درياچه اروميه: يك فاجعه زيست محيطي و فرهنگي
هموطنان عزيز،
محيط زيست ميهن ما ايران به سبب سوء مديريت، بي اعتنايي به منافع ملي، ناآگاهي و سودجويي هاي افراطي بشدت آسيب پذير و دچار شكنندگي گرديده است. بي شك ادامه اين روند پيامدهاي فاجعه باري براي نسل كنوني و آيندگان در پي خواهد داشت. حفظ محيط زيست كه نه تنها براي حفط تعادل طبيعت و كيفيت زندگي بلكه بعنوان ركن مهم توسعه اقتصادي، يك وظيفه انساني، ملي و بين المللي مي باشد، و در انجام اين مهم به همكاري مشترك دولت و مردم از طريق سازمانهاي مردم نهاد و بخش خصوصي فعال و همچنين سازمانهاي بين المللي ضروري است. هرگونه تعاملات انسان با طبيعت پيرامونش بايد به نحوي باشد تا به اكوسيستم و ارتباط زنجيره اي عوامل و پديده هاي تشكيل دهنده آن صدمات فاحش و بازگشت نشدني وارد نشود. بويژه جلوگيري از اختلال در ارتباط زنجيره اي ميان رودخانه ها، درياچه ها، تالاب ها و سفره هاي آب زيرزميني از الويت خاص برخوردار است.
در طي بيست سال گذشته، بيشتر فعاليت هاي سدسازي در رودخانه هاي كشور به بهانه تامين آب كشاورزي، توليد برق يا آبرساني به شهرها، نه تنها از ديد مهندسي و اقتصادي براي كشاورزي، توليد برق يا مديريت آب توجيه نداشته، كه پيامدهاي زيانباري در عرصه هاي ديگر به بار آورده است. سدهاي پرشمار ساخته شده و در دست اجرا كه با توان رودخانه هاي كشور همخواني ندارند، از يك سو سبب كاهش جريان طبيعي آب و يا خشك شدن آب رودخانه ها، درياچه ها و تالاب هاي مربوط به آنها شده، و بخش عمده اي از آب پشت سد از راه تبخير و نشت زير و پيرامون سدها تلف گشته؛ و از سوي ديگر، با نابود كردن گذرگاههاي آبي براي تخم ريزي آبزيان به صنعت ماهيگيري، زيستگاه جانوران و اكوسيستم رودخانه و پيرامون آن آسيب جبران ناپذير وارد آورده اند. برداشت بي رويه شن و ماسه بستر رودخانه ها هم بلاي ديگري است كه بدون كنترل و مديريت انجام مي گيرد و رودخانه هاي كشور را از زندگي تهي مي سازد.
در اين راستا، درياچه هاي پريشان و شادگان به سبب راهسازي و احداث دكلهاي برق فشار قوي رو به خشكي گراييده اند و تالاب گاوخاني به علت خشك شدن آب زاينده رود (كه آنهم نتيجه بي خردي مسئولان بوده)، درياچه هاي نيريز، بختگان و فوپي با خشكيدن رودهاي آبريز آنها، همراه با 33 تالاب ديگر در وضع اسفناكي قرار دارند و همگي قرباني سوء مديريت، ناآگاهي، بي اعتنايي به منافع ملي و سودجويي شده اند.
شمار قابل توجهي از 42 درياچه و تالاب ايراني ثبت شده در كنوانسيون 1971 رامسر دچار سرنوشتي همانند درياچه اروميه شده اند. چنانكه درياچه هامون به سبب عدم دريافت حق آبه هيرمند از افغانستان و ناكارآمدي ديپلماسي كشور نه تنها سطح كشاورزي منطقه را به انحطاط كشانده كه بيكاري و فقر را هم افزايش داده است.
اينك درياچه اروميه با فاجعه اي بس عظيم تر روبرو شده است. اين درياچه تاريخي كه 42 درصد آبريز آن در آذربايجان شرقي است و از طريق 14 رودخانه تغذيه مي شود و تا كنون 35 سد در حوزه آبريز آن احداث شده و ده سد ديگر در دست اجراست، قرباني اين فرآيند فاجعه بار شده است. با اجراي اين سدها و خشكاندن رودخانه هاي آبريز درياچه اروميه، كاهش سطح آب آن از زمان آغاز اين سدسازي ها تا كنون به 7 متر رسيده و پيش بيني مي شود كه تا پايان امسال 60% مساحت خود را از دست بدهد و در طي دو تا سه سال آينده، بجز بخش كوچكي از آن، خشك و تبديل به درياچه نمك شود. با خشك شدن درياچه، نه تنها همه امكانات درآمدزايي درياچه و پيرامون آن از دست خواهد رفت كه نمك درياچه خشك شده با باد به پيرامون پخش خواهد شد و به كشتزارهاي آن منطقه آسيب رسانده براي مردم نيز بيماري هاي تنفسي ايجاد خواهد نمود.
درياچه اروميه با 102 جزیره، در سال 1352 بعلت ویژگی اکولوژیک خود طبق مصوبه شماره 63 شورایعالی حفاظت محیط زیست کشور پارک ملی و منطقه حفاظت شده اعلام شد. این دریاچه در سال 1354، بخاطر منابع گاز بيوسفر در برنامه "انسان و کره زمين" ثبت شده، و بعنوان يكي از مهمترين زيستگاه هاي پرندگان از سوي بنگاه بين المللي تالاب ها، در فهرست حفاظتي كنوانسيون تالاب هاي رامسر قرار گرفت. بنابراين، هر كاري كه بر موجوديت يا كيفيت اين درياچه تاثير بگذارد بايستي مورد توجه سازمانهاي بين المللي مانند يونسكو، برنامه زيست محيطي سازمان ملل و برنامه توسعه سازمان ملل قرار گيرد.
فاجعه درياچه اروميه بر روي اقتصاد، اشتغال و محيط زيست مردم شمال غرب كشور تاثير منفي مي گذارد؛ بنابراين، طبيعي است كه مردم آن منطقه نارضايتي خود را ابراز كنند. تظاهرات برحق مردم اروميه و تبريز كه بيشترين زيان را از اين فاجعه زيست محيطي مي برند، نبايد توسط حاكميت كه هميشه از گردهمايي مردم واهمه دارد، نابخردانه، سركوب گردد. سركوب غيرمنطقي و خشونت آميز مردمي كه حق خود را در تظاهرات مسالمت آميز بيان مي كنند، به برخي عوامل بيگانه كه هدفهاي ويژه دارند و هميشه منتظر فرصت هستند، اين امكان را مي دهد كه با آميختن در ميان مردم اعتراضها را رنگي ديگر بدهند. بنابراين، با امنيتي و سركوب كردن اعتراضات زيست محيطي مردمي توسط حاكميت، تظاهرات مي تواند جهتي خلاف امنيت ملي پيدا كند. تظاهرات در بادكوبه، كه ديكتاتوري آنجا اجازه نفس كشيدن به مردمش نمي دهد، در اعتراض به وضع درياچه اروميه در "آذربايجان جنوبي" نشانگر روند ضد امنيت ملي شدن سركوب داخلي است. نجات درياچه اروميه وظيفه همه شهروندان سراسر كشور است و مردم در همه شهرها بايد با اعتراض به اينگونه فاجعه هاي زيست محيطي و فرهنگي، يكپارچگي ملي را به نمايش بگذارند.
جبهه ملي ايران فاجعه هاي وارده بر درياچه هاي اروميه، هامون، پريشان، شادگان، بختگان، نيريز، گاوخاني و غيره و دهها تالاب و رودخانه را كه ناشي از سوء مديريت، فقدان كارشناسي، بي تفاوتي نسبت منافع ملي و سودجويي است، فاجعه هاي ملي اعلام مي كند. جبهه ملي ايران بر اين باور است كه حفظ و حراست و بهره برداري خردمندانه از آنها مستلزم مشاركت همه مردم و بهره مندان و همچنين مديريت يكپارچه و جامع در كنار قانونهاي كارآمد و روزآمد مي باشد. با توجه به اين امر كه تعداد زيادي از درياچه ها و تالابها، رودخانه ها، و همچنين جنگلها و چراگاه ها و حتي كوه هاي كشور به علت بي توجهي و ناكارآمدي مسئولان بطور روز افزون دچار تغييرات زيانبار شديد شده اند پيشنهاد مي شود:
1.پيوستن ايران به كنوانسيون رامسر و پايبندي به اصول مندرج در آن.
2. ممنوعيت احداث هرگونه اعياني، اعم از سد، آبراه، چاه و دخل و تصرف در حريم قانوني درياچه ها، تالابها و رودخانه ها بدون بررسي دقيق و گزارش علني كارشناسي زيست محيطي و مديريت آب.
3. آگاهي سازي با انتشار گزارش هاي كارشناسي و زيست محيطي همه پروژه هاي سدسازي، كانالهاي آبرساني از رودخانه ها، درياچه ها و تالابها.
4. روزآمد سازي قانونهاي مرتبط با جرايم زيست محيطي و اجراي قاطعانه آنها.
5. تشكيل كارگروه متخصص ملي با حضور نمايندگان يونسكو جهت تصميم گيري براي احياي درياچه اروميه.
6. جلوگيري از بهره برداري از سدهاي حوزه آبريز درياچه اروميه و باز گذاشتن دريچه ها تا احياي درياچه.