گوشزدی در مورد بیانیه ی ۷۲ تن
ما امضا کنندگان زیر به نمایندگی از بخشی از سه نسل جوان ایرانی این سه دهه -چه پرتاب شده به بیرون از مرزهای جغرافیایی ایران و چه بر جای مانده بر زیر چکمه ی استبداد مذهبی حاکم بر ایران- لازم میدانیم که نکاتی چند را به اطلاع این 72 نفر نویسنده برسانیم.
نیم نگاهی به واژگان به کار رفته و جهت گیری ویژه ی آن از سویی و شتاب زدگی این جماعت در انتشار آن از سویی دیگر، بیش از آن که انگیزه ی شگفتی ما بشود، بیشتر این را در ذهن ما بیدار کرد که اینها به راستی در کدامین سوی ایستاده اند و قلمشان در خدمت چه کسانی هست و در چه راستایی به دست میگیرند!؟
روشنفکر و نویسنده ی تبعیدی که همگام و همساز با رژیم، -با واژگانی همسان با رژیم- کورکورانه و شتابزده از چهارگوشه ی جهان، در گذاشتن امضای خویش بر پای بیانیه ای از هم پیشی میگیرند، به راستی چند هزار سال نوری از خواسته ها و دل نگرانیهای آرمانی نسل ما به دورند!؟
آنانی که در روند طبیعی زمان میباید به ما تجربیات تاریخی و چشم انداز فرهنگی و سیاسی خویش را پس از پیراستنها و آراستنها انتقال دهند، چگونه هنوز در انگاره های مدارهای کهنه و پوسیده ی به جای مانده از دوران جنگ سرد سرگردان و حیرانند!؟
به راستی چگونه میتوان زینسان چشم دل و گوش جان در این مرحله ی حساس تاریخی کشورمان بر آنچه که بر روی زبانهای جوانان ایرانی جاریست، فرو بست!؟
شعار «نه غزه، نه لبنان...جانم فدای ایران» و «فلسطین رو رها کن...فکری به حال ما کن» فریاد هوشیارانه نسلی است که بهای ندانم کاریهای پیشین و کنونی این طیف نویسندگان را بس سنگین پرداخته و می پردازند.
شگفتا! گویا بیشینه ی رسالت این قلم بر دوشان نیازی نیز به داشتن پیوندهای عاطفی و اخلاقی با مخاطبانشان نمی یابند!
چرا که بایسته و شایسته این بود که نقدی بر کارنامه ی فقر فرهنگی خویش و عدم روشنگری لازم را در ابتدای به یغما رفتن خواسته ها و آرمانهای مدنی خیزش 1357 پس از سپری شدن بیش از 30 سال از آن ارائه دهند.
دریغا که در این میان، اینان نه تنها پیشرو و پیشگام نمیباشند بلکه حتا انعکاس پژواک فریادها و خواسته های آنانی که در کارزار میهنی از میان آتش و دود و با خون خویش میخواهند این بیداری آرمانی را به گوش جهانیان برسانند هم نیستند!
عمق فاجعه اینجاست که علارغم تمامی تلاش رژیم حاکم بر ایران در این سالهای سیاه از برای معطوف کردن ذهن و اندیشه ی ایرانیان به پیوندهای کاذب و دروغین مذهبی با تمامی امت اسلامی، بیش از آنکه در ایران هوده ای در بر داشته باشد، ثمره ای بس ژرف در انگاره های صاحبان قلم این سوی داشته است!
خوشا جهانی که در آن تمامی مردمان به مساوات و آرامش زندگی میکنند و هر انسان یاری باشد از برای دیگری با تمامی زیباییها و دستاوردهای بومی و گروهی این جهان فرهنگی. این را همگان میدانیم و خواهانیم.
در همین راستا، خواهان معطوف کردن اندیشه و انگیزه به آنچه که در درون میهنمان میگذرد هم هستیم و به ویژه که بیش از سی سال است که میهنمان لحظه به لحظه به تاراج میرود.
از خیزش 57 با ورود یاسر عرفـات به ایـران، صدور نفت رایگان به سوریه، پرداخت کلیه ی هزینه های شبه دولت و ارتشِ حزب الله لـبنان و پـرورش هـمه جانبه ی «حماس» با تاراج سرمایه های ایران از سویی و سیاستهای جنگ افروزانه ی رژیم در منطقه از سویی دیگر، به راستی چسان این مانورها و ترفندهای رژیم از چشمان بصیرت شما پنهان مانده است!؟
آمار و ارقام سر به فلک میزند. شما بر روی زمین از نگریستن به آن ابا دارید!؟
شگفتا که حس انساندوستی ژرفتان هرگز در مورد آنچه که هم اکنون بر سر مردم ایران میرود به جوش نمی آید!
از آنچه که از فقر و گرسنگی بر سر مردم سیستان و بلوچستان تا خوزستان، از هرمزگان تا کردستان و در مجموع بر سر دور افتاده ترین مردمان ایران از پایتخت، از فروش دختران و زنان ایرانزمین در ممالک حاشیه ی خلیج پارس، از فروش اعضای بدن هم میهنانمان برای تامین کوچکترین احتیاجات روزمره ی زندگی، از فقر و فحشا و رنجی که هر روزه بیشینه ی مردمان ما با آن دست و پنجه نرم میکنند و...نشانی در نامه ها و بیانیه های سرگشاده ی جهان نمایتان نیست!؟
چگونه است که در مورد رنجها و دردهای مردمان چچن، افغان و...که خواهران و برادران زبانی و فرهنگی ما به شمار می آیند، قلمی به دست نمیگیرید!؟
چرا حس عمیق فرامیهنی! انسان دوستانه تان، شامل کردهای ترکیه نمیشود!؟
آیا خون فلسطینیان از خون مردمان ترکستان چین رنگینتر هست که شما در مورد آن سکوت کرده و میکنید!؟
یا اینکه روشنگری در مورد کشورهای بلوک غرب، تنها دغدغه ی شمایان است که از انگاره های "سرخ" فکریتان نشان دارد؟
در این میان اگر گروهی از شمایان در دهه ی پنجاه خورشیدی برای فراگیری جنگهای چریکی و آموزش نظامی در اردوگاههای فلسطینی به سر برده اید و بر این باور بودید که تنها راه مبارزه برای براندازی حکومت سلطنتی استبدادی پیشین بوده است و با این دید، جریان فلسطین را به مثابه ی یک امر ملی مینگرید، آگاه باشید که از بدو سقوط رژیم پیشین و با ورود یاسر عرفات به تهران، تا به امروز، همچنان ما تاوان این خبط بزرگ تاریخی شما را به ناچار باید متحمل شویم.
به هوش باشید که این کردارها، ارجحیت بخشیدنها و ندانم کاریها چه از روی سهو و چه به عمد، برآمدی به جز گسستن کامل پیوند مابین نسلها را به ارمغان نمی آورد.
در این بزنگاه تاریخی که وجدان بیدار جامعه ی جوان ایرانی از برای به دست آوردن حق و حقوق انسانی و شهروندی خویش اینسان به کارزار آمده و هزار دسیسه و ترفند جهانی از برای سرکوب این خواسته های به حق با متشنج کردن اوضاع در منطقه در کار است، دامن زدن به اینگونه آشوبها شایسته و بایسته نیست.
در جایی که حکومت ترکیه –عثمانی سابق- با سابقه ی درخشان خویش! پرچمدار دفاع از حقوق بشر باشد و حامیان وی، شیخ نشینان حاشیه ی خلیج پارس و گروه تروریستی "حماس"، به راستی نویسنده ی هراسان و سراسیمه ی ایرانی امضا کننده ی اینگونه بیانیه ها میتواند درخور اعتماد ما باشد؟
زمانی فرا خواهد رسید که تک تک شمایان باید جوابگوی بسیاری از کردارهای اینسانی خویش باشید.
زیرا که اینبار اینگونه کنشها و گسستن پیوندها نابخشودنی است.
بیانیه ی ۷۲ تن از مدافعان حقوق بشر و فعالین سیاسی درمحکومیت جنایت ارتش اسرائیل و حمایت از جنبش رهایی بخش مردم فلسطین و ایران
حملهی بامداد دوشنبه ۱۰ خرداد ارتش اسرائیل به کشتیهای امدادی که حامل مواد غذایی و درمانی برای مردم ستمدیدهی غزه بودهاند، و کشتار بیرحمانهی چند تن از سرنشینان صلحطلب و غیر نظامی در آبهای بین المللی، بار دیگر سرشت ستیزهگر اشغالگران سرزمینهای فلسطینی را به روشنی تمام نزد مردم جهان آشکار ساخت. جامعهی جهانی نسبت به نقض قوانین بین الملل با انزجار واکنش نشان داده، و بعضی کشورها چنانکه شایسته است سفیران اسرائیل را برای ادای توضیح و ابلاغ اعتراض به دولت متبوعشان احضار کردهاند. اینک وجدانهای بیدار همه جا در همدلی با مردم فلسطین به پا خاسته اند تا ندای حق طلبیشان بر جریده ی روزگار ثبت گردد، و اقدامی باشد در جلوگیری از تداوم بیداد.
جنبش سبز مردم ایران به اقتضای آزادیخواهی و احترام به حقوق اساسی همه ی مردم با نهضتهای رهایی بخش سرتاسر جهان، بخصوص با حرکت آزادی جویانه ی فلسطین همراه و همقدم است، و خشونت ورزی رژیم اشغالگر اسرائیل را با سرکوبگریهای رژیم حاکم بر ایران مشابه می یابد، و هر دو نظام ستم پیشه را تقبیح می کند. هر دو رژیم در به گلوله بستن مردم صلح طلب تردید به خود راه نمی دهند و از خشن ترین روش ها برای نابودی انسان های آزادیخواه استفاده می کنند. هر دو حکومت در پایمال کردن آرای حقیقی شهروندان و بی اعتنایی به داوری جامعهی جهانی گوی سبقت از یکدیگر میربایند.
ما امضا کنندگان این نامه به عنوان جز کوچکی از جنبش سبز مردم ایران، جنگبارگی رژیم اسرائیل و قساوت ارتش آن را محکوم می کنیم، و تلاش مردم ایران برای احقاق آزادیهای مدنی را دوشادوش مقاومت تحسین برانگیز آزادی خواهانه و دموکراسی خواهانه و مبارزه ی دلیرانه ی ملت فلسطین علیه اشغال سرزمین خود پی می گیریم.
امضا کنندگان:
یرواند آبراهامیان، نسرین الماسی،کاوه احسانی، محمد اعظمی، فریبا امینی،بهمن امینی، علی افشاری،عبدالعلی بازرگان، گلبرگ باشی، رضا براهنی، محمد برقعی، مهرزاد بروجردی، سهراب بهداد،مازیار بهروز، آصف بیات، شهرنوش پارسی پور، علی پرسان، فواد تابان، کامران تلطف،نیره توحیدی، مهدی جامی، رامین جهانبگلو، هوشنگ حسن یاری، فاطمه حقیقت جو، مهدی خانبابا تهرانی، بهروز خلیق، حمید دباشی، مصطفی رخ صفت، سعید رضوی فقیه ،حسین زاهدی، فرج سرکوهی، بیژن شاه مرادی، معصومه شفیعی، شهلا صالح پور،احمد صدری، محمود صدری، بهزاد کریمی، کاظم علمداری، رضا علامه زاده، رضا فانی یزدی، مسعود فتحی، منصور فرهنگ، هادی قائمی، حسین قاضیان،فیروز قریشی،مهرانگیز کار، ناصر کاخساز، کاظم کردوانی، علی کشتگر، عبدی کلانتری، حسین کمالی،تقی کیمیایی اسدی،عفت ماهباز، اکبر مهدی، مجتبی مهدوی، اکبر گنجی، مجید محمدی، مهرداد مشایخی، علی اکبر موسوی خوئینی، روزبه میرابراهیمی، علی میرسپاسی،غفور میرزایی، محسن نامجو، ابراهیم نبوی، مهدی نوربخش، شاهین نجفی، فرهاد نعمانی، محمد رضا نیکفر، فرزین وحدت، نادر هاشمی، عطا هودشتیان، محسن یلفانی.