بیش از ۳۵۰۰ تن از ایرانیانی که بهترین سالهای عمر خود را در اروگاه اشرف در عراق سوزاندند, در انتظار سر نوشت نامعلومی هستند.دولت عراق خواستار بسته شدن اردوگاه اشرف و خروج مجاهدین از این کشور و بازگشت آنان به ایران و یا کشور سومی که پذیرای آنان باشد است . مسبب این فاجعه تنها رهبری نابخردانه سازمان مجاهدین خلق است که تصمیماتش در30 سال گذشته منجر به کشته و مجروح شدن هزاران نفر و افسردگی و ناراحتی روانی صد ها نفر دیگر شده است . رهبری و کنترل فرقه گونه مجاهدین با انقلابات و نظرات ایدئولوژیک بیمار گونه " رجوی ها " یاد آور جریان جیمز جونز رهبر یک فرقه مذهبی در آمریکا است که جان نزدیک به هزار تن از پیروانش را با بی تفاوتی در اردوگاهش در جیمز تاون ,گویانا در سال 1978, با خودکشی دستجمعی گرفت.بی تفاوتی رهبری مجاهدین به جان افرادش با فدا کردن آنان در عملیات گوناگون از سال ۶۷ تا خودسوزی اعضای این سازمان در سال 1382 در پی دستگیری مریم رجوی در پاریس , کاملا مشهود است . ۱۶ مورد خود سوزی در سال 1382 در شهر های لندن٬برن ٬اتاوا ٬پاریس٬رم٬آتن و نیکوزیا که منجر به کشته شدن ۲ زن به نام های ندا حسینی ۱۹ ساله و صدیقه مجاوری۴۰ ساله شد٬ توانایی های هولناک این فرقه را مشخص کرد.رهبری سازمان پس از شانزدهمین خود سوزی از پیروانش خواست که دیگر خود سوزی نکنند! و نشان داد که ارزشی برای جان آنان قائل نیست. به گفته اعضای جدا شده از این سازمان این خود سوزی ها بر خلاف ادعای رهبری مجاهدین خود جوش نبوده بلکه تشکیلاتی بوده است.بنا به نقل روزنامة «پاريسين»، قبل و بعد از خودسوزي، از سوي عناصر رهبری مجاهدين با تلفن همراه چند خبرنگار تماس گرفته شد و سخنگوي روابط خارجي «شوراي ملي مقاومت» (محمد سيدالمحدثين) هم نام شخص خودسوزي كننده را اعلام كرده بود. امروز نیز که این سازمان زیر فشار قرار دارد و دیر یا زود به خواست دولت عراق مجبور به ترک این کشور هستند ٬ دلیلی وجود ندارد که رهبری این سازمان دست به یک عمل احمقانه دیگر نزند و جان اعضایش را به خطر نیاندازد.۳۵۰۰ هموطن ما در شرایط اسفناکی بسر میبرند و نیاز مبرم به خدمات اجتماعی و روانی برای هر تغییری که ممکن است در زندگی آنان روی دهد دارند.متاسفانه اپوزسیون تنگدست خارج از کشور نیز توانایی هیچگونه کمک و یاری به آنان را ندارد و حتی از حمایت لفظی و اطلاع رسانی در مورد این قربانیان شهر اشرف نیز دریغ میکند و باید تنها به کمک و سخاوت دولتهاهای دیگر امید داشت . مجاهدین سالها تحت شدید ترین فشار های روحی روانی قرار داشته اند ٬آنان به غیر از پیش فنگ و پا فنگ و در خدمت امیال رهبری بودن کاری نکرده اند تا امروز تجربه آن در کهن سالی و یا میان سالی راهگشای آنان باشد .هر سرنوشتی که در انتظار این هموطنان ما باشد ٬ برای آنان بسیار سخت و دشوار است.
آن روز که همه دلسوزان و صاحب نظران سياسی، مجاهدين را از رفتن به عراق، به خاک دشمن در حال جنگ با ايران، برحذر داشتند، گوش شنوايی در اين سازمان وجود نداشت. امروز نيز که دولت قانونی عراق از اين سازمان می خواهد، به هر دليل، خاک عراق را ترک کند، آنها کودکانه با اين درخواست کشور ميزبان مخالفت می کنند [email protected]
هنگامی که مجاهدين خلق در اوايل سال ۸۶ ميلادی فرانسه را به قصد عراق ترک کردند، بسياری از ناظران سياسی استقرار اين سازمان در کشور در حال جنگ با ايران را خودکشی سياسی ارزيابی کردند. تصوّر پی آمدهای مهلک چنين تصميمی برای کسانی که با الفبای سياسی آشنا بودند، چندان مشکل نبود. اما کمتر کسی می توانست در آن سال ها پيش بينی کند سرنوشتی چنين تراژيک در انتظار سازمان مجاهدين خلق خواهد بود.
دولت قانونی عراق اخيرا خواستار برچيده شدن قرارگاه اشرف که مجاهدين شهر اشرف اش می نامند، شده است. مقامات عراقی ضمن اعلام رد گزينه ماندن مجاهدين در خاک عراق از آنها خواسته اند اين کشور را به قصد ايران يا کشور ثالثی که حاضر به پذيرش آنها باشد، ترک کنند. سازمان مجاهدين خلق در واکنش به اين درخواست دولت عراق، بستن اردوگاه اشرف و انتقال مجاهدين به ايران يا کشور ثالث را زمينه سازی برای "جنايت جنگی و جنايت عليه بشريت" خوانده است.
۲۴ سال پيش، مجاهدين ظاهرا "برای مدتی کوتاه" به عراق رفتند تا به زعم خويش طی چند سال مبارزه و در سايه ارتش صدام، نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. آنها برای درخواست پناهندگی به عراق نرفتند، بلکه در کسوت رزمندگان مجاهد يا نيروهای "ارتش آزاديبخش" در حاليکه عموما پناهندگی کشورهای مختلف اروپايی و امريکای شمالی را دارا بودند در عراق نزديک نوار مرزی با ايران، مستقر شدند. آنها هيچگاه به عنوان پناهندگان مجاهد در عراق حضور نداشته اند و بعد از سرنگونی رژيم صدام حسين نيز از دولت عراق تقاضای پناهندگی نکرده اند.
البته مجامع بين المللی و ديگر نهادهای و سازمان های حقوق بشر می بايست از حقوق انسانی آنها حمايت کرده و تسهيلات لازم برای انتخاب آزادانه و انتقال به هر کشوری که خود خواهان عزيمت به آنجا هستند را برايشان فراهم کنند.
اعتراض سازمان مجاهدين اما در قالب اطلاعيه دبيرخانه شورای ملی مقاومت،به سخنان موفق الربيعی مشاور امنيتی دولت عراق، گويا تکرارِ کميکِ تاريخِ تراژيکِ اين سازمان است.
در ميان سازمان های سياسی در تاريخ ايران معاصر کمتر نيرويی می توان يافت که به اندازه سازمان مجاهدين دچار اشتباهات مهلک سياسی و نظامی و حتی فرهنگی شده باشد. اشتباهاتی که حاصل آن به کشتن دادن هزاران جوان مجاهد، تبديل رهبری بسته اما جمعی در سازمان به رهبری فردی مسعود رجوی و سرانجام بن بست سياسی و تشکيلاتی کنونی مجاهدين است.
ارزيابی شتاب زده و غيرواقعی رهبری سازمان از تعادل نيروها، آنها را به تظاهرات مسلحانه در اواخر بهار سال ۱۳۶۰ واداشت. که به کشته شدن هزاران نفر از اعضا و هواداران اين سازمان منجر شد. [البته نقش خشونت شديد نظام اسلامی در سرکوب مجاهدين خلق، محکوم و مسئوليت بزرگ نظام اسلامی در اين برگ خونين از تاريخ سياسی معاصر کشور در جای خود قابل بررسی است.] بعد از خروج مسعود رجوی و بقيه السيف نيروهای اين سازمان به خارج از کشور، ماجرای شخصی ازدواج مسعود رجوی با مريم عضدانلو قاجار در نمايشی مضحک، امری سياسی_ايدئولوژيک نام گرفت.
بار ديگر با محاسبه ای غلط، در اوج جنگ ايران و عراق مسعود رجوی که اينک هم پيشوای سياسی سازمان بود هم رهبر عقيدتی آن، در لباس رهبری نظامی سازمان سرنوشت خود و سازمانش را با سرنوشت رژيم بعث عراق گره زد و راهی عراق شد.
در تابستان ۶۷ موافقت ايران با قطعنامه ۵۹۸ شورای امنيت از سوی ايران و صلح ميان ايران و عراق، رجوی که خود را بازنده بزرگ صلح می ديد، با فراخواندن هزاران نفر از هواداران سازمان از سرتاسر اروپا و امريکای شمالی به عراق، حمله ای در پناه نيروی هوايی ارتش صدام به ايران سازمان داد. خوش خيالی سياسی نشأت گرفته از ارزيابی هايی سخت دور از واقعيت باعث گشت تا چند هزار نفر مجاهد که بسياری از آنها برای اولين بار سلاح در دست می گرفتند با طی کردن آموزش نظامی دو روزه ای، با شعار از "مهران تا تهران" چند شهر مرزی را به اميد رسيدن چند روزه به تهران، آن هم از راه جاده، پشت سر بگذارند. عملياتی که فروغ چندانی نداشت اما جاويدان شد.
جاويدان از آن جهت که در تاريخ عمليات جنگی، خطاهايی چنين فاحش از نظر نظامی و ارزيابی های کودکانه از توان خويش، امکانات دشمن و اين چنين به قربانگاه فرستادن نيروهای خودی، بيسابقه است. يک نمونه کوچک آن درست کردن خودروهای زرهی توسط جوش دادن يک ورقه فلزی در دو سوی وانت های سازمان است که ظاهرا از ابتکارات نظامی خانم مريم رجوی بوده است.
همه اين ابتکارات و کارنامه بلند اشتباهات پی درپی، محصول تصميمات رهبری سازمان و در راس آن مسعود رجوی است که خود را "نوک پيکان تکامل" جامعه ايران نيز بحساب می آورد.
اگر عمليات "فروغ جاويدان" و کشته شدن بيش از هزار نفر از نيروهای مجاهد در دشت حسن آباد و تنگه چهار زبَر، اوج تراژدی سياست های مجاهدين خلق است، اعتراض اين سازمان به تصميم دولت قانونی عراق در مورد بستن اردوگاه اشرف و امتناع مجاهدين از ترک خاک اين کشور، سوی کمدی اين تراژدی است.
آن روز که همه دلسوزان و صاحب نظران سياسی، مجاهدين را از رفتن به عراق، به خاک دشمن در حال جنگ با ايران، برحذر داشتند، گوش شنوايی در اين سازمان وجود نداشت. امروز نيز که دولت قانونی عراق از اين سازمان می خواهد، به هر دليل، خاک عراق را ترک کند، آنها کودکانه با اين درخواست کشور ميزبان مخالفت می کنند. آنروز که نمی بايست می رفتند، رفتند و امروز که می بايست حال که ميزبان عذرشان را خواسته، محترمانه خاک عراق را ترک کنند، قصد ماندن دارند.
حتی اگر دولت عراق، خواهان بستن اردوگاه اشرف و ترک خاک عراق از سوی مجاهدين خلق نباشد، بخاطر منافع ملی خويش و برقراری روابط دوستانه با همسايه بزرگ شرقی خود، با فعاليت های سياسی مجاهدين خلق عليه ايران مخالفت خواهد کرد. تا چه رسد به فعاليت های نظامی. تازه فعاليت های نظامی با کدام اسلحه و تانک و توپ؟ سازمانی معتقد به مبارزه مسلحانه اما خلع سلاح شده، تحت مراقبت دائمی هم از سوی نيروهای نظامی امريکايی و عراقی، با رهبری مخفی در خاک کشوری بيگانه، حتی اگر از ليست تروريستی تمام کشورهای جهان نيز خارج شود، چه کاری از پيش خواهد برد؟
در کشورهای اروپايی يا امريکای شمالی و استراليا لااقل امکان فعاليت سياسی عليه نظام جمهوری اسلامی برای حدود ۳۵۰۰ مجاهد گرفتار در اردوگاه اشرف وجود دارد. معلوم نيست سازمانی که حتی امکان فعاليت سياسی عليه نظام جمهوری اسلامی در خاک عراق ندارد، به چه علت بر ماندن خود، آنهم عليرغم ميل صاحبخانه اصرار دارد؟ اين نيز حتما يکی ديگر از شاهکارهای سياسی اين سازمان است.