JMINews:پایتخت ایران امروز بهشت تروریست هاست.آنها نه تنها زندگی راحتی دارند بلکه آزادانه نظرات خود را بیان میکنند و به ترویج تروریسم در سرزمینی که مهد منشور کورش کبیر و زادکاه حقوق بشر است می پردازند. اینگونه اعمال است که دست نشریاتی مانند اشپیگل را باز می گذارد که به خود اجازه دهند تا گستاخانه به فرهنگ غنی ایران که امروز گرفتار حکومتی تروریست پرور است بتازند.صلاح الدین ٬سیاه پوست آمریکایی که علی اکبر طباطبایی را درنیویورک در تابستان سال 1980به قتل رساند و به ایران فرار کرد ٬ آکتور سینما شده است و در نقش پزشکی انسان دوست در فیلمی از محسن مخملباف هنرپیشگی کرد!. كاظم دارابي یکی از قاتلان «رستوران ميكونوس», بعد از آزادی از زندان در آلمان در مراجعت به ایران مورد استقبال مقامات وزارت خارجه قرار میگیرد.امروز هم انیس نقاش تروریست لبنانی که در کشتن دکتر بختیار ناکام ماند و اتفاقا او نیز پس از آزادی از زندان فرانسه به ایران رفته با بی شرمی جریان ترور نافرجام خود را شرح میدهد و به جهانیان اعلام میذارد که دستور قتل بختیار از تهران صادر شد.عاملان و آمران قتل فروهر ها و دیگر قربانیان قتل های زنجیره ای پس از ۱۰ سال و کشتار تابستان ۶۷ پس از ۲۰ سال ,هنوز شناسایی نشده و آزادند.امروز تهران بهشت تروریست هاست و خبرگزاری حکومتی فارس ارگان رسمی آنها است .
بیژن مهر
سردبیر خبرگزاری جبهه ملی ایران
__________________________________________________________________________
گفتگو خبرگزاري فارس يا انیس نقاش تروریست لبنانی
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8705060249
*فارس:در پايان اگر مايل هستيد درباره ماجراي ترور بختيار هم صحبت كنيم؟
نقاش: چرا كه نه! من از حرف زدن درباره اين قضيه ترس و شرم ندارم. اين جزو افتخارات من است.به نظر من ايران در پوشش خبري جريان اولين ترور شاپوربختيار كوتاهي مي كند، درمورد اين موضوع صحبتهاي فراواني در خارج از ايران صورت گرفته است. خبرنگارهاي فرانسوي زماني كه به من مراجعه ميكنند و در صحبت هاي خود با من ، واژه تروريست را به كار مي برند در پاسخ به آنها مي گويم:مگر فرانسويها مرتكب هيچ قتلي نشده اند؟ بعدش تك تك ترورهايي را كه فرانسه مرتكب شده بود برايشان نام مي برم.
زماني كه در زندان فرانسه بودم، يك هواپيماي آن كشور در آسمان منفجر شد.اين ها گفتند كار ايران است و آمدند سراغ من كه در زندان بودم .افسر اطلاعاتي آمد تا از من بازجويي كند ، به او گفتم اصلا فرض كن من جزو اطلاعات ايران هستم و مافوقم به من دستور داده كه بختيار را ترور كنم . من هم مثل تمام افسران اطلاعاتي دستور را اجراكردم، شما هم در الجزاير و سوئيس و...فلان كار و بهمان كار را كرده ايد و پنجاه فقره از ترورهاي دستگاه اطلاعاتي فرانسه را در كل دنيا رديف كردم. طرف خسته شد رفت و استراحت كرد، بعد دوباره برگشت به من گفت: سلام همكار. در بازجويي ها به آن افسر تاكيد كردم كه فرق من با شما اين است كه من ترور بختيار را بر اساس اعتقادات خودم انجام داده ام، ولي شما عقيده نداريد و فقط دستورات مافوقتان را اجرا ميكنيد،من حق دارم كه از اسلام خود دفاع كنم.شاپور بختيار در حال تدارك كودتا عليه ايران بود، اوحتي براي انجام اين كار50 ميليون دلار از صدام كمك گرفته بود و آمريكا نيز از او پشتيباني ميكرد.
كودتاي نوژه طرح اوليه اين كودتا بودكه مي خواستند شاه رابا آن همه جنايتي كه انجام داده بود به ايران برگردانند.جمهوري اسلامي فقط مي دانست كه چنين عملياتي با چنين برنامههايي عليه آن در حال اجراست ولي نيرويي براي مقابله و جلوگيي نداشت.حكم اعدام بختيار در دادگاه انقلاب صادر شد كه امام هم آن را تأييد كرد. من به بچههاي سپاه گفتم كه بايد هرچه زودتر عمل كنيد چون اين آدم خطرناكي است ولي آنها هيچ اطلاعات و كانالي نداشتند. بهشان گفتم كه من تجربه كار عملياتي دارم و اين كار را بر عهده مي گيرم.رفتم و كار شناسايي را انجام دادم و بعد از دو هفته به ايران بازگشتم و خبرشان كردم كه منزل بختيار را پيدا كرده ام و حتي توانستم با ايشان مصاحبه كنم .طرح مدوني براي اجراي حكم اعدام بختيار تهيه كردم و دست به كار اجرايي كردن آن شدم كه متأسفانه آقاي خلخالي مرتكب اشتباه شد و در مصاحبه اعلام كرد كه براي اجراي حكم اعدام شاپور بختيار به پاريس ،كماندو فرستاده ام.اينگونه شد كه شاپور بختيار نه جواب تلفن ميداد و نه وقت ملاقات و محافظين او نيز افزايش پيدا كردند.به اين ترتيب وقت ملاقاتي كه با او گذاشته بودم و قرار بود همانجا كار را تمام كنم منتفي شد.همزمان از تهران با من تماس گرفتند و گفتند كه اينجا به شدت از بابت كودتا نگراني وجود دارد و بايد هر چه زودتر بختيار كشته شود.به اين ترتيب حجت بر من تمام شد و بر خودم واجب ديدم كه هر كاري از دستم بر مي آيد انجام بدهم. يك اسلحه 7 ميليمتر با صدا خفه كن تهيه كردم و رفتم سراغ بختيار.اما اين ها شك كردند و در ساختمان را به رويم باز نكردند.من هم بلافاصله تصميم گرفتم با گلوله قفل در را بشكنم و برو داخل.اما چون در دفتر بختيار ضد گلوله بود ، هيچ كاري نتوانستم بكنم.يكي از دو گلوله اي كه به من خورد ، متعلق به سلاح خودم بود كه به در شليك كردم و كمانه كرد و برگشت سمت خودم.بعد هم كه با پليس فرانسه درگير شدم و يك گلوله ديگر هم خوردم و دستگير شدم.
*فارس: حالا ترور شاپور بختيار را داوطلبانه پذيرفتيد و يا اينكه دستور به شما ابلاغ شد؟
نقاش:ماجرا اين طور بود، در يك جلسهاي كه محمد منتظري نيز حضور داشت اطلاعاتي از انجام يك كودتا مطرح شد من اعلام كردم كه بايد رفتارهاي بختيار پيگيري و كودتا خنثي شود. محمد منتظري چون آن روزها تشكيلاتي تحت رهبري خود نداشت، گفت اين عمليات را بايد با دستگاه هاي ديگر مطرح كرد. بعد از 2 روز طي جلسه اي اعلام شد كه با انجام ترور موافقت شده است. حكم اين كار توسط حاكم شرع صادر شد. بعد از دستگيري من و فرار بني صدر از ايران، بعضي از بچههاي سپاه با امام ملاقات ميكردند و درخواست داشتند كه بني صدر را ترور كنند اما امام نمي پذيرفت. نه به اين دليل كه روابط سياسي ايران با فرانسه به هم بريزد، كه اين گونه مسائل به هيچ وجه براي امام مطرح نبود. شاپور بختيار يك سياستمدار فاسد بود و بايد از بين مي رفت.
*فارس:در اين چند سالي كه از زندان آزاد شده ايد و با افزايش سن وسال تغييري در روحيات شما ايجاد شده؟
-نقاش: خير، خودم فكر مي كنم هيچ تغييري در مسير فكري و سياسيم ايجاد نشده و هر آنچه كه در گذشته انجام داده ام را صحيح مي دانم. اما اگر پختگي حال حاضر را داشتم نقشه ترور بختيار را به طور حتم تغيير مي دادم. در زمان وقوع ترور به علت كمبود وقت نتيجه عمليات نا موفق شد، اگر دو يا سه هفته صبر ميكرديم و لوازم مناسب انتخاب مي نموديم نتيجه اين عمليات بهتر از اين حاصل مي شد. برنامه ترور بر اين اساس بود كه من به همراه دو نفر ديگر از همراهانم به عنوان خبرنگار وارد اتاق بختيار شده و در حين مصاحبه با اسلحه صدا خفه كن او و همراهش را بدون اينكه صدايي بلند شود ترور كنيم به طوري كه پليسهاي نگهبان جلوي منزل او متوجه نشوند.اما متأسفانه با اشتباه آقاي خلخالي و صحبتي كه انجام دادند، ديگر بختيار نه وقت مصاحبه ميداد و حتي تلفن هاي ما را پاسخ نمي داد. محافظ هاي بختيار نيز افزايش پيدا كرد. ما مجبور شديم كه ابتدا با كشتن افراد پليس در جلوي در منزل بختيار به زور وارد خانه او شويم و به زور تا پشت در اتاق بختيار نيز نفوذ كرديم ولي هرچه تلاش كردم نتوانستم وارد اتاقي كه بختيار در آن حضور داشت بشوم، تا چهار ماه در زندان داشتم ديوانه مي شدم كه چطور نتوانسته ام يك در را باز كنم تا اينكه در دادگاه قاضي عكسهاي مربوط به در اتاق را نشان داد كه از لايههاي آهن ضد آتش تشكيل شده است لذا متوجه شدم كه تلاش براي بازكردن آن بيهوده بوده است.
*فارس:با تشكر از اين كه وقت خودتان را در اختيار ما گذاشتيد.
پايان
*گفتگواز محمدياسر رجبي و حسين جودوي
____________________________________________________________
Related news#4289
دارابي پس از بازگشت به ميهن:
عليه دستگاه قضايي آلمان افشاگري ميكنم
خبرگزاري فارس: كاظم دارابي هنگام ورود به ايران اسلامي گفت: بخاطر جرم ثابت نشده 15 سال عمرم از من گرفته شد كه در اين خصوص در آينده با انتشار كتاب خاطرات عليه دستگاه قضايي آلمان افشاگري ميكنم.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، بامداد امروز سهشنبه كاظم دارابي پس از مدت 15 سال تحمل زندان در آلمان به ايران بازگشت و مورد استقبال خانوادهاش و باقري معاون اروپا و آمريكاي وزارت خارجه و جمعي از نمايندگان رسانههاي جمعي قرار گرفت.
دارابي كه به دليل اتهام در پرونده معروف به «رستوران ميكونوس» با رأي دادگاه فدرال آلمان به حبس ابد محكوم شده بود در بدو ورود به كشور در آغوش مادر گريست و پس از طي مراحل مقدماتي ورود به كشور در جمع خبرنگاران حضور يافت و به سؤالات آنان پاسخ داد.
وي در پاسخ به سئوال خبرنگار فارس در خصوص علت حضورش قبل از دستيگري در آلمان و اتفاقات قبل از دستگيري گفت: من در هيچ تشكيلاتي حضور نداشتم و فقط عضو اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا بودم و يكي از مسائلي كه باعث دستگيري من شد، همين بود.
وي گفت: نسبتهايي كه بعدها در جريان دادرسي و صدور حكم دادستاني به من داده شد ساخته و پرداخته خود آنها بود و من در همينجا به قرآن سوگند ميخورم كه عضو هيچ دسته يا تشيكلاتي نبودهام.
وي ادامه داد: آلمانيها 15 سال از عمر من و همسر و بچههايم را از بين بردند و من قصد دارم در آينده كتابي به زبان آلماني بنويسم و به فارسي ترجمه كنم و به همين دليل با چند مؤلف آلماني صحبت كردهام كه در ماههاي آينده به ايران خواهند آمد و از اول تا آخر اين ماجرا را مكتوب ميكنم و با دليل و برهان و منطق ثابت ميكنم تا همه بدانند كه بدون دليل زنداني شده و من بيگناهم.
دارابي مدت زمان اين نگارش اين كتاب را يك سال پيشبيني كرد و افزود: تا آن زمان سعي دارم در مورد وقايع رخ داده سخن نگويم و بايد منتظر باشيم اين كتاب منتشر شود تا دليل دستگيري مشخص و اينكه من دانشجو بودم براي همه روشن گردد.
وي در پاسخ به سؤالي خبرنگار ديگري كه از وي پرسيد آلمانيها چگونه اتهام شما را ثابت و در مورد شما حكم صادر كردند، گفت: همانطور كه گفتم بايد منتظر باشيد كه آن كتاب منتشر شود اما همين قدر بگويم كه يكي از اتهامات وارده به بنده عضويت در وزارت اطلاعات ايران بود كه دادگاه مدعي شد مؤسسه «ام اي زگس» انگليس اين اطلاعات را در اختيار آنها قرار داده است اما با تمام اصراري كه وكيل من درباره حضور اين مؤسسه در دادگاه كرد آنها حاضر نشدند در دادگاه شهادت دهند و در نهايت آقاي دادستان در انگلستان با شخصي كه اين مطلب را گفته بود، ملاقات كرد و در واقع طبق مثالي كه خود آلمانيها دارند يك نفر به يك نفر گفته بود و او نيز از نفر ديگر شنيده بود و در نهايت معلوم نشد كه چه كسي اين حرف را زده است.
دارابي در اين مورد توضيح داد: در صفحه 197حكم 400 صفحهاي دادگاه در مورد من آمده است كه« نهايتاً ثابت نشد كه دارابي در اين پرونده دست دارد» اما دادگاه مرا محكوم اعلام ميكند.
خبرنگار ديگري درباره لهجه دارابي سؤال كرد و پرسيد آيا شما واقعاً ايراني هستيد كه او پاسخ داد: من اهل كازرون هستم و با توجه به اينكه مربوط به استان فارس ميشويم ايراني واقعي هستم ولي چون همسرم لبنانيالاصل و اقوام وي عربي صحبت ميكنند من لهجه عربي و فارسي دارم.
وي به خاطر خستگي راه و اشتياق براي صحبت با خانوادهاش از خبرنگاران عذرخواهي كرد و با آنان خداحافظي نمود.