چشم تو تصویر قشنگ خدا است/هرمز ممیزی |
|
13 آبان 1387 بازگشت به صفحه قبل |
|
فصل درو بود و یورشهای داس ،
فصل ستم ،خار شدن ، التماس ،
موسم برخورد درخت و تبر ،
موسم بیداد من در به در ،
موسم دلتنگی جالیز بود ،
این همه از برکت پائیز بود ،
صبح غزلهای مرا کرده شام ،
حضرت پائیز علیه السلام ،
هیچ کس آغوش مرا وا نکرد ،
با من و تنهائی من تا نکرد ،
زیر سم طایفه ای بت پرست ،
آن لبهء دیگر تختم شکست ،
کاش به هنگام نماز شبت
لب برسانم به ضریح لبت ،
کاش در ایام غم چشم تو
بوسه زنم بر حرم چشسم تو ،
چشم تو خوبست و خرابست و مست ،
چشم تو مستوجب یک بوسه است ،
معجزهء چشم تو پیغمبریست ،
بوسه به چشمت نزدن کافریست ،
کافری و کافری و کافری !
از سر تقصیرم اگر نگذری !
شعله گرفته دل ققنوسیم ،
ترک مباد عادت موروثیم ،
قند ، خدا ، آینه قرآن و عود ،
اینهمه در عقد لبان تو بود !
ابر همان روز که بر فیل شد ،
موج نگاه تو ، ابابیل شد !
چشم تو تصویر قشنگ خدا است،
وسعت یک حرمت بی انتها است
مرتع ناز است و چراگاه بوس ،
معبد کبک است و مدار خروس ،
چشم تو ، این مست ترین دشمنم،
خنجر سرخی شده بر گردنم !
از گله چشم تو اگر پر شود ،
از من کم حوصله ، دلخور شود !
آن سر و چشم و رخ و ابرو و دست !
پنج تن آل عبای من است !
تنگ بخوابیم ، که فرصت کم است،
پیچ و خم کوچه پر از ملجم است !
هرمز ممیزی |
|
بازگشت به صفحه قبل نسخه قابل چاپ لینک دائمی به این خبر |