استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
اندیشگاه ملی/ آریان پور
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
گوشه های دیگری از تاریخ معاصر ایران/امیر هوشنگ آریان پور
24 اردیبهشت 1386       بازگشت به صفحه قبل 
گوشه های دیگری از تاریخ معاصر ایران

برداشتهای کشورهای خارجی در مورد ایران و دولتمردانش

فتو کپی اصل این مدارک از مرکز اسناد انگلیس در شهر کیو گاردن در نزدیکی لندن، و مرکز اسناد آمریکا در کالج پارک ایالت مریلند ، توسط من گردآوری وبه زبان فارسی ترجمه شده است.
در انتهای بعضی از این اسناد به گونه ای خلاصه در مورد مطالب ذکر شده توضیحاتی ارائه شده است تا به خواننده این امکان داده شود بهتر ازموضوع مورد نظر آگاه گردد.

انتخاب والیان حکومتی

از: سر جي . باركلي . ( وزير مختار انگليس در تهران ) Sir G . Barcklay
به : سر ادوارد كري . ( وزير خارجه انگليس ) Sir Edward Grey
12 دسامبر 1908 – تهران
تلگراف شماره 432 (43420)
در جواب نامه ارسالي شما به شماره 27
از زمانيكه ظل السلطان از مقام استانداري فارس بر كنار شده است, امنيت از جاده هاي جنوبي رخت بربسته و نا آرامي رو به ازدياد است. اين به علت ضعف مديريت استاندار فعلي است.
خطرات احتمالي وارده به مسافرين و ضرر و زياني كه به تجارت اين قسمت از ايران وارد شده, در موارد مختلف به دولت تهران گوشزد شده است, و در حال حاضر من تاكيد مي كنم كه استانداري فارس بايستي به فرمانفرما واگذار شود.


از : سر جي . باركلي . (Sir G .Barcklay) وزیر مختار بریتانیا در ایران
به : سر ادوارد گري . (Sir Edward Grey) وزیر امور خارجه بریتانیا
15 دسامبر 1908 - تهران
تلگراف شماره 438 (43849)

موضوع انتخاب فرمانفرما به استانداري فارس:
سوابق فرمانفرما تا سال 1906 بهيچوجه خوب نبود , ولي در حال بهتر شدن است.
انتخاب او به عنوان استاندار فارس بنظر من مي تواند بهترين فرصتي باشد كه بطور نسبي امنيت و آرامش را در استان فارس بر قرار كرد. در حال حاضر فردی محكم تر و با جربزه تر از او سراغ نداريم كه در اين شغل گمارده شود.
ممكن است و اميد ميرود كه فرمانفرما مورد قبول مردم قرار گيرد. وضع رفت و آمد مال التجاره به خاطرراهزني هائي كه در جاده ها رخ مي دهد, تقريباً بصورت راكد در آمده است و استاندار فعلي نتوانسته است در اين راه قدم مثبتي بردارد و با شكست روبرو شده است.
من با اصرار فرمانفرما را وادار كردم مقام استانداري را كه به او پيشنهاد شده است قبول كند و به او اطمينان دادم كه اگر كارش را درست انجام دهد, سفارت انگليس پشتيبان او خواهد بود.
( مطالب ذكر شده در اين دو سند بطور وضوح گوياي دو نكته بسيار مهم است : اول- دخالت مستقيم دولت انگليس در امور ايران. دوم- سرسپردگي دولتمردان ايراني به مقامات انگليسي!)


دولتمردان ایران از پشتیبانی مقامات انگلیسی شانه خالی می کنند

مدرك:F.O.371/2427 شماره 3348 28 ژانويه 1915
از : Sir W. Townley ( وزير مختار بريتانيا در تهران)
به : Sir . Edward Grey ( وزير امورخارجه بريتانيا )

من با نظرات وزير امور خارجه روسيه موافقم كه نيروهاي روسيه نباید به پيشرفت خود در ايران ادامه دهند، تا ما ( روسيه و انگليس ) فرصت یافته و پس از بررسي پي ببريم كه واقعا وضعيت ما در ايران چگونه خواهد بود؟
من نمي خواهم باور كنم كه كابينه فعلي ايران در حال گول زدن و فريب ماست، مگر اينكه مدركي در اين مورد به من ارائه شود. ادامه كار اين كابينه زياد مطمئن نيست و پولي را كه ما امروز به عنوان رشوه به دوستانمان پرداخت مي كنيم ممكن است فردا مورد استفاده دشمنان ما قرار گرفته و به نفع آنها تمام شود
نخست وزير ايران تقريبا استعفا داده است و از جانب من و همكار روسی ام ديگر كاري ساخته نیست؛ حتی قادر نیستیم با پرداخت پول، عضويت اشخاص مورد نظر خود را براي راه يابي به كابينه جديد ايران تامين كنيم .
هر چه زودتر قواي روسيه بتواند قواي عثماني را از آذر بايجان بيرون كند بهتر خواهد بود. اگر عثمانيها در ايران شكست بخورند دوباره موقعيت به نفع ما به جريان خواهد افتاد.
پيشرفت و موفقيت آلمان ها و عثماني ها در جبهه هاي مختلف با عث شده است كه همه مردم ايران به صورت دشمن ما در آيند و ديگر به سختي مي توانيم يكنفر ايراني را در تهران طرفدار خود بيابيم. روزنامه هائي كه در گذشته نزديك، نامه ها و تلگراف هاي ما را چاپ مي كردند، همه آنها از طرف مردم بايكوت شده و كسي آنها را نمي خرد.
عين اين وضعيت در ساير شهرها از جمله اصفهان، يزد، كاشان و همدان نيز گزارش شده است. فقط در مشهد و شيراز اوضاع آرام است و در كرمانشاه هنوز تعدادي طرفدار داريم.
نخست وزير ايران ديروز به من اظهار كرد كه وزير اعظم تركيه, دولت ايران را مطلع كرده است كه قواي تركيه به محض خروج قواي روسيه از ايران خارج خواهند شد. من به نخست وزير ايران ياد آوري كردم كه در گذشته طرز رفتار تركها در مرز عربستان چگونه بوده است ( تركها از عربستان خارج نشدند در صورتيكه همين گونه قول ها را داده بودند) به نخست وزير ايران تاكيد كردم كه به اعتقاد من قواي روسيه بايستي سريعا به پيشرفت خود در داخل ايران ادامه دهد و همه جا را تسخير كند. شايد در اينصورت ايرانيها بر سرعقل آمده و ديگر توجهي به مهملات وزير اعظم تركيه نكنند! ضمنا دولت بريتانياي كبير، تجربيات فراواني از اظهارا ت ضد و نقيض وزير اعظم تركيه دارد.
اگر روسيه با شدت و بسرعت به پيشرفت خود در مدت بسيار كوتاهي ادامه ندهد وضعيت ما در اينجا بسيار بغرنج خواهد شد.
كابينه فعلي ايران صحبت از شروع جنگ با تركها مي كند، ولي من ترديد دارم كه مردم ايران حاضر شوند عليه تركها اسلحه بدست گيرند.
من فقط از جانب بختياريها اطمينان حاصل كرده ام كه در صورت پيشرفت تركها، بختياريها در مقابل آنها به مبارزه بر مي خيزند و مانع پيشرفت تركها در عربستان ( خوزستان ) خواهند شد، حتي اگر دولت ايران به دولت تركيه اعلام جنگ ندهد.
(در دوران جنگ اول جهاني روسيه و انگليس، تحت عنوان اينكه نيروهاي نظامي تركيه به شمال ايران وارد شده و در حال پيشروي به سوي كرمانشاه و همدان می باشند، نيروهايشان را از طرف شمال و شرق وارد ايران کردند، تا به ظاهر جلوي پيشروي تركها را بگيرند ! اين دو كشور ابرقدرت آن زمان با پرداخت رشوه هاي كلان سعي مي کردند دولتمردان ايران را چون گذشته خريداري و دولتي را در تهران بر سركار آورند، تا به طرفداري از متفقين وارد جنگ شده و به كشور تركيه اعلان جنگ دهد. ولي در آن زمان مردم ايران و نه دولتمردان آن، به خاطر تنفر بيش از حد نسبت به روسيه و انگليس، خواستار پيوستن به آلمانها و تركها بودند. لذا كابينه هاي ايران جرات نکرد ند به متفقين پیوسته و اجباراً اعلام بيطرفي کردند . اغلب ايل ها و خان ها و ياغيان و سركشان تمايل به جنگ عليه روسيه و انگليس داشتند. تنها ايل بختياري است كه خود را در بست چون گذشته در اختيار مقامات انگليسي گذارده و اعلام مي كند: "حتي اگر دولت ايران به دولت تركيه اعلام جنگ ندهد، حاضرند به نفع انگليسي ها با تركها بجنگند." در حاليكه سایر اقوام ایرانی و حتی یاغیانی که با دولت مرکزی در حال جنگ بودند ، پيشنهاد کرده بودند، حاضرند افراد مسلح و جنگجویان خود را در اختيار دولت قرار دهند، تا عليه هر دشمنن خارجي كه مورد نطر دولت است از آنها استفاده شود." )


بی طرفی ایران در جنگ بین المللی اول

از : وزير خارجه بریتانیا سرادوارد گري.
به : وزير مختاربریتانیا در تهران.
18 فوريه 1915 شماره 48 . (18581 )

دوران جنگ خيلي محرمانه
پيرو تلگراف شماره 45 مورخه 16 فوريه من در مورد بي طرفي ايران.

در مقابل اعلام بي طرفي ايران و فرو نشاندن جهاد عليه انگليس و روسيه, دولت اعليحضرت پادشاه انگليس پیشنهاد می کند به تعهدات زير عمل كند:
1- قواي نظامي انگليس بلافاصله پس از خروج نيروهاي عثماني از خاك ايران و لغو صدور احكام جهاد از اهواز خارج خواهد شد.
2- دولت اعليحضرت پادشاه انگليس همه سعي و كوشش خود را به كار خواهد بست تا در كربلا و نجف فقط از استانداران شيعه مذهب استفاده شود. ماليات مربوط به قرنطينه اجسادي كه براي دفن به عراق برده مي شود برداشته شود و زواري كه به زيارت كربلا و نجف مي روند از پرداخت ماليات معاف گردند.
3- دولت اعليحضرت پادشاه انگليس در مقابل به تضمین گرفتن بعضي از جزاير ايراني خليج فارس, حاضر است وام قابل توجهي بدون دريافت بهره به ايران پرداخت نمايد. بشرطیکه بتواند از منابع اين جزاير بنفع خود بهره برداري كند.
من اينموارد را به وزير مختار روسيه م. دو اتر (M . de Etter ) در میان گذارده ام. لطفاً نظرتان را در مورد اثراتي كه ممكن است اين پيشنهادات در روي دولت ايران داشته باشد به من تلگراف كنيد. (رونوشت به پتروگراد شماره 247 )



از: وزير مختار بریتانیا در تهران سر دبليو تاونلي (Sir W . Townley )
به: وزير خارجه بریتانیا سر ادوارد گري (Sir Edward Grey )
21 فوريه 1915 تلگراف شماره 74 (20596 )
دوران جنگ بكلي محرمانه

بايستي به اطلاع برسانم كه پيشنهادات تلگرافي شماره 48 شما اثر زياد مطلوبي در روي دولت ايران باقی نخواهد گذارد. دولت ايران جواب خواهد داد, كه تمام سعي و كوشش خود را بكار برده است تا بي طرفي خود را حفظ كند. هر گونه تخلف يا نقصي چون تهاجم نيروهاي تركيه به داخل سرزمين ايران مي تواند اين بيطرفي را از بين ببرد، ودر عین حال دولت ايران قادر نيست جلوي تهاجم قوای نظامی خارجی را بگیرد مگر آنکه ، رسماً با تركيه وارد جنگ شود.
در مورد جلوگيري از جهاد آن ها جواب خواهند داد كه: در گذشته، در تهران و شهرستان ها هر زمان دولت تهران قدرت خود را نشان داده است توانسته است , جلوي تظاهرات را گرفته و احكام جهاد را خنثي يا لغو كند . ولي دولت تهران هيچگونه نفوذي در روي قبايل نزديك مرزهاي ايران نداشته و آن ها از احكام جهاد به منظور طرفداري از كشور مسلمان تركيه و براي منافع شخصي خود استفاده خواهند کرد. در حقيقت در ايران بجز در ميان قبايل عرب زبان جهاد معني ندارد
1- اعلام تخليه ايران از نيروهاي نظامي خارجی به این شرط که هر زمان نيازي به وجود آن ها نبود ايران را تخليه می کنند، ايجاد سوء ظن خواهد كرد.
2- اشخاص وارد و حسابگر از قبل مي دانستند كه تصرف مناطق متبركه كربلا و نجف در عراق بوسيله نيروهاي انگليس منافعي را برايشان در بر خواهد داشت.
3- در مورد پرداخت وام به ايران, بهتر است از قبل مقدار وام اعلام گردد, و بهتر است مشخص شود كه جزاير بصورت وثيقه در اختيار دولت انگليس قرار خواهند گرفت . در وضع فعلي تصرف اين جزاير فرصتي بدست طرفداران تركيه خواهد داد كه انگلستان بيطرفي ايران را لغو كرده است.
( دولت انگليس از ترس اينكه مبادا دولت ايران عليه روسيه و انگليس اعلام جنگ بدهد و ضمناً علماي ديني اعلام جهاد كنند. حاضر مي شود وعده هايي را به دولت ايران پيشنهاد كند! همانطور كه از متن آن ملاحظه مي شود، هيچيك از اين وعده ها دردي از دردهاي فراوان مردم ايران را درمان نمي كند! مثلاً خروج نيروهاي خود را از ايران منوط به خروج نيروهاي تركيه كرده است! در كشور عراقي كه اكثريت را شيعيان تشكيل داده اند، به خصوص در شهر هاي نجف و كربلا، پيشنهاد داده است در آينده استانداران را از بين شيعيان انتخاب كند ! و يا مرده هاي ايراني را از پرداخت ماليات دفن معاف كند ! در مورد پرداخت وام به ايران، مقامات انگليسي با يك تير دو هدف را نشانه رفته اند، هم ايران را در آن دوران بحراني به سمت خود كشانده و هم با استقرار در جزاير ايراني واقع در خليج فارس، جاي پايي برای خود باز می کردند! چنانچه اين جاي پا در چند جزیره ایرانی ، پس از گذشت يك قرن هنوز يكي از مشكلاتي است كه دولت های بعدی ايران با آن روبرو بوده اند.)


وزیر مختار انگلیس به مشیز الدوله هشدار می دهد

از: سر دبليو. تاونلي وزير مختار بریتانیا در تهران.
به: سر ادوارد گري وزير خارجه بریتانیا
5 آوريل 1915- تهران تلگراف شماره 148 (39860)
دوران جنگ – محرمانه.
من با نخست وزير ( مشير الدوله ) ديروز در منزل علاء السلطنه ملاقات كردم . همانطور كه در تلگراف شماره 142 مورخه 3 آوريل به اطلاعتان رساندم. با تذكر و هشداري كه دو روز قبل به نخست وزير ايران در مورد نحوه سياست غير قابل قبولي كه دولت ايران در قبال دور كردن دوستان ايراني انگلستان در پيش گرفته است, به او داده بودم , مشاهده كردم كه حضرت والا سخت تحت تاثير قرار گرفته و در نتيجه از من سئوال نمود كه (بايستي چه کاری بكند؟ ) به او جواب دادم كه بايستي فوراً تلگرافي براي فرماندار بوشهر ارسال داشته و اقدامات او را تائيد كند و علي قلي خان را از براز جان بر كنار, و در اولين فرصت دستوري صادر كند كه هيچگونه عملي بر ضد حيدر خان كه در بندر ريگ است معمول نگردد.
مشير الدوله قول داد كه اين كار را فوراً انجام دهد. تلگرافي كه از بوشهر دريافت كردم نشان مي دهد كه قولي كه نخست وزير به من داده بود, عمل كرده و فرماندار بوشهر را مورد تائيد قرارداده است.
امروز بعداز ظهر مشير الدوله به نزد من آمد و استدعا كرد كه به اطلاع شما برسانم كه او با تمام وجود و خلوص نيت علاقمند است آنچه را در قدرت دارد بكار برد تا مانع شود در حسن نيت دولت اعليحضرت ( پادشاه انگليس ) نسبت به ايران خدشه اي ايجاد گردد.
او همانطور كه قول داده بود, چند تلگراف براي اشخاصي كه در بالا ذكر شد ارسال داشته و جواب مساعدي دريافت داشته است. او قول داد كه تلگرافي براي سردار جنگ بختياري ارسال دارد, و از او بخواهد كه فعلاً از حركت به سوي تهران خودداري كند, هر چند كه شك داشت كه بختياري ها به حرف او توجهي داشته باشند؟ من شخصاً با خان هاي بختياري در تهران تماس گفته و از آن ها خواسته - ام از آمدن به تهران خودداری کنند.
او (نخست وزير ) با نمايندگان مجلس جلسه اي تشكيل داد و آن ها را قانع كرده است كه منافع ايران طالب آن است كه رابطه صميمانه و نزديك با انگلستان داشته باشند.
قرار است كه او با سردبيران جرايد ملاقات و در همين موارد با آن ها صحبت كند. همچنين با روحا نيون. او بمن اطمينان داد كه روحانيان تهران همگي به خواسته هاي بريتانياي كبير وفادار و ثابت قدم هستند. او اميدوار است كه بتواند طرز تفكر اكثريت ايرانيان را تغيير دهد! ( باز داشتن آن ها از طرفداري از آلمان و عثماني ) ولي آرزويش اين بود كه پايتخت عثماني, "استانبول" هر چه زودتر سقوط كند. چون با سقوط آن ماموريت او آسان تر خواهد شد.
حضرت والا اضافه كرد كه نيازي به تذكر در مورد حركت نيروهاي روسيه و يا فعاليت جاسوسان كنسولگريهاي روسيه ندارد. تنها خواسته او پشتيباني و خوش نيتي, دولت اعلحيضرت پادشاه انگلستان نسبت به ايران است.
اگر بتوانيم براي كمك به دولت ايران يكي دو سال از دريافت اصل و فرع وامهاي پرداختي به ايران خودداري نمائيم ,در آن صورت خواهيم توانست نخست وزير را عميقاً سپاسگزار خود كنيم.
نخست وزير مردی پاك و منزه است و صدق و صفا در نحوه گفتار او ديده مي شود. حضرت والا تقاضا كرد كه اين مذاكرات كاملاً محرمانه باقي بماند! وزیر مختار

( مطالب اين سند از هر لحاظ جالب است چون: اولاً مشير الدوله يكي از سالمترين و وطن دوست ترين دولتمردان ايران است، و تا آنجا كه همگان مي دانند او وابستگي به دول خارجي خاصه انگليس و روسيه نداشت. ولي مي بينيم كه پس از هشداري كه وزير مختار انگليس در مورد طرد كردن دوستان ايراني انگليس به او مي دهد، سخت ناراحت شده و با دستپاچگي از وزير مختار مي پرسد " بايستي چکاری بكند ؟ " و البته به دستور وزير مختار، فرماندار بوشهر را كه ظاهراً توبيخ و يا بركنار كرده بود، مورد تائيد خود قرار مي دهد ! ثانياً استدعاي او به وزير مختار انگليس، تا در حسن نيت دولت انگليس نسبت به ايران خدشه اي وارد نشود، در خور شان اين دولتمرد نيست؟ ! ثالثاً مشير الدوله از موقعيت خود استفاده كرده و با تماس با نمايندگان مجلس، روزنامه نگاران و روحانيون، از آنها خواسته است كه با مقامات انگليسي روابط حسنه برقرار كرده و نسبت به آنها وفادار باشند! چرا ؟)

همکاری علمای دینی با انگلیسی ها

از: وزير مختار انگليس در تهران. (Mr. Marling )
به : وزير خارجه انگليس سر ادوارد گري (Sir Edward Grey )
22 آوريل 1915 تلگراف شماره 163 (48239) دوران جنگ بكلي محرمانه

در مورد پيشنهاد تماس با علماي ديني, اين كار انجام گرفت و نتيجه آن آرام كردن جو ايجاد شده به خاطر صدور حكم جهاد در عربستان و عراق بود. رهبران ديني در اين جا با ما در تماس بوده ودر جهتي كه ما مي خواهيم قدم بر مي دارند. اگر مردم از رابطه آن ها با ما مطلع شوند مطمئناً نفوذشان را دربين مردم از دست خواهند داد.
در مورد نفوذ در دولت ايران, بر مبناي قرار داد 1907, ذكر شده است (احترام به حقوق حقه ايران ) اين جمله در حال حاضر معني خود را از دست داده است، و حتي اگر تضمين نامه اي توسط دولتين انگليس و روسيه تهيه شده و به امضاي نماينده دولت فرانسه نيز برسد, و به ايران داده شود, باز هم آن اثر مطلوب را نخواهد داشت.
دولت فعلي ايران بدون دريافت كمك مالي قادر نيست قدم موثري را بردارد. ترس من اين استكه حتي اگر ما كمك مالي به اين دولت بكنيم بازهم نخواهد توانست فدم مثبتي بردارد. علت اين امر ضعف رقت انگيز نخست وزير و عدم همگامي و اتحاد وزراي كابينه اواست. لذا تنها راهي كه در پيش دارد, استعفا دادن است.
تصور من اين است كه بايستي بفكر تشكيل دولت قوي تري كه شايد در راسش عين الدوله قرار داشته باشد باشيم. در حال حاضر او بهترين و در عين حال تنها فردي است كه مي تواند در مقابل آشوبگران آلماني كه فعاليتشان روز به روز بيشتر مي شود قد علم كند. وزير مختار روسيه او را قبول خواهد كرد. اميدوارم دولت روسيه در مورد سعد الدوله زياد پافشاري نکند. با وجود اين كه سعد الدوله قدرتمند است و صلاحيت نخست وزيري را دارا مي باشد, ولي فاقد پرستيژ بوده و طرفداري بين مردم ندارد.
( بطور محرمانه ) شارژدافر روسيه به نظر مي رسد كه در اين مورد با من هم عقيده است, ولي نمي خواهد قبل ازرسيدن وزير مختارجديد روسيه( M. de Etter) كه قرار است هفته آينده وارد ايران شود, خود را در اين كار متعهد كرده باشد.
نظر من بر اين است كه بايستي از لحاظ مالي دولت جديد ايران را پشتيباني كرده و بهره وامهاي قبلي را موقتاً از آن ها طلب نكنيم .چون در هر حال دولت ايران قادر نيست اقساط بدهي هاي خود را ماهيانه بپردازد.
گزارش رسيده حاكي است كه كليه افسران سوئدي بيش از پيش به طرفداري آلمان ها
بر خاسته اند و دولت ايران نفوذي در روي آن ها ندارد.
( رونوشت پتروگراد – هندوستان و بصره ارسال گرديد)

( چنانچه ملاحظه مي شود: 1- علماي ديني در مسير خواسته هاي مقامات انگليسي قدم بر مي دارند ! 2- وزير مختار انگليس به خاطر منافع كشورش، بيش از خود دولتمردان ايراني بفكر بهبود اوضاع ايران است! و خرابي اوضاع را به علت ضعف رقت انگيز نخست وزير و عدم همگامي وزراي كابينه اش دانسته است ! 3- انتخاب نخست وزير آينده ايران تنها، بوسيله دو وزير مختار روس و انگليس انجام مي گيرد و نه ملت ايران! 4- براي گول زدن و جلب رضايت دولتمردان ايران، پرداخت وام و دريافت نكردن بهره وام هاي دريافتي قبلي توسط دولت ايران را ضروري تشخيص داده اند! توجه شود 38 سال بعد پس از كودتاي ننگين 28 مرداد 1332، دولت آمريكا براي جلب رضايت شاه و سپهبد زاهدي كودتاچي معروف، مبلغ 45 ميليون دلار وام به دولت ايران پرداخت می کند!)



وزیر خارجه انگلیس دستور انتخاب نخست وزیر ایران را صادر می کند

از: سر ادوارد گري وزير خارجه انگليس . ( Sir Edward Grey )
به: سر جي . بيوكانون وزير مختار انگليس در روسيه. (Sir G. Buchanan)

24 آوريل 1915 تلگراف شماره 706 (48859)

پيرو تلگراف شمار 166 مورخه 23 آوريل 1915 از تهران كه رونوشت آن براي شما ارسال شده است.
من بر اين عقيده هستم كه نمايندگان هر دو كشور ( انگليس و روسيه ) در تهران بايستي با انتخاب يك شخص پر قدرت در راس كابينه تهران موافقت كرده و مخالفت خود شان را نشان ندهند. با توجه به وضع بحراني موجود در ايران, اميدوارم وزير امور خارجه روسيه با من همعقيده باشد.
در مورد اعزام نيروهاي نظامي روسيه: من با اعزام عده اي از آن ها به قزوين موافقم, تا در صورتيكه اوضاع بحراني شد و نياز به آن ها بود بتوانيم از آن ها استفاده كنيم . ولي بايستي انتظار داشته باشيم كه ممكن است حركت نيروهاي روسي به داخل پايتخت فرصت خوبي را به دشمنان ما بدهد تا عليه ما عكس العمل شديد نشان دهند. مگر اينكه دولت ايران رسماً از روسها درخواست حركت نيروهاي روسي را به داخل تهران بنمايد. بنابر اين من با ورود نيرو هاي روسي به داخل پايتخت ايران موافقتي ندارم, بجز اينكه ورود آنان براي نجات جان و مال سفارتخانه هاي خارجي ضرورت داشته باشد.
بايستي هدف متفقين بر اين اصل قرار گيرد كه بهيچوجه عملي را مرتكب نشوند كه بي طرفي ايران را در جنگ لغو كنند, تا باعث تحريك بيشتر مخالفين ما قرار گرفته و ايران را به طرفداري از تركها وادار كند.درست است كه تركها وارد ابران شده و بخاك ايران تجاوز كرده اند, واگر دولت جديد ايران عمل تجاوز كارانه آنها را خصمانه تلقي كرده و به طرف متفقين روي آورد. در انصورت ما بايستي از اين عمل ايران بسيار خشنود گرديده و آنچه در قدرت داريم به آن ها كمك كنيم. از لحاظ پشتيباني لجستيكي ايران نمي تواند براي ما مفيد باشد ولي از لحاظ روحي بسيار سودمند خواهد بود، چون وقتيكه يك كشور مسلمان عليه كشور مسلمان تركيه بپا خيزد, اثري بسيار مثبت درروي ساير كشور هاي اسلامي خواهد گذاشت. بنابر اين نبايستي ما عملي را مرتكب شويم كه باعث شود ايران به سوي تركيه رفته وبا آن ها متحد شود. در آن صورت اين اتحاد با تركها داراي اثرات فراوان و گسترده اي در روي مردم مسلماني كه تحت تسلط ما هستند خواهد داشت.
بنا بر اين پيشنهاد من اينستكه وقتيكه كابينه جديد ايران شروع به كار كرد, ضمن اينكه هر كمكي كه مي توانيم به آن بكنيم, از انجام هر عمل نظامي كه باعث تحريك آنها گردد خودداري نمائيم. مگر اوضاع و احوال طوري باشد كه عمليات نظامي را عليه ايران الزامي كند.
(رونوشت , سفارت انگليس در تهران )
وزير خارجه انگليس
( وزير خارجه انگليس، با تردستي پيشنهاد تفرقه اندازي بين كشور هاي مسلمان را به وزير مختار خود در ايران مي كند ! او خوب مي داند كه مشير الدوله دولتمرد شريفي است و مايل نيست عليه كشور مسلمان تركيه كه در حال جنگ با متفقين است قدمي بردارد، به اين علت به وزير مختار خود دستور مي دهد كه با بركناري مشير الدوله، شخص پر قدرتي را در راس كابينه تهران قرار دهد. {منظور از پرقدرت، در اينجا يعني فردي كه دراختيار و براي منافع دولت انگليس قدم بردارد .} ضمناً به وزير مختار تعليم مي دهد كه ورود نيروهاي نظامي روسيه به داخل خاك ايران براي حفظ جان و مال سفارتخانه هاي خارجي است و نه تجاوز به خاك ايران! ؟)


وزرای مختار انگلیس و روسیه به احمد شاه دستور می دهند نخست وزیر را برکنارو مجلس را منحل کند

از: سفارت آمريكا در تهران.
به : وزير خارجه آمريكا در واشنگتن.
26 آوريل 1915 شماره 58
موضوع : بحران وتغيير كابينه.

عاليجناب .
با كمال افتخار به استحضار مي رساند.
بر مبناي گزارش موثق و اتفاقات مهمي كه در 48 ساعت گذشته رخ داده است, كشور ايران با يك بحران شديد روبرو شده است.
در غروب روز 24 آوريل, پس از اينكه نخست وزير مشير الدوله از گوشه و كنار مطلع گرديد, كه مقامات انگليسي و روسي مقيم در تهران عزل او را خواستار شده اند, به اتفاق برادرش موتمن الملك كه رئيس مجلس شوراي ملي است, به دربار رفت تا استعفاي خود را تقديم اعليحضرت كند. در حضور شاه با وزير مختار انگليس و منشي سفارت روسيه ( وزير مختار جديد روسيه تا آن زمان وارد تهران نشده بود ) روبرو گرديد.
نخست وزير مطلع گرديد كه اين دو مقام خارجی متفقاً درخواستهاي زير را به شاه كرده اند:
اول- مشير الدوله بايستي استعفا بدهد.
دوم - مجلس منحل گردد.
سوم - كليه روزنامه ها توقيف گردند.
چهارم- كليه افسران سوئدي ژاندارمري و پليس از كار بر كنار شده و فوراً از ايران اخراج گردند.
پنجم- سعد الدوله كه يكي از افراد تحت حمايت روسيه است, در سمت نخست وزيري ايران گمارده شده و در كابينه اش اشخاصي چون, سپهدار و فرمانفرما كه هر دو آن ها تحت حمايت روسيه قرار دارند, ووثوق الدوله و قوام الدوله, شرکت داده شوند.
شاه با آرامش به درخواست هاي وزير مختار انگليس و منشي سفارت روسيه توجه كرده و موافقت خود را اعلام كرد. مشير الدوله بلافاصله استعفاي خود و كابينه اش را تقديم كرد.
ولي رئيس مجلس شوراي ملي به مجلس مراجعت كرده و پس از تشكيل جلسه فوق العاده نمايندگان مجلس, آن ها را در جريان رويداد قرار داد. پس از راي گيري, قبولي سعد الدوله با 63 راي مخالف در مقابل 6 راي موافق رد شد. مجلس كميته اي را به رياست موتمن الملك تعیين كرد تا به نزد شاه رفته و از او به خواهند عين الدوله را به سمت نخست وزيري به پذيرد, شاه با اين پيشنهاد موافقت کرد.
مقام صاحب نظر و قابل اعتمادي ديگري به من اطلاع داد كه, كميته اي از اعضاي حزب دمكرات مجلس شوراي ملي به نزد شاه رفته و به او اظهار كرده اند, كه اگر مجلس را منحل كند و دولتي به رياست سعد الدوله و با شركت وزرائي چون سپهدار, فرمانفرما و غيره تشكيل شود, در آنصورت به هيچكدام از اين وزراء فرصت خدمت كردن داده نخواهد شد و همه آن ها بقتل خواهند رسيد.
شايع است كه فرمانفرما و سپهدار از ترس جانشان خود را از شركت در كابينه كنار كشيده اند.
درست است كه موقتاً هيجانات تا حدي آرام شده است, ولي هنوز آرام بخش نمي باشد. و اگر افسران سوئدي بر كنار شده واز ايران اخراج گردند و ژاندارمري منحل گردد, زندگي و اموال هيچيك از خارجيان در امان نخواهد بود.
با تقديم احترام
جان ل . كالدول
(توجه شود كه نفوذ روسيه و انگليس در امور داخلي ايران تا چه اندازه ای پيشرفت كرده بود كه دو وزير مختار آن دو كشور مستقيماً بدون هيچگونه تشريفاتي و مراجعه به وزارت خارجه ايران و گرفتن اجازه ملاقات با شاه، به نزد او رفته و به او دستور مي دهند كه نخست وزير و رئيس مجلس شوراي ملي را احضار كند! سپس در حضور نخست وزير و رئيس مجلس به شاه ديكته مي كنند: كه نخست وزير بايد برود ! مجلس منحل گردد! كليه روزنامه ها توقيف گردند! افسران سوئدي ژاندارمري از ايران اخراج گردند! و شخصي بنام سعد الدوله نخست وزير ايران گردد!؟
مشير الدوله بدون كوچكترين مخالفتي استعفاي خود را تقديم مي كند { توجه كنيد در حقيقت استعفاي خود را به دو وزير مختار مي دهد ، چون آندو از او خواسته اند از كار بر كنار شود .} ولي برادر او موتمن الملك زير بار اوامر دو وزير مختار نرفته و با تشكيل جلسه فوق العاده مجلس و دادن راي مخالف به سعد الدوله از اجراي دستور دو سفارتخانه خودداري مي كند! و عين الدوله را بجاي سعد الدوله به احمد شاه معرفي مي كند ! ضمناً تعدادي از نمايندگان حزب دموكرات مجلس به نزد شاه رفته و به او مي گويند: اگر مجلس را منحل كند و دولتي با نخست وزيري سعد الدوله و وزرائي سپهدار و فرمانفرما تشكيل دهد، در آن صورت همه آن ها را به قتل خواهند رساند. در نتيجه اين تهديد نمايندگان مجلس! هر دو وزیر مختار جا خالی کرده و عین الدوله را بعنوان نخست وزیر مورد تائید قرار می دهند! اگر ابستادگی و پا فشاری یک فرد چون موتمن الملک باعث شد که شاه زیر بار خواسته های دو وزیر مختارنرود، پس چرا پس از آن تاریخ از چنین روش پسندیده استفاده نکردند تا زنجیر اسارت را برای همیشه پاره کنند؟!)


از: وزير مختار انگليس در تهران . (Mr . Marling )
به: وزير خارجه انگليس سر ادوارد گري (Sir Edward Grey )
27 آوريل 1915 شماره 170 ( 50941 )


دوران جنگ خيلي محرمانه.
با تمام سعي و كوششي كه هر دو سفارتخانه ( روسيه و انگليس ) براي گماردن سعد الدوله در پست نخست وزيري تهران معمول داشتيم نتوانستيم موفق شويم. چون مقامات با نفوذ تهران كه قبلاً به ما قول داده بودند در اين انتخاب به ما كمك خواهند کرد, از ترس عكس العمل مردم نسبت به خود و تنفري كه آن ها نسبت به سعد الدوله دارند, خود را كنار كشيده اند. حتي شاه و عين الدوله در راه گماردن سعد الدوله به نخست وزيري ايجاد مشكلات كردند. در شرائط فعلي و براي جلوگيري از سقوط بانك شاهنشاهي و با توجه به ورود وزير مختار آلمان با عده زيادي از آشوبگران كه به دنبال او روانند, شارژ دافر روسيه و من تصميم گرفته ايم كه تنها راه حل, تشكيل يك دولت پرقدرت در تهران است. يعني انتخاب عين الدوله بجاي سعد الدوله. خوشبختانه در حال حاضر عين الدوله از پشتيباني مجلس نيز برخوردار است. ديروز ما دو نفر با شاه ملاقات كرده و موافقت نموديم كه عين الدوله بجاي سعد الدوله نخست وزير گردد. شاه فرمان او را صادر كرد.
قرار است عين الدوله قانوني را به مجلس جهت تصويب ارائه نمايد, تا پرداخت پول نقد را بوسيله بانك شاهي ملغي و بجايش چك صادر كنند! ( یعنی قبل از انتخاب به مقام نخست وزیری، عین الدوله شرط و شروط انگلیس و روسیه را قبول کرده بود!)
عين الدوله مطمئن است كه مي تواند نظم و ترتيب را با تمام كوششي كه آلمان ها براي برهم زدن اوضاع بخصوص وضع اقتصادي اعمال مي كنند به پايتخت بر گرداند. ولي تهران در چند روز گذشته در حالت بحراني و مضطربي به سر مي برد. اعضاي سفارت تركيه براي حفظ خود در سفارت آمريكا مقيم شده اند و بهمين ترتيب شارژدافر آلمان از تاريخ 24 آوريل در سفارت آمريكا خوابيده است.
اقدامات دو سفارتخانه باعث شده است كه اثرات مثبتي جهت بهبود اوضاع داشته باشد.من فكر مي كنم كه دولت جديد بتواند قدمهاي موثر و محكمي را بردارد, ضمن اينكه حتي مجلس نيز تشخيص داده است كه بايستي قدمهاي مثبتي را بردارد تا بيطرفي ايران را حفظ كند.
(بطور محرمانه ) برداشت روس ها و پتروگراد (پايتخت روسيه ) در مورد انتخاب عين الدوله بجاي سعد الدوله, يك پيروزي به نفع انگلستان و بضرر روسيه تصور مي شود. من متقاعد شده ام بدون حركت نيروهاي روسيه از قزوين به طرف تهران, جابجائي عين الدوله بجاي سعد الدوله غير ممكن بود. چون تنفر بيش از حد مردم از روسها همراه با بد نامي سعد الدوله بار سنگيني را بر دوش ما گذارده بود.
ما فرمانفرما را وادار كرده ايم كه به كابينه عين الدوله به پيوندد. در عين حال كه نمي خواهيم عين الدوله را زير فشار قرار دهيم تا وزراي مورد نظر مارا انتخاب كند, ولي به او فهمانده ام كه گنجاندن وثوق الدوله در كابينه اش از لحاظ ديپلوماسي ضروري است. گنجاندن اين دو نفر در كابينه, ظاهركابينه را به صورت يك كابينه هوادار روسيه عوض خواهد كرد. (رونوشت به پتروگراد – هندوستان و بصره ارسال گرديد )


قزاق های روسی به سوی تهران حرکت می کنند

از- سفارت آمريكا در تهران
به- وزارت خارجه آمريكا در واشنگتن
22 اوت 1915 شماره 85


موضوع : نزديك شده نيروهاي نظامي روسيه
عاليجناب
با كمال افتخار به استحضار مي رساند. حدود 15 روز قبل 1700 قزاق روس كه در 90 روز گذشته در قزوين مستقر شده بودند، شروع به پيش روي به سمت تهران را نمودند.
اين حركت باعث هيجان فراوان در بين سفراي تركيه و آلمان گرديد . افراد دو سفارتخانه به اين سفارتخانه ( آمريكا) مراجعه و در خواست پناهندكي نموده و وسايل و اشياء گرانبهاي خود را به اين سفارتخانه حمل كردند.
گزارش شده است كه اعليحضرت و تعدادي از مشاورينش ، مقاومت در مقابل قزاقهاي روس را تجويز نكرده و نقل مكان پايتخت را از تهران به اصفهان پيشنهاد نموده اند. ولي عده ائي ديگر مبارزه در مقابل قزاقهاي روسي را تاكيد كرده اند. از منابع موثقي مطلع شده ام كه بالغ بر 15000 از مردم اسلحه بدست گرفته و خود را آماده مقاومت در برابر روسها كرده اند.
بمن گزارش رسيده است كه خيلي از قبايل و خان ها از طريق ارسال تلگراف آمادگي خود و افرادشان را براي مقابله روسها اعلام كرده اند. اين گونه پيشنهادات و آمادگي براي دفاع از مرز و بوم با طرز تفكر قبلي ايرانيهاي بيحال و بي تفاوت نسبت به وطنشان كاملا مغايرت دارد، و شايد همين داوطلب شدن مردم به مقابله با روسها، باعث گرديد كه قزاقها مسير حركت بطرف تهران را تغيير داده و به قزوين مراجعت نمودند.
ميتوان قبول كرد و پذيرفت كه حركت روسها به طرف تهران به منظور ترساندن دولت تهران و قبولاندن نخست وزيري سعد الدوله كه صد در صد طرفدار روسيه است انجام شده است. در هر حال نتيجه مورد نظر را روسها بدست آوردند.

با تقديم احترام
جان ل. كالدول







احمد شاه از ترس روسها خیال ترک تهران را دارد

ترجمه نامه دريافتي از وزارت امور خارجه ايران.

تهران ايران
15 نوامبر 1915 .

عاليجناب ج . ل . كالدول .
وزير مختار آمريكا در تهران,
آقا:
با يكدنيا تاسف بايستي به اطلاع آن عاليجناب برسانم, كه در نتيجه پيشروي نيروهاي نظامي روسيه به طرف تهران بدون هيچگونه دليلي. دولت ايران را در موقعيت مشکلي قرارداده است. چون بهيچوجه دولت ايران مايل نيست روابط حسنه موجود بين دولت ايران و دولت هاي روسيه و انگليس را بر هم زند, در نتيجه اعليحضرت شاهنشاه تصميم گرفته اند بطور موقت تهران را ترك كرده و اميدواراست كه بزودي ترتيبي اتخاذ گردد تا در اسرع وقت كليه سربازان خارجي از تهران خارج شوند. در آن موقع اعليحضرت فوراً به تهران باز خواهند گشت.

با تقديم احترام
محتشم السلطنه ,
وزير امور خارجه .

( وزير خارجه ايران، در اين نامه کوتاه كه براي سفارت آمريكا در تهران ارسال كرده است، ضعف دولت شاهنشاهي ايران را در مقابله با نيروي متجاوز روسيه اعلام كرده، ودلیل خروج شاه از تهران را به خاطر حفظ روابط حسنه موجود بين دولت ايران و دولت هاي روسيه و انگليس دانسته است !؟)


فتح کرمانشاه توسط داوطلبان مسلح ایرانی

از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزير خارجه آمريكا
6 ژوئيه 1916


تلگراف ساعت 2 بعد از ظهر
به ما گزارش شده است كه نيروهاي نظامي تركيه با همراهي داوطلبان مسلح ايراني، موفق شده اند كرمانشاه را فتح كرده و با شتاب به سوي همدان در حال پيشروي هستند.
خبرهاي آينده را گزارش خواهم كرد.
كالدول
وزير مختار



سازش مخفیانه دولت ایران با متحدین و متفقین

از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزير خارجه آمريكا
16 ژوئيه 1916

تلگراف ساعت 6 بعد از ظهر
با اطمينان مطلع شده ام كه دولت ايران به متفقين اطلاع داده است، كه در صورت تضمين حاكميت ملي و پرداخت كمك هاي مالي فوري به ايران، در آن صورت دولت ايران به دولت تركيه اعلان جنگ خواهد داد!
تواماً دولت ايران به كشورهاي آلمان و تركيه اعلام كرده است، در صورت تضمين حاكميت ملي، ايران از لحاظ روحي آن دو كشور را تقويت خواهد نمود. ضمناً مطلع شده ام كه دولت ايران به نخست وزير تركيه تلگرافي اطلاع داده است، در صورت پيشروي نيروهاي نظامي تركيه از شهر همدان به طرف شرق، اجباراً روابط ديپلماتيك ايران و تركيه قطع خواهد شد.
شارژ دافر
جفرز كافري

( دولتمردان ايران براي تضمين حاكميت ملي ايران پس ازخاتمه جنگ، سعي كرده اند با هردو طرف مخاصمه يعني متفقين و كشورهاي محور كنار بيايند؟! غافل از اينكه مزدوران ايراني خارجيان كه در تمام شئون كشور رسوخ كرده بودند، تمام اطلاعات مملكتي را در اختيار مقامات روس و انگليس قرار مي دادند. همچنانكه آنرا در اختيار وزير مختار آمريكا قراردادند !)



مراجعت ظل السلطان به تهران از اروپا

از: سفارت مريكا در تهران.
به : وزارت خارجه آمريكا در واشنگتن.
17 ژوئيه, 1916 تلگراف شماره 188

عاليجناب :
اتفاق سياسي حائز اهميت, مراجعت ظل السلطان پسر ارشد ناصر الدين شاه از اروپا پس از 5 سال اقامت در آن جا است. ايشان عموي بزرگ ( عموي محمد علي شاه ) و پدر وزير امور خارجه فعلي ايران است (شاهزاده صارم الدوله ). ظل السلطان بيش از80 سال عمر دارد و نقش بسيار مهمي در تاريخ معاصر اين كشور بازي كرده است.
براي ايراني ها ذکر نام او همراه با فحش و لعنت است, او تنها فرد خانواده قاجار است كه در بين مردم ترس و وحشت ايجاد مي كند.
اين شاهزاده از نظر انگليسي ها و دولت بريتانيا يكي از باوفاترين دوستان قلمداد مي شود, ولي برداشت روس ها از او مخلوطي است از وفاداري و بي وفائي نسبت به خودشان .
جان ل. كالدول
وزير مختار



از: وزير مختار آمريكا در تهران .
به: وزير خارجه آمريكا در واشنگتن .
3 مه, 1917. تلگراف سري شماره 289
موضوع: اتفاقات اخير در اصفهان
عاليجناب :
با كمال احترام به استحضار مي رساند كه در حدود يكسال قبل حضرت والا شاهزاده ظل السلطان عموي بزرگ اعليحضرت پادشاه ايران پس از 5 سال اقامت در اروپا, به ابران مراجعت و دوباره به عنوان استاندار اصفهان گمارده شد.
در سال هاي قبل كه حضرت والا استاندار بود به شقاوت و قساوت و بيرحمي بيش از حد مشهور بود و از جمله زندانيان سياسي را با شقاوت كم نظيري شكنجه مي داد و مي كشت .در حال حاضر او بيش از 80 سال سن دارد و پسرش شاهزاده صارم الدوله كه با دست خود مادرش را كشته, و اخيراً از پست وزارت خارجه تهران باز نشسته گرديده است, به پدرش در اداره امور اصفهان كمك مي كند.
اخيراً شكايات فراواني از شاهزاده ظل السلطان به دولت ايران و سفارتخانه ها رسيده است, كه حاكي از انواع تبهكاري و قساوت و حاكميت مطلق است, كه توسط اين استاندار كنوني در مورد مردم اعمال مي شود.
امروز گزارشي دريافت كرده ام كه حاكي است, چند روز قبل ظل السلطان سه نفر از مخالفان سياسي خود را كه زنداني كرده بود, بدون محاكمه اعدام كرده است. دو نفر از آن ها را با گلوله كشتند و نفر سوم را به طريقي كه از مختصات خصوصي او است, در جرز ديوار قرارداده و دورش را باگچ مايع پر كردند, تا اين گچ در مدتي كوتاه سفت شده و محكوم بيچاره را بوضع وحشتناك و دردناكي به هلاكت رساند. در 20 سال گذشته نيز همين استاندار تعداد زيادي را بهمين طريق اعدام کرد.
گزارشات ديگري از قساوت انزجار آور او دريافت شده است.
با تقديم احترام
جان ل. كالدول
( ملاحظه كنيد: فرزند ارشد ناصر الدين شاه, برادر مظفر الدين شاه، عموي بزرگ احمد شاه، استاندار بزرگترين و ثروتمندترين استانهاي آنروز ايران " اصفهان " يكي از ثروتمند ترين خانواده هاي ايران، چنان سبعيت و قساوت قلبي نسبت به هموطنان خود در وجودش رخنه كرده است، كه حاضر مي شود دشمنان سياسي خود را به آن وضع دهشتناك زجر كش كند !؟)



به اهتزاز در آوردن پرچم آمریکا در بالای کاخ گلستان

از: سفارت آمريكا در تهران .
به : وزارت امور خارجه آمريكا - واشنگتن

تلگراف رمز بكلي سري 13 اوت 1916 ساعت 3 بعد از ظهر

عطف به تلگراف 13 اوت ساعت 2 بعد از ظهر من .

شاه از ترس آن كه وزراي مختار روس و انگليس او را به زور از تهران به خارج ببرند, ( به علت نزديك شدن نيروها ي عثماني ) از من خواسته است به او اجازه بدهم كه پرچم آمريكا را در بالاي كاخ خود بر افراشته و تحت حمايت آمريكا قرار گيرد.
چنين واهمه و ترسي در ميان همه مقامات ايراني ديده شده است و آن ها نيز خواستار استفاده از پرچم آمريكا هستند. آن ها همچنين مي خواهند بدانند كه آيا مي تواننند شكايت دستجمعي مردم را راجع به فشار وزراي مختار روس و انگليس به تخليه تهران, به اين سفارت بدهند يا خير. به آن ها جواب دادم كه اولاً فكر نمي كنم متفقين چنين عملي را انجام دهند. ثانياً چنين اختياراتي ندارم كه شكايت دستجمعي آن ها را دريافت كنم ضمناً نظر من بر اين است كه متفقين نقشه اي براي تخليه تهران و بردن شاه با خود به خارج تهران ندارند.
شارژ دافر
Caffery

( به عوض اينكه شاه ايران براي حفظ كشور و جان خودش به سوي مردم ايران روي آورده و تقاضاي دفاع از خاك وطن را كند، به طرف خارجي مي رود و از آنها درخواست كمك براي نجات جان خودش را مي كند. متاسفانه تاريخ تكرار مي شود و پس از گذشت 63 سال از آن زمان، محمد رضا شاه پهلوي در ماههاي قبل از انقلاب 1357، به عوض روي آوردن بسوي ملت ايران، از سفراي آمريكا و انگليس براي نجات خود و كشورش راه چاره طلب مي كرد!؟ وقتيكه شاه مملكت براي حفظ خود از دولت آمريكا تقاضاي پناهندگي، کمک و برافراشتن پرچم آمريكا را در بالاي قصر خود واقع در تهران { نه در خاك آمريكا } مي كند ! پس واي بحال ساير مردم ايران! )











دخالت سفارتخانه های خارجی در امور ایران

از: وزير مختار آمريكا در تهران.
به: وزير امور خارجه آمريكا.
26 فوريه, 1917 تلگراف بكلي سري شماره 282
موضوع وقايع سياسي ايران :
عاليجناب وزير
از حضور آن مقام محترم و وزارت خارجه آمريكا در مورد اين گزارش كه ممكن است زياد مفيد هم نباشد پوزش مي طلبم. مطمئناً آن وزارتخانه مطلع است كه هيچ كشوري در دنيا به اندازه ايران از دخالت و نفوذ سفارتخانه هاي خارجي زجر نمي كشد.
بدون شك هيچيك از نخست وزيران ايران در مدت اقامت من در تهران بدون نفوذ و دخالت و خواسته سفارتخانه هاي خارجي در تهران بكار گماشته نشده اند.حتي استانداران و فرمانداران نيز از طريق نفوذ سفارتخانه ها انتخاب مي گردند.
البته اينگونه دخالتها اغلب توسط سفارتخانه بريتانيا و روسيه به عمل مي آيد. ولي اخيراً ساير سفارتخانه ها نيز اينگونه فعاليت و دخالت را شروع كرده اند. لازم است توضيح داده شود كه تا بحال اين سفارتخانه (سفارت آمريكا ) در اينگونه امور دخالت نكرده است.
هنگاميكه صحبت از گماردن يك هيئت امور مالي (انگليسي, روسي و بلژيكي) در راس اداره ماليه ايران, و نظارت و كنترل كليه امور مالي اين كشور توسط اين گروه پيش آمده بود, كابينه وزراء ايران نه تنها به وسيله وزراي مختار روس و انگليس دائماً تحت فشار قرار گرفته بود تا اين پيشنهاد را قبول كند, بلكه ساير وزراء مختار از جمله وزير مختار اسپانيا شخصاً، نخست وزير ايران را براي قبول اين طرح زير فشار قرار داد.
طبق گزارش, وزير مختار ايتاليا كنت اري وابنه (Arrivabene ) نيز اصرار داشت كه دولت ايران طرح كنترل امور مالي را بپذيرد, و وقتي كه با عدم تمايل دولت ايران روبرو شد, مشت خود را محكم روي ميز نخست وزير ايران كوبيد و تهديد كرد كه پرچم ايتاليا را پائين مي آورد و روابط ايتاليا و ايران را قطع مي كند. اين وزير مختار همان كسي است كه بهار گذشته وزير مختار بريتانيا سر چارلز مورلينگ را به دوئل دعوت كرد.
با تقديم احترام
جان . ل. كالدول



روزنامه های ایرانی در مورد دولتمردان خود چه می گویند

از: سفارت امريكا در تهران .
به : وزارت امور خارجه آمريكا در واشنگتن
7 ژوئن 1917 شماره 74
موضوع : مطالب مندرج در روزنامه هاي ايران.
عاليجناب وزير امور خارجه آمريكا.

با کمال احترام، به پیوست ترجمه بعضی از مقالات روزنامه های تهران را که ممکن است مورد علاقه باشد تقدیم می کنم.
با تقدیم احترام
جان. ل. کالدول

مقاله روزنامه ستاره ايران مورخه 30 مه 1917 .
پس از گذشت ده ماه كابينه وثوق الدوله در مرحله سقوط قرار گرفته است .از تاريخ شروع مشروطيت در ايران, كابينه وثوق الدوله تنها كابينه اي است كه هر عملي را كه انجام داده است فقط به خاطر خشنودي خارجيان انجام داده و متاسفانه كسي از او ايرادي نگرفته است. دولت وثوق الدوله و كار هائي كه در اين مدت انجام داده است, هرگز از خاطره ها محو نخواهد شد. هر چه زمان بگذرد, مردم بيشتر پي خواهند برد كه او مرتكب چه خيانت هائي شده است.
بيشتر فعاليت هاي او در خفا انجام گرفته و ما در اين جا به ذكر چهار فقره از آن ها اكتفا مي كنيم .
1- اعطاي امتياز خوشتاريان: ما مطلع شديم كه اعطاي اين امتياز توسط وثوق الدوله و كابينه او به امضاء رسيده, ولي مردم هنوز از شرايط و وضعيت و مفاد آن مطلع نشده اند. حتي در هنگام اعطاي اين امتياز نامه روزنامه ها نيز از آن با خبر نگرديده و معامله در خفا انجام شد. حتي اينك كه مسجل شده است كه چنين امتيازي واگذار شده است, هيچكس از شرايط آن مطلع نگرديده است. اما ما مي دانيم كه امتياز خوشتاريان متاسفانه شامل واگذاري اكتشاف و استخراج نفت در شمال, استخراج معادن قره چه داغ و تعدادي ديگر امتيازات پر سود است.
2- اعطاي امتياز ايجاد ژاندارمري در جنوب ايران زير نظر مستقيم بريتانيا. اين نيرو فعلاً به نام تفنگداران جنوب ايران و يا پليس جنوب شناخته شده است, و در واقع تا حدي جزو توافقنامه بين انگليس – روس 1907 به شمار مي رود كه ايران را به دو حوزه نفوذ تقسيم كرده بود.
جاي خوشوقتي است كه رژيم تزاري روسيه ديگر وجود خارجي ندارد و انتظار مي رود كه شايد پس از تغیيرات روسيه, شمال ايران را به عنوان بخشی از ایران آزاد پس بگيريم.
3- انتخاب و انتصاب استانداران فاسد توسط وثوق الدوله .
يكي از اولين فعاليت هاي كابينه بعدي, بر كناري آن ها و گماردن اشخاص خوشنام و سر شناس به جايشان در راس مقامات مهم دولتي است. به خصوص در اين دوران بسيار بحراني, تغير استانداران با مشکلات فراواني روبرو خواهد بود. ولي در كابينه جديد بايد به آن ارجهيت نخست را داد .
4- اعطاي امتياز ماليات ترياك به برادران تومانيانز. اين اشتباه بسيار بزرگي بود و سبب از دست دادن صدها هزار تومان توسط دولت خواهد بود.
كابيته وثوق الدوله در حال سقوط است و اين چهار فقره نمونه اي از گناهان تالم آور و نابخشودني است كه وثوق الدوله مجري آن ها است.


فرمانفرما و پليس جنوب.

اثر فرمانفرما و پليس جنوب به روي ايران و مردم آن چون سرطان است, كه اگر به موقع و با سرعت از جا بريده نشود, به صورت حاد درآمده و غير قابل علاج مي گردد, وگريبان همه مملكت و مردمانش را خواهد گرفت. در آينده هر دولتي كه به خواهد اين لكه ننگ را از صورت ايران پاك نمايد با مشکلات فراواني روبرو خواهد شد.
از روزيكه كابينه وثوق الدوله, فرمانفرما را به عنوان استاندار فارس انتخاب كرد, و از دقيقه اي كه فرمانفرما به ژنرال سايكس Sykes اجازه داد كه پليس جنوب را تشكيل دهد, آن هائي كه در جريان امر بودند, مي دانستند كه شيراز به صورت آتشي در آمده و شعله هاي آن تا قلب ايران را خواهد سوزانيد.
سوابق گذشته و نحوه رفتار و كردار و شهرت فرمانفرما به قدري تاريك و سياه است, كه هيچكس نمي تواند باور كند كه ممكن است روزي برسد كه او دست از انجام هر كاري كه انگليسي ها از او مي خواهند بر دارد.
فرمانفرما مانند ديگران نيست, كه فقط ايران را وقتي به خارجيان بفروشد كه از او خواسته باشند. بلكه او چنان علاقمند به خارجيان است كه خود شخصاً با كمال خوشحالي داوطلب شده و راه و چاه را به خارجيان نشان داده تا زودتر و بهتر اين مملكت را تصاحب كنند.
براي فرمانفرما افتخاري از اين بزرگتر نيست كه در جلوي خود پرچم انگليس را در ايران در اهتزاز به بيند. شادماني او وقتي بحد كمال خواهد رسيد كه قبل از مرگش به بيند انگليسي ها صاحب ايران شده اند. اين بزرگترين آرزوي فرمانفرما است كه ايران را بداخل دهان اژدهاي جهانخوار بياندازد.
فرمانفرما از انجام هر گونه كار كثيفي اباء ندارد, تا بلكه بتواند مدال يا تقدير نامه اي از انگلستان دريافت دارد. هيچوقت به مغز او خطور نكرده است كه او خود عضوي از اعضاي هيئت دولت است, و افتخار اين عضويت هزاران بار ارزشش بيشتر از مدال و نشاني است كه شايد يكي از كشور هاي خارجي دشمن ايران به او بدهد.
دادن اجازه تاسيس تشكيلات پليس جنوب بوسيله وثوق الدوله با پشتيباني فرمانفرما به انگليسي ها, چنان به آن ها تفهيم كرده است, كه ايران متعلق به اين دو نفر است كه يكي از آن ها اين اجازه را صادر كرده و دومي مامور اجراي آن است.
ولي مردم ايران هيچوقت كشور زادگاه خود را به هيچكس, بخاطر خواسته اين دو نفر نبخشيده اند. نظر آن ها در مورد تشكيلات پليس جنوب از اينقرار است, كه اين تشكيلاتي كه زير نظر فرمانفرما و عده اي از افسران انگليسي بوجود آمده است باعث و باني تمام خرابي ها و مشکلات موجود در فارس بوده, و ديگر گول دروغهاي انگلستان را كه ادعا مي كند حامي كشورهاي مستضعف جهان است نخواهند خورد.
تشكيلات ديويزيون قزاق كه زير نظر افسران روسيه تزاري در 35 سال قبل بوجود آمد, در اين مدت طولاني, ضرر و زياني كه به ايران وارد نموده حتي به اندازه ضرر و زياني كه پليس جنوب در مدت كوتاه عمر خود به ايران وارد زده است, نيست. شك نيست كه در تمام ايران فردي به بدي فرمانفرما وجودنداشته است!
ما واقعاً نمي دانيم كه هدف اصلي انگلستان از تاسيس تشكيلات پليس جنوب چيست؟ اگر مي گويند بخاطر برقراري نظم و امنيت به وجود آمده است, جواب مي دهيم كه در فارس از زمان تاسيس اين تشكيلات, اغتشاش و جنگ و تمرد و شورش چندين برابر شده است. ولي اگر هدف ديگري دارند كه ما نمي دانيم, بهتر است افسران و افراد و اسلحه و مهمات خودشان را برداشته و به هندوستان باز گردند و ما را به حال خود گذارند.
به نظر ما اولين و مهمترين وظيفه كابينه اخراج كليه نيروهاي روسي و انگليسي از ايران و بر كناري فرمانفرما می باشد, كه فقط به علت پشتيباني علني انگليسي ها در پست استانداري قرار گرفته است. اگر قبل از افتتاح مجلس شوراي ملي, پليس جنوب و فرمانفرما اخراج و بر كنار نشوند, در آنصورت مي بايست انتظار كودتا ئي را داشت.
ترور های سیاسی در ایران

از : وزير مختار آمريكا در تهران
به : وزير خارجه آمريكا در واشنگتن
3 اكتبر 1917 شماره 324

موضوع ترور هاي سياسي.

عاليجناب:
توجه آن مقام محترم را به تلگراف هاي سه گانه ام در مورد ترور هاي اخير در تهران و شهرستان ها و بازداشت بيش از 10 نفر كه متهم به اجراي اين ترور ها هستند جلب مي نمايم. پرونده اين متهمين در دادگاه اوليه مطرح شده است.
پنج يا شش نفر از اشخاص سرشناس كه قبلاً در دستگاه حكومت ايران مشاغلي را عهده دار بوده اند بوسيله این گروه ترور شده اند.ضمناً تعداد كثيري از اشخاص سر شناس نامه هائي تهديد آميز كه به امضاي كميته مجازات رسيده است دريافت نموده اند.
با كوشش مفامات دولتي و افسران پليس سوئدي مداركي به دست آمد, كه منجر به بازداشت اين 10 نفر گرديد. مدارك به دست آمده عليه آن ها گوياي جرم آن ها است.
ترور شدگان كساني هستند كه در وطن دوستي و علافمند يشان به سرزمين ايران شك و ترديد فراوان وجود داشته است. اين اشخاص براي منافع كشورهاي خارجي و توسعه و نفوذ بيشتر آن ها فدم بر مي داشته اند. چنانكه از بين اشخاص خوشنام و وطن دوست, تا بحال كسي نامه تهديد آميزي دريافت نكرده است.
در مذاكراتي كه در جلسه دادگاه مطرح شد به اين نتيجه رسيده اند كه ترور اشخاص به وسيله متهمين, تنها به خاطر ميهن دوستي و حفظ منافع ايران نبوده بلكه ممكن است منافع شخصي ترور كنندگان و سود جوئي مالي و شغلي آن ها نيز در انجام اين ترور ها موثر بوده باشد. بخاطر بدنامي بيش از حد ترور شوندكان در فضاي سياسي امروز ايران, اكثريت مردم به طرفداري از متهمين بپا خواسته اند.
عده اي از كساني كه نامه تهديد آميز دريافت كرده اند، در پنهاني به سر مي برند, از جمله نخست وزيرسابق و بد نام و طرفدار روسيه, سپهسالار از تهران فرار كرده و مدتها است كه در خفا به سر مي برد. نخست وزير قبلي وثوق الدوله كه صلاحيت و وفاداريش نسبت به ايران هميشه زير سئوال بوده است, پس از دريافت نامه تهديد آميزي پنهان گرديده است.

با تقديم احترام
جان ل. كالدول
وزير مختار

( در سال 1917 ميلادي، يک عده از افسران پاک و وطن پرست برای دفاع از مشروطيت نو پای ايران و کوتاه کردن دست انگليسيها و روسها از دخالتهای استعمارگرانه شان نسبت به وطن خود ايران، کميته ای مخفی بنام (كميته مجازات ) تشکيل دادند. اين کميته طرفداران دو قدرت استعماری آن زمان يعنی انگليس و روسيه را ترور می کردند. بنيان گذاران اين کميته مجازات ميرزا ابراهيم خان منشی زاده و اسدالله خان ابو الفتح زاده، که هر دو در خانواده نظامی تربيت شده بودند. منشی زاده در قزاقخانه تا درجه سرهنگی پيش رفت و ابوالفتح زاده تا درجه سرتيپی ارتقاء يافت. اما تلاش اين دو افسر و همرزمانشان در زد و بند های سياست بازان وطن فروش و رفقای نيمه راه که معمولاً در بند بازی و در جريان آب شناکردن نسبت به نظاميان ماهرترند به شکست و پايان زندگی اين دو افسر وطن پرست انجاميد.)

والی اصفهان با دزدان همکاری می کند

از : كنسول انگليس در اصفهان
به : وزير مختار انگليس در تهران
4 نوامبر, 1917 شماره 273


اصفهان:
حومه شهر در دست دو نفر راهزن به نامهاي جعفر قلي چرميني و رضا جوزاني است كه در حال حاضر به صورت مامورين رسمي دولت شناخته شدهاند.
شاهزاده اعتضادالسلطنه استاندار اصقهان روزانه مبلغ 200 تومان از جعفرقلي و 100 تومان از رضا جوزاني دريافت ميكند. اين دو راهزن مبالغ فوق را با كمال ميل و رغبت به شاهزاده اعتضادالسلطنه ميپردازند. چون در مقابل با اجازه شاهزاده چندين برابر آن را از كاروانها و مردم اخاذي ميكنند.
گزارش شده است اگر بخاطر دريافت اين گونه پولها نبود, شاهزاده اعتضادالسلطنه استاندار اصفهان, مطمئناً از شغل خود كناره گيري كرده بود.
( گمان نمی کنم نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد؟)



ایران چگونه کشوری است؟

از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزارت خارجه آمريكا در واشنگتن
9 آوريل 1918 شماره 377

موضوع: ناتواني دولت ايران

عاليجناب
اجازه مي خواهم به مطلبي كه همگان از آن مطلع اند، يعني ضعف، بي كفايتي، بيعرضگي و ناداني دولت ايران، توضيحات بيشتري به عرض برسانم.
همانطور كه مستحضريد، ايران كشوري كوهستاني با منطقه مركزي كه مسطح و كويري است. با وجود ثروت فراواني كه در دست عده معدودي است، رويهم رفته ايران كشور فقير و غير توليدي و بي مصرف است. در نتيجه اكثريت مردم در فقر بسر مي برند. ضمناً حق استفاده از كليه منابع زيرزميني و منابع طبيعي آن در عرض نيم قرن گذشته به خارجيان اعطا و يا فروخته شده است. بطوريكه ديگر در كشور چيزي باقي نمانده است كه بتوان از آن به نفع مردم بهره برداري نمود.
كشاورزي ايران متعلق به عهد حجر است. روش و ابزاري كه مورد استفاده كشاورزان قرار مي گيرد، و طرقي كه براي حمل محصولات كشاورزي به كار مي رود، نشان مي دهد كه زندگي ايراني امروز هيچگونه اختلافي با ايرانيان دو هزار سال قبل ندارد. مهمتر از آن، طرز تفكر مردم از لحاظ اخلاقي و ديني است كه به نظر مي رسد، مردم ايران مايل اند با هر گونه پيشرفتي مخالفت كنند.
نژاد ايراني پوسيده و منحط شده است.
در ميان طبقه مرفه، عادت كلي بر اين است كه با يكي از خويشاوندان نزديك خود ازدواج كنند تا ثروتشان در خانواده باقي بماند. چند زني كه در صورت ظاهر مردود شناخته مي شود، در خفا مورد توجه است و تقريباً در ميان بيشتر طبقه مرفه رايج است، حتي شامل اعليحضرت شاهنشاه ( احمد شاه) نيز مي شود.
مشروب خواري و بد مستي كه در قران محكوم شده است، و همه مسلمانان آشاميدن آن را گناه مي شمارند، از آنچه مي شنويم، بحد افراط رايج است و بدترين نوع مشروب يعني عرق كه از انگور تهيه مي شود و اثرش روي انسان به مراتب قوي تر از ساير مشروبات است، به مصرف مي رسانند! علاوه بر آن مصرف ترياك بطور غير قابل تصور در بين مردم بخصوص در ميان طبقه ثروتمند و فرادست شايع است. و هر وقت چند نفر دور هم جمع مي شوند، فوراً بساط ترياك به راه مي افتد.
درستي و پاكي چه در ميان صاحب منصبان دولتي و چه در بخش خصوصي به ندرت ديده مي شود، چنانچه اگر كسي در كارش درست و پاك باشد مورد تعجب ديگران قرار مي گيرد. رشوه خواران معروف همگي در راس مشاغل بسيار مهم مملكتي قرار گرفته اند.
مشاغل رسمي كشور كه شامل نخست وزيري، وزارت، استانداري، فرمانداري و غيره مي گردد، به عنوان يك كالا خريد و فروش مي شود. مقاماتي كه اين گونه مشاغل را خريداري مي كنند، و مسئول جمع آوري ماليات منطقه خود مي باشند، به طور غير قانوني و با وارد كردن فشار، طبقات فرودست را مي چاپند وبنام گرفتن ماليات چندين برابر پولي را كه بابت خريد شغل مورد نظر خود پرداخت كرده اند، از آن ها به زور مي گيرند!
علماء ديني نيز مانند بقيه فاسد هستند. از زمان قديم ثروتمندان با تقلب و خدعه و ستم با طبقه بي بضاعت و فرودست رفتار كرده است و در نتيجه فقر بيش از حد و غير قابل تحمل منجر به شيوع ناپاكي و دروغگويي در ميان آنها نيز شده است!
من به عنوان مدير عامل سازمان كمك به قحطي زدگان و گرسنگان كه فقط در تهران روزانه به 30 هزار نفر با بودجه دريافتي از آمريكا، غذا مي دهيم. مشاهده كردم، كه در بين طبقه نيازمند و گرسنه اي كه ما به آن ها كمك مي كنيم، ناباوري و تقلب و ناسپاسي به حد فراوان وجود دارد. آن ها نمي توانند باور كنند كه سازماني فقط از روي انسانيت و مروت و بدون اينكه انتظار پاداشي داشته باشد، اقدام به كمك به آنها كند!
اغلب اين قحطي زدگان سئوال مي كنند كه چرا به آن ها غذا و پول داده مي شود؟ و آيا اين سازمان سهمي از اين پول و غذا براي خود كنار نگذاشته است؟
براي ثبوت ناتواني كامل دوات ايران به ذكر چند نمونه مي پردازم:
ايران جزو سازمان بين الملل پست نيست، و هميشه مبالغ خنده آوري بابت ارسال پست خارجي و داخلي دريافت مي كند. تا چندي قبل بابت هر انس نامه پستي 26 سنت براي خارج كشور و 17 سنت براي پست داخل كشور دريافت مي كرد. با دستور جديدي كه از طريق دولت ايران اخيراً صادر شده است، اين نرخ را 20 در صد بالا برده اند، در ضمن بابت هر نامه ماليات جداگانه اي نيز دريافت مي شود. لازم به توضيح است كه دستبرد به اين محموله هاي پستي جزو اتفاقات روزانه است و هيچگونه تضميني نيز وجود ندارد كه اين نامه ها به مقصد برسند. بعضي مواقع ماه ها طول مي كشد تا يك نامه از شهري به شهر ديگر برود!
كليه محموله هاي پستي خارجي از طريق روسيه و بندر انزلي كه با تهران 230 مايل فاصله دارد وارد مي شود. يك شركت حمل و نقل متعلق به يكنفر پارسي (زردشتي) قراردادي را با دولت ايران به امضاء رسانيده بود، كه محمولات پستي را با استفاده از واگن اسبي از انزلي به تهران برساند. در مقابل دولت ايران تعهد كرده بود مقداري جو براي خوراك قاطر هاي واگن اسبي از قرار هر خروار 5 تومان در اختيارش قرار دهد. ولي در حال حاضر به علت كمبود غله و شيوع قحطي و احتكار مواد غذايي به وسيله ثروتمندان و تجار، قيمت جو بالا رفته و به خرواري 100 تومان رسيده است. لذا دولت ايران حاضر نيست به مفاد قرارداد توجه كرده و به او جو بدهد! چون مسئول شركت راه ديگري براي تامين جو مورد نياز قاطر هاي خود ندارد، اجباراً از حركت واگن هاي اسبي خود دست برداشته است. لذا محموله پستي ديگري در اين راه حمل نمي شود. عين اين اتفاق در ساير جاده نيز رخ داده است.
با تقديم احترام
جان ل. كالدول
وزير مختار
( توجه كنيد كه مقامات رسمي كشور هاي خارجي ، برداشتها و نظراتشان در مورد ما ايراني ها چگونه است ! ؟ گمان نكنيد با گذشت زمان اين طرز تفكر آنها نسبت به ما فرق كرده و ما ايرانيها را متمدن تر و قابل اطمينان تر از گذشته فرض مي كنند؟ هر مقام خارجي كه براي خدمت وارد ايران مي شود، قبلاً پرونده هايي را شبيه آنچه در اين بخش به بعضي از آنها اشاره شده است، در مورد ايران و ما ايرانيها با دقت مطالعه كرده، و بخوبي مي دانند در ايران انتظار تماس با چه مردماني را داشته باشند. درست است كه دوله ها و السلطنه ها رفته اند، و جايشان را به بي سر و پا های ديگري داده اند كه در وطن فروشي و دزدي و نوكري خارجي دست گذشتگان را از پشت بسته اند. ولي آش همان است و كاسه همان !)




منشی سفارت آمریکا در ایران، مشاهدات خود را به وزیر خارجه آمریکا ارائه می کند
از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزير خارجه آمريكا در واشنگتن
10 مه 1918 شماره 385 محرمانه

عاليجناب:
با كمال افتخار اطلاعاتي را كه منشي سفارت در مورد ايران از منابع مختلف, در سفر بغداد – تهران به دست آورده است تقديم مي كند. شايد اين اطلاعات در تصميم گيري هاي آينده در مورد غرب ايران مورد استفاده قرار گيرد.

با تقديم احترام
وزير مختار
جان ل. كالدول

سنجابي ها قبيله اي هستند كه در كنار مرز ايران و بين النهرين زندگي مي كنند . اين قبيله در زمستان ها در دشت هاي اطراف قصر شيرين ودر تابستان ها با كليه گله هاي گوسفند و بز خود در ارتفاعات بلند كوه هاي اطراف زندگي مي كنند. گزارش شده است كه مردان ايل سنجابي از بهترين رزمندگان ايران بوده و بهمين علت مقامات آلماني از بدو شروع جنگ اخير در اروپا، تمام سعي و كوشش خود را بكار برده تا سنجابي ها را زير نفوذ خود در آوردند. دو نفر از خانهاي مهم ايل سنجابي ( سليمان خان و علي اكبرخان ) و از طريق اين دو نفر مقادير زيادي اسلحه و پول طلا توسط يك جاسوس آلماني بنام فون در- وفل Von Dreuffel بين افراد ايل سنجابي تقسيم شده است.
فون درو فل كوشش كرد كه افراد ايل سنجابي به خطوط مواصلاتي و جاده هائی كه بين التهرين را به كرمانشاه و همدان متصل مي كنند حمله كرده ، و با قطع سيم هاي تلگراف و جلوگيري از انگليسيها براي رساندن مواد و تجهيزات جنگي ارسالي از بين النهرين به كرمانشاه ، ماتع پيشرفت انگليسيها به طرف شمال و حمله به قواي عثماني گردند.
افراد ايل سنجابي موفق شدند در چند مورد خطوط تلگرافي را قطع و به كاروانهاي ارتش انگليس حمله كنند، بخصوص در حوالي سرپل كه تعداد محافظين انگليسيها محدود بو .
در پايان ماه مارس فون دروفل و خان سنجابي سليمان خان به اتفاق دويست نفر از افراد مسلح خود به قصر شيرين رفتند و در نزديكي پايگاه نظامي انگليس مستقر شدند تا هرچه زودتر به پايگاه حمله برند. ولي فرمانده نظامي انگليس بنام سون Sone، ترتيبي داد تا سليمان خان به دام انگليسيها افتاد و او را روانه زنداني در بغداد كردند. افراد مسلح سليمان خان بلا فاصله به كوه هاي محل زادگاه خود مراجعت كردند.
در تاريخ 7 آوريل سران ايل سنجابي در جلسه اي شركت كرده و تصميم گرفتند به كاروانهاي انگليسي بين قصر شيرين و كرمانشاه حمله كنند.
در همان زمان فون درو فل كه براي پيوستن به افراد مسلح ايل سنجابي اجبارا از رودخانه پر آبي عبود ميكرد ( رودخانه دياله ) در رودخانه غرق شده و به هلاكت رسيد. ضمنا انگليسي ها كليه پست هاي نظامي خود را در مسير جاده ها تقويت كرده و كاروانها را در حالتي به حركت در آوردند كه مشكلي از لحاظ حفاظت آنها نداشتند. تواما هواپيماهاي شناسائي انگليس بر فراز مناطق ايل سنجابي به پرواز در آمده و كليه محل هاي سكونت افراد ايل را شناسائي كرده و براي خانهاي سنجابي پيغام فرستادند، در صورت حمله به كاروانها ي انگليسي، متقابلا دهكده هاي آن ها بمباران خواهد شد. به اين علت افراد مسلح سنجابي از حمله به كاروانها خودداري كردند. در 22 آوريل نيروهاي انگليسي شهر كيفري Kifri را تسخير كرده و بطرف كركوك پيشروي كردند و با اين عمل رابطه مستقيم بين نيروهاي نظامي تركيه با افراد مسلح سنجابي قطع گرديد. افراد مسلح ايل سنجابي پس از اين كه به قدرت نظامي انگليسي ها واقف شدند, مبارزه با آن ها را بيحاصل دانسته و لذا در آخر آوريل به كرمانشاه رفته و خود و اسلحه خود را تسليم مقامات انگليسي نمودند.
پس از خلع سلاح تفنگداران سنجابي, انگليسي ها ديگر با مشكلاتي در جاده ها روبرو نشده و كانواهاي موتوريزه انگليسي وسائل جنگي را از بين النهرين به شمال ايران حمل مي نمايند. ولي روس ها در جاده ها بين همدان و قزوين و بخصوص بين ريزان و ساوه با مشكلات فراواني روبرو هستند. اين حملات اغلب بوسيله دسته هاي مسلح ياغيان و راهزنان انجام پذيرفته و شايع است كه دستبرد زدن به كانوا هاي موتوريزه روسي بخاطر رفتار بسيار ناپسندي است كه روسها در دوران جنگ و زماني كه مناطق مختلف ايران را به تصرف خود در آورده اند, مرتكب شده اند.
بدون شك و ترديد, اعمال و كردار روسها در مناطقي از ايران كه به تصرف خود در آورده اند بقدري تحقير آميز و سبعانه مي باشد كه حتي قابل بيان كردن نمي باشد. هر دهكده اي بين قصر شيرين و قزوين نشان دهنده رفتار ناپسند رو سها است. گزارش شده است كه روسها آنچه را كه قابل غارت كردن و چاپيدن بوده است با خود برده اند. براي گرم كردن خود بجاي آنكه از خار و خاشاك موجود در بيابان ها استفاده كنند, سربازان روسي تير ها ي چوبي سقف و يا در و پنجره منازل و خانه هاي روستائي را از جا كنده و سوزانده اند.در نتيجه همه خانه ها بصورت مخروبه و غير قابل استفاده در آمده اند. با ديدن اين خانه هاي مخروبه انسان تصور مي كند كه يك بلاي آسماني آن ها را به اين روز انداخته است. آنچه كه مردم اين دهكده ها دارا بودند روس ها بزور از آن ها گرفته اند. اين غارت همراه با خشكسالي سال قبل، مردم را بوضع رقت باري قحطي زده و گرسنه و بيمار كرده است.كودكان لخت و گرسنه در همه جا در كنار جاده ها ديده مي شوند كه فقط پوست و استخواني از آن ها باقي مانده است. محيط ساق پاي آن ها كمتر از سه اينچ (5/7 سانتيمتر ) و بعلت بي غذائي پوست صورتشان پر از چين و چروك شده بطوريكه آن ها را بصورت مردان و زنان سالخرده هشتاد ساله در آورده است.در همه جا همه كس نيازمند است, و از زور ناچاري آن ها علف و يونجه ميخورند. زنان در بين خاك وخاشاك دنبال دانه هاي گندم و جو مي گردند تا شايد با آن بتوانند ناني براي خانواده خود بسازند.
در همدان ديده شد كه چند نفر از گوشت بدن مردگان ارتزاق مي كنند. و در مسير جاده اغلب ديده مي شود كه كودكان و سگ ها بر سر بدن حيوان مرده اي و يا خاكروبه اي كه سربازان روسي بدور انداخته اند در حال نزاع هستند.
متاسفانه به علت احتكار گندم و جو بوسيله تجار پولدار, كه براي بدست آوردن پول بيشتري گندم خود را به قيمت هاي بسيار گرانتري به انگليسي ها براي مصرف نيروهاي نظامي خود ميفروشند, هر روز وضع كم غذائي و قحطي شدت بيشتري را پيدا مي كند.
نيروهاي نظامي روسيه و تركيه در دوران جنگ, در مناطقي كه بارها به تصرف خود در آورده و دوباره از دست داده اند, كليه نيازمندي هاي خوراكي خود را بزور از مردم بيچاره اين مناطق تامين كرده اند, بطوريكه ديگر چيزي براي مردم اين مناطق باقي نمانده است. بر خلاف روس ها و ترك ها ،نيروهاي نظامي انگليس نيازمندي هاي خوراكي خود را يا خريداري كرده و يا با خود از بين النهرين حمل كرده اند. ( قبل از شروع جنگ قيمت هر خروار گندم حدود 60 قران بود. در دوران جنگ اين قيمت به خرواري 120 تومان يعني 20 برابر رسيد. در آن زمان ارزش برابري هر تومان برابر 8/1 دلار بوده است .)
( گمان نمي كنم كه مطالب ذكر شده در سند فوق نياز به توضيحاتي داشته باشد . ولي لازم به اشاره است كه اگر افراد نظامي يك كشور متجاوز خارجي، آذوقه و مواد خوراكي مردم كشور ما را غارت مي كنند، مي توان با ناراحتي و سختي آنرا قبول كرد . ولي وقتيكه مسئولين مملكتي و خاصه شاه مملكت با احتكار هزاران خروار از مواد غذايي كشور، شاهد از گرسنگي مردن هزاران مردم كشورشان هستند و متاسفانه خم به ابرو نمي آورند، در آن صورت چگونه ميتوان اين عمل آنها را مورد بخشش قرارداد و كينه اي فراموش نشدني بدل نگرفت ؟ !)








کنسول آمریکا در بغدا د، مشاهدات خود را در باره ایران گزارش کرده است

از:كنسولگري آمريكا در بغداد
به: وزارت امور خارجه آمريكا در واشنگتن
2 سپتامبر 1918 شماره 2

موضوع : وضعيت سياسي ايران .

عاليجناب
با كمال افتخار گزارش خود را در مورد وضعيت سياسي ايران كه در تلگراف هاي خود به آن اشاره كرده ام تقديم مي كنم:
علت اين كه ايران سال هاي مديد به عنوان يك كشور بسيار مهم در سياست بين المللي شناخته شده, موقعيت آن كشور است كه به صورت يك ميانگير يا ضربت خور و سپري در سر راه بعضي از كشورهاي اروپائي كه قصد تصاحب و تملک هندوستان را داشته اند, قرار گرفته است.
تا قبل از شروع جنگ فعلي, روسيه تنها كشوري بود كه از طريق ايران قصد تصاحب هندوستان را داشت. ولي در حال حاضر به اين نتيجه رسيده ايم كه تركيه و آلمان به مراتب بيشتر از روسيه قصد تجاوز به هندوستان را از طريق ايران دارند.
از زمان شروع جنگ دولت ايران مورد توجه خاص ماموران روسيه, انگليس, تركيه و آلمان قرار گرفته و به هر طريقي كه ممكن است مي كوشند در امور داخلي ايران دخالت كنند.
در حال حاضر روسيه از صحنه سياست ايران خارج شده و ماموران و جاسوسان تركيه نتوانسته اند نفوذ آن چناني در دولت داشته باشند. صاحبنظران مي گويند كه اين اختلاف و دشمني بين شيعه و سني بمراتب شديدتر از دشمني بين محمدي ها و مسيحي ها است. در حقيقت ايران يكي از موانع مهم پان اسلاميسم است كه آلمان ها پايه گذاري كردند, و در حال حاضر تركها آنرا با همبستگي بين ترك زبانها – پان تورانيسم – (Pan-Turanian ) تعويض كرده اند. با ده ها ايراني كه در اين مورد صحبت كردم, حتي يكنفر اظهار علاقه به تركيه و جاه طلبي هاي آن نشان نداد.
مي توان تصور كرد كه كشور آلمان هميشه ايران را به صورت يك منطقه تبليغاتي خود براي به ثمر رساندن جنگ كنوني مشاهده مي كرد. در اوايل جنگ جاسوسهاي آلماني مي كوشيدند تا اقداماتي براي ايجاد ناراحتي و درد سر در هندوستا ن و مناطق اطراف خليج فارس به وجود آوردند و ايران را به نفع تركها وارد جنگ كنند. جاسوسهاي آلماني با كمك مقاديري پول طلا با موفقيت با خيلي از مقامات در تهران و شهرستانها ملاقات كرده و قرار و مدارهائي گذاشته بودند. ولي در مقابل روس ها نيز سعي كردند نفوذ آلمان ها را خنثي كنند.
با انقلاب روسيه آلمان ها فرصت مناسبي بدست آوردند تا به دامنه تبليغات خود وسعت بيشتري بدهند, ولي به علت وجود شبكه كنسولگري هاي بريتانيا در سطح كشور ايران و سازمان هاي سياسي فعالي كه آن ها به خصوص در تهران و جنوب آيران دارا هستند جاسوس هاي آلماني را يا از ايران خارج كرده و يا كشتند وعده اي را نيز دستگير كردند. تنها جاسوس آلماني بنام واسموس هنوز در ميان قبايل ايراني در جنوب است و ايجاد بلوا عليه انگليس ها مي كند.
چون رابطه واسموس با خارج ايران قطع شده است, لذا او ديگر نمي تواند با ورود پول طلا و اسلحه و مهمات به فعاليت خود ادامه دهد.
آلمان ها سعي كردند از طريق قفقاز جاسوس هاي خود را به داخل ايران سرازير كنند، ولي عده اي از آن ها با بيسيم هايشان دستگير شدند.
با توجه به قرارداد ( برست – ليتو واك Brest - Litovak ) كه آلمان ها تضمين كردند تماميت ارضي ايران را به رسميت بشناسند, در تهران عده زيادي به طرفداري از آلمان, بپا خواستند, ولي پس از رفتاري كه آلمان ها با روس ها كردند، اين حس طرفداري از بين رفت.
تعدادي از دموكراتهاي افراطي ايراني تمايلاتي نسبت به آلمانها داشتند و فكر مي كردند كه آلمان تنها قدرتي است كه قادر است ايران را از دست انگليسي ها خارج كند و آزادي را به آن بر گرداند. ولي اين احساسات آن چنان قوي نبود كه به تواند به صورت يك عامل مهم بشمار رود.
انگليسي ها كه اخيراً به شمال ايران راه پيدا كرده اند با موفقيت تواسته اند به تحريكات خود در مورد نفوذ در مقامات دولتي ايران و مقامات شهرستاني ادامه داده, و بطور كامل در امور داخلي ايران مداخله كنند. اين موققيت در نتيجه فعاليت عالي كنسولگريهاي بريتانيا در سطح كشور ايران و سفارت انگليس در تهران و كنترل نظامي انگليس در جنوب, توسط نيروي پليس جنوب و ايجاد نيروي نظامي در امتداد بغداد و درياي خزر بوده است.
آخرين قدم در راه رسيدن به كنترل كامل ايران از لحاظ سياسي كه در تاريخ 3 اوت 1918 به عمل آمده است, وارد كردن فشار به شاه جوان و گماردن وثوق الدوله به عنوان نخست وزير مي باشد. وثوق الدوله يك سياستمدار قوي و صد در صد طرفدار انگليس است.
مطلع شدم كه وزير مختار بريتانيا سر چارلز مورلينگ Sir Charles Marling ) كه رفتار و كردار خشن اش نسبت به ايرانيها از حيث تحت كنترل قرار دادن مقامات كشوري, ورد زبان ها است و اغلب مقامات دولتي ايران از طرز تفكر خود پسندانه و حقارت آميز او شكايت دارند, قرار است عوض شده و به جايش سر پرسي كاكس ( Sir Percy Cox ) كه در بين النهرين رئيس هيئت عالي بريتانيا بوده است, گمارده شود.
سر پرسي را من از قبل مي شناسم و فرق زيادي با سر چارلز داشته و رفتاري آرامتر و مهربان تر از همكار قبلي خود دارد و خواهد توانست با مقامات ايراني بهتر كنار بيايد.
انتخاب سر پرسي نشان دهنده موفقيت بريتانيا در بدست آوردن كنترل سياسي ايران مي باشد, هر چند كه این موفقیت با خشو نت همراه بوده است. فعلاً زمان آن رسيده است كه در محيطي دوستانه با ايراني ها آشتي كنند و به سياست خود از لحاظ كنترل سياسي و اشغال نظامي ايران ادامه دهند.
در حدود دو سال قبل نيروي پليس جنوب با رضايت دولت ايران تشكيل شد. فكر اين نيرو از ديويزيون قزاق كه سال هاي طولاني منافع روسيه تزاري را در شمال ايران حفظ مي كرد گرقته شد. پيشنهاد اوليه انگلستان بر اين مبنا ء قرار داشت, كه افراد ايراني, نيروئي را كه مشابه ژاندارمري بود و بنام پليس جنوب ( South Persia Rifle ) خوانده مي شد, تشكيل دهند. افسران اين نيرو تا پايان جنگ همگي انگليسي و كليه هزينه آن تا پايان جنگ توسط دولت انگليس پرداخت شود. در آن وقت اين نيرو تحويل دولت ايران خواهد شد, ودر صورت لزوم افسران انگليسي آن را با افسران ايراني يا اروپائي جابجا خواهند نمود . البته هر جور كه نظر دولت ايران باشد !
انگليسي ها ادعا مي كنند كه ايجاد اين نيرو در جنوب ايران فقط به خاطر كوتاه كردن دست جاسوس هاي آلمان و جلوگيري از فعاليت آن ها و خفه كردن ياغيان و راهزنان و قبيله هاي سركش و متمرد بود كه تجارت و مسافرت را در جاده ها به خطر مي انداختند و دولت ايران قادر به كنترل و از بين بردن آن ها نبود.
البته اين موضوع را خود انگليسي ها به من فاش نكردند, ولي با اطلاعاتي كه از گوشه و كنار بدست آورده ام, بدون شك مهمترين عامل تشكيل اين نيرو ايجاد يك سازمان نظامي متحد الشكل بوده است كه بتواند جلوي حملات احتمالي از شمال و غرب ايران را براي رسيدن به هندوستان و خليج فارس, و به مخاطره انداختن منافع انگلستان بگيرد, و در ضمن انگليسي ها به توانند منافع خود را در جنوب ايران در آينده حفظ كنند.
تا اين اواخر پليس جنوب با مشكلات فراواني در جنوب ايران روبرو بود و قبايل مختلف كه خود را تحت فرمان و ناگزير از ترك سركشي مي ديدند, طبيعتاً شروع به جنگ با پليس جنوب كردند. از طرف ديگر, عده اي از افراد پليس جنوب با شناخت كامل انتخاب نشده بودند و به همين خاطر با تحريك جاسوس آلماني – واسموس – عده اي از اين افراد عليه پليس جنوب عمل مي كردند. از جمله ايل قشقائي كه شامل 25000 خانوار و اصلاً ترك تبار مي باشند و در گذشته درد سر هاي فراواني براي دولت تهران فراهم آورده بودند. يكي از روساي آن ها براي مدتي در شيراز به گروگان نگهداري مي شد, تا افرادش دست از تمرد بردارند.
در اوائل تابستان، نيروي پليس جنوب با مخالفت فراوان قشقائي ها روبرو شد, ولي انگليسي ها با سازش با گروهي از آن ها موفق شدند كه قشقائي ها را به دو دسته تقسيم كنند و يكي را در مقابل ديگري قرار دهند. از آن زمان وضعيت رو به آرامش رفته و از لحاظ سياسي و نظامي كه بستگي مستقيم به توسعه موفقيت آميز پليس جنوب داشت, فعلاً به نحو رضايت بخش تحت كنترول است.
براي ناظران اوضاع كاملاً اشكار است كه در حال حاضر ايران كشوري است بدون يك دولت قوي و مثمر ثمر و مسلط بر اوضاع . اختيارات شاه و دولت فقط در محدوده تهران است و در شهرستان ها كسي به آن توجه نمي كند .در نتيجه در كشور هر كس به ساز خود مي رقصد و توجهي به دستورات دولت مركزي نمي كند. استانداراني را كه دولت انتخاب و اعزام مي كند هر يك بر مبناء ثروت و ميزان سواد و پرستيژ خود فعاليت مي كند. مردم كوچكترين علاقه اي به دخالت در امور سياسي ندارند, و برايشان فرق نمي كند كه كشورشان توسط انگليسي ها, ترك ها, روس ها و يا آلمان ها اشغال يا اداره شود. گروه متخصصان و روشنفكران كه در اداره امور كشور دست دارند, فقط در تهران به سياست خارجي توجه و علاقه نشان مي دهند. ولي دولتشان نه ارتشي در اختيار دارد و نه اعتباري دارد كه بتواند با تكيه بر آن از خود مخالفتي نشان دهد و با كشورهاي اروپائي قوي تر كه منافعي در ايران دارند, به مخالفت به پردازد.
بر قراري امنيت در زمان هاي عادي فقط به سبب خونسردي, بي تفاوتي و بي علاقگي كشاورزان كه نمي خواهند هيچگونه تغييري در زندگيشان داده شود ايجاد مي شود.
در رابطه با قبايل, دولت ايران با مهارت و زبردستي به نوبت يك قبيله يا خان را عليه قبيله و خان ديگر بر مي انگيزد و بدينوسيله مانع مي شود كه يك گروه يا قبيله آنقدر قوي شود و يا هوادار پيدا كند كه بتواند ايجاد دردسر جدي کرده و يا عليه دولت بشورد .
نيروي ژاندارمري كه يك سازمان نظامي است و افسران سوئدي در راس آن قرار دارند, در گذشته در بعضي از مواقع وجودش موثر بود, ولي از زمان شروع جنگ از هم پاشيد و در حال حاضر فقط نامي از آن باقي مانده است.
نام آقاي شوستر مشاور مالي آمريكائي كه چندي قبل در ايران بود, به نيكي ياد ميشود, و پس از ترك ايران عده فراواني دوست براي خود باقي گذارده است. از طرف ديگر بختياري ها كه نفوذ زيادي در سياست دارند, ظاهراً نسبت به آمريكائيها حس بيزاري و تنفر نشان مي دهند, زيرا آقاي شوستر تا حدي مانع اعمال نادرست معمول بختياري ها يعني چپاول اموال دولتي و غارت مردم شده بود.

با تقديم احترام
كنسول آمريكا در بغداد .

( اين سند به اندازه كافي گويا است و خواننده به وضوح پي به نقاط ضعف دولت و كشور ايران مي برد. آنچه جالب است، نفوذ بيش از حد مقامات سياسي و نظامي انگليس در اداره امور كشور ايران است! هدف انگليسي ها از ايجاد سازمان پليس جنوب، در حقيقت ايجاد ارتش نوين ايران براي جلوگيري از نفوذ بلشويكهاي آن زمان و كمونيست هاي بعدي بود. دولت ايران چون ارتش منظم و قوي در اختيار نداشت، تا با بكارگيري آن بتواند جلوي ايلهاي سركش و ياغيان را بگيرد. براي جبران كمبود اين ارتش، با مهارت و زبردستي به نوبت يك قبيله يا خان را عليه قبيله و خان ديگر بر مي انگيخت! آقاي شوستر مستشار مالي اعزامي از كشور آمريكا كه حدود هشت ماه در ايران بود، موفق گرديد كه تا حدي جلوي چپاول اموال دولتي و غارت مردم توسط افراد ايل بختياري را بگيرد. چون شوستر با كارهايي كه در شرف انجامش بود مي توانست مانع سوء استفاده هاي كلان عده اي از دولتمردان ايران گردد، و ضمناً مانعي براي دخالت مقامات انگليسي در اداره امور ايران باشد، لذا مقامات انگليسي به كمك مزدوران ايراني خود ترتيب اخراج او را از ايران فراهم نمودند! مطلب جالب ديگر و قابل تامل و تفكر اختلاف بين شيعه و سني است كه بمراتب شديدتر از دشمني بين محمدي ها و مسيحي ها است ! اين اختلاف را ما ايرانيها در جنگ 8 ساله عراق- ايران بخوبي تجربه كرديم.)


یک سیاستمدار ایرانی کسی است!؟

از: كنسولگري آمريكا در بغداد .
به: وزير امور خارجه آمريكا در واشنگتن .
3 سپتامبر 1918 شماره 60

موضوع وضعيت سياسي ايران :

يك سياستمدار ايراني كسي است, كه فقط براي پر كردن جيب خود و دوستان نزديكش شغل سياسي را در ايران بر مي گزيند. در بين سياستمداران حرفه اي كه در راس مقامات دولتي قرلر دارند, ممكن است فقط چند نفر وجود داشته باشند كه واقعاً وطن پرست و درستكار باشند.
بختياري هاي جنوب ايران در موقعيت فعلي, يكي از با نفوذترين قبايل ايراني هستند كه در سياست تهران دخالت مي كنند. آن ها نفوذ خود را از زماني بدست آوردند كه در انقلاب 1909-1906, نشان دادند, يكي از پشتيبانان صد در صد, قانون اساسي مشروطه بوده و در برقراري آن سهيم بوده اند.
در هر كابينه اي معمولاً يكي از بختياري ها شركت داشته است. مثلاً قبل از وثوق الدوله, صمصام السلطنه بختياري كه يكي از خانهاي بختياري است نخست وزير بود.
بختياري ها هم مثل ساير قبايل ايراني, معروف اند كه زندگي خود را از طريق دستبرد به كاروان ها و اموال مردم تامين كرده, و پس از آن كه بر كرسي قدرت نشستند, تغيير روش داده و دست از چپاول اموال مردم عادي برداشته و شروع به چپاول خزانه دولت كردند.
برداشت كلي كه البته با واقعيت همراه است, بر اين استكه از هر ده نفر اشخاص سر شنا س متعلق به دولتمردان وهيئت حاكمه, هشت نفر از آن ها نه تنها جيب خود را بحساب دولت پر مي كنند, بلكه با دريافت رشوه هاي كلان از خارجيان, دست آن هارا در دخالت در امور داخلي ايران باز مي گذارند. گواه اين مطلب مبالغ متنابهي است كه انگليسي ها و روسها در سال هاي اخير به خيلي از مقامات ايراني پرداخت كرده اند.
در تهران شايع است كه در سه ماهه مه- ژوئن- ژوئيه, سفارت انگليس بالغ بر 100 هزار پوند هزينه كرد تا موفق گرديد نخست وزير مورد نظر خود – وثوق الدوله – و كابينه اش را بكار گمارد. وثوق الدوله جزء اعضاي كابينه خود, عده اي را كه معروف اند جيره خوار دولت انگلستان مي باشند گنجانده است. يكي از آن ها شاهزاده نصرت الدوله است كه فرزند ارشد شاهزاده فرمانفرما كه در حال حاضر استاندار استان بزرگ ايران يعني فارس مي باشد. شاهزاده فرمانفرما يكنفر انگلوفيل به تمام معني بوده و شرمي هم از ابراز آن ندارد. وثوق الدوله نخست وزير جديد كسي است كه همگان مي دانند كه از طرفداران سرسخت انگليس بوده و به آن افتخار مي كند. قرار دادن او در پست نخست وزيري و سر پرستي وزارت داخله ايران, به او اين امكان را داده است كه در مسير منافع انگلستان قدم برداشته و كساني را در مقام استانداري بگمارد كه حافظ منافع انگلستان باشند. كما اينكه مسجل شده است كه از 28 استاندار و فرماندار حد اقل 20 نفر آن ها كساني هستند كه يا در اثر پول سفارت انگليس در راس اين پست ها گمارده شده اند و يا در اثر نفوذ مقامات انگليسي !
برابر مفاد قانون اساسي 1906 ايران, حق راي و انتخاب نمايندگان مجلس به مردم داده شد. ولي عملاً در دو سال گذشته مجلسي وجود نداشت. علت آن اين است كه مقامات روسي و ا نگليسي تمام قدرت خود را به كار بردند, تا انتخابات از سر گرفته نشود. چون اعمال نفوذ در اعضاي كابينه كه تعدادشان كمتر از نمايندگان مجلس است هم آسانتر است و هم ارزانتر. ضمناً مردم ايران نيز تمايلي به انتخاب نمايندگان مجلس ندارند, چون بيم آن دارند با تشكيل مجلس, نمايندگان راي به شركت ايران در جنگ عليه متحدين را بدهند.
ارتباط بين استان هاي مختلف با تهران به علت نبودن جاده هاي مناسب و خط آهن به سختي بر قرار است. اگر چه از طريق سيم تلگراف اغلب استان ها با هم در ارتباط هستند, ولي اين ارتباط چندان موثر نيست. اغلب جاده هاي خراب موجود به سبب برف و يخبندان در زمستانها بسته است ووجود گروه هاي راهزن در سطح جاده ها مانع عبور كالا و محموله هاي پستي مي شوند.
در بين استان ها و تهران هماهنگي, تفاهم و ارتباط دوستانه وجود ندارد. علت آن ناهمگونی جمعيت ايران است كه تشكيل شده است از قبايل مختلفي كه هيچگونه دلسوزي, همفكري و تفاهمي با يكديگر نداشته و در اغلب مواقع به دشمني عليه يكديگر بر مي خيزند. تنها عامل مشترك بين ايراني ها دين آنها است. ولي اين عامل نيز چندان قوي نيست كه آنها را بهم پيوند دهد.
شايع است كه بيشتر پست هاي دولتي از قبيل وزارت, استانداري, و فرمانداري در تهران خريد وفروش مي شود. عده اي از اشخاص معتبر و حتي اعضاي كابينه در تهران به خود من (كنسول آمريكا در بغداد ) اطلاع دادند كه نخست وزير قبلي صمصام السلطنه بختياري مبلغ 17000 تومان براي دريافت پست استانداري خراسان به شاه (احمد شاه ) پول داد, ولي صمصام السلطنه قبل از حركت به طرف خراسان, از شاه ايران در خواست نمود كه بجاي پست استانداري خراسان, شاه دوباره پست نخست وزيري را به او واگذار كند. شاه موافقت مي كند و پس از چانه زدن از او مبلغ 35000 تومان براي اشغال پست نخست وزيري طلب مي كند. صمصام السلطنه مبلغ 18000 تومان ديگر به شاه مي دهد,كه با پول پرداختي قبلي 35000 تومان مي شود. شاه عصباني شده و ازاو تمامي مبلغ را طلب مي كند, و به دلايل صمصام السلطنه كه مي گويد قبلاً 17000 تومان داده است توجه نكرده و جواب داده است آن پول براي اشغال پست استانداري بوده است, و پس دادني نيست !
اين نمونه اي است از هزاران مورد مشابه در باره خريد و فروش مقامات دولتي و القاب و و و .
شاه ايران جواني است كه معروف است به جمع آوري پول علاقه فراواني دارد. نزديكان او عقيده دارند كه او آخرين شاه قاجار خواهد بود, لذا او در فكر است كه هر مقدار مي تواند قبل از خلع از سلطنت پول جمع آوري كند.
يك مورد ديگر از حرص و آز و طمع شاه به جمع آوري پول داستاني است كه ارباب كيخسرو شاهرخ, يكي از سياستمداران سر شناس و بازرگاني كه آقاي شوستر در كتاب خود به نام " خفقان ايران " به او اشاره كرده و او را تنها فرد سالم و صحيح العمل ايراني دانسته است, براي من تعريف كرد:
"ارباب كيخسرو يكي از اعضاي فعال گروه امدادي بود كه سال قبل دولت آمريكا براي كمك به قحطي زدگان تشكيل داد, و مبالغ زيادي پول براي اين منظور حواله شد. به ارباب كيخسرو ماموريت داده شد تا براي خريد گندم و آرد اقدام نموده ودر اختيار بينوايان گذارده شود. او پس از پرس و جو به اين نتيجه مي رسد كه فقط احمد شاه مقداري گندم در انبارهاي خود ذخيره كرده است. ارباب كيخسرو با كارپرداز شاه تماس گرفته و درخواست خريد گندم مي كند. كارپرداز شاه اعلام ميكند, در انبارهاي شاه به اندازه كافي گندم موجود لست, ولي شاه براي هر خروار 90 تومان طلب مي كند (قبل از شر وع قحطي هر خروار گندم حدود 6 تومان ارزش داشت) ارباب كيخسرو با اين قيمت موافقت كرده ومقداري گندم سفارش مي دهد. چند ساعت بعد كارپرداز شاه بااو تماس گرفته و اعلام مي كند شاه براي هر خروار گندم 95 تومان خواستار است. چون محل ديگري براي خريد گندم در تهران وجود نداشت, ارباب كيخسرو اجباراً با اين مبلغ نيز موافقت مي نمايد. بالاخره بعد از ظهر موقع ورود ارباب كيخسرو به كاخ شاه جهت پرداخت پول, كارپرداز جلوي او را گرفته و اطلاع مي دهد كه شاه براي هر خروار گندم كمتر از 100 تومان قبول نمي كند. هنگاميكه ارباب كيخسرو موفق مي شود به حضور شاه برسد, در آن جا پي مي برد كه شاه تصميم گرفته است فعلاً از فروش گندم خودداري كند, و آنقدر صبر كند تا قيمت آن خيلي بيش از قيمت فعلي شود.
در تمام اين مدت شاه به خوبي با خبر بود كه خريد اين گندم ها توسط ارباب كيخسرو فقط براي تامين نان و سير كردن شكم گرسنگان ملت او است, و گروه امداد اجبار در خريد گندم به هر قيمتي را داشته است."
نمونه ديگري از طمع شاه براي بدست آوردن پول, مربوط مي شود به وزير مختار جديد ايران, صديق السلطنه كه بايد به آمريكا سفر كند. ولی شاه امضاي حكم اورا منوط به دريافت مبلغي پول كرده است و اين مرد شريف فاقد چنين پولي است. و بلا تكليف مانده است.

با تقديم احترام

( گمان نمي كنم اين سند نيازي به توضيحات بيشتري داشته باشد ! ؟ شاه دزد ، نخست وزير دزد ، وزرا دزد، استانداران دزد ، فرمانداران دزد ، خان ها دزد، و و و و ! ! ! )




پلیس جنوب!؟

از: كنسول آمريكا در بغداد
به:وزير امور خارجه آمريكا در واشنگتن
4 سپتامبر, 1918 شماره 4
موضوع ايجاد پليس جنوب
با كمال احترام نظر آن جناب را به گزارش شماره 1 مورخه 2 سپتامبر, 1918 در مورد اشغال شمال غربي ايران در امتداد بغداد- بحرخزر و كشيدن خط ارتباطي ( تلگراف – تلفن ) جلب كرده و اشاره مي كنم كه با اين عمل نفوذ بريتانيا در كنترل امور داخلي ايران به شدت تقويت شده, بخصوص كه فعاليت هاي نظامي ديگري نيز اجرا مي شود.
علاوه بر كنترل غرب ايران در امتداد بغداد- بحر خزر؛ كنترل جنوب ايران نیز به عهده نيروي پليس جنوب است, كه قبلاً به آن اشاره شد. ايجاد تشكيلات پليس محلي و يا ژاندارمري كه در واقع جزو سازمان پليس جنوب محسوب مي شود, در ساير نقاط بخصوص در قسمت مركزي و شمال مركزي ايران در حال توسعه است. در استان كرمانشاه و همدان تشكيلات پليس نظامي كه شامل افراد كرد مي شود, در حال پيشرفت است.
در سال 1916 در زمانيكه تركها براين قسمت از ايران مسلط بودند, آلمانها سعي كردند كه چنين سازماني را در ميان اكراد به وجود آورند, ولي به علت خروج تركها از منطقه و مراجعت قشون روسيه اين فعاليت به نتيجه نرسيد. در حقيقت براي اكراد نيز فرق نمي كرد كه براي چه كشور خارجي فعاليت كنند, در صورتيكه مزد پرداختي به آنها قابل توجه باشد.
انگليسي ها براي استخدام اكراد شرايط زير را پايه گذاردند:
سرباز ساده در هر ماه 50 قران, گروهبان 75 قران و استوار 100 قران دريافت مي كنند و علاوه بر آن روزانه به هر نفر 6 قران بابت غذا تعلق مي گيرد.
مدت خدمت يك سال است. مقامات دولتي ايران در ايجاد اين نيروي پليس محلي با انگليسي ها همراهي كرده اند. تعداد دقيق آنها هنوز معلوم نيست ولي بيش از چند هزار نفرند, و مسئولين تعليم آنها استوارهاي انگليسي هستند.
سربازهائي كه من مشاهده كردم آنچنان اثري روي من نگذاردند, چه از لحاظ قدرت جسمي و چه از لحاظ فهم و شعور. ولي فكر مي كنم از آنها بتوان براي حفاظت خطوط تلفن و تلگراف استفاده كرد. به عقيده من بعد از خاتمه جنگ و خروج انگليسي ها از ايران , اين نيروي پليس كه تا آن زمان به حد كافي تعليم ديده و مجهز شده است, تحويل دولت ايران خواهد شد كه بجاي نيروي ژاندارمري كه مدت زماني است از هم پاشيده شده, به خدمت ادامه دهند. از دسته سربازان هندي براي حفاظت كنسولگري ها و ساير نقاط حساس استفاده مي شو . در عربستان (منظور خوزستان است ) و لرستان, دسته هاي نظامي كه از بين النهرين آمده اند, در محل هائي چون ميدان نفت, دزفول, شوشتر, اهواز و ساير مراكز حساس گمارده شده اند, تا در صورتيكه بعضي از قبايل ايراني شورش كردند, مانع آنها شوند. ضمناً گماردن نيروي نظامي در اين قسمت ايران به خاطر حفاظت از چاه هاي نفت, خطوط لوله نفت و شركت نفت انگليس و ايران است, كه ممكن است به تحريك آلمان ها, بعضي از قبايل كه از آلمان ها مقرری دريافت مي كنند, شروع به خرابكاري در آنها كنند.
در محمره (خرمشهر ) بوشهر و در امتداد سواحل خليج فارس, علاوه بر دسته هاي نظامي مستقر در آنجا از ناوچه هاي توپدار استفاده مي شود.
به عقيده من, پليس جنوب در يزد, شيراز و كرمان كنترل امور را در دست دارد. علاوه برآن كنسولگري هاي اين مناطق به توسط سواره نظام هندي حفاظت مي گردند. در مشهد طبق گزارش, حدود 500 نفر از نظاميان هندي - انگليسي گمارده شده اند و در صورت نياز ترتيباتي داده شده است كه با استفاده از خط آهن كويته – نوشكي به سرعت نيروي بیشتري وارد كنند تا در تركستان روسيه به كار برده شوند.
با شرح مطالب فوق نتيجه گرفته مي شود كه انگليسي ها بجز در آذربايجان, در ساير نقاط ايران، يا آن را در تصرف خود دارند و يا در صورت لزوم به تصرف در خواهند آورد. در حال حاضر ايران به سه منطقه تحت نفوذ تقسيم شده است:
جنوب كه پايگاهش در خليج فارس ( در بوشهر) است؛ شرق و شمال شرقي كه پايگاهش در بلوچستان است؛ مركز و شمال مركزي كه پايگاهش در بغداد و يا محل ديگري در بين النهرين است.
هيچ گونه اطلاعي از برنامه انگليسي ها در ايران در دست نيست, بجز آنكه دولت بريتانيا به دولت ايران اطمينان داده است كه هيچ قسمتي از ايران بطور دائمي در تصرف آنها نخواهد ماند. ولي با تشكيلاتي كه بريتانيا در سطح كشور ايران ترتيب داده است, براي آنها بسيار اغوا كننده و آسان خواهد كه كنترل هميشگي قسمتي از جنوب و جنوب شرقي ايران را كه براي منافع نفتي انگليسي ها و حفاظت از هندوستان در مقابل هجوم خارجي بسيار مهم و حياتي است, در دست نگهدارند. اين طرز تفكر از اظهارات و صحبتهاي مقامات سياسي و نظامي انگليس در ايران كاملاً قابل درك است.
با تقديم احترام
كنسول آمريكا در بغداد


قدرتمندان ایران ابزاری در دست خارجیان!

از : سفارت آمريكا در تهران
به : مقام محترم وزير امور خارجه آمريكا در واشنگتن
28 اكتبر 1918 شماره 459


عاليجناب:
پيرو دستورات 18 ژژوئن 1918 وزارت امور خارجه. با افتخار به استحضار مي رساند, در ايران نيروئي بنام امپرياليست وجود ندارد. ايران كشور بسيار ضعيفي است كه هميشه به صورت شكار و مهره شطرنج همسايگان امپرياليست قوي خود بكار رفته, و صدمات فراواني از اين دو همسايه به او وارد شده است, بدون آن كه خود امپرياليست باشد.
در ايران طبقه اي بنام كارگر و پرولتاريا وجود ندارد . همه بيسواد و هيچگونه اطلاع و عقيده اي در مورد امور جاري كشور ندارند. ضمناً فاقد نمايندگاني از جانب خود مي باشند و روزنامه اي به آن ها تعلق ندارد.
در كشور عده كثيري مستضعف وجود دارد كه مانند برده از آن ها استفاده مي شود. تنها آرزوي اين مستضعفين به دست آوردن نان ارزان قيمت و پرداخت ماليات كمتري است.
در ايران مردان قدرتمندي وجود دارند، كه متاسفانه خود را به عنوان ابزاري مورد استفاده خارجيان بخصوص خارجيان امپرياليست قرار داده اند. درحاليكه خودشان امپرياليست نيستند! آنها براي حفظ منافع خود به دنبال فرصت مي گردند، تا منافع كشور خود را به خارجيان فروخته و به پول طلاي خارجي دست يابند. قدرت اين اشخاص فقط از طريق پشتيباني خارجياني كه آنها برايشان كار مي كنند تامين شده است. هر زماني اين پشتيباني خارجي از آن ها گرفته شود فوراً بزمين خواهند خورد. انقلاب روسيه بيش از هر اتفاق ديگري باعث شد كه ايرانيان آزاديخواه و روشنفكر تقويت شده و حزب ليبرال آنها توسعه يابد. ايرانياني كه در سياست وارد هستند، اميد وارند كه پس از پايان جنگ و خروج نيروهاي خارجي، اين تغيير شكل و دگرگوني در ايران رخ دهد. بدون شك احساس مي شود كه برقراري اصول آزادي خواهي هديه بسيار گرانبهايي خواهد بود كه پس از چهار سال و نيم، ادامه جنگ و قحطي، تجاوزات نيروهاي خارجي و مشكلات ناشي از آن در كشور ايران، مردم اين كشور شايستگي دريافت آنرا داشته باشند.
نيروهاي طرفدار آزادي، در صورتي در ايران تقويت خواهند گرديد، كه كشور هاي شركت كننده در جنگ جهاني در مجمع مربوط به كنفرانس صلح، خسارات فاحشي را كه در دوران جنگ به ايراني كه ظاهراً بي طرفي خود را اعلام كرده بود، وارد شده است مورد نظر قرار داده و تماميت ارضي و استقلال داخلي و خارجي ايران را تضمين كرده و دلسوزانه و صادقانه در صورتيكه مسئولين كشور ايران از آنان درخواست كمك نمودند، به كمك ايران شتافته و كمكش كنند تا بتواند وضع اقتصادي سر در گم خود را اصلاح نموده و نظم و ترتيبي به كارها بدهد.
باور ما بر اين است كه آينده ايران در دست اين آزاديخواهان خواهد بود!
شرح حال بعضي از دولتمردان و سياستمداران كشور ايران در روي فرمهايي كه از آن وزارتخانه دريافت شده بود، به پيوست تقديم مي گردد.
با تقديم احترام
جان ل. كالدول
وزير مختار
اسم: مشير الدوله
مقام: نخست وزير
خدمات: چندين بار وزير، نماينده سياسي و وزير مختار در روسيه.
متولد: ايران
تحصيلات: در ايران و فرانسه
خط مشي سياسي دموكرات
نظريه: يكي از بهترين مردان صاحب مقام. پدرش يكي از اولين نخست وزيران دوران پس از مشروطه بود. كه حدود 15 سال قبل فوت كرد. در حال حاضر او حدود 50 سال عمر دارد. درستكار، ميهن دوست، كاردان، با هوش و مورد پسند مردم است. برادر او موتمن الملك است كه رئيس مجلس قبلي بود. بسيار محافظه كار، ليبرال، تحصيلكرده وملي گرا است.
در دوره قبل به عنوان يك دموكرات به مجلس شوراي ملي راه يافت.


اسم: صمصام السلطنه بختياري
مقام: نخست وزير سابق
خدمات: عضو كابينه، نخست وزير در چند دوره و استاندار.
تحصيلات: در ايران
نظريه: يك دموكرات برجسته است و در مجلس قبلي با راي زيادي انتخاب گرديد. اكثر مردم فكر مي كنند كه او آدم درستي است. حدود 75 سال از عمر او گذشته است و به نظر مي رسد كه تا حدي سي -نايل ( خرفت) شده است.
يكنفر از ايل بختياري است و از خانهاي معروف آن ايل است. ليبرال و ميهن دوست. خارجيها زياد او را دوست ندارند. ايرانياني كه طرفدار خارجيها بوده و تحت كنترل آنها مي باشند از وي حمايت نمي كنند.


اسم: شاهزاده فرمانفرما
مقام: استاندار فارس در حال حاضر
مشاغل قبلي: نخست وزير و وزير خارجه.
متولد: ايران
تحصيلات: در ايران و فرانسه
خط مشي سياسي: امپرياليست
نظريه: شاهزاده اي از كلاس قديم. قدرت خود را از پشتيباني سفارتخانه ها و دولت هاي خارجي و در مرحله اول از انگليس و روسيه بدست آورده است. مورد پسند مردم نيست. در كارش توانا و ابائي ندارد كه ديگران از هدف ها و برنامه هايش با خبر شوند. يك ژنرال است چون معني لقبش
( فرمانفرما) يعني فرمانده فرماندهان. ولي بسيار ترسو و زبون است. در هنگامي كه در راس شغل دولتي قرار گفته است، جيب خود را به سرعت از پول ديگران پر مي كند.



اسم: وثوق الدوله
مقام: دو نوبت نخست وزير، و بارها وزير و استاندار
تحصيلات: در تهران و فرانسه
متولد: ايران
خط مشي سياسي: وطن دوست و ليبرال نمي باشد
به چه كشورهايي علاقمند است: بريتانياي كبير و روسيه تزاري
خط مشي سياسي: به علت اينكه از كلاس امپرياليست است به شدت با آمريكا دشمني مي كند. و با ايده هاي آنها مخالفت. تحت كنترل و نفوذ خارجيان قرار داشته، و وابسته مالي به آنها است.
نظريه: يكي از قادر ترين و پرزور ترين سياستمداران ايران است كه شديداً تحت نفوذ خارجيان قرار داشته و به دستور آنها عمل مي كند! مورد پسند مردم بخصوص طبقه فرودست كشور نيست. يك توطئه چين از نوع شرقي است و نمي توان به او اعتماد كرد. درستي و پاكي او هميشه مورد سئوال قرار گرفته است ( لطفاً به كتاب شوستر بنام خفقان پرشيا مراجعه شود) اتهامات فراواني عليه او وارد شده است. در دوران خدمت تروت فراواني بجيب زده است.


اسم: امين الدوله
مقام: نخست وزير سابق عضو كابينه و استاندار
متولد: ايران
تحصيلات: ايران و روسيه
خط مشي سياسي: از كلاس امپرياليست، يك شاهزاده قاجار و بسيار مسن است. بهيچوجه ليبرال و دموكرات نيست.
آيا به يك كشور خارجي وابسته و علاقمند است؟ هر موقع كه حس كند وابستگي به يك كشور خارجي براي او منافع شخصي در بر دارد به آن كشور متمايل مي شود.
نظريه: با وجود پيري زياد، بسيار محيل، حيله گر و پر نيرنگ است . در امور دولتي تجربيات فراواني دارد.


رفتار زننده و ناشایست وثوق الدوله نسبت به احمد شاه!
از: شارژدافر آمريكا در ايران
به: وزير اممور خارجه آمريكا
گزارش فصلي شماره – 2 مربوط به وقايع تا تاريخ 31 دسامبر 1918
10 ژانويه 1919

1- وقايع سياسي
پس از آنكه وثوق الدوله، در تاريخ اوت 1918 در راس دولت تهران قرار گرفت و مطمئن شد كه موقعيتش از هر لحاظ پا برجاست. رفتار زننده و نامناسبي را نسبت به شاه در پيش گرفت و او را كودك خواند و كليه پيشنهاداتش را مورد تمسخر و تحقير قرارداد.
در اوائل دسامبر ، وثوق الدوله حدود 20 نفر از دموكراتها را كه با خط مشي سياسي او مخالفت مي كردند بازداشت و تبعيد كرد.
تواماً دو اقدام شاه باعث تشديد كدورت و اختلاف بين شاه و وثوق الدوله گرديد. اقدام اول از اين قرار بود كه شاه مشاور الملك را بدون نظر خواهي و مشاوره با وثوق الدوله به عنوان نماينده ايران در كنفرانس صلح انتخاب كرد. اين انتخاب مورد قبول وثوق الدوله قرار نگرفت و اظهار كرد كه شاه برابر اصول قانون اساسي مستقيماً حق انتخاب وزراء و نمايندگان و سفرا را ندارد. ولي براي اينكه از شر مشاور الملك كه در آن زمان وزير امور خارجه ايران بود، راحت شود، لذا تن به خواسته شاه داد.
دومين اقدام شاه احضار قوام السلطنه برادر وثوق الدوله كه در آن زمان استانداري خراسان را عهده دار بود، و گماردن شاهزاده نصرت السلطنه عموي 20 ساله خود در آن سمت. ظاهراً وثوق الدوله تصميم به استعفا گرفت، ولي وزير مختار انگليس او را از دادن استعفا برحذر كرد، چون مي دانست كه وثوق الدوله و اعضاي كابينه او اكثراً حافظ صد در صد منافع انگلستان هستند. لذا به نزد شاه رفته و او را تحت فشار قرارداد تا دستور قبلي خود را لغو كرده و قوام السلطنه را در پست استانداريش نگه دارد.
به نظر انگليسي ها قوام السلطنه يكي از لايقترين دولتمردان ايران است، و استان خراسان را به نحو احسن اداره كرده و امنيت را به آن استان باز گردانيده بود. ضمناً شخص بسيار مناسب و مساعدي براي مقامات انگليسي بوده و كمال همكاري را با نيرو هاي نظامي انگليس كه در شرق و شمال شرقي ايران مستقر بودند معمول داشته است. به اين علت حتي دولت هندوستان با جابجائي او مخالفت كرده ، و اعلام كردند كه ، از لحاظ نظامي ضروري است كه مرد لايقي چون قوام السلطنه كه طرفدار روابط حسنه و دوستانه با مقامات نظامي انگلستان است، در منطقه باقي بماند.
شاه به عنوان اينكه اگر تغييري در دستورات قبلي خود بدهد ممكن است به حيثيت و مقام او لطمه اي وارد گردد و ضمناً قدرت وثوق الدوله را در تهران بيشتر خواهد نمود، زير بار خواسته وزير مختار نرفته و اظهار كرد: "بشرطي حاضرم در دستورات قبلي خود تجديد نظر كنم، كه از كشور خارج شده و انگلستان در غياب من وثوق الدوله را تبديل به يك ديكتاتور نمايد!" وزير مختار انگليس سر پرسي كاكس به شاه جواب مي دهد: " دولت بريتانيا بهيچ وجه حاضر نيست كه وثوق الدوله يا شخص ديگري در ايران ديكتاتور شود، ضمن اينكه شاه نبايستي از ايران خارج شود!" ولي در اصرار خود كه در خراسان استانداري بايستي گمارده شود كه از هر لحاظ رفتارش با مقامات انگليسي دوستانه باشد، پافشاري مي كند.
احمد شاه مجدداً اصرار کرد كه دولت انگلستان به او اجازه دهد به مسافرت اروپا برود، ولي وزير مختار انگليس با ذكر مشكلات فراواني كه بعد از جنگ در اروپا موجود است، از رفتن او به اروپا سر باز زد. احمد شاه اين بار درخواست کرد كه بهتر است به قم برود! وزير مختار با اين درخواست موافقت نكرده و رفتن شاه را به قم به صلاح انگلستان نمي داند، چون مردم تصور خواهند نمود كه به علت مخالفت شاه با انگلستان او به قم سفر كرده است!
بالاخره قرار شد كه وثوق الدوله اعلاميه اي به روزنامه ها داده و اعلام كند كه اعليحضرت به كابينه وثوق الدوله اختياراتي داده است كه در انتخاب دولتمردان ايران راساً تصميم بگيرد، و ديگر نيازي به اجازه شاه نخواهد داشت. به اين علت قوام السلطنه در پست استانداري باقي ماند.
نصرت الدوله جواني است 20 ساله كه شايستگي و لياقت احراز هيچ مقام دولتي را ندارد. در حال حاضر او استاندار تهران است و قبلاً استاندار كرمان بوده است، و در اين سمت او كمترين موفقيتي را بدست نياورد. اطرافيان نزديك نصرت الدوله اظهار كرده اند كه بدلايل فراوان او مايل به گمارده شدن در پست استانداري خراسان بوده است و براي اشغال اين پست مبلغ 30 هزار تومان به احمد شاه هديه كرده بود.
در بيانيه وثوق الدوله ضمناً اشاره شده است كه اعليحضرت مايلند انتخاب نمايندگان مجلس در مناطقي كه تا بحال انجام نشده است هر چه زودتر شروع گردد. در مرتبه اولي كه در 18 ماه قبل وثوق الدوله نخست وزير شد، در بعضي از شهرستانها و تهران انتخابات انجام گرديد. ولي در آن زمان تنها هدف اواين بود كه محيط مناسبي را براي خود در تهران بوجود آورد، ولي نه اينكه مجلس تشكيل گردد! با وجود اينكه كابينه هاي بعدي نيز تاكيد به ادامه انتخابات كردند، ولي هيچوقت تعداد نمايندگان به حدي نرسيد كه مجلس اكثريت مورد لزوم را بدست آورد. در حال حاضر وثوق الدوله علاقمند است كه با دخالت در امر انتخابات و انتخاب نمايندگان مورد نظر خود و افتتاح مجلس، نفوذ خود را در ايران بيشتر كرده و در مقابل شاه قدرت بيشتري بدست آورد.
تعداد كل نمايندگان 130 نفر است و تا بحال فقط نمايندگان تهران، كرمانشاه، اراك، قزوين، قم و ملاير انتخاب شده اند. لذا پيش بيني مي شود كه براي حداقل چندين ماه نخواهد توانست مجلس را رسميت بدهد.
چشم انداز سياسي ايران در پايان سال 1918 فرق فاحشي با سالهاي گدشته نكرده است. مگر اينكه يكي از كشورهاي قدرتمند خارجي قدمي موثر براي بهبود اوضاع ايران بردارد!
اگر ايراني ها را به حال خودشان بگذارند، مطمئناً موفق به رفع مشكلات خود چون گذشته نخواهند بود. انقلاب 1906 ايران، قدرت مطلقه شاه را از جا كند ولي موفق نشد قدرت ديگري را جاگزين قدرت شاه كند. مجلس بهيج وجه نتوانسته است آنچه را از او انتظار مي رفت انجام دهد. نمايندگان مجلس تشکیل شده اند از گروه هاي كوچكي كه فقط داراي وجه مشترك شخصي هستند. آنها تا بحال موفق نشده اند گروه هاي سياسي بزرگتري را كه معتقد به اصول اساسي و مهم مملكتي و اجتماعي باشد تشکیل دهند. در حقيقت سياست ايراني چيزي بيشتر از يك سياست شخصي نيست كه هر فردي بدنبال منافع و افكار خودش است.
هيئت حاكمه تشكيل شده است از تعدادي معدود اشخاص و وابستگان آنها، كه پرداختن به كارهاي ديگري چون تجارت و غيره را كه مي تواند برايشان سود آور باشد، كسر شان خود دانسته، و چون راه ديگري براي تحصيل پول جزخريد و فروش زمين و غلات در برابر خود نمي بينند، لذا اين اشخاص و اطرافيانشان تمام سعي شان در اينستكه هر چند وقت عهده دار پست دولتي شده و از اين طريق به هر ترتيبي كه ممكن است براي خود مقداري ثروت دست و پا كرده و تا مدتي زندگي خود و خانواده را تامين كنند. تا دوباره فرصتي بدست آمده و شغل ديگري را عهده دار شوند!
آنهائي كه شغلي ندارند آرزوي بدست آوردنش را مي كنند .آنهائي كه در راس كاري گمارده شده اند سعي و كوششان در طولاني كردن مدت اشتغال و جمع آوري مال بيشتر است. اختلاس و نادرستي و خيانت از مختصات و صفات مميزه زندگي همگان است و خود آنها نيز اين صفات را تائيد مي كنند. در عين حال كه تصديق مي كنند اين مختصات باعث ويراني كشور و جامعه ايراني شده است ولي چون پيروي نكردن از آن به منافع شخصي آنها لطمه زده و ضرر و زيان مي رساند، لذا مايل نيستند تغييري در اين روش داده شود!
يكي ديگر از نفرين هايي كه گريبان ايرانيها را گرفته است، قبايل و عشاير مختلف آن است كه حاضر به تبعيت از قانون نيستند و در راه ها و جاده ها به كاروانها دستبرد زده و در هر فرصتي كه بدست مي آورند به اين غارت ها ادامه مي دهند.
گماردن يك خان بختياري به عنوان نخست وزير يا وزير جنگ يا وزير داخله و از او انتظار داشته باشند كه عليه منافع افراد قبيله خود و يا منافع شخصي اش قدمي بردارد مسخره و خنده آور است. تا هنگاميكه در كشور ايران مقام مسئول و دلسوزي در راس كارها قرار نگيرد، خانها و قبايل به رشد خود ادامه داده و از روش ناپسند راهزني و چپاول اموال ديگران دست بر نخواهند داشت. ولي آنگاه كه دولتي ثابت و مردمي در ايران مستقر شود، آنوقت ناقوس عزاي آنها به صدا درخواهد آمد. به اين علت تا آخرين قطره خون خود عليه يك دولت مقتدر و متكي به قانون بهر طريقي كه بتوانند مبارزه خواهند كرد.
همانطور كه در گزارشات قبلي خود اشاره كرده ام، ايرانيها از ايام گذشته تنفر شديدي نسبت به روسها احساس مي كردند. در اين اواخر اين تنفر نسبت به انگليسي ها نيز سرايت كرده است، و دشمني مردم نسبت به آنها نيز زيادتر شده است.
عده اي از شخصيت هاي معروف ايراني، بخاطر دلايل شخصي، همكاري با مقامات انگليسي را براي خود سودآور يافته اند. ولي وفاداري و ثبات قدم نسبت به انگليسي ها هميشه توام با صداقت نبوده است. چنانچه در دفتر خاطرات يك بلشويك كه مدتها در ايران مشغول فعاليت و تبليغ به نفع بلشويك ها بود، واين دفتر بدست مقامات سفارت روسيه افتاده است به اين مطلب بر مي خوريم كه نوشته است " هنگاميكه قواي نظامي تركيه شهر ميانه را به تصرف خود در آورد، و انگليسي ها به اجبار باكو (بادكوبه) را تخليه كرده و بداخل ايران عقب نشيني كردند، بعضي از طرفداران پر و پا قرص متفقين كه عهده دار مقامات بالايي در ايران بودند از جمله شاهزاده نصرت الدوله فيروز وزير دادگستري و فرزند ارشد فرمانفرما استاندار فارس، رابطه خود را با انگليسي ها قطع نكرد، بلكه با مقامات سفارت تركيه در ايران در يك جلسه محرمانه تماس برقرار و طرفداري خود را به تركهااعلام مي كند، تا اگر تركها در جنگ پيروز شدند اواز قبل موقعيت آينده خود را حفظ كرده باشد. البته چندي بعد كه قواي تركيه در فلسطين از قواي انگليس شكست سختي خورد و تركها از خاك ايران شروع به عقب نشيني كردند، آنوقت دوباره نصرت الدوله چون قبل، طرفدار پرو پا قرص انگلستان شد.
شارژ دافر آمريكا در تهران

( با توجه به رفتار زننده وثوق الدوله نخست وزير ايران، نسبت به شاه، مي توان برداشت نمود كه از همان زمان مقامات انگليسي تصميم به جابجايي سلسله قاجار گرفته بودند. چون وثوق الدوله به تنهايي و بدون اتكاء به پشتيباني مقامات انگليسي جرات درگيري با احمد شاه را نداشت ! )







میرزا کوچک خان جنگلی و اختلاف احمد شاه با وثوق الدوله

از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزارت امور خارجه آمريكا در واشنگتن
4 آوريل, 1919 گزارش سه ماهه شماره 2
مقام محترم وزير امور خارجه آمريكا
با كمال احترام به استحضار مقام وزارت مي رساند كه وقايع مهم مربوط به ايران در سه ماهه گذشته به شرح زير است:
مشاهدات و اتفاقات سياسي.
توطئه سازي و دسيسه چيني كه بيشتر توسط عين الدوله, سعد الدوله و صمصام السلطنه بختياري عليه وثوق الدوله به عمل مي آمد, تا ميانه او و شاه را بهم بزند, به نتيجه نرسيد. چون بالاخره در ماه ژانويه اختلاف ميان شاه و وثوق الدوله با پا درمياني و فشار مقامات انگليسي از بين رفت و شاه با وثوق الدوله صلح كرد, و ادامه نخست وزيري او را تائيد كرد. مشكل اساسي از آنجا شروع شد كه شاه مايل بود قوام السلطنه برادر وثوق الدوله را از مقام استانداري خراسان بر كنار كرده و عموي خود نصرت السلطنه را كه جواني در حدود 20 ساله است درجاي قوام السلطنه بگمارد.
جنگليها كه در بهار و تابستان گذشته, ايجاد دردسر فراوان كرده بودند, دوباره شروع به فعاليت كرده و موجب ناراحتي دولت ايران شده اند. افكار و عقايد جدائي طلب آنها شدت يافته و اين روزها آنها استان گيلان را جدا از دولت تهران دانسته و كنترل امور اداري و پست و تلگراف را بدست گرفته و ماليات را بنام خود دريافت مي كنند, و به دولت خسارات فراواني وارد كرده اند.
در سال قبل كه قواي انگليس به شمال راه يافت, مشاهده كرد كه براي تامين خط مخابراتي خود نيازمند است كه با جنگلي ها كنار آمده و به توافقي برسند. لذا قراردادي بين قواي انگليس و ميرزا كوچك خان به امضا رسيد كه شامل مواد زيرين بود:
1- جنگلي ها از اعزام نيرو هاي خود در مسير جاده رشت – قزوين خودداري كنند.
2- انگليسي ها با پرداخت پول نقد مايحتاج خوراكي خود را از جنگلي ها خريداري كنند.
3- قواي انگليس از ورود به مناطقي كه جنگلي ها در اختيار دارند خودداري خواهند كرد.
امضاي اين قرار داد في مابين جنگلي ها و انگليسي ها سبب شد كه بيش از پيش ميرزا كوچك خان تقويت شده و ضمن اينكه خيالش از جانب انگليس ها راحت شد, با پولهاي دريافتي از انگليس بابت فروش خوار و بار به آنها, توانست نيروهاي خود را گسترش داده و آنها را بهتر تجهيز كند. (بايستي توجه كرد كه جنگلي ها فاقد خوار وبار و مواد خوراكي مورد نياز انگليسي ها بوده و آنچه را تعهد كرده بودند كه به آنها بفروشند بزور از مردم گرفته و يا از مصادره كردن انبار هاي مالكين بدست آورده بودند). در نتيجه موفق شد بهتر از گذشته به نيروهاي دولتي اعزامي به گيلان حمله كرده و به آنها اسيب فراوان برساند.
چندي بعد دولت تهران دست تمنا به سوي مقامات انگليسي دراز كرده و از آنها خواست كه قرار داد خود را با جنگلي ها فسخ كنند.
ژنرال چامپاين (General Champain ) فرمانده قواي انگليس در شمال ايران به تهران رفت تا راه حل مناسبي پيدا كند. ضمناً به ميرزا كوچك خان اطلاع داد كه چون افراد جنگلي به اطراف جاده رشت - قزوين تجاوز كرده اند و لذا به مواد قرار داد توجهي نكرده اند, بنابر اين قرار داد فسخ شده تلقي مي گردد.
در تهران تصميم گرفته شد, آنچه از قواي قزاق باقي مانده است كه حدود 1000 نفر هستند, آنها را پس از تجهيز آماده كرده و به شمال بفرستند, تا در آنجا به كمك قواي انگليس عليه ميرزا كوچك خان بكار برده شوند. ضمناً انگليسي ها تعهد كردند كه رشت را به تصرف در آورده و تعدادي توپ صحرائي و هواپيما در اختيار قزاق ها قرار دهند.
در حال حاضر همه چيز برابر برنامه آماده شده كه بمرحله عمل درآيد. به ميرزا كوچك خان ليدر جنگلي ها اولتيماتومي داده شده, و به او بمدت يك هفته مهلت داده شده است كه با دولت مركزي تماس بر قرار کند وپس از به توافق رسيدن، صلحي برقرار گردد. در غير اينصورت بايستي منتظر عواقب آن باشد. هنوز مهلت يك هفته به سر نرسيده است, ولي اطمينان حاصل است كه كوچك خان تن به صلح نداده و بجنگ ادامه خواهد داد.

باتقديم احترام شارژ دافر


( عين الدوله، سعد الدوله و صمصام السلطنه بختياري مشغول توطئه چيني عليه وثوق الدوله بوده، و سعي مي كنند ميانه شاه و وثوق الدوله را بهم بزنند. در همان زمان مقامات انگليسي براي حفظ منافع خود حتي با دشمنانشان قرارداد صلح مي بندند! آنچه در اينجا جالب توجه است، هر زمان که بعضي از دولتمردان ايران سعي کرده اند كه ايران دوستي وحفظ منافع ملي كشور را بر دوستي با مقامات انگليسي ترجيح دهند، در مقابل مقامات انگليسي به تقويت دشمنان داخلي دولت ايران پرداخته و آنان را عليه دولت مركزي و در نتيجه تضعيف آن برانگیخته اند !)


فکر ایجاد ارتش یکپارچه و مجهز از کجا شروع شد؟!

از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزارت امور خارجه آمريكا در واشنگتن
22 آوريل, 1919 شماره 499
موضوع : وقايع سياسي ايران
مقام محترم وزير امور خارجه آمريكا
با احترام ,
در جند ماه گذشته قسمت مركزي ايران از تاخت و تاز ياغياني كه در حوالي اصفهان, يزد و كاشان مشغول فعاليت بودند در امان نبوده است و صدمات فراواني به آن مناطق وارد شده است. دولت مركزي ايران كه بطور مطلق ضعيف و قادر به جلوگيري از آنها نيست, دست نیاز به سوی بختياري ها دراذ کرده و از آنها در خواست كمك كرده است .
شاهزاده اخبار ميرزا صارم الدوله كه در حال حاضر وزير دارائي است با اين طرح دولت مخالف بود. او بزرگ ترين فرزند مرحوم ظل السلطان (فرزند ارشد ناصر الدين شاه ) و بزرگترين مالك زمين در اين قسمت از اصفهان است. او و خانواده اش هميشه در حال دشمني و رقابت با بختياري ها بوده و سعي كرده است بهر طريقي از قدرت آتها بكاهند. صارم الدوله علاقمند نبود كه يكي از بختياري ها به سمت استانداري اصفهان كه يكي از مهمترين استان هاي ايران است, گمارده شود. صارم الدوله و پدرش سالهاي طولاني مقام استانداري اصفهان را در اختيار داشته و آنرا جزو املاك شخصي خود تصور مي كردند. ولي چون ايجاد امنيت در منطقه ضروري بود, وي بالاخره موافقت كرد كه بختياري ها در آرام كردن منطقه دخالت كنند. به اين علت سردار جنگ بختياري به عنوان استاندار در تاريخ ژانويه, 1919 گمارده و به او فرصت داده شد كه در مدت چهار ماه آرامش را به منطقه باز گرداند.
صمصام السلطنه ارشدترين فرد بختياري و سردار اسعد رئيس ايل بختياري, قول همكاري با سردارجنگ را دادند. ولي صمصام السلطنه چون مخالف وثوق الدوله و كابينه فعلي است, از شروع اغتشاش در منطقه مركزي شادمان به نظر مي رسد و حتي شايع است كه تحريكات او باعث اين اغتشاشات شده است. از طرف ديگر اختلاف بين سردار جنگ استاندار و سردار جعفر ايلخان ايل بختياري باعث شده است كه سردار اسعد از سردار جعفر ايلخان جانبداري كند, و لذا بموقع به سردار جنگ كمك نرسد.
سردار جنگ حدود 800 نفر در اختيار دارد و مجبور است منطقه بزرگي را با اين اشخاص حفاظت كند و لذا نمي تواند نيروي بزرگي را در مقابل 600 نفر افراد رجبعلي ياغي تجهيز كند. او حتي از امير جنگ بختياري فرماندار سلطان آباد كمك خواست ولي وي امكان كمك به سردار جنگ را نداشت. در نتيجه بدون كمك از طرف دولت, سردار جنگ موفق به خاتمه غائله نشد و تا اين لحظه سه ماه از جهار ماه مهلت مقرره, سپري شده است.
در حوالي بروجرد درگيري با لر ها باعث دردسر دولت شده و با اعزام تعدادي از افراد ديويزيون قزاق سعي شده است كه از قيام لر ها جلوگيري شود. رئيس ستاد ديويزيون قزاق, كلنل فيليپ اوف دو ماه است در بروجرد مشغول فرماندهي اين عمليات عليه لرها مي باشد. اضافه بر اين مشكلات, دولت ايران با دردسر هاي بزرگ ميرزا كوچك خان جنگلي و دردسر هاي نه چندان مهم در آسترآباد روبروست.
با از هم پاشيدن ژاندارمري كه توسط سوئدي ها پايه گذاري شده بود و در زمان جنگ به طرفداري از آلمان ها فعاليت مي كرد, و به همين علت به خدمت سوئدي ها خاتمه داده شد, (البته با فشار انگليسي ها ) دولت ايران از حفاظت شهر ها و جاده ها عاجز ماند. لذا در حال حاضر دولت با مقامات انگليسي مشغول مذاكره است كه از آنچه از قواي ژاندارمري و ديويزيون قزاق باقي مانده است, آنها را با نيروي پليس جنوب يكي كرده, ارتش يكپارچه با اونيفرم متحد الشكلي پايه گذاري كند. در صورت امكان تعداد آنها را به 50000 نفر برسانند. از انگليسي ها خواسته شده است كه مقاديري از اسلحه هاي بدست آمده در جنگ جهاني را همراه با مسلسل سنگين و توپخانه صحرائي و هواپيما و تعدادي افسر انگليسي براي تعليم افراد ايراني واگذار كنند. ضمناً دولت انگليس بودجه مالي لازم را موقتاً در اختيار ايران قرار دهد.
شايد در چند ماه آينده تكليف اين توافق مشخص شود.
با تقديم احترام شارژ دافر آمريكا در تهران


( اختلاف شديد ميان دولتمردان ايران ادامه دارد! صارم الدوله با بختياري ها مخالفت دارد. صمصام السلطنه مخالف وثوق الدوله است.سردار جنگ بختياري استاندار اصفهان، با سردار جعفر، ايلخلن ايل بختياري اختلاف دارد. قواي ژاندارمري به علت اخراج افسران سوئدي از هم پاشيده شده، و دولت از حفاظت شهر ها و جاده ها عاجز است. در حوالي بروجرد لرها مشغول جنگ با قواي قزاق كلنل فيليپ اوف مي باشند. از آنطرف ميرزا كوچك خان جنگلي در گيلان و مازندران حكومت خود مختار تشكيل داده است. در اين حالت وخیم است که دولت وثوق الدوله تحت تاثير دستورات مقامات انگليسي به فكر ايجاد ارتش يكپارچه و تقويت آن به تعداد 50000 نفر افتاده است. بنابر این برخلاف تصور عده ای که گمان می کنند طرح ایجاد ارتش نوین ایران زائیده فکر سردار سپه {رضا شاه بعدی} است، این مدرک و مدارک دیگری که ارائه خواهد شد ثابت می کند که مقامات انگلیسی برای حفظ منافع خود طراح اصلی این اقدام بوده اند.)


مبارزه جدی علیه یاغیان و سرکشان شروع می گردد

از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزارت امور خارجه آمريكا در واشنگتن
20 مه, 1919 شماره 508
مقام محترم وزير امور خارجه آمريكا با احترام
عطف به گزارش شماره 499 مورخه 22 آوريل, 1919 من, در مورد اغتشاشات عمومي در منطقه مركزي ايران توسط ياغيان, با كمال احترام به عرض مي رسانم كه سردار اسعد و سردار محتشم رهبران ايل بختياري, تهران را به قصد اصفهان در تاريخ 18 مه, ترك كردند تا به سردار جنگ استاندار بختياري اصفهان در پایان دادن به غائله ياغيان كمك كنند و دوقبضه توپ و دويست و پنجاه نفر از شيراز به اصفهان فرستاده شد.
باندازه كافي اعتبار مالي براي تقويت ژاندارمري و گسترش آن به 9000 نفر و استخدام افراد جديد در همدان و اراك واگذار شده است.
1500 تفنگ حدود چند روز پيش از بغداد به كرمانشاه فرستاده شد.
با تقديم احترام
شارژ دافر وايت.

( چون مقامات انگليسي دريافتند كه براي پياده كردن طرح تحت الحمايگي ايران نياز به تقويت دولت دست نشانده خود يعني وثوق الدوله دارند، لذا ضمن تامين اعتبار لازم، و ارسال سلاح و مهمات از بين النهرين، سران ايل بختياري را كه در سالهاي گذشته حافظ منافع انگليس در جنوب ايران بودند، وادار كردند دست از اختلاف بين خود برداشته و متحداً براي خاتمه دادن به غائله ياغيان درمركز ايران با كمك و ياري نيروهاي پليس جنوب مستقر در شيراز اقدام كنند.)









ایجاد امنیت و برقراری قانون

از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزارت امور خارجه آمريكا در واشنگتن
7 ژوئيه, 1919 گزارش فصلي شماره 3
مقام محترم وزير امور خارجه آمريكا

با كمال احترام به عرض مي رساند
موقعيت سياسي
در سه ماه گذشته مشاهده گرديد كه يكي از هدف هاي اصلي وثوق الدوله و كابينه او ايجاد امنيت و برقراري قانون در سطح ايران است.
در ماه اوت, 1918 هنگاميكه وثوق الدوله به نخست وزيري ايران گمارده شد، ياغيگري در تمام سطح ايران برقرار بود به خصوص در قسمت هاي مركزي و اطراف اصفهان و گيلان كه افراد جنگلي باعث عدم امنيت در جاده هاي رشت- قزوين بودند و در لرستان كه در ده سال گذشته دولت مركزي قادر نبود مامورين دولتي خود را حتي براي جمع آوري ماليات اعزام دارد. بهمين طريق در استان ثروتمند مازندران.
مشكلات ناشي از ادامه جنگ بين الملي در اروپا مانع شد كه دولت ايران بتواند بحد كافي نيرو تهيه كند و با تجهيزات كامل براي دفع ياغيگري اعزام دارد. تا اینکه در دسامبر سال قبل كه جنگ خاتمه يافت, و انگليسي ها فرصتي يافتند تا به دولت ايران از اسلحه هاي بدست آمده از بين النهرين سهمي بدهند و اقداماتي به عمل آوردند تا تعداد افراد ژاندارمري كه بيش از چند هزار نفر نبود و تقريباً همه در تهران بسر مي بردند, به 5 هزار نفر برسد و اسلحه آنها تكميل و يك نواخت شود. اين جريان ادامه دارد و از اين ژاندارم ها علاوه بر تهران در جاده قزوين – تهران و قزوين – رشت و تهران – مشهد و تهران – قم و قم – سلطان آباد و كاشان و اصفهان و جاده غربي قم – اصفهان از طريق نيزار استفاده مي شود.
جنگلي ها تحت رهبري ميرزا كوچك خان از حدود يكسال قبل عليه دولت مركزي قيام و شورش كردند. گفته مي شود كه ميرزا كوچك خان عضو حزب دمكرات و بسيار وطن پرست و علاقمند با آب و خاك ايران و يك ايده آليست است كه تحت تاثير احساسات خود قرار مي گيرد.
میرزا کوچک خان نسبت به انگليسي ها دشمني خاصي دارد. هنگاميكه انگليسي ها به شمال ايران راه يافتند و مشاهده كرد كه قواي آنها از لحاظ تعداد نفرات و تجهيزات بمراتب برتر از قواي اوست و قادر نيست با آنها به مبارزه بپردازد, لذا با آنها به توافق رسيد و قراردادي امضا كرد كه افراد جنگلي مزاحم كاروان هاي نظامي انگليسي در جاده قزوين – رشت نشوند و افسران و افراد آلماني و ترك را از بين خود خارج و تعهد كند كه به ارتش انگليس خوار و بار مورد نيازشان را بفروشد. در مقابل انگليسي ها تعهد كردند كه بجز قواي انگليسي و افراد نظامي ايراني اجازه ندهند كه قواي ديگري از جاده قزوين – رشت استفاده كنند.
اين قرار داد هنگامي به امضا رسيد كه صمصام السلطنه بختياري نخست وزير ايران بود و نسبت به انگليسي ها نظر موافقي نداشت. ضمناً انگليسي ها اجبار داشتند كه قواي نظامي خود را هر چه زودتر به بادكوبه بفرستند و نمي خواستند كه مورد تهاجم چريكهاي جنگلي واقع شوند.
اين قرارداد صد در صد بضرر دولت ايران و برايشان نامطلوب بود, چون ديگر نمي توانستند از انگليسي ها براي دفع شر جنگلي ها كمك بخواهند. و بدون دریافت كمك نظامي از انگليسي ها دولت ايران قادر نبود كه قدم كوچكي عليه جنگلي ها بردارد.
بعد از استقرار وثوق الدوله در راس دولت ايران, انگليسي ها كه هدفشان پشتيباني وثوق الدوله و ايجاد يك حكومت پر قدرت در ايران بود. براي پشتيباني از او به جنگلي ها اطلاع دادند كه چون مفاد قرار داد في مابين را زير پا گذاشته و به حريم جاده رشت – قزوين تجاوز كرده اند لذا اين قرار داد از آن تاريخ فسخ مي شود.
انگليسي ها قواي خود را براي حفاظت جاده قزوين – رشت گماردند و تعدادي طياره در اختيار دولت ايران قرار دادند تا با استفاده از آنها از مواضع جنگلي ها شناسائي به عمل آورند و آنها را بمباران كنند .
حدود يك هزار ژاندارم نيز از قزوين به داخل جنگل روانه كردند تا با جنگلي ها در گير شوند. نتيجه عمليات بمراتب بهتر از آن بود كه انتظار مي رفت و قواي جنگلي بكلي از هم پاشيده و عده زيادي از آنها دستگير و در قلعه كلات نادري محبوس شدند. كليه تجهيزات, سلاح و مهمات و آذوقه آنها نيز مصادره شد. فقط كوچك خان و دو نفر ديكر موفق به فرار شدند.
تا اين لحظه معلوم نيست كه ميرزا کوچك خان در كجااست؟ گفته ميشود كه شايد وي به كرمانشاه يا تبريز رفته باشد. ولي در هر حال قيام جنگلي ها خاتمه يافته است.
مناطق مركزي ايران به خصوص اطراف اصفهان براي سال هاي گذشته توسط چهار ياغي معروف که هركدام دارای تعداد كثيري پيرو و هواداردارند مورد تاخت وتاز قرار گرفته است
دولت تهران مطلقاً قادر نبود كه از عهده اين ياغيان بر آيد ولي در ژانويه امسال با پيشنهاد و نظر مقامات انگليسی, سردار جنگ يكي از روساي ايل بختياري را به استانداري اصفهان بر گمارد تا بكمك ساير عشاير بختياري در مدت 4 ماه منطقه را از دست ياغيان پاك كند. ولي نتوانست كاري از پيش ببرد تا هنگاميكه تعداد زيادي از قواي پليس جنوب زير نظر افسران انگليسي از شيراز به اصفهان فرستاده شدند و سردار جنگ موفق شد كه در ماه ژوئن, رضا خان و جعفر قلي را همراه با 500 نفر از هوادارانشان دستگير كند. جعفر قلي در اثر جراحت وارده فوت كرد و رضا خان را چند روز بعد در ميدان شاه اصفهان بدار آويختند.
مدت مديدی است گه آشوب در لرستان ادامه دارد و دولت تهران موفق نشده است كه مالياتي از مردم دريافت كند و يا فرمانداري به آن منطقه اعزام كند. در زمستان قزاق ها را زير امر كلنل فيليپ- اوف به بروجرد فرستادند و قوام الدوله به عنوان استاندار بر گزيده شد. عمليات نظامي در آنجا با موفقيت انجام شده و اميد مي رود كه بزودي قانون در آنجا حكمفرما شود.
در مازندران امیر مكرم و ياغيان ديگر كه ايجاد آشوب كرده بودند فعلاً ساكت شده اند.
در شيراز قواي پليس جنوب موفق شده است كه آرامش را در ميان عشاير قشقائي بوجود آورد.








مسافرت احمد شاه به اروپا و طراحی برای اخراج افسران روسی قزاق خانه

از: وزير امور خارجه انگليس ( لرد كورزن Lord Curzon )
به: وزير مختار انگليس در تهران
21 اكتبر, 1919 شماره 229
خيلي محرمانه
موضوع ايران

آقا , Sir
در ملاقات اخيري كه وزير خارجه ايران شاهزاده نصرت الدوله با من داشت، در مورد چند موضوع مربوط به ايران كه قبلاً من و او در باره اش صحبت كرده بوديم، مطالبي بشرح زير بيان كرد:
او از طرز رفتاري كه اخيراً فرمانده قواي قزاق كلنل استاروسلسكي Starosselski بخود گرفته , نگران بود . اين افسر روسي طرفداري خود را از رژيم تزاري سابق روسيه پنهان نمي كند و با كمال ميل حاضر است كه خود را در اختيار هر نيروئي كه رژيم قبلي روسيه را به قدرت بر گرداند, بگذارد و با آنها همكاري كند. اواز عقد قراردادي كه اخيراً بين بريتانيا و ايران به امضا رسيده است (قرار داد تحت الحمايگي ايران ) راضي نبوده و آنرا تائيد نمي كند. و با اظهاراتي كه مي كند مي تواند براي بريتانيا ايجاد ناراحتي و دردسر هاي فراواني كند.
در همان زمان وزير خارجه ايران و همكارانش با مشكل ديگري روبرو شده اند كه عبارت است از اعتماد بسيار زيادي كه شاه ايران به اين كلنل داشته و او و ديويزيون قزاقش را به عنوان گارد شخصي خود می داند, كه حافظ جان و تخت سلطنت او باشند. ضمناً كلنل استارولسكي شخص بسيار خوش برخورد و اجتماعي است و به تمام خواسته هاي شاه روي موافق نشان مي دهد.
نظر شاهزاده نصرت الدوله اينست كه تا زمانيكه اين كلنل در فرماندهي قواي قزاق باقي بماند و هر زماني كه مايل باشد قواي قزاق خود را بسيج کرده و مورد استفاده قرار دهد, وي مي تواند خطر بالقوه اي باشد و امنيت ايران را بخطر اندازد. شاهزاده بمن اطلاع داد كه شخص او و ساير همكاران ايرانيش سخت مشغول هستند كه به هر طريقي كه ممكن است بخدمت كلنل استاروسلسكي خاتمه دهند و ديويزيون قزاق را از حالت يك پارچگي خارج و به اجزاء كوچكتري تقسيم كنند تا در هيچ زماني اين اجزاء كوچك نتوانند متحد شده و توليد خطري كنند.
من پس از شنيدن اظهارات شاهزاده نصرت الدوله, نظرات خود را اعلام نكردم و فقط گفتم كه تصميم گيري در اين مورد مربوط به دولت ايران است و ربطي به ما ندارد. ولي از شاهزاده سئوال كردم كه آيا در نبودن شاه در ايران شما مي توانيد كلنل را بر كنار كنيد يا خير؟ جواب شاهزاده مثبت بود.
بطور خصوصي بايد بگويم كه من از ناپديد شدن و بر كنار شدن اين عامل روسيه تزاري به دو دليل خوشحال خواهم شد, اول اين كه چون هزينه اين ديويزيون را در سالهاي گذشته دولت بريتانیا پرداخت كرده است, بهيچوجه درست نيست كه در آينده نيز ما هزينه اين ديويزيوني را كه مورد اعتمادمان نيست, و افراد آن نيز تمايلي به سمت ما ندارند, بپردازيم . دوم به اين دليل كه اظهارات نصرت الدوله را در مورد اينكه اين ديويزيون مي تواند خطر بالقوه اي براي ايران و انگليس باشد نمي توانم مورد توجه قرار ندهم.
مطلب دومي كه وزير خارجه ايران مطرح كرد, در اينمورد بود كه در فاصله زماني كه قرار است برابر مفاد قرارداد 1919 ايران داراي يك ارتش يكپارچه, با يك يونيفرم و سلاح مدرن و يكنواخت شود, آيا بريتانا مي تواند مقداري از سلاح و تجهيزات و طياره هائي كه در بين النهرين يا نقاط ديگر جمع آوري شده است در اختيار ژاندارمري ايران در شمال ايران قرار دهد تا براي دفاع از مرز شمالی و غربی مورد استفاده قرار گيرد؟ جواب من اين بود كه اين درخواست شما بنظر منطقي است و در اينمورد بررسي خواهم كرد.
مطلب سومي كه وزير خارج ارائه كرد در باره تعداد كثيري روسي در ايران است كه خود را نماينده دولت جديد و دولت تزاري قديم معرفي مي كردند و معلوم نيست كه اين افراد از چه كسي اطاعت مي كنند؟ او فكر مي كرد كه شايد دستورات خود را از م. سازانوف M. Sazonof كه خودش را وزير امور خارجه Koltchak Denikin معرفي كرده است، دريافت مي كنند؟
وزير امور خارجه ناراحت بود كه اين عده سربار دولت ايران شده اند و هزينه مخارج آنها از بودجه واگذار شده توسط انگلستان پرداخت مي شود. ضمناً دولت ايران تمايلي ندارد كه از دست آنها خود را خلاص كند!
مطلب چهارم در باره شناسائي آذربايجان روسيه و برقراري رابطه با آنها بود، ونظرش اين بود كه اگر ايران با آذربايجان رابطه بر قرار نكند, ممكن است مردم آذربايجان ايران تحت تبليغات شديد تركيه كه صحبت از همبستگي همه سرزمينهاي ترك زبان مي كند (Pan Turanian ) قرار گيرند, كه اينروزها طرفداران فراواني در هر دو آذربايجان پيدا كرده است. اين تبليغات مي تواند عواقب بسيار بدي براي ايران داشته باشد و لذا دولت ايران خواهان جلوگيري از آن است.
چون من در اين مورد اطلاعات زيادي نداشتم لذا از ارائه اظهار نظر خودداري كردم.
آخرين مطلب مربوط می گردید به دادن نشان گارتر (Garter ) به شاه ايران بخاطر بازديد از انگلستان .
نصرت الدوله تاكيد مي كرد كه پدر بزرگ و پدر پدر بزرگ شاه هر دو اين نشان را دريافت كرده اند و اگر احمد شاه نتواند اين نشان را دريافت كند براي او باعث سر افكندگي خواهد شد. حال كه قرار داد 1919 بامضا رسيده و قرار است به مرحله اجرا در آيد, بجاست كه به احمد شاه نيز اين نشان داده شود. وگرنه ممكن است به مفاد قرارداد مورد نظرلطمه اي وارد آيد. و اگر در مورد دادن اين نشان به احمد شاه تصميمي گرفته نشود, آمدن او بخاك انگلستان بي معني است و موقعيت او (نصرت الدوله ) را نيز به خطر مي اندازد.
من به نصرت الدوله گفتم كه اعطاي نشان گارتر مربوط به وزارت خارجه انگليس و ساير وزارتخانه هاي دولت انگليس نيست و بستگي به تصميم مقام سلطنت دارد و من بخود اجازه نمي دهم كه بدون اطلاع از نظر دربار و تصميم آنها اظهار نظر كنم. بنظر من نصرت الدوله در مورد اعطاي نشان اطلاعات درستي ندارد و نميداند كه به اين سادگي ها به كسي نشان داده نمي شود.
من براي روشن كردن مطلب به او گفتم كه دو شاه قبلي كه افتخار دريافت اين نشان را داشتند, هردو در سنين بالاي زندگي بوده اند. يكي از آنها پادشاه پر قدرتي بود كه مدتهاي طولاني در روي تخت سلطنت نشسته بود. هيچيك از آن دو پادشاه به سادگي اين نشان را دريافت نكردند. به علاوه اعطاي نشان گارتر محدود به پادشاهان مسيحي است و در مورد دو شاه قبلي استثناً قايل شدند.
شاه فعلي ايران مرد جواني است كه فقط 21 سال دارد و فقط به اين خاطر به سلطنت رسيده كه پدرش با تصادف روزگار از سلطنت خلع شده است. وي تا بحال به سبب سن كم فرصتي پيدا نكرده است تا خود را آنطوري كه بايد و شايد نشان دهد. اين اولين سفر او به اروپا مي باشد, و هنوز مركب امضاي قرارداد ايران و انگليس خشك نشده است. بنظر من انتظار احمد شاه براي دريافت نشان گارتر خارج از قواره است و نبايد انتظار داشته باشد كه همان افتخاري كه نصيب پدر بزرگ و پدر پدر بزرگش شده است, نصيب او گردد.
من به صحبت هاي خود به اين نحو ادامه دادم كه احمد شاه مي تواند انتظار دريافت نشان گارتر را در سفر هاي آينده خود به انگلستان داشته باشد. بشرطيكه شاه بكوشد با پشتيباني از قرار داد في ما بين انگلستان و ايران نشان دهد كه طرفدار و حامي مفاد اين قرار داد و براي موفقيت آن كوشا بوده و اعمال و كردار شاه در به ثمر رسانيدن نتايج قرارداد موثر بوده است. در حال حاضر هيچيك از اين شرائط براي دريافت نشان موجود نيست. بدينطريق خواستم به حضرت والا ( نصرت الدوله ) تفهيم كنم كه راه دور است و جاده ناهموار.
باكمال احترام كورزون از كدلستون
(Curzon of Kedlestok

( وزير خارجه تحصيلكرده، با سواد و فرنگ ديده ايران، شاهزاده نصرت الدوله فيروز، فرزند ارشد فرمانفرما . قبل از اولين سفر احمد شاه به اروپا، به انگلستان رفته است تا ترتيب سفر و تشريفات مربوط به ورود احمد شاه را به انگلستان، با همتاي خود در لندن لرد كورزن وزير خارجه انگليس در ميان گذارد.
نصرت الدوله در اين ملاقات ، اطلاعات سياسي و نظامي كشورش را كه ظاهراً بايستي محرمانه باشد، در اختيار وزير خارجه انگليس مي گذارد!؟ نصرت الدوله از وزير خارجه انگليس براي بركناري فرمانده نيروهاي قزاق كه در حقيقت تنها نيروي نظامي متشكل در ايران آن زمان است، اجازه خواسته و كمك مي طلبد! تا آنرا از حالت يكپارچگی و انسجام خارج كرده و به اجزاء كوچك تقسيم كنند تا در آينده نتواند براي دولت انگليس ايجاد خطري كند!
در دنباله اين مذاكرات ، نصرت الدوله درباره سفر احمد شاه و نحوه پذيرايي از وي و دادن نشان گارتر به او صحبت مي كند. البته وزير خارجه انگليس آب پاكي برروي او ريخته و حاضر به دادن نشان گارتر به يك جوان 21 ساله نمي شود. نتيجه اين شد كه احمد شاه در شب ميهماني رسمي كه به افتخارش ترتيب داده شده بود، در مورد تاييد پيمان 1919 تحت الحمايگي ايران صحبتي نکرد، و همه زحمات سه دولتمرد وطن فروش ( وثوق الدله ، نصرت الدله و صارم الدوله ) براي فروش كشورشان و تقديم آن به انگليس جهانخواربه هدر مي رود!)



پرداخت رشوه به دولتمردان ایرانی

از: وزارت امور خارجه انگليس
به: مدير عامل بانك شاهي ايران در لندن
30 اكتبر, 1919 شماره 129 145412/W/34

آقا.
بازگشت به نامه مورخه 24 اكتبر, شما. لرد كورزون بمن دستور داده اند كه به شما ابلاغ شود كه مبلغ پنجهزار و ششصد و شصت ليره و 7 شيلينگ و 6 پنس را بحساب مخصوص شاهزاده نصرت الدوله واريز نمائيد عيناً بهمان گونه كه قسط اول برابر دستور العمل شماره 135586 مورخه 8 اكتبر, پرداخت گرديد.
G.S. Spicer


ا: مدير عامل بانك شاهي ايران در لندن
به: معاون وزارت امور خارجه بريتانيا
31 اكتبر, 1919 شماره 130
سند پيوست شماره 198

آقا.
با كمال احترام به اطلاع مي رساند نامه مورخه 30 اكتبر به شماره 145412/W/34 شما را دريافت كرده و مبلغ 5660 ليره و 7 شيلينگ و 6 پنس به حساب مخصوص شاهزاده نصرت الدوله واريز شد.

با احترام
مدير عامل بانك شاهي

( دو سند فوق گوياي ريختن مبالغي بحساب شاهزاده نصرت الدوله در بانك شاهي به صورت اقساط است. پرداخت اين پولها به نصرت الدوله و دوهمکار وطن فروش ديگرش، بر مبناي قراردادي كه مقامات انگليسي با وثوق الدوله ، نصرت الدوله و صارم الدوله براي عقد پيمان 1919، تحت الحمايگي ايران با آن سه نفر منعقد كرده بودند، پرداخت مي شد. البته پرداخت اين اقساط براي مدتي طولاني ادامه داشته است. )














مراجعت احمد شاه از اروپا، رد پیمان 1919 ، انتخاب نخست وزیر مردمی مشیر الدوله خواسته مردم "جدائی دین از حکومت" و طرح ایجاد راه آهن سرتاسری در ایران
از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزير خارجه آمريكا
8 ژوئيه 1920
گزارش فصلي شماره 8

با احترام به عرض ميرساند:
وقايع مربوط به سه ماهه گذشته كه به تاريخ 30 ژوئن 1920 ختم مي شود، به شرح زير به عرض مي رسد.
1- اطلاعات سياسي
در تاريخ دوم ژوئن اعليحضرت پادشاه ايران پس از سفر ده ماهه خود به اروپا، به تهران مراجعت نمود.قرار بود كه او زودتر از اين به ايران باز گردد، ولي بخاطر پذيرائي هايي كه در اروپا براي وي به وسيله دولتهاي اروپايي كه علاقمند به داد و ستد در ايران هستند، ترتيب داده شده بود، مسافرت شاه به طول انجاميد.
در اين سفر تغييرات زيادي ، چه از لحاظ جسماني و چه فكري در شاه مشاهده مي شود. حدود 70 پوند از وزن وي كاسته شده و ضمناً به اطلاعات عمومي او در مورد اوضاع و وقايع سياسي كشور هاي خارجي، به مقدار قابل توجهي افزوده شده است.
به مجردي كه شاه در كاخ گلستان مستقر گرديد آنتريك و دسيسه چيني سياسي شروع و خطا كاريهاي وثوق الدوله در غياب شاه، برشمرده شد.
در مقابل وثوق الدوله به اطلاع شاه رساند كه به علت كار زياد و مسئوليت هاي فوق العاده و خستگي ناشي از كار مايل است استعفا داده و به استراحت بپردازد! اين حقيقت دارد كه وثوق -الدوله مردي است بسيار پركار و فعال و بر خلاف ساير نخست وزيران ايران كه شخصاً كاري را انجام نمي دهند، وثوق الدوله در همه امور دخالت كرده و به وزراي خود اجازه انجام هيچ كاري را بدون دخالت و تصويب خودش نمي دهد. شاه ظاهراً با استعفاي او موافقت نكرد. وثوق الدوله شرط باقي ماندن در پست نخست وزيري را منوط به گرفتن اختيارات فوق العاده براي رفع مشكلات فراوان كشور، بخصوص شورش هايي كه در شمال و غرب ايران شروع گرديده بود نمود! ولي شاه به نام اينكه بجاي بكار بردن خشونت و زور بهتر است با سازش و ملايمت و فرو نشاندن خشم شورشيان با آن ها روبرو شد، با درخواست وثوق الدوله موافقت نكرد و استعفاي او را قبول كرد.
وثوق الدوله بلافاصله از راه زميني به هندوستان رفت تا از آن طريق خود را به انگلستان برساند. به طور قطع و يقين بمن گزارش شده است كه انگلستان اقساط كمكهاي مالي را كه ماهيانه به دولت ايران پرداخت مي نمود و مبلغ آن در هر ماه بالغ بر سيصد و پنجاه هزار تومان بود, در سه ماه گذشته وثوق الدوله همه اين مبالغ را دريافت و بحساب شخصي خود واريز كرده و ديناري به دولت ايران نپرداخته است!
پس از استعفاي وثوق الدوله، انتخاب نخست وزير ديگري، در اين هنگام بحراني ايران بهيچ وجه كار آساني نبود.از بين 5 يا 6 نفر واجد الشرايط كه مورد نظر مردم نيز بودند، هيچكدام حاضر به قبول اين پست نبودند. در بين آنها مشيرالدوله شانس بيشتري داشت، اگر حاضر به قبول اين پست مي گرديد! مستوفي الممالك نيز مورد نظر بود، ولي به علت محتاط بودن بيش از حد و تنبلي زياد بعيد بنظر مي رسيد كه تمايلي به قبول اين پست داشته باشد. طرفداران وثوق الدوله نيز سعي مي كردند كه دوباره او را در اين مقام قرار دهند، البته پس از آنكه اختيارات فوق العاده اي را كه مورد نظرش بود از شاه دريافت كند. نفر بعدي سعد الدوله بود، كه در حال حاضر سخت مخالف انگليسي ها مي باشد و برادرش يكي از كساني است كه به دستور وثوق الدوله چندي پيش به كاشان تبعيد شد. برداشت كلي بر اين بود كه در صورت انتخاب سعد الدوله، اثر خوبي در روي افكار عمومي خواهد گذارد. نفر بعدي مورد نظر براي پست نخست وزيري، شاهزاده صارم الدوله وزير دارايي پيشين وثوق الدوله است. وي چندي قبل به علت توطئه عليه وثوق الدوله از وزارت بركنار و به استانداري كرمانشاه گمارد شد تا به علت دوري از تهران ديگر نتواند در آنتريك عليه وثوق الدوله شرکت کند. البته انگليسي ها علاقمند هستند تا در صورتي كه وثوق الدوله دوباره موفق به قرارگرفتن در پست نخست وزيري نگردد، بجايش صارم الدوله را بگمارند، چون عامل خودشان است.
لازم به ذكر است، كه چون مقامات انگليسي باعث ايجاد بيشتر مشكلات مملكتي در سالهاي اخير در ايران شده اند لذا مردم آنرا بحساب آنها مي گذارند. ضمناً نبايستي از خاطر برد كه وثوق الدوله جسم و روحش را در اختيار انگلستان گذاشته است.
علت اينكه مقامات انگليسي مايلند، وثوق الدوله دوباره به نخست وزيري گمارده شود، بخاطر تصويب قرارداد 1919 در مجلس شوراي ملي كه قرار است در آينده تشكيل شود و بكار گيري صدها كارشناس نظامي و سويل انگليسي براي تهيه طرحهاي اداري و نظامي ايران و برقراري نظارت دايمي انگلستان در كليه امور نظامي و غير نظامي ايران است. خوشبختانه اكثريت مردم ايران مخالف اين پيمان مي باشند.
چون مقامات انگليسي نتوانستند دوباره وثوق الدوله را به شاه تحميل كنند، لذا سعي كردند كه فرد مناسب ديگري را براي اين سمت به شاه تحميل كنند. بالاخره مشير الدوله با نخست وزيري خود موافقت نمود.ولي بلافاصله وزير مختار انگليس به ملاقات او رفته و بيش از چهار ساعت با وي گفتگو نمود. همين ملاقات وزير مختار با مشير الدوله باعث شد كه خيلي از طرفداران مشير الدوله از وي روي برگردانند.
پس از استعفاي وثوق الدوله، و با وجود برقراري حكومت نظامي مردم به راه پيمايي پرداخته و اجتماعات عظيمي را در تهران تشكيل دادند. در اين راه پيمايي ها مردم خواسته خود را به صورت قطعنامه اي براي شاه ارسال كردند. به اين شرح:
1- لغو فوري حكومت نظامي
2- با اجراي انتخابات آزاد و انتخاب نمايندگان مورد علاقه ملت، كساني را كه بدون داشتن راي از صندوقهاي انتخاباتي وثوق الدوله خارج شده اند از ورود به مجلس جلوگيري كنند.
3- لغو پيمان 1919 انگليس- ايران
4- افتتاح فوري مجلس شوراي ملي
5- جدايي دين از حكومت. اين خواسته مردم ، واقعاً براي كشورمسلماني چون ايران شگفت آور است!
پس از استعفاي وثوق الدوله، شاه تلگرافي به كاشان فرستاد و دستور آزادي همه تبعيد شدگان را صادر نمود. مشير الدوله نيز پس از استقرار در پست جديد خود، با صدور اعلاميه اي تصويب پيمان 1919را منوط به تشكيل مجلس شوراي ملي و تصويب آن كرد. ولي بايد توجه كرد كه دولت ايران با تعداد زيادي مشاوران انگليسي كه براي پياده كردن مفاد اين پيمان به ايران آمده و رسماً براي مدتي بالغ بر سه سال در استخدام دولت ايران در آمده اند دست بگريبان است.تا تكليف پيمان توسط مجلس روشن نگردد، به اين مشاوران مسئوليتي داده نخواهد شد.
2- اطلاعات اقتصادي و تجارتي.
چندي قبل اتفاق جالبي در تبريز رخداد. اين اتفاق نشان دهنده آنستكه در ايران سيستم بانكي به صورتي كه در جهان متداول است وجود ندارد! بانك شاهنشاهي ايران كه يك سازمان صد در صد انگليسي است وعلاوه بر شعباتي كه در لندن و بين النهرين دارد، در اغلب شهرهاي ايران نيز داراي شعباتي است. اين بانك داراي امتياز چاپ اسكناس و سكه هاي نقره ايران تا سال 1989 بوده و از امتياز اختصاصي امور بانكي در ايران برخوردار است. هيچ بانك ديگري تا بحال نتوانسته است در برابر بانك شاهنشاهي قد علم كند، حتي بانك دولتي روسيه تزاري سابق!. چندي قبل دولت آمريكا مبلغي بالغ بر چهارصد هزار دلار براي كمك به قحطي زدگان منطقه خاور نزديك و تبريز در اختيار سازمان كمك رساني آمريكا قرارداد. آن سازمان پولهاي ارسالي را در اين بانك به عنوان سپرده گذاشت. مسئولين بانك اين سپرده را در صورتي پذيرفتند كه ديناري به عنوان بهره به آن تعلق نگيرد. پس از آنكه شورشهاي اخير و زمزمه جدائي طلبي در تبريز شروع گرديد، و احتمال حمله به بانك و دزديدن موجودي هاي بانك توسط شورشيان مورد بررسي قرار گرفت، مسئولين بانك به سازمان كمك رساني اطلاع دادند، بيش از اين قادر به نگهداري اين پولها نيستند. ولي بعداً معلوم شد كه مسئولين بانك سپرده هاي سازمان كمك رساني آمريكايي را در سال قبل به مصرف رسانيده و در حال حاضر موجودي نقدي ديگري براي ترميم آن ندارند. با وجود اينكه اين بانك توسط دولت انگليس ضمانت شده است، مسئولين بانك دولت ايران را مسئول پرداخت اين گونه ضرر و زيان می دانند!
در پيمان 1919 انگليس- ايران امتياز مساحي كردن و ساختن راه آهن به انگلستان داده شده است. مهندسين انگليسي مدتهاست كه مشغول بررسي و نقشه برداري مسير اين راه آهن بخصوص اتصال تهران به بغداد مي باشند. مشاوران انگليسي ترابري و حمل و نقل براي هفته هاي طولاني در تهران مستقر شده اند، ولي با وضع فعلي دولت ايران امكان فعاليت آنها وجود ندارد.
3- اطلاعات مالي
نرخ تبديل دلار به ريال كمي بهبود حاصل كرده است. مسئولين انگليسي بانك شاهنشاهي در مورد تبديل دلار به قران، تبعيض فاحشي را قائل ميشوند. برابر اطلاعات تلگرافي، نرخ رسمي هر چهار دلار در بازارهاي جهاني، برابر است با يك ليره انگليسي. در اين تاريخ ( 7 ژوئيه) در ايران براي خريد يك ليره 28 قران پرداخت مي شود. به اين حساب ارزش هر دلار در بازار ايران برابر 7 قران است. در حاليكه در اين بانك شاهنشاهي ،براي تبديل هر دلار فقط شش قران و نيم پرداخت مي كنند، و هر دلار را كمتر از هفت قران و نيم نمي فروشند. آنهم فقط براي خريد يا فروش مقدار بسيار كمي دلار! به اين طريق مقامات بانكي مبناي سودشان حد اقل بالغ بر 18 درصد است. با ادامه اين عمل، آنها تنها هدفشان جلوگيري از رد و بدل شدن دلار و معاملاتي غيراز ليره انگليسي است.
با تقديم احترام
جان ل. كالدول

( با مراجعت احمد شاه از سفر ده ماهه خود به اروپا، آنتريك و دسيسه چيني عليه يكديگر توسط دولتمردان شروع شد . وثوق الدله مجبور به استعفا مي شود. علت هم مشخص است چون احمد شاه در انگلستان حاضر نشد در مورد پيمان 1919 تحت الحمايگي ايرا ن نظريه مثبتي را اعلام كند. علتش هم به خاطر اين بود كه دولت انگليس به همه خواسته هاي او روي خوشي نشان نداد. اين خواسته ها كدام بودند:
1- دولت انگليس تقبل كند كه مادام العمر حقوقي به احمد شاه داده شود، چه ايشان شاه باشند و چه نباشند! در اين مورد دولت انگليس اظهار نمود، فقط تا هنگاميكه احمد شاه، در تخت سلطنت ايران قرار دارد به او حقوقي پرداخت خواهد شد.
2- احمد شاه نشان گارتر را كه به پدر بزرگ و پدر پدر بزرگ او داده شده بود، خواستار گردید، ولي به او داده نشد!
لذا شاه در مراجعت با وجود اصرار و ابرام وزير مختار انگليس كه شاه اختيارات تام به وثوق الدوله بدهد، تا بتواند با شروع انتخابات، افرادي را به مجلس روانه كند كه در مسير خواسته هايش براي تصويب پيمان 1919 راي بدهند، احمد شاه زير بار نرفت. وثوق الدوله مجبور به استعفا شده و از ترس دشمنانش بلافاصله از طريق راه زميني تهران را به مقصد هندوستان ترك مي كند. البته همراه با پولهايي كه از خزانه دولت بجيب زده و بالغ بر يكميليون پنجاه هزار تومان مي گرديد.
با خروج وثوق الدوله مقامات انگليسي در تهران به فعاليت خود با شدت بيشتري ادامه دادند تا فرد مناسب ديگري را كه عامل خودشان است به نخست وزيري بگمارند.اين فرد صارم الدوله بود. ولي به اينكار موفق نشدند و اجباراً پيشنهاد شاه را براي نخست وزيري مشير الدوله قبول مي كنند. البته براي مغز شوئي مشير الدوله به ملاقات او رفته و بيش از 4 ساعت با او گفتگو مي كنند. البته پر واضح است كه بيشتر گفتگو در مورد تصويب پيمان 1919 دور مي زده است. با وجود اينكه مشير الدوله عامل مقامات انگليسي نبود، ولي همين ملاقات وزير مختار انگليس با وي ، باعث شد كه خيلي از طرفدارانش از او روي بر گردانند.
مردم تهران در آن هنگام با وجود برقراري حكومت نظامي در اجتماع بزرگي شركت كرده و خواسته هاي خود را به صورت قطعنامه اي براي شاه ارسال مي كنند. يكي از اين خواسته ها كه براي زمان خود واقعاً تازگي داشت و هنوز پس از گذشت 86 سال مردم ايران بدنبال آن مي گردند، " جدائي دين از حكومت است! "
(در این مدرک همانگونه که در بالاتر به آن اشاره شده است، برنامه اصلاحات لشکری و اداری کشورمان از حدود سه سال قبل با اعزام صدها کارشناس و متخصص انگلیسی به ایران شروع شده بود. در میان این برنامه های اصلاحی ایجاد ارتش یکپارچه و نوین ایران، ایجاد راه آهن سرتاسری، ایجاد وزارتخانه های جدید چون دادگستری، فلاحت، فرهنگ و غیره گنجانده شده بودند. پس از وقوع کودتای سوم اسفند 1299 سید ضیا و رضا خان میر پنج و سپس نخست وزیری سردار سپه و در دست گرفتن مسئولیت اداره کشور، سردار سپه از این طرح های آماده شده با گماردن دولتمردانی چون داور، تیمورتاش، نصرت الدوله و دیگران در راس سازمانهای دولتی مورد نظر انگلیسی ها، موفق شد در عرض چند سال تغییرات عمده و اساسی در تشکیلات دولتی بوجود آورد.)



از: معاون وزارت دریاداری انگلیس
به: وزیر خارجه انگلیس
10 اکتبر 1919
موضوع : ایجاد نیروی دریایی در بحر خزر

آقا
با اشاره به نامه مورخه 24 سپتامبر وزارت امورخارجه به "سر پی. کاکس"، به شماره 194
( Persia confidential 133304) که در آن نامه اشاره به علاقه دولت بریتانیا به باقی ماندن تعدادی از افسران و درجه داران انگلیسی در دریای خزر شده بود؛ برابر دستوری که روسای من در دریاداری انگلیس بمن داده اند، اعلام می کنم که در حال حاضر تعدادی زیاد افسران و درجه داران رسته دریایی آمادگی دارند برای اجرای این ماموریت اعزام گردند. ضمن اینکه برقراری چنین ماموریتی برای تثبیت قدرت بریتانیا در ایران بسیار موثر خواهد بود
1- در حال حاضر و با شرایط موجود در دریای خزر بهتر است پرچم بریتانیا فعلاً در بحر خزر باهتزاز در نیاید ، ولی با توجه به اتفاقاتی که ممکن است در آینده در این منطقه رخ دهد، نبایستی اجازه دهیم که این دریا چون گذشته تنها به روسیه تعلق پیدا کند. لذا بهترین راه برای جلوگیری از این اتفاق کمک کردن به دولت ایران برای ایجاد نیروی دریایی جنگی و نیروی دریایی تجارتی در شمال ایران است.
2- پیشنهاد می شود در مرحله یکم بررسی شود به چه تعداد افسر و درجه دار برای این ماموریت نیاز خواهد بود. در مرحله بعدی به دنبال یافتن داوطلبان برویم.

با تقدیم احترام
امضاء
) با توجه به این سند می توان برداشت کرد که فکر ایجاد نیروی دریایی در دریای خزر که در تاریخ اول اسفند 1303 به دستور سردار سپه ( رضا شاه بعدی) پایه گذاری شد از کجا سرچشمه گرفته بود.
در حقیقت پس از انقلاب اکتبر 1917 ، دولت جدید روسیه با مشکلات داخلی و خارجی فراوانی روبرو گردیده بود. در تحت شرایط آن زمان دولت روسیه در سال 1920 پیشنهاداتی در مورد پیمانها و تعهدات قبلی ایران با روسیه به ایران ارائه کرد و خواستار شد در عرض سه ماه دولت ایران نظرات خود را در مورد این پیشنهادات اعلام کند. این پیشنهادات شامل 19 ماده و 4 تبصره می گردید. به بعضی از آن مواد اشاره می شود:
1- دولت روسیه کلیه پیمانها قبلی را که با ایران منعقد کرده است فسخ می کند.
2- دولت روسیه کلیه پیمانهایی را که با سایر کشورهای خارجی در مورد ایران بامضا رسانده است فسخ می کند.( منظور پیمان 1907 تقسیم ایران به سه منطقه تحت نفوذ بریتانیا،روسیه تزاری و دولت مرکزی ایران است)
3- دولت روسیه در آتیه از دخالت در امور داخلی ایران خودداری خواهد کرد.
4- دولت روسیه از ادعا های خود در مورد وامهایی که در گذشته به ایران پرداخت کرده است صزفنظر خواهد نمود.
5- بانک استقراضی روسیه در ایران و کلیه سرمایه های آن به ایران واگذار می شود.
6- کلیه جاده ها، سیم های تلگراف، وسایل و تاسیسات بندری در بندر انزلی که متعلق به کشور روسیه است به دولت ایران واگذار می شود.
7- کشور ایران حق استفاده "برابر" با کشور روسیه در امر کشتیرانی در دریای خزر را خواهد داشت.
دولت روسیه تبصره شماره یک خود را به دنبال پیشنهادات نوزده گانه گنجانده بود و متاسفانه دولتمردان کم سواد و بی تجربه و شاید هم وطن فروش آنزمان ایران بدون تفکر و شور لازم و بررسی عواقب احتمالی آن ، پیمان را تصویب کرده و امضا کردند. این تبصره چنین می گوید:
تبصره یک: هر زمانی که دولت روسیه احساس کند که یک کشور خارجی نیروهای خود را وارد ایران می کند تا از طریق سرزمین ایران خیال تجاوز به کشور روسیه را در سر بپروراند، در آن صورت روسیه می تواند نیروهای نظامی خود را وارد ایران کرده و مانع این تجاوز گردد! و
تبصره دو: هرگاه یکی از افسران نیروی دریایی ایران قدمی علیه کشور روسیه بردارد ، در آنصورت کشور روسیه مجاز است که از دولت ایران بخواهد اورا از شغلش برکنار کنند!؟


کودتای سوم اسفند 1299، به دستور چه کشور خارجی به مرحله اجرا درآمد؟!

از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزير خارجه آمريكا
5 آوريل 1921
گزارش فصلي شماره 11

مقام محترم وزارت خارجه

با احترام
افتخار دارم كه وقايع مربوط به سه ماهه ايران را كه تا تاريخ 31 مارس 1921ادامه داشته است به عرض برسانم:
3- اطلاعات سياسي
همانطور كه در گزارش شماره 10 قبلاً به استحضار عالی رسيد. هنگامي كه مقامات انگليسي مقيم ايران براي اولين بار اعلام كردند، نيرو هاي نظامي خود را از ايران خارج كرده و دولت ايران بايستي به تنهايي به فكر سرنوشت خود باشد. انگليسي ها آينده بسيار وحشتناكي را از لحاظ سياسي و اقتصادي و هرج و مرج، با توجه به پيشروي بلشويك هاي روسي، براي ايران پيش بيني مي كردند. ولي پس از تخليه نيروهاي انگليسي، چون از جانب بلشويك ها اتفاقي رخ نداد، ايرانيها كمي آرام شده و پيش بيني انگليسي ها را به عنوان يك بلوف فرض كرده و منتظر ماندند تا به بينند چه اتفاقي رخ خواهد داد.
( البته بدون يافتن راه حلي براي جلوگيري از آن!) دفتر وزارت خارجه انگليس در لندن از طريق خبرگزاري رويتر اعلام كرد، دولت انگليس براي كمك به ايران، از هر وسيله اي استفاده كرد، ولي ايرانيان نمك نشناس قدر اين كمكهاي بيدريغ را ندانستند، لذا از ادامه اين كمكها دست برداشته شد و ايران را تخليه كرده و آنها را به اميد خود رها مي كند. ايرانيها از شنيدن اين خبر شاد شدند و فكر می كردند، حال وقت آن رسيده است كه بدون دخالت يك كشور خارجي، مشكلات خود را راساً حل خواهند کرد! ولي نمي دانستند كه مقامات انگليسي به آنچه اعلام كرده اند پاي بند نخواهند بود!
رسماً اعلام شده است كه پيمان 1919 انگليس – ايران پابرجا نبوده و شانس تجديد نظر در مورد آن پيش بيني نمي شود. بعضي از دولتمردان ايران و همچنين شاه ايران پيشنهاد كرده اند كه تامين نياز هاي مالي و استخدام افسران نظامي براي تجديد نظر در تشكيلات ارتش آينده ايران از طريق دولت آمريكا انجام گيرد. ولي با توجه به عكس العمل مقامات انگليسي در لندن، و اظهاراتشان كه نشان مي دهد، حال كه آنها خيال تخليه ايران را دارند بهتر است هر اتفاقي بدي كه ممكن است به سر ايرانيها بيايد، تا شايد درس عبرتي گرفته و قدر عافبت را بدانند. لذا هر گونه مذاكره اي كه ما آمريكايي ها با دولت ايران شروع كنيم نمي تواند در اين مواقع، مورد تائيد انگليسي ها واقع گیرد.
شاه ايران در دوران كوتاه زندگي خود هميشه تحت كنترل انگليسي ها قرار داشته است. در اوايل اين فصل شاه ايران اصرار داشت تا هرچه زودتر مجلس شوراي ملي افتتاح گردد. ولي اغلب ملي گرايان با افتتاح مجلس ، به علت اينكه نمايندگان انتخاب شده قبلي ، بدون راي مردم به مجلس راه يافته اند، مخالفت مي كردند. لذا افتتاح مجلس با همه فشار شاه به تاخير افتاد. هر چند كه اين تاخیر، خواسته مليون است ، ولي شديداً باعث ناراحتي و خشم مقامات انگليسي گرديد.
پس از اخراج افسران روسي بريگاد قزاق، كه تنها نيروي نظامي در ايران است كه در صورت تجاوز نيروهاي خارجي مي توانست در مقابل آنها تا حدي مقاومت كند، در حال حاضر در وضع بسيار بدي از لحاظ روحي و انضباطي و پشتيباني به سر مي برند. آنها براي خود شعاري را تهيه كرده و دستجمعي با صداي بلند مي خوانند، به اين شرح: "حال كه فرماندهان ما از بين مسلمانان انتخاب شده اند جيره غذائي ما نصف شده است" ( منظورشان اينستكه هزينه جيره غذائي ما به جيب فرماندهانمان ريخته مي شود!) چون تنفر ايرانيها نسبت به انگليسي ها به شدت افزايش يافته است لذا ديگر به انگليسي ها اجازه داده نمي شود براي بهبود وضع كلي ايران قدمي بردارند، مگر در مورد پرداخت وام به ايران. و چون انگليسي ها نيز به ساير خارجيان اجازه دخالت در امور و كمك به ايران را نمي دهند، لذا نفوذ بلشويك ها در ايران بنظر حتمي خواهد بود.اين چيزي است كه دولت انگليس و دولت هندوستان بهيچ وجه خواهان آن نيستند. چون ايران بلشويك يك خطر دائمي براي هندوستان خواهد بود. به صورت شوخي بين خارجيان گفته مي شود: " لرد كورزن خيال مي كند ايران را خودش كشف كرده است! همانگونه كه بارها در سخنان خود بيان كرده است : كه او يك دوست حقيقي براي ايران است، ولي كاملاً روشن است كه او احساس مي كند هرچه براي هندوستان مفيد است براي ايران نيز مناسب و مفيد خواهد بود!" لرد كورزن تصور مي كند، كه اگر ايران تحت الحمايگي انگليس را قبول مي كرد، درحقيقت، بزرگترين لطف و مرحمت در حقش قائل شده بودند، تا بار مسئوليتش را سفيد پوستان در اينجا و هندوستان و بين النهرين به دوش بكشند! ولي چون ايرانيان خود را از نژاد آريائي دانسته و حس مي كنند " سفيد پوست" هستند، لذا برايشان طبيعي است كه از قرار گرفتن در رده هندي ها، خشمگين گردند.
در شب هنگام يكشنبه 20 فوريه 1921، مردم پايتخت با تعجب مطلع شدند كه نيروئي بالغ بر 1500 قزاق از قزوين، خود را به فاصله چند مايلي تهران رسانده و هدفشان تسخير تهران است. در آنروز وزير مختار انگليس براي گردش به خارج تهران رفته و تا ساعت 5 بعد از ظهر به سفارت بر نگشته بود، ولي يكي دو ساعت قبل از آن، كنسول سفارت انگليس سرهنگ دوم هيگ، همراه سيد ضياء الدين كه در حال حاضر نخست وزير است، براي ملاقات با قواي قزاق بخارج تهران رفتند. منظور از اين ملاقات، پي بردن به هدف اين قزاقهاي از راه رسيده بود! خود قزاقها بدون رودربايستي اظهار كرده بودند، قبل از ترك قزوين به هركدام از آنها مبلغ 5 تومان توسط افسران انگليسي پرداخت شده است.
بايستي اضافه كنم كه كليه اين قزاقها زير نظر و كنترل سرهنگ اسمايس انگليسي كه ظاهراً در استخدام دولت ايران بود قرارداشتند. قبل از اين ماموريت سرهنگ اسمايس افسر مسئول سازمان اطلاعات و جاسوسي نيروهاي نظامي انگليس در قزوين بود. ولي در ماه هاي گذشته او در راس قواي قزاق مستقر در قزوين قرا گرفته بود. او بارها به تهران مسافرت كرده و چندين بار با سيد ضياء الدين ملاقات كرده بود. گفته شده است كه قبل از حركت قزاق ها به سوي تهران سرهنگ اسمايس پولي را كه بايستي بين قزاقها تقسيم كند، با امضاي خود از بانك شاهنشاهي ايران شعبه قزوين دريافت كرده است، ولي به قزاقها قول داده بود وقتيكه همه آنها به نزديكي تهران رسيدند اين پول به آنها پرداخت خواهد شد. آنچه بنظر قابل باور كردن نمي باشد، بي اطلاعي ظاهری مقامات انگليسي در تهران و قزوين از حركت اين قزاقها است ! در حاليكه انگليسي ها در قزوين و تهران از دستگاه تلگراف و تلفن برخوردار بوده اند، و در چند روزي كه قزاقها با پاي پياده فاصله 140 كيلومتري قزوين – تهران را طي مي كردند، چگونه ممکن است هيچكس از حركت آنها مطلع نشده باشد! ؟ اين نشان مي دهد كه با چه نظم و ترتيبي اين حركت برنامه ريزي شده تا هیچکس از منظور آنها با خبر نشود!؟
وزير مختار انگليس هر گونه اطلاع و يا دخالتي را در اين مورد تكذيب كرده است. شايد به علت عدم رضايت وزارت خارجه انگليس از فعاليت هاي وزير مختار، برنامه ريزي اين كودتا را از وي پنهان كرده اند!
كمي بعد از نيمه شب، قواي قزاق وارد تهران شده و قواي ژاندارم كه مامور حفظ پايتخت بود نیز به آنها پیوستند، و سپس شهر تهران به اشغال قزاقها در آمد. به دستور شاه ايران يك افسر سوئدي به سربازخانه تهران فرستاده شد، تا سربازان جلوي ورود قزافها را بگيرند, ولي افسر سوئدي دريافت كه سربازان نيز به قزاقها پيوسته اند! كلاً ، سه گلوله توپ به هوا پرتاب شد. تنها مقاومتي كه در برابر قزاقها مشاهده گرديد، به وسيله افراد پليس شهرباني مركز بود، كه در نتيجه 2 پاسبان كشته شد ولي بقيه تسليم گرديدند.
مطلع شديم كه همه افرادي كه در اين كودتا شركت داشتند، كساني بودند كه از گذشته با مقامات انگليسي رابطه نزديك داشته اند. ماژور مسعود خان كه وزير جنگ كابينه كودتا شده است، در ماه هاي گذشته از ياران نزديك سرهنگ اسمايس در قزوين بود. سرهنگ رضا خان ( ميرپنج) كه فعلاً در سمت فرمانده كل قواي قزاق گمارده شده است، چندي قبل در شوراي نظامي پيمان نظامي انگليس – ايران مشغول كار بود. در حقيقت او به صورت يك جاسوس براي رئيس انگليسي هيئت نظامي انجام وظيفه مي كرد. ( Being practically a spy working for the chief of that mission, and for some months past he has been working in close co-operation with the British at Kazvin)
سيد ضياء الدين، نخست وزير فعلي، تا چند روز قبل صاحب امتياز روزنامه نيمه دولتي (رعد) كه هزينه آنرا مقامات انگليسي تامين مي كردند بوده است. او در پائيزسال 1919 به شدت به دولت آمريكا حمله مي كرد. او در حدود 34 سال از عمرش گذشته و خود را از نسل حضرت محمد دانسته، و تا روز قبل از كودتا ازعمامه و عبا استفاده مي نمود، ولي در حال حاضر با لباس و كلاه مشكي مخصوص مردان ايراني در مجامع ظاهر مي شود. سيد ضياء در هنگاميكه وثوق الدوله نخست وزير بود، از پشتيبانان و طرفداران سر سخت پيمان 1919 انگليس – ايران به شمار مي رفت و شديداً در مسير وثوق الدوله مقاله مي نوشت. ظاهراً به نظر مي رسد كه او آدم درستكار و پاكي است! و سعي دارد كه حكومتش از هر لحاظ بهتر از حكومتهاي گذشته ايران باشد. ولي مشكل اساسي او نداشتن دولتمردان دلسوز و با تجربه ای است، كه در راس كارهاي حساس قرار دهد.ضمن اينكه مردان سياسي و مورد اعتماد مردم ايران، حاضر نيستند در كابينه او شركت کنند.
در روزهاي نخستين پس از كودتا، مردم در هيجان بسر مي بردند، چون نمي دانستند كه چه به وقوع خواهد پيوست؟ ولي مردم بزودي پي بردند كه سيد ضياء كنترل امور را بدست گرفته، و به كار ها مسلط شده است. اولين اقدام سيد ضياء بازداشت همه دولتمرداني است كه در امور سياسي ايران دخالتي داشته و صاحب نظر بوده اند. ضمن اينكه داراي ثروت فراواني بوده و اين ثروت ها را بيشتر در هنگامي كه مسئول مشاغل دولتي بوده اند از طريق تجاوز به مردم، براي خود جمع آوري كرده اند. در بین گروه ديگري كه جزو بازداشت شدگان هستند مي توان از كساني نام برد كه دشمنان شخصي نخست وزير جديد مي باشند. شايع است كه هدف از اين بازداشتها، تامين كسري بودجه كشور از طريق گرفتن پولهاي نقد اين دولتمردان است. ولي مشكل در اين است كه هيچ يك از ثروتمندان ايراني بر خلاف اروپايي ها و آمريكايي ها پول نقدي در اختيار نداشته و همه ثروت آنها محدود مي شود به املاك آنان .ضمن اينكه حتي در صورت جمع آوري همه پول نقد آنها، كابينه فعلي قادرنخواهد بود، كسري بودجه خود را تامين كند.
هر چند تعداد ثروتمندان ايران بسيار كم است، ولي اكثر آنها ثروتهاي خود را در زماني بدست آورده اند كه داراي مشاغل دولتي بوده اند. اگر كابينه جديد بتواند پول نقد ثروتمندان را از آنها بگيرد و براي بهبود وضع نابسامان كشور بر مبناي اصول صحيحي بكار برد، در آنصورت خدمت بزرگي به ايران كرده است. هرچند كه ،عمل آنها شباهت زيادي به اعمال سوسياليست ها و بلشويك هاي دو آتشه دارد!
شاهزاده فرمانفرما استاندار سابق فارس، يكي از اين بازداشت شدگان است. سيد ضياء از او 4 ميليون دلار را خواستار شده است. نام او بيش از ساير بازداشت شدگان بر سر زبانها ست ، چون مردم او را هميشه از عاملين و طرفداران محكم انگلستان تصور مي كردند، و انتظار نداشتند كه مقامات انگليسي به كودتاچيان اجازه بازداشت او را بدهند! ولي مشاهده شد كه سفارت انگليس اقدامي براي آزادي عاملين خود نكرده است. سپهدار اعظم كه در هنگام وقوع كودتا، نخست وزير ايران بود، به سفارت انگليس پناهنده شده، و در تحت حمايت آنها قرار گرفته است، در حالي كه اغلب وزراي كابينه اش بازداشت شده اند.
در ميان ساير بازداشت شدگان مي توان از شاهزاده نصرت الدوله وزير خارجه سابق وثوق الدوله كه مدت دو سال گذشته را در اروپا بسر برده و در انگلستان سخت مورد پذيرائي مقامات دولتي انگليس قرار گرفته بود، نام برد. از او مبلغ 2 ميليون دلار طلب شده است. فرزند ديگر فرمانفرما بنام شاهزاده سالار لشگر، وزير جنگ كابينه قبلي، در ميان بازداشت شدگان است، و از او مبلغ 1 ميليون دلار خواسته شده است. از عين الدله نخست وزير دوران قبل مبلغ 2 ميليون دلار، از سعد الدوله نخست وزير سابق مبلغ پانصد هزار دلار و سپهسالار مبلغ سه ميليون دلار طلب كرده اند.
لازم به ذكر است كه اشخاصي چون مشيرالدله، مستوفي الممالك، موتمن الملك، حكيم الملك جزو ليست بازداشت شدگان نيستند. اين اشخاص به پاكي و درستي و وطن دوستي معروفند. ضمناً هيچكدام از خانهاي بختياري ، باوجود اينكه اغلب آنها مشهور به بد نامي و نادرستي هستند, در جزو بازداشتي ها نيستند! شايد علتش قدرت بيش از حد ايل هاي بختياري است.
پس از گذشت دو روز از وقوع كودتا ، شاه فرمان نخست وزيري سيد ضياء را توشيح و به او اختيارات زيادي در حد يك ديكتاتور واگذار نمود. حكومت نظامي برقرار گرديد. چون به افراد پليس اعتمادي ندارند لذا با هر پليس يك قزاق مسلح در شهر مشغول گشت است.
براي چند روز همه ارتباطات تلفني و تلگرافي را قطع كرده بودند . ضمناً از نشر كليه روزنامه ها جلوگيري به عمل آمده بود. ولي پس از گذشت يكهفته اين ممنوعيت ها ملغي شدند و روزنامه "ايران" دولتي اجازه نشر گرفت.
كليه اجتماعات حتي در منازل مردم ممنوع گرديد. هيچ فردي مجاز نيست كه از دولت فعلي انتقاد كند.
در تاريخ 26 فوريه نخست وزير بيانه مفصلي را انتشار داد و در آن اشاره نمود: حال كه زمام امور را بدست گرفته ام روزهاي روشنتر و بهتري را در افق ايران پيش بيني مي كنم. سعي من در اين خواهد بود كه كليه فساد هاي سياسي را برطرف نمايم، و دولتي عادل و با حقيقت را پايه گذاري كنم. سعي من براي تامين وضع بهتر براي مردم ايران، پس گرفتن پولهايي است كه تا اين زمان از خزانه دولت و ملت دزديده شده است. وزارت عدليه جديدي ايجاد خواهد شد. كاپيتولاسيون ملغي مي شود، وضع كارگران و كشاورزان بهبود حاصل خواهد نمود و بعضي از زمينهاي كشاورزي متعلق به دولت بين كشاورزان تقسيم خواهد شد. وزارت ماليه كارآمدي تاسيس شده و سيستم و روش جمع آوري ماليات بررسي و مورد تجديد نظر قرار خواهد گرفت. براي توسعه آموزش مردم اقدامات اساسي معمول خواهد شد. هزينه زندگي كه به صورت سرسام آوري بالا رفته است، تحت كنترل در خواهد آمد، و جلوي سوء استفاده، استفاده جويان گرفته خواهد شد. سيستم حمل و نقل و ارتباطات و سيستم تخليه فاضل آب اصلاح خواهد شد. در همه شهرهاي ايران ادارات مسئول كه جوابگوي نيازمنديهاي مردم باشند بوجود خواهد آمد. از همه مهمتر در تقويت قواي نظامي و بالابردن راندمان و تجهيزات و نفرات آن به يك حد بسيار بالا ارجحيت يكم داده خواهد شد. از لحاظ روابط خارجي، دوستي في ما بين و تاريخي و كهن ايران و بريتانياي كبير تقويت شده و ترويج بيشتري خواهد يافت ، ضمناً پيمان 1919 انگليس – ايران باطل مي شود.
در اينجا بايستي توجه شود كه نخست وزير ذكري از گشايش مجلس شوراي ملي نمي كند! چون يك ديكتاتور حس مي كند كه نيازي به مجلس قانون گزاري نخواهد داشت !
در تاريخ اول مارس 1921 سيد ضياء الدين كابينه خود را به احمد شاه معرفي نمود.
نمي توان باور كرد كه رژيم فعلي در ايران بدون پشتيباني قواي نظامي و كمكهاي مالي انگليس بتواند مانع شروع يك شورش سرتاسري و جاري شدن خون مردم نگردد! احساسات ضد شاهي در بين مردم شيوع پيدا كرده است ، و برداشت كلي مردم بر اين است كه شاه بزودي بركنار شده و از كشور خارج مي گردد.
گزارشات روزانه حاكي است: تعداد زيادي از افراد ايلهاي بختياري، لر، قشقايي، خود را آماده راه پيمايي بسوي تهران كرده اند. در بين دولتمردان ايران حتي يكنفر پشتيبان رژيم فعلي نيست.
با توجه به دولتي كه هيچگونه ثباتي ندارد، وضع اقتصادي و تجارت بسيار بد و در حالت سكون است. راههاي بين شهر ها امنيت خود را بكلي از دست داده اند. در ماه هاي ژانويه و فوريه نرخ پستي محموله هاي پستي بطور سرسام آوري بالا رفت، و شركت هاي خصوصي حمل و نقل از حمل كالاي مردم سر باز زده و در صورت حمل كالاي مردم ، هيچگونه مسئوليتي را براي رساندن كالا به مقصد قبول نمي كنند.
فعاليتي در مورد صادرات قالي مشاهده نمي شود، علتش وضع نا استوار كشور، و محدوديت بازار خريد فرش در اروپا و آمريكا است.
نرخ تبديل دلار خيلي بالا رفته است ، در اين فصل با توجه به اينكه در گذشته نرخ تبديل هر دلار به قران برابر با 7 قران بود. اخيراً اين نرخ به 5/ 13 قران اضافه شده است. در حال حاضر نرخ برابري دلار بيش از ساير پولها است.

باتقديم احترام
جان ل. كالدول









ترجمه نامه ژنرال ديكسون به وزير خارجه انگليس لرد كورزن Lord Curzon) )
( توضیح مترجم: سرلشگر دیکسون در راس گروهی از مستشاران نظامی انگلیس در شهریور ماه 1298، همراه با گروهی از مستشاران سویل انگلیسی به منظور بررسی وضع موجود ادارات دولتی و سازمانهای نظامی ایران بر مبنای بند 2 و 3 پیمان 1919 که در تاریخ 19 اسد 1298 برابر با 9 اوت 1919 ، در هیئت وزرا ملاحظه و تصویب شد وارد ایران شدند.
در نسخه فارسی قرارداد بین دولت انگلستان و دولت ایران در مورد بند های 2 و3 چنین ذکر شده است:
بند 2: دولت انگلستان خدمات هر عده مستشار و متخصص را که برای لزوم استخدام آنها بین دولتین توافق حاصل گردد بخرج دولت ایران تهیه خواهد کرد. این مستشار ها با کنترات اجیر و بآنها اختیارارات متناسبه داده خواهد شد. کیفیت این اختیارات بسته بتوافق بین دولت ایران و مستشارها خواهد بود.
بند 3: دولت انگلیس بخرج دولت ایران صاحبمنصبان و ذخایر و مهمات سیستم جدید را برای تشکیل قوه متحد الشکل که دولت ایران ایجاد آنرا برای حفظ نظم در داخله و سرحدات در نظر دارد تهیه خواهد کرد. عده و تعداد ضرورت صاحبمنصبان و ذخایر و مهمات مزبور بتوسط کمیسیونی که از متخصصین انگلیسی و ایرانی تشکیل خواهد گردید و احتیاجات دولت را برای تشکیل قوه مزبوره تشخیص خواهد داد تعیین خواهد کرد.
متن انگلیسی دو بند 2 و3 چنین است:

2- The British Government will supply, at the cost of the Persian Government, the services of whatever expert advisors may, after consultation between the two Governments, be considered necessary for the several departments of the Persian Administration. These advisors shall be engaged on contracts and endowed with adequate powers, the nature of which shall be the matter of agreement between the Persian Government and the advisers.

3- The British Government will supply, at the cost of the Persian Government, such officers and such munitions and equipment of modern type as may be adjudged necessary by a joint commission of military experts, British and Persian, which shall assemble forthwith for the purpose of estimating the needs of Persia in respect of the formation of a uniform force which the Persian Government proposes to create for the establishment and preservation of order in the country and on its frontiers

پس از روی کار آمدن سید ضیاء الدین به عنوان نخست وزیر ایران وی به دلایلی بخدمت ژنرال دیکسون رئیس مستشاران نظامی دولت انگلیس خاتمه می دهد. وزیر خارجه انگلیس لرد کورزن که موفق به برقراری پیمان تحت الحمایگی ایران نگریده بود، برای رفع مسئولیت از دوش خود همه گناهان را بگردن سرلشگر دیکسون نهاد و بلافاصله به وزارت جنگ انگلیس پیشنهاد کرد دو درجه او را گرفته و تبدیل به سرهنگ ( کلنل) گردد. وزارت جنگ نیز با این تقلیل درجه موافقت نمود. کلنل دیکسون بلافاصله از طریق قزوین و کرمانشاه به عراق رفته و در بین راه با کلنل اسمایس و صارم الدوله والی کرمانشاه و یکی از امضا کنندگان اصلی پیمان 1919 ملاقات و گفتگو کرد. وی در مراجعت به انگلیس سعی می کند که با وزیر خارجه انگلیس ملاقات کند، ولی به وی وقت ملاقات داده نمی شود. لذا او طی نامه ای مراتب را با لرد کورزن در میان می گذارد. به ترجمه نامه او توجه می کنیم:


Caledonian Club
St. James Square
London S.W.
14 مه 1921

لرد کورزون عزيز
اميدوارم با نوشتن اين نامه باعث تلف شدن وقت آن لرد نشده باشم. ولي به عللی كه باعث شد به اجبارايران را ترک کنم و به خاطر احساسي كه براي من ايجاد شده است كه نحوه انجام وظيفه من در رايطه با هيئت نظامي انگليس – ايران مورد تائيد نمي باشد، لذا براي تبرئه خود لازم دانستم به طور خلاصه دلايلي را كه باعث شد من به آن صورت وظائفم را انجام دهم به عرض برسانم.
در مورد مطلب اول: مسلم است كه در شرايط عادي وظيفه هر نظامي عبارت است از اجراي دستوراتي كه سياستمداران صادر كرده و آن دستورات را به مرحله اجرا در آورده به هدف مورد نظر برسد. و البته پس از رسيدن به هدف مورد نظر سياستمداران، ماموريت فرد نظامي خاتمه پيدا مي كند. ولي بايستي به اطلاع برسانم كه شرايطي كه در ايران با آن مواجه شدم، شرايط عادي نبود.
وظيفه اصلي من اين بود، كه با تشريك مساعي همكاران انگليسي و ايراني خود، طرحي را براي ايجاد يك سازمان يكپارچه نظامي و با يك يونيفرم متحد الشكل براي ايران بوجود آورم. با توضيحاتي كه سر پرسي كاكس وزير مختار انگليس در تهران به من دادند، نياز به ايجاد چنين تشكيلاتي براي من كاملاً مشخص بود. و آگاه بودم ، پس از تكميل اين طرح، كليه اعضاي انگليسي و ايراني ، متفق القول بايستي آنرا امضا كنند. اين عمل انجام شد، ولي بدست آوردن اتفاق نظر همه اعضا به اين سادگي ها امكان پذير نبود! و براي كساني كه جزو اين هيئت نبودند، بسيار مشكل است تا بتوانند به مشكلات موجود براي رسيدن به اين اتفاق آرا پي ببرند. در اين جا وظيفه من خاتمه پيدا نمي كرد. لازم است براي ياد آوري جنابعالي ذكر كنم: وزارت خارجه يادداشتي به سرهنگ مينز Colonel Meens قبل از حركتش به طرف ايران داده بود، كه در آن اشاره شده است: اعضاي هيئت اعزامي انگليس در خدمت دولت ايران بوده و موظف هستند، پيشنهادات هيئت مشترك انگليسي- ايراني را كه به تصويب مي رسد، به مرحله اجرا در آورند.بنابر اين ماموريت واگذار شده به من يك ماموريت معمولي كه به يك نظامي واگذار مي شود نبود، بلكه اين ماموريت به رسميت شناختن نيروهاي ايراني بود. ضمن اينكه من در خدمت دولت انگلستان نبوده و از پشتيباني معنوي آن ها نيز برخوردار نبودم. بلكه من در خدمت يك كشور آزاد بنام ايران بوده و فقط مي توانستم تكيه به نفوذ شخصي خود و پشتيباني مردم ايران داشته باشم.
ايران كشوري است كه داراي حكومت مشروطه و قوانين مربوط به آن است. و بهيچ وجه امكان نداشت كه اين قوانين را باطل كرد و يا به آن ها توجهي نكرد. مشخص بود كه دير يا زود طرح هاي تشكيلات جديد مربوط به ارتش، بايستي تقديم مجلس شوراي ملي گردد. ضمناً سرباز گيري و موارد مشابه نيز نياز به تدوين و تصويب قانون داشت. به اين علت من نتيجه گرفتم، كه براي اينكه ماموريت من به طور كامل به انجام رسد، علاوه بر نفوذ و پشتيباني افسران ايراني كه در تهيه اين تشكيلات شركت داشتند، ما نياز به پشتيباني و اعتماد و علاقمندي شخصيت هاي ديگري كه در نمايندگان مجلس نفوذ داشتند، داشتيم. عيناً بهمان اندازه كه آقاي شوستر، مشاور مالي آمريكايي در مدت اقامت خود در ايران از آن برخوردار بود. با برخورداري از چنين اعتماد و پشتيباني، به نتيجه رساندن ماموريت من كاري نسبتاً آسان بود. ولي بدون اين پشتيباني ، تقريباً غير ممكن مي نمود.
البته ما مي توانيم از يك ديد كاملاً متفاوت به اين موضوع نگاه كنيم: به طور خلاصه مي توان گفت كه در حقيقت احساسات ميهني در ايران وجود نداشت. حزب مليون Nationalist Party تشكيل شده بود از افراد انگشت شماري، كه نفوذي هم در بين مردم نداشتند. ضمن اينكه در آن زمان همه مردم ضد خارجي و بخصوص انگليسي بوده و ايرانيها به نتيجه مثبتي كه مورد نظرشان بود، پس از ايجاد حكومت مشروطه و تاسيس مجلس نرسيده بودند. اگر بهسازگران انگليسي بدون توجه به خواسته مردم، طرحي تهيه مي كردند، مسلماً اين طرح مورد قبول واقع نمي گرديد و مخالفت مردم را بر مي انگيخت! در ميان استدلال كنندگان مخالف، اشخاص سرشناسي با تجربيات فراوان در امور ايران ديده مي شدند، كه انسان را تحت تاثير خود قرار داده و وادار به احترام به آن ها مي كرد. نظر من بر اينستكه، اين گونه اشخاص با اين نوع طرز تفكر، مطمئناً از مطالعات فراواني در مورد ايران و كشورهاي ديگر برخوردار بوده و حتماً اطلاعات فراوان در مورد انقلاب مشروطه و وقايع مربوط به واگذاري انحصار تنباكو به انگلستان در اختيار داشته و به اين علت مواظب اعمال ما بودند تا اشتباهات ما را به ثبوت رسانيده و به رخمان بكشند. لذا به خاطر اين طرز تفكر و برداشت بود، كه من سعي نمودم با افراد عضو حزب مليون نزديك شده و دوستي و اعتماد آن ها را به خود جلب كنم، و در اين راه نيز موفق گرديدم . ممكن است تصور شود كه من در اين مورد تعصب داشته و پيش داوري كرده ام. ولي من معتقدم كه صداقت در ملي گرايي و پاكي در هدف و مقصود خيلي از اين اشخاص چون مشير الدوله، موتمن الملك و مستوفي الممالك كاملاً متغاير با طرز تفكر خيلي از شخصيت ها كه به وضوح و بي پروا خود را طرفدار انگليس و اجراي قرارداد انگليس- ايران دانسته و با مداحي تهوع آور و زننده خود از آنچه كه انگليسي است، خود را به ما نزديك كرده ولي در واقع فقط به دنبال منافع شخصي و پر كردن جيب خود بودند.
اگر تصور كنيم كه مليون از ته دل، داراي احساسات و تمايلات ضد انگليسي هستند، ( چنانچه اغلب فكر مي كنند كه اين مطلب درست است) در اشتباه خواهيم بود. اين ها ايرانياني هستند كه حاضر به همكاري با هر دولت خارجي بوده، بشرطيكه آن كشور خارجي به نفع و در راه منافع ايران قدم بردارد. آنها انگلستان را به صورت دوست قديمي و سنتي خود نگاه مي كنند. دوستي كه به خاطر كمك در بدست آوردن مشروطيت به او مديون مي دانند.
آنها احساسات فراوان ضد روسي دارند. به خاطر اينكه در گذشته روسها خسارات و صدمات زيادي به ايران وارد كردند. احساسات طرفداري از آلمان در دوران جنگ جهاني بخاطر دشمني با روسيه بود، و نه به خاطر خصومت با انگلستان! ( چنانچه يكي از مليون اظهار كرد : " اگر شيطان از جهنم آمده بود تا با روسها به جنگد، در آنصورت من طرفدار شيطان بودم.")
برداشت آنها اين است كه در معاهده 1907 انگليس- روسيه و همكاري انگليسي ها با روسها؛ انگليس دوست سنتي شان را كت بسته تحويل دشمن سنتي شان داده است!"
آنها تشخيص داده بودند كه براي سازندگی و اصلاح امور ايران، نياز به كمك خارجي دارند، و اين تنها انگلستان است كه مي تواند به آنها كمك كرده و نيازشان را برآورده كند. ولي در مورد قرار داد انگليس – ايران 1919 آنها احساس راحتي نمي كنند. نه بخاطر اينكه در مفاد قرارداد چيزي است كه به ضرر كشورشان مي باشد، بلكه بخاطر نحوه اي است كه اين قرار داد تهيه شده، و اشخاصي كه در تهيه آن دست داشته اند. آنها نتيجه گرفته اند كه اگر چيزي در پشت پرده مواد اين قرار داد نيست، پس چرا در تهيه آن تا اين حد پنهاني و در خفا عمل كرده اند؟ و چرا به اين سرعت و ناگهاني آنرا به مردم ارائه داده اند؟ برداشت من اينستكه وثوق الدوله مورد اعتماد مردم نبوده و همگان او را مزدور و دست به سينه و نوكر بي چون و چراي امپراطوري بريتانيا مي دانند. آنها خاطر نشان مي كنند كه قرار داد انگليس- ايران مي توانست با تكيه به مراعات قوانين حكومت مشروطه ايران و پشتيباني مردم ميهن دوست، به امضا رسيده و به مرحله اجرا در آيد.
تا اينجا من سعي نمودم به طور خلاصه نظرات اشحاصي را كه بدون شك مي توانستند در نمايندگان مجلس كه با راي راستين مردم انتخاب شده بودند، نفوذ كنند، بيان كنم.
گفنه مي شود هنگاميكه در تابستان گذشته مليون حكومت را در دست داشتند، به آنچه قبلاً گفته بودند، توجهي نكرده و پشت پا به قول و قرارهاي قبلي خود زدند، در حاليكه هيچكس أنها را محكوم به زد و بند با انگلستان نكرده بود. در جواب بايستي اظهار كنم، ممكن است أنها غرض ورزي كرده باشند، ولي من شخصاً معتقد هستم كه آن ها در مقصودشان حسن نيت داشته اند.
آنچه مورد توجه قرار نگرفته است، مشكلاتي است كه آن ها با آن روبرو شده بودند. آنها در موقع شروع كار، طرح و برنامه نوشته شده اي با خود نداشتند. نمي توان منكر شد كه در پايتخت و در شهرهاي شمالي و شمال غربي ايران، مخالفت هاي عميقي با مفاد قرارداد و بخصوص شك و ترديد در خواسته هاي نهايي انگلستان وجود نداشته است.. رهبران مليون مجبور بودند اين گونه مخالفت ها را خنثي كرده، بدون آينكه وجهه ملي خود را از دست داده و ضمناً مارك طرفداري انگلستان به آنها زده نشود.
در ابتداي تشكيل مجلس شوراي ملي، مليون مجبور بودند با نمايندگاني كه در زمان حكومت وثوق الدوله به طور نامشروع سر از صندوق انتخابات بيرون آورده بودند، به مخالفت برخواسته و سعي كنند راي اعتماد به انتخاب آنها به عنوان نماينده مجلس داده نشود. آنها مجبور بودند با مشكلات ناشي ازحمله بلشويك ها به استانهاي شمالي ايران و جدا سازي آن مناطق از بقيه خاك كشور روبرو شده و راه حلي پيدا كنند. از همه مهمتر، آنها بايستي در مورد تصميم دولت بريتانيا به تخليه قواي مسلح خود از مناطق شمالي و انزلي و در نهايت از منجيل كه نتيجه اش پيشرفت بلشويكها بطرف مركز و ساير نقاط ايران بود فكر مي كردند. به اين علت دولت ايران را به فكر انداخت تا براي دفاع از پايتخت، به سوي قواي قزاق كه مليون هميشه آنرا بنام "نفرين ايران" مي خواندند و در آن زمان در تحت فرماندهي يك افسر ايراني بود روي بياورند.
لذا براي اينكه بتوانيم در مورد عملكرد كابينه مليون در دوران كوتاه حكومت خود در تابستان گذشته، و نتايج حاصله از آن حكومت، قضاوت كنيم، بايستي صادقانه به مشكلات ذكر شده كه باعث ناتواني و عدم پيشرفت برنامه هاي مليون گرديد توجه مي كرديم.
در مورد كودتاي اخير، من بشدت منكر تهمتهايي كه به من زده شده، مي شوم. شايعه اي كه مي گويد اين من بودم كه بيان كرده ام اين كودتا از جانب انگليسي ها به مرحله اجرا در آمده است! نه تنها من چنين حرفي را نزده ام، بلكه خود من جزو كساني بودم كه در همه جا منكر نقش انگليسي ها در اين كودتا بودم. هر چند ايراني ها چندان اعتباري به گفته من در اين مورد نمي دادند!
سيد ضياء الدين در اشتياق خود به فرونشاندن مخالفين احتمالي، نه تنها كليه اشخاص سر شناس و پولدار را توقيف كرده بود تا از آنها پول فراواني دريافت دارد، بلكه مليون خوشنام را كه مي ترسيد عمل غير قانوني ( كودتا) را محكوم كنند نيز در بند كرده بود. تحت اين شرايط بود كه سيد ضياء الدين خواستار خروج من از تهران گرديد. اخراج من باعث شد كه در ميان ايراني ها به خصوص نمايندگان مجلس كه با من نزديك شده و بمن اعتماد كرده و سفره دل خود را با من در ميان گذارده بودند، شك و ترديدي به وجود آورد و فكر كنند كه من به آنها خيانت كرده و اسرارشان را بازگو كرده- ام! اين هاهمان اشخاصي بودند كه من به پشتيباني آنها مي توانستم اميدوار باشم كه طرح بازسازي ارتش آينده مورد تصويب قرار گيرد.
هنگاميكه سعي مي كردم به ايراني ها توضيح داده و تفهيم كنم كه من اطلاعي از جريان كودتا نداشته ام، ايراني ها اظهار مي كردند كه به چند دليل اين يك كودتای صد در صد انگليسي بوده است: اول اينكه چگونه ممكن است چند هزار افراد قزاق كه در قزوين مستقر بودند، و زير نظر فرمانده قواي انگليس به سر مي بردند، قزوين را به سوي تهران ترك كرده باشند و ناگهاني وارد تهران شوند و مسئولين انگليسي از اين حركت دستجمعي قواي قزاق بي خبر باشند؟ در صورتيكه سه ماه قبل كه افسران روسي در نظر داشتند تعداد كمتري قزاق را به تهران اعزام دارند تا مانع بركناري و اخراج فرمانده بريگاد قزاق ژنرال استاروسلسكي بشوند، حركت آنها توسط قواي نظامي انگليس به سرعت كشف و خنثي گرديد؟ ! دوم اينكه چگونه افراد قواي قزاق اعزامي به تهران، همگي مجهز به پوتين و ساير تجهيزاتي كه متعلق به ارتش انگليس و در انبارهاي آنها در قزوين موجود است، بوده اند؟! البته دلايل ديگري نيز ذكر مي شد كه از ذکر آنها خودداری مي كنم. خود من نيز از سهمي كه كلنل اسمايس در ايجاد اين كودتا داشت مطلع نبودم، تا اينكه در موقع خروج از ايران و ملاقات با كلنل اسمايس در قزوين ، شخصاً از دهان او شنيدم كه او عامل اصلي اين كودتا بوده است.
در مورد وقايعي كه ممكن است در آينده در ايران به وقوع پيوندد، كه البته ربطي به من ندارد، ولي با عرض معذرت حضور حضرت لرد، من شك دارم كه رژيم فعلي كه در ايران جكومت مي كند، بتواند دردي را دوا كرده و مثمر ثمر باشد. به خصوص به وسيله رژيم بي اعتباري كه تكيه اش بر روي دوش قواي نظامي قرار گرفته است كه به غلط از اين قواي نظامي براي يك منظور سياسي مورد نظرخود استفاده كرده است. اين قواي نظامي كه تصور مي كند كنترل قدرت سياسي نيز در دست خودش است . در حاليكه خودش قابل اعتماد نيست.
آخرين مطلبي را كه براي آگاهي به اطلاعتان مي رسانم، در مورد رضاخان فرمانده قواي نظامي سيد ضياء الدين است. رضا خان كسي است كه من با او آشنايي كامل دارم . او نسبت به فرمانده خود كلنل كلرج ( colonel Clerge ) در سال 1918 در هنگام شورش افراد قزاق، وفادار نبوده و ناسپاسي نمود. در بهار گذشته كه قرار بود قزاقها نيز در پوشش ارتش يكپارچه و متحد الشكل در آيند و ما با مخالفتهايي روبرو شديم، رضا خان با من تماس گرفته و آمادگي خود را براي فاش كردن اسرار افسران قزاق روسي اعلام كرد. در هنگاميكه من از قزوين عبور مي كردم، كلنل اسمايس به من گفت كه سيد ضياءالدين از قدرت روز افزون رضا خان پريشانحال شده و از اسمايس خواسته است كه او را تحت كنترل قرار داده و آرام كند.
من نمي توانم به اين نامه خاتمه دهم بدون آنكه به يك مطلب مهم ديگر اشاره نكنم. شايع است كه به من تهمت نزديكي با مقامات آمريكايي سفارت آمريكا را زده اند! نه تنها اين تهمتها براي من ناگوار است بلكه براي وزير مختار آمريكا نيز ناراخت كننده است. درست است كه ما با وزير مختار آمريكا آقاي كالدول و خانواده اش و ساير اعضاي سفارت آمريكا دوست بوده ايم، و درنتيجه اين دوستي و نزديكي براي من بوضوح روشن شده بود، تا هنگاميكه همه ما به صورت افراد بي طرف براي بهبود اوضاع ايران قدم بر مي داريم، همكاري ما و مقامات آمريكايي چه در مورد نفوذي كه آنها در بين مليون ايران دارند و چه در مورد سازمانهاي آموزشي كه آمريكا در ايران بوجود آورده است، مي تواند براي پيشرفت طرح ايجاد ارتش نوين بسيار موثر و مفيد باشد.
به پيوست من نامه اي را كه در شب قبل از حركتم از تهران از آقاي كالدول دريافت كرده ام
( با اجازه قبلي از او) به حضورتان تقديم مي كنم.
با تقديم احترام
چاكر شما ( your obedient servant )
کلنل W.E.R.Dickson


ترجمه نامه وزير مختار آمريكا در تهران جان ل. كالدول، به ژنرال ديكسون.
( این نامه چند روز پس از وقوع کودتای سوم اسفند 1299 توسط وزیر مختار آمریکا در ایران به ژنرال دیکسون نوشته شده است
سفارت آمريكا در تهران
اول مارس 1921

ژنرال ديكسون رئيس هيئت نظامي انگليس در تهران
ژنرال عزيزم
امشب از طريق يك دوست مشترك پي بردم كه مقامات سفارت انگليس در تهران، به شما تهمت زده اند، كه شما اطلاعات سياسي را در اختيار من قرار داده ايد و يكي ديگر از تهمت ها عبارت است از اين كه شما به طور دقيق و كامل جزئيات كودتاي اخير ايران را كتباً براي من ارسال داشته ايد! اين داستانها به قدري مسخره و مزخرف است كه حتي ارزش تكذيب و انكار را ندارد. اين شایعات مسلماً، از جانب كسي ساخته و پرداخته شده كه علاقه اي به شنيدن حقايق ندارد.
همانطور كه خود شما مي دانيد، در دوران دوستي ما، هيچ زماني در مورد اوضاع سياسي ايران نه تنها صحبتي نكرده ايم، بلكه از اشاره به آن نيز خودداري كرده ايم. معمولاً صحبت هاي ما در مورد چه اشخاص ايراني خوب هستند و چه اشخاصي بد، دور زده است.
براي دوستان واقعي ايران عزيمت شما همراه با تاسف است. آنهايي كه از نزديك با شما در تماس بودند و رفتار و كردار رسمي و غير رسمي شما را ديده اند، مي دانند كه با خروج شما، دوباره ايران يكي ديگر از دوستان قابل اعتماد و واقعي خود را كه هدفش بهبود اوضاع ايران و سربلندي آن بود از دست داده است. عده زيادي از اين اشخاص ، تاسف خود را از رفتن شما به من ابراز كرده اند.
يكي از بهترين و سرشناس ترين افراد ايراني، بمن اظهار داشت، كه خروج ژنرال ديكسون از ايران به اين خاطر نبود كه نحوه انجام وظيفه او همراه با موفقيت نبوده است، بلكه چون ترس داشتند كه با موفقيت چشمگيري همراه خواهد بود، لذا جلوي آنرا گرفتند!
بهترين افراد ايراني و بهترين دوستان ايران در تاسف از رفتن شما متفق القول بوده و آنها بخوبي مي دانند كه شما با درك كامل مشكلاتي كه ايران را در بر گرفته است و شما از آنها با اطلاع بوديد و سعي در بهبود و رفع آن مشكلات داشتيد.
با آرزوي موفقيت براي آينده شما
ژنرال عزيز مرا باور داشته باشيد
ارادتمند هميشگي
John L. Caldwell



ترجمه نامه ژنرال ديكسون به وزير مختار آمريكا در تهران. اين نامه را وزير مختار آمريكا عيناً براي وزير خارجه آمريكا فرستاده است.


از سفارت آمريكا در تهران
به: وزير خارجه آمريكا
تاريخ 25 اوت 1921

محرمانه
عاليجناب

با كمال افتخار به پيوست نامه خصوصي كه سرلشگر ( سرهنگ فعلي) ديليو اي.آر. ديكسون افسر ارتش هندوستان در تاريخ 6 ژوئن 1921 براي من فرستاده است، براي اطلاع محرمانه آن وزارتخانه همراه با كپي نامه اي كه ژنرال ديكسون براي لرد كورزون وزير خارجه انگليس در تاريخ 14 مه 1921 نوشته و كپي نامه اي كه وزير مختار قبلي آمريكا در تهران جان ل. كالدول در تاريخ اول مارس 1921به ژنرال ديكسون نوشته است تقديم مي گردد.
توجه آن مقام محترم را به صفحه دوم نامه ژنرال جلب مي كنم: در آن نوشته شده است: " كلنل اسمايس افسر انگليسي مقيم قزوين تصديق كرده است ، كه او ترتيب عزيمت قزاقها را به تهران در تاريخ 21 فوريه گذشته ( 1921) و اجراي كودتا را داده است. اشخاصي كه در اين نامه به آنها اشاره رفته است به ترتيب عبارتند از: اسمارت كه در اصل Mr. W.A. Smart منشي سفارت انگليس در تهران در امور مربوط به خاور ميانه. هيگ و كمپاني Haig & compant كه در اصل Lt. Colonel Haig رايزن سفارت انگليس. سرهنگ دوم ويك هام Lt. Colonel Wickham كه در آن زمان آتاشه نظامي بود. و آقاي هاوارد Mr. Havard كه كنسول سفارت انگليس در تهران است.
آقاي نورمان Mr. Norman وزير مختار فعلي انگليس در تهران كه برابر شايعات شنيده شده، قرار است به انگليس خوانده شود. روز بعد از كودتا شرافتمندانه به من اطلاع داد، كه او بهيچ وجه اطلاعي از وقوع اين كودتا اطلاعی نداشته است.
نامه ژنرال ديكسون به لرد كورزن يك افشاء گري قابل ستايش در مورد ايران است. بخصوص با اشاره به فعاليتهاي انگليسي ها در ايران. رك گويي و صداقت ژنرال در اين نامه قابل تحسين است و با توجه به اينكه ساير مقامات انگليسي هيچوقت به اين بي پردگي سخن نمي رانند و همه چيز را در پرده ابهام مي گذارند. به علت اين رك گويي و صداقت در صحبتهاي ژنرال، در هنگاميكه در ايران بود، باعث شد كه در محافل انگليسي در تهران به او مشكوك شده و تصور كنند، ژنرال ديكسون اطلاعات محرمانه را در اختيار سفارت آمريكا مي گذارد! (ژنرال در نامه خود به لرد كورزن، در اين مورد، اشاره اي كرده است ) و همين باعث شد كه به ادامه كار ژنرال ديكسون در ايران خاتمه داده شود.
باتقديم احترام
انگرت شارژ دافر


ترجمه نامه ژنرال ديكسون به آقاي انگرت شارژ دافر آمريكا در تهران.

Calendonian club
St. Games square
London. S.W.
تاريخ 6 ژوئن 1921
سند پيوست شماره 209
دوست عزيزم انگرت
مدتهاست كه در تظر داشتم برايتان نامه اي بنويسم، ولي بحدي مشغول بودم كه حتي يك دقيقه فرصت براي خودم نداشتم.
اميدوارم نامه اي را كه از بمبي برايتان فرستاده ام دريافت كرده باشيد و سانسور سيد ضياء الدين و همراهان مانع از رسيدن آن به شما نشده باشد. در آن نامه من از سفرم به بغداد و راه بندان به علت ريزش برف نوشته بودم.
در كرمانشاه كه توقف كردم، فرصتي بدست آمد تا با صارم الدوله استاندار استان غربي ملاقات كرده و مذاكره طولاني داشته باشم. نميدانم آيا شما هيچوقت امكان آشنايي با او را داشته ايد يا خير؟ او مردي است كه هميشه مرا مجذوب خودش كرده است. هرچند كه او آدم رذل و ارغه اي است. ( او مادر خود را با گلوله كشته است ) ولي برداشت من از او بر اينست كه او يك آدم لات راستگو و صديق است. به عنوان مثال زمانيكه او وزير دارايي ايران بود، تصميم داشت به خزانه دولت براي پر كردن جيب خود دستبرد بزند. بدون رودبايستي و پنهان كاري به خزانه دستبرد زده و سعي نكرد براي توجيه عمل خلاف و بيگناه قلمداد كردن خود صغرا، كبرا به خواند. او يكي از زرنگترين افراد خانواده سلطنتي است. در زمانيكه احمد شاه در بيم و هراس مرگ آور خود بود و تصميم گرفته بود از سلطنت كناره گيري كند. من به طور جدي در ملاقاتي كه با سپهدار ( نخست وزير آن روز) داشتم، پيشنهاد كردم كه به احمد شاه اجازه داده شود از سلطنت كناره گيري كرده و به جايش از صارم الدوله دعوت شود كه سلطنت ايران را قبول كند.
در وضع بسيار اسفناك و رقت آور ايران بهتر است كه يك مرد قابل و پر قدرت، هرچند كه هدفش چاپيدن مملكت باشد قرار گيرد، تا مانع شود به جز خودش ديگران حق چاپيدن مملكت را نداشته باشند. چنانچه در حال حاضر گروه زيادي چون زالو در حال مكيدن خون و حيات اين كشور هستند.
صارم الدوله علاقمند بود كه از اخبار دست اول تهران باخبر شود، چون خودش امكان دسترسي به دريافت اخبار قابل اطمينان را نداشت.
همانطور كه خودم هم مطلع بودم، صارم الدوله اظهار كرد: سيد ضياء الدين از نام شاه براي پا برجايي خود سوء استفاده كرده بود. بدينطريق مانع شد، استانداران مختلف از جمله خود صارم الدوله اختلافات را كنار گذاشته و عليه او متحد شده و شورش كنند. صارم الدوله اضافه نمود، كه او بخوبي مي داند سيد ضياء خيال دستگيري او را دارد. لذا همه گونه پيش گيري را در نظر گرفته است، تاچنين فرصتي را به سيد ضياء ندهد. ولي چنانكه مي دانيم پيش گيري هاي صارم الدوله موثر واقع نشد و پس از ورود به لندن شنيدم صارم الدوله و قوام السلطنه استاندار خراسان هردو توسط عوامل سيد ضياء دستگير و زنداني شده اند.
من در سر راه در قزوين كلنل اسمايس را ملاقات كردم و او تصديق كرد كه او كسي است كه طرح كودتاي 21 فوريه را طرح ريزي و به مرحله اجرا در آورده است. او اينكار را با اطلاع سفارت انگليس در تهران انجام داده است. ولي او اشاره اي نكرد كه آقاي نرمان وزير مختار انگليس در اين كار دست داشته است. اما تائيد كرد كه اسمارت از جريان با خبر بوده است.
من مطمئن هستم كه اسمايس و هيگ و كمپاني بدون اطلاع آقاي نرمان اين طرح را به اجرا در آورده اند. البته اين موضوع به نظر مسخره مي آيد كه چنين توطئه سياسي مهمي انجام شود، بدون آنكه سرپرست هيئت اجرايي ( آقاي نرمان) در تاريكي مطلق قرار گرفته باشد. ولي با اطلاعاتي كه من در اختيار دارم همه چيز به صورتي است كه در بالا به آن اشاره شد.
اسمايس آدمي است كه زبان درازي دارد و اجازه مي دهد ديگران از اسرارش با خبر شوند.به عنوان مثال ، اوگفت كه سيد ضياء در نگراني بسر برده و از رضا خان مي ترسد و به اين علت اسمايس به تهران رفته بود تا با رضا خان صحبت كند. اسمايس مطمئن بود كه رضا خان به حرفهاي او گوش خواهد داد و ايجاد ناراحتي براي سيد ضياء نخواهد كرد. من به حرف اسمايس خنديدم و به او گفتم" رضا خان به حرف تو توجهي نخواهد كرد و فقط ممكن است براي تو يك فنجان قهوه بياورد".
در يك روزنامه فرانسوي چندي قبل خواندم كه سيد ضياء مجبور شده است ايران را ترك كند، درحاليكه چند نفر قزاق او را تا مرز اسكورت مي كردند. در حال حاضر قدرت در دست رضا خان است.
پس از ورود به انگلستان، من به وزرات خارجه رفتم و برخورد تند و مشاجره لفظي شديدي را با اوليفانت مسئول دائره شرقي وزارت خارجه داشتم. تا آنجائي كه به ياد دارم در زندگي خود هيچوقت باچنين بي احترامي و رفتار خارج از نزاكتي كه با من كرد روبرو نشده بودم. عيناً رفتارش با من در حد يك سگ كثيف و يا كودك نافرماني بود كه نياز به تنبيه دارند. من سعي كردم جلوي عصبانيت خود را بگيرم و چيزي نگويم. از آنجا به وزارت جنگ رفتم و يكي از دوستان به من اطلاع داد كه وزارت خارجه از وزارت جنگ خواسته است كه مرا به باد انتقاد بگيرند.ولي وزارت جنگ به وزارت خارجه جواب داده است كه " او بچه خودتان است و اگر نياز به اردنگي دارد خودتان به او بزنيد."
پس از آن مستقيماً نامه اي به لرد كورزن نوشتم كه يك نسخه از آنرا به پيوست مي فرستم. پس از گذشت ده روز از ارسال نامه ام، چون جوابي دريافت نكردم. لذا خودم شخصاً به وزارت خارجه رفتم. اين بار به عوض اينكه به صورت يك سگ به من نگاه كنند، رفتارشان با مرتبه گذشته اختلاف فاحشي داشت و با احترام و مراعات ادب و نزاكت همراه بود كه مرا متحير نمود.
بالاخره پس از گذشت مدتي ديگر، نامه اي دريافت كردم. در اين نامه وزير خارجه از خدمات من در ايران قدرداني كرده است. چه اختلاف فاحشي بين مفاد اين نامه و رفتار خارج از نزاكت آقاي اوليفانت با من در روز اول! ؟ به من تا آخر اوت مرخصي داده شده است. اميدوارم كه قبل از آن تاريخ مطلع شوم كه چه كاري مي خواهند با من بكنند؟ ممكن است شغل ديگري به من بدهند، و يا با پرداخت نصف حقوق مرا بازنشسته كنند.
در عين حال خودم مشغول جستجو در مورد يافتن كار سويل مناسبي هستم ، تا شايد بتوانم در آن شغل از اطلاعاتم در مورد ايران استفاده كنم. من حتي براي شركت نفت انگليس- ايران و چند جاي ديگر نامه نوشته ام. ولي همه اينها در هوا است. من از اينكه بازنشسته شوم مطلقاً ناراحت نخواهم شد، بشرطيكه بتوانم شغل ديگري كه مورد علاقه ام باشد و مرا از عاطل و باطل شدن خارج كند دست و پا كنم. در حال حاضر پر از انرژي هستم و اميدوارم براي سالهاي طولاني پر انرژي باقي بمانم. ضمناً خيال دارم در روي كتابم به نام " دوازده ماه كمدي تراژدي در ايران" كار كنم. در حال حاضر تا هنگاميكه در خدمت ارتش هستم به من اجازه چاپ اين كتاب را نخواهند داد. من مشغول تماس با اشخاصي هستم كه علاقمند به امور ايران هستند، و اجازه نخواهم داد زير پايم علف سبز شود.
ارادتمند هميشگي
W.E.R. Dickson
این گرد آوری در اندیشگاه ملی ایرانیا


امیر هوشنگ آریان پور
اردیبهشت ماه 1386
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما