استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
خارج از کشور
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
چه کسانی مشروطیت را "مصالحه" کردند؟/ پیام شاهزاده رضا پهلوی بمناسبت انقلاب مشروطیت و نقدی بر مصاحبه شاهنشاه آریامهر
14 مرداد 1385       بازگشت به صفحه قبل 
پیام رضا پهلوی بمناسبت صدمین سال انقلاب مشروطیت

۱۴ امرداد ماه ۱۳۸۵
هم میهنان عزیزم،

انقـلاب مشروطیـّـت، مهــم تــرین و درخشـان تـرین رویــــداد اجتماعــی در تـــاریخ معاصــرایران است. این انقلاب با الهام ازاندیشه های روشنفکــران عصرروشنگری اروپـا، مَطلع گُسستنٍ ایــران از قــرون وسطی و طلیعۀ حکومت قانون، آزادیخواهی، تجــدّد، توسعۀ ملّـی ونــوگرایی فرهنگی بــود. انقـلاب مشروطیّت– همچنین– بخاطر تاثیرات شگفت آن، سرآغــاز آزادی و بیــداری ملّی در کشورهــای خاورمیانه بشمار می رَوَد.

فلسفۀ سیاسی انقلاب مشروطیت، رعیّت را به ملّت تبدیل کرد و ملّت را پایۀ حاکمیّت قــرارداد و ضمن سلب پایــۀ الهـی حاکمیت و قوانیــن، ارادۀ ملّت را منشـاء حاکمیّت وقدرت دولت قلمداد نمود. با اینحـال، انقـلاب مشروطیّت بخاطرضعف های درونی و محدودیت های تاریخی خـود، نتوانست در رَوَنـد حوادث، کاملاً پیروز گردد و بهمین جهت، سرانجام منجر به مصالحۀ ناگزیر «مشروطه خواهـان» و«مشروعه طلبان» شد. این مصالحـه و تحولات آینـده نشان داد کـه رهبـران سیاســی و روشنفکرانی که برای استقــرارقانـون، آزادی، تجـدّد و توسعـۀ ملّـی تـلاش می کردنــد، با چــه موانع فرهنگی و مشکلات اجتماعی عظیمی روبرو بوده اند.

خصلت ضد مشروطه و ضد تجـدّد انقلاب اسلامی و نتایج سیاه و هولناک آن، و نیـز فروریــزی دیوارهای توهّمـات ایدئولــوژیک در سال های اخیـر، آرمان های انقلاب مشروطیّت را بــرای عموم ایرانیــان (خصوصاً بـرای زنــان، جوانان و دانشجویان) دلپذیرتــرساخته است، هم ازاین روست که خواست ها و آرمـان های اساسـی انقلاب مشروطیّت، اینک خواست هـای اساسی همۀ نیروهای مترقی و آزادیخواهی است که در راه سربلندی و آزادی میهن مبارزه می کنند تا ملّت ایران بـه حقوق اساسی پایمال شــدۀ خــود دست یابـد. بــرتک تک مــا است که در شناخت و شناسانــدن این میراث مشترک و ملّی – که سرفصل درخشانی بـرای آزادی و قانون خواهی درتاریخ ایران گشود – همّت کنیم.

انقلاب مشروطیّت بخاطرماهیّتِ تجدّد طلب و نوگرای خویش، جنبشی بود که رو به آینــده داشت. بــراین اساس، من در رسالـه ای، بــزودی دیدگاه های اساسی خود را دربارۀ ضرورت ها و چشم اندازهای آینده ارائه خواهم داد که امیدوارم باعث غنای گفتمـان مشروطه خواهـی و تجدّد طلبـی در ایـران گـردد. با این امیــد، صدمین سال انقلاب مشروطیّت را به همۀ هم میهنان ترقیخواه شادباش می گویم.

خداوند نگهدارایران باد

رضا پهلوی
******************
نگاهی بر دانش سیاسی- اقتصادی- نظامی، شاه فقید


با بررسی بی طرفانه وقایع گذشته کشورمان ، که ارتباط مستقیم با وضع فعلی کشور دارد، شاید بتوانیم با پی بردن به اشتباهاتی که در گذشته و نقش فعال آن کسانی که در رژیم پیشین مصدر کاری بودند، راه حلی برای گریز از وضع بسیار بغرنج فعلی جستجو کنیم! هرچند عده ای را عقیده بر این است که گذشته را بایستی به بوته فراموشی سپرد و به حال و آینده پرداخت! ضروری است در جواب به این گروه از ایرانیان گفته شود: آنچه در این 26 سال گذشته بر سر ملت ایران آمده است نتیجه بی کفایتی و خود بزرگ بینی های رهبر غیر مسئول رژیم قبلی و مشاوران و نزدیکان و مسئولان فرصت طلب و بی تفاوت رده بالای کشورمان بوده است و لاغیر!
به عنوان نمونه مطالعه مصاحبه شاه فقید با مصاحبه گر نشریه اشپیگل آلمان در 16 دی ماه 1352. برابر با 6 ژانویه 1974. می تواند بیانگر نکات جالب توجهی در مورد عدم آگاهی و بی اطلاعی شاه ایران و مشاوران او در امور بین المللی، اقتصادی، نظامی و کشور داری باشد. مطالب این مصاحبه هم زمان در روزنامه اشپیگل آلمان و روزنامه های یومیه ایران چون اطلاعات، کیهان و غیره درج گردید. ضمناً، در مجله " پیک دریا" نشریه ماهیانه نیروی دریایی شاهنشاهی آن رژیم به شماره 77 مربوط به بهمن ماه 1352. به صورت سرمقاله درج گردیده بود ، که بدون کوچکترین تغییری در اینجا ذکر شده است.
چون بیشتر سئوال و جوابها، در این مصاحبه نیاز به توضیحاتی دارد، لذا سعی شده است با بررسی سوابق و مدارک آن دوران ( بالغ بر 32 سال قبل) پاسخ مستندی در اختیار خوانندگان قرارداده شود.

به نوشته پیک دریا

متن کامل مصاحبه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریا مهر بزرگ ارتشتاران با نشریه اشپیگل چاپ آلمان دی ماه 1352.
اشپیگل : اعلیحضرتا- شما یکبار برای همیشه خاتمه دوران تحصیل ثروت های سرشار ملل صنعتی را بر اساس نفت ارزان اعلام و پیشنهاد فرمودید که کشور های غربی کمر بند های خود را محکم تر ببندند. آیا این مبین آنست که کشور های تولید کننده نفت از این پس درباره سرنوشت جهان غرب تصمیم خواهند گرفت؟
( توضیح: استفاده از جمله " کشورهای تولید کننده نفت" بنظر درست نیست، چون این کشورها نفت را " تولید" نمی کنند بلکه ذخایر نفتی انباشته شده در زیر زمینهای خود را به طریقی به روی زمین آورده و صادر می کنند! لذا تولیدی در کار نیست!
شاهنشاه آریا مهر: هیچکس نمی تواند درباره سرنوشت دیگری تصمیم بگیرد. اعتقاد من بر این است که در گذشته ما از طرف قدرتهای استعماری و بوسیله جهان سرمایه داری استثمار شده بودیم. گناه آن یگردن خودمان بوده است مادر باره سرنوشت تصمیمی اتخاذ نکرده ایم بلکه سعی داریم بگوئیم که شما نمی توانید سطح زندگی کنونی خودتان را با انجام ندادن کاری همچنان حفظ نمائید و در اکثر موارد بدون هیچگونه علتی دست باعتصاب بزنید و گاهی برای کاری که انجام نداده - اید پولی دریافت دارید که بیشتر از موقعی باشد که کار می کنید و این تنها چیزی است که ما می خواهیم بگوئیم.
( توضیح: استعمار گران کشورهای غربی و استثمار مردم کشورهای دیگرهنوز در دنیای ما بشدت در جریان است، فقط نحوه عملکرد آن تغییر پیدا کرده است! در گذشته کشورهای استعماری غرب، با تصرف سایر کشورها ، آنها را استثمار می کردند، ازقرن بیستم به بعد با تصرف بازارهایشان به گونه کم خرجتر و سودمندتری ثروتهای آن کشور ها را غارت کرده و به کشورهای خود منتقل می نمایند!)
اشپیگل: آیا منظور شاهنشاه اینست که در صورتی که غرب بیشتر به کار نپردازد و درباره توسعه منابع انرژی خود بیشتر نیاندیشد دوران اجتماع وفور و ثروت دوامی نخواهد داشت؟
شاهنشاه : کاملاً، کاملاً، و این یک مسئله ایست مربوط به تنظیم امور خانه غرب و ما فوق مذاکره و گفتگو می باشد.
( توضیح: شاید شاه به خاطر نداشت که از زمان شروع انقلاب صنعتی در اروپا، کشور های غربی با سعی و کوشش شبانه روزی خود، برای بوجود آوردن زیر بنای صنعتی و اقتصادی پیشرفته ای شروع به فعالیت نموده و با ابتکار و اختراع به دنبال بوجود آوردن صنایعی رفتند که تولیداتشان را هر چه بیشتر توسعه داده و ضمناً، هزینه آن تولیدات را تا حد ممکن پائین آورند؛ پس از سالها کوشش و صرف وقت و ایثار و از خود گذشتگی بالاخره توانستند به این هدف خود دست یافته و با در اختیار گرفتن بازارهای کشورهای خاور دور، خاور میانه و افریقا به منافع طویل المدتی دست یابند. حال شاه ایران به آنها گوشزد می کنند " کمر بندهای خود را محکم تر ببندید، چون دیگر نمی توانید برای کاری که انجام نداده اید پولی دریافت دارید!" برای درک بهتر این مطلب می توان به ذکر مثال ساده تری پرداخت: فرض می کنیم که کشاورزی در فکر ایجاد باغ بزرگ میوه ایست . او با آماده کردن زمینی در محل مناسبی، شروع به غرس نهال انواع میوه جات می کند. سالهای طولانی برای به ثمر رسیدن این نهال های کوچک زحمت میکشد ، به زمین آب و کود می دهد علفهای هرز را می کند و هر سال چند بار پای نهال را شخم می زند. در گرما و سرما از نهال حفاظت می کند. و برای جلوگیری از انگلهای خارجی اطراف نهال را سم پاشی می کند. بالاخره پس از مدتی این نهال ها به ثمر رسیده و زمان بهره برداری کشاورز ما شروع می گردد. او با ارسال میوه فراوان درختان باغ خود به بازار مصرف، به ثروت قابل توجهی دسترسی پیدا می کند. و ضمناً از این زمان به بعد کار و زحمت وی به حد اقل خود می رسد. حال اگر بخواهیم از منطق مورد نظر شاه پیروی کرده و به صاحب باغ میوه اخطار کنیم : " چون تو دیگر برای محصولات میوه باغت زحمت زیادی را متحمل نمی شوی! پس باید پول کمتری را از مشتریانت دریافت کنی!" آیا این طرز تفکرمی تواند مورد قبول تولید کنندگان قرار گیرد؟ مثلی است معروف ، گفته اند: " جواب گران فروش نخریدن است!" البته این موضوع در صورتی صادق خواهد بود که بتوان جنس مورد نظر را از تولید کننده دیگری ابتیاع نمود! ولی در آن زمان شاه می دانست تنها غرب استعمار گر است که می تواند نیاز های کشورش را بهر قیمتی که می خواهد تامین می کند، پس راه گریزی نیست، جز با خود کفا کردن کشور! )

اشپیگل: اتخاذ چه روشی را شاهنشاه به کشورهای صنعتی غرب پیشنهاد می فرمایند؟
شاهنشاه آریا مهر: پیدا کردن سایر منابع انرژی. چرا شما ذغال سنگ خودتان را استخراج نمی کنید؟ شما درباره آلودگی صحبت می کنید، در این صورت چرا این همه صنایع را در کشورتان مجتمع می سازید؟ برای وسعتی که دارید بسیار زیاد است من از شما دعوت بعمل می آورم بکشور من بیائید ما برای کارخانه هائی که ذغال سنگ و یا نفت می سوزانند و ایجاد آلودگی خواهند کرد وسعت بسیار زیادی داریم. جانشین نمودن نفت برای تولید گرما و نور و یا تولید نیروی برق بایستی بوسیله یک نوع جدید انرژی فی المثل نیروی اتمی صورت پذیرد. خیلی زود من امیدوارم انرژی خورشیدی یا انرژی دیگری برای آن مقصود پیدا شود. مانند تهیه ئیدروژن از آب و تولید " هلیوم" و یا چیزی شبیه به آن بدیهی خواهد بود.
( توضیح: الف، این طور به نظر می رسد که شاه فقید تصور نموده اند، آلودگی فضا مربوط به کوچکی و بزرگی وسعت یک کشور دارد؟ یعنی چون وسعت کشورهای غربی کم است و کارخانجات صنعتی فراوان آنها با سوزاندن نفت و ذغال سنگ ایجاد آلودگی می کند ، پس با انتقال این صنایع به ایران که وسعت بیشتری دارد ، میزان آلودگی فضا کمتر خواهد شد! این طرز برداشت از آلودگی فضا نمی تواند درست باشد. اولاً چرا رهبر کشور ایران سعی کرده است آلودگی صنایع غرب را به ایران که در بین چند سلسله جبال بلند محصور شده است، منتقل نماید؟! ثانیاً چون فضای اطراف کره زمین بهم مربوط است. لذا آلودگی هوای هر منطقه از کره زمین، در نهایت به آلودگی بیشتر همه فضای اطراف زمین منجر خواهد شد. ب، منظورشاه از اشاره به تهیه ئیدروژن از آب و تولید هلیوم چه بوده است ؟ درحالیکه کاملاً مشخص است که ایشان اطلاع دقیقی از موضوع ندارد؟! شاید منظور ایشان عبارت از ترکیب ئیدروژن با اکسیژن است که تولید مقداری نیروی برق کرده و کمی آب ایجاد خواهد شد! از این واکنش محققین پیش بینی کرده اند که می توانند اتومبیلهائی را که با برق باطری کار می کنند به حرکت در آورند ؟ )
اشپیگل: در مخاصمات خاور میانه بعضی از کشورهای تولید کننده نفت سعی داشتند از نفت بعنوان یک سلاح سیاسی برای انجام هدفهای قاطع سیاسی استفاده نمایند، گو اینکه شما فرموده اید که تسلط و نفوذ کشورهایی که ذخایر غنی نفتی دارند بایستی جایگزین نفوذ غرب گردد. آیا این هدف به منزله یک هدف جاه طلبانه تر سیاسی نیست؟
شاهنشاه آریا مهر: تسلط و نفوذ بر چه چیزی؟ من هرگز چنین چیزی را نگفته ام آنچه را که من گفته ام این است که اگر شما قادر نباشید به کشورهای در حال توسعه کمک کنید برخی از کشورهای تولید کننده نفت خواهند توانست این نقش را ایفا نمایند. انجام این نقش به عهده کشورمن نخواهد بود زیرا ما 32 میلیون نفر جمعیت داریم لکن برخی از این کشورها به اندازه ای ثروتمند هستند که نمی دانند با پولشان چه بکنند؟ پول بایستی بیک سازمان بین المللی مانند بانک سپرده شود این کشور ها خواهند توانست سود پول خود را دریافت دارند و بانک هزینه طرحهائی را تامین خواهد کرد که شما مردم دیگر قادر به تامین آن نیستید.
( توضیح: کشورهای غربی با چاپیدن ثروتهای کشورهای عقب نگداشته شده در چند قرن گذشته موفق گردیده اند به ناز و نعمت و رفاه اجتماعی و شکوفائی اقتصادی برسند! حال چگونه شاه می خواهد غربیها دست از منافع خود برداشته و به فکر کمک به کشورهای درحال توسعه بیافتند! ؟ بهترین راه کمک به کشورهای در حال توسعه ، خود کفا کردنشان از لحاظ تامین نیاز های خودشان است! ولی چگونه؟ )
اشپیگل: آیا فکر می فرمائید قیمت نفت خام به میزانی که اکنون تعیین کرده اید بایستی قیمت نفت طی چند سال آینده باشد یا اینکه فکر می فرمائید این قیمت بایستی باز هم افزایش بیشتری یابد؟
شاهنشاه آریا مهر: خوب، این بسته است به آنکه چه نوع تورمی شما می خواهید بردوشهای ما حمل نمائید! چرا ما بایستی قدرت خرید نفت خودمان را درصورتی که استفاده از آنرا به نحوی که انجام می دهیم ادامه دهیم در عرض سی سال آینده نقصان پیدا کرده و تمام خواهد شد از دست بدهیم؟ من توصیه می کنم که ما از این نفت برای مصارف پترو شیمی، برای مصارف طبی و تهیه پروتئین که قدرت بیشتر و کالری و ویتامین به آنچه ما می خوریم می دهد استفاده نمائیم و در عوض نفت ما سیصد سال دوام خواهد یافت.
اشپیگل: ولی با وجود این قیمت ها افزایش می یابد و در نتیجه مبالغ هنگفتی از پول غرب بسوی کشورهای تولید کننده سرازیر می شود. تنها از آلمان 20 بیلیون مارک در سال، چگونه این کشور ها خواهند توانست یک چنین سرمایه عظیمی را جذب نمایند؟
شاهنشاه آریا مهر: من می توانم از جانب خویش صحبت کنم. ما کلیه این سرمایه را در کشور خودمان سرمایه گذاری و خرج خواهیم کرد. ما بایستی این کار را در نهایت حزم و احتیاط انجام دهیم و موجبات تورم زیادی را فراهم نیاوریم تا هنگامی که تاسیسات زیر بنایی آماده دریافت صنایع بیشتر را پیدا نمایند و تا موقعی که ما کارگران ماهر پیدا نکرده ایم می توانیم براحتی در خارج کشور سرمایه گذاری نمائیم.
( توضیح: یعنی شاه فقید به غرب می فرمایند، نگران نباشید! تا هنگامیکه تاسیسات زیربنایی درایران آماده نشده است و کارگران ماهر پیدا نکرده ایم، ما ثروتهای نفتی خود را در خارج سرمایه گذاری خواهیم کرد! در نتیجه اظهارات شاه فقید ، غرب تصمیم گرفت بهر طریقی که ممکن است جلوی ایجاد تاسیسات زیر بنایی را در ایران بگیرد! آیا با بروز انقلاب، غرب به هدف مورد نظر خود دست نیافت؟ ضمناً هرقدر بهاء نفت بالاتر رود بهمان میزان و یا حتی بیشتر، بهاء کالای وارداتی مورد نیاز کشورهای غیر صنعتی بالاتر خواهد رفت بنابراین، همه دلار های نفتی واردشده به کشورهای نفتخیز دوباره با بهره اش به کشورهای صنعتی باز گشته و خواهد گشت!)
اشپیگل: ما در باره نقشه های شما دایر بر ایجاد صنایع اتومبیل سازی در کشورتان مطالبی شنیده ایم ! این اقدام در موقعی که صنایع اتومبیل در کشور ما فی المثل بخاطر کمبود مواد نفتی و قیمت های سنگین نفت دچار مشکلاتی شده است و شما از طرف دیگر ایجاد صنعت اتومبیل سازی را در کشورتان در ذهن می پرورانید بنظر عجیب می آی! این اتومبیل ها هنگامی که ذخایر نفتی رو به نقصان گذارند با چه چیزی بحرکت در خواهند آمد؟
شاهنشاه آریا مهر: ما دو دلیل بسیار خوب برای ایجاد صنایع اتومبیل سازی داریم. اول، آنکه هیچ کشوری در جهان نمی تواند فولاد را به قیمتی که ما می توانیم تهیه کنیم تهیه نماید چه ما دارای معادن سنگ آهن فراوان و گاز طبیعی هستیم و از این طریق می توانیم فولاد را به نصف قیمتی که شما تولید می نمائید تولید کنیم . دلیل دوم، فواصل بسیار بعید در کشور ماست که کشوری کوهستانی است و نمی توان در همه جا از وسائط نقلیه برقی استفاده نمود. در ده سال آینده جمعیت کشور ما به بیش از 45 میلیون نفر افزایش پیدا خواهد کرد و در عرض ده سال آینده قدرت خرید ما فوق العاده زیاد خواهد شد و در آمد سرانه ما مساوی در آمد سرانه امروزی شما در آلمان خواهد گردید.
( توضیح: لطفاً با دقت بیشتری به دلایل شاه توجه کنید! شاه، جواب مصاحبه گر در مورد راه بری این اتومبیل ها پس از تمام شدن ذخایر نفتی را نداده است!
در مورد تهیه فولاد به قیمت ارزان ! در همان زمان و حتی تا سال 1357، برابر مدارک رسمی، فولاد تولید شده در کارخانجات ذوب آهن اصفهان و نورد اهواز نه از لحاظ مرغوبیت و نه از لحاظ قیمت قابل مقایسه با تولیدات فولاد کشورهای غربی، ژاپن و حتی کره جنوبی نبوده و هنوذ هم پس از گذشت 32 سال از آن زمان نیست! معلوم نیست که این اطلاعات نادرست را چه کسی در اختیار شاه فقید گذارده بود ؟
در مورد فواصل بسیار بعید در کشور و کوهستانی بودن ایران ، شاه فقید اشاره نموده است که نمی توان از وسائط برقی استفاده نمود! یعنی حتی نمی توان از ترن برقی استفاده نمود! شاه فقید ادامه داده است که چون جمعیت ایران در ده سال آینده به 45 میلیون نفر افزایش می یابد، و در آمد سرانه ما مساوی درآمد سرانه امروزی آلمان خواهد گردید، پس می توان از اتومبیلهای ساخت ایران استفاده نمود! الف،اگر در آمد سرانه مردم ایران در ده سال آینده به در آمد سرانه فعلی( سال 1974 م) آلمان می رسید، با توجه به میزان تورم سالیانه باز هم ایران ده سال از آلمانها عقب تر بود و لذا بهبود آن چنانی در وضع رفاه ملت ایران رخ نمی داد! ب، تنها به دو طریق ممکن بود قدرت خرید کشور ایران بالا رود: اول، استخراج نفت بیشتر و فروش آن به کشورهای دیگر! دوم، توسعه تولیدات غیر نفتی در داخل کشورمان؛ صدور نفت بیشتر خلاف اظهارات شاه است که می گوید حیف است از نفت برای تولید برق و گرم کردن منازل استفاده شود! پس تنها با توسعه تولیدات داخلی است که می توان ارز مورد نیاز را برای بالا بردن قدرت خرید بدست آورد!؟ در این مورد شاه چه برنامه ای را ارائه کرده بود!؟ )
اشپیگل: آیا در نظر دارید اتومبیل های ساخته شده را در بازارهای جهان برای فروش عرضه دارید؟
شاهنشاه آریا مهر: چرا که نه؟ زیرا چه کسی خواهد توانست با قیمت های ما رقابت بعمل آورد؟
( توضیح: شاه با وجود اینکه می داند که تاسیسات زیر بنائی و کارگران ماهر برای راه اندازی صنایع کشور در اختیار ندارد! باز هم تکیه به قیمت های ارزان تولیدات کشور خود دارد! نگاهی به اتومبیلهای مونتاژ ایران خاصه " پیکان" که باوجود گذشت 40 سال از تاریخ شروع صنعت مونتاژ در ایران ، نه تنها از لحاظ مرغوبیت و قیمت قابل مقایسه با اتومبیلهای مشابه در سطح دنیا نمی باشد! بلکه هنوز هم بیش از 70 در صد قطعات تشکیل دهنده این اتومبیلها از خارج وارد ایران می شود! پس چگونه شاه فقید صحبت ارزان بودن قیمت های خود رامی کند؟!)
اشپیگل: آیا وضع نفت در آن موقع مانع از انجام این نقشه ها نخواهد گردید؟
شاهنشاه آریا مهر: نه به آن حد، زیرا در شهر ها اتومبیلهای برقی جانشین موتورهای بنزینی خواهند شد و یا سیستم حمل و نقل دسته جمعی بایستی به الکتریسته تبدیل گردد. مانند تک ریل ها روی زمین یا اتوبوس های برقی و بعلاوه طی دوران تمدن بزرگی که مردم کشور ما در پیش دارند لااقل دو یا سه روز تعطیل در هفته خواهند داشت.
( توضیح: در چند سطر بالاتر شاه فقید اظهار کرده است: در همه جا نمی توان از وسائط نقلیه برقی استفاده نمود! در حالیکه در اینجا صحبت تبدیل سیستم حمل و نقل دسته جمعی به برقی رامی کند!)
اشپیگل: دو یا سه روز تعطیل در هفته ؟
شاهنشاه آریا مهر: بله.
اشپیگل نظر شما سه روز کار در هفته است؟
شاهنشاه آریا مهر: بایستی یک چنین روزی بیاید با اتوماسیون صنایع و جمعیت روز افزون بایستی این کار عملی شود.
( توضیح: در حالیکه مردم کشور ایران به تازگی شروع به " تاتی تاتی" کردن کرده و لنگ لنگان به سوی صنعتی کردن کشور قدم بر می داشتند، شاه فقید صحبت سه روز تعطیل در هفته و رسیدن به تمدن بزرگ را می کنند! ؟ چگونه ممکن است کودکانی را که به تازگی کودکستان را شروع کرده اند، یکشبه دردانشگاه ها پذیرفت! ؟ این تمدن بزرگی که شاه در باره اش کراراً صحبت کرده است، دارای چه مختصاتی است!؟ ملت ایران در چه زمانی و از چه طریقی خود را با مختصات این تمدن بزرگ آشنا کرده و نحوه رسیدن به آن را فرا خواهد گرفت ؟! )
اشپیگل: تنها در نتیجه همکاری های صنعتی بین المللی انجام آن میسر خواهد بود، چه سهمی را آلمان می تواند برای منافع دو کشور ایفا نماید؟
شاهنشاه آریا مهر: ما از آمدن شما برای انجام یک معامله مشترک جهت ایجاد کارخانه ای استقبال می کنیم به ظرفیت 25 میلیون تن تصفیه و فرآوردهای آن. در وهله دوم، فی المثل هوخست آلمان بسادگی می تواند یکهزار میلیون دلار در کارخانه ای برای تولید آنچه در آلمان تولید می نمودند و یا بایستی علاوه بر آنچه که واقعاً اکنون در آلمان انجام می دهند انجام دهند سرمایه گذاری نماید.
اشپیگل: ما اطلاع داریم که تنها در گذشته با شرکت های آلمانی درحصول توافق شرایط تجاری اشکال داشته اید. فی المثل با فولکس واگن که شما به آنها پیشنهاد تاسیس یک کارخانه را در کشورتان داده بودید و ظاهراً آنها علاقه ای به انجام این کار نداشتند.
شاهنشاه آریا مهر: آنها بایستی می آمدند، آنها بجای آنچه که امروز بدست می آوردند یک منفعت 5 درصدی نیز می توانستند داشته باشند.
اشپیگل: گزارش داده شده بود که حتی "دیملر – بنز" از ریسک کردن برای سرمایه گذاری مبلغی معادل دو یا سه میلیون مارک سرباز زده است.
شاهنشاه آریا مهر: این برای یک ماشین پرس بزرگ بود که اطاق اتومبیل را می سازد.
اشپیگل: آیا معتقدید که صنایع آلمان بطور کلی از سرمایه گذاری در کشور شما بیمناک است؟
شاهنشاه آریا مهر: خیر- خیر، از سرمایه گذاری در کشور من بیمناک نیستند، تنها بیش از حد علاقمند به سرمایه گذاری در کشور خودشان می باشند.
( توضیح: در مورد چهار سئوال پیشین مصاحبه گر، لازم به تذکر است که: با توجه به کمبود کارگر ماهر و متخصص در ایران و با آگاهی از بهره دهی مثبت ناچیز کارگران ایرانی در برابر دستمزدی که دریافت می کردند، و میزان ضایعات در حال تولید که چندین برابر ضایعاتی است که در یک کشور صنعتی رخ می دهد و سایر هزینه های مربوط به ایجاد تاسیسات زیر بنایی و حمل مواد خام، ماشین آلات و غیره به ایران و از همه مهمتر مشکلات بندری و اسکله های محدود موجود در بنادرکه منجربه توقف طولانی کشتی های تجارتی در لنگرگاه های ایران و پرداخت مبالغ گزافی به عنوان " سور شارژ تاخیر دربنادر" به کشتی های تجارتی می گردید؛ علاوه بر این ها، عدم آمادگی جاده های اسفالته برای انتقال کالا بوسیله تریلی های بزرگ از بنادر به داخل کشور و مراکز صنعتی؛ همگی دست بدست هم داده و ارزش تمام شده کالا های تولیدی را بالاتر از ارزش آن در سطح جهانی قرار می داد. در نتیجه، این مشکلات و کمبود ها مانع سرمایه گذاری شرکت های صنعتی در ایران می گردید. برای ثبوت عرایضم، کافی است اشاره شود که از سال 1344 - 1357 حتی یک شرکت خارجی حاضر به سرمایه گذاری در ایران نگردید!
در مورد سه روز تعطیل در هر هفته مورد نظر شاه ! نویسنده این نوشته، که بالغ بر 30 سال در کارهای صنعتی در ایران مشغول کارهای سازندگی و اجرایی بوده و ضمناً پایه گذار صنعت سنگین کشتی سازی و تعمیرات کشتی در ایران است. به این نتیجه رسید که میزان بهره دهی یک کارگر به اصطلاح ماهر ایرانی بر مبنای مقیاس 1 تا 10 در هیچ زمانی بیش از 2 از 10 نبوده است در حالیکه بهره دهی یک کارگر ژاپونی یا آلمانی 9 از 10 . کره ای 8 از 10 و انگلیسی، آمریکایی، ایتالیایی، و هندی 6 از 10 می باشد . بنابراین حتی اگر ظاهراً دستمزد و مزایای قانونی یک کارگر ایرانی کمتر از کارگران مشابه خارجی باشد ، ولی با توجه به میزان بهره دهی آنها، هزینه کل یک کارگر ایرانی بمراتب بیشتر خواهد بود. متاسفانه شاه فقید و مشاوران و مسئولان کشورمان هیچوقت به این نکات بسیار حساس که پایه واساس صنعتی شدن یک کشور را تشکیل می دهد توجهی نکرده بودند و نمی کنند. علاوه بر مشکلات ذکر شده در بالا، به مشکل دیگری که متاسفانه از تراوشات مغزی شاه فقید سرچشمه گرفته بود، یعنی سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ( کدام سود!؟) باید اشاره نمود که این ابتکار! باعث شد، سد بزرگ تری را در برابر پیشرفت صنایعی که شاید قابلیت رقابت با سایر کشور ها را ممکن بود در آتیه بدست آورند، بوجود آورد! )
اشپیگل: عقیده شاهنشاه در باره معامله عظیم گاز که بکشورهای غربی پیشنهاد فرمودید چیست؟
شاهنشاه آریا مهر: ما مشغول حفر دو چاه دیگر در منطقه ای بنام کنگان هستیم و اگر این چاهها انتظارات ما را برآورده سازند ما قطعاً خواهیم توانست ادعا کنیم که بزرگترین منابع گازی سراسر جهان را در اختیار داریم و از نظر کشور هیچگونه شکی وجود ندارد این منابع باندازه ای بزرگ خواهند بود که بسادگی می توان چهل هزار میلیون متر مکعب گاز در سال به اروپا صادر کرد.
( توضیح: شاه در تمام اوقات صحبت از استخراج نفت و گاز و صدور آن به میزان بیشتری را می کند!)
اشپیگل: اما پروژه هائی باین اندازه و وسعت تنها موقعی می توان از عهده انجام آنها برآمد که قدرت اقتصادی شرکای شما در اروپای غربی سالم و دست نخورده باقی بمانند. افزایش ناگهانی قیمت نفت این قدرت اقتصادی را مورد تهدید قرار می دهد و از یکسو موجبات رکود بیکاری را فراهم آورده و از سوی دیگر تورم ببار می آورد. با به آتش کشیدن صنایع غرب شما به خط – مشی هدفهای خود زیان وارد خواهید ساخت.
شاهنشاه آریا مهر: خیر، زیرا در درجه اول ما مقادیر معتنالهی پول نفت را صرف خرید کالا های شما و یا سرمایه داری در خارج خواهیم کرد و باین طریق سیل پول نفت بسوی کشور های غربی سرازیر خواهد شد.
( توضیح: کل در آمد نفتی کشور ایران از سال 1344 – 1352. که این مصاحبه انجام گرفته است، بالغ بربیست و دو میلیارد نهصد نوزده میلیون هشتصد و شصت و نه هزار دلار بوده است.{ این آمار از پنج جلد گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی که به وسیله کتابخانه دربار شاهنشاهی در سال 1356 تدوین و بچاپ رسیده است استخراج شده است} در حالیکه کل واردات کشور در همان مدت بالغ بر هجده میلیارد و نه میلیون دلار ذکر شده است. کل صادرات غیر نفتی ایران در 9 سال گذشته دو میلیارد هشتصد شصت و چهار میلیون دلار بوده است. با کسر ارزش واردات از کل درآمد نفتی و غیر نفتی ایران در 9 سال مورد نظر، ملاحظه می گردد که کل در آمد خالص ایران در زمان مورد گفتگو در حدود شش میلیارد هشتصد و هشتاد و چهار میلیون دلار می گردید. اگر خرید های نظامی را که در جزو واردات کشور منظور نگردیده است از مبلغ در آمد خالص کشور کسر نماییم ، و به آن بذل و بخشش های ملوکانه را که به کشور هایی نظیر هندوستان، سیلان، سوریه، اردن و غیره پرداخت می کردند اضافه کنیم، مشاهده می شود که نه تنها ذخیره ارزی برایمان باقی نمانده بود بلکه میلیونها تن از ذخایر نفتی کشورمان نیز کسر شده است. حال سئوالی را که در مقابل اظهارات شاه می توان مطرح نمود: با کدام پول خیال سرمایه گذاری در خارج را داشتید؟! )
اشپیکل: آیا می توانید سرمایه گذاری در آلمان غربی را در مورد کارخانه های تصفیه جایگاه های بنزین یا حتی صنایع اتومبیل سازی در نظر مجسم فرمائید؟
شاهنشاه آریا مهر: بلی، من می توانم، البته بسته باین است که چه بدست ما می آید. صنایع پتروشیمی مورد علاقه و توجه ماست تنها داشتن جایگاه های پمپ بنزین کافی نیست چرا ما نباید قسمتی از سهام " بایر " را داشته باشیم.
اشپیگل: آیا قسمتی از سهام دایملر- بنز یا فولکس واگن را؟
شاهنشاه آریا مهر: بله، یک چنین چیزی چرا نه و این درباره سایر کشورهای اروپایی نیز صادق است. ما مایل هستیم با " او- ای- سی- دی" وارد مذاکره شویم و این بستگی به پیشنهاداتی دارد که بما خواهد داد و اگر شما مسائل را جدی تلقی کنید من فکر می کنم ما بتوانیم این تحول دوران کشف منابع جدید انرژی و دوران صنعتی نمودن کشور ما را هم آهنگی بخشیم.
( توضیح: شاه ایران تصور می کردند که با چندر غاز درآمد نفتی ایران که چندی بعد رو به تمام شدن می گذارد، می تواند در همه صنایع کشورهای غربی شریک شوند؟! متاسفانه به این هم قناعت نکرده و قبل از شریک شدن شروع به دادن دستورات به سران کشورهای غربی نموده و برایشان تکلیف تعین می کرد!؟)
اشپیگل: اما در کشور ما مردم نگران هستند. حدس زده می شود که در ماه فوریه تعداد بیکاران ما در نتیجه بحران انرژی یه 750 هزار نفر بالغ گردد.
شاهنشاه آریا مهر: بله، اما شما دو میلیون و سیصد هزار کارگر خارجی در آلمان دارید، 15 سال قبل من به پروفسور ارهارد گفتم آنچه را که شما در آلمان انجام می دهید به عقیده من صحیح نیست. زیرا ما برای همیشه بصورت یک کشور عقب افتاده درجه 3 یا 4 باقی نخواهیم ماند. کشور ما نیز صنعتی خواهد شد و اگر موفق بانجام یک چنین کاری شویم از صنایع خودمان حفاظت و حمایت بعمل خواهیم آورد. اما شما آلمانی ها فقط هم خود را برای ساختن و باز هم ساختن در داخله آلمان متمرکز نموده بودید بنحوی که مجبور شدید دو میلیون و سیصد هزار کارگر خارجی را استخدام نمائید.
( توضیح: باوجود آنکه شاه 15 سال قبل به پروفسورارهارد مغز متفکر اقتصادی آلمان هشدار داده بود که روششان در توسعه صنایع آلمان و استخدام کارگران خارجی درست نبوده است! همان اشتباه را در ایران مرتکب شد و با توسعه سریع صنایع بدون آنکه به فکر تربیت کارگران ماهر و با تجربه به تعداد مورد نیاز باشد ، اجباراً بالغ بر یک میلیون کارگر بنگلادشی، پاکستانی، هندی، فیلیپینی و اروپائی را استخدام نموده و وارد کشور کردند. متاسفانه اکثر آنها در حد یک کارگز غیر حرفه ای و بی تجربه بودند که نه تنها کمکی به بالابردن استاندارد تولیدات صنعتی کشورمان نکردند. بلکه پرداخت حقوق و مزایای سنگین آنها، بهاء تولیدات داخلی را در مقایسه با تولیدات مشابه خارجی بالا برد و امکان حتی، یک در صد رقابت را نیز از میان برد.)
اشپیگل: این موضوع را می توان از لحاظ تاریخی توجیه کرد زیرا صنایع آلمان پس از دو جنگ جهانی تقریباً تمامی سرمایه خود را که در خارج به جریان انداخته بودند از دست دادند و شاید بهمین علت از سرمایه گذاری مجدد در کشورهای خارجی اندکی بیمناک بوده اند.
شاهنشاه آریا مهر: من این حرف را نخواهم زد زیرا اینکه آلمان ها نمی بایست جنگ براه می انداختند که شکست بخورید. گفتنش بسیار آسان و بی دردسر است با این وجود این کفاره ای است که شما می دهید.
( توضیح: شاه باوجود اینکه هنوز با آلمان شریک نشده است، چون معلمی به آنها درس اقتصاد، کشورداری و اخلاق می دهد!)
اشپیگل: اعلیحضرتا شما توضیح دادید که نفت آنقدر با ارزش است که تا وقتی ذخایر عظیم ذغال سنگ برای بهره برداری وجود دارد نباید نفت را برای گرم کردن خانه ها و روشن کردن لامپهای الکتریکی بهدر داد. آیا ترس از آن ندارید که سیاست گرانی قیمت های نفت شما سرانجام در آینده دور باعث خواهد شد که کشورهای غربی فکر کاملاً بکری در مورد انرژی بکنند و سنگهای رستی دارای نفت، شنهای قیر اندود، انرژی اتمی، مایع کردن ذغال سنگ و غیره را توسعه دهند بدین منظور که پیش از آنکه کشور شما از درآمد نفت خود کاملاً عمران و توسعه پیدا کند از شما مستقل و بی نیاز شوند؟
شاهنشاه آریا مهر: شما نمی توانید انرژی اتمی را که باین سرعت بارور می شود قبل از سال 1985 بمرحله تکامل در آورید.
( توضیح: ایشان این اطلاعات علمی را از چه منابعی در ایران بدست آورده اند؟)
اشپیگل: این درست است لیکن بعد از 1985 هم شما باید نفت خودتان را به فروش برسانید.
شاهنشاه آریا مهر: بچه شکل؟ من نفت را به شکل محصولات پتروشیمی می فروشم، من بشما آسپرین می فروشم، من بشما پروتئین می فروشم، من بشما نفت خام نمی فروشم.
( توضیح: این اظهارات، کاملاً باعمل کرد شاه در مورد اصرار به فروش نفت خام بیشتر تا زمان وقوع انقلاب مغایرت دارد! ضمناً آیا اصلح نبود که هر موقع توانستیم محصولات پتروشیمی و آسپرین و پروتئین را در ایران تهیه کرده و به بازار عرضه نمودیم ، در آن زمان صحبتش را بکنیم؟)
اشپیگل: تولید کالاهای پتروشیمی را می توان بر اساس نفت استخراجی از ماسه سنگهای آغشته به نفت و ماسه های قیری پایه گذاری نمود!
شاهنشاه آریا مهر: آیا شما در آلمان ماسه های قیری دارید؟ شما در آلمان ماسه های قیری ندارید.
اشپیگل: خیر لیکن کانادا مثل این ماده را دارد.
شاهنشاه آریا مهر: شما باید آنرا وارد کنید و همان قدر برای شما تمام می شود.
اشپیگل: در این صورت ما متکی به آمریکای شمالی خواهیم بود.
( توضیح: مصاحبه گر ناخود آگاه به شاه فقید اطلاع می دهد، کشورهای صنعتی جهان ترجیح می دهند متکی به کشور های غربی باشند تا به کشورهای خاور میانه! ولی دیدیم که شاه توجهی به اظهارات وی نمی کند!)
شاهنشاه آریا مهر: چرا از کشور ما وارد نکنید؟ بعلت همین امر است که من پیشنهاد سرمایه گذاری مشترک بر اساس 500 هزار بشکه در روز در کشورم دادم.
اشپیگل: همه اینها یک خیال بافی وسیع درباره سرمایه گذاریهای مشترک است. معامله در محصولات پتروشیمی، توسعه منابع جدید انرژی، تاسیس صنعت اتومبیل سازی. آیا طرحهایی هم برای بکار بردن عایدات نفت در صنایع اسلحه سازی در کشور خود دارید؟
( توضیح: مصاحبه گر با اظهارات خود آب پاکی را بر روی شاه می ریزد! ولی متاسفانه نه شاه و نه اطرافیان و مشاوران شاه متوجه نمی شوند! ضمناً با زرنگی تمام سعی کرده است شاه فقید را وادار به ابراز هدفهای محرمانه کشورش در مورد امور نظامی و توسعه صنایع و بهبود وضع اقتصادی و غیره نماید!)
شاهنشاه آریا مهر: بله.
اشپیگل: چرا هم اکنون اینقدر خرج اسلحه می کنید؟ 26 در صد بودجه. دشمن کجاست؟
شاهنشاه آریا مهر: خوب، این همان مسئله است که چرا آلمان و یا فرانسه اینقدر پول صرف تسلیحات می کنند.
اشپیگل: چون آنها همسایگانی در شرق دارند که مقاصد آنها همواره روشن نبوده است.
شاهنشاه آریا مهر: آیا آنها بشما حمله می کنند.
اشپیگل: امیدواریم این طور نباشد.
شاهنشاه آریا مهر: پس چرا این پول ها را خرج می کنید؟ من هم این پول ها را عیناً بهمان دلیل خرج می کنم. بهیچوجه حاضر نیستم خودم را به دست تصادف بسپارم . دوستانی دارم و سعی می کنم دوستان دیگری هم بدست بیاورم، لیکن ما نمی توانیم صرفاً به اتحادیه ها تکیه کنیم، بعضی وقت ها ممکن است ما را مایوس کنند. یک چیز دیگری: آیا همه قبول دارید که جنگ اکتبر با اسرائیل یک واقعه شگفت آور بود؟ مقدار سلاح و سلاح مدرن که علیه اسرائیل بکار گرفته شد. آیا شما و یا حتی اسرائیلی ها چنین واقعه را انتظار داشتند؟ همه دچار شگفتی شدند از این رو من بهیچ وجه تسلیم قضا و قدر نمی شوم ما نباید به کسی جز خودمان متکی باشیم.
( توضیح: شاه فقید یک مطلب بسیار مهم و اساسی را در مورد هزینه تسلیحاتی کشورهای صنعتی پپشرفته غربی در نظر نگرفته است! کشورهای صنعتی به گونه خود کفا در ساختن سلاح مورد نیازشان دست داشته و نیازی به وارد کردن این سلاح از سایر کشورها که باعث خروج ارز کشورشان می گردد ندارند. هر گونه تولید صنعتی در داخل کشور، باعث ایجاد کار و شکوفائی اقتصادی می گردد. درحالیکه سفارش و خرید سلاح از خارج کشور نه تنها باعث خروج ارز می شود، بلکه بهاء پرداختی برای خرید ازسایر کشورها، نیز چندین برابر ارزش واقعی سلاح تولید شده در داخل کشور می باشد! ضمن اینکه ریش و قیچی را به دست کشور تولید کننده سلاح داده ایم. بارها به تجربه آموختیم که کشورهای صنعتی همیشه به قول و قرار های خود عمل نخواهند کرد، و آن روزی که محتاج به پشتیبانی آنها باشیم، به ما پشت کرده و خواهند کرد! ضمناً شاه صحبت از دوستانی که دارد می کند! کدام دوستان؟ ملک حسین پادشاه اردن! ملک حسن پادشاه مراکش! و یا پادشاه مخاوع یونان که ماهیانه از شاه مقرری دریافت می کرد!؟ همه اینها پس از خروج شاه فقید از ایران به او پشت کردند)
اشپیگل: آیا در اطراف منطقه خلیج فارس مسئله امنیتی وجود دارد؟
شاهنشاه آریا مهر: نه باین زودی ها لیکن احتمال آن وجود دارد چون می بینید که در یک کشور ثروتمند مانند بعضی از این شیخ نشین ها پول فراوان است و تعداد نفوس آن بسیار کم است این کشورها باید بهشت باشند لیکن می دانیم که فعالیت های خرابکارانه زیر زمینی وجود دارد.
( توضیح: شاه نگران امنیت در شیخ نشینهای خلیج فارس است، در حالیکه غافل از امنیت در کشور خودش می باشد! 32 سال از ان تاریخ گذشته است. همه مالکان شیخ نشینها در سر جای خود نشسته اند! و تنها شاه و رژیمش که نگران حال دیگران بود، دیگر وجود خارجی ندارد!)
اشپیگل: هرگاه کشورهای پان عرب تند رو یکی از شیخ نشین های اطراف خلیج فارس را تصرف کنند، آیا ایران مداخله خواهد کرد؟
شاهنشاه آریا مهر: هرگاه از طرف کشور های درگیر از ما تقاضای مداخله نشود پیش بینی این امر مشکل است. من پیشنهاد عقد قرار داد منطقه ای، موافقت نامه، عهد نامه ( هرچه که می خواهید اسمش را بگذارید) برای امنیت و یک پارچگی این منطقه کرده ام. تا بحال پاسخی دریافت نداشته ایم.
مدخل آبهای خلیج فارس برای ما امر مرگ و زندگی است. باز نگهداشتن این راه با، یا بدون همکاری سایرین، یک پاسخ دیگری به سئوال شما است که چرا اینقدر خرج امور دفاعی خود می کنیم.
( توضیح: اظهارات شاه را می توان به این گونه تفسیر نمود: که، کشور ها و شیخ نشینهای سواحل خلیج فارس، به علت تحریکات انگلستان، چون اعتمادی به اظهارات و خواسته های شاه ایران ندارند، لذا حاضر به عقد قرارداد و عهد نامه با ایران نیستند!
ضمناً در سال 1990 شاهد بودیم که تجاوز کشور" پان عرب تندرو" عراق به کویت، چگونه پاسخ داده شد! در هیچ زمانی غربیها اجازه نخواهند داد که یکی از کشورهای خاور میانه خود را به صورت " پدر خوانده" سایر کشورهای منطقه تصور کند!)
اشپیگل: لیکن در سواحل خلیج فارس شیخ نشینهای کوچکی هستند که پول حاصله از نفت خود را صرف درگیری در مناقشات خاور میانه می نمایند. در اروپا بعضی از مردم می ترسند مبادا شیخ نشین ها وسوسه شوند که بیلیونها دلار و مارک و پوند خودرا برای تهدید سیستم پولی غرب بکار برند تا بلکه منافع سیاسی در مناقشه با اسرائیل عایدشان گردد.
شاهنشاه آریا مهر: خوب، من واقعاً نمی دانم، بطوریکه ملاحظه می کنید درباره مسئله یهود یک جنبه خیلی احساساتی وجود دارد. هرگاه این مسئله حل و فصل شود و امیدوارم در کنفرانس ژنو اینطور بشود دیگر در آن صورت بهیچوجه دلیلی وجود ندارد که اقدام به انجام کاری کنند که شما از آن بیم دارید.
اشپیگل: هم اکنون از روی تعصب قذافی درخواست کرده که انقلابی علیه جنایت صلح با اسرائیل براه بیافتد.
شاهنشاه آریا مهر: من این حرف را از رادیو شنیدم لیکن شما نباید هر چه قذافی می گوید جدی بگیرید.
اشپیگل: ما باید او را جدی بگیریم چون او قسمت عمده نفت مورد نیاز آلمان را تامین می کند.
شاهنشاه آریا مهر: از آن لحاظ بله، لیکن او باز هم نفت خود را می فروشد و همین حرفها را هم می زند. هرگز از این حرکات دست نکشیده است.
اشپیگل: اما شما چگونه این وضع ضد و نقیض را توجیه می کنید؟ از طرفی یک نوع اتحادی بین کشورهای مسلمان وجود دارد و از طرف دیگر مسئله اورشلیم ظاهراً همان ارزش را برای شما ندارد که برای ملک فیصل پادشاه عربستان سعودی دارد.
شاهنشاه آریا مهر: شاید این یک موضوع شخصی باشد نباید فراموش کرد که اولً، اورشلیم برای همه مسلمانان جالب توجه است و دوم ، آنکه ملک فیصل از آغاز امر جزو نمایندگی کشورش در سازمان ملل بوده و همه می دانیم که قبل از 1947 اورشلیم یک شهر بین المللی اعلام گردید. مسلمانان چگونه می توانند این مطلب را قبول کنند که اماکن مقدسه در دست غیر مسلمانان باشد. همانطور هرگاه رم هم تحت تصرف مذهب دیگری غیر از مسیحی بود این امر شگفت انگیز بود و این وضع چگونه مورد قبول شما واقع می گردید؟ ملک فیصل گفته قبل از فوت باید در اورشلیم نماز بگذارد.
( توضیح: مشاهده کردیم که، ملک فیصل مرد و نماز گذاردن در اورشلیم را با خود به گور برد! )
اشپیگل: اما شما قبول نمی کنید که نفت را بعنوان سلاح برای یک چنین هدف سیاسی و یا مذهبی مانند تصاحب اورشلیم مورد استفاده قرار دهید؟
شاهنشاه آریا مهر: خیر فقط در صورتی که برای کشورم در جنگ بودم چنین کاری را می کردم لیکن استفاده از این سلاح ممکن است خطرناک و غیر ضروری باشد زیرا که هرگاه شما به آن عادت کردید دیگر این سلاح قابل استفاده نخواهد بود.
( توضیح: دیدیم که تعطیل صدور نفت در ایران در سال 1357 یکی از عللی بود که باعث سقوط سلطنت پهلوی و تغییر رژیم ایران گردید! ولی اثری در روی کشورهای صنعتی باقی نگذارد! بنابر این آیا می توان از تحریم نفت به عنوان سلاح استفاده نمود؟)
اشپیگل: باز هم مسئله اتحاد مسلمانان در بین است. موقعی شما گفتید: " اعراب می گویند ما مسلمان هستیم لیکن ما آریائی هستیم" مفهوم این جمله چیست؟
شاهنشاه آریا مهر" مفهوم آن این است که اعراب از نژاد سامی هستند. این موضوع بسیار عجیب و غریب است. یهودیان از نژاد سامی و اعراب هم از نژاد سامی هستند. ما آریائی هستیم و شما آلمانی ها نیز آریائی هستید.
( توضیح: درست است که در گذشته بسیار دور آریایی ها به سرزمین ایران روی آورده و در آنجا اسکان کرده-اند. ولی پس از تجاوزات نژاد های مختلف و اقامت طولانی در سرزمین ما چون: یونانی ها بالغ بر 120 سال، عربها 300 سال، مغولها 500 سال، ازبک ها ، ترکان عثمانی، بلوچ ها و غیره آیا هنوز هم نژاد ما ایرانیها همان آریایی خالص و دست نخورده است؟ علاوه بر این آیا برخورداری از نژاد آریایی چه امتیازی برای ایرانی ها در بر دارد!؟)
اشپیگل: بنابر این پیوندهای مذهبی بطوری که کشورهای عربی ادعا می کنند آنقدر قوی نیست؟
شاهنشاه آریا مهر: خیر، ملاحظه می کنید آنها می گویند: "ما اعراب" و نمی گویند " ما مسلمانان" در دنیا مسلمانان غیر عرب 6 یا 7 برابر مسلمانان عرب می باشند.
اشپیگل: فرمودید سلاح نفت را فقط باید یکبار بکار گرفت و نمی توان از آن برای همیشه استفاده کرد. آیا کشورهای تولید کننده نفت احساس ناراحتی نمی کنند که اکنون ظاهراً تمامی تمدن جهان غرب صنعتی شده، آنها را در اختیار خود دارد؟
شاهنشاه آریا مهر: نمی دانم، شما نمی توانید با تهدید اساس جهان را باین آسانی به لرزه در آورید تصور می کنم این مسلم است که شما نمی توانید چنین اقدامی بکنید.
( توضیح: متاسفانه عمر شاه در این دنیا باقی نبود که حدود دو دهه بعد مشاهده کند، چگونه تنها ابر قدرت جهان توانست با تهدید اساس جهان را به سادگی به لرزه درآورد؟!)
اشپیگل: لیکن درک این مطلب برای مردم اروپای غربی تکان دهنده بود که تا چه حد به منابع انرژی خاور میانه اتکاء دارند.
(توضیح: از دید مصاحبه گر، مهم نیست که همه کشورهای عقب نگه داشته شده برای ادامه حیات خود متکی به غرب باشند! مهم این است که چرا کشورهای غربی بایستی متکی به منابع انرژی خاور میانه باشند!؟)
شاهنشاه آریا مهر: زیرا که شما این اشتباه را مرتکب شدید که بدترین استثمار کننده و استعمار گر بوده اید شاید هم هرگز فکر آن را نکرده باشید شما با آن نفت ارزان همین کار را کردید.
هیچکس چنین چیزی را درک نکرد!
اشپیگل: ولی برخی از گزارشها حاکی از نوعی نارضائی در این مورد است. زمامداران عرب بمراتب کمتر مایل بوده اند قیمت هنگفتی را که شما از آن جانبداری کردید مطالبه کنند.
شاهنشاه آریا مهر: تنها یکی از آنها اینطور بوده است. عده ای دیگر از آنها قیمت بیشتری مطالبه کردند و بقیه از روش میانه ای که ما در پیش گرفتیم پیروی کردند.
اشپیگل: منظورتان از آن یکی، عربستان سعودی و شیخ یمانی است؟
( توضیح: مصاحبه گر تیز هوش و خبره و تربیت شده در حرفه اش ، شاه را وادار به ذکر نام می کند!)
شاهنشاه آریا مهر: بله.
اشپیگل: روش عربستان سعودی را چگونه توجیه می کنید؟
شاهنشاه آریا مهر: ( لبخند می زنند)
اشپیگل: آیا این نگرانی وجود داشته است که کشورهای غرب ممکن است نتوانند از عهده پرداخت این قیمت زیاد برآیند؟
شاهنشاه آریا مهر: من باید در این مورد سکوت اختیار کنم زیرا هر کس عقیده اش محترم است.
اشپیگل: اعلیحضرتا- شما یکبار گفتید ایران در مدت زمان کوتاهی به یکی از پیشرفته ترین و نیرومند ترین پنج کشور جهان مبدل خواهد شد.
شاهنشاه آریا مهر: انرژی، پشتکار و پایمردی ملت ما برتری ما باستثناء این که . . حتی دیروز چند نفر تظاهر کننده دیدیم تصور کنید چند نفر ایرانی اگر واقعاً بشود گفت آنها ایرانی هستند علیه رهبر خود پس از این همه کارهائی که ما برای کشورمان انجام داده ایم به تظاهرات بپردازند این همان برتری است که ما در کشور خود داریم- همه کس از جان و دل پشتیبان رژیم است- ما تروریست داریم، شما هم تروریست دارید. شما هم در آلمان باند " بادرماینهوف" را دارید.
( توضیح: شاه فقید تصور می کرد، هر ایرانی که با افکار و عقاید ایشان هماهنگی ندارد پس او ایرانی نیست! ایشان همه کارهای انجام شده در کشور را بحساب خود منظورکرده! و فراموش کرده بود که وی قانوناً پادشاه غیر مسئول یک کشور مشروطه است و نباید در کارهای اجرائی دخالت کند! چند سال بعد در دوران انقلاب، همین مردم نشان دادند که چگونه از جان و دل پشتیبان رژیم سلطنتی نیستند(!؟ )
در مصاحبه دیگری که در همان ایام در " سن موریتس" با " پیتر اسنو" خبرگزار سیاسی تلویزیون تجارتی انگلستان انجام گرفت. شاه ایران چنین اظهار کرده است: " مردم و شاه ایران آنقدر بیکدیگر نزدیک هستند که خود را مانند اعضای یک خانواده احساس می کنند. من تصور می کنم مردم ایران همان احترامی را برای شاه خود قائل هستند که کودکان خانواده های ایرانی برای پدر خودشان قائلند. لطفاً به کلمه "کودکان" توجه بیشتری مبذول دارید! شاه فقید ملت ایران را به صورت کودکانی نابالغ فرض می کرده است! عیناً بهمان صورتی که آیت الله خمینی آنها را نابالغ، و خود را ولی فقیه می دانست!)
اشپیگل: به سئوال خود راجع به نیرومند ترین پنج کشور دنیا برگردیم. آیا چین را هم در شمار این پنج کشور می دانید؟
شاهنشاه آریا مهر: من از کشوری اسم نبردم ولی معمولاً این کشورها شامل ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی می شود . . .
اشپیگل: پس چین جزو آنان نیست؟
شاهنشاه آریا مهر: منظور من از قدرت توام با فشار و مضیقه نیست. تا سال 1980 متجاوز از یک میلیارد چینی وجود خواهد داشت. واقعاً چگونه می توانید نیاز های یک جامعه پیشرفته یک میلیارد و نیم نفری را مرتفع کنید؟ اکنون من نمی دانم چه بر سر ژاپون خواهد آمد. زیرا ژاپن اصلاً زغال سنگ ندارد آنها دارای سنگ های رستی نفتی نیستند و از نفت بی بهره اند. آنها هیچ چیزندارند مطلقاً چیزی ندارند. کلیه ضوابط درحال دگرگون شدن است کسی چه می داند شاید برزیل پیشرفته ترین کشور عالم بشود]![
( توضیح: شاه فقید نگران حال کشور چین و ژاپون می باشد! درست است که ژاپون دارای زغال سنگ، نفت و سایر مواد معدنی مورد نیاز خود نیست! ولی مردم ژاپون دقیقاً دارای همان خواص پسندیده ای می باشند که شاه برای ما مردم ایران تصور کرده بود، از جمله: " با انرژی، با پشتکار ، با پایمردی ، وطن دوستی، قناعت کار، زحمتکش و فداکار" و این خواص پسندیده است که کشور کوچکی از لحاظ وسعت، و فقیر از لحاظ منابع طبیعی، چون ژاپون را در ردیف پیشرفته ترین کشورهای جهان قرار داده است. در چین، هیچ فردی از گرسنگی نمرده است؟ علت هم مشخص است؛ چون چین خود را از لحاظ تامین مواد غذایی بیش از یک بیلیون مردمش بی نیازکرده است؛ ولی در همین ایران ما اگر با پول نفت همه ساله مقادیر زیادی گندم و دیگر مواد خوراکی از خارج کشور تهیه نمی شد؛ هزاران تن از بی غذایی تلف می شدند!)
شاهنشاه آریا مهر: آیا می دانید که رشد خالص ما در سال جاری 20 درصد خواهد بود؟ این در جهان بیسابقه است. حد اکثر میزان رشد اقتصادی ژاپن 16 در صد بوده است. ما ده سال دیگر مانند شما، فرانسویها یا انگلیسی ها که امروز هستید خواهیم بود.
( توضیح: شاه فقید فروش نفت خدا داد زیر زمین های ایران را بحساب رشد خالص 20 درصدی کشورش منظور کرده است! آمار صادرات غیر نفتی ایران در سال 1352. فقط 480 میلیون دلار بوده است. یعنی سهم هر خانواده چهار نفری از این صادرات، حدود 64 دلار می گردید. با این مقدار درآمد تولیدی در ایران، چگونه ایشان در نظر داشتند در آمد سرانه مردم را از مبلغی کمتر ازیکهزار دلار در سال به ده هزار دلار برساند! برای رسیدن به آن درآمد سرانه ، کشور ایران نیاز به تولیداتی به ارزش بالغ بر شصت و هفت میلیارد دلار در سال را برای جمعیتی در حدود سی میلیون نفر داشت! ضمن اینکه بالا رفتن درآمد سرانه، باعث بالا رفتن هزینه زندگی و تورم اقتصادی و بالا رفتن قیمت کالای وارداتی به میزان خیلی زیاد می گردید.یعنی حتی اگر آرزوی شاه فقید برآورده می شد و درآمد سرانه مردم ایران در ده سال بعد به میزان " آنروز" فرانسه و انگلیس می رسید. با توجه به تورم و بالارفتن قیمت همه کالای مصرفی مورد نیاز مردم ، باز هم این درآمد سرانه جوابگوی تامین هزینه های زندگی یک خانواده ایرانی نبود!)
اشپیگل: آیا فکر می کنید که ظرف ده سال بتوانید بهمین هدف برسید؟
شاهنشاه آریا مهر: اوه بله تنها مسئله ما آموزش متخصصان و کارگران مجرب است.
اشپیگل: کشورهای غرب نسلها طول کشید که به سطح کنونی خود رسیدند آیا شما فکر می کنید که بتوانید این راه را میان بر بزنید؟
شاهنشاه آریا مهر: بله مردم ما مردمی سخت کوش و تشنه آموختن هستند. در این باره هیچ شکی وجود ندارد از مردم خود بپرسید که در کشور ما چه کسانی کار می کنند. ما هر گونه انگیزه ای هم در اختیار داریم. ما دارای آداب و رسوم خود هستیم تاریخ بسیار کهنی داریم که به سه هزار سال می رسد چرا باید از دیگران تقلید کنیم؟
( توضیح: تاریخ کهن چه ربطی به پیشرفت صنعتی و تکنولوژی دارد؟ کشور اسرائیل با تاریخی کوتاهتر از نیم قرن، چندین کشور عربی و کشور مصر را با چند هزار سال تاریخ از لحاظ پیشرفت و رسیدن به قافله تمدن جهانی پشت سر گذاشته است. و یا کشور آمریکا با تاریخی حدود دویست سال، از لحاظ تکنولوژی در ردیف اول کشور های جهان قرار دارد! ضمناً آیا تقلید کردن از آداب و رسوم و فرهنگ خوب و مثبت دیگران چه عیبی دارد ؟!)
اشپیگل: و تکنولوژی غرب؟
شاهنشاه آریا مهر: شما میلیونها دلار صرف تحقیفات کرده اید و پس از سالیان دراز کار و کوشش چیزهائی کشف کرده اید. چرا نباید ما از این اکتشافات استفاده کنیم؟ با این حال ما همه این پدیده ها را می گیریم و آنچه به نفع ماست برای خودمان حفظ می کنیم. ما می توانیم افکار و اندیشه ها را نیز بسط و توسعه دهیم.
( توضیح: این اظهار شاه با اظهارات یک ردیف بالاتر ایشان کاملاً مغایرت دارد! ما ایرانیها کدام یک از پدیده ها و اندیشه ها و افکار غربی ها را گرفته و آن را بسط و توسعه داده ایم؟ در مرکز ثبت اختراعات آمریکا بالغ بر شش میلیون اختراع به ثبت رسیده است. ما ایرانیها در دوران تاریخ بسیار کهنمان! چند اختراع به جهان عرضه کرده ایم؟
اشپیگل: اعلیحضرتا شما زمانی گفتید که اگر کشورهای غرب روزی بخواهند قوانین حاکم بر تجارت نفت را همانطور که امروز می بینید تغییر بدهند در واقع فراموش کرده اند که شما می توانید در، چاه های نفت خود را براحتی ببندید. شما گفتید" ما می توانیم بدون درآمد حاصله از نفت زنده بمانیم و همانطور که قرنها سابقه داشته است با شیر بز گذران عمر کنیم. لیکن جهان صنعتی بدون نفت خواهد مرد." آیا شما بیم آن ندارید که ممکن است ملل صنعتی سرانجام بجای مردن به نبرد برخیزند و نفت یعنی شاهرگ حیاتی خود را با توسل به نیروی نظامی بدست آورند؟
شاهنشاه آریا مهر: چنین اتفاقی نخواهد افتاد زیرا این ماده منفجر خواهد شد.
( توضیح: درست است که اجداد ما ایرانیها به قول شاه فقید قرنها با شیر بز گذران عمر کردند، ولی حاصل این گذران عمر، در هفت یا هشت قرن گذشته چه برای کشورمان به ارمغان آورده است؟! همان طور که مصاحبه گر آلمانی پیش بینی کرده بود! اخیراً مشاهده کردیم که غرب جهانخوار بجای مردن! به نبرد برخواست و با توسل به زور، شاهرگ حیاتی خود را با ایجاد پایگاه های نظامی متعددی در اطراف خلیج فارس و کشورهای نفتی اطراف دریای خزر بدست گرفت ونه تنها هیچ کشوری مانع این تجاوز علنی غرب نشدند بلکه این ماده نیز منفجر نشد!)
اشپیگل: آیا احساس نمی کنید که شرق و غرب بطور ناگهانی در یک مبارزه تاریخی برای بدست آوردن بهره و نصیب خود در گیر شده اند؟
شاهنشاه آریا مهر: فکر نمی کنم که کار به اینجا کشیده باشد زیرا نفت موجود و در دسترس خواهد بود.
( توضیح: این گفته شاه، تضمینی است به غرب که "من جریان نفت را به سوی غرب هیچوقت قطع نخواهم کرد"!)
اشپیگل: دست کم برای لحظه حاضر روز بیست و سوم دسامبر اعراب در تهدید اولیه خود دایر بر کاهش تولیدات نفت در ژانویه به میزان سی در صد تجدید نظری توام با جنجال بعمل آوردند. این کاهش اکنون به 15 در صد بالغ می شود. بنظر شما چر آنها تغییر عقیده دادند؟
شاهنشاه آریا مهر: ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد که از جمله اطلاعاتی است که وزرای آنها هنگام مسافرت در اروپا و آمریکا بدست آورده اند.
اشپیگل: ممکن است همه اینها سراب بوده باشد؟
( توضیح: آیا اکثر آرزوهای شاه به صورت " سراب" نبود؟)
شاهنشاه آریا مهر: آمریکا خود اعلام کرد که واردات نفت وی هرگز کاهش نیافته است من این گزارش را یک ماه پیش دیدم.
اشپیگل: اعراب همیشه ادعا می کردند که می توانند مقصد نفت خود را به آسانی تشخیص بدهند.
شاهنشاه آریا مهر: ما شنیده ایم که محموله های نفت در اقیانوس سه بار خرید و فروش شده است و کشتی ها مسیر خود را تغییر داده اند بنابر این چه کسی می داند که مقصد نهائی نفت کجاست؟
اشپیگل: معهذا هنوز هم اعراب مدعی اند که دارای سیستمی هستند که بوسیله آن آخرین بندری را که نفت به آن می رسد معین می کنند.
شاهنشاه آریا مهر: آیا دارای یک سیستم ماهواره ای هستند؟ تعیین مقصد نفت بطور دقیق واقعاً سخت است. ولی شما همواره راجع به این جنبه از موقع نفت سخن می گوئید. شما افزایش قیمت نفت ما را گوشزد می کنید. شما هرگز به افزایش قیمت های کالا ها و فرآورده های خود اشاره ای نمی کنید! آیا می دانید قیمتی که ما بابت فرآورده های پترو شیمی شما می پردازیم چقدر است؟ شما هرگز به این مورد علاقه ای نشان نخواهید داد. شما به زیان ما چقدر پول بدست می آورید؟ آیا می دانید که ما مجبوریم چقدر بابت قند و شکر پول بپردازیم؟ به دانستنش علاقه ای ندارید، بابت سیمان؟ بدانستن این هم علاقه ای ندارید؛ بهای فرآورده های پتروشیمی تا پنج برابر افزایش یافته است در برخی موارد این افزایش حتی به 30 برابر هم می رسد!
( توضیح: شاه با اظهار گرانی بهای فرآورده های کشورهای غربی از جمله سیمان و قند و شکر و غیره انگشت روی موضوع بسیار حساسی گذارده است. ولی مصاحبه گر با زرنگی از دادن جواب طفره رفته است! بجا بود که شاه مطلب را دنبال می کرد و اشاره می نمود که: هرچند بهاء نفت بالا رفته است و ظاهراً مبالغ عمده ای عاید بعضی از کشور های خاور میانه گردیده است ! ولی در مقابل بهاء کالای مورد نیاز وارداتی این کشورها نیز بهمان نسبت بالا رفته است.بعنوان مثال در سال 1344 جمع واردات ایران در سال بالغ بر 953 میلیون دلار بود. در حالیکه جمع واردات در سال 1352 به بالغ بر 11 میلیارد اضافه شده بود! یعنی 5/12 برابر شده است در حالیکه بهاء هر بشگه نفت در طول این مدت ظاهراً از 3 دلار به 9 دلار افزایش پیدا کرده بود. اگر جمع درآمد نفتی ایران بالا رفته است، فقط بخاطر صدور نفت ییشتری است و نه بالا رفتن بهاء نفت!)
اشپیگل: ولی حالا شما نفت خود را که تولیدش بشکه ای 10 یا 20 سنت خرج دارد به قیمت بشکه ای هفت دلار یا بیشتر بفروش می رسانید این میزان سودی است که در کشورهای غرب کاملاً عادی است.
شاهنشاه آریا مهر: ولی شما می دانید که این ثروت طی 30 سال به پایان خواهد رسید. اگر وضع بدین منوال بگذرد ما پس از سی سال چه خواهیم کرد؟ به محض این که شما مراکز اتمی خود را بکار اندازید ما هم بیدرنگ مراکز اتمی خود را بکار خواهیم انداخت من اگر بتوانم همین فردا نفت خواهم خرید.
( توضیح: امروز از آن تاریخ ، 32 سال گذشته است و جریان نفت به سوی بازارهای جهانی ادامه داشته و ضمناً مخازن نفت ایران به پایان نرسیده است! این اطلاعات غلط را چه کسانی دراختیار شاه گذارده بودند و چه هدفی از گمراه نمودن او در سر داشته اند؟
در مورد راه اندازی مراکز اتمی! کدام مراکز اتمی؟ دو سال پس از این مصاحبه، اولین ساختمان نیروگاه اتمی بوشهر بوسیله آلمانی ها و چندی بعد نیروگاه اتمی دارخوین در خوزستان بوسیله فرانسوی ها شروع شد . قرار داد هردو نیروگاه پس از وقوع انقلاب فسخ گردید. چندی بعد جمهوری اسلامی از فسخ آن پشیمان گردید. و تکمیل کار نیروگاه را به کشور روسیه واگذار نمود . که هنوز هم ادامه دارد و معلوم نیست چه موقع این نیروگاه به فعالیت بپردازد!؟
در مورد خرید نفت ! با کدام پول شاه خیال خرید نفت را داشته است؟! به فرض که نفت را خرید، آنرا در کجا ذخیره می کرد؟ چاه های نفت در تگزاس و کالیفرنیا که با استفاده از پمپ های مخصوص نفت را به خارج پمپاژ می کنند، و پس از تخلیه چاه ؛ می توان به صورت انباری از آن چاه ها برای ذخیره مایعات دیگری از مشتقات نفت استفاده نمود. در حالیکه چاه های نفت خاور میانه چون با فشار گاز های موجود در چاه نفت به خارج رانده می شود. پس از تخلیه کامل نمی توان از آنها به عنوان انبار استفاده نمود! آیا شاه در مورد انبار کردن نفت هایی که خیال خریدش را در سر می پروراند، با کارشناسان نفتی خود مذاکره کرده و نظرشان را خواستار شده بود؟!)
اشپیگل: جداً!
شاهنشاه آریا مهر: امیدوارم حرف مرا جدی بگیرید من راکتورهای اتمی خود را بکار می اندازم و با هر کس که خواستار انرژی خورشید باشد همکاری خواهم نمود. ولی باز هم شما سئوالات دیگر را هرگز در مقاله های خود مطرح نمی کنید و تنها به ذکر این نکته اکتفا می کنید که قیمت نفت بالاست. به چه دلیل؟ دلیلش را بشما می گویم. شما هرگز نمی پرسید چرا این همه مالیات بابت نفت می گیرید؟ شما می خواهید بزیان ما بزرگ راه هائی این چنین زیبا در کشورتان داشته باشید. چرا؟
( توضیح: کدام راکتور، کدام متخصص راه اندازی راکتور و از کجا و چه محلی بودجه خرید سوخت اتمی را تامین می کردیم؟! کشور ایران با کدام پول خیال همکاری با دیگر کشورها را برای تحقیق و بهره برداری از انرژی خورشیدی داشته است؟!
در دنیا هر کالایی که برای فروش عرضه می شود دارای قیمتی است که بستگی به بازار روز دارد. اگر قیمت روز نفت در بازارهای جهانی در سطح پائینی قرار دارد، تنها کاری که فروشنده نفت می تواند انجام دهد، خودداری از عرضه آن است. ولی فروشنده نفت نمی تواند به کشور خریدار دیکته کند که چرا از مردمی که در کشورشان از این نفت استفاده می کنند مالیات های سنگینی دریافت می کند!؟
ضمناً اگر کشورهای غرب از مردم کشورشان بابت مصرف مواد نفتی، مالیات گزافی دریافت می کنند. عیناً به همان گونه، کشور ایران نیز مالیات گزافی بنام سود بازرگانی و عوارض گمرکی، که گاهی بیشتر از ارزش کالای وارداتی است از تجار وارد کننده اجناس مختلف خارجی دریافت می کند. فقط یک فرق کلی در به مصرف رسانیدن این مالیتها در کشور های غربی و ایران وجود دارد. در غرب با این مالیاتها بهترین و عریضترین بزرگ راه های را برای استفاده مردم کشورشان ساخته و می سازند. ولی در کشور ما با عوارض دریافتی فعالیتی به نفع مردم انجام نمی گیرد؟! جز اینکه این عوارض همراه با مبالغ گزافی از عواید فروش نفت صرف خرید اسلحه از خارج ایران می گردد.)
اشپیگل: در خاتمه . . .
شاهنشاه آریا مهر: در خاتمه میل دارم که بدانید از نظر ما صحیح نیست که از غرب انتقام بگیریم. همانطور که گفتم ما می خواهیم عضوی از اعضای باشگاه شما باشیم. مسئله تجدید نظر و اصلاح مجدد روابط میان جهان صنعتی و کشورهای تولید کننده نفت در بین است ما گفته ایم که عصرنفت ارزان قیمت سپری شده است.
باید اضافه کنیم عصر بهره برداری نیز به پایان رسیده است.
( توضیح: با کدام امکانات می توانیم از غرب انتقام بگیریم؟ ضمناً آیا عصر بهره برداری واقعاً سپری شده است؟ وقایعی که در جهان رخ می دهد کاملاً خلاف آنرا ثابت کرده است!)
اشپیگل: در این مورد شکی ندارد.
شاهنشاه آریا مهر: نکته دیگری هم باید اضافه شود و آن این که شما بدلیل بهره برداری از نفت ارزان قیمت دارای یک جامعه پرناز و نعمت شدید و آنگاه اجتماع شما افراط در آزادی را مجاز دانست و بدین طریق از آزادی سوء استفاده شد.
( توضیح: برای رسیدن به یک جامعه پر ناز و نعمت، کشورهای غربی بالغ بر پنج قرن کوشش کردند، زحمت کشیدند، فداکاری کردند، ایثار کردند، استثمار کردند، چپاول کردند، اختراع کردند؛ به توسعه صنایع خود و تولیداتی که مورد نیاز مردم سایر کشورهای جهان بود پرداختند تا توانستند به چنین شکوفائی اقتصادی دست یابند! نفت ارزان قیمت مربوط به قرن بیستم است و نمی تواند تنها عامل رسانیدن غرب به یک جامعه پر ناز و نعمت باشد! فرض کنیم غربیها برای رسیدن به زندگی بهتر نیازداشتند برگرده ما سوار شده و از کاری که ما به صورت بیگاری برایشان انجام می دادیم بهره گیری کنند! چرا ما اجازه دادیم بر گرده ما سوار شوند؟ و چرا برایشان بیگاری کردیم؟!)
اشپیگل: بعقیده شما نشانه های سوء استفاده از آزادی چیست؟
شاهنشاه آریا مهر: این که یک ایرانی بخاطر یک قدرت خارجی به وطن خود خیانت کند این که یک ایرانی در اردوگاه فلسطینی ها تربیت شود و به وطن باز گردد و یک هواپیما را برباید. چرا اجازه می دهید چنین افراد تروریست هائی از مونیخ- پاریس و آتن و رم سر در آورند؟ از جنگ جهانی دوم به این طرف بسیاری از آرمانهای انسانی به بوته فراموشی افتاد و بر باد رفت ولی از کجا معلوم اگر شما برای معیشت خود در حالی که زندگی به کوشش احتیاج نداشته باشد به کار و کوشش بپردازید شاید این آرمانها باز گردند.
( توضیح: سئوالی که لازم بود سالها قبل از شاه می کردیم، در اینجا خودش مطرح کرده است! که چرا یک ایرانی بخاطر یک قدرت خارجی به وطن خود خیانت کند. مگر خیانت شاخ و دم دارد؟ چه یک فرد عادی خیانت کند و چه شخص اول مملکت! وقتی که شاه کشوری که از مملکت فرار کرده با پشتیبانی وکمک مادی و معنوی آمریکا و انگلیس دوباره در روی تخت سلطنت پوشالی خود قرار می گیرد، نباید آنرا خیانت به کشور دانست! ولی اگر جوانی نابالغ تحت تاثیر مغز شوئی های عده ای فرصت طلب دست نشانده عوامل خارجی، ظاهراً به نام بدست آوردن آزادی و برقراری عدالت اجنماعی برای مردم کشورش، در اردوگاه فلسطینی ها دوره می بیند تا با فداکردن جان خود شاید آزادی و عدالت اجتماعی را به کشورش باز گرداند، این جوان را همان شاهی که خارجیان او را علم کرده اند خائن خوانده و تروریست خطاب می کند!)
اشپیگل: جامعه صنعتی غرب چه در گذشته و چه در حال بر پایه کار و کوشش قرار گرفته است و شما خودتان نیز هدفتان آنست که به یک جامعه صنعتی علیرغم همه مضرات آن مبدل بشوید.
شاهنشاه آریا مهر: ولی جامعه ای عاری از عیوب جامعه شما و بدون نقاط ضعف آن.
( توضیح: به ما چه مربوط است که مردم دیگر کشورهای صنعتی جهان دارای چه عیوب و نقاط ضعفی هستند! اگر هدفمان اصلاح جامعه خودمان است ، آیا بهتر نیست که الگوی روشنی از این جامعه بی عیب و نقص برای آگاه نمودن و تربیت ملت ایران تهیه کرده و به مرحله اجرا در آوریم؟ هر موقع جامعه ایران در مسیر آن اصلاحات ریشه ای قرار گرفت، در آن زمان فرصت خواهیم داشت سایر کشورهای جهان را با جامعه بی عیب و نقص خودمان آشنا سازیم.)
اشپیگل: آیا نمی ترسید از این که برخی از عواقب وخیم یک چنین جامعه ای اجتناب ناپذیر باشد.
شاهنشاه اریا مهر: چنین امکانی هست ولی تا وقتی که من زمام امور را در دست داشته باشم و کمکی از دستم ساخته باشد چنین عواقبی در بین نخواهد بود.
( توضیح: فقط 5 سال بیشتر طول نکشید که چنین عواقب وخیمی را که مصاحبه گر آلمانی پیش بینی کرده بود گریبان ایران عزیز ما را گرفت و تر و خشگ را با هم سوزانید و شاهی را که فکر می کرد زمام امور را در دست دارد! دربدر و تبدیل به یهودی سرگردان نمود.)
اشپیگل: اعلیحضرتا بخاطر این مصاحبه از شما سپاسگزاریم

نتیجه گیری از این مصاحبه
در جهان بالغ بر بیست کشور صادر کننده نفت وجود دارد. این کشورها ذخایر نفتی خود را برای فروش به سایر کشورها عرضه کرده و عواید سرشاری عایدشان شده است. از میان این کشورها تنها دو کشور " لیبی و ایران" پس از دریافت دلارهای نفتی فیلشان یاد هندوستان کرده و شروع به انتقاد از ابر قدرتها و کشورهای صنعتی نمودند. قذافی رهبر خودکامه لیبی شروع به تحریکات تروریستی و ایجاد مراکزتربیت تروریست را در کشور خود نمود. در حالیکه شاه ایران چون خود و رژیمش از حملات تروریستی صدمه دیده بود، ضمن اینکه شدیداً مخالف هر گونه عملیات تروریستی بود، به گونه ای دیگر انتقادات خود را از غرب شروع نمود! شاه ایران در سخنرانیها و مصاحبه های فراوانش با روزنامه نگاران خارجی اغلب به مطالب انتقاد آمیز گوناگونی در مورد نحوه عملکرد ناپسند کشورهای صنعتی اشاره نموده، که در سطور بالا به یک مورد آن اشاره رفت. در پنج جلد کتاب " یادداشت های علم" به موارد فراوانی از نحوه دخالت و عملکرد شاه در اداره امور کشور و برداشت ها و رفتار توهین آمیزاش نسبت به دولتمردان و مسئولینی که خود در انتخابشان مستقیماً دخالت داشته است، و همچنین طرز تفکراتش در مورد رهبران سایر کشورهای خارجی، خاصه کشورهای غربی- صنعتی بر می خوریم . چون ذکر بعضی از این نکات ممکن است کمک به روشن کردن علل واقعی انقلاب 1357 ایران و برکناری رژیم شاهنشاهی پهلوی نماید، لذا به گونه ای مختصر به ذکر چند مورد آن اشاره می شود.

برداشت های شاه در مورد خارجیان

در مصاحبه خود با پیتر اسنو خبرنگار تلویزیون تجارتی انگلستان در بهمن ماه 1352 چنین گفته است:
" اگر شما ( منظور انگلیس است) به این نظام اجتماعی بی بند و بار و بی انضباط ادامه دهید کشورتان منفجر خواهد شد... شما ورشکست خواهید شد... شما به اندازه کافی کار نمی کنید؛ شما می کوشید برای کار ناچیزی که انجام می دهید پول بیش از اندازه بگیرید و این وضع نمی تواند ادامه داشته باشد... شما برای مقابله با آینده خود باید روش زندگی خود را تغییر دهید.
در مقابل سئوال خبرنگار انگلیسی: " شاهنشاه تصور می فرمایند در حالی که مردم ایران از رونق و رفاه بیشتر برخوردار می شوند امکان پذیر است که جلوی تقاضاهای مردم ایران برای دموکراسی بیشتر از آن نوع که ما در انگلستان داریم گرفته شود؟"
پاسخ شاه چنین بود!
" چه کسی می گوید مردم ایران تقاضا دارند آن نوع دموکراسی را که شما در انگلستان دارید داشته باشند؟"
علم در یادداشت های خود چنین نوشته است:

"عرض کردم انگلیسها عرض می کنند اسلحه هایی که عراقیها از فرانسوی ها خریده اند بیشتر تعرضی است. فرمودند به آنها بگو اینها که توله سگهای خود شما هستند، چرا به من این حرف را می زنید؟ بعد هم به من فرمودند تو که می دانی که به فرانسویها خودمان گفتیم اسلحه به آنها بدهند، برای این که مقداری از نفوذ شوروی در آنجا کاسته شود." ( یادداشت جمعه 6/2/53).

"صبح سفیر آلمان اعتبارنامه تقدیم کرد. شاهنشاه پدرش را در آوردند. در نطق خود گفته است ایران و آلمان سالها همکاری نزدیکی داشته اند. به این صورت که آلمان تکنیک و دانش فنی در اختیار ایران می گذاشته و ایران مقدورات دیگر، و امیدوار است این امر ادامه یابد. شاهنشاه در جواب فرمودند، ابداً به دانش فنی شما احتیاج نداریم. اگر مثل بچه آدم معقول و منطقی بخواهید با ما همکاری کنید فبها وگرنه پی کار خودتان خواهید رفت." ( یادداشت 19/3/53)

"از مسائل مهم این که شاهنشاه فرمودند، نطق دیشب ویلسون نخست وزیر انگلیس را در کنگره سوسیالیستها شنیدی؟ عرض کردم ، بلی شنیدم. فرمودند غلطهای زیادی در خصوص قیمت نفت کرده بود که باید پایین بیاید، از کیسینجر تقلید می کند." ( یادداشت 10/4/53)

"... بعد مذاکره بر سر ساده لوحی آمریکایی ها پیش آمد. فرمودند، احمق کندی به من می گفت آخرین شانس ایران دکتر امینی است. یعنی در حقیقت می خواست که نظر او را در مورد نخست وزیری امینی بدانیم. حالا به بین امینی چه غلطی کرد که اگر گذاشته بودم ادامه بدهد، کشور را به ورشکستگی می کشاند..."( یادداشت 11/6/53)

"صحبت شد که اردشیر زاهدی سفیر شاهنشاه از فورد خواسته است که سر راه ژاپن به ایران بیاید. فرمودند، گفتم خیلی بیجا کرده ای، می خواهد بیاید، می خواهد نیاید، علی السویه است. من حقیقتاً لذت بردم و عرض کردم این نوع تفکر شاهنشاه به انسان غرور می دهد..." ( یادداشت 19/6/53)

"فرمودند، خوب دماغ فورد را مالیدم. عرض کردم واقعاً هر ایرانی لذت برد و مفتخر شد. فرمودند به نظر می رسد فورد آدم الاغی باشد. هرچه سیمون ( وزیر خزانه داری) جلوی دستش می گذارد امضاء می کند یا می گوید. عرض کردم ، فکر می کنم اینها کارهای کیسینجر است. فرمودند این هم درست است."
( چند روز پیش فورد در نطق خود کشور های نفت خیز را تهدید کرده بود که ما هم قیمت خوار و بار را بالا خواهیم برد اگر شما قیمت نفت را بالا ببرید.) ( یادداشت 13/7/53)

"صبح در شرفیابی عرض کردم چیز عجیبی است که شرکت بریتیش پترولیوم امسال شش برابر سال قبل منافع برده است. فرمودند، خدمتشان خواهیم رسید، حالا اینها به ما ایراد می کنند که چرا نفت را گران می کنید." ( یادداشت 12/3/53)

" رئیس تشریفات عرض کرده بود والاحضرت همایونی برای آمدن ولیعهد انگلیس به فرودگاه تشریف ببرند. خیلی برآشفته فرمودند که وقتی ولیعهد غیر رسمی به انگلیس رفت، مگر ولیعهد آنها به فرودگاه آمد؟ حق هم البته با شاهنشاه است. خدا عمرش بدهد که این همه در فکر آبروی ایران است."

مغرور شدن بیش از اندازه شاه

"شب مهمانی سوم دیپلماتها در کاخ نیاوران بود. سر شام من پهلوی دست علیاحضرت شهبانو رو بروی شاهنشاه نشسته بودم. عرض کردم: دکتر مهدوی، وزیر بازرگانی، عرض می کند در ایتالیا بوده وضع آن جا خیلی بحرانی است، هم از جهت نداشتن پول و هم از جهت نداشتن لیدر، و آرزو می کنند یک شخصی مثل شاه ایران خداوند برای آنها برساند." فرمودند: "من حاضرم خودم را برای مدت کوتاهی به آنها اجاره بدهم"(!) ( یادداشت 19/3/53)

"کیسینجر ساعت 5 وارد شد و ساعت 6 شرفیاب گردید. در سر میز شام خیلی از شاهنشاه تجلیل می کرد که باید به عنوان معلم بیایند به رئیس جمهور ما درس بیاموزند! کیسینجر را من این سفر مودب تر دیدم. دفعه قبل خیلی گستاخ بود."

"از پنجشنبه 10 مرداد تا شنبه 21 مرداد 1353 در رامسر کنفرانس تجدید نظر در برنامه پنجم بود. شاهنشاه هرروز تشریف آوردند. ارقام و اعداد به نظر ما سرسام آور می آید. به قدری درشت و بزرگ است که حساب از دست می رود. خلاصه آن که دو سال قیل ، برنامه پنجم را در حدود 24 میلیارد دلار بستیم و حالا آن را به حدود 68 میلیارد دلار رساندیم.
من یقین دارم دوره محمد رضا شاه دوره طلایی تاریخ 2500 سال تاریخ سلطنتی ما خواهد بود. ماشاء الله چه هوش و تیز بینی و واقع بینی و آینده نگری دارند. خداوند یک گوهری به قیمت خیلی بالاتر از همه ثروتها به ملت ایران اعطاء فرموده است که انشاء الله بزودی از ما نگیرد." (یادداشت 12/5/53)

" در سال 1353 ایران به علت بحران نفت و نقش فعالی که در بالا نگهداشتن بهای نفت به همراه مخالفت با هر گونه تحریم داشت، اهمیتی جهانی یافته بود و این امر شاه را که می پنداشت همه این موفقیت ها مدیون شخص اوست، بیش از پیش به خود غره کرده بود. هنگامی که اردشیر زاهدی مقاله تحسین آمیزی را که واشنگتن پست در باره ایران نوشته است گزارش می دهد، شاه به علم می گوید که" تلگراف کنید که شما چرا این قدر به روزنامه ها و نوشته های آنها اهمیت می دهید؟ این همه خوب و بد نوشتند، مگر توانستند ما را از راهی که می رویم باز دارند؟ پس ایران را که به این جا رساند، مقالات روزنامه های خارجی یا خود ما؟" ( یادداشت 11/3/53)

"روز بعد هم که علم پیشنهاد می کند در سفر رسمی شاه به فرانسه، امیر متقی جزو همراهان باشد،" چون خیلی بدرد می خورد و تقریباً تمام وزرای فرانسه و رئیس تبلیغات آن جا و همه روزنامه ها را می شناسد،" شاه می گوید" آخر احتیاج به آنها نداریم. آنقدر مقام ما بالاست که روزنامه ها خودشان همه کار خواهند کرد." ( یاداشت 12/3/53)

"چندی بعد که علم درباره وضع آشفته یونان و فروپاشی حکومت نظامیها به شاه می گوید: ملاحظه می فرمائید که آمریکایی ها به چه پیسی افتاده اند؟ وی پاسخ می دهد، " هر وقت آمریکایی ها به حرف من گوش نمی دهند، به همین پیسی می افتند."

" صبح شرفیاب شدم. از مذاکرات مسکو جویا شدم. فرمودند عالی بود. اول که باهم روبرو شدیم ، آنها خور و پفی کردند، سخت به دهانشان کوبیدم. به من گفتند این همه اسلحه برای چه می خرید و خریده اید؟ برای کی و بر علیه کی؟ پیمان سنتو را چرا زنده می کنید و برای چه؟ ما نسبت به همه این مسائل سوء ظن داریم و قویاً به خود حق می دهیم که سوء طن داشته باشیم. من در جواب گفتم، می خواهید سوء ظن داشته باشید، می خواهید نداشته باشید، ولی حق ندارید از من بپرسید که چرا کشورخودم را قوی می کنم. هیچ کس حق ندارد نسبت به این مسائل در کار کشور دیگر مداخله کند. میزان اسلحه و قدرتی که طرف احتیاج من است، خودم می دانم و بس. برای چه این کار را می کنم هم نمی خواهم توضیح بدهم. چون کسی از من حق سئوال ندارد. فقط یک تجربه خودم را باز گو می کنم و آن این است که سازمانهای بین المللی نشان دادند که در هیچ موقعی به درد هیچ کس نخوردند. در پهلوی گوش و همسایگی خودمان اتفاقهای مهمی افتاده است، چه جنگ اعراب و اسرائیل، در دو دفعه، و چه جنگ قبرس، و دیدیم کسی به درد هیچ کس نخورد. آنکسی که زد، می زند و آن کس که خورد، می خورد، و همین! به این جهت من میل ندارم از کسی کتک بخورم و اگر بر فرض کتکی بخورم و زورم به کسی نرسد، مملکتی بر جای نمی گذارم که به درد مهاجم بخورد.فرمودند این حرفها را که زدم، به کلی مطلب تغییر کرد تا جایی که خواستند این طور وانمود کنند که ما شوخی می کردیم! بعد در کارهای اقتصادی گفتگو کردند و آن قدر پیش رفتند که حتی ما در شوروی سرمایه گذاری کنیم... " ( یادداشت 30/8/53)

رفتار ناشایست شاه نسبت به دولتمردان ایران

"در هنگامی که قرار بود شاه در کنفرانس اوپک در الجزایر شرکت کند، علم پیشنهاد می کند که: هیئت مطلعی مرکب از وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی، دکتر فلاح، وزیر کشور( مسئول اوپک) و یک عده کارشناس همراه باشند. فرمودند: این خرها چه فایده دارند؟ عرض کردم خر و هر چه باشند، لازم است باشند. فرمودند بسیار خوب، بگو باشند" ( یادداشت 4/12/53). نا گفته نماند که چند تن از کسان مورد اشاره از با کفایت ترین بلند پایگان و برجسته ترین مغزهای آن روز ایران بودند.

"عرض کردم عامری دبیر حزب مردم استدعای شرفیابی دارد. فرمودند، گه خورده! مردکه نوشته است دولت ضد انقلابی! عرض کردم: این چنین چیزی ننوشته، من ندیدم. آن احمق دیگر، رئیس حزب پان ایرانیست نوشته." ( یادداشت 6/3/53)

"بعد از ظهر تلفن مستقیم من زنگ زد. خود شاهنشاه آن طرف تلفن بودند. فرمودند، به تمام این "گندها" که شبها پیش ما می آیند و در مهمانیها می بینم، بگو هیچ حق ندارند راجع به کارها و معاملات خودشان و مسائل خصوصی با من صحبت کنند! اگر کاری یا شکایتی از دستگاهی دارند به تو بگویند یا بنویسند. نفهمیدم علت صدور این امریه چه بود!" ( یادداشت 25/3/53)

"فرمودند، خسرو افشار ( سفیر ایران در لندن) هم خیال می کند خیلی زرنگ و باهوش است، به این جهت لازم بود به او بفهمانم که گهی نیستی. ولی به هر صورت چیزی می فهمد و صمیمی هم هست. ولی آن درس را لازم بود به او بدهم." ( یادداشت 14/3/53)

"در مذاکرات شاهنشاه – کیسینجر و سفیر آمریکا وهلمز شرفیاب بودند. دلم به حال عباس خلعتبری وزیر خارجه بدبخت خیلی سوخت. معنی عدم شرفیابی او یا هر کس دیگر از دولت این است که شاهنشاه به اینها اعتماد ندارند. پریروز هم که اسم نخست وزیررا از لیست مدعوین سر شام خط زدند و فحشی هم به هرمز قریب رئیس تشریفات که چنین لیستی تهیه کرده بود، دادند." ( یادداشت 10/8/53)

"نیک پی شهردار تهران عرض کرده بود نخست وزیر ( هویدا) به من می گوید توخسته شده ای، من کی گفتم خسته شده ام؟ فرمودند: به او بگو نخست وزیر" گه خورده"! کارت را بکن." ( یادداشت 13/7/53)

"امروز والاحضرت همایونی با هواپیما پرواز تنها کردند...درمورد پرواز سولوی والاحضرت همایونی، عرض کردم مثل این که امر فرمودید سر و صدایی نشود، به این جهت من هم عریضه تبریکی که به والاحضرت عرض کردم نمی فرستم. فرمودند بر عکس بفرستید، خود روزنامه ها چیزی ننوشتند. به این جاکش ها بگو، پرواز ولیعهد کشور حتی از خبر یک چاقو کش هم کمتر است که هیچ نمی نویسید؟ نمی خواهیم فشار بیاوریم، بالاخره حیای گربه کجاست؟" ( یاداشت چهارشنبه 1/3/53)


" مقداری راجع به روحیه مردم و رجال ( به اصطلاح رجال) صحبت شد. عرض کردم خیلی کوتاه فکر و بدبخت و بیچاره هستند. تمام مسائل مملکتی را از نقطه نظر شخصی قضاوت می کنند. اگر کارآنها رو براه باشد، همه چیز خوب است و اگر نباشد همه چیز بد است. فرمودند، متاسفانه همین طور است ولی چه کنیم؟ آدم نداریم. عرض کردم راست است که اعلیحضرت از پدرتان شاهنشاه فقید خواستید که خاطره بنویسد، فرمودند چه بنویسم؟ من یک سر پوش طلا روی یک ظرف گه بودم، می خواهید این سرپوش برداشته شود؟ البته این عقیده در باره هیئت حاکمه ایران است نه مردم ایران.. . " ( یادداشت 19/9/53)

" ...شاهنشاه خیلی عصبانی فرمودند، این مسعودی ( مدیر روزنامه اطلاعات) را از دور می بینم و شاخ و شانه می کشد که بیاید با من حرف بزند. شاهنشاه فرمودند، روزنامه اطلاعات، ارگان مصدقی ها و توده ای ها شده، مثلاً امروز از قول تاکسیرانها نوشته است که ما مثل سگ زحمت می کشیم و این شرکت تعاونی تمام عایدات ما را می خورد. مگر شرکت تعاونی مال کیست؟ آن هم که مال خودشان است. به هر صورت برخاستم و به بدبخت مسعودی گفتم که حق ندارد شرفیاب شود و بعد از این هم در کاخ علیاحضرت ملکه پهلوی دعوت نخواهد شد. چیزی نمانده بود سکته کند. گفت پریشب در همین جا مطلبی را شاهنشاه به من فرمودند که بر خلاف میل هویدا بود اصرار فرمودند که به وزیر اطلاعات هم بگویم. من هرگز از این غلط ها نمی کردم، ولی چون امر بود اطاعت کردم. گویا مطلب به هویدا نخست وزیر گران آمده و مطالبی به شاهنشاه عرض کرده، و به هر حال من چوب این کار را می خورم." ( یادداشت 15/3/53)
( به علت ناراحتی ناشی از طرد خود از دربار، عباس مسعودی دو هفته بعد سکته کرده و می میرد.)

اختلاف بین دولتمردان

علم در یاداشتهای روز چهارشنبه28/1/53 خود نوشته است:
" فلاح گزارشی در مورد مقایسه دو معامله داده بود. آن چه مربوط به خودش بود خیلی تعریف کرده بود، و آن چه که مربوط به دکتر پرویز مینا بود تقریباً رد کرده بود، با آن که من می دانستم به این شدت اختلاف ندارد. وقتی به عرض رساندم، شاهنشاه خندیدند. فرمودند، اینها نمی دانند که من همه را می شناسم و قبل از آن که ف بگویند ته دلشان را خوانده ام. عرض کردم واقعاً اعلیحضرت معجزه می فرمایند که با این همه گزارشات و گفته های ضد و نقیض باز هم تصمیم می گیرند. فرمودندآخر وارد به همه چیز هستم."

"هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد و دارایی از من تقاضا کرده بود که آن وزیر دیگر را برای شام کیسینجر دعوت نکنند، چون مقام من پیش کیسینجر اگر زیر دست این وزیر که از من در پروتکل بالاتر است بنشینم پایین خواهد آمد چون من مامور مذاکره با او هستم. خیلی خیلی وقتی عرض کردم خندیدیم. فرمودند اینها مثل گنجشگ فکر می کنند." ( یادداشت 29/7/53)

کمکهای ایران به کشورهای خارجی وخرید سهام کارخانه ها در خارج

ایران با خرید 4/25 % سهام کارخانه کروپ یکی از صاحبان سهام اصلی آن شرکت گردید.
پرداخت وام، به انگلستان، به دو شرکت دولتی گاز و آب مجموعاً 1200 میلیون لیره بود که قرار بود در سه قسط سالیانه، هر یک به مبلغ 400 میلیون لیره،پرداخت شود. ولی پس از پرداخت قسط اول، از سال بعد، به رغم خوشبینیهای آغازین، ریخت و پاشهای بی حساب، دولت را دوچار گرفتاری مالی و کمی بعد ناچار کرد از نو از بازارهای خارجی وام بگیرد. ( یادداشت 2/5/53)
قرار بود ایران 1200 میلیون دلار سه ساله به پاکستان وام بدهد. شاهنشاه بیش از 450 میلیون دلار تصویب نفرمودند. ( یادداشت 26/2/53)
از اخبار مهم جهان انفجار بمب اتمی هند است که خیلی معنی می دهدو تعادل نیروها را در آسیا به هم می ریزد. تعجب است یک جا خانم گاندی سه هزار میلیون دلار از ما گدایی می کند، از طرف دیگر بمب اتم می سازد و ملت گرسنه هند را به حال خود می گذارد. ( یادداشت 29/2/53)
بعد از روی کار آمدن ژیسکاردستن شاهنشاه به فرانسه مسافرت می فرمایند. از لحاظ حجم قراردادهایی که با فرانسه خواهیم بست، در حدود پنج میلیارد دلار، از اخبار مهم جهان به شمار می رود. ( یادداشت 31/3/53)
در کار برنامه به گردش انداختن دلار نفتی، حسابی به نام تسهیلات نفتی در صندوق پول بین المللی باز شد. و کشورهای اوپک به نسبت درآمد خود، هر یک وامی به این حساب واریز کردند. سهم ایران 990 میلیون دلار بود.( یادداشت 24/2/53)
نخست وزیر مراکش به دعوت هویدا به ایران آمده بود. در پایان سفر، ایران 30 میلیون دلار به مراکش برای توسعه کشاورزی وام داد. ( یادداشت 25/2/53)
"... اخبار مهم جهان همان خبر انعقاد قرارداد تجارتی 15 میلیارد دلاری بین ایران و آمریکا است که 8 نیروگاه اتمی را در بر می گیرد... " ( یادداشت 14/12/53)

اختیارات شاه و قدغن کردن شرفیابی وزراء!

"شاهنشاه قدغن فرمودند وزرا دیگر نمی توانند شرفیاب شوند! خیلی خیلی به فکر فرو رفته ام که این چه بازی است و هویدا چه خیالاتی دارد؟ چون موضوع شرفیاب نشدن وزرا را هرگز از هیچ دولتی شاهنشاه قبول نفرموده بودند، مگر از دولت مصدق که موضوع علیحده ایست.( در دولت امینی هم جز وزیران جنگ و امور خارجه دیگران به حضور شاه نمی رفتند، مگر به دستور امینی. اصولاً گسترش مداخله شاه در امور کشور تدریجی بود. در دهه 1320 نفوذ شاه محدود بود، ولی در دهه 1330 پس از روی کار آمدن دولت دکتر اقبال مداخله شاه روز افزون شد و در زمان هویدا به اوج خود رسید." ( یادداشت 29/2/53)

اخبار جلسه کامپ دیوید را انگلیسها به اطلاع شاه می رسانند

خبرهای بسیار مهمی به عرض شاه رساندم که توسط یک دولت خارجی ( به احتمال بسیار قوی شاپور ریپورتر) به ما رسیده و باعث شگفتی شد.
متن مذاکرات جلسه کمپ دیوید مرکب از رئیس جمهور آمریکا، نماینده انگلیس، آلمان، ژاپن، و نماینده غیر رسمی فرانسه بوده است. (وزرای خارجه آنها به اضافه کیسینجر آمده بودند.) صحبت اشغال نظامی لیبی و الجزایر پیش آمد و این که با الجزایر هم می توان کنار آمد. نماینده ژاپن عقیده داشته که باید مخصوصاً ایران را تحت فشار گذاشت. ( البته همه کشورهای نفت خیز ولی سرآمد آنها ایران). نماینده انگلیس عقیده داشته که برعکس اگر ریش و قیچی دست شاهنشاه ایران بدهید کار را مالاً اصلاح میکنند. نماینده غیررسمی فرانسه گفته است اگر بین شما یعنی { مصرف کنندگان و تولید کنندگان} به جنجال کشید مرا واسطه قرار دهید. نماینده آلمان اعتقاد داشته که باید به هر صورت صرفه جویی در مصرف نفت کرد ولی شدت عمل دردی دوا نمی کند. به هر حال در این زمینه هاست که کیسینجر با شاهنشاه صحبت خواهد کرد. ولی تردیدی نیست که به این آسانیها نمی گذارند که ظرف دهسال آینده یکصد هزار میلیون دلار در خاور میانه انبار شود. تازه واقعاً غیر از ایران و عراق و الجزایر سایر کشورهای نفت خیز محل مصرف آن را ندارند."( یادداشت 21/7/53)

نتیجه گیری -

از سال 1341 به بعد، محمد رضا شاه پهلوی به پر قدرت ترین مرحله زندگی سیاسی خود رسیده بود. نخست وزیران، وزراء و نمایندگان مجالس شورای ملی و سنا نیک می دانستند که از سوی دستگاه شاه دست چین شده و باید تنها تابع اوامر او باشند. در نتیجه در مورد مسائلی مانند بودجه، سیاست خارجی ،دفاعی و نفتی که شاه شخصاً سرپرستی می کرد، نقش آنان چیزی مگر صحه گذاردن بر تصمیمهای شاه و تکنوکراتهای او نیست. متصدیان امر مستقیماً به او گزارش می دهند و از او دستور می گیرند.
بهمین ترتیب سران کشورهای خارجی و سفیرانشان نیز می دانستند که مسائل اصلی را باید بدون دخالت وزارت خارجه یا دستگاه های دیگر ایران، مستقیماً با شاه در میان گذارند. به این ترتیب شاه، کانون اصلی تدوین سیاست کشور در همه زمینه ها می شود وقدرتی بی سابقه به دست می آورد. ظاهراً کشور در راه توسعه اقتصادی سریع و چشمگیری افتاده بود که برابر اظهار کارشناسان ایرانی در سراسر جهان کم مانند بود.
در 19 دی 1341 کنگره شرکتهای تعاونی روستایی گشایش یافت. شاه شخصاً ریاست کنگره را پذیرفت و نخستین جلسه آن را اداره و طی سخنرانی پر شوری اعلام کرد که شش اصل انقلاب را به آرای عمومی می گذارد.
پس از آغاز کنگره، به همراه ارسنجانی به اقامتگاه کشاورزان شرکت کننده در کنگره رفت و با آنان صرف شام کرد و طی نطقی گفت: "... در تاریخ 2500 ساله ایران هیچ اقدامی اجتماع ما را این طور دگرگون نکرده است...تا پنج سال دیگر کشور ما مورد غبطه 95% ممالک جهان خواهد شد... هزار فامیل کذایی از میان رفت...شاه شما که قلبش به خاطر شما می تپد می گوید مملکت مال همه است..."
به مناسبت تشکیل کنفرانس اقتصادی در اسفند 1341 شاه سخنرانی مفصلی ایراد کرد و یادآور شد:
" ... اساس کار روی رضایت و رفاهیت مردم است، و مردمی که راضی باشند هیچ کس به فکر تخطی به استقلال کشور نخواهد افتاد. ولی اگر مردمی خوشبخت نباشند و در فقر و فلاکت و بدبختی زندگی کنند به فرض این که بزرگترین نیروهای نظامی هم پشتیبان رژیم باشد، بالاخره دوام نخواهند کرد و این جامعه محکوم به فناست" ... شاه به لزوم تشویق صادرات، تکیه ندادن به درآمد نفت و صنعتی کردن کشور اشاره و اظهار امیدواری کرد که،" در تمام این مطالب آقایان وارد بحث بشوند و بحث بکنند ... " ( جالب آن که شاه اعضای کنفرانس را " آقایان" خطاب کرد! چون مدتها بود که درباریان چاپلوس ، به سبک دوره قاجار، به شاه تلقین کرده بودند که همه مردم ایران رعیت شاه اند و در نتیجه از نظر تشریفاتی نباید به هیچ مردی " آقا" خطاب کند! چندی بعد او القابی چون: " خر"، " الاغ"، "گه"، "گندها"، "گنجشک فکر"، "احمق" و " جاکش" به آنها مرحمت نمود!)
در پایان کنگره به ابتکار برخی از دولتمردان حاضر در کنگره ولی به ظاهر به نام دهقانان فیروز آباد پیشنهاد کردند که از سوی کنگره به شاه لقب " دادگستر" داده شود، ولی او نپذیرفت و با سپاسگزاری از احساسات نمایندگان، اظهار کرد که خدمت به مملکت و معتقداتی که دارد برای این نیست که از کنگره لقب بگیرد، یا به پایان نامش مضافی افزوده شود. ( رویدادهای سالهای بعد نشان داد که از داشتن لقب بسیار هم خوشنود می شود!)
پس از انقلاب ایران، مخالفان شاه کوشیده اند هر چه را به رژیم پیشین باز می گردد با بدبینی و بد گمانی تعبیر کنند و همه چیز را سیاه به بینند. از سوی دیگر هواخواهان سلطنت یا انقلابیان سرخورده ای که اکنون در حسرت گذشته هستند چیزی مگر درخشش و روشنائی در آن روزگار گمشده نمی یابند.
واقعیت این است که در نظام پیشین ازدموکراسی و آزادی گفتار و مشارکت سیاسی خبری نبود. ولی با این همه در زمینه های اجتماعی و اقتصادی، به رغم کوتاهی هایی که شد و انتقادهایی که می توان کرد، کارهای بسیار انجام یافت که می توانست چهره ایران را به کلی دگرگون سازد. نا گفته نماند که نقش مثبت شاه در انجام این کارها انکار ناپذیر است.
از سوی دیگر برخی از هواخواهان رژیم پیشین، شاه را به عرش می برند و می خواهند به هر ترتیب شده است، ثابت کنند که نظام او هیچ ایرادی نداشت: کشور در شاهراه پیشرفت بود و به دروازه های تمدن بزرگ رسیده بودیم و همه دنیا حسرت ما را می خوردند. روشن نیست چه گونه ناگهان نیروهای اهریمنی داخلی و رهبران ساده لوح بیگانه دست به دست یک دیگر دادند و کشور را به روز سیاه نشاندند. این گونه طرز فکر در میان بسیاری از هم میهنان ما وجود دارد. در نتیجه به جای کوشش برای درک حقیقت، راه افسانه پیش می گیرند و به جهانی خیالی و نیروهای ناپیدا و اثبات ناپذیر روی می آورند و با به کار بردن فغل سوم شخص جمع همه مسائل سیاسی را به آسانی حل می کنند: "خواستند که چنین شود،" - "آن یک را بردند و این یک را آوردند؟"- کی برد و کی آورد؟ متاسفانه بسیاری نیز این کلی بافیها را بی گفت و گو می پذیرند و نیازی به ارائه مدرک و تحلیل رویدادها و سنجش منطقی این گونه مدعا ها نمی بینند.
چنین شیوه فکری نه تنها بی پایه و دور از هر گونه ارزش علمی است، بلکه نسبت به مردمی که توانسته اند در برابر تند بادهای تاریخ بایستند و هویت ملی خود را حفظ کنند، توهین آمیز است. انکار اصا لت برای مردم ایران و نقش اساسی آنان در تعیین سرنوشت خود، چیزی مگر تنبلی ذهنی یا نداشتن دانش سیاسی، یا هر دو، نمی تواند باشد. به گمان ما، یکی از پیامد های چشمگیر انقلاب این بوده است که ایرانیان چه در درون و چه در بیرون کشور به خود آمده اند و در جستجوی شناخت بهتر دوران خویش و فرایندی هستند که وضع را به امروز کشانده است. این روند بسیار دلگرم کننده است و رفته رفته ما را از کلی بافی های بی سر و ته دور و زمینه را برای آگاهی درست تر از گذشته و حال خویش آماده می سازد.
وقایع گذشته و آنچه که ازمصاحبه شاه و یادداشتهای علم، که به طور خلاصه در این گردآوری ذکر شده است، نه تنها خواننده را با شیوه کار و اندیشه شاه و اطرافیان او آشنا می کند، بلکه بعضی ازعاملهایی که به تدریج دست به دست هم دادند و زمینه را برای ناخرسندی مردم و انقلاب و فرو پاشیدن نظام شاهنشاهی فراهم آوردند، در آن به خوبی دیده می شوند.
خواندن این گونه نوشته ها به دریافتن ریشه های آوارگی میلیونها تن ایرانی در پهنه جهان و درماندگی ده ها میلیون تن دیگر در ایران، یاری می کند و درس عبرتی است برای مسئولان کنونی و آینده ایران که از شرکت دادن مردم در کارها نهراسند و با آنان همچون کسان نابالغ رفتار نکنند و با خواسته های آنان نستیزند.
در اوایل دهه چهل شاه هشیار بود که همچنان خود را رهبری مصلح و نزدیک به مردم نشان دهد و با آن که همیشه می کوشید نقش خود را در این دگرگونیها یادآور شود، ولی برای مردم نیز اصالتی قائل بود.
بازتاب جهانی اصلاحات اجتماعی ایران نیز بسیار مثبت بود. آمریکاییان اکنون دلگرم و خوشبین بودند و کندی و جانسون، پیروزی رفراندوم شش بهمن را به شاه شادباش گفتند. رسانه های
گروهی شوروی نیز از اصلاحات ایران پشتیبانی کردند. به این سان موقع شاه چه در درون و چه در بیرون کشور، از هر زمان دیگری استوار تر شده بود.
دستگاه اداری از این دگرگونی بی نصیب نماند و وزارتخانه های تازه ای برپا و چهره های جوان عهده دار امور شدند. شاه نیز در درون چهار چوبی مشخص، یار و یاور و مشوق آنان بود. این گروه تکنوکرات می توانستند در زمینه مسئولیت خود و هر مسئله دیگری - مگر سیاست خارجی، ارتش و امنیتی- با شاه آزادانه گفت و گو کنند و نظر خود را بی پروا عرضه دارند. شاه آرزو داشت ایرانی نو و پیشرفته- ازنظر مادی- بسازد و برای رسیدن به این هدف از پشتیبانی و تشویق مسئولان کارها دریغ نمی کرد.
رویدادهای مهم این دوره دگرگونی کیفی بی سابقه جامعه ایرانی و افزایش سریع شمار باسوادان و شهر نشینان، رشد اقتصادی بی سابقه و ثبات سیاسی ایران بود. همه این عاملها دست به دست هم دادند و به تدریج چهره کشور تغییر یافت و به گونه ای محسوس، بسیاری به آینده و پیشرفت جامعه خوشبین و امیدوار شدند. گمان بیشتر مردم این بود که اصلاحات ارضی و اجتماعی گامی آغازین به سوی تحول هر چه بیشتر در راه آزادیهای فردی و مشارکت آنان در کارهای کشور و گسترش حکومت قانون است. دریغا که برداشت شاه از این رویدادها به کلی متفاوت بود و به تدریج رویاهای خود بزرگ بینانه او و آن چه مردم توقع داشتند، دو راه جدا از هم در پیش گرفتند و کار این دوری فزاینده به دلسردی و بدبینی و سپس ناخورسندی و خشم مردم کشید.
هنگامی که شاه پس از بیست و دو سال سلطنت به دو راهی تاریخ رسید، میان دادن تقدم به نیازهای معنوی و مادی مردم – که بالمال نام او را به عنوان رهبری مصلح جاودان می ساخت – یا به اندیشه های خود بزرگ بینانه که جز هوس زودگذر یکه تازی و قهرمانی چیزی نبود، مسیری را برگزید که فرجام آن فروپاشیدن دستگاهی بود که قدرت بالقوه آن را داشت تا ایران را برای همیشه از عقب ماندگی و نادانی وبیچارگی برهاند. اگر شاه راه نخستین – دادن امکان مشارکت به مردم – را بر می گزید، باز به همان هدف نام آوری می رسید. ولی گرفتاری شاه در این بود که نمی خواست هیچ کس مگر خود او بدرخشد و مورد توجه باشد. در نتیجه به هرکسی که به نحوی می توانست گروهی را به راه اندازد یا با کفایت در کار خود محبوبیتی میان مردم پیدا کند، ظنین می شد و او را هماورد بالقوه خود می دید. از این رو نیز سیاست همیشگی او این بود که پایه های چنین قدرتی را از میان بردارد! ( به چند نمونه از این گونه اشخاص می توان اشاره نمود: دکتر محمد مصدق، ارسنجانی وزیر کشاورزی، ارتشبد فریدون جم رئیس ستاد بزرگ و...)
بدیهی است کسی که حتی در داخل دستگاه دولتی شکیبایی این را نداشت که برخی از مسئولان امر در میان مردم محبوبیتی به دست آورند، نمی توانست گوشش بدهکار دموکراسی و مشارکت مردم و پیدا شدن سر و کله کسانی که منصوب خود او نبودند باشد!
شاه به تدریج دیگر تحمل شنیدن واژه دموکراسی و دادن وعده آن را به مردم نداشت. در یک مورد هنگامی که روزنامه ها به مناسبت جشن مشروطیت می نویسند که، " ... وقتی از طریق تشکیل انجمنهای ده وانجمنهای ایالتی و ولایتی مردم خوی دموکراسی گرفتند، ما هم عیناً مثل غرب صاحب دموکراسی می شویم. شاه به علم اظهار کرده بود: " به آنها بگو ابداً ما دموکراسی غربی را نمی خواهیم که اقلیت عملناً حکومت کند و خائن تشویق شود. باید در این خصوص مقاله بنویسند..."
( یادداشت 18 مرداد 1351)
به گفته هویدا، نخست وزیر وقت، "... وضع جامعه ما و سنتها و فرهنگ ما با جوامع دیگر فرق دارد و الگو های آنان که حتی امروز راهگشای مسائل خودشان نیست، نمی تواند حلال
مشکلات باشد... ایدئولوژیهای خارجی لباسهای پیش دوخته ایست که به قد و قامت ما نمی خورد. . ."
شاه را باور آن بود که پایه اعتقاد سیاسی مردم باید انقلاب شاه و ملت و اصولی باشد که با شش اصل مصوب در بهمن 1341 آغاز شد و تا پایان سلطنتش شمار آنها به نوزده رسید.
گرفتاری اساسی شاه در این بود که از یک سو می خواست ایران را به پایه کشورهای پیشرفته جهان برساند و از سوی دیگر آمادگی پذیرش لازمه چنین خواستی را که حکومت قانون و تا اندازه ای دموکراسی و مشارکت بود، نداشت. قانون اساسی را نیز- که هنگام رسیدن به پادشاهی به آن سوگند وفاداری ادا کرده بود – نمی توانست بپذیرد! به گونه ای که حتی اصرار داشت لوایحی که پیش از تقدیم به مجلس شورای ملی به تایید او رسیده اند قابل اجرا هستند و نیازی نیست دولت، در انتظار گذراندن آنها از مراحل قانون، دست روی دست گذارد. به همین سان پس از رفراندوم بهمن 1341 نیز پنداشت که خدمت او به ملت ایران آن چنان بزرگ و بی مانند بوده است، که دیگر حتی نیازی به همان احترام ظاهری و نیم بند به قانون اساسی هم ندارد و می تواند خودسرانه هر چه دلخواه اوست بکند و ملت ایران که از برکت وجود او خوشبخت وبه راه پیشرفت افتاده است، همه کارهای او را پیوسته تایید خواهد کرد.
از سال 1342 به بعد دیگر شاه با هیچ هماوردی رویاروی نبود و به تدریج خود را به راستی قهرمانی بی همتا می پنداشت و توقع داشت اطرافیان او نیز به همین گونه به او بنگرند و دستگاه تبلیغاتی کشور نیز کاری مگر ستایش از او و پیشرفتهای کشور – که تنها در سایه وجود او میسر شده است – نداشته باشد. فضای حاکم بر دربار نیز برای چاپلوسی مناسب بود و هر کس به گونه ای مدح شاه را می گفت. علم در نامه های خود او را "پیشوای بزرگ من" خطاب می کرد و هویدا- که به ورزش یوگا علاقه داشت – او را "گوروی" خود می خواند. در میان ارتشیان نیز باب شده بود که او را " خدایگان" بخوانند. برای شاه که آمادگی هیچ گونه مشارکتی را از سوی مردم در امور کشور نداشت، به تدریج تفاوتی میان شاهدوستی و میهن پرستی نبود! یا شاید هم در آن شرایط وظیفه مردم را صرفاً شاهدوستی و آن خود را میهن پرستی می دانست!
علم در یادداشت 19 آبان 1352 خود در باره عدم آگاهی نخست وزیر و وزیر امور خارجه و سایرین از جریان اموری که راساً به وسیله شاه دستوراتی صادر می شد، چنین نوشته است: "... از این که نخست وزیر چه قدر ناراحت بود و حق هم داشت. اگر من به جای او بودم ناراحت می شدم که در جریان کارها نیستم. ولی چه باید کرد؟ الملک عقیم. خدا و شاه باید یکی باشد و هر چه اعضاء و زیردستان پست تر و مخذول تر باشند بهتر ... "
همه کسانی که با شاه سر و کار داشتند ناچار بودند ( برای حفظ مقام خود) با این وضع بسازند و در برابر شاه چنان رفتار کنند و چیزهایی را بر زبان آورند که برای او خوشایند باشد.
در سالهای واپسین دیگر کسی را یارای آن نبود که آن چه را به راستی در کشور می گذشت به شاه بگوید و تازه اگر هم می گفت، با واکنش تند و ناشکیبای او رو برو می شد. شاه می خواست تنها آنچه را که دلخواه او بود باور کند. در این شرایط دیگر جایی برای آمار درست یا حقیقت تلخ نبود.
شاه هرگز نتوانست بپذیرد که شیوه حکومت او کاستیهایی دارد و به رغم ناخرسندی فزاینده مردم هیچگاه در صدد تغییر روش خود برنیامد. به گمان او اصلاحات ارضی و اجتماعی موجب آزادی زنان و دهقانان و سهامدار شدن کارگران گشته و برنامه های بهداشت و آموزش رایگان جامعه ای خوشبخت برپا ساخته بود و دیگر جایی برای شکایت و خرده گیری نبود!
شاه روح زمان خود را آن چنان که می بایست درک نکرد. از یک سو آرزو داشت جامعه ای از نظر مادی پیشرفته و کم و بیش غربی بر پا سازد و از سوی دیگر کوشید از نظر سیاسی به سوی خودکامگی سده پیش گراید. به پیدایش جامعه ای که در آن میلیونها تن به مدرسه می رفتند و دهها هزار تن هر سال از دانشگاهها بیرون می آمدند کمک کرد، ولی هرگز نتوانست به مشارکت اینان در امور سیاسی و اجتماعی کشور تن در دهد. او می خواست همه آرزوهای متضاد خود را در یک جا و با هم انجام دهد، هم ارتش بسیار یزرگی – که هیچکس ضرورت آن را در نمی یافت – داشته باشد و هم پیشرفت اقتصادی، کسی در کارهای سیاسی مشارکت نکند، ولی در ضمن همه نیز خورسند باشند.
سودای یکه تازی شاه موجب شد هرگز نتواند بااین که کسان دیگری اظهار وجود کنند بسازد و روی هم رفته اصالتی برای مردم و خواست و باور آنان قائل نبود و گمان داشت کار ویژه مردم یکسره فرمانبرداری، و از آن او رهبری است!

گردآورنده امیر هوشنگ آریان پور
ژوئن 2005 ویرجینیا

برای تهیه این گردآوری از مراجع زیر استفاده شده است:
پنج جلد کتاب " گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی"
پنج جلد کتاب " یادداشتهای علم"
دوره دوساله ماهنامه " پیک دریا" نشریه نیروی دریایی شاهنشاهی مربوط به سالهای 1351 و 1352.
در خاتمه لازم است از مدیر "شرکت ایران کتاب" ناشر " یادداشتهای علم" که اجازه دادند از مندرجات این یادداشتها برای تهیه این گردآوری استفاده شود صمیمانه تشکرنمایم.

***************************8
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما