نگرانى از حمله احتمالى آمريكا به ايران / گفتگو با داود هرميداس باوند
”بهیکباره تمام اتهاماتی که عليه القاعده، بعثیها و سنیهای مورد حمایت کشورهای عربی مطرح بود، بهسوی ایران چرخش پیدا کرده“
در حالى كه كمتر از ۲۰ روز ديگر مهلت ايران براى پاسخ دادن به خواست شوراى امنيت سازمان ملل متحد مبنى بر توقف كامل برنامهى هستهاى كشور به پايان مىرسد، تغييرى در مواضع جمهورى اسلامى به چشم نمىخورد. كاملا برعكس. مواضع مقامات رسمى ايران نشانگر گسترش برنامه اتمى كشور و سرعت بخشيدن به غنىسازى اورانيوم است. در همين حال، موضوع خطر حملهى نظامى آمريكا به ايران نيز، به يكى از موضوعات بسيارى از رسانهها و محافل سياسى، نظامى و موسسات پژوهشى تبديل شده است.
محمود احمدىنژاد رييس جمهورى اسلامى ايران اعلام كرده بود كه در سالگرد انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، موفقيتهاى جديد كشور را در عرصه برنامه هستهاى اعلام خواهد كرد. در اين ميان رسانههاى داخلى و حتا خارجى، از گامهاى بلند ايران در غنىسازى اورانيوم تا حد غنىسازى در سطح صنعتى خبر مىدهند. در همين راستا بود كه چند هفته پيش محمدعلى حسينى سخنگوى وزارت خارجه ايران اعلام كرد: ”آن مورد ۳۰۰۰ سانتريفيوژ را هم ما آغاز خواهيم كرد و ادامه خواهيم داد و تكميلاش هم خواهيم كرد به لطف خدا“.
آن گروه از بازرسان آژانس بينالمللى انرژى اتمى نيز كه اجازه بازرسى از تاسيسات هستهاى ايران را يافتهاند، تاييد كردهاند كه در اين ميان جمهورى اسلامى توانسته است تجهيزات لازم براى ۳۰۰۰ سانتريفيوژ را توليد كند. اين در حالىست كه ايران تاكنون از ۳۲۸ دستگاه سانتريفيوژ استفاده مىكرده و توانسته است اورانيوم را بين ۳ تا ۵ درصد غنى كند. از اين درصد از غنىسازى اورانيوم مىتوان به عنوان سوخت در نيروگاههاى هستهاى استفاده كرد، اما توليد بمب اتمى، دستكم نيازمند ۹۰ درصد اورانيوم غنىشده است. نگرانى غرب و بخصوص آمريكا نيز دقيقا همين است كه ايران زمانى بتواند به چنين توانى دست بيابد.
در حالى كه سوم اسفندماه مهلت تعيينشده از سوى شوراى امنيت براى ايران جهت توقف كامل برنامهى هستهاىاش حتا در سطح آزمايشگاهى به پايان مىرسد و نرمشى نيز از سوى حكومت ايران ديده نمىشود، دولت بوش هر چه بيشتر امكان اين را مىيابد تا بر بىتوجهى ايران به خواستهاى جامعه جهانى تاكيد كرده و زمينه را براى برخوردهاى شديدتر عليه ايران آماده كند.
علاوه بر سرسختى ايران در تداوم برنامه اتمى، تاكيد آمريكا در هفتههاى گذشته بر نقشآفرينى جمهورى اسلامى در تداوم خشونت و ناآرامىها در عراق و نيز تشديد حضور نظامى آمريكا در خليج فارس، عوامل ديگرى هستند كه گمانهزنى در مورد حمله احتمالى نظامى آمريكا به ايران را افزايش دادهاند.
اگر پيش از اين، تاكيد بر عدم احتمال حمله نظامى آمريكا به ايران بود، اينك بيشتر از پيامدهاى يك حمله نظامى به ايران سخن مىرود. روزنامه «واشنگتن پست»، «پرسشهاى مهم پيش از حمله آمريكا به ايران» را مطرح مىكند، سه ژنرال پيشين آمريكايى در نامهاى خطاب به دولت بوش نسبت به «پيامدهاى فاجعهبار» حمله به ايران براى منطقه و جهان هشدار مىدهند، و ۱۷ موسسهى پژوهشى و اجتماعى در انگلستان نيز در گزارش خود از «پيامدهاى مخرب و خطرناك» حمله به ايران سخن مىگويند.
مصاحبهگر: بهنام باوندپور
دكتر داود هرميداس باوند استاد علوم سياسى و كارشناس روابط بينالملل، به اين پرسش كه آيا اين نمونهها مىتوانند نشانههايى براى برنامهريزى جدى آمريكا جهت حمله نظامى به ايران باشند، چنين پاسخ مىدهد:
داود هرمیداس باوند: طرح مسئله از چند جهت در خور توجه است. یکی همین طرح ایجاد احتمالی حمله که در واقع خودش بعنوان یک «بالن د تست» است، بالنی آزمایشیست برای اینکه افکار عمومی جهان با این مسئله آشنا بشوند و برایشان غیرمترقبه نباشد، از طریق طرحش و تکرار بحثاش یک نوع مشروعیت ذهنی برای استفاده احتمالی بوجود بیاید. به موازات آن برخورد مبالغهآمیز با تهدیدات و خطراتی از سوی جمهوری اسلامی چه در رابطه با دسترسی به تکنولوژی هستهای و چه از لحاظ دخالت ایران در تشدید بحران در عراق و استفاده از هلال شیعی برای برهم زدن نظم و امنیت منطقه، بويژه در لنبان، و بهیکباره تمام اتهاماتی که عليه القاعده، بعثیها و سنیهای مورد حمایت کشورهای عربی مطرح بود، بهسوی ایران چرخش پیدا کرده و ایران بعنوان کانون اختلال عمده در امنیت منطقه و تهدید امنیت همسایگان و بخصوص بسیج کشورهای عربی و همراه کردن آنها با نظرات آمریکا، همه و همه زمینههاییست که برای حفظ امنیت منطقه، امنیت آمریکا و جهان ضرورت گسترش نیروی نظامی آمریکا در منطقه مطرح شده و حضور ناو هواپیمابر همراه با کشتیهای مورد پشتیبانی و کشتی مينروب که همهی اینها نه میتواند در رابطه با مسایل داخلی عراق باشد نه افغانستان، چون در آنجا نیروهای نظامی فعال هستند و برخوردها هم به نحویست که نیازی به نیروی دریایی و غیره ندارد. بنابراین این آرایش نظامی با چنین وسعتى در منطقهای که ظاهرا رویدادی که حاکی از استفادهی چنین افزایش قدرت نظامی دریایی باشد به نظر نمیرسد، گریزناپذیر همه بهسوی ایران گرایش پیدا میکند. گویی که مقامات آمریکایی بهرحال اعلام کردهاند که قصد حملهی نظامی به ایران را ندارند، ولی افزایش و گسترش این نیروها در یک منطقه، آنهم در خلیج فارس و پهنهی آبی محدود که هرآن ممکن است کوچکترین تصادف موجب یک انفجار بزرگ سیاسی و نظامی بشود، در اذهان عمومی این باور را بصورت جدی مطرح کرده که این آرایش پیچیده و گستردهی نظامی چیزی جز تهدید بالقوه و احتمالا در شرایط خاصی بالفعل علیه جمهوری اسلامی نمیتواند باشد.
حتا خانم هیلاری کلینتون از حزب دمکرات و از مخالفان سیاست بوش در قبال ایران، با وصف اینکه طرفدار گفتوگو با ایران است، اما تاکید میکند که هیچ گزینهای علیه ایران منتفی نیست و آمریکا باید در صورت لزوم از نیروی نظامی علیه ایران هم استفاده بکند تا ایران به یک قدرت هستهای تبدیل نشود. با توجه به چنین اظهاراتی و همینطور مثلا سخنان شگفتانگیز اخیر رییس جمهور فرانسه در مورد ایران، به نظر شما فضای بینالمللی و آرایش نیروها در جهان علیه ایران تا چه میزانی به نفع تندروهای آمریکاست؟
داود هرمیداس باوند: تندروهای آمریکا میدانند با توجه به پیامدهای منفی در عراق بخصوص و تا حدودی افغانستان افکار داخلی آمریکا و تاحدودی کنگرهی آمریکا موافق عملیات نظامی نیست. ولی دولت بوش برآن است که بصورت تدریجی و حسابشده افکار عمومی جهان، افکار عامهی آمریکا و حزب دمکرات را به نفع خودش بتدریج بسیج بکند. یعنی یک دیپلماسی و سیاست گامبهگام، به نحوی حرکت بکند که نهایتا آنها همسو بشوند با موضع دولت فدرال، یعنی Administration آمریکا از لحاظ استفاده از قدرت سختافزاری. از لحاظ بسیج کشورهای منطقه، کشورهای عربی، تا حدودی قرین موفقیت بوده و اما در رابطه با بسیج افکار داخلی آمریکا و کنگره یک دیپلماسی گامبهگام و تدریجی را در پیش گرفته و متاسفانه موضعگیریها و اظهارنظرهای برخی مسئولین جمهوری اسلامی در تشدید زمینه برای میل به چنین مقصودی فراهم میکند. در هرحال این نگرانی و این دغدغه بصورت جدی برای مردم ایران و در نهایت برای صاحبنظران مسایل بینالمللی شدیدا مطرح شده است.
شما به مسئلهای الان اشاره کردید که موضوع سوال بعدی من هم هست و آن هم اینکه طبیعیست که پایینآوردن درصد احتمال حملهی نظامی آمریکا به ایران نیازمند اتخاذ یک سیاست هوشمندانه از سوی ایران در رابطه با از جمله برنامهی اتمیست. اما در ایران رییس كميسيون امنیت ملی مجلس یک چیز میگوید و مقامات سازمان انرژی اتمی یک چیز دیگر. آقای لاریجانی میگوید که سیاستهای ایران در رابطه با برنامهی هستهای از سوی ایشان اعلام خواهد شد و آقای احمدینژاد اعلام میکند که ایشان در هماهنگی با رهبر جمهوری اسلامی مواضع ایران را بیان میکنند. این موضعگیریهای ضد و نقیض چه پیامدهای میتواند داشته باشد؟
داود هرمیداس باوند: این موضعگیریهای ضد و نقیض حاکی از آن سرشت دوگانه که به آن میگویند از نظر روانشناسی اسکیزوفرن یا شیزوفرن نظام جمهوری اسلامی است و همین امر موجب ابهاماتی از لحاظ استراتژی واقعی نظام، چه از لحاظ افکار مردم داخل ایران چه از جهت دیدگاه بینالمللی، ایجاد اشکال ويژهای کرده ونهایتا نتیجهای که از این تعدد مراجع تصمیمگیری و اظهارنظرات متضاد برخاسته میشود، به نوبهی خودش زمینهساز استفادهی کسانی میشود که برآن هستند از چنین وضعیتی برای برنامههای سختافزاری خودشان و بسیج افکار عمومی بینالمللی استفاده کنند و تا بحال هم موفق شدهاند در این راه گام بردارند.
پیشنهاد مشخص شما برای جلوگیری از یک فاجعه احتمالی چيست؟ چه سیاستی را میشود در شرایط کنونی سیاستی هوشمندانه نامید؟
داود هرمیداس باوند: من فکر میکنم هنوز فرصت نسبتا کافی وجود دارد برای تعدیل مواضع اعلام شدهی اولیه وحرکت در جهت گفتوگو برای حل مسالمتآمیز بحرانی که روزبهروز با شدت بیشتری، چه از لحاظ روانیـ تبلیغاتی و نهایتا عملی علیه مردم ایران پدیدارشده است. و من بر این باورم الان زمانیست که گروههای سیاسی، آنهایی که دربارهی منافع حیاتی ایران و بقای ایران، زیست سرافراز ایران فکر میکنند، قبل از آنکه از لحاظ زمانی دیر بشود، برآن شوند در چنین شرایطی قویا نظرات و مواضع خودشان را برای جلوگیری از بروز يك شبهفاجعه احتمالی بيان کنند.