکستان)، رابرت مورفی معاون وزارت امور خارجه ، چارلز ويلسون وزير دفاع ، لوئی هندرسن سفير کبير امريکا در ايران و کرميت روزولت رئيس بخش خاورميانه و افريقا در سازمان اطلاعات امريکا ( سيا ) که بايد همآهنگ کننده و مأمور اجرای طرح در ايران باشد».
دالس بعد از مطالعه گزارش من که با همکاری و تأييد دولت انگلستان، شرکت نفت و عمال ايرانی انگليس که نقش عوامل اجرائی طرح در ايران را به عهده خواهند داشت تنظيم شده است اظهار ميدارد « اين گزارش نشان ميدهد که چگونه ما از شر مصدق ديوانه خلاص ميشويم».
من در پاسخ ميگويم « ما بعد از تصويب و تأييد شما ميخواهيم اقدام کنيم و همان طوری که ميدانيد ما تأييد انگلستان را هم گرفته ايم. و به مجرد اين که تأييد شما را به دست آوريم اقدام خواهيم کرد. سپس ما ميتوانيم با شاه تماس بگيريم ، بنابراين اميدواريم که اين تصويب را امروز به دست آوريم. بعد از اظهار نظر ها و بحث، فاستر دالس به سوی ميز کار خود ميرود و از همه حاضرين ميخواهد از اطاق خارج شوند. متوجه شدم که او ميخواهد به آيزنهاور گزارش داده و موافقت او را بگيرد».
در کتاب اسرارتاريخ (سازمان سيا در ايران) سايت اينترنتی نيويورک تايمز چنين است « برای تشويق شاه يکی از نماينده گان سيا همراه يک مأمور اطلاعاتی انگليس به ديدن اشرف به سوئيس ميروند و پس از اين ملاقات اشرف به ايران ميرود تا کمک امريکا و انگليس را به شاه اعلام دارد شاه نخست از ديدن خواهرش خودداری ميکند اما در ۲۹ جولای ( ۷ مرداد) ترتيب اين ملاقات به وسيله يکی از برادران رشيديان که يکی از مأمورين ايرانی سازمان امنيت انگليس است انجام ميگيرد اشرف به برادرش اطلاع ميدهد که سيا ژنرال نورمن شوارتسکف را مأمور کرده است که به ديدن او بيايد. ژنرال شوارتسکف مدت ها رئيس ميسيون نظامی امريکا در ايران بود ضمنا با شاه نيز روابط دوستانه ای داشت. شوارتسکف به سيا اطمينان ميدهد که اوخواهد توانست موافقت شاه را برای همکاری جلب نمايد.
در تاريخ ۴ آگست ( ۱۳ مرداد ) آيزنهاور در سخنرانی ساليانه خود در کنوانسيون فرمانداران و نمايندگان ايالات مختلف امريکا در سياتل ميگويد «ايالات متحده بطور حتم بی تفاوت وبدون حرکت نخواهد ماند تا شاهد قرار گرفتن ايران در پشت ديوار آهنين کمونيزم باشد».
بعد از کودتا در آذر ماه سال 1333 در مجلس دوره هيجدهم که نمايندگان آن به روش انتخابات سال 1312 انجام شده بود، مجلس قراردادی را تصويب مينمايد که مشابه سال 1312 حق حاکميت ملت ايران را سلب ميکند و قرارداد واگذاری نفت ملی شده ايران را در يک فضای مختنق با 6 شرکت نفتی بين المللی تصويب ميکند. اين قرارداد ملت ايران را به جرم ملی کردن صنايع نفت خود مجبور مينمايد که 75 مليون ليره به شرکت نفت انگليس غرامت بپردازد.
بندی از قرارداد « امينی پيج » که مغاير با حاکميت ملی ايران و قانون اساسی ميباشد و در شرايط بعد از کودتا به مردم ايران تحميل شده است.
« جزء ب - هيچ گونه اقدام قانون گذاری يا اداری اعم از مستقيم يا غير مستقيم و يا عمل ديگری از هر قبيل از طرف ايران يا مقامات دولتی در ايران ( اعم از مرکزی يا محلی ) اين قرارداد را الغاء نخواهد نمود و در مقررات آن اصلاح يا تغييری به عمل نخواهد آورد و مانع و مخل حسن اجرای آن نخواهد شد».
بعد از امضای قرارداد درفضائی خاموش و در سکوت مرگباری که بر سراسر کشور سايه افکنده است، آيزنهاور تبريکات وخوشحالی خود را طی پيامی به اطلاع شاه ايران ميرساند « با امضای قرارداد، فضای مناسبی برای پيشرفت اقتصادی و ثبات در کشور شما به وجود خواهد آمد » دالاس وزير امور خارجه « قرارداد را موفقيتی برای همه جهان آزاد اعلام ميدارد». چرچيل و شرکت نفت از قرارداد ابراز رضايت مينمايند!
چون اطمينان دارم آقای نوری زاده از اسناد مستند ديگر در اين مورد آگاهی دارند از اطاله کلام خودداری می کنم و اميدوار هستم آقايان فرهودی و نوری زاده با توجه به اين چند سند در اين مورد منصفانه قضاوت فرمايند. زيرا مطمئن هستم مردم ايران دراين مورد قضاوت خود را کرده اند.
در پاسخ به سؤال اين که چرا نهضت ملی در سی تير پيروز شد و در 28 مرداد نتوانست.
برای پاسخ به اين سؤال علاوه بر عوامل خارجی که به نمونه هايی از آن اشاره شد، نگاهی نيز به جو داخل کشور و نقش اخلال گرانه و خيانت آميز شخصيت های منحرف و منافق درون نهضت ملی ، تحريکات و خراب کاری های حزب توده و عوامل درباری بنمائيم.
توطئه و نغمه ای مخالف در بحبوحه خلع يد از شرکت نفت
همزمان با اعزام نمايندگان اعزامی مجلسين و دولت به خوزستان به منظور خلع يد از شرکت نفت انبار مهمات لشگر شيراز آتش ميگيرد و طبق محاسبات اوليه معادل 16 ميليون ليره اسلحه نابود ميشود. و آقای عبدالغدير آزاد درمجلس شورای ملی اظهار ميدارد: آقايان ميدانند که من مدتی با آقای دکتر مصدق همکاری ميکردم روزی که آقای دکتر مصدق کابينه خود را معرفی کرد من به ايشان رأی ندادم «به آقای دکتر مصدق گفتم دو سال قبل شما ۲۰۰ نفر معتقد داشتيد امروز شخصيت بين المللی پيدا کرده ايد. اين شخصيت که داريد به واسطه اين است که من و ۳۰۰۰ نفرعضوحزب استقلال پشت سرشما هستيم. آقای کاشانی با چند هزار نفر از شما حمايت ميکند.
اگر ميخواهيد اين شخصيت محترم بماند بايد اين دستجات را راضی کنيد و نظريات آن ها را محترم شماريد. دو نفر ازحزب استقلال ، دو نفر از دوستان آقای کاشانی و دو نفر از حزب ايران و دو نفر هم از جبهه ملی در کابينه داخل کنيد».
عبدالغدير آزاد نمونه بارز و مشخصی از اکثريت نمايندگانی بود که با تقليب شخصيت واقعی خويش به مجلس دوره شانزدهم راه پيدا کرد و مردم انتطار داشتند از منافع ملی آنها دفاع کنند اما او در کنار جمال امامی و شوشتری و ساير مخالفين ملی کردن صنايع نفت با دکتر مصدق شروع به مخالفت کرد.. قحط الرجال و مشخص نبودن ماهيت کسانی که خود را ملی و پشتيبان نهضت مردم ايران به جامعه معرفی ميکردند نتيجه بيست سال حکومت خودکامه رضا شاه از کودتای سوم اسفند 1299 تا تبعيد او از ايران در شهريور 1320 توسط ارتش های بيگانه بود. رضا شاه امتياز قرارداد نفت را که مظفرالدين شاه در سال 1901 آن را به دارسی واگذار کرده بود و هيچگاه به تصويب مجلس نرسيده بود به دستور رضا شاه نه تنها به تصويب مجلس رسيده شد بلکه مدت قرارداد نيز تا سال 1993 افزايش يافت.
در طول بيست سال حکومت رضا شاه رجال دلسوز يا کشته و يا زندانی و تبعيد شدند. اکثريت مردم ايران در وحشت و اضطراب دائم زندگی ميکردند. نميدانم آقای دکتر نوری زاده از اين گفته آگاهی دارند يا نه «ديوارموش داره، موش گوش داره، ميره به شاه خبر ميده» اين لطيفه نبود بلکه واقعيت حاکم بر جامعه ايران در دوران حکومت رضا شاه بود. دراين شرايط خفقاق و وحشت که هيچ سازمان سياسی يا اجتماعی نميتوانست شکل بگيرد و به مردم ايران امکان داده نمی شد که درمورد اوضاع و شرايط کشور خويش اطلاعی داشته باشد و خود را در تعيين سرنوشت خويش شريک بداند، چگونه ممکن بود در طول چند سال بعد از تبعيد رضا شاه از ايران توده مردم افراد صادق را از کاذب تشخيص دهند و درباره آن ها قضاوت درست بنمايند؟
نمايندگانی که در دوره پانزدهم مانع تصويب مقاوله نامه « گلشائيان - گس شدند کسانی بودند که در انتخابات فرمايشی حزب دموکرات قوام انتخاب و به مجلس راه يافته بودند و ملت ايران نيز با انتخاب مجدد آنها در دوره شانزدهم قدرشناسی خود را نسبت به آنها نشان دادند اما متأسفانه همان ها بودند که در مجلس حساس هفدهم که بعد از پيروزی های ملت ايران در جامعه بين المللی ميتوانست با فداکاری ازثمره ملی شدن نفت که زير بنای رسيدن به «استقلال، آزادی و حاکميت ملی» میشد و ميتوانست عامل خوشبختی و بالا رفتن سطح زندگی آنها شود جلوگيری گرديد.
مقدمات اجرای کودتا از روز 9 اسفند آغاز شد وبا قتل افشار رئيس شهربانی دراول ارديبهشت 1332 شدت يافت. سپس با مخالفت کاشانی با دکتر مصدق، استيضاح زهری و اعلام اينکه مکی به عنوان نماينده مجلس در کميته بازرسی و نظارت بر اندوخته اسکناس ميخواهد دولت را استيضاح کند، شورش وطغيان ابوالقاسم بختيار در خوزستان و فارس با استفاده از سلاح هائی که ظاهرا در انبار مهمات شيراز چند دفعه دچار آتش سوزی شده بود، شرايط را برای ضربه نهائی آماده ساخت.
هموطن عزيز آقای نوری زاده ، توطئه کودتا عليه دولت دکتر مصدق بعد از تصويب قانون 9 ماده ای اجرائی توسط سازمان اطلاعات انگليس با توجه به عواملی که در ايران داشتند تدوين شده بود و به دنبال فرصت مناسب و موافقت امريکا بودند. در سی تير بعد از استعفای دکتر مصدق در روز 26 تير1330 فراکسيون ملی فرصت برای طرح برنامه قيام سی ام تير را داشت و در صبح روز 28 تير ماه 1330 دو روز بعد از استعفای اجباری دکتر مصدق نمايندگان فراکسيون نهضت ملی طی اعلا ميه ای از مردم دعوت نمودند که در روز سی تير برای پشتيبانی از نخست وزيری دکتر مصدق و ابراز انزجار نسبت به قوام مبادرت به تعطيل عمومی نمايند و مردم به دعوت آنها پاسخ دادند و حماسه سی تير را آفريدند.
در26 مرداد 1332 بعد از عدم موفقيت کودتا و دعوت فراکسيون نهضت ملی از مردم برای شرکت در متنيگ ميدان بهارستان سخنرانان از مردم خواستند آرامش را حفظ کنند و با مأمورين دربرقراری نظم عمومی همکاری نمايند تا اخلال گران از موقعيت سوء استفاده نکنند دولت و فرمانداری نطامی نيز درخواست مشابهی در 27 مرداد از مردم نمودند.
« در کتاب مبارزه برای کنترل ايران» جان سيمپسون درمورد آمدن شوارتسکف و حادثه بعد از شکست کودتای ۲۵ مرداد مينويسد « پولی که به وسيله ژنرال نورمن شوارتسکف به ايران آورده شده بود با کمک برادران رشيديان بين لمپن ها تقسيم گرديد و آنها طبق دستور درحالی که فرياد زنده باد مصدق می کشيدند مجسمه ها را به پائين کشيدند و به مساجد حمله کردند و همان ها چند روز بعد با عنوان اينکه کمونيست ها در حال گرفتن کشور هستند شروع به تظاهرات به نفع شاه کردند »).
نوشته ای از ارواند آبراها ميان در مورد کودتای 28 مرداد 1332
روز 28 مرداد تيپ های سلطنت طلب و نيز پليس که به دستور دولت برای برقراری نظم به سمت نواحی مرکزی تهران حرکت نمودند. تيپ اول زرهی طرفدار سلطنت با 32 تانک که بنزين گيری هم کرده بودند جزئی از اين گروه بودند.
تيپ های سلطنت طلب به محض ورود به شهر سريعا طرح تنظيم شده کودتا را اجرا کردند آنها مراکز ارتباطی اصلی و ايستگاه راديو را اشغال کرده، خطوط تلفن بازارو تيپ کوهستانی سوم ( تيپی که از خانه دکتر مصدق محافظت ميکرد) را قطع نمودند، زندانيان گارد سلطنتی را که در سلطنت آباد بودند و نيز سردسته های اراذل را که بعد از حادثه 9 اسفند دستگير و هنوز دادگاه های نظامی نتيجه محاکمات آنها را تعيين نکرده بود و همچنين قاتلين سرتيپ افشار طوس رئيس شهربانی دکتر مصدق را آزاد کردند و رئيس ستاد مشترک و تعدادی از وزيران مهم را دستگير نمودند.
طرح کودتائی را که سازمان اطلاعاتی انگليس تهيه کرده بود و در زمان حکومت ترومن از دولت امريکا خواسته بود که در اجرای آن با انگلستان همکاری کنند ولی رئيس چمهور و ورزير خارجه دموکرات امريکا با آن مخالفت ميکردند در بايگانی وزارت خارجه انگليس نگهداری ميشد تا درصورت تغييردر کاخ سفيد به تصويب دولت جمهوری خواه امريکا برساند. ***
آقای نوری زاده در مورد رخداد های بعد از کودتا نيز ديدگاه هائی دارند که بسيار جالب توجه و خواندنی هستند. ايشان میپرسند آيا حادثه 28 مرداد به نفع مملکت بود يا به ضرر؟ کودتا برای برقراری دموکراسی و حکومت قانون!
کدام آدم منصف و بدون غرض ميتواند ادعا کند که کودتای 28 مرداد 1332 که شاهنشاه آريا مهر! رسما از آقای کروميت روزولت که برای رسيدن ايشان به تاج و تخت طاوس رنج سفر را به خود هموار کرده و به ايران آمده اند سپاسگذاری ميکند و فاستر دالس نيز آن را يکی از بزرگترين پيروزی های جهان آزاد ميداند، ميتوانست موجد جنبش دمکراسی خواهی شود! گفته آقای نوری زاده باين معنی است که رئيس جمهور کلينتون و وزير امور خارجه مادلين آلبرايت که به خاطر همکاری سيا در اجرای کودتا از ملت ايران پوزش طلبيدند اشتباه کردند فقط بعضی از پژوهشگران و متفکرين منور الفکر ايرانی هستند که نه فقط کودتا را تقبيح نميکنند بلکه آنرا برای رسيدن به دموکراسی 25 ساله محمد رضا پهلوی لازم ميدانستند، شايد به زعم اين جماعت مردم حق ناشناس ايران بودند که ارزش دمکراسی از نوع رضا خانی و محمد رضا شاهی را ندانستند.
آقای نوری زاده به حق و با صداقت در پايان سخنان خويش اظهار ميدارند استقلال و تماميت ارضی ايران در خطر است. اين گفته کاملا به جا و درست است. ميهن ما در خطر از دست دادن استقلال و تماميت ارضی خود است. مگر ملت ايران قراردادهای گلستان، ترکمانچای، آخال ، قرارداد پاريس ، قرارداد 1907 و 1919 را فراموش کرده است.
آن قراردادها هرکدام زيربنا و بهانه ای داشت که اگر به درستی قضاوت شود نظام های مستبد و خودکامه و عدم آگاهی و تشکل مردم ايران زير بنای آن قرارداد های بودند.
آنچه امروز در ميهن ما ميگذرد و آنچه امروز استقلال و تماميت ارزی ميهن ما را در معرض خطر قرارداده ميوه ناپاکی است که بذر آن در کودتای 1299 و کودتای 1332 کاشته شده است. اما هنوز هموطنان سلطنت طلب ما آن شهامت را همچون رئيس جمهور کلينتون و وزير امو خارجه دموکرات امريکا نداشته اند که ازمردم ايران پوزش طلب کنند.
ملت ايران انسان هائی با گذشت هستند، چگونه انتظار داريد عليرغم همه اسناد و مدارکی که دال بر کودتا عليه نهضت ملی مردم ايران وجود دارد وحتی يک نفر از خاندان پهلوی ها حاضر نشده از ملت ايران پوزش بطلبد و واقعه 28 مرداد را عملی نادرست در راه منافع ايران بداند؟ چگونه انتظار داری که ملت ايران بتواند اين خيانت را فراموش کند؟
دکترمصدق در يکی ازمصاحبه های خود با روزنامه گاران امريکائی که به ايران آمده بودند در تاريخ چهارم خرداد 1330 ميگويد « ملت ايران اميدوار است دراين مبارزه پيروز شود و اگر به هرترتيب برخلاف اين باشد، آن روزاست که دولت های غرب بايد ازخاورميانه، حتی از شرق به کلی دست بشويد».
آنچه امروز در خاور ميانه و جهان جريان دارد درستی پيش بينی رهبر نهضت ملی ايران را عيان ميدارد. و کسانی که رئيس جمهور ترومن و وزير خارجه اش را تقبيح می کنند که ميبايست قبل از اينکه شعله ملی گرائی در ايران شعله ور شود مبادرت به همکاری با انگليس ها ميکرد که آن را خاموش کنند شايد رخداد های امروز جهان آنها را به اشتباه خويش واقف سازد. اميد است که اين رخدادهای بتوانند ديدگان سياستمداران کوته بين جهان و پژوهشگران وطنی را که به اميد فروزش دوباره شاهنشاهان پهلوی هنوز به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطيت به ياد آنها جشن بر پا ميدارند بيدار کند و به عمق فاجعه ای که کودتا برای ملت ايران و جهان آفريده است واقف گردند.
رضا آذرخش