آنچه درمتن بازی انتخابات مجلس هشتم توجه را جلب می کرد، تلاش افراد و گروه هایی بود که هر یک با ادعای در دست داشتن برنامه ای راه گشا در انتخابات کوشا شده بودند. در میان مدعیان قدرت هر جناحی تلاش میکرد حتا از طریق حمله به شخصیت افراد، سیاست خود را به عنوان روشی کارآمد به مردم بقبولاند. واقعیت اما این است که نه این و نه آن شیوه هیچ کدام نمی توانستند راه حلی درست و عقلانی برای جامعه ی ایران باشند، به ویژه که مدعیان و موافقان شرکت در انتخابات برای فردای روز انتخابات، بر فرض اینکه کرسی ای در مجلس به دست آورند هیچ گونه برنامه ی راه گشایی نداشتند.
موضوع برای ملت ایران انتخاب بین بد و بدتر بود.
29 سال پس از انقلابی با اهداف استقلال و آزادی ، کارزار انتخابات مجلس هشتم دیگر بار آشکار گرداند که آرمان های استقلال و آزادی به ماجراجویی و جنگ قدرت میان جنا حهای مختلف نظام تبدیل گردیده اند. اینکه جناحهای درون سیستم درراستای انتخابات به جان هم افتاده بودند، جای تعجب نیست، اینان همواره بر سر قدرت ، تقسیم ثروت ملت و منابع طبیعی کشور با یکدیگر می جنگند. آنچه مورد شگفتی است این است که چرا نیروهای مخالف رژیم، که هیج سهمی از قدرت ندارند در این بازی انتخاباتی آری یا نه وارد شدند. طیفی از مخالفین در تحریم انتخابات می کوشید ، طیفی دیگر برای شرکت در انتخابات بگونه ای « مشروط» تبلیغ می کرد. خطی دیگر با پشتیبانی دادگاه ها و مراجع بین المللی در صورت رد صلاحیت، سعی بر ورود به مبارزه ی انتخاباتی داشت. عده ای هم بلا تکلیف مانده بودند و نمی دانستند به کدام سوی رو آوردند.
وقتی پس از 29 سال به جای استقلال و آزادی، هنوز جوخه ی اعدام، سنگسار وطرح به اصطلاح تامین امنیت اجتماعی جاری است ، دیگر تامل وغوطه خوردن نیروهای مخالف و "چالش" آنها با انتخابات آب در هاون کوبیدن بود. انتخابات مجلس هشتم بار دیگر روشن ساخت که هر نیروئی که خود را اپوزیسیون، مخالف رژیم و تغییر طلب میداند می بایست به جای گرفتار شدن در جنگ قدرت نظام ، فرصت را مغتنم شمرده، وقت و نیرویش را صرف ارایه ی آلترناتیوی مردمی کند. انتخابات روشن ساخت که بهترین انتخاب این است که نیروهای مخالف برنامه ای مشخص، عملی و ملموس برای مردم پایه گذاری کنند. وجود یک برنامه ی قابل اجرا میتوانست و می تواند به جای گمانه زنی در مورد احتمالات پیشروی و پسروی این جناح یا آن جناح و پی آمدهای این گمانه زنی ها برای جامعه ایران بهترین گزینه باشد.
ما به عنوان نیروهای مخالف رژیم و چاره اندیش به جای اینگونه گمانه زنی ها و تاکتیک های کوتاه مدت می بایست فکری به حال واقعیت بسیار نزدیک و پیش روی خود می کردیم که فردای 24 اسفند و اجرای انتخابات، حال و روز مردم زیر فشار و دست به گریبان با فقر، صرف نظر از تقسیم کرسی های مجلس به چه روی خواهد بود.
اگر اصلاح طلبان حکومتی، بازی انتخابات را تا انتها بازی کردند، از آن روی است که آنها همواره در بازی بازار و دلالی جمهوری اسلامی در استفاده از مزایای خودی بودن ذی نفع هستند، اگر چه اینبار در صندلی قدرت به گوشه ای تنگ سرانده شده اند.
اکنون با روشن شدن این امر که حتی پروژه ی اصلاح طلبی حکومتی هم برای ایجاد تغییرات از طریق شرکت در انتخابات و سعی بر کسب قدرت از راه های قانونی به بن بست رسیده و حاکمیت به صورتی همگون و یکدست درآمده است، کلیه ی نیرو ها به جز محافظه کاران تحت پوشش رهبر در مقابل این سوال قرار گرفته اند که چه روشی در پیش بگیرند. بدین ترتیب انتخابات مجلس هشتم لزوم بازنگری در نقش و جای نیروهای مخالف و اپوزیسیون را ضروری ساخت. بدان معنا که وقتی اصلاح طلبان حکومتی امکان ایفای نقش نمی یابند و با صراحت هر چه تمامتر پس رانده می شوند، پس نیرو های تغییر طلب و تحریم کننده ی انتخابات جایشان در فضای سیاسی کجاست؟ در این چارچوب سیاسی که جز جناح محافظه کار مورد تایید رهبر، هر جناح دگراندیشی ، اپوزیسیون محسوب میگردد، لازمه ی ادامه ی فعالیت سیاسی تعیین نقش و برنامه ی نیروها و همچنین باز تعریف مفهوم اپوزیسیون راه گشا و سازنده است.
بازی انتخابات مجلس بار دیگرنمایان ساخت که حکومت گرسنه قدرت است و قدرت را برای پایداری قدرت می خواهد.
ملت ایران اما گرسنه ی نان و گرسنه ی آزادی است. راه حل برای ملت ایران که خزانه ی ملی اش، منابع طبیعی اش و آثار باستانی اش به تاراج میروند و حقوق شهروندیش هر روزه پایمال می گردد، تنها از طریق یک برنامه ی منسجم اقتصادی و سیاسی امکان پذیر است. بحث پیرامون تحریم یا ترغیب به شرکت در انتخابات و ژست های سیاسی، پاسخ گوی معضل غول پیکر سیاسی – اجتماعی و چاه بدون ته اقتصاد ورشکسته و بدون برنامه ی ایران نیست.
با پایان بازی انتخابا ت شایسته است نوـ روزمان را با قدم برداشتن در راه ارائه ی یک برنامه ی عملی آغاز کنیم.