يكي از سؤال برانگيزترين حركتهايي كه در سياست خارجي ايران پس از انقلاب انجام شده ، سفر به سوريه است.سوريه همواره از ايران سود برده و حتي يك بار هم نشده كه در نشستهاي اتحاديه عرب كه قطعنامههايي عليه ايران به تصويب ميرسيد، در جهت ايران موضع گرفته باشد. حتي سوريه در مورد جزاير 3 گانه نيز از ايران حمايت نكرد. موضعي نيز كه در جنگ 8 ساله داشت، بيشتر در چارچوب اختلافاتي بود كه با عراق داشت و در نهايت با جيب مردم ايران با عراق تسويه حساب ميكرد.
همسويي با سوريه شرايط ايران را دشوارتر ميكند.
پرويز ورجاوند كارشناس سياسي در گفت و گو با خبرگزاري ايرانيوز با بيان مطلب فوق اظهار داشت: چه بخواهيم و چه نخواهيم، سوريه از سوي تمامي جهان و كشورهاي منطقه مورد اعتراض قرار دارد و پرونده كدري دارد. در چنين شرايطي كه وضع سوريه بسيار نابسامان است، همسويي با سوريه هيچ توجيه منطقي ندارد به ويژه در قبال كشوري مانند ايران كه خود درگير بحران بزرگي با جهان، بخشي از منطقه و جهان غرب است.
وي با بيان اين كه كجاي اين استراتژي ميتواند توجيه منطقي داشته باشد كه ما در چنين شرايطي دست به همسويي سياسي با سوريه بزنيم، گفت: همسويي سياسي زماني انجام ميشود كه بتوانيد در برابر قدرتهايي كه شما را تهديد ميكنند با همسويي با قدرتهاي ديگر اين تهديدها را خنثي كنيد. حتي اگر سوريه بخواهد به ايران حسن نيت نشان دهد، از كدام توان براي ياري ايران برخوردار است و كدام اثرگذاري را در افكار عمومي دنيا دارد؟ بنابراين يكي از سؤال برانگيزترين حركتهايي كه در سياست خارجي ايران پس از انقلاب انجام شده ، سفر به سوريه است.
وي با بيان اينكه مشكل و معضل بزرگ سياست خارجي ايران پس از انقلاب اين است كه شمار بسياري از عملكردها با هيچ منطقي قابل توجيه نيست، ابراز داشت: البته در دوران خاتمي تلاشهايي براي از بين بردن تنشهاي ميان ايران با غرب و كشورهاي منطقه انجام شد تا فضاي كشور از حالت انزوا خارج شود، اما در عمده موارد ما در مسايل سياست خارجيمان گره را بر روي گره زدهايم.
وي تصريح كرد: پديدهاي به نام سوريه از آغاز جمهوري اسلامي ايران و با زيركيهاي شخصي مانند حافظ اسد شكل گرفت.
حافظ اسد با زيركي خود با پول ملت ايران و نفت ارزان قيمت توانست موقعيت ضعيف اقتصادي خود را تثبيت كند و همچنين فضايي را ايجاد كند تا همه هفته افراد زيادي از ايران به صورت زائر به سوريه بروند و سوريه از كمكهاي مالي آنان سود ببرد.
اين كارشناس سياسي در ادامه خاطرنشان كرد: سوريه همواره از ايران سود برده و حتي يك بار هم نشده كه در نشستهاي اتحاديه عرب كه قطعنامههايي عليه ايران به تصويب ميرسيد، در جهت ايران موضع گرفته باشد. حتي سوريه در مورد جزاير 3 گانه نيز از ايران حمايت نكرد. موضعي نيز كه در جنگ 8 ساله داشت، بيشتر در چارچوب اختلافاتي بود كه با عراق داشت و در نهايت با جيب مردم ايران با عراق تسويه حساب ميكرد.
ورجاوند با تأكيد بر اينكه سوريه تاكنون هيچ ياري به ايران نكرده و تنها به ناحق از ايران ياري گرفته است، خاطرنشان كرد: اكنون سوريه در مظان اتهام است و واقعيت اين است كه سوريه 30 سال لبنان را در اشغال خود داشته و اعتقاد بر اين است كه تمام نابسامانيهايي كه در لبنان رخ داده، از ناحيه سوريه نشأت گرفته است.
ترور چهره معتبري مانند رفيق حريري و چند تن از چهرههاي ملي و روزنامهنگاران لبناني به طوري كه اكنون اين پرونده در سازمان ملل به شدت در مظان اتهام است و فضاي افكار عمومي جهان نيز در برابر سوريه قرار دارد.
بنابراين بحث بر سر اين است كه ما در شرايطي كه خودمان در مظان اتهام هستيم، چگونه در چنين شرايطي ميتوانيم با كشوري كه با ابزارهاي اطلاعاتي و امنيتي در مسير آشفته كردن كشور كوچكي مانند لبنان گام برميدارد، همسو شويم.
اين كارشناس سياست خارجي در ادامه تأكيد كرد: بنابراين در چنين شرايطي حمايت و همسويي با سوريه نه تنها اثري ندارد، بلكه بازتاب منفي نيز براي ما به دنبال خواهد داشت چرا كه خود سوريه به دليل شرايط منطقهاي در مظان اتهام است و دستگاه قدرتمند رسانهاي غرب به راحتي ميتواند همه اتهامات سوريه را متوجه ايران نيز بكند.
ورجاوند در ارزيابي خود از شرايط كنوني پرونده هستهاي ايران اظهار داشت: ما در طول چند سال گذشته همواره به دليل شرايط سياست خارجيمان با دنيا، مدام شرايط را براي رهايي از يك بن بست به بن بست ديگر بردهايم.
زماني كه با كميسارياي انرژي اتمي دچار مشكل بوديم، شرايطي را به وجود آورديم كه به جاي اينكه مسايل مان را از طريق اين كميساريا و در قالب NPT و پروتكل حل كنيم، به آن بعد سياسي داديم؛ بعد سياسي در چارچوب گفت و گو با اروپا.
بنابراين وضعيتمان را فراتر از پروتكل و NPT و جنبههاي فني و حقوقي برديم زيرا حاكميت ذهنيتش اين بود كه از طريق اين گفت و گوها ميتواند به بده بستانهايي دست پيدا كند تا از اين طريق تضمينهاي لازم را به دست آورد.
وي در خصوص مواضع اروپا و آمريكا در پرونده هستهاي ايران ابراز داشت: اشتباهي كه همواره در تاريخ سياست خارجي پس از انقلاب تكرار شده، اين است كه دولتمردان سعي در ايجاد شكاف بين اروپا و آمريكا كردهاند. درست است كه آمريكا و اروپا با هم مسايلي دارند، اما اين مسايل در چارچوب اصول بنيادي منافعشان شكل ميگيرد و در شرايطي نخواهد بود كه به خاطر مسايل ايران رو در روي يكديگر قرار بگيرند. اين اشتباهي بود كه همواره آن را مرتكب شدهايم.
ورجاوند در خصوص مواضع چين و روسيه در پرونده هستهاي ايران گفت: چين و روسيه همواره درصدد منافع خود حركت ميكنند. ما نبايد تصور كنيم كه اين دو كشور با ايران همراه خواهند شد و واكنشهاي كنوني آنان نيز طبيعي است چرا كه چين و روسيه دو عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل هستند بنابراين ايجاب ميكند كه مانورهاي خاصي را در مقابل اروپا و آمريكا به نمايش بگذارند.
اين در حالي است كه ايران همواره باجهاي كلاني را به روسيه و چين داده به گونهاي كه اقتصاد ايران را با بحران مواجه كرده است.
اكنون تمام كارخانههاي ايران فلج شدهاند به دليل اين كه ايران دروازههاي خود را به روي كالاهاي چيني به صورت آزاد و قاچاق، باز گذاشته تا بازار ايران در اختيار چين قرار بگيرد، اما همه اينها تنها 4 ميليارد دلار را شامل ميشود در حالي كه رقم قراردادهاي چين با آمريكا نزديك به 400 ميليارد دلار است. بنابراين به راحتي ميتوان متوجه شد كه اين كشورها هرگز منافع كلان خود را به جهت حمايت از ايران از دست نخواهند داد.