کار زيرزميني نميکنيم؛ در زيرزمين کار ميکنيم
دبيركل جديد حزب پانايرانيست در مصاحبه با روز: - چهارشنبه 17 مهر 1387 [2008.10.08]
نوشين جعفري
به دنبال عدم برگزاري کنگرهي حزب پان ايرانيست و احضار اعضاي شوراي عالي رهبري اين حزب به وزارت اطلاعات، با خانم زهرا غلاميپور (صفارپور)، دبيرکل جديد اين حزب به گفتوگو نشستهايم.خانم غلامي پور مي گويد: "مسألهي اصلي اين است كه اصل تحزب نهادينه شود والا در حكومتي كه تحزب را برنتابد و دائماً احزاب غيروابسته را تحت فشار قرار دهد شركت در انتخابات چه معني دارد؟"
متن اين مصاحبه در پي ميآيد.
طي هفتههاي اخير خبرهايي منتشر شد مبني بر اينکه حزب پانايرانيست تصميم دارد کنگرهي دهم اين حزب را در تاريخ 12 مهرماه برگزار کند اما اين اتفاق نيفتاد. دلايل عدم برگزاري کنگره را شرح مي دهيد
يکي از برنامههاي مدون حزب پانايرانيست اين است که طبق اساسنامه، براي تغيير مديريت داخلي حزب هر سه سال يک بار کنگرهي داخلي برگزار کند و اعضاي حزب دور هم جمع شوند و مواردي راکه ضروري ميدانند به بحث و گفتگو بگذارند. اما متأسفانه پس از برگزاري کنگرهي نهم، در اين چند سال اخير امکان برگزاري کنگره پيش نيامد. از تيرماه سال 1384 چندين بار کنگرهي دهم حزب به سوي برگزاري رفت، حتي يک بار هم کار به برگزاري کشيد، اما نيروهاي امنيتي با حضور در محل برگزاري کنگره مزاحمتهايي ايجاد کردند و جلوي ورود اندامان حزب و ميهمانان را به محل برگزاري کنگره گرفتند. دبيرکل وقت، آقاي دکتر زنگنه هم بر اساس تصويب شوراي عالي رهبري به دليل اينکه نميخواستند مشکلات و درگيري خاصي پيش آيد از اعضاي حزب تقاضا کردند برگردند تا درگيري ايجاد نشود.اما امسال تصميم گرفتيم اين کنگره را به صورت علني برگزار کنيم، به خبرگزاريها هم اطلاع داديم ولي متأسفانه از چند روز پيش از برگزاري کنگره، تهديدها از سوي دستگاههاي امنيتي آغاز شد. تا آنجا که از سوي نيروي انتظامي اماکن با من تماس گرفتند و آقايي که خودشان را سرهنگ رضايي معرفي کردند مرا مورد اتهام، اهانت و توهين قرار دادند و حتي گفتند که شما اشرار را در خانهات جمع ميکني که من اين مطلب را نپذيرفتم و اعتراض كردم. گفتم دفتر حزب پانايرانيست در زيرزمين منزل من جاي دارد، اما ما کار زيرزميني نميکنيم، کار خلاف جهت قانون اساسي نميکنيم؛ خود من و ديگر دوستانمان التزام عملي به قانون اساسي داريم ولي متأسفانه در آن گفتگوي تلفني تهديد شدم که در خانهام را پلمپ ميکنند. سپس تعدادي ديگر از دوستانمان و اعضاي شوراي عالي رهبري حزب از جمله سروردکتر زنگنه، سرور جعفري، سرور يزدي و سرور کرماني را حضوراً خواستند. پس از مواجه شدن با تهديدهاي مکرر تصميم گرفتيم در نشستي فوقالعاده مسائل را بررسي کنيم. از آنجايي که تهديدمان کردهبودند که نيروهاي انتظامي را براي برخورد فيزيكي ميفرستند، در آن نشست مصلحت حزب را در اين ديديم که کنگره را برگزار نكنيم. اما بايد بگويم اگر کساني فکر ميکنند ما عقبنشيني کرديم واقعيت اين است که چنين نيست بلکه مصلحت حزب براي ما مهمتر از برگزاري کنگره بود که با توجه به فشار موجود نتوانيم با شرايط مطلوب و بصورت اساسنامهاي برگزارش کنيم و حتي نتوانيم کارهاي اساسي خود را به انجام برسانيم.
از گوشه و کنار شنيديم که در جلسهي شوراي عالي رهبري حزب پانايرانيست شما به عنوان دبيرکل اين حزب برگزيده شديد. اين يك اتفاق تاريخي است. چطور شد که اين اتفاق رخ داد و نظر خودتان در خصوص انتخابتان به عنوان دبيرکل يکي از احزاب ايران چيست؟
بعد از اينکه ما لازم ديديم کنگره را تشکيل ندهيم، شوراي عالي رهبري حزب پانايرانيست بر آن شد که تصميمات جديدي را براي مديريت حزب اتخاذ کند و از آنجايي که خود من بيش از 45 سال و از دوران کودکي با حزب پانايرانيست آشنا بودم، با علاقمندي به سرزمينم، اين انديشه در من چنان رسوخ کرد که احساس کردم که به عنوان يک زن ايراني ميتوانم مؤثر واقع شوم. با توجه به شناختي که از حزب پانايرانيست داشتم و مي دانستم اين حزب هميشه به دنبال شايستهسالاري است و از آنجايي که وقتي در فرهنگ و نظام فرهنگي جامعهي خودمان و تاريخ گذشتهمان مطالعه ميکنيم ميبينيم که زن هميشه چه از نظر فرهنگي، چه از نظر اجتماعي نقش مؤثري داشته، ومسلماً حضورش در عرصهي سياست هم مفيد است؛ بخصوص اينکه در اين سي سال اخير جامعهي زنان ثابت کردند بيش از هر قشر ديگري براي گرفتن حقوقشان فعاليت و پافشاري و در صحنهي مبارزات مدني ملت ايران حضور پررنگتري دارند. من هم به عنوان يک زن پانايرانيست، يک ايراني عاشق سرزمين بزرگ ايران و معتقد به تماميت ارضي مملکتم احساس ميکنم در شرايطي قرار گرفتم که بايدخودم را به عنوان کانديداي دبيرکلي حزب پانايرانيست به اعضاي شوراي عالي رهبري اين حزب معرفي کنم. حال خوشحالم که اعضاي شورا با حداکثر آرا مرا انتخاب کردند و آرزو ميکنم که لياقت اين مسئوليت بزرگ را داشتهباشم؛ هرچند ميدانم ممکن است با خطراتي هم روبهرو شوم ولي با تمام اينها به خاطر عشقي که به وطنم دارم وبه خاطر شناختي که از انديشهي پانايرانيسم دارم اين خطر را هم به جان ميخرم.
بهطور کلي نقش زنان را در مبارزات ملت ايران چگونه ارزيابي ميکنيد؟
من در بسياري از تجمعات حضور داشتم و نقش زنان را خيلي پررنگ و شجاعانه ديدم. زن در جامعهي امروز ما هم مادر است، هم ادارهکنندهي خانواده است، هم ميتواند و بايد هم بتواند در مبارزات اجتماعي نقش مؤثر را ايفا كند. ما در دوران جنگ هم ديديم که زنان جامعه در نبود مردانشان چگونه زندگي را چرخاندند، چگونه يک تنه کار کردند و فرزندانشان را اداره نمودند. اين نمونهايست از فعاليت زن ايراني. در هر صورت ما وارث زنان بزرگي در تاريخمان هستيم، اگر دختران و زنان جامعهي ما دريابند که زن ايراني چه شخصيتي در تاريخ خود داشته مسلماً از اين موقعيتي که دارند، بالاتر و جلوتر خواهند رفت.
چندي است که بحث دربارهي انتخابات رياست جمهوري دهم، گروههاي فعال سياسي (از دولتي گرفته تا غيردولتي) در ايران را به خود مشغول کردهاست. شما فکر ميکنيد با توجه به وضعيت احزاب و تشکلها در ايران، در انتخابات رياست جمهوري بايدچه رويکردي داشت؟
اگر احزابي که ريشهها يا سابقهي ديرينه دارند يا در درون مردم به گونهاي شناخته شدهباشند که مردم بپذيرند احزابي که فعاليت ميکنند براي رسيدن يک گروه خاص به قدرت نيست بلکه برايشان مسئلهي مردم و ملتسالاري، جامعه و منافع مليشان مطرح است، اگر احزاب و تشکلها به آن سمت بروند، مسلماً مردم به راحتي ميتوانند با شناختي که پيدا ميکنند به آن حزبي رأي بدهند که کانديدايش برخاسته از اين ديدگاه باشد. اگر نه، احزاب به صورت مقطعي و فقط به خاطر اينکه فردي را از بين خودشان انتخاب کنند پديد آيند، براي رسيدن به يک موقعيت، آن هم براي يک گروه خاص، متأسفانه هيچگونه موفقيتي نخواهندداشت. مسألهي اصلي اين است كه اصل تحزب نهادينه شود والا درحكومتي كه تحزب را برنمي تابد و دائماً احزاب غيروابسته را تحت فشار قرار مي دهد، شركت در انتخابات چه معنايي دارد؟ قطعاً توجه و رويكرد احزاب ملي به اين نوع انتخابات بايد منفي باشد.
پانايرانيستها در اين راستا چه برنامهاي دارند؟
حزب پانايرانيست معتقد است که هر ايراني بايد در تعيين سرنوشت خود کوشا باش؛ بخصوص بايد در انتخاباتي که ميتواند برايش سرنوشتساز باشد، شرکت بکند. اما با توجه به شرايط کنوني ايران که کانديداها بايد مورد تأييد يک گروهي مثل اعضاي شوراي نگهبان باشد، حزب پانايرانيست چنين حرکتي را نميپذيرد. ما معتقديم مردم بايد بدون واسطه كانديداهاي خود را شناسايي کنند، نه اينكه افراد خاصي روي كانديداها صحه بگذارند. از اين جهت تا زماني که در نظام جمهوري اسلامي قوانين به اين گونه باشد و شروط خاصي را براي افراد ميگذارند، و تا زماني که باصطلاح آن مصلحتانديشيهاي حکومتي وجود دارد، حزب پانايرانيست نه حاضر به معرفي کانديدا است و نه شرکت کردن در انتخابات را جايز ميداند. ولي اگر شرايط به گونهاي باشد که آن چند بند خاص را از روي اين قوانين بردارند و به من به عنوان يک فرد ايراني يا هر پانايرانيست ديگري اجازه بدهند که مردم مستقيماً کانديداها را شناسايي و بررسي کنند و بعد رأي بدهند، حاضر به شرکت هستيم؛ در غير اين صورت تا زماني که قوانين به اين گونه است که شوراي نگهبان انتخاب و اصلح بودن را افرادي خاص بررسي ميکنند، در آن صورت ما شرکت نميکنيم. البته ما تحريم هم نميکنيم به اين دليل که مردم بايد حق انتخاب را در شرايط زندگيشان داشتهباشند.
شما در انتخاباتهاي گذشته با انتشار اطلاعيه شرکت در انتخابات را تحريم کرديد؟ آيا مطلبي که بيان نموديد نظر شخصي شما بود يا ديدگاه کلي حزب پانايرانيست هم همين است؟
خب از آنجا که ما معتقديم مردم حق انتخاب دارند و حق دارند که رأي بدهند و يا ندهند و ما خود را قيم مردم نميدانيم، بنابراين تحريم را رد ميکنيم، اما در انتخابات اينچنيني هم شرکت نميکنيم.
شما در جايي ديگر گفتيد اگر آن چند بند حذف شود ما هم در انتخابات شرکت ميکنيم. منظور از آن چند بند کدام بندهاست؟
من ايراني، من مسلمان، من زرتشتي، من مسيحي، من يهودي که ايراني هستم بايستي حق داشتهباشم در انتخابات مملکتم فعال باشم. حالا به صرف اينکه من حتماً بايد التزام به پذيرش ولايت فقيه داشتهباشم، به صرف اينکه حتماً بايد مسلمان باشم، حتماً بايد شيعه باشم، يا اينکه من را بايد از يک صافي خاصي رد کنند اينها مواردي است که مورد تأييد ما نيست؛ ولي اگر به عنوان يک فرد ايراني به من اجازه بدهند که آزادانه اسمم را بنويسم، با شروط مختلف و نابهجا روبهرو نشوم و شرط اين باشد که مردم من را شناسايي کنند و بر اساس شناخت شان رأي بدهند، در آن صورت هر کسي مي تواند با خيالي آسوده در انتخابات شرکت کند. ضمن اينکه حزب پانايرانيست معتقد است بايد مردم در انتخابات شرکت کنند و بايد افرادي را مثلاً به مجلس، شوراها يا... بفرستند که اين افراد هم مدافع قانون کلي مملکت باشند، هم قوانين جزئي. قوانيني که به تماميت ارضي ما برميگردد، قوانيني که بر به منافع ملي ما ميگردد. طبيعتاً شخصي که با اين ديدگاه وارد مجلس شود مطمئناً هيچ وقت به خودش فکر نميکند، بلکه به مأموريتي که به او داده شده ميانديشد.
فکر ميکنيد تحريم انتخابات راهکار مناسبي براي برون رفت از وضعيت موجود است که ممکن است از سوي مردم اتخاذ شود؟
در هر صورت وقتي قرار باشد من وارد شوم و بعد ردم کنند يا آن برگهاي را که در تأييد اعتقاد به ولايت فقيه يا شيعه بودن است را امضا نکنم، خب مسلماً نه من اجازهي ورود دارم و نه آنها تأييدم ميکنند. مي بينيد در همين چند سال اخير، افرادي را هم که در دو ـ سه دوره مجلس حضور داشتند، به دليل اينکه التزام عملي به کارهاي آنها نداشتند، تأييد نکردند.
با توجه به اينکه در شرايط فعلي بحث حضور آقاي خاتمي در انتخابات از سوي اصلاحطلبان مطرح شدهاست و عدهاي ديگر آقاي عبدالله نوري را پيشنهاد ميکنند، فکر ميکنيد اينها در مقابل اصولگرايان ميتوانند گزينههاي مناسبي براي رياست جمهوري باشند؟
به نظر من اگر مردم دوباره اشتباه کنند، بزرگترين اشتباه را کردهاند. آقاي خاتمي اگر ميتوانست کاري کند با پشتوانهي بيست ميليون رأيي که به دست آوردهبود ميتوانست از رأي مردم دفاع کند و خودش هم جزئي از اصولگرايان نشود.
در مورد آقاي نوري چطور؟
طيف آنها يکي است، ممکن است در کلام و در واژههايي که براي مردم به کار ميبرند يک مقدار دلنشينتر باشد، ولي در اصل تفاوتي در ديدگاه اصليشان نيست.
يعني شما فکر ميکنيد حتي آقاي نوري با توجه به سابقهي زندان و احتمال رد صلاحيتش، نميتواند کانديداي مناسبي باشد؟
من مطالب ايشان را در همان دوران زندان و بعد از زندان خواندهام. خيلي هم مطالب دلنشيني بود، خيلي هم از ديدگاه من پانايرانيست، پانايرانيستگونه بود، اما معتقدم که نه. ايشان هم نميتواند آن گزينهاي باشد که ملت ايران را به رهايي از اين بنبست مي رساند.
پانايرانيستها از جملهي معدود گروههايي بودهاند که همواره از دستيابي ايران به انرژي هستهاي دفاع کردند. موضع امروز اين حزب نسبت به پروندهي هستهاي ايران چيست؟
ما همانطور که از قبل گفتيم که انرژي هستهاي حق مسلم ماست، الآن هم معتقد به همين هستيم. حق مسلم ملت ايران است که از انرژي هستهاي و دانش هستهاي برخوردار باشد. متأسفانه طوري مسائل را مطرح كردهاند كه به محض اينكه اين موضوع مطرح ميشود بلافاصله اذهان به سوي بمب هستهاي جلب ميگردد، در حاليكه عمده اهداف از اين موضوع استفادهي ملتها از جنبههاي مختلف اين دانش است كه پيشرفتهاي اساسي ديگري را نصيب بشر كردهاست مثلاً استفاده در مصارف پزشكي يا كشاورزي يا صنايع ديگر ضمن اينكه ما در دنيايي زندگي ميکنيم که دشمنان متعددي داريم، بايد بتوانيم در هنگامههاي غيرقابل پيشبيني از خود دفاع كنيم تا دشمنان نتوانند سرزمين ما را ميدانگاه تاخت و تازهاي خود قرار دهند. پس از نظر ما اگر تأييد ديگران به سلاحهاي هستهاي هم باشد ما آن سلاحها را عمدتاً بازدارنده تلقي ميكنيم. وقتي من اطراف خودم را نگاه ميکنم، وقتي اسرائيل ميتواند از اين نيروگاههاي هستهاي استفاده كند، وقتي پاکستان ميتواند برخوردار باشد، ملت ايران با آن فرهنگ ديرينهاش چطور اين حق را نبايد داشتهباشد؟ کشوري که منشور حقوق بشرش بر سردر سازمان ملل است، ملتي که منشور حقوق بشر از سرزمين او گرفته شدهاست. حالا هيچ دليلي ندارد با ما مخالفت بکنند و بگويند که نبايد اين نيروگاه را داشتهباشيم يا نبايد به دانش هستهاي مجهز شويم. ما بايد داشتهباشيم. بايد در مقابل بيگانگان بتوانيم از خودمان دفاع كنيم.
به عنوان سؤال آخر اصولاً حکومت مطلوب از نظر شما چيست؟
حکومت مطلوب حکومتي است که سرافرازي و اقتدار ملت ايران را بخواهد. يعني ملت ايران را به جايگاهي برساند که در دنيايي که زندگي ميکند براي زيستن و ايستادگي حرفي براي گفتن داشتهباشد. سرافرازي ايران را تأمين کند. شرايطي را به وجود آورد که جوان ايراني وقتي در گوشه و کنار دنيا حرکت ميکند او را متهم به تروريست بودن نکنند، با بياحترامي با او برخورد نکنند. من اين بياعتباري امروزمان را از رفتارها و ديدگاههاي حکومتي ميبينم.