نقش احزاب در گذار به دموکراسی
شايد وقتي ملك الشعراي بهار قريب به صد سال پيش به تدوين تاريخ احزاب ايران مي پرداخت ، هرگز به اين مسئله نمي انديشيد كه حدود يك قرن بعد همچنان حزب سياسي تنها يك صورت ذهني و مفهوم بي مصداق در جامعه اي باشد كه او زير و رو شدن تنگناي قفس زمخت استبدادش را سالها زين پيشتر از مرغ سحر استمداد مي كرد.
باري مفهوم حزب كه در جوامع مدرن سالهاست از پس پيدايي به پايايي وپويايي رسيده است ، در جامعه ما همچنان سترون مانده است ، چه نه به خوبي درك شده است ونه بخوبي بدان پرداخته شده است . اگر چه ماكس وبر حزب را « فرزند دموكراسي در غرب» مي داند ، اما شكي نيست كه در جوامع غيره دموكراتيكي چون جامعه ما وجود احزابي با ساختار دموكراتيك ومتشكل مي تواند مولد فرزند مباركي بنام « دموكراسي » باشد وشايد اين تعبير «دوورژه » در فهم سخن بيشتر كمك كند كه : « حزب سياسي چرخ دنده ي ماشين دموكراسي است » . نگاهي به معنا ومفهوم حزب ، شرايط وزمينه هاي پيدايي ونيز كاركردها وكارويژه هاي سياسي – اجتماعي آن درك اين واقعيت كه نيل به احزاب قدرتمند وموثر تا چه ميزان تحقق آرمان هاي دموكراتيك را تسهيل مي كند را براي ما فراهم مي نمايد .
تعريف ومفهوم حزب سياسي :
اگر بخواهيم برداشتي عيني وملموس از تلقي مردم نسبت به حزب را در جامعه ي امروز ايران ارائه كنيم به اين تعريف مي رسيم كه:« حزب عبارت است از جماعتي كه در آستانه ي هر انتخابات برگرد يك شخص مشخص جمع مي شوند وبراي توفيق آن شخص وتأمين منافع خود به سياسي كاري دست مي زنند» . اما آيا مفهوم مدرن حزب در ادبيات سياسي به اين معناست ؟
اگر چه آموزه هاي كلاسيك ونظريه پردازاني چون ادموند بورك حزب را « هيئتي از مردم كه به خاطر پيشبرد منافع خود با كوشش مشترك براساس برخي اصول سياسي مورد توافق متحد شده اند »(١) مي داند وجوزف شومپیتر در اثر گران سنگ خود (۲) حزب را گروهي مي داند كه:« نيت اعضاي آن فعاليت مشترك در يك تلاش سبقت جويانه براي كسب قدرت است » ، اما بي گمان كاركرد اجتماعي حزب تنها همين رويكردانتفاعي وكاسبكارانه نخواهد بود وبا فرض اين كه سخنان فوق اهداف اساسي احزاب را ترسيم كرده باشند باز هم در برابر تأثيرات جانبي حضور احزاب ، ارزش واعتبار وجود وحضور احزاب مخدوش نخواهد شد .
در حقيقت آنچه امروزه در ادبيات مدرن سياسي در باب مفهوم حزب وجود دارد عبارت است از: گروهي سازمان يافته ، با تشكيلات منظم ومنسجم كه حول اعتقادات واهداف مشترك شكل مي گيرد. وبا ايجاد شبكه هاي ارتباطي گسترده با مردم ، به نشر وتبليغ افكار وايده هاي خود مي پردازد تا ضمن پذيرش يافتن برنامه هاي خود در ميان مردم از اقبال آنان جهت نيل به اهداف خویش استفاده كنند . با چنين تعريفي حزب نه تنها تشكلي مقطعي وموقت نيست ، بلكه سازماني است كامل ، كه همه ي سلسله مراتب سازماني را در خود دارد ، به موضوعات ومقولات بصورت يك پروسه نگاه مي كند واميدوار است كه در ضمن برنامه هاي ميان مدت وبلند مدت به اهداف تعيين شده ي خود نزديك شود .
نظريه پردازان علوم سياسي ضمن تعريف ويژگي هاي فوق براي يك حزب سياسي پاره اي شروط را جهت ايجاد حزب لازم دانسته اند . « جوزف لاپالومبار» و« مايرون وینر»(۳) چهار شرط را جهت ايجاد حزب بر شمرده اند كه از مقبوليت زيادي در ميان محققان برخوردار است .
۱) وجود تشكيلات پايدار مركزي
۲) وجود شعبه هايي كه با مركز پيوند وارتباط داشته باشد.
۳) پشتيباني مردم
۴) كوشش براي دستيابي به قدرت سياسي .
با تأمل وتعمقي در تعريف ومفهوم ذكر شده از حزب وشرايط ايجاد آن در جامعه شناسي مدرن مي توان به دلايل ناپايداري ، انحطاط ومرگ زود رس احزاب سياسي در جامعه ي ايران پي برد . احزاب سياسي در ايران غالباً فاقد تشكيلات منجسم وپايدار مركزي هستند . اين امر خود زائيده ي يك بيماري مزمن در جامعه ي ماست كه غالباً چشم اندازهاي مقطعي وكوتاه مدت بعنوان دليل وجود احزاب قرار مي گيرد. در چنين حالتي تشكيلاتي موقت بادرجه ي سانتراليسم بسيار بالا شكل مي گيرد وبا طرح شعارهاي پوپوليستي درصدد جلب آراء وافكار مردم بر مي آيند . چنين رويكردي مسلماً نه تنها به ايجاد فرهنگ كاركرد حزبي كمك نمي كند بلكه زمينه هاي اجتماعي بروز وبلوغ احزاب را نيز نامساعد ونابارور مي كند.
تجربه ي نظام هاي سياسي دموكراتيك ، چه رياستي وچه پارلماني ، نشان مي دهد كه احزاب سياسي بارويكردي بلند مدت پديد آمده ومهمترين بازوهاي اعمال دموكراسي در جامعه ي خود شده اند . يكي از مهترين ويژگي هاي احزاب سياسي كه در جامعه ي ما غالباً ديده نمي شود گسترش دامنه ي فعاليت هاي حزبي به متن توده هاست . بگونه اي كه در ايالات متحده هر آمريكايي مي تواند ادعا كند كه عضو حزب دموكرات است يا جمهوريخواه (۴) اين ويژگي كه به وجود شعبه هاي محلي ودر نتيجه كسب پشتيباني مردمي بر مي گردد مهمترين عامل در نهادينه شدن ودروني شدن فرهنگ حزبي ودر نتيجه ايجاد زمينه هاي دولت حزبي است .
يكي ديگر از شروط ايجاد احزاب كوشش براي دستيابي به قدرت سياسي است . در جوامع دموكراتيك از آنجايي كه احزاب وجود خود را جهت تحكيم وتثبيت دموكراسي مي دانند بنابراين دستيابي به قدرت سياسي را نيز تنها از طرق دموكراتيك پي مي گيرند . براي اين كار چنين احزابي خود را ملزم به انجام پاره اي اقدامات مي كنند . يكي از اين اقدامات ايجاد فرايندهاي دموكراتيك درون حزبي است . چنين اقدامي علاوه بر جلوگيري از ايجاد ديكتاتوري درون حزبي به نهادينه شدن فرهنگ دموكراسي در ميان اعضا وهواداران خود منجر مي شود . چنين احزابي بدليل ايجاد ارتباط وپيوند گسترده باشهروندان ضمن ارتقاء سطح بينش سياسي آنان به يارگيري وعضو گزيني در ميان مردم دست مي زنند وسپس با استفاده از تخصص هاي موجود در حزب نيروي انساني لازم براي به دست گرفتن قدرت را در درون خود تأمين مي كنند . در اين زمينه آنتونيوگرامشی مي گويد : « در احزاب ضرورت به آزادي تبديل مي شود واز بطن چنين تحولي ، پديده انضباط داخل حزب مي زايد كه از ارزش سياسي بي حدي( مخصوصاً براي امر رهبري سياسي) برخوردار است ... از اين ديدگاه احزاب را مي توان آموزشگاهي براي زندگي دولت دانست » (۵) بنابراين اگر احزاب در بستر صحيح وبا تشكيلات منسجم وبرنامه ريزي دقيق پاي به عرصه ي اجتماعي وسياسي بگذارند واهداف خود را در چارچوب برنامه وسازماندهي حزبي وتشكيلاتي پيگيري كنند ضمن اثر گذاري بر محيط اجتماع وايجاد زمينه هاي ذهني وفرهنگي مناسب در ميان توده هاي مردم مي توانند به كسب قدرت از راه حمايت مردم نيز اميدوار باشند . حال نيز كه جامعه ي ما در يك بحران واقعي سياسي از حيث كار وفعاليت سياسي وپيگيري مطالبات دموكراتيك خود قرار گرفته است شايسته است كه گروهها وتشكل هاي سياسي با روي آوري به تشكيل احزاب واقعي وايجاد پيوندهاي عميق تر وگسترده تر با مردم ضمن تلاش براي كسب پايگاه هاي قدرت به تغييرات وتحولات فرهنگي در جامعه نيز كمك نموده تا زمينه هاي ذهني دموكراسي پيش از تغييرات سياسي در جامعه ايجاد شود كه براستي «تغييرات سياسي اي كه پيش تر از تغييرات فرهنگي انجام گيرد دوامي نخواهد داشت واز نتايج يك كودتا فراتر نخواهد برفت .»(۶)
منابع :
۱) عالم , عبدالرحمن – بنيادهای علم سياست – نشرني – چاپ هشتم ۱۳۸۰
۲) شومپيتر , جوزف – كاپيتاليسم ، سوسياليسم ، دموكراسي – ترجمه : حسن منصور – نشر مركز – چاپ دوم ۱۳۷۵
۳)ايوبي , حجت اله – پيدايي و پايايي احزاب سياسي در غرب – انتشارات سروش – چاپ اول ۱۳۷۹
۴)دموكراسي حزبي در سه قاره – گفتگو با مازيار بهروز – ماهنامه نامه – شماره ۴۰ – نيمه مرداد ۸۴
۵)گرامشي , آنتونيو- دولت وجامعه مدني – ترجمه ي عباس ميلاني – نشر اختران – چاپ اول ۱۳۸۳
۶)مشايخي , مهرداد – شكوفايي فرهنگي سياسي : زمينه هاي اميد برگرفته از سايت : http://jomhouri.com