میرحسین موسوی چگونه جبههای باید تشکیل دهد و جنبش سبز در چه قالبهایی باید به فعالیت خود ادامه دهد؟ این سؤالی است که این روزها فکر بسیاری از تحلیلگران و نظریهپردازان را به خود مشغول کرده است. یادداشت زیر را که حبیبالله پیمان، دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز، در این باره نوشته و امروز در روزنامه اعتماد ملی منتشر شد، در ادامه میخوانید
------------------------------------------------------------------------------------------------
میرحسین موسوی چگونه جبههای باید تشکیل دهد و جنبش سبز در چه قالبهایی باید به فعالیت خود ادامه دهد؟ این سؤالی است که این روزها فکر بسیاری از تحلیلگران و نظریهپردازان را به خود مشغول کرده است. یادداشت زیر را که حبیبالله پیمان، دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز، در این باره نوشته و امروز در روزنامه اعتماد ملی منتشر شد، در ادامه میخوانید.
فکر ایجاد یک تشکیلات برای حرکت سبز از سوی آقای میرحسین موسوی ابتدا در قالب یک حزب سیاسی و سپس یک «جبهه سیاسی» تفسیر شد. اما بعدا تصریح گردید که منظور ایشان یک جبهه سیاسی به معنای متعارف که صرفا از احزاب سیاسی تشکیل میشود و به صورت متمرکز و هرمی اداره میگردد، نیست؛ بلکه آن تشکیلات باید به گونهای باشد که هرفرد یا گروه سیاسی و حتی هیاتهای مذهبی بتوانند به عضویت آن درآیند. به عبارت دیگر، اعضای این تشکیلات به احزاب و گروههای سیاسی محدود نمیشود. علاوه بر آنها افراد یا نهادها و انجمنهای فرهنگی، مذهبی و صنفی علاقهمند را هم در بر میگیرد. ساختار این تشکیلات هرمی و متمرکز نخواهد بود، بلکه اعضا در شبکهای از ارتباطات زنجیرهای همکاری خواهند داشت. ضمنا افراد و گروههایی که به عضویت این شبکه در میآیند هویت خود را حفظ میکنند. پیش از این اظهارات هم روشن بود که حزب، تشکیلات مناسب برای یک حرکت ملی و فراگیر نظیر حرکت سبز نیست. به نوعی سازماندهی نیاز است که ظرفیت کافی(به لحاظ شکل و محتوا) برای پذیرش حجم بزرگ این حرکت و اعتلای آن را داشته باشد.
برای این منظور باید ویژگیهای اساسی حرکت سبز را از نظر دور نداشت
1-
درست است که این جنبش، ابعادی ملی و ماهیتی رهاییبخش و سیاسی و اجتماعی دارد؛ به همین جهت به سرعت مورد استقبال وسیع با شرکت مردم در انتخابات و با هدف مقطعی «تغییر» دولت و سیاستهای آن پدید آمد
2-
با توجه به همدلی و همصدایی میان پیروان همه احزاب و سازمانهای سیاسی آزادیخواه و اصلاحطلب و اقشار مختلف جامعه، دانشگاهیان و اهل هنر و فرهنگ، روشنفکران و روحانیون و مراجع مذهبی، دانشجویان، زنان، کارگران، اقوام و سنی و شیعه و زرتشتی و صاحبان گرایشهای مذهبی و دگراندیش سنتی و مدرن، لیبرال و سوسیالیست و ناسیونالیست، میان حرکت سبز و جنبشهای ملی تاریخ معاصر ایران از مشروطه تا انقلاب بهمن ۵۷ برخی شباهتهای اساسی دیده میشود. یعنی ضمن آنکه از جهت مضمون و هدفهای حرکت با جنبشهای ملی و فراگیر معاصر ایران همراستاست، به لحاظ نحوه پدید آمدن، استفاده از شبکه روابط افقی و سیستم ارتباطات نوین و نظام خودفرمان و خودسامان در تصمیمگیری و رهبری، از تجربیات جنبشهای مدرن تاثیر پذیرفته است. این ترکیب به آن ویژگی منحصر به فردی بخشیده است و بنابراین شبیهسازی کامل آن با جنبشهای پیشین و مدرن غربی هر دو گمراهکننده است.
اگر قرار بر مقایسه میان حرکت سبز با سه حرکت بزرگ معاصر (انقلاب مشروطه، نهضت ملی و انقلاب ۵۷) باشد، با انقلابهای مشروطه و بهمن ۵۷ کمتر شباهت دارد، زیرا هدف آن دو تغییر نظام سیاسی کشور بود، یکی از سلطنت استبدادی به مشروطه سلطنتی و دیگری از سلطنت به جمهوریت. در صورتی که هدف کنونی حرکت سبز ایجاد انقلاب و تغییر نظام سیاسی کشور نیست و به نهضت ملی کردن نفت نزدیکتر است زیرا، هدف اصلی نهضت ملی احیای آرمانها و ارزشهای انقلاب مشروطیت و اجرای اصول مربوط به حاکمیت ملی در قانون اساسی بود که توسط حکومتهای دیکتاتوری و هیات حاکمه فاسد و ناکارآمد و غیر ملی نادیده گرفته میشدند. نهضت ملی برای آن پدید آمد تا قانون اساسی مشروطه را که در سال ۱۳۲۸ توسط مجلس موسسان فرمایشی در جهت افزایش اختیارات شاه و تضعیف حق حاکمیت مردم در آن تجدیدنظر شده بود، به حالت اول برگردانده و همه حقوق و آزادیهای قانونی مردم را به آنان بازگردانده و شعار «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» را به همین خاطر رهبری نهضت ملی بر تامین آزادی انتخابات در طریق اصلاح قانون انتخابات پیشین اصرار داشت. حرکت سبز خرداد ۸۸ نیز پدید آمد تا آرمانها و ارزشهای انقلاب را احیا و اصول معطل مانده قانون اساسی را که مربوط به حقوق اساسی ملت و آزادیهای سیاسی، عقیدتی، مطبوعات و احزاب، یعنی رکن جمهوریت است؛ به اجرا گذارد و آزادی و سلامت انتخابات تضمین گردد
3-
نهضت ملی ایران در عرصه عمومی شکل گرفت و از درون جامعه جوشید و سرانجام اول بار در فضای باز حاصل از آغاز انتخابات مجلس شانزدهم، به صورت یک قدرت بزرگ ملی ظاهر گردید و چون دولت وقت درصدد مداخله در انتخابات و صندوقسازی بود، در برابر آن پایداری جدی نشان داد. مردم از آرای خود مجدانه حراست کردند و برای جلوگیری از تقلب، شبانهروز در پای صندوقهای رای کشیک دادند. سرانجام توانستند انتخابات شهر تهران را از آسیب تقلب محفوظ نگاه دارند و در نتیجه تعدادی از نمایندگان واقعی مردم تهران به مجلس راه یافتند و همانها به اتکا و حمایت حرکت ملت علاوه بر تصویب قانون ملی کردن صنعت نفت، رهبر نهضت، یعنی دکتر محمد مصدق را به نخستوزیری برگزیند.
حرکت سبز نیز که انگیزهها و نیروهای محرکه آن در انتقاد به سلب حقوق، آزادیها، تبعیض و بیعدالتیها، از سالها قبل به تدریج در عرصه عمومی و درون جامعه شکل گرفتهو رو به کمال گذاشته بود، در فضای بازتر انتخابات دهم و صحنههای بعد، به ویژه در تلاش برای صیانت از آرای قدرت عظیم خود را به نمایش گذاشت
4-
نهضت ملی بعد از رشد اولیه، در شروع مبارزه برای ملی کردن نفت بود که با تأسیس «جبهه ملی» به رهبری دکتر مصدق سازماندهی مناسب خود را به دست آورد. جبهه ملی،سازمانی فراحزبی بود و علاوه بر اعضای احزاب و نیروهای ملی آزادیخواه، افراد و شخصیتهای منفرد مبارز و تودههای میلیونی هوادار را در بر میگرفت. هر یک حفظ آرمانها و هویتهای فکری، مسلکی و قومی خود در صفوف نهضت ملی برای شعار و هدف واحد، یعنی ملی کردن صنعت نفت، قطع مداخله استعمار، قطع مداخله شاه و دربار و تحقق استقلال ملی و حاکمیت مردم و تامین انتخابات آزاد، متحد شدند. در رهبری و مدیریت جبهه، گروهی از شخصیتهای شناخته شده سیاسی از احزاب آزادیخواه یا منفرد و مستقل با محوریت دکتر محمد مصدق حضور داشتند.
وجود جبهه ملی مغایر با موجودیت احزاب و گروههای سیاسی، مدنی و صنفی و فرهنگی در داخل و یا بیرون از صفوف آن نبود؛بلکه تبلور تشکیلاتی حرکت ملی ایران بود که از اتحاد همه اقوام و نیروها و طبقات اجتماعی مولد و آزادیخواه به وجود آمد و خواستههایی را دنبال میکرد که همه مردم ایران در آن اتفاق نظر داشتند. فعالیت جبهه علنی، مسالمتآمیز و قانونی بود و از راهکارهایی مثل تجمعات آرام مدنی، شرکت در انتخابات، تحصن و اعتصاب عمومی برای بیان و پیشبرد خواستههای عمومی بهره میگرفت. حرکت سبز ایران نیز همانند نهضت ملی کردن نفت، به تشکیلاتی با هدفهای سیاسی و اجتماعی عام و مشترک میان همه نیروهای جامعه نیاز دارد که با ماهیت «جنبشی» و خصلت فراگیر و سیال و غیرمتمرکز آن تناسب داشته باشد. چنین تشکیلاتی با یک «جبهه» ائتلافی از چند حزب سیاسی فرق دارد. اعضای این حرکت، افزون بر اعضا و هواداران احزاب و گروهها و انجمنها، میلیونها نفر از مردم ایران از اقشار و نیروهای اجتماعی گوناگون و نیز فعالان سیاسی و مدنی و صنفی و دانشگاهی و فرهنگیاند. به همین خاطر تشکیلات حزبی یا ائتلاف جبههای مناسب این حرکت نیست، زیرا حزب با مرزبندیهای ایدئولوژیک و سمتگیریهای اجتماعی و طبقاتی ویژه، قادر به دربرگرفتن همه میلیونها مردمی نیست که برای هدفهای واحدی درون حرکت سبز جای گرفتهاند
5-
همچنین نباید حرکت سبز را به یک سازمان و تشکل مدنی یا حقوق بشری کاهش داد. زیرا میلیونها مردمی که در اعاده آرا و حقوق تضییع شده خود به خیابانها آمدند، همچنان از طریق شبکه گستردهای از انواع ارتباطات حضوری، رسانهای،محفلی و تشکیلاتی پایداری نشان میدهند. جمعیت قابل توجهی از مردم نتایج تحمیل شده را نپذیرفتهاند و دولت برآمده از آن را مشروع نمیدانند. بنابراین شرایط و مناسبات درون جامعه قابل بازگشت به وضعیتی که دو ماه پیش از انتخابات داشت، نیست. پس وقتی صحبت از سازماندهی حرکت میشود، نباید تصور کرد عدهای از فعالان احزاب و سازمانها جمع شدهاند تا ابتدا میان خود بر سر تاسیس یک جبهه توافق کنند و سپس مردم را به حضور در آن دعوت نمایند، کوششهایی از این دست در گذشته بیثمر بود، زیرا درباره «چیزی» صحبت میشد که در جامعه مابهازای عینی و مادی نداشت.
امروز واقعیت یک حرکت فراگیر ملی و مستقل از ذهنیت و اراده نخبگان وجود دارد. فعالان و احزاب هم خود جزئی از این پیکره عظیمند. بنابراین صحبت درباره سامان دادن به حرکتی است که پایههای آن بر دوش میلیونها مردمی است که در این دو ماه همبستگی میان خود را حفظ کردهاند. در نیاز جامعه به نهادهای مدنی تردید نیست و باید جزو وظایف حتمی نیروها و افراد فعال در حرکت سبز قرار گیرد. اگر با نادیده گرفتن این حرکت و این همبستگی، از ضرورت ایجاد نهادهای مدنی صحبت کنیم، این معنا را میدهد که در این دو ماه هیچ اتفاقی نیفتاده و ما در همان وضعیت یکسال یا شش ماه قبل هستیم.تبدیل حرکت سبز به یک تشکل مدنی و حقوق بشری به معنای انحلال حرکت و خالی کردن آن از محتوای سیاسی(رهاییبخش) و تبدیل آن به یک گروه کوچک فعال مدنی است.
پیش از ظهور حرکت سبز برخی فعالان سیاسی، شکلگیری یک حرکت عمومی سیاسی، اجتماعی از درون جامعه را ناممکن و تلاش در این راستا را بینتیجه ارزیابی میکردند. به زعم آنان تنها شکاف فعال در شرایط حاضر، نزاعی بود که میان حاکمیت جمهوری اسلامی و آمریکا جریان داشت. بنابراین بر این باور بودند که مستقل از این نزاع پیدایش یک حرکت اجتماعی و سیاسی مردمی، ممتنع به نظر میرسد و تا تعیین تکلیف نهایی نزاع مزبور و مشخص شدن برنده نهایی راهبرد موثری وجود ندارد. در این مدت تنها کار ممکن و سودمند ساختن نهادهای مدنی است. تجربه سالهای گذشته نشان داد که وقتی حقوق اساسی ملت نادیده گرفته میشود، نهادهای مدنی هم یا اجازه حضور پیدا نمیکنند و اگر منحل نشوند، غیر فعال باقی میمانند.
اما دیدیم که این حرکت بزرگ و فراگیر ملی و مردمی برای تامین آزادی کامل انتخابات، آزادی بیان و قلم و فعالیت احزاب و مطبوعات پدید آمد. تحقق این هدف پیشنیاز ضروری شکلگیری و رشد نهادهای مدنی و فعالیت در جهت صیانت از حقوق انسانی همه افراد جامعه و گام نهادن در مرحله زیست دموکراتیک است. در این مرحله مردم ایران عموما خواهان رهایی از وضعیت فعلیاند و این کار را میخواهند از طریق تثبیت حق حاکمیت ملی و مقید و مشروط کردن حکومت به قوانینی که نمایندگان حقیقی ملت به تصویب میرسانند، انجام دهند. در حال حاضر این هدف ضامن حفظ همبستگی ملی و ایجاد ثبات و تعادل سیاسی در کشور و تضمین آزادی و امنیت برای هر نوع گفت و گو، نهادسازی، توافق و اجماع بر سر برنامههای آینده کشور است.
رمز فراگیر شدن حرکت سبز و پایداری آن در برابر برخوردها یکی در استقلال آن از کشمکشهای فیمابین جمهوری اسلامی با قدرتهای خارجی و تکیه بر خواست و اراده عمومی مردم برای تأمین آزادی، عدالت و برابری است. و دوم، در عدم وابستگی آن به یک یا چند حزب و گروه یا شخصیت سیاسی است. قطعا فعالیت احزاب و سازمانهای سیاسی و شخصیتهای فعال و آزادیخواه در تدارک و رشد این حرکت تأثیرگذار بودهاند، اما موجودیت آن با سرنوشت تک تک آنها گره نخورده است. یک تفاوت عمده حرکت سبز با جنبشهای ملی پیشین در همین خوداتکایی و خودفرمانی است. نسل کنونی در عین حفظ هماهنگی با هدفها و سمتگیریهای عمومی حرکت و پرهیز از تفرقه و تکروی، استقلال نسبی خود را از تصمیمات رهبران احزاب و شخصیتها حفظ کرده است.
نقش رهبران کاریزماتیک در بود و نبود جنبشهای جدید به میزانی نیست که در سابق بود. شخصیتها به میزانی که شرایط زمان و خواست مردم و ظرفیت آنان را برای نوع اقدام پایداری درک کنند و با مردم رفتاری صادقانه و صمیمی داشته باشند به مسوولیت خود عمل نمایند و مردم را در راه دشواری که در پیش دارند، تنها نگذارند، میتوانند در تحکیم همبستگی و هدایت صحیح حرکت ایفای نقش کنند. اگر افرادی نظیر خاتمی، موسوی و کروبی توانستند با حضور خود، تجمع و راهپیمایی چند میلیونی در تهران و شهرهای بزرگ را در نظمی بیسابقه امکانپذیر سازند، بلکه به این خاطر بود که با توجه به موقعیتی که داشتند، صادقانه و با شجاعت اخلاقی لازم با دغدغه ها و خواست مردم همراهی نشان دادند
6-
قطعا این حرکت برای آنکه تداوم پیدا کند و صحیح هدایت شود نیاز به سازماندهی دارد. با توجه به ماهیت، هدفها و ظرفیتهای آن تشکیلات مورد نظر میتواند ساختاری جبههای یعنی فرا حزبی و غیرمتمرکز (شبکهای با روابط افقی)داشته باشد و بر اساس یک میثاق مشترک سیاسی و اجتماعی و فرهنگی منبعث از خواستهای مشترک مردم(که در این مرحله، با هدف تامین آزادی کامل انتخابات، مطبوعات، احزاب و مقید و مشروط شدن حکومت به قوانین مصوب مردم مشخص میشود) با روش گفت و گو و تعامل وسیع در عرصه عمومی برای رسیدن به توافق و اجماع و با اتکا به خرد جمعی عمل کند. با این شیوه فعالیت، سیاست در شکل «اصیل» و فعال و خلاق آن به عنوان بخشی از فعالیت زیست اجتماعی مردم در عرصه عمومی احیا میشود و جایگزین نوع سیاستی میشود که جزو وظایف تخصصی نخبگان حوزه حکومت و بر محور رقابت برای کسب قدرت تعریف میشود. واضح است که هر نوع تلاش در جهت کسب سلطه (هژمونی) بر حرکت کنونی و تشکیلات فراحزبی آن، محکوم به شکست است و تنها نتیجهاش ایجاد شکاف و نزاع در صفوف آن و سوقدادن بهسوی تلاشی و اضمحلال است.دلیل این امر خصلت فراطبقاتی حرکت سبز است. در ایران هرگز شعار «آزادی» از «برابری» و «حاکمیت ملی» از «عدالت اجتماعی» جدا نبوده و شکاف میان «ملت» و «دولت» جز از طریق مشروط و مقید شدن حکومت به رای و اراده آرا مردم و روی کار آمدن دولتهای ملی، ترمیم نشده است. به نظر میرسد که حرکت سبز نیز با همه نوآوریهایش باید در راستای تحقق همین هدف تاریخی و مرحلهای مردم ایران سیر کند.