سالروز تولد داريوش همايون و جنازه نظام شاهنشاهی
در جشن هشتادمين سالگرد تولد آقای داريوش همايون، جمعی از« روزنامه نگاران، دانشگاهيان، فرهنگ ورزان و چهره های سياسی سرشناس خارج از کشور» که هنوز در انديشه دميدن روح به جنازه پوسيده نظام شاهنشاهی هستند سخنرانی های مستدل و هيجان انگيزی ايراد نمودند. آقای داريوش همايون که همراه گروهی از هم فکران خود در خارج از کشور حزب مشروطه سلطنتی ايران را تشکيل داده بودند اخيرا حزب خود را يک حزب ليبرال دمکرات معرفی کرده اند و بهترين شکل حکومت برای ايران را يک نظام مشروطه سلطنتی با الگوی نظام های سلطنتی اروپا ميدانند که شاهان در آن نقشی در حکومت ندارند و تنها به عنوان سمبل وحدت ملی عمل ميکنند».
آقای داريوش همايون و هم فکران ايشان به عنوان روزنامه نگاران حرفه ای و پژوهشگر بايد به ياد داشته باشند که در تمام 27 ماه زمامداری دکتر مصدق آنچه را که طرفداران نظام مشروطه سلطنتی به عنوان گناه کبيره دکتر مصدق ميدانند اين بود که دکتر مصدق کرارا می گفت در نظام مشروطه سلطنتی شاه بايد سلطنت کند ، نه حکومت اما شاه اين واقعيت را قبول نداشت و بالاخره همان کاری را انجام داد که به گفته آقای داريوش همايون «دکتر مصدق را با فشار شديد خارجی ها برکنار کرد».
در اين جشن و يا گردهمآيی دوستان سابق سخنان بسياری از خدمات آقای داريوش همايون به حرفه روزنامه نگاری بيان داشتند ودانش و جهان بينی و روشن نگری ايشان را مورد تجليل وستايش قرار دادند. حق نيزاين بود که دوستان و همکاران، آقای همايون صفات و مشخصات برجسته شخصی را که مورد احترام آنان ميباشد مورد ستايش قرار دهند.
اما وقتی گذشته اشخاص بيان ميشود، وقتی از خدمات آقای داريوش همايون به مدت چند ساعت سخن گفته ميشود، شايسته است از فعاليت های حزبی ايشان نيز در دوران نهضت ملی اشاره ای ميشد. شايد حاضران در آن جمع از فعاليت آقای داريوش در حزب سومکا آگاهی نداشتند و يا زيبنده نبود يادآوری بشود که در برپايی تظاهرات خيابانی عليه دولت نهضت ملی و جنجال آفرينی های گاه به گاهی احزاب سومکا و آريا که به همراهی حزب توده در تمام دوران زمامداری دکتر مصدق با ايجاد بلوا و تظاهرات و درگيری های خيابانی به منظور نا امن جلوه دادن کشور و بزرگ نمايی آن ها در روزنامه ها و راديو های انگلستان و دادن خوراک لازم به نمايندگانی چون جمال امامی ، شوشتری و عبدالغدير آزاد و.... و روزنامه نگارانی که به بهانه های واهی اعتصاب ميکردند و جنجال می آفريدند ، برای استيضاح و حمله به دولت و شورش های ايل بختياری در فارس و خوزستان، آقای داريوش همايون نيز به عنوان يکی از شخصيت های شاخص حزب سومکا نقشی فعال داشته اند. اين امر شايد نشانه آن باشد که يا دوستان از آن آگاهی ندارند، يا از ياد آوری آن خودداری ميکنند و حتی نميخواهند از افتخاری که نصيب آقای داريوش همايون با بازداشت شدن توسط نيروهای انتظامی دريکی از درگيری های خيابانی، اشاره ای بکنند.
شايد گفته شود، آقای داريوش همايون به علت شور جوانی در 25 سالگی مرتکب کاری شده که بايد به گذشته سپرده شود و منطقی است که فراموش شود. اين کاملا درست است ، اما آقای همايون در مصاحبه خود نکاتی را يادآور ميشوند که اين طور به نظر ميرسد که گناه ايجاد هرج و مرج و بلوا های خيابانی که به زعم آقای همايون مبارزات داخلی است متوجه جبهه ملی و دکتر مصدق ميباشد. به اشاره ايشان درمورد شکست نهضت ملی ايران توجه کنيم.
با توجه به گفته آقای همايون «اگر دکتر مصدق و جبهه ملی تمرکز خود را روی مبارزه برای ملی کردن نفت و احقاق حقوق ملی ايران گذاشته بودند و از مبارزات داخلی چشم پوشيده بودند، و ما به آنجا ميرسيديم، مصدق هرچه ميخواست ميتوانست با نهاد پادشاهی بکند و پادشاه در اختيارش بود! شاه چنانکه اسناد تاريخی نشان ميدهد با فشار شديد خارجی حاضر شد مصدق را برکنار کند.»
قبل از اينکه دراين مورد بحثی بشود از کتاب پاسخ به تاريخ محمد رضا شاه پهلوی نقل قولی مينمايم. تا متوجه شويم آيا به گفته آقای داريوش همايون « شاه با فشار خارجی حاضر شد مصدق را برکنار کند» يا دليل آن اين بود که مصدق ميخواست شاه ، آن کس باشد که قانون اساسی مشروطه ايران ميخواهد چون «فردی غير مسؤل است بايد سلطنت کند» نه حکومت.
«در اوت 1953 (مرداد1332) پس از کسب اطمينان نسبت به حمايت امريکا و انگليس که سر انجام توانسته بودند سياست مشترکی در پيش بگيرند و بعد از مطرح کردن قضيه با دوستم کرميت روزولت ( مأمور ويژه سازمان سيا ) تصميم گرفتم رأساً وارد عمل شوم »
محمد رضا شاه در مکتب رضا شاه پرورش يافته بود از اين رو نميتوانست به سلطنت مطابق آنچه در قانون اساسی است راضی باشد، (هرچند او در روز 15 شهريور 1320 در مجلس شورای ملی سوگند ياد کرده بود که به اصول قانون اساسی پای بند خواهد بود) شاه برای رسيدن به اين خواست حاضر شد نه فقط قانون ملی شدن نفت را که بر طبق خواست عمومی ملت در مجلس 16 با اکثريت تمام به تصويب رسيده بود زير پا بگذارد، بلکه طبق قرارداد «امينی - پيج» دولت ايران پذيرفت که 75 ميليون ليره به شرکت نفت و دولت انگليس بابت ملی شدن نفت غرامت پرداخت کند . علاوه برآن برای اينکه بتواند حکومت کند، برطبق جزء ب ماده 2 قرارداد دولت شاهنشاهی ايران تعهد مينمايد « هيچ گونه اقدام قانون گذاری يا اداری اعم از مستقيم يا غير مستقيم و يا علل ديگری از هر قبيل از طرف ایران يا مقامات دولتی در ايران «از مرکزی يا محلی» اين قرارداد را الغاء نخواهد کرد و در مقررات آن اصلاح يا تغييری به عمل نخواهد آورد و مانع و مخل حسن اجرای مقررات آن نخواهد شد».
آيا اين بند علاوه بر اين که مغاير با قانون اساسی است که حق انتخاب را از نمايندگان آينده مجلس شورا سلب ميکند با استقلال و حاکميت ملی مغاير نميباشد و اگر شاه ذره ای به زادگاه خود علاقه داشت هرگز راضل ميشد با آن موافقت کند و آن را توشيح نمايد؟ اما او چنين کرد غافل از اين که نخستين برگ پايان و سقوط ديکتاتوری خود را به دست خود مينويسد.
من در اينجا نميخواهم از کسی که سابقه روزنامه نگاری دارد ويکی از بنيان گذاران انجمن روزنامه نگاری بوده است و در حکومت شاه به مقام وزارت اطلاعات رسيد و اکنون نيز شايد دبير کل يک حزب ليبرال و دموکرات باشد ، ايرادی بگيرم و به گفته ايشان استناد کنم که اگر مصدق و جبهه ملی تمرکز خود را روی مبارزه برای ملی کردن نفت و احقاق حقوق ملی ايران نمی گذاشتند دليلی نبود که خارجی ها برای برکناری او شاه را زير فشار بگذارند. گفته ايشان کاملا ضد و نقيض و گفتن اين جمله نادرست در شأن روزنامه نگاری چون آقای همايون نميباشد.
هرچند پنجاه سال از فاجعه 28 مرداد و به گفته آقای همايون و هم فکران ايشان در سخنرانی های مختلف، «حادثه عاشورای 28 مرداد» ميگذرد، اما خوشبختانه اسناد تاريخی آن دوران هنوز در دسترس هستند و ميتوان به آنها رجوع کرد و از واقعيات و عوامل مبارزات داخلی که آقای داريوش همايون آن ها را به پای دولت دکتر مصدق و جبهه ملی می گذارد آگاهی يافت تا آشکار شود طراح مبارزات داخلی کی بود و مجريان آن ها کدامين گروه و افراد بودند.
انتخاب دکتر امامی روحانی و امام جمعه شيعه از مهاباد که اکثريت قريب به اتفاق آن سنی مذهب بودند به نمايندگی مجلس شورای ملی با حمايت ارتش شاهنشاهی و انتخاب ايشان به رياست مجلس به دستور شاه اقدامی برای سقوط دولت نهضت ملی بعد از ثبوت حقانيت ملت ايران در ملی کردن صنايع نفت و خلع يد از انگلستان در دادگاه لاهه، به دستور وزير امور خارجه انگليس بود. عليرغم اين که انتصاب احمد قوام به نخست وزيری با 42 رأی درحالی که برای داشتن اکثريت 52 رأی لازم بود وغير قانونی بودن انتصاب توسط نمايندگان فراکسيون نهضت ملی به اطلاع شاه رسانيده شده بود ولی شاه درپاسخ ميگويد «من تابع قانون اساسی هستم! مجلس رأی تمايل نموده و ما طبق قانون قوام را مأمور تشکيل کابينه کرده ايم» و اين امر منجر به درگيری و کشته شدن نزديک به 70 نفر در اعتراضات مردم توسط ارتش شاه در کشور شد کاملا در راستای خواست انگليس بود «در روز 28 تير ماه سخنگوی سفارت کبرای انگليس در تهران ميگويد «دولت انگليس از روی کار آمدن دولت جديد خوشحال است و هرآن برای تجديد مذاکرات نفت آماده ميباشد» شاه نقش اصلی را در توطئه سی ام تير به عهده داشت زيرا مصدق ميخواست شاه سلطنت کند نه حکومت. او در برابر قانون شخص غير مسؤلی بود همان طور که اکنون آقای داريوش همايون بعد از گذشت 50 سال آن را پيشنهاد مينمايند.
توطئه قتل سرتيپ افشار طوس با همکاری دکتر بقائی و افسران بازنشسته با هدف بی ثبات نشان دادن ايران و ترغيب آيزنهاور به همکاری در طرح آژاکس که طراح آن اداره اطلاعات انگلستان و وزارت امور خارجه انگلستان بودند به اين بهانه که حکومت بی ثبات دکتر مصدق راه را برای برقراری يک حکومت کمونيستی در ايران هموار ميکند.
طرح کشتن سرتيپ افشار طوس رئيس شهربانی دکتر مصدق در بعد از ظهر 9 اسفند بعد از شکست توطئه قتل دکتر مصدق در کاخ سردر سنگی خيابان کاخ طراحی ميشود. لابد آقای همايون به خاطر ميآورند و در روزنامه های آن روز ها خوانده اند وقتی شاه برای مردم شاه دوستی که به رهبری شعبان بی مخ و نوچه های او و غلام عشقی سردسته چاقوکشان دکتر بقائی سخنرانی ميکردند و انصراف خود را به درخواست مردم که ميخواستند از مسافرت به عتبات منصرف شوند اعلام ميدارند، دکتر مظفر بقائی نيز به اتفاق سپهبد شاه بختی ، سپهبد احمدی ، سرلشگر گرزن و ظهير الاسلام و قائم مقام رفيع در کنار شاهنشاه قرار داشتند. و آيت الله بهبهانی و سيد ابوالمعالی پسر آيت الله کاشانی نيز در داخل کاخ حضور بهمرسانيده بودند.
بايد يادآوری کرد مردم شاه پرست و مسلمان ايران برای آماده سازی زمينه کودتای نظاميان شاه دوست، کليه قاتلين سرتيپ افشار طوس واراذلی که در روز 9 اسفند برای کشتن دکتر مصدق به خانه دکتر مصدق حمله کردند و در و شيشه پنجره ها را شکستند و به اين جرم در زندان بودند در روز 28 مرداد توسط مردم شاهدوست از بازداشتگاه آزاد شدند.
با اين سابقه و توجه به حوادثی که پيآمد روز 28 مرداددر ايران رخ داد و اکثر پژوهشگران ليبرال جهان نيز بدان اشاره نموده اندف چگونه آقای داريوش همايون رهبر يا دبير حزب مشروطه سلطنتی که اکنون ليبرال و دموکرات هم شده اند باور دارند که يک بار ديگر مردم ايران حاضر خواهند شده رژيم مشروطه سلطنتی که حتما کانديدای آن نيز شاهزاده رضا پهلوی خواهد بود به عنوان يک نظام دموکرات پذيرا باشند؟ آيا اين توهين به مردم ايران و تاريخ ايران نيست؟ اگر جواب منفی باشد مسلما ناشی از عدم شناخت مردم ايران است.
رضا قاسميان