زيستن در نظام ارباب رعيتی و جامعه ای که بر اساس طبقه بندی اشراف ، نجبا و علما، عوام الناس، خودی و غير خودی شکل می گيرد روان انسان ها را آزرده و فرهنگ بدبينی و سرخورده گی، بر اکثريت جامعه مسلط می گردد.
ما ايرانيان نه فقط در صد ساله اخير ، بلکه قرن ها است که زنجير ستم فرمانروايان خودکامه و متوليان مذهبی را، برجان و روان خود احساس می کنيم. بدين سبب است که انسان ايرانی همواره به همه کس و همه چيز با بدبينی و شک می نگرد. از اجتماعی بودن و همجوشی اعتقادی گريزان است و تحمل شنيدن سخنی جز آنچه خود می پندارد، ندارد و در شرايط بحرانی و تغييرات اجتماعی، چون شناحتی از مخاطبان خويش ندارد، نميتواند به هيچ فرد و يا هيچ گروه اعتماد داشته و پذيرای ديدگاه های آن ها شود.
چنين بدبينی يک سو نگرانه کاملا در راستای خواست خودکامگان و گستردگی و جاودانه ساختن نفاق و بدبينی در جامعه است تا بستر آرامی برای خودکامگان فراهم آورد.
مردم ايران درطول صد سال گذشته سه بار کوشيده اند که زنجيرهای استبداد را بگسلند (انقلاب مشروطه، نهضت ملی کردن صنايع نفت و انقلاب بهمن پنجاه هفت) تا بتوانند همچون انسان های متمدن در اجتماعی بدور از ترس، وحشت ، زندان ، شکنجه ، اختناق و ترور، يأس و بدبينی در آرامش وامنيت زندگی کنند. اما در هر سه رخداد در اوج پيروزی مواجه با شکست شدند و بار ديگر به ژرفای استنبداد درغلطيدند.
چرا؟ چه عاملی باعث اين شکست ها بوده اند؟ برای پيروز شدن دريک مبارزه لازم است شهروندان به خواسته های خود آگاهی کامل داشته باشند. منافع ملی و حقوق انسانی خود را بدانند. بايد بدانند آزادی چيست، استثمار شدن و استثمار کردن چه معنی دارد. بايد بپذيرند و باور داشته باشند همه انسان هايی که در يک مجموعه خاکی بنام شهروندان يک کشور زندگی ميکنند دارای منافع مشترک هستند و هر فرد آنها دارای همان حقوقی ميباشد که ديگر شهر وندان با هر موقعيت فردی و اجتماعی دارا هستند. «تفکر من و برای من» نبايد معنی و مفهومی ناشته باشد. هيچ کس فرمانروا يا فرمانبر زائيده نشده است و همه در برابر قانونی که به تصويب اکثريت شهروندان رسيده باشد بايد مسؤل و پاسخ گو باشند. تفکر تعيين شدن سرنوشت انسان ها قبل از تولد، بازمانده باور های ماقبل تاريخ ميباشد که مبشرين آنها متوليان اديان بوده و هستند تا آنکه انسان ها در يک قالب ذهنی از پيش طراحی شده گرفتار، و ناخود آگاه باور داشته باشند که روند چگونه زندگی کردن آنها از پيش تعيين شده است.
جنبش مردم ايران بعد از تقلب انتخاباتی سال هشتاد هشت، درحالی که برمبنای جبرتاريخ درکشتی نظام خودکامه شورش درون سازمانی آغاز شده ، نشانگر واقعيتی است که ديريا زود خودکامگان اين مرزو بوم نيزهمچون همسانان ديکتاتور خود در گستره گيتی بدان سرنوشت دچار خواهند شد.
اعتراضات خيابانی گروه ها و طبقات مختلف شهر وندان ايران در خرداد و تير سال هشتاد هشت و اعتراضات مدنی گاه به گاهی که برخلاف تبليغات نظام با فروکش کردن اعتراضات نظام واکسينه شده است، هنوز ادامه دارد.
همه جهانيان شاهد هستند که در جامعه امروز ايران ابر انسان هائی زندگی ميکنند که گرانبها ترين مايملک خويش «زندگی و آزادی» خود را در طبق اخلاص گذارده رو در روی نظام خودکامه قرار ميگيرند. آن ها سلامت خود و امنيت فاميل خويش را در معرض خطر قرار ميدهند تا خود و هموطنان آنها از گردابی که در آن گرفتار شده اند رهائی يابند. اما به نظر ميرسد بخشی از ساحل نشينان امن هنوز از تفکر « من » خارج نشده و ديدگاه « ما » را نپذيرفته اند. فارغ از اينکه شرايط جهانی و موقعيت امروز کشور چنين تفکری را پذيرا نخواهد بود. زمان آن رسيده که افراد و گروه هايی که از دموکراسی و حقوق انسانی سخن ميگويند در عمل نيز واقعا چنين باشند. انتقاد از افراد و گروه هايی که در هر حال در راه رسيدن به آزادی تلاشی ميکنند سم مهلکی برای جنبش دموکراسی خواهی مردم است. اين انتقادات و مخالف خوانی ها بزرگترين دست آوردی است که نظام در طی سی و دو سال گذشته داشته است. و تنها بازده آن خراب کردن روحيه مبارزين داخل کشور ميباشد.
رسيدن به دموکراسی و برخورداری از حقوق انسانی شهروندان کشور هايی که در پانزده سال اخير آزادی خود را بدست آورده اند، ثمره همبستگی همه مردم وسازمان های سياسی و غير سياسی کشور های آزاد شده هستند. تجربه مبارزات و راه های رسيدن به آزادی و رهايی از سلطه نظامی که با استفاده از درآمد های منابع ملی مبادرت به استخدام جنايت کاران داخلی و آدمکشان حرفه ای بين المللی ميکند، همان طور که دراعتراضات خيابانی خرداد و تير ماه سال هشتاد هشت شاهد آن بوده ايم راه کار هايی دارد تا بتوانند هزينه مبارزه را به حداقل برسانند.
اين راه کار ها بستگی کامل به همکاری گروه ها و سازمان های سياسی و انجمن ها و اتحاديه های انديشمندان و متفکرين تاريخ شناس دارد که همت همه آزاد انديشان ايرانی در داخل کشور و در غربت را طلب ميکند.
پاينده ايران و برقرار باد همبستگی تمام افراد ملت ايران در راه رسيدن به آزادی و رهايی ميهن