وطن معنوی ترين کلام روی زمين است،
دوستيش نه در آب است و نه در خاک
دوستی وطن در دل است ، درخون است
و شايد همان حيات دمنده ای است که در
دل ما بالا و پائين ميرود. «هرمان هسه»
به ياد وطن
بهار ميرسد از ره
ز دشت های وطن
بوی سبزه ميآيد ...
تمام دشت
پر از لاله های گلگون است
ز پشت ابر سيه
خوشه های زرين فام
به روی شاخه نارنج
نور می پاشند...
که بوی عطر «بهاران» ز شاخه نارنج
ز خواب سرد زمستان
چشم بگشايند...
و شهر پر شود
از عطر دلپذير « بهار»
ز دور ، دور افق
از ورای ، دشت ها و دريا ها
صدای مرغ مهاجر
به گوش می آيد...
« دلم گرفته برای تو...
سرزمين قشنگ
و آن غروب دل افروز ماه فروردين
کنار ساحل دريا...
که خوشه های طلا
روی موج می لغزند
و باد رقص کنان
بوی خوب جنگل را
ز دشت های جنوب...
در فضای می پاشند»
دلم گرفته برای تو
سرزمين قشنگ
برای بوی بهارت
و بلبلی که سرودش
سرود عشق و صفاست
سرود ديدن ياران
سرود بوسه گرمم
به تربت پاکت
اگر چه دور شدم از تو
نازنين وطنم...
هنوز ريشه جانم
درون تربت توست
هنوز کعبه من کوه و دشت های توست هنوز ديدن تو برترين رؤيا هاست هنوز مهر تو
در ذره ، ذره جانم به سان مشعل سوزان دشت های جنوب اميد را به دلم جاودانه میسازد
رضا قاسميان
هموطن، نوروزت پيروز و پايدار
وطنت، جاويد و سرفراز
|