استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
اندیشگاه ملی/ آریان پور
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
فلسفهً سیا سی ، یا فلسفهً روضه خوانی ؟(5)/کاظم رنجبر
17 دی 1385       بازگشت به صفحه قبل 
فلسفهً سیا سی ، یا فلسفهً روضه خوانی ؟

17 دی 1385


(بخش پنجم)
به قلم کاظم رنجبر [email protected]
« رهبرکبیر! و ملت صغیر! »
چرا در نظامهای استبدای ، رهبران و دیکتاتورها ، به خود عنوان کبیری میدهند ،و ملت را صغیر مینامندد ؟و این نظامها ، سعی بر آن دارند ، که از طریق سانسور و خفقان ، ملت از شعور و آگاهی سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی محروم بماند ؟
یک لحظه ، به این عنوانهای ،که از هشتاد سال گذشته تا امروزدر ایران ، برای پادشاهان ، ورهبران سیاسی و مذهبی ، بکار می بردند،و هنوز هم بکار میبرند ، دقیق بشویم . رضاشاه کبیرپدر تاجدار – اعلیحضرت همایونی ،خدایگان شاهنشاه آریامهربزرگ ارتشتاران فرما ند ه – رهبر کبیرحضرت آیت الله خمینی ، قائد اعظم ، رهبر مستضعفان جهان ولی امر مسلمانان – مقام معظم رهبری ، حضرت آیت الله خامنه ای ظله وتعالی . ودر نظام های کمونیستی ، عنوان های چون : لنین کبیر –استا لین کبیر رهبر پرولتاریای جهان ، مائوتسه دونگ نابغه ملت چین، نیکلای چائوشسکی ،نابغه کارپات .عسکر نیازف تورک باشی، وسایر دیکتاتور های بزرگ وکوچک .
. تحلیلگران سیاسی ، وقتی به این عنوان ها بر خورد می کنند ، با یک خندهً تلخ و در عین حال نگران کننده ، به سرنوشت این ملت ها ، با این رهبران سیاسی ، فکر می کنند . اولین سئوال ایکه باید از خود بکنیم ، چگونه با چه عقل و منطق ، یک« ملت صغیر» ، از بین چندین ملیون و حتی چند صد ملیون نفر جمعیت خود ، چون چین ، آن رهبر کبیرو نابغه را برای اداره ملت و مملکت انتخاب انتخاب می کند؟ اگر ملت صغیر ،و محجور است ، آدم صغیر که فاقد قدرت تشخیص است ، این رهبران کبیر از کجا سربیرون می آورند ؟اگر این رهبران کبیر هستند ، چرا با آن مقام کبریائی خود، دلشان خوش است که رهبر یک ملت صغیر هستند ؟ رهبر یک ملت صغیر بودن ،که هنر نیست ؟ اگر یک سپهبدارتش را که معمولأ با آن درجه ًسپهبدی باید مسئولیت فرماندهی یک سپاه رابه عهده بگیرد به فرماندهی یک گروهان منصوب بکنند ، آیا این یک نوع توهین به مقام و درجه تیمسار سپهبد نیست ؟ خدا پدر رضا شاه و محمد رضا شاه را بیامرزد ، که با با فرمایشات تاریخی خود شان ،در جه کبارت و کبریائی خودشان و احترام به ملت ایران را روشن کردند یا در حقیقت احترام به شخصیت و هویت خود را نشان دادند . در جلد چهارم یاداشتهای علم ، یاداشت روز 9-9-1353 چنین می خوانیم : علم به محمد رضا شاه می گوید .عرض کردم آیا راست است ،که اعلیحضرت از پدر تان شاهنشاه فقید خواسته اید ،که خاطره بنویسد ،وایشان فرمودند ، چه بنویسم ،من یک سرپوش طلا روی یک ظرف گه بودم ، می خواهید این سرپوش برداشته شود ؟ علم با توجه به قباحت و وخامت این پاسخ اضافه می کند : البته این عقیده در بارهً هیت حاکمه ایران است و نه مردم ایران . هیت حاکمه که خودم باشم واقعأ گه است... خندیدند و فرمودند اینطور ها نبود ولی در این حدود بود .
این بار به فرمایشا ت «اعلیحضرت همایونی ،خدایگان شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران فرمانده ! در رابطه با هیًت دولت خود و هموطنان اش نظر می اندازیم : یاداشتهای علم ، یکشنبه 4-12-1353« باری دوباره کارهای فوری را به عرض رساندم، به ترتیب سفیر پاکستان و الجزایر و ملتزمین رکاب عرض کردم باید در الجزایر هیت مطلعی مرکب از وزیر اقتصاد ، رئیس بانک مرکزی ، دکتر فلاح ، وزیر کشور (مسئول اوپک ) و یک عده کارشناس همراه باشند. فرمودند (منظور محمد رضا شاه است ) این خر ها چه فایده دارند ؟ عرض کردم ،خر و هرچه باشند لازم است باشند ، فرمودند بسیار خوب بگو باشند .خوانندگان ، شاید فراموش کرده اند ، که درسال 1981 ،در زمان نخست وزیری خانم مارگارت تاچر در جنگ انگلستان ، علیه آرژانتین ، برای باز پس گرفتن جزایر ما لوین از اشغال ارتش آرژانتین ( جزایر فاکلند در اتلانتیک جنوبی مستعمرات انگلیس )، بعد از پیروزی ارتش بریتانیا ، نخست وزیر خانم مرگارت تاجر در اولین پیام خودبه جهانیان ، با این جمله شروع کردند :دنیا باید بداند ، انگلیسی بودن ، یک افتخار است .شما این جمله را با فرمایشات رضاشاه و محمد رضاشاه در رابطه با ملت خود مقایسه بکنید ، و خود به قضاوت بنشینید.
نمونه دیگر، اینبار ، به این موضوع ، از زاویه دیگر، در سه کشور اروپائی نگاه می کنیم .این سه کشور اروپائی ، فرانسه ، ایتالیا ،و اسپانیا ، با مذهب کاتولیک ،بعد از جنگ دوم جهانی قوی ترین حزب کمونیستی ، در اروپا ی سرمایه داری را داشتند . این سه کشور ،برای رسیدن به نظام دموکراسی ،و جدائی دین از سیاست ، از جنگهای خونین داخلی ،و مذهبی گذشته اند . در صورتیکه در کشور های اروپائی پروتستان مذهب ، حزب کمونیست ، چندان جایگاه مهم سیاسی نداشت ، و برعکس ، سندیکاهای واقعی کارگری در این کشورها ، از قدرت سیاسی ، قابل توجهی برخوردار هستند ،و بیش از %80 کارگران در کشورهای پروتستان ، عضو سندیکا هستند . در در این کشورها ، مبارزات کارگری ، برای دفاع از منافع خود ،اغلب از طریق مذاکرات کارگری بین کارفرمایان و کارگران ، با داوری دولت انجام می شود . در صورتیکه در کشور های کاتولیک نه تنها ، سندیکاهای کارگری ، از لحاظ سازمانی ضعیف هستند ،و اغلب اختلافات و تضاد بین کارفرمایان و کارگران ، با اعتصابات طولانی ،و صدمات بیشتر اقتصادی ، همراه هستند. وقتی که به این مسائل اجتماعی – فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی دقیق می شویم ، می بینیم ، دین و مذهب ، در این رفتار ها ،نقش بسیار مهمی دارند .
چرا حزب کمونیست در کشورهای سرمایه داری اروپای غربی مذهب کاتولیک ، قوی بود ، برای اینکه همین حزب کمونیست ،در باور های طبقه کارگر جای مذهب کاتولیک را می گرفت ، که همیشه در طول تاریخ ، به پیروان خود ، وعدهً بهشت ،و جهان بهتر و راحت در آن دنیا را میدهد . آن چیزیکه کمونیستها ، خصوصأ رهبران این حزب ، این وعده ها را در این دنیا ، به پیروان خود می دادند .آنها ئیکه ،از سا لهای قبل از انقلاب ایران مقیم خارج هستند ، بار ها و بارها ، در مطبوعات سیاسی دیده اند که چگونه نقاشان آمریکای لاتین کاتولیک مذهب تصویر چه گورا را در تصویرادغام شده عیسی مسیح نشان می دادند . یا اوایل انقلاب با آن وعده هائیکه آیت الله خمینی به مردم ایران می داد ند، (خانه ارزان قیمت ، آب و برق و اتوبوس مجانی ) مطبوعات خارجی ، تصویر آیت الله خمینی را در سیمای کارل مارکس ادغام میکردند . خصوصأ اینکه آقای بنی صدرمتحد امام خود ،رهبر مستضعفتان جهان ، فرزند یکی از آیت الله های معروف همدان ،و ملکان بزرگ آن منطقه ، تز قتصاد توحیدی ،و جامعه توحیدی را در مقابل جامعه بی طبقاتی مارکس ارائه داده بود !!
وقتیکه نظام کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشور ها فرو ریخت ، اینبار می بینیم ، ولادمیر پوتین ، سرهنگ سابق کا –ژ- ب ، کمونیست دو آتشه ، یک شبه تبدیل به یک مسیحی ارتدکس می شودو اینابار خود به ملاقات اسقف اعظم کلیسای روسیه می رود . و تمام رهبران سیاسی کشورهای کمونیستی ، بدون استثنا ، با تغیر و تعویض عقاید و باور های سیاسی خودشان ، نه تنها ، قدرت سیاسی را مدتها در دست گرفتند ،و هنوز هم بعضی از آنها هنوز در قدرت هستند ، یک شبه دوباره مسیحی و یا مسلمان شده ،و تبدیل به مدافعان نظام سرمایه داری گردیدند!
این سئوال پیش می آید : دین و مذهب ،در فریب دادن و صغیر انگاشتن و صغیر نگاه داشتن و فریب دادن ملت ها چه نقشی دارند ،که این تشنگان قدرت و ثروت این چنین استادانه از آن استفاده می کنند؟ ؟
وقیتکه مرحوم حسن مدٌرس میگوید :سیاست ما عین دیا نت ما است،و دیا نت ماعین سیاست است. بلا خره مردم ایران 28 سال است ، این مخلوط و معجون دیانت و سیاست را ،علنأ تجربه کرده اند ، آیا این سیاست ،و این دیانت ،با آن همه فداکاری و جان گذشتگی انسانهای، چه بسا پاک ،و معصوم و ساده اندیش ،و چه بسا مردم فریب و چاپلوس وفرصت طلب ، و یا مخلوطی از هردو ، ملت ایران را ، به اهداف و آرمانهای خود ،یعنی استقلال ،آزادی ، عدالت اجتماعی رسانده اند ، و یا یا فقط شعار بود وبس؟ ملت صغیر ،« باهدایت داهیانه رهبر کبیر» ، حق زیستن در چهار چوب ارزشهای شناخته شده در اعلامیه حقوق بشر و میثاق های الحاقی آن را دارند ، یانه ؟ آیا دین سیاسی ،و سیاست دینی ، در هزارهً سوم ، ملتی را از فقرمادی ، معنوی و فرهنگی نجات میدهند ، یا دین به ذات خود ، مخالف خرد ستیزی است ،و حاکمیت دین ، به عنوان ایدئولوژی مطلقأ جامعه را به استبداد ، فساد و خرافات می کشد؟
در این بخش سعی بر آن داریم ،که این سئوال را مورد بررسی و تحلیل و تفسیر قرار بدهیم.
در طول یک قرن و نیم گذشته ، تحولاتی که در جهان از جنبه های علمی ، سیاسی و اقتصدای رخ داده اند ، انعکاس خود را در جهان اسلام ، به شکل بر خورد سنت و مدرنیته ، از طرق مختلف فرهنگی ، سیاسی ،همراه بود. اما نتیجه این مجادله فکری ، فلسفی سیاسی ، تا کنون ، در هیچ کشور مسلمان ، به استقرار یک نظام دموکراتیک ،با ارزش و معیار های شناخته شده در غرب ، ، منتهی نشده است .اگر هم در این مدت ، با تلاش شخصیت های فرهنگ دوست ، مدارس و دانشگاه هائی به سبک اروپائی در کشور های مسلمان با تمام مشکلات ،و تکفیر روحانیون سنتگرا ،تاسیس شده اند ،و از آن مدارس و دانشگاه ها ،تحصیل کرده ه ای متعددی با ارزش در علوم تجربی ، فارغ التحصیل شده اند ، اما در علوم انسانی ، خصوصأ فلسفه ، سیاست و جامعه شناسی ، تاریخ ،روانشناسی اجتماعی ، معادل با معیار های اروپائی و امریکائی ، در کشورهای اسلامی ،کمتر سراغ داریم .بالاتر ازاین ، در رابطه با دین شناسی ، از زاویه جامعه شناسی ادیان ، انتروپولوژی فرهنگی و اجتماعی جامعه عربستان عصر پیامبر اسلام ، تاکنون مطالعات با ارزش ها و معیار های علمی انجام نشده است . این فقر و نقصان فرهنگی ،مختص جامعه مسلمان ایران نیست ، بلکه این کمبود ، در تمام کشور های اسلامی ،مشاهده می شود .
باید به این نکته اشاره کرد ، که این « جنگ سنٌت و تجٌدد » در ایران ، باعٍث ظهور قشری در جامعه شده است ، که با عنوان « روشنفکران دینی » معروف هستند ،که بر این باوردارند، که دین اسلام در ذات خود ،امکان اصلاحات ساختاری را دارد. این روشنفکران ،که خود اغلب از لحاظ وابستگی اجتماعی ،و فرهنگ تربیتی ، برخاسته از خانواده های سنتی ، خصوصأ خانواده های مذهبی هستند ،به خاطر علایق عاطفی ، نمی توانند ، این را قبول بکنند ، که نه تنها ، دین اسلام ، بلکه هیچ دینی را نمی توان در جهان ، نمونه آورد ،که قابل تحرک تحولی وتکاملی بر مبنای معیار های خردگرائی باشد. این اصل ، را نباید ،به حساب دین ستیزی گذاشت . درست برعکس ، آنرا از جنبه تعقل ، مطالعه و تفسیر در ذات دین ،و منطق نهاد هاو سازمان های دستگاه روحانیت وتلاش این نهاد ها در طول تاریخ در تحکیم قدرت مطلق خود ،مطالعه کرد .
سه مثال در باور های دینی ، در سه دین توحیدی را اینجا بطور خلاصه نمونه می آوریم . معتقدان دین یهود بر این باور هستند ، که حضرت موسی ، عصائی داشت ،که وقتی به زمین می انداخت ، اژدها می شد و دشمنان آن پیامبر را ،می بلعید.در مسحیت ، حضرت عیسی را فرزند خدا ،می شناسند ،و حضرت مریم ، به باکره مقدس معروف است .در اسلام ، مسلمانان بر آن باور دارند ، که حضرت محٌمد ، دریک شب ، با مرکب خود ، به معراج ،و بار گاه پروردگار صعود کرد و حتی از فرشتگان هم بالاتر ، به درگاه پروردگار نزدیک شد.. هریک از این داستان های دینی را اگر ما بخواهیم ، با عقل وخرد و منطق ، بسنجیم ، خواهیم دید، که چنین چیزی ، مطلقأ امکان پذیر نیست . جواب ایکه روحانیون هرسه دین می دهند ، این است ،که این پیامبران را نباید هم طراز اشخاص عادی ، بحساب آورد ، بلکه ،برگزیده خدا ،و دارای قدرت ماوراء الطبیعه بودند .تا اینجا را ممکن است یک عده قبول بکنند ، مسلئه از اینجا شروع می شود، که اولأ، نهاد های روحانیت تمام ادیان در طول تاریخ تا امروز ،برای حفظ سلطه خودبر جامعه بوسیله سازمان های مخوف تفتیش عقاید ،یعنی آزار و شکنجه وقتل و نابودی ، مانع رشد عقلی و خرد عمومی ملت می شوند . ثانیأ، از طریق حاکمیت سانسور ،و تبلیغات همه جانبه خود را نماینده خدا و جانشینان پیامبران قلمداد می کنند .این نهاد ها تا آنجائیکه امکان دارد ،در طول تاریخ با خرد گرائی در ستیز بودند ،وهنوزهم درستیز هستند .تاریک ترین دوره تاریخ اروپا ، آن دوره است ،که پاپ ها ،قدرت از جنبه حامیت و سیاست ،قدرت مطلق داشتند ،و جامعهاروپا نیز، در فقر فرهنگی و مادی ، بیسوادی مطلق ، گرسنگی مزمن ،و جنگهای مذهبی و فرقه ای در گیر بود .
زندگی یکی از فلاسفه معروف و فرهیخته ً انگلستان ،در قرن 17 توماس هابس (متولد 1588-مرگ 1679 ،) ، معاصر جنگ های مذهبی دراین کشور بود. هابس بخاطر افشاء فساد و تبلیغ جهل و خرافات از طرف کلیسا ، جانش مورد تهدید قرارگرفت .این فیلسوف مدتی به فرانسه تبعید شد ، امٌا در آنجا نیزمسحیت کاتولیک فرانسه او را در تبعید هم آرام نگذاشتند ، واو مجبور به مراجعت مخفیانه به وطن خود شد . در سال 1665 ، شهر لندن ، بطور بسیار گسترده آتش گرفت و سال بعد ،1666 شیوع بیماری وبا ، بخشی از ساکنان این شهر را کشت . کشیشان انگلستان ، هابس را متهم کردند ،که بخاطر نوشته های او ، خدا وند به خشم آمده ،واز ملت انتقام میگیرد !!! به دستور کلیسا ، هابس ممنوع القلم شد. اما در میان ملت انگلستان ، آدمهای فرهیخته تر از کشیشان تشنه قدرت ،و ثروت وجود داشت ،و همین صاحبان عقل و شعور ، برای مقابله با آتش سوزی ، سیستم بیمه آتش سوزی را اختراع کردند ،و از آن تاریخ صنعت بیمه انگلستان ، یکی از پر درآمد ترین صنعت این کشورشد ، و در سطح دنیا شرکت بیمهLloyd’s انگلیس معروف است ،و هر سال ملیارد ها دولار ، بر ثروت مملکت می افزاید .و در رابطه با بیماری وبا ، دانشمندان و پزشکان انگلیس ، بعد از سالها تحقیق ، به علل شیوع این بیماری و مداوای آن پی بردند ،و از آن تاریخ ، این بیماری در انگلستان ، ریشه کن شده است .
همین واقعیت ها خرد ستیزی از طرف روحانیون را نه تنها در ایران اسلامی امروز، بلکه در تمام کشور های مسلمان ، می توان مشاهده کرد.در طول تاریخ ایران ، چهار بار ، روحانیون ، در دستگاه حکومتی پادشاهان مستبد ،یا نفوذ کامل ، یا قدرت مطلق داشتند . و هر چهار بار نیز ، جز نکبت و بدبختی ، جنگ ویرانی ، تجزیه و حتی اشغال کشور ، توسط بیگانگان ، چیز دیگری عاید ملت و مملکت نشده است. این چهار بار ، یکی در دروران افول سلسله ساسانیان ،و قدرت مطلق موًبدان بود ، بار دوٌم در دوران صفویه ، عصرقدرت مطلق خرافات مذهبیدر کانون قدرت و پادشاهان بی لیاقت به رهبری ملا محمد باقر مجلسی بود ، که در نهایت ، جوان 22 ساله افغانی معروف به محمود افغان ، در مارس 1722 ، در گناباد اصفهان ، عظمت و قدرت ظاهری ، امپراطوری صفویه را تار مار کرد.با ر سوم ، در زمان قاجاریه ، پادشاهان بی عار و بی عقل و شعور و نا آگاه از مسائل دنیا ، چنان در دامن جهل و خرافات تبلیغاتی آخوند های درباری گرفتار بودند ، که با فتوی « علمای دینی !!!» چون ملا احمد نراقی ، مبتکر ، ولایت مطلقه فقیه ، نا آگاه از قدرت نظامی روسیه ، اعلام جهاد دادند ، که در نهایت به شکست رقت بار ایران و قبول عهد نامه ننگین ترکمنچای در سال1828 شد .بار چهارم ، ایران امروز است ، که در طول 28 سال حکومت ولایت مطلقه فقیه ، که خوصیات اصلی آن ، به دربند کشیدن شعورعمومی جامعه از یک طرف ، و تبلیغ و ترویج خرافات است ، که در نهایت ملت و مملکت را از جنبه اخلاقی وانسانی ، اقتصادی و سیاسی ، آنچنان به به سقوط و اضمحلال کشیده اند ، که هر ایرانی وطن دوست ، واقعأ سخت نگران آینده مملکت است .
وقتیکه روحانیون عصر فتحعلیشاه قاجار ، شاه ، بی عقل و بی عار را فریب داده و اعلام جهاد علیه روسیه تزاری دادند ، «... معروف است سیٌدی بود بنام سید محمد مجاهد ، می خواست برای جنگ ،به طرف سلطانیه برود ، وقتی به قزوین می رسد ، به مسجد بزرگ قزوین می آید تا وضو بگیرد . آبی که وی در آن وضو می گیرد ، به نظر مردم تبرک می شود ، ومی ریزند دو ساعته آب استخر بزرگ مسجد جامع قزوین را می برند،تا خشک می شود . ولی سال بعد که شکست خورده بودند،و سٌید در جبهه دچار بیماری قولنج شده و فوت کرده بود ، جنازه اش را شبانه از قزوین عبور می دهند ،که مبادا مردم بریزند و جنازه اش را تکه تکه کنند. مردم این ها را عامل جنگ می دانستند ، شاید واقعأ نبودند ، ولی به نظر مردم ،مجتهدین عامل جنگ بودند،چون اسم جهاد بود و این ها این جور منفور می شوند .(ما خذ: مقالات با. از بخش فارسی رادیو بی بی سی از شهر خدا تا شهر دنیا . جنگ تجدد و مدرسه نو .بخشی از گفتار آقای احسان نراقی – تهیه کننده مهدی جامی ،با همکاری مهدی خلجی )
آیا ملت ایران جنگ عراق علیه ایران را همراه با شعار های آیت الله خمینی چون :«... تنور جنگ را روشن نگاه دارید ، جنگ نعمت است ، راه قدس از کربلا می گذرد ، جنگ جنگ تا پیروزی » و صدمات انسانی ، مالی که این جنگ برای سالهای طولانی بر جامعه ایران وارد کرد و در نهایت «رهبر کبیر، خمینی بت شکن» ف مجبور به نوشیدن جام زهر شد ، فراموش کرده اند ؟ کدام یک از روحانیون عالی مقام دولتی ، خدمت سربازی کرده بودند ، تا حد اقل مسئله را در حد دانش نظامی یک سرباز ساده درک بکنند و دست از شعار دادن بردارند؟
سخن این جا است ، که چگونه ، بخشی از تحصیل کرده های ایرانی ، که حتی آنها ئیکه در غرب تحصیل کرده اند ،و حاکمیت عقل و خرد را در این جوامع شاهد بودند ، جهل خرافات روحانیون خرد ستیز را در قالب کلمات به ظاهر علمی آمیخته ، وان را بخورد ملت ، خصوصأ نسل جوان می دادند و هنوز هم ، بخشی ازاین حضرات با عنوان « روشنفکران دینی » ، به این کار ادامه می دهند ؟
یکی از آثار « علمی و حوزوی !» آیت الله خمینی ، کتاب معروف ایشان ، کشف الاسرار است . این کتاب ، بعد از انقلاب 1357 ، در تعداد نسخه های متعد د ، چاپ و منتشر شد.نسخه ایکه من راقم این سطور دارم ،و به آن استناد می کنم ، فاقد نام و نشانی ناشر و تاریخ انتشار است . این کتاب در 334 ، و از قرار معلوم ،اصل کتاب در سالهای 1320-1322 ، در هنگام جنگ دوم جهانی ،و اشغال ایران ، توسط نیروهای متفقین ، به قلم آیت الله خمینی ، آن موقع ، مقام آیت اللهی و مرجعیت هم نداشت ، نوشته شده است . از محتوی کتاب چنین بر می آید ،که این کتاب در واقع جوابی است ، که ایشان به اثر معروف احمد کسروی با عنوان :« بهائیگری ، شیعگری ، صوفی گری »، میدهد .
در بخش چهارم ، خوانندگان ، با نظام آموزشی حوزه ها ،و دانش ها ئیکه در آن جا تدریس می شود ،و علمی که این حوزه ها ، با این دانش هایشان ، به جامعه عقب مانده ایرانی تحویل می دهند ، بطور خلاصه آشنا شدیم . این بار نیز ، نگاهی مختصر ، به این اثر آیت الله خمینی ، کشف الاسرار ، که در واقع رساله ، یا تز تحصیلی ایشان است ، از سه جنبه ، اخلاقی ، سیاسی ،علمی ، نگاهی می اندازیم ،که در حقیقت این کتاب ، بیانگر شخصیت روحی و سطح دانش ، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است.
1- از جنبه اخلاقی : کسانیکه در کشور های غربی زندگی می کنند ، حتمأ مشاهده کرده اند ، که در بحث های سیاسی ، یا فلسفی ، شخصیت های معتبر ، ، با چه نزاکت و ادب با مخالفان عقیدتی خود صحبت می کنند ، خصوصأ اینکه شخص ، در لباس روحانیت باشد . کلمات و صفات ایکه آیت الله خمینی، به طروف مقابل ومخالف عقیدهً خود ، در این کتاب بکار برده است ، چنین اند : خدا نشناسی مرد ک افیونی ، بیهوده گوئی آن مردک افیونی ،کلاه پهلوی ، ولگنی ،این کودک نادان ، خیالات ملخولیائی نویسنده . این ها عنوان ها ئی هستند ، که چندین با ر آیت الله خمینی ، به احمد کسروی نسبت داده است . تازه این روحانی ، به اصطلاح معلم اخلاق ،و معنویات جامعه مسلمان ایران است . کسی آن موقع از آیت الله خمینی ، نپرسیده است ، حضرت آقا ، شما از کجا می دانید ، که احمد کسروی افیونی است ؟ آیا هم منقل بودید ؟ آیا به چشم خود دید ؟ اگر دید ، کجا و و کی دیدید ؟ آیا این است حفظ آبرو و حرمت و حیثیت یک انسان ، در اسلام ؟ همین روحانیون ، بخاطر اینکه احمد کسروی ، به ضعف قدرت دید ، مبتلا بود ،و عینک ذره بینی به چشم می زد ، انواع تهمت های مختلف ، حتی ، تهمت منحرف جنسی ، به آن مرد، در نوشته هایشان زدند، و عاقبت نیز چون دلیل و منطق نداشتند ، تاب تحمل ، شنیدن گفته های احمد کسروی را نکردند ، و از طریق گروه تروریست فدائیان اسلام ، به پشتبانی آیت الله کاشانی، در حالیکه ایران توسط بگانگان اشغال شده بود در 7 بهمن ماه 1324 در دادسرای تهران به قتل رساندند . تازه این حضرات معلمان اخلاق جامعه هستند. ملت ایران چه انتظاری می تواند از این آقایان داشته باشد وقتیکه این حضرات ، به دروغگوئی مطلق ،و فاحشه گی ، پیراهن دینی به تنش می کنند ، دروغگوئی را « تقیه » ،و فاحشگی را متعه ، یا صیغه ،می نامند ، شما از این معلمان اخلاق چه انتظاری دارید ؟ من راقم این سطور ، ولواینکه با تمام نوشته و اندیشه های احمد کسروی ،موافق نیستم ، اما هیچ انسانی ، حق ندارد ، با پخش دروغ و افترا ، و تهمت ، رقیب فکری و عقیدتی اش را ، از میدان بدر کرده و عملأ او را نابود بکند ، خصوصأ کسانی که ملبس به لباس روحانیت باشند .
برای آشنائی خوانندگان ، نگاهی مختصر به مفهوم دینی تقیه و صیغه ، یا متعه می اندازیم «... در مهمترین کتاب حدیث جهان شیعه ، یعنی اصول کافی ، از قول علی بن ابیطالب ،و امام محمد باقر ،و امام جعفر صادق ، مشترکأ ، اعلام شده است ، که تقیه اساس دین ما و اساس دین پدران ما است . تقیه سپر مًومن و ونگهدار مًومن است .کسی که تقیه نکند ایمان ندارد، زیرا که نه عشر دین در تقیه است و یک عشر آن در همه اعمال دیگر . ودر همین کتاب از زبان امام هشتم نقل شد که از اصحاب کهف، سر مشق بگیرید ،که در اعیاد بت پرستان شرکت می جستند و با وجود مسلمانی بر خود زنار می بستند و خدای عزووجل را اینکار بسیار خوش آمد و آنها را دوبار پاداش داد .»( ماً خذ تولدی دیگر . به قلم شجا الدین شفا .صفحات 360-361.) . متعه یا صیغه ، زنی است ، که برای مدت معین ، مثلأ یک ساعت ، یا یک روز ، یا یک ماه ، یا یکسال عقد می شود .زنی که صیغه شد ، اگر چه آبستن شود ، حق خرجی ندارد ،و حق همخوابی نیز نداردو از شوهر ارث نمی برد و اگر هم ندانسته باشد ،که حق خرجی و حق همخوابی ندارد ، عقد او صحیح است و حقی به شوهر پیدا نمی کند .اگر مرد مدٌت صیغه را به زن ببخشد ،و چنانکه با زن نزدیکی کرده باشد ، باید تمام پولی را که قرار گذاشته است ، به او بدهد ،و اگر نزدیکی نکرده ، فقط نصف آنرا بدهد –نقل از آیت الله خمینی » (همان ماً خذ صفحه 362 )
2- از جنیه سیاسی ، درکتاب کشف الاسرا ر،آیت الله خمینی در صفحه 187 ، بطور روشن و آشکار ، 35 سال قبل از انقلاب 1357،حکومت و اداره کشور را در دوران غیبت ، حق فقیه می داند .آیت الله خمینی می نویسد «شیخ صدوق باسناد متصله خود در کتاب اکمال الدین و شیخ طوسی در کتاب غیبت و طبرسی (باید طبری باشد !) در کتاب احتجاج توقیع شریف امام غایب را نقل می کنند و در آن توقیع است ( واما الحوادث الواقعه فارجعوافیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجته الله علیهم )یعنی ، هر حادثهً که اتفاق افتاد ، باید رجوع کنید در آن به راویان احادیث ما ،زیراکه آنها حجت منند(من اند) برشما، و من حجت خدا هستم بر آنها ، پس معلوم شد که تکلیف مردم در زمان غیبت امام، آنستکه در تمام امورشان رجوع کنند براویان حدیث و اطاعت کنند و امام ، آنها را حجت خود کرد و جانشین خود قرار داده .( ماًخذ صفحه 188 .کشف الاسرا ر. )
اینکه یکعده امروز می گویند ،که آیت الله خمینی ،با ولایت فقیه موافق نبود ، و می خواست مثل دموکراسی های پیشرفته دنیا ، مجلس موًسسان تشکیل بدهد ،و این مجلس عهده دار نوشتن قانون اساسی باشد ،و این قانون اساسی به رفراندم گذاشته شود کاملأ حرف بی معنی است . همین آقای خمینی در روز رفراندم ، برای انتخاب نوع نظام ،علنأ و بطور روشن گفت : جهموری اسلامی ، نه یک کلمه بیشتر ،و نه یک کلمه کمتر . حتی وقتیکه آیت الله خمینی در پاریس بود ، ودر تمام سخنرانی های خود ، دم از آزادی انسان ، حرمت وکرامت انسان عدالت اجتماعی و برابری زن و مرد در نظام اسلامی میزد ، تودهً ساده اندیش ایرانی و حتی فیلسوف معروف فرانسه ، میشل فوکو(Michel Foucault.1926-1984 ) را آنچنان فریب داد ،که این فیلسوف ، در مقاله ای بسیار معتبر خود ، در شخصیت آیت الله خمینی ، انسانی همطراز مهاتما گاندی را می دید . اما بعد از آنکه با شخصیت واقعی و خصوصأ کینه و نفرتی که آیت الله خمینی ، نسبت به دموکراسی به مفهوم فلسفه سیاسی غرب داشت ،و آن قتل و اعدام هائیکه به دنبال انقلاب ، به فرمان او ، در ایران اجرا ء شد ، ، برای حفظ ارزش و حرمت خود ، از روشنفکران فرانسه رسمأ معذرت خواست ،و نوشت ،که من واقعأ به شخصیت آیت الله خمینی آشنا نبودم . باید گفت ، فیلسوف فرانسه ، این قدر هم ساده نبود ، فقط نقطه ضعف این فیلسوف در آنجا بود ،که ایشان ، فلسفه «تقیه » ، یا دروغگوئی شرعی ورسمی را در مذهب شیعه نمی شناخت .
معروف است ، وقتیکه مهندس بازرگان هم متوجه شد ،که آیت الله خمینی ، کلاه گشاد نه تنها بر سر ملت ، بلکه برسر او هم گذاشته است ، به خدمت ولی فقیه رهبر مستضعفان جهان آن وقت ، ر فت ،ودر یک حالت باز خواست گونه ، آیت الله خمینی را خطاب قرار داد و گفت : حضرت آقا در پاریس ، صحبت از حجاب اجباری نبود ، صحبت از مجلس خبرگان نبود ، صحبت از آزادی برابری و عدالت و حرمت وکرامت انسا ن بود ! شاهدان می گویند : آیت الله خمینی در جواب ، به این مهندس سیاسی –اسلامی و یکی از بنیانگذاران مکتب روشنفکران مذهبی با حالت تمسخر چنین جواب داد : خدعه کردیم ،به عبارت دیگر :کلاه سر ملت گذاشتیم . آری خدعه کردند . برای اینکه نه تنها ملت ، حتی روشنفکران این مملکت ، تاریخ اسلام ، جنگهای مذهبی ، فرقه گرائی های درون اسلام ،در طول چهارده قرن را هر گزنه به روش علمی و دانشگاهی مطالعه نکرده بودند ،و حوصله چنین مطالعه را نداشتند ،و هنوز هم ندارند .وقتیکه مرحوم سیٌد حسن مدرس این سخن را ،به عنوان تکیه کلام خود ، وارد فرهنگ اسلامی ایرانی می کند : دیانت ما عین سیاست ما است و سیاست ما عین دیانت ما است .این دو جمله کوتاه ، به ظاهر ساده ، عمق فلسفی و سیاسی اش ، به اندازه اثر معروف نیکولا ماکیاول «پرنس » ارزش دارد ، یعنی سیاس و حقه باز بودن ،و اخلاقیات را زیر پا گذاشتن .ممکن است بعضی از خوانندگان ، از صاحب این قلم توضیح بیشتر بخواهند ، که در پاراگراف بعدی ، مفهوم فلسفی سیاسی این معما ! را باز می کنم .
3-از جنبهً علمی .در اینجا به یک بحث قلمی بین احمد کسروی و آیت الله خمینی ،به استناد ،به آثار این دو شخصیت ، اشاره می کنیم . در حقیقت ، این دو اند یشه ، بر خاسته از فرهنگ وافکار حاکم ، در نیمه های قرن بیستم در ایران است ، که می توان آنرا ، بحث خردگرائی در تضاد با خرد ستیزی دستگاه روحانیت شیعه نامید ، که تا امروز ادامه دارد ،و چه بسا ، قرنها نیز ادامه خواهد داشت.
در قرون ابتدائی حاکمیت دین ، متفکرین مسلمان در جامعه اسلامی ، این بحث را در قالب ، بحث بین جبریون و اختیاریون ادامه می دادند ،که دنباله آن به بحث مورد نظر به زمان معاصر می رسد .البته هدف ما در اینجا ، دفاع از احمد کسروی ، یا آیت الله خمینی نیست ، بلکه هدف ما ، کنجکاوی در سطح بحث و مثال هائیکه آیت الله خمینی برای اثبات ،و دفاع از عقیده خود می آورد ، است که نشان می دهد ، که سطح دانش ایشان ،و امثال ایشان ، تا چه اندازه ابتدائی است ،و ایشان از واقعیت های علمی جهان عصر خود ،تا چه اندازه دور هستند .
در زبان عربی کلمه است بنام «بداء» از لحاظ لغوی ، بداء مصدر است ، که معنی آن در فارسی : تعبیر اندیشه ،و در زبان فرانسه معادل :expression de la pensée می شود .کسروی یک مسئله را که درتاریخ جهان شیعه واقعیت دارد ، از جنبهً فلسفی و باور های دینی ، پیش می کشد ، و می پرسد :از آنجائیکه بنا بر باور مسلمانان شیعه مذهب ، دوازده امام شیعه را ، خداوند ،از اول خلقت منصوب و انتخاب کرده است ، پس چرا ، امام جعفر صادق ، ابتدا فرزند خود ، اسماعیل را به جانشینی خود ، انتخاب کرد ، و بعدأ فرزند ذکور دیگر خود موسی الکاظم را ،جانشین و امام هفتم تعین نمود؟ مگر خدا و امام جعفر صادق ،که بنا به با ور شیعیان ، به تمام اتفاقات و رموز جهان هستی آگاه هستند، نمی دانست ،که اسماعیل ، قبل از امام جعفر صادق فوت خواهد کرد ؟ اگر نمی دانستند ، پس چگونه می توان ، پیش آگاهی را به امامان شیعه نسبت داد ؟( یاد آوری می شود ، که فرقه اسماعیلیه هفت امامی ، که حسن صباٌح بانی آن بود که در زمان ملکشاه سلجوقی تبدیل به به جنگ مذهبی و ترور های سیاسی شد و قدرت مرکزی را آن چنان تضعیف کرد ،که چند سال بعد ،بلاخره ایرانیان نتوانستند ، حمله مغول را از خود دفع کنند ، ریشه در این باورهای دینی -مذهبی دارد ،که در نهایت ملت و مملکت را به نابودی کشید ، که هنوز هم ما ایرانیان صدمات ناشی از این جنگهای مذهبی را در عراق امروز شاهد هستیم ، که چه بسا دامنه آن به ایران امروز نیز کشیده شود .ـ تاکید از نویسنده )
و کسروی در ادامه این سئوال ، به رساله اصول کافی تکیه می کند ، ومی نویسد : در ساله کافی آمده است : خدا قیام قائم(امام دوازدهم ) را سال هفتاد هجری معین کرده بود ، ولی چون مردم امام حسین را کشتند ، خدا اهل زمین را غضب کرد و آنرا به سال صدو چهل هجری انداخت ولی چون ماا ین را به شما گفتیم ،و شما هم بمردم گفتید ، دیگر خدا برای این کار وقتی پیش ما نگذاشت .کسروی می پرسد ، این چه خدائی می تواند باشد ، که یک تصمیم قاطع نمی تواند بگیرد ؟مگر اینکه این داستانها را شخص شیخ السلام کافی ، از خود درآورده است
آیت الله خمینی ، ، بعداز یک عده توهین و تحقیر ، ونسبت « کودک و نادان» دادن به رقیب فکری خود ، این بار به دفاع از اندیشه فکری و مذهبی از اصول کافی این مثال را می آورد ، که در واقع خود این مثال نشانگر سطح علم و دانش ایشان است، می نویسد «... خدای تعالی گاهی یک چیزی را بواسطه یک مصالحی که علم بشر از فهمیدن آنها کوتاه است ، ظاهر میکند و نمایش می دهد، بطوریکه انسان گمان می کند ،که خدا می خواهد این کار را بکند ولی نه آن کار را می کند و نه از اول می خواسته آنکار را بکند . روزهای فروردین است ،رعد و برق می شود ، ابری تیره روی خورشید را می پوشد ، آثار باران آمدن به همه معنی پیدا می شود و مردم می گویند خدای جهان باران فرستاد ما را مورد رحمت بارانی قرار داد . طولی نمی کشد که ابر ها متفرق می شود و خورشید روی خود را از شکاف ابرها نمایش می دهند ، نه بارانی آمده ونه بنا بود بیاید چرا ابر آمد و آنهمه غرش کرد و رعد وبرق از خود ظاهر کرد که مردم را به این اشتباه انداخت ، اسرار جهان بسیار است که ما نمی دانیم ، این هم یکی از آنها باشد.» (ماًخد کشف الاسرار صفحه 86)
گر چه این اثر آیت الله خمینی عنوان اش کشف الاسرار است ،و خود ایشان در همین استدلال اعتراف می کنند«اسرار جهان بسیار است که ما نمی دانیم » ، اما این نوشته نشان می دهد ، که آیت الله خمینی ، درجامعه ای زندگی میکرد ، که قرنها حاکمیت استبداد و جهل خرافات پادشاهان و روحانیون مثل ایشان ، مانع از آن می شدند که فرزندان ایران زمین ، به علوم و دانش های پیشرفته معمول در اروپا و امریکا ، آشنا بشوند . یکی از این نیروهای متحجر و مستبد ، همان نهاد روحانیت است ، که با تمام قدرت ، مخالف تاسیس مدارس به سبک مدرن و اروپائی بود . ولو اینکه این سخن نغز و با ارزش را به پیامبر اسلام نسبت می دهند ، که از گهواره تا گور ، به دنبال کسب دانش بروید ، اگر علم در چین باشد ، حتماً برای کسب آن تا آنجا بروید. امٌا واقعیت درست بر عکس آن است . عقب مانده ترین جوامع بشری از جنبه علوم و دانش های امروز بشری ، از برکت نهاد روحانیت متحجر اسلامی همین کشور های مسلمان هستند . اگر آیت الله خمینی ، به علوم واقعی آشنائی داشت ، می دانست ،که یکی از علوم جاری در جهان امروز ، مهندسی هوا شناسی است ،که مرکب از علوم فیزیک ، شیمی ، ریاضیات ، جغرافیای طبیعی ، و فضا شناسی است . اینکه آیت الله خمینی در نیمه قرن بیستم ، فکر می کرد ،که در آسمانها ، نیروئی ما وراء الطبیعی نشسته است ،و به ارادهً خود ، برای قومی باران می فرستد ،و قوم دیگری را سالها دچار خشک سالی می کند ، وعدهً دیگر را به اشتباه می اندازد و قوم دیگری را سالها دچار خشک سالی می کند ازنتایج این خشک سالی ، هزاران کودک شیر خوار ، از گرسنگی و تشنگی در بغل مادران خود هلاک می شوند ، این « دانش » جادوگران و ساحران ، هزاره های اولیه بشریت است ،که دعا می کردند ،و حتی دخترکان باکره را در معابد خود برای خشنودی خدای خود قربانی می کردند ،که خدا برای آنان باران بفرستد . در ایران امروز متاسفانه ،این روحانیون هستند ،که ، سرنوشت یک مملکت و یک ملت را ، به یک چاه ، بنام جمکران بسته اند ،و بدین طریق از خود سلب مسئولیت کرده اند ، که باید صاحب زمان بیاید و خود ، این مملکت را اداره بکند !!! بی جهت نیست ، که بنا به نوشته سایت های معتبر داخل کشور ،امروز ها در فصل زمستان ، در کشور اسلام ناب محمدی ، با این سرمایه های بیکران طبیعی ، گاز و نفت ، تا امروز 11 استان کشور ، از داشتن گاز ، برای گرم کردن خانه های خود بخاطر فرسودگی تاسیسات گاز رسانی مملکت ، محروم هستند ،و ملت را به چاه جمکران حواله داده اند .
من راقم این سطور ، به عنوان یک ایرانی ، از مسئولین مملکتی ، خصوصأ روحانیون حکومتی ، که در راًس ارگان های تصمیم گیری هستند ، این سئوال را دارم :آقایان روحانیون و مسئولان عالی رتبه مملکت ، تا آنجائیکه ،در رابطه با اسلام وقوانین آن می دانم ،در اسلام ، کسانیکه به نقصان عقلی دچار هستند،از اجرای واجبات دینی معاف اند . به عبارت دیگر ، هیچ عا لم دینی ، انتظار ندارد ، که یک فرد معلول عقلی وشعوری ، نماز بخواند ، روزه بگیرد ،و به زیارت حج برود ، لذا برخوردار بودن از عقل سالم و شعورکامل ،اصل مسلم ، برای در ک احکام دینی است.اگر ما بر این باور باشیم که شما روحانیون حکومتی ، حتمأ از طریق عقل و شعور ، دین و مذهب را قبول کرده اید ، چرا با تبادل اندیشه و افکار و نشریات وتشکل احزاب وسندیکا های آزاد برای ادارهً کشور ، از طریق عقل و منطق ، علم و تجربه ، مخالف هستید ، و با تمام شدت و قدرت ، مانع رشد عقلانیت و علم در جامعه می شوید ؟ اگر بر برتری عقلی و شعور خود ، اطمینان و اعتقاد دارند ، چرا از طریق عقل و شعور و منطق خود ، دیگران را قانع نمی کنند ، که بهترین و عاقلانه ترین روش مملکت داری در هزارهً سوٌم روش اسلام ناب محمدی آیت الله خمینی است .. شما آقیان روحانیون ، مگر هر از چند سالی ، اتوموبیل های خود را بخاطر مستعمل و کهنه بودن ، عوض نمی کنید ، آیا فکر نمی کنید ،که شما نیز ، مثل روحانیون کشور های پیشرفته دنیا لازم است ،که فکر واندیشه های خود را با واقعیت های زمان ، همخوانی بکنید .؟ آیا فکر نمی کنید ،که دلیل این همه بی عدالتی ها در جامعه ، فقر ، بیکاری ، اعتیاد ، فحشا ، بخاطر عدم آشنائی شما ، به علوم واقعی و زمان امروز است ؟ آیا فکر نمی کنید که سیاست های غلط شما ، چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی ،آینده مملکت و ملت را به نابودی می کشد ؟(ادامه دارد )
- به قلم کاظم رنجبر . دکتر درجامعه شناسی سیاسی .[email protected]
-اقتباس بطور کامل ، یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده و سایت بلامانع است
- پاریس 4 ژانویه 2007
فلسفه سیاسی ، یا فلسفه روضه خوانی .
( بخش ششم )

بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما