چندی است که رژیم غول بیمارومدهوش و مفلوک و درمانده و واپسگرای عربستان سعودی به دستور اربابان آمریکایی و انگلیسی خود مزدورانش را برای سر کوبی خیزش رهایی بخش بحرین گسیل داشته و دراین راه از هیچ ستم و درنده خوی و کشتار وحشیانه دریغ نمی ورزد. این حاکمان دست نشانده درتمامی دوران حکومت خود ثابت کرده اندکه نگهبانی ازمنافع اربابان رابر خدمت به مردم کشور خود و همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان را ترجیح می دهند و برای چند روز بیشتر ماندن بر اریکه ی موریانه خورده و لرزان خود، حاضرند راستی و درستی و انسانیت را زیر پا نهند و کار را به جایی رسانند که مساجد و حسینیه ها را ویران کنند و قرآن بسوزانند و گروه گروه از مردم بی دفاع بحرین را از دم تیغ بگذرانند . این دغلکاران دروغ پرداز که به خود لقب "خادم" داده اند نه دین را می شناسند و نه ازانسانیت بهره ای برده اند و نه درآستانه ی قرن بیست یکم می خواهند از خواب خر گوشی بیدار شوند تا در یابند که دیگردوران وحشیگری و جاهلیت سپری شده است و هیچ کس اباطیل آنان را به پشیزی نمی خرد. این طبل های میان تهی تصور می کنند مردم جهان از حقارت و ناتوانی و درماندگی آنان بی خبرند و بر این خیال نادرست در خانه ی عنکبوتی از هم پاشیده ی خود لمیده اند و متملقانی حقیر تر از خویش که جماعتی از حشرات ارض هستند را بر گرد خود جمع کرده اند تا ثنا گوی آنان باشند و به اصطلاح برای رژیم پای در گل آنها از پارچه های دست ساز امپریالیست ها لباس مشروعیت بدوزند.
کشتار بی رحمانه مردم بحرین به دست نیروهای عربستان سعودی و مزدوران آل خلیفه و برخی از امیرک های پای بوس امپریالیست ها نه فقط نشان از هراس این درماندگان از انقلاب بیداری و گسترش خیزش مردم منطقه برای درهم پیچیدن طومار حکومت ها ی خودکامه دارد، بلکه دلیل آغاز فروریزی ستون های برپا دارنده ی امپریالیسم در منطقه و کل جهان است.آنگاه که امپریالیسم امید به این رژیم ها ی بیمار می بندد نشان از درماندگی ذاتی خود دارد. مگر مردم بحرین چه می خواهند ؟ مردم بحرین می خواهند آزاد زندگی کنند، حقوق انسانی آنها محترم شمرده شود، منابع بحرین غارت نشود، سر زمین شان پایگاه بیگانگان نباشد،اختیارشان دردست مشتی جیره خوارونوکراجانب قرارنگیرد، فرزندانشان به دست جلادان کشته نشوند،آزادگان وآزادندیشان در زندان نباشند، حقوق تاریخی بحرین پایمال نگردد به باورها و اندیشه هایشان بی احترامی نشود. مردم بحرین می خواهند به دور از دسیسه ها و زدو بندهای امپریالیستی،آزاد زندگی کنند.
خیزش همگانی مردم در شما ل آفریقا و خاورمیانه به سبب آگاهی روز افزون مردم بر حقوق انسانی و ملی خویش بشارت از پایان عصردیوانگان سرسپرده ای دارد که با تکیه براربابان خارجی خود هنوز هم، صدای ملت ها را نمی شنوند و هنوز هم خود را" پدر ملت" می دانند و هنوز هم کشورشان را ارث پدری تلقی می کنند و هنوز هم خون مخالفان خود را مباح به حساب می آورند. فریاد ملت ها پایه های بیت عنکوبت ها را به لرزه درآورده است و به راستی سست تر از بیت عنکبوت خانه ای نیست.
هم میهنان:
پیوند نامبارک آمریکا و انگلیس در بر پایی کودتای 28 امرداد و سقوط دولت ملی" دکتر مصدق"، نشان از عزم جدی آنان برای جلو گیری از نهضت ملی ایران و گسترش موج آزدایخواهی به دیگر کشورها ی استعمار زده منطقه داشت، اما چراغ فروزان نهضت ملی ایران از تابش باز نایستاد و در این راه گروهها گروه از مردم ایران با پذیرش زندان و شکنجه و شهادت ازجان خود گذشتند تا ایران پاینده بماندوایرانی شایستگی مقام ویژه خود در جهان را داشته باشد. مردم کشورهای استعمارزده از آمریکای لاتین گرفته تا الجزایز ومصر و تا اندونزی تحت تاثیرآموزه های نهضت ملی ایران به رهبری دکترمصدق،راه خودراشناختند و نبردی بی امان راآغاز کردند که تا کنون ادامه دارد،آنچنان که آرامش راازامپریالیست ها بازستانده اند." حزب ملت ایران" که افتخار سربازی درراه ایران و نهضت ملی ایران را دارد درتمام این مدت و با تمام قدرت و بدون مصلحت اندیشی و عافیت جویی برآرمان ملت گرایی ایرانی خود پای فشرد و با گماشتگان بیگانه، ستیزی بر دوام رادر پیش گرفت که یکی ازآن ها مخالفت با جدایی بحرین از ایران بود. اعتراض حزب ما در ادامه مبارزه های هزاران هزار مردم ایران بود که از دو قرن پیش به توطئه های استعماری و تجزیه ایران اعتراض داشتند که به سبب ویژگی ضد استبداد و ضد استعماری نهضت ملی ایران ان اعتراض ها و مخالفت ها بسیار گسترده گشت.رژیم خود کامه و دست نشانده ی پیشین به اشاره ی اربابان آمریکایی وانگلیسی خود حاضر به واگذاری و تجزیه ی بحرین از ایران گردید . فرومایگی هیات حاکمه ایران درآن روزگار به حدی بود که علی رغم مخالفت ها ی توفنده ی مردم ایران، حاضرشد سرنوشت این پاره ی تن ایران را در دستان امپریالیست ها قراردهد تاهرکار که دلشان بخواهد بکنند تا درازای این خوش خدمتی اجازه دهند چند صباح دیگر برسریر منفور و لرزان قدرت نا مشروع خود تکیه زند. اربابان رژیم ضد مردمی برای تو جیه این تجزیه، سازمان ملل دست نشانده رامامور همه پرسی ظاهری ازمردم بحرین کردند و در داخل ایران هم به دو مجلس شوراوسنا که کرسی نشینان آن ها خلق شده ی انتخاباتی نادرست و فرمایشی بودند وبه نا چار نمی توانستند عنوان نمایندگی ملت را داشته باشند، دستور دادند تا با توافق بر این توطئه جدید،حاکمیت ملی ایران را نادید ه بگیرند. نماینده ی سازمان ملل نیز به بحرین رفت و فقط با چند تن از وابستگان شیخ بحرین ملاقات کردو نظر از پیش ساخته در باب تجزیه از ایران را اعلام نمود.
حزب ملت ایران
در اعلامیه دوازدهم فروردین ماه 1349 به شدت با این اقدام رژیم و اربابان آن مخالفت کرد که در بخشی از آن چنین می خوانیم :
"در چنین وضعی چگونه سازمان ملل متحد که خود بارها دستخوش دسیسه های استعمار گرایانه بر ضد حق حاکمیت ملت ها شده است می تواند خواست واقعی مردم بحرین را روشن سازد؟ حزب ملت ایران که همواره برای دست یافتن به استقلال کامل سیاسی اجتماعی و اقتصادی کشور کوشیده است اعلام می دارد : قرار و مدارهای دولت کنونی با امپریالیسم انگلستان با پا در میانی سازمان ملل متحد نمی تواند اصل حق حاکمیت ملی را نا دیده انگارد و بحرین برای همیشه ایرانی باقی خواهد ماند و پیوند جاودانه مردم آن با سایر ایرانیان گسستنی نیست."
هراس دستگاه درمانده ی حاکمه از این افشا گری و اعتراض موجب گردید که گماشتگان حقیر حکومت در روز شنبه 17 فروردین به خانه ی شادروان" داریوش فروهر"دبیر دلیرومیهن پرست حزب یورش آوردند و ایشان به همراهی یکی دیگر از وابستگان حزب را در حالی که شادروان پروانه فروهر و دو فرزند شان حضور داشتند و همگان سرورد"ای ایران" را می خواندند به بازداشتگاه بردند . این چهاردهمین بار بود که دبیر" حزب ملت ایران" به دلیل پایداری از نگاهداشتن سنت های ضد استعماری و ضد استبدادی نهضت ملی ایران روانه ی زندان می شد.
داریوش فروهر به گاه بازداشت اعلام نمود : ازآنجا که حکومت خود فروخته ی ایران بنا به روش همیشگی خود حق هر گونه دخالتی را در تعیین سر نوشت بحرین از افراد ملت سلب نموده است از این رو به عنوان اعتراض به بازداشت غیر قانونی خود دست به اعتصاب غذا می زنم.
حزب ملت ایران
در اعلامیه ای که در تاریخ چهارم اردیبهشت 1349 صادر کرد چنین گفت: "بحرین جزء جدا نشدنی ایران است و نیرنگ هیات حاکمه برای رسمیت دادان و قانونی جلوه گر ساختن این تجزیه حتی اگر در مجامع بین الملی هم صورت پذیردازنظر ملت ایران بی ارزش است".
خیمه شب بازی مراجعه به،به اصطلاح آراء عمومی (؟!)در بحرین وتوافق ارتجاع سیاه حاکم بر ایران و شیوخ مرتجع خلیج فارس وشیخ دست نشانده ی بحرین بر سر مساله ای بود که اصلا مربوط به مردم ایران بود . علی رغم ایجاد جو شدید اختناق در ایران، مردم به ویژه جوانان به این اقدام ضد ملی اعتراض کردند ؛ دیوار دانشگاه ها، سر بازخانه ها، خیابان های سراسر ایران و حتی کاخ مرمر و مجلس شورا پرازشعار معروف "بحرین جز لاینفک ایران است" گردید. این همان شعاری است که در دوران مصدق بر زبان ها جاری می شد. حکومت اختناق، هراسان دست به بازداشت های گسترده زد و در این میان چند تن دیگرازهمرزمان دلیر حزب ملت ایران را دستگیر کرد که همراه داریوش فروهر دبیر شجاع حزب در دادگاه فرمایشی نظامی به سه سال زندان محکوم شدند.
هم میهنان
هدف از تجزیه ی بحرین از ایران، ادامه ی سیاست انگلستان وآمریکا بر خلیج فارس و از میان بردن حقوق تاریخی ایران در خلیج فارس و ادامه استقرار حکومت شیوخ مرتجع در شیخ نشین ها بود که بدون حمایت انگلیس وآمریکا حتا برای مدت کوتاهی نیز نمی توانند بر سر جای خود باقی بمانند؛ و اکنون نیز سیاست امپریالیست ها برآن منوال است . اما کاربدستان امروزین چه می کنند؟ به جای تلاش همه جانبه در جهت ارتباط گسترده با مردم بپا خواسته ی بحرین و حمایت های عملی ازآرمان های حق طلبانه ی آنان سر گرم دید و بازدید ازاین وآن و بر لب نشاندن لبخندهای خنک و تحویل گرفتن لبخنده های خنک تر هستند که هیچ فایده ای برای ملت ما نخواهد داشت . دیپلماسی ترس خورده و انفعالی هیچ دردی از دردهای مردم بحرین را درمان نمی کند. تنها راه حل باور داشتن به قدرت ملی و اتخاذ سیاستی صریح و بدور از پرده پوشی و ملاحظه کاری است.
برادران و خواهران عزیز باشنده در بحرین
از عمق جان و از صمیم دل بر شما درود می فرستیم و مبارزه ی حق طلبانه شما را ارج می نهیم . به ازای هر شهیدی که از شما به زمین می افتد پرچمی خونین در گلستان شهیدانمان بر می افرازیم . قلب هایمان را به شما هدیه می کنیم تا بدانید خون گرم هفتاد میلیون نفر از برادران و خواهران شما در این سوی آب ها پشتیبان مبارزات رهایی بخش شماست. هم میهنان شما در این سوی آب های خلیج فارس توانستند هشت سال در برابر اتحاد امپریالیست ها و مرتجعان منطقه بجنگند و درآخر همه ی آنان را متواری ساختند. مقاومت کنید و بدانید که پیروزی ازآن همه ما است.
چه کس می خواست من و تو ما نشویم ؟ خانه اش ویران باد!