اعتصاب غذای اعتراضی عیسی سحرخیز
سحام نیوز: عیسی سحرخیز روزنامه نگار زندانی و فعال سیاسی در اعتراض به رعایت نشدن قانون در پرونده قضایی اش، پس از انتقال به زندان اوین به دست به اعتصاب غذای تر زده است.
به گزارش کلمه، در حالیکه عیسی سحرخیز بیش از ششماه در “حصر بیمارستانی” و تحت مداوا بود، همزمان با اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها و مقارن ساعت ۱۰ شب سهشنبه، هفتم شهریور به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده و از همان زمان دست به اعتصاب غذای تر اعتراضی زده است.
عیسی سحرخیز که پیش از این خطاب به گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل نامه نوشته بود و از اراده حکومت برای «مرگ خاموش» مخالفان نوشته بود و کارگروه بازداشتهای خودسرانه سازمان ملل هم خواستار آزادی وی شده بود، همزمان با حضور بان کی مون در تهران به زندان اوین منتقل شد و تحت کنترل امنیتی بیش از پیش قرار گرفت.
ماموران تنها اجازه دادند تا سحرخیز داروهایش را همراه با خود را ببرد این درحالی است که کماکان از وی بهصورت یک روز درمیان “خونگیری” میشود و پزشکی قانونی پیشتر نظر خود مبنی بر “عدم تحمل کیفر” در خصوص وضعیت پزشکی سحرخیز را صادر کرده بود. این فشارها درحالی نسبت به او وارد شد که پس از انتقال از بیمارستان طی روزهای گذشته به بهداری زندان منتقل شده است.
سحر خیز پیشتر گفته بود: چنانچه قانون درخصوص پرونده قضایی وی رعایت نشود و برخلاف نظر پزشکان معالج؛ وی را دوباره به زندان منتقل کنند، از همان روز نخست دست به اعتصابغذا خواهد زد.
دبیر کل سازمان ملل متحد در حضور کوتاه خود برای اجلاس عدم تعهد نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران انتقادات سختی را متوجه حاکمان کرد و مصرانه خواستار آزادی رهبران جنبش سبز، مدافعان حقوق بشر، روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی شد.
او در سخنان خود به صراحت اعلام کرد که بسیاری از چالش های حقوق بشری در ایران باقی مانده است و ضمن آن از حکومت خواست تا شرایط آزادی بیان و مباحثه در فضای باز را مهیا کند.
اعلام اعتصاب غذای عیسی سحرخیز در شرایطی است که پیشتر پزشکان معالج وی در ماه مبارک رمضان سحرخیز را به دلیل مشکلات کلیوی و قلبی از روزه گرفتن منع کرده بودند و هم اکنون آغاز اعتصاب غذای سحرخیز، نگرانی نسبت به وضع وخیم جسمی این فعال سیاسی و مطبوعاتی را شدت بخشیده است.
سحرخیز تیرماه ۸۸ و در پی بازداشت های گسترده پس از انتخابات ریاست جمهوری دستگیر و سپس توسط قاضی صلواتی، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام “توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام” به سه سال حبس محکوم شد. خرداد ماه با وجود تمام شدن حکم سه سال محکومیت عیسی سحرخیز وی بر خلاف روند جاری آزاد نشد.
این روزنامه نگار که در زندان رجایی شهر به سر می برد مرداد ماه در نامه ای به دادستان تهران خواستار استفاده قانونی از حق مرخصی شد. سحرخیز تا کنون از حق مرخصی عادی و استعلاجی محروم بوده و در مدت حبس، تنها به صورت تحت الحفظ و با حضور ماموران به بیمارستان منتقل شده است.
سحرخیز در دفاعیاتش ادامه بازداشت خود را نقض اصل ۳۲ قانون اساسی توصیف کرد و گفت “متخلف از اجرای این اصل کیست؟ چه کسی، چه مقامی و چه نهادی براساس این اصل باید مجازات شود؟ آیا قوهای که زیر نظر مستقیم مقام رهبری است و ریاست آن توسط آیتالله خامنهای منصوب شده و میشود، تخلف کرده و یا رهبری جمهوری اسلامی نتوانسته است وظایف قانونی خود را که در بند دوم از اصل ۱۱۲ قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته، یعنی نظارت برحسن اجرای سیاستهای کلی نظام، بهدرستی و دقت انجام دهد؟
وی در دفاعیه خود آورده است: در مقدمه قانون اساسی و همچنین فصل هشتم میثاق ملی، بجز شرط عدالت و تقوا، خصوصیات و شرایط دیگری نیز برای رهبر در نظر گرفته شده است که نه تنها باید از همان ابتدا داشته باشد بلکه در تمام دوران زمامداری نیز باید آن ویژگیها را حفظ کند و حتی اگر ثابت شود که از همان ابتدا این شرایط وجود نداشته است، خود به خود شرط رهبری لغو و منتفی میشود.”
سحرخیز با اشاره برخورد خشونت بار ماموران با معترضان به نتایج انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری گفته است “بعید میدانم کسی بگوید آنان خودسرانه عمل کردهاند، اگر اینگونه باشد نقش و وظیفه رهبری زیر سئوال خواهد رفت و تدبیر و مدیریت او مخدوش خواهد شد که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی، مستندی بر ناتوانی رهبر و ضرورت برکنارکردن او است.”
وی همچنین در خصوص نتایج انتخابات و پیروزی میرحسین موسوی در دفاعیه اش تصریح کرده است که عدم اعلام نام میرحسین موسوی دروغی است که مسلما با نوع حمایت آیتالله خامنهای توسط ایشان ساماندهی شده یا دستکم از جانب ایشان مورد حمایت قرار گرفته است.”
این روزنامه نگار معتقد است که آیتالله خامنهای، قانون اساسی و حتی مفاد و اصول مربوط به ولایت فقیه را زیر پا گذارده و از راه عدالت و انصاف و بیطرفی در انتخابات منحرف شده است.”
عیسی سحر خیز در نامهای به رییس قوه قضاییه هشدار داده بود که اگر به شکایت او از مقامات و از جمله رهبری توجه نشود، موضوع را به مجامع بینالمللی خواهد کشاند.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این زندانی سیاسی بیست سال در زندان است
شنبه 1 سپتامبر 2012
محمد نظری، زندانی سیاسی رجایی شهر، چند روزی است که در اعتراض به وضعیت خود لبهای خود را دوخته و دست به اعتصاب غذا زده است.
دیروز دیدم در سایت بالاترین برایش موضوع داغ زده اند، به یکی از دوستان گفتم که کاش برخی از خانواده های زندانیان رجایی شهر یادشان باشد در ملاقات از طریق زندانی های خود به او برسانند که در بالاترین برای اعتصابش موضوع داغ زده اند.
دوستم نگاهی به من کرد و گفت :البته محمد نظری نمی داند بالاترین و موضوع داغ چیست.
و مکثی کرد و اضافه کرد :حتی تصور درستی از اینترنت و موبایل هم ندارد.او بیست سال است که در زندان است.
یادم می آید که بهمن درنامه اش از رجایی شهر نوشته بود :
«محمد نظری، بیست و دو ساله بود که بازداشت شد و حالا در سال بیستم زندانش است اما انگار که شصت ساله است. »
به گفته ی منابع مطلع:محمد نظری، بیست سال پیش چند ماهی به کردستان عراق رفته بود و با حزب دمکرات کردستان همکاری داشته، او هیچ گونه عملیات مسلحانه ای انجام نداده است.برادرش در جنگ ایران و عراق شهید شده است و متعلق به یک خانواده کرد و شیعه است.به گفته خودش بازجوها به او گفته بودند تو یک شیعه هستی و برادر شهید، بنابراین خیانت تو به ما مجازات سنگین تری خواهد داشت .
محمد نظری یک زندانی سیاسی است که بیش از بیست سال پایش را اززندان بیرون نگذاشته است.وی ابتدا به اعدام محکوم شده بود و سالها بعد حکمش به ابد تقلیل پیدا کرد.به نظر می رسد مجازاتش با جرم او هیچ گونه تناسبی ندارد.
ای کاش مسوولان قوه قضاییه پرونده های چنین زندانیانی را گاهی روی میز خود قرار بدهند و نگاهی به آن بیندازند.زندانی هایی که به نظر می رسد کاملا فراموش شده اند. بهمن پس از آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی به مناسبت عیدفطر، در نامه ای نوشته بود :
«مرخصی و بخشش و تقلیل حکم را به آنها دادهاند که حکم برخیشان دو روز، دوازده روز،دو ماه دیگر تمام میشد.برخیهای دیگر هم حبسهای یک سال و دو سال و سه سالشان نصف شده بود با در نیمه راه گذراندن حبسشان عفو شده بودند.تازه چند تایی از آنها هم جرمشان واقعا جاسوسی و خیانت علیه کشور بود.آیا واقعاً هیچ کدام از زندانیهای قدیمی اینجا بعد از این همه سال زندان، نمیتوانستند مرخصی، کاهش حکم، و یا حتی عفو را انتظار داشته باشند ؟»
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ژیلا بنی یعقوب برای اجرای حکم حبس خود به زندان اوین رفت
سحام نیوز: ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار برای اجرای حکم یک سال حبس تعزیری خود به زندان اوین رفت.
به گزارش کلمه، ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و فعال زنان، ساعتی پیش برای اجرای حکم یک سال حبس تعزیری خود به زندان اوین رفت.
دبیر سرویس اجتماعی روزنامه سرمایه و سردبیر کانون زنان ایرانی ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در جریان سرکوب های پس از انتخابات به همراه همسرش، بهمن احمدی امویی بازداشت و در خرداد ۱۳۸۹ به یکسال حبس تعزیری و ۳۰ سال محرومیت از شغل روزنامهنگاری محکوم شد.
ژیلا بنی یعقوب در حالی برای اجرای حکم خود به زندان اوین رفت که همسرش، بهمن احمدی امویی که او نیز روزنامه نگار زندانی است، خرداد ماه امسال به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
انتقال احمدی امویی در حالی صورت گرفت که در حکم ۵ سال حبس تعزیری وی، تبعید وجود ندارد.
پس از مسعود باستانی و مهسا امرآبادی این دومین زوج روزنامه نگاری هستند که در همزمان در دو زندان متفاوت دوران محکومیت خود را طی می کنند.
هفته گذشته بهمن احمدی امویی در نامه ای به مناسبت تولد همسرش نوشته بود: “در سه سال گذشته هر لحظه انتظار بازگشتت به اوین را داشتم. با خودم میگفتم مانند بقیه زندانیهایی که هر دو هفته یکبار با همسر، مادر یا خواهرشان که در زندان زنان هستند، دیدار میکنند، من هم تو را پشت دیوارهای همان زندانی که خودم حبس میکشم، خواهم دید. برای همین خودم را ظاهراً برای آن لحظه آماده کرده بودم.تو در این مدت چند تایی حوله و ملحفه فرستاده بودی و من یکی –دو تایش را در کناری نگه داشته بودم تا هر وقت آمدی یکجوری برایت بفرستم.آن روزها نمیشد به راحتی وسایل ات را با خودت به زندان زنان ببری. من هم در این مدت برای اینکه تو بیایی و مبادا وسایل مورد نیاز و ضروریات را نداشته باشی، چیزهایی را برایت آماده کرده بودم، یکی –دو قوطی قرصهای تقویتی و ویتامین به همراه یک بالش کوچک. اما حالا که من و این وسایل در زندان گوهردشت کرج کیلومترها از تو دور هستیم، قرار است تو در زندان اوین باشی. از این همه بازیهای روزگار تعجب میکنم، این همه مدت به زندان اوین نرفتی و حالا که من را به زندان رجایی شهر منتقل کردهاند، به آنجا میروی. نمیدانم چه بگویم؟با خودم میگویم با توجه به شرایط موجود به نظر میرسد دست کم تا چند ماه آینده یکدیگر را نخواهیم دید.”