دکتر هوشنگ نهاوندی نویسنده و پژوهشگر، مدت هفده سال استاد دانشگاه پاریس بوده است. او پیش از انقلاب، وزیر آموزش عالی و مسکن و آبادانی بود. وی همچنین رئیس پیشین دانشگاه های شیراز و تهران بوده است. آقای نهاوندی کتاب های متعددی درباره ایران نوشته و چند سال پیش آکادمی فرانسه به کتاب شاه عباس امپراطور ایران وی جایزه ای اهدا کرد. او اکنون کتابی ششصد صفحه ای درباره تاریخ معاصر ایران به زبانهای فرانسوی و انگلیسی زیر چاپ دارد (١).
واشنگتن پریزم: درباره طرح هشتاد و پنج میلیون دلاری دولت آمریکا برای پیشبرد دمکراسی در ایران چه نظری دارید؟
هوشنگ نهاوندی : با صراحت تمام بگویم که چند ماهی است که احساس می کنم دولت آمریکا مایل است تحول و تغییری در ایران پدیدار شود. به نظر من ایران تنها کشورخاورمیانه است که احساسات ضد امریکایی در میان مردم آن شدید نیست . اطمینان دارم که آمریکایی ها با این پروژه ها در تغییر جمهوری اسلامی موفق نخواهند شد.
با کمکهای مالی، با ایجاد چند رادیویی که برچسب آمریکایی بر روی آن زده شده باشد و با تقویت کسانی که روی پیشانیشان ساخت آمریکا نوشته شده باشد، نه تنها باعث تضعیف حکومت ایران نمی شوند، بلکه به تقویت جمهوری اسلامی کمک هم می کنند. آمریکایی ها اطلاعات بسیار زیادی از ایران دارند و درست است که می گویند با سیستم ماهواری حتی شماره پلاک ماشین ها را هم می توانند ببینند. ولی این گونه اطلاعات کمکی به شناخت جامعه ایرانی نمی کند.
آمریکاییها ایران را از طریق چند نفری می شناسند که تحصیل کرده آمریکا هستند و برای موسسات دولتی این کشور کار می کنند و اینها چیزهایی را به آمریکایی ها می گویند که دوست دارند بشنوند. برای ایجاد تحول در ایران احتیاج به احمد چلبی مانندها نیست و گرنه اشتباه عراق تکرار می شود.
آیا فکر میکنید نظرات ضد هولوکاستی که اخیراً در ایران از سوی بعضی از مسئولین کشور عنوان شد، نمایانگر افکار عمومی ایران است؟
یهودیان دوهزار و هفتصد سال است که در ایران ساکن بوده اند و ابتدا خود را ایرانی می دانند و بعد یهودی. کوروش دستور آزادی آنان را داده است و کتابهای مقدس یهودیان از کوروش بارها به عنوان فرستاده خدا یاد کرده اند. گاهی یهودیان در دوره صفوی و در دوره قاجار تحت فشار قرار گرفتند که شاهان وقت با شدت عمل جلوی فشارها را گرفتند.
همانطور که می دانید رئیس جمهور و وزیر دفاع اسرئیل همانند تعداد قابل توجهی از شهروندان و رهبران این کشور ایرانی الاصل می باشند. ایران در سال ١۹٤۹ اسرائیل را به رسمیت شناخت و به انتقال یهودیان عراق به آن کشور کمک نمود. البته مردم ایران اطلاع زیادی درباره هولوکاست و نسل کشی یهودیان ندارند، چون در کتابهای تاریخ ما درباره آن صحبتی نشده است.
من فکر کنم عنوان کردن نظرات ضد هولوکاست ربطی به مردم ایران ندارد و برای منحرف کردن اذهان عمومی از مسایل و مشکلات امروز و به دست گرفتن رهبری نیروهای افراطی عرب بیان شده است. به نظر من مردم ایران خواستار ایجاد یک دولت مستقل فلسطینی هستند که همزیستی مسالمت آمیزی با دولت اسرائیل داشته باشد ، همین و بس.
در کتابتان (٢) نوشته اید که شاه خواستار خروج نیروهای آمریکا از منطقه و غیر اتمی کردن خاورمیانه بود. آیا فکر نمی کنید این دو هدف با واقعیت موجود دهه هفتاد میلادی یعنی خطر نظامی شوروی و برنامه چند میلیارد دلاری شاه برای غنی سازی اتمی مغایرت داشت؟
من فکر کنم این اهداف در توافق با واقعیت هایی بودند که گفتید. شاه می گفت که ایران گاهی نی است وگاهی بلوط ، در مواقع خطر ایران مجبور بوده مانند نی خم شود و بعضی موارد باید مانند بلوط در مواقع سختی مقاومت نماید. بگذریم که خود وی چنین نکرد.
گزارشات سفیر آمریکا در ایران در سالهای هفتاد و حتی اندکی قبل از آن وجود دارد که نشان می دهد هدف سیاست خارجی ایران- درست مانند دوگل رئیس جمهور وقت فرانسه - دوستی نزدیک با آمریکا ودر عین حال استقلال سیاسی بود. شاه می خواست قدرت نظامی ایران را تقويت کند و به حد اسرائیل برساند.
شاه دست به خرید اسلحه از کشورهای بلوک شرق نظیر شوروی و چکسلواکی نیز زده بود. ایجاد کارخانجات اسلحه سازی در ایران از دیگر برنامه های تقویت نظامی کشور بود. طبق این سیاست، امنیت خلیج فارس باید در دست کشورهای منطقه اداره می شد و نیروهایی که مرز جغرافیایی در منطقه ندارند دخالت مستقیم در امور نمی کردند.
در مورد مساله سلاحهای اتمی سیاست ایران بر پاکسازی تمام منطقه از این سلاحها بود و شاه معتقد بود اگر یک کشور مانند اسرائیل بمب اتم داشته باشد بقیه نیز به دنبال آن خواهند بود. این مسایل باعث نگرانی آمریکایی ها شده بود. از سوی دیگر کمک یک میلیارد دلاری ایران به مصر واطلاع داشتن شاه از حمله مصر به اسرائیل که جنگ کیپور یا رمضان نام گرفت و راه دادن به هواپیماهای شوروی برای یاری رساندن به مصر، در تغییر بینش آمریکا و تا حدودی اسرائیل نسبت به حکومت شاه کمک کرد.
البته من معتقد به توطئه بین المللی برای راه انداختن انقلاب نیستم ولی زمانی که نا آرامیها شروع شد کشورهای غربی با آن همسویی کردند تا شاه از ایران برود. در واقع باد کاشتند و طوفان درو کردند. بنيادگرایی اسلامی با انقلاب ایران آغاز شد.
دولت پرزیدت کندی آقای امینی را به عنوان نخست وزیر به شاه تحمیل کرد تا برنامه اصلاحات ارضی را در ایران پیاده نماید (٣) به چه دلیل آمریکا چنین سیاستی را در ایران دنبال می کرد و نقش شاه در این جریان چه بود؟
آمریکا خواستار تقسیم اراضی بین کشاورزان بود و فکر می کرد سیستم ارباب رعیتی آن زمان باعث طغیان علیه رژیم خواهد داشت. گر چه اصلاحات ارضی توسط امینی اغاز شد، ولی چیزی را که انقلاب سفید می نامیم یعنی سپاه دانش، سپاه بهداشت و توسعه اصلاحات ارضی زیر نظر شاه بود.
اصلاحات ارضی که در آن زمان پیاده شد از چین کمونیست و مائو تقلید شده بود. مائو در راهپیمایی طولانی که از اینسو تا آنسوی چین صورت گرفت هر جا که می رسید زمینها را به کشاورزانی که روی آن کار می کردند می سپرد. ارسنجانی، وزیر کشاورزی وقت این سیستم را در ایران پیاده کرد. در ایران هم سیستم کشاورزی بر روی نسق استوار بود. نسق یعنی هر کشاورزی بر روی زمینی که کار می کرد قرارداد داشت.
در اصلاحات ارضی همین کشاورزان مبدل به خرده مالک شدند. البته متاسفانه اقداماتی انجام نشد تا از این خرده ملکان جدید برای اداره زمینشان حمایت شود. در موقع انقلاب بجز شاید چند مورد جزیی هیچ حمایتی از انقلاب در میان روستاییان نشد. حتی کارگران هم نقش زیادی نداشتند.
آیا اعتصاب کارگران صنایع نفت در ابتدا و سپس تعداد زیادی از کارخانه ها نشانه حمایت کارگران از انقلاب نبود؟
اعتصاب این کارگران نفت به طور بسیار محدود شروع شد. در فرانسه اعتصاب ده نفر می تواند تمام راه آهن کشور را از کار بیندازد. در جنوب در صنایع نفت با تعداد محدودی در زمینه توزیع اعتصاب شد. البته بعد به جاهای دیگر سرایت نمود ولی صنایع خصوصی تکان نخورد.
در کتابتان نوشته اید شوروی در عملیات گروگانگیری سفارت آمریکا نقش داشت. چه مدارکی می توانند این ادعا را ثابت کنند؟
کمی صبر کنید در کتاب جدیدم که زیر چاپ است به این موضوع پرداخته ام. با این گروگانگیری سیاست امور خارجه آمریکا به مدت چهارصد و چهل و چهار روز گرفتار شد. این گروگانگیری باعث شد هواداران رابطه با آمریکا یعنی آقای بازرگان ، آقای یزدی و غیره کنار گذاشته شوند.
در الجزیره از طرف اینها ، برای خرید دوباره اسلحه و از سرگیری رابطه مذاکراتی با امریکایی ها شده بود. اگر تاریخ را نگاه کنیم آمریکا در نوامبر گرفتار گروگانگیری شد و سی و یک دسامبر شوروی به افغانستان حمله کرد.
فرید پویا، پژوهشگر و روزنامه نگار مستقل از همکاران اين نشريه بوده و با نشرياتی ديگر از جمله انترناسیوناله و صداهای جهانی هاروارد همکاری می کند.
------------------------------------
1- Iran: Le Choc des Ambitions Avril 2006 in Print
2-Houchang Nahavandi, Carnet Secrets chute et mort du Shah, Editons Osmondes, 2003
English Edition : The Last Shah of Iran, Aquilion Ltd 2005
3-Fereydoun Hoveyda La Chute du Shah , Buchet Paris 1980 p56