بيش از سه دهه تلاش ِبی وقفه ی اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور برای دستيابی به اکسير اتحاد بی نتيجه مانده است. در اين بيش از سه دهه اين تلاش ها در اشکال و ابعاد گونه گون و متنوع ِسياسی و تشکيلاتی، بلافاصله پس از ارائه به افکار عمومی جوانمرگ شده اند، و اگر چيزی از آن ها باقی مانده باشند زيرغباری از توهم و هياهو و آوازه گری ، جزپوسته و رد پائی بيش نيستند. سؤال اين بوده و هست که چرا عليرغم اين تلاش های پر شور، اپوزيسيون به هدفی که در نظر داشت حتی نزديک هم نشده است؟
برای پاسخگوئی به چرائی ِ اين ناکامی وشکست بسيار نوشته و گفته اند و اهل اش به سراغ چندين عامل رفته اند. از نقش عوامل فردی، يعنی شخصيت ها و چهره ها و رهبران و کادرهای سياسی ، و پديده هايی مثل خود خواهی ها و خود پسندی های بيمار گونه و نارسيستيک گرفته تا خود حق پنداری ها و فرقه گرائی ها به وفورسخن گفته شده است. در باره ی نقش عوامل اجتماعی ( محيطی ) نيز همچون عوامل فرهنگی و سياسی و اخلاقی و سازمانی ( يا تشکيلاتی)و... نيز انبوهی از نوشتار وگفتارتوليد شده است . به عواملی از اين دست نيز که نقش طرح ها و راهکارهای نادرست و غير واقعی وعدم انطباق شان با واقعيت ها و مؤلفه های عينی ، ازعوامل بروز بی اعتمادی به اپوزيسيون و بی اعتمادی در اپوزيسيون هستند نيز پرداخته شده است.
من در اين يادداشت کوتاه روی يکی ازعوامل اين ناکامی و شکست مکثی گذرا می کنم ، عاملی که ترکيب هر دو عامل فردی و محيطی در بروز اش نقش مهمی داشته و دارند ، و آن بحران اعتماداست ، و در رابطه با يکی از عوامل تداوم اين " چشم اسفنديار اپوزيسيون " نيز نمونه ای ارائه می دهم .
***
بحران اعتماد را پديده ای حاصل فرايندهای سودا گرانه ،غير اخلاقی و غير فرهنگی نيز دانسته اند ، فرايندهائی که مانع تعاون و همکاری و پيوستگی و اقدام های مشترک در سطح مناسبات فردی و اجتماعی می شود. اين تعريف مصداق ِشبه پديده ای ست که در زندگی سی و سه ساله ی اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور بارها تجربه شده است .
طی هفته های گذشته حضور عناصری که اپوزيسيون حکومت اسلامی نيستند اما خود را اپوزيسيون حکومت اسلامی جا زده اند، و با استفاده از امکانات اپوزيسيون به حمايت از "پوزيسيون" ای ويرانگر و جنايت کار مبادرت می ورزند را در همايش تازه ی يک اتحاد سياسی در خارج کشور شاهد بوديم . "اتحاد جمهوری خواهان ايران" برای چندمين بار سبب ساز اين جديد ترين فرايند اعتماد زدائی از اپوزيسون خارج از کشور شده است ، اتحادی که ستون های اصلی اش سازمان فدائيان اکثريت ، جناح هائی از حزب توده ، حزب دموکراتيک مردم ايران و...هستند، ( و تعدادی از شخصيت های مستقل که حضورشان در اين جمع و سکوت شان در قبال اين نوع اعتمادزدائی ها از اپوزيسيون ناباورانه است ). در اين نمايش افراد و ناصحان شناخته شده ی حامی ِ حکومت اسلامی عريان تر از نمايش های پيشين اين اتحاد، سياست توجيه و تطهير حکومت اسلامی به تماشا گذاشتند . اين عناصر بار ديگر از بی توجهی اپوزيسيون به در هم آميختگی اش با حاميان "پوزيسيون " و فقدان صف بندی ای روشن ميان اين دو جريان در خارج از کشور به سود حکومت اسلامی بهره برداری کردند و به صراحت و روشنی ( همانگونه که پيش تر در حمايت فکری و عملی از آيت الله خمينی نيز نشان دادند ) اپوزيسيون حکومت اسلامی را نصيحت فرمودند که: ".ما به سمت دموکراسی و انتخابات آزاد نخواهيم رفت اگر نتوانيمفهم حکومت و اپوزيسيون را از يکديگر تغيير دهيم... بايد ترس حکومت از اپوزيسيون بريزد تا ما گذار مسالمت آميز به سمت دموکراسی داشته باشيم. .... وقتی من اينها را ديدم به آقای خامنهای نوشتم که در فجايعی که در مملکت اتفاق میافتد ما همه مسئوليم، و..." ( نگاه کنيد به سخنرانی آقای فرخ نگهدار و مشابهين ايشان در همايش پنجم اتحاد جمهوريخواهان ايران ).
سوال و نگرانی در قبال حضور اين افراد در ميان اپوزيسيون حکومت اسلامی اين است که اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور تا کی می خواهد در قبال اين سوداگری ها سکوت و مماشات کند و بر يکی ازعوامل تداوم بی اعتمادی به اپوزيسيون حکومت اسلامی چشم بندد؟ تا کی قرار است دمکراسی طلبان و آزاديخواهان سرزمينمان از يک سوراخ چند بار نيش بخورند، و يا با مار در آستين و خصم در خانه، برای تحقق خواست های انسانی و دموکراتيک مردم ميهنمان مبارزه کنند؟ تا کی؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نبودِ انصاف و اخلاق در گفتار آقای نقرهکار، بابک اميرخسروی
نوشتۀ شما را در رابطه با همايش اخيراتحاد جمهوری خواهان ايران (اجا) و داوری تان دربارۀ نقش اجا در اپوزيسيون خارج کشور را خواندم. پنهان نمی کنم که سخت دچار شگفتی شدم. بی تعارف بگويم نوشتۀ شما را دور از انصاف و مغاير با اخلاقِ سياسی يافتم.
می گويم دور از اخلاق، زيرا همانگونه که ارسطو داهيانه می گويد: اخلاق مقدمۀ سياست است. وای برآن سياستی که عاری ازاخلاق باشد. می گويم دور از انصاف، از اين نظر که شما فرازی از صحبت فردی را که درهمان سخنرانی صريحاً اعلام می کند در مقام ناظر درهمايش شرکت کرده است، و به هر دليل درست يا نادرست، مدّت هاست که مقامی دررهبری اجا قبول نمی کند؛ اين همه بزرگ کرده، به همه و به يک جريان سياسی تعميم داده و به داوری نشسته ايد!
آيا در اين آبستراکسيون از جمع و خلاصه کردن آنها دريک فرد؛ تک تک ما را به گوسفند و جمع ما را به گلۀ گوسفندان تقليل نمی دهيد؟ نوشته ايد: «نگاه کنيد به سخنرانی آقای فرخ نگهدار و مشابهين ايشان درهمايش پنجم اتحاد جمهوريخواهان ايران». کدام مشابهين؟ ممکن است دو سه نفری را نام ببريد و سخنان شان رابرای آگاهی ديگران نقل بکنيد؟ وگرنه، آيا کار و رويکرد شما، تير در تاريکی انداختن و گمراه کردن خواننده نيست؟ آيا چنين شيوه ای، درخورِ روشنفکری است که قصد درس آموزی به اپوزيسيون را در سر می پروراند؟ پرسش من ازشما اين است: چرابرای داوری دربارۀ موضع اجا درقبال حاکمیّت جمهوری اسلامی از اسناد و مصوبات او بهره نمی گيريد؟ در قطعنامۀ همايش از جمله آمده است:
«قدرت در جمهوری اسلامی در دست مجموعه ای از نيروها به رهبری ولی فقيه قرار دارد. اين مجموعه شامل ولی فقيه و بيت وی، سپاه پاسداران، احمدی نژاد و ياران او، راست سنتی و جبهه پايداری است. ولی فقيه و فرماندهان سپاه در دهۀ گذشته کوشيده اند که قدرت را در دست خود متمرکز کنند. آن دو در پيوند تنگاتنگ با هم هستند. ولی فقيه مهار قدرت را در دست دارد و سياست های کلان کشور را هدايت می کند. گرچه بر قدرت ولی فقيه و فرماندهان سپاه افزوده شده است، ولی جريان های ديگر، هم چنان در ساخت قدرت حضور دارند و نقش بازی می کنند. در ميان نيروهای حاکم، نيروهای نظامی ـ امنيتی که تندترين مواضع را دارند، از جايگاه ويژه ای برخوردارند و در سياست های کلان کشور تاثير می گذارند.
اتحاد جمهوريخواهان ايران به طور کلی مجموعه نيروهای حاکم و به طور مشخص ولی فقيه و نيروهای امنيتی ـ نظامی را مسئول نابسامانیهای کشور می داند. اتحاد جمهوريخواهان ايران با استفاده از روش های مسالمت آميز و با اتکاء به انتخابات آزاد خواستار تغيير قانون اساسی و ساختار سياسی مبتنی بر ولايت فقيه، برقراری ساختار سياسی دموکراتيک، سکولار، مبتنی بر جدائی دين از دولت و حاکميت مردم است».
آيا مفاد اين قطعنامه که به اتفاق آراء در همايش اخير اجا به تصويب رسيده است؛ يک سوداگری سياسی در قبال حاکمیّت جمهوری اسلامی است؟ که شما نگران آن هستيد و از خوانندگان خود می پرسيد: «سوال ونگرانی در قبال حضوراين افراد در ميان اپوزيسيون حکومت اسلامی اين است که اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور تا کی می خواهد در قبال اين سوداگری ها سکوت و مماشات کند و بر يکی از عوامل تداوم بی اعتمادی به اپوزيسيون حکومت اسلامی چشم بندد؟ تا کی قرار است دمکراسی طلبان و آزاديخواهان سرزمينمان از يک سوراخ چند بار نيش بخورند، و يا با مار در آستين و خصم در خانه، برای تحقق خواست های انسانی و دموکراتيک مردم ميهنمان مبارزه کنند؟ تا کی؟
آقای نقره کار! بی پرده بگويم، احساس من اين است که نگرانی واقعیِ شما نه چندان از حرف آقای فرخ نگهدار، بل از استقبالی است که طيف چشمگيری از جريانات سبز واصلاح طلب وملی ـ مذهبی و روزنامه نگاران فرهيخته و پرارزش درون کشور، در همايش اخيرِ اجا کردند و با مشارکت فعال در بحث ها و ميزگردها و سخنرانی هايشان، و با حضورِ خود؛ اجا را همچون نيروی معتبر و قابل احترام اپوزيسيون خارج کشور برگزيده اند. به نظر می رسد شما با سم پاشی خود، متاسفانه درخيال «روشنگری» آنها و به ترديد انداختن شان هستيد.
آقای محترم! شما ظاهراً در ميلينگ ليست اجا حضور داريد و احتمالاً نامه ها و مطالب ردو بدل شده در آن را از نظر می گذرانيد. ملاحظه کرده ايد که چندين نوشته از سوی اعضا و مسئولين اجا، در نقد و مقابله با همان فرازی که شما از آقای نگهدار نقل کرده و به همه تعميم داده ايد، منتشر شده است. گذشته از آن، چنانکه از مندرجات قطعنامۀ همايش نقل کردم، نظر ايشان کوچک ترين بازتابی دراسناد و موضعگيری اجا نداشته است. پس باز می پرسم: پس چرا آن جمله را گرفته و اين همه بزرگ کرده و به داروی نشسته ايد؟
گلّۀ مارا گِله از گرگ نيست کاين همه بيداد، شبان می کند.
ارادتمند
بابک اميرخسروی
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
علت بر آشفتگی بابک امير خسروی و هجمه اعضای اتحاد جمهوری خواهان چيست؟ مسعود نقره کار
• اگر حرف نادرست است چرا از کس و کسانی که در اتحاد جمهوريخواهان خواستار سازش با ولی فقيه و حکومت اسلامی هستند اعلام برائت می کنيد؟ شما نا صادقانه مساله ای را به من نسبت داده ايد و اطراف اش درس اخلاق و انصاف بساط کرده ايد که مورد بحث من نبوده و نيست
آقای بابک امير خسروی و تعدادی ديگر از اعضای " اتحاد جمهوری خواهان ايران " طی حدودا" ۲۴ ساعتی که از انتشار مقاله ی من با عنوان " بحران اعتماد، چشم اسفنديار اپوزيسيون " می گذرد ، با خشم و برآشفتگی ای نمونه وار ، در " ميلينگ ليست اتحاد " و در سايت های مختلف به پاسخگوئی برخاستند . اين بر آشفتگی ها و عصبيت ها و هجمه ها قابل فهم اند. وقتی کسانی اتحاد جمهوری خواهان را : "..... نيروی معتبر و قابل احترام اپوزيسيون خارج کشور...." بپندارند طبيعی ست که برای کسب اعتبار بيشتر اين نيرو در مقابل "جريانات سبز واصلاح طلب وملی ـ مذهبی" تا جويدن خرخره ی منتقد هم پيش بروند . آقای بابک امير خسروی نوشته اند:
" ......آقای نقره کار! بی پرده بگويم، احساس من اين است که نگرانی واقعیِ شمانه چندان ازحرف آقای فرخ نگهدار، بل ازاستقبالی است که طيف چشمگيری از جريانات سبز واصلاح طلب وملی ـ مذهبی وروزنامه نگاران فرهيخته وپرارزش درون کشور، درهمايش اخيرِاجا کردند و با مشارکت فعال دربحث ها وميزگردها وسخنرانی هايشان، وباحضورِخود؛ اجا راهمچون نيروی معتبر وقابل احترام اپوزيسيون خارج کشوربرگزيده اند........"
ايشان در مطلب اش با عنوان "نبود انصاف و اخلاق در گفتار آقای نقره کار" مدعی ست که من در مورد نقش اجا در اپوزيسيون خارج از کشور داوری کردم و معتقد است نظر يک نفر ناظر در همايش اجا ( يعنی فرخ نگهدار) را به کل اجا تعميم دادم و به داوری در مورد اجا نشستم . لازم می دانم به اختصار چند تذکار در رابطه با ادعای ايشان مطرح کنم :
۱- من در مقاله ام به نقش اتحاد جمهوری خواهان ايران در رابطه با سازش با حکومت اسلامی ، و نيز نقش مواضع سياسی اين اتحاد در رابطه با بروز و تداوم بحران اعتماد در اپوزيسيون حتی اشاره هم نکرده ام چه رسد به داوری . اين برداشت و برخورد که من نظر نگهدار را به کل اجا تعميم دادم نادرست است.
۲- من در مقاله ام به اين دليل به " افراد و عناصر" ی از اين اتحاد اشاره کردم که نقش فرد را در تداوم بحران اعتماد در اپوزيسيون نشان داده باشم و برای نمونه به يک سخنرانی در همايش پنجم اتحاد اشاره کردم . برای نمونه هم بخشی از اين فراز از سخن فرخ نگهدار را آوردم :
"............ بايد ترس حکومت از اپوزيسيون بريزد تا ما گذار مسالمت آميز به سمت دمکراسی داشته باشيم. تا ترس حکومت وجود دارد با فجايعی که در جنبش سبز پيش آمد مواجه خواهيم بود. بخشی از جامعه ما می خواهد اين ترس از حاکميت هم درست کند و بگويد اگر حکومت يک قدم عقب بنشيند فرو می ريزد. وقتی من اين ها را ديدم به آقای خامنه ای نوشتم که در فجايعی که در مملکت اتفاق می افتد ما همه مسئوليم.........»
آقای بابک اميرخسروی از طرفی می پذيرد که اين فراز صحبت فردی ست : " ..... که درهمان سخنرانی صريحاً اعلام می کند در مقام ناظر درهمايش شرکت کرده است، و به هر دليل درست يا نادرست، مدّت هاست که مقامی دررهبری اجا قبول نمی کند...."، اما تلخ و دردناک پس از انتشار مقاله اش در " گويا" ، در ايميل ليست اتحاد جمهوريخواهان خطاب به فرخ نگهدار می نويسد :
"......... فرخ عزيز..... من اگربناچار درنامۀ توضيحی ام به مطلبی ازسخنرانی تو اشاره کردم، صرفاً بدين خاطربود که آقای نقره کارآن راپيراهن عثمان کرده بود تااجا رابی اعتباربکند. مجبوربودم بگويم که سخنرانی تو که ازجايگاه يک ناظرشرکت کننده درهمايش اظهارشده بود؛ به حساب کل گذاشتنِ آن، دورازاخلاق وانصاف است. به ويژه آنکه مطلب استنادی ايشان ازسخنرانی تو، بازتابی درتصميمات وقطعنامۀ همايش نداشته است. اين مطلب رابرای«اعلام برائت» نياوردم، دربحث من با ايشان، اجتناب ناپذيربود. نوشته بودم که توبه درست يانادرست خودت ازپذيرفتن مقام ومسئولیّت دراجا خودداری کرده ای. منظورم رساندن اين نکته بود که کس وارگانی ترا بخاطراختلاف نظربه سببِ نامۀ تو به آيت الله خامنۀ، مجازات نکرده است، بل، نبودن درارگان رهبری اجا، گزينش شخصی تو بوده است......" ( به نقل از ايميل ليست جمهوريخواهان) .
خب می بينيد چه کسی معلم انصاف و اخلاق، و پيشکسوت و رئيس سنی ِاتحاد جمهوری خواهان ايران است؟
۳- و بالاخره اينکه انصاف و اخلاق سياسی در قاموس شناخته شده ی بابک امير خسروی ، جدا از روش و منشی که در اين کوتاه پاسخ اشاره کردم ، اين معنا نيز دارد که يعنی : اعلام برائت از موضوع مورد بحث ( نقش افراد و عناصری مثل فرخ نگهدار در بروز و تداوم بحران اعتماد ) و سپس جايگزين کردن يک ذهنيت متوهمانه به جای آن ( داوری من در مورد مواضع سياسی اتحاد جمهوری خواهان در مقاله ی " بحران اعتماد.....")