"اسراييل باحمله به غزه نشان داده كه براي تامين امنيت ومنافع مردم خود دست به هرنوع عملياتي مي زند؛ اين عمليات هم به چند هدف از جمله كوركردن نفوذ ايران انجام شده است".
دكتر هرميداس باوند در مصاحبه با روز ضمن بيان اين مطلب همچنين از اين باور گفته است که "عمليات غزه مي تواند حامل اين پيام باشد كه اسراييل درآينده به ايران حمله نظامي خواهد كرد". اين گفت وگو در پي مي آيد.
آقاي دكتر باوند گفته مي شود مقاومت حماس در غزه منجر به ايجاد شکاف دردرون حكومت اسراييل شده است؛ شما اين شكاف را تا چه حد جدي مي پنداريد؟ عمليات اسراييل درغزه با چه هدفي صورت مي گيرد؟درصورتي كه سرنوشت جنگ به سرنوشت عمليات 33 روزه منجر شودآيا فكر مي كنيد كه اسراييل بازهم عقب نشيني كند؟ ديگر اينكه عمليات مزبور تا چه حد درانتخابات آينده اسراييل تاثيرگذار خواهد بود؟
ببينيد اقدامات نظامي كه اسراييل انجام مي دهد، اهداف سياسي، نظامي و امنيتي را مد نظردارد. به اين ترتيب يكي از اهداف اسراييل هشداري است به مديريت جديد آمريكا كه درحفظ منافع اسراييل خط مشي اي متفاوت از روساي جمهورقبلي درپيش نگيرد. مسئله دوم انتخابات داخلي اسراييل است؛ چون در دوراني كه باراك نخست وزير بود، نتانياهو در موردعدم توانايي او درحفظ امنيت مردم اسراييل تاكيد كرد. به عبارت ديگر خط مشي جديد درحقيقت به منظور تسليم کردن حزب ليكود است تا نتانياهو بتواند مديريت اسراييل را كماكان دردست داشته باشد. هدف سوم آن است كه حماس به شدت تضعيف و فضا به نفع آقاي عباس آماده شود. نكته چهارم هم اين است كه اگر روزي اسراييل بخواهد به تاسيسات هسته اي ايران حمله كند، ابزارهاي نفوذ ايران را از هم اكنون فلج كرده باشد. اين نكته را نيز بايد يادآوري كرد كه حماس گرچه ممكن است كمك هاي مالي، سياسي ويا رواني از ايران دريافت كند ولي به هيچ وجه تحت دستورالعمل كشورهاي ديگر قرار ندارد. با اين همه همانطور كه شيمون پرز هم اشاره كرده است اين عمليات درعين حال پيامي براي جمهوري اسلامي و داراي اين مضمون است كه اسراييل براي تامين امنيت خود دست به هر شدت عملي خواهد زد. اما درارتباط با بخش دوم سوال تان بايد بگويم كه شك نيست اگر اسراييل پذيراي صدمات وتلفات بيشتري شود بازتاب داخلي پيدا خواهد كرد؛ اما تا اين لحظه تلفات اسراييل تا آنجا که گزارش شده ـ واگر درست باشد ـ حدود 13 نفر بوده است.
درباره بازتاب خارجي عمليات اسراييل چه نظري داريد؟
عمليات اسراييل افكارعمومي جهاني را عليه تل آويو بسيج كرده است. اين موضوع شامل مردم جهان عرب نيز مي شود. البته اين موضوع شامل دولت ها نمي شود. اين موضوع آينده روابط با اعراب با اسراييل را درسطح افكارعمومي منفي تراز گذشته خواهد ساخت.
آقاي دكتر در روزهاي هشتم و نهم دسامبر سال2008، وزيران امور خارجه کشورهاي عضو اتحاديه اروپا بيانيه اي صادر کردند که عنوان آن "تصميم شوراي اروپا در جهت تقويت روابط دوجانبه اتحاديه اروپا وهمکاران مديترانه اي، و ارتقاء رابطه با اسرائيل" بود. تحت تاثير رياست فرانسه بر اتحاديه اروپا، اصل ارتقاي روابط با اسرائيل پذيرفته شد. بنا برطرح اروپا مبني برحل كشمكش اسراييل ـ فلسطين، ايجاد دو دولت به صورت همزمان مدنظراست. در يک ضميمه هم برگزاري مرتب نشست هايي ميان سران دولت ها و حکومت هاي اتحاديه اروپا و اسرائيل در نظر گرفته شده است. پيش از اين، چنين امتيازي تنها به دولت هاي بزرگ نظير چين، روسيه، هند و غيره اختصاص داشت. اما مهمتر آنكه تا پيش از اين اسرائيل نمي توانست در گروه آسياي سازمان ملل متحد شرکت کند، براساس اين بيانيه اتحاديه اروپا تلاش خواهد کرد که اسراييل را در "گروه اروپاي غربي و گروه هاي ديگر" (WEOG ) جاي دهد که يکي از درخواست هاي قديمي اين كشور است. گفته مي شود اروپايي ها مايلند با اين سياست هم مسلمانان بنياد گرا را آرام وهم اسراييل را براي تن دادن به ايجاد كشورفلسطيني متقاعد كنند. آيا اين وضعيت درغزه، زيرمجموعه يك طرح جهاني است؟
رهبران اسراييل قبل از حمله به غزه ملاقاتي با مبارك درمصرانجام دادند. برخي از كشورهاي اروپايي، لااقل وزيرخارجه چكسلواكي كه رييس دوره اي اتحاديه اروپا بود از اين كشورحمايت كردوكنگره آمريكا، اعم از رهبران حزب دمكرات وجمهوري خواه هردو از اقدامات اسراييل به شدت حمايت كردند. اين حمايت نيز 3 روز پيش، آن هم درفضايي اين چنيني يعني با آگاهي از كشتار صورت گرفت. همچنين برخي از كشورهاي عرب كه بر اساس تعاملات منطقه اي از نفوذ ايران نگران هستند وتجلي آن را درحزب الله يا حماس ويا جهاد اسلامي مي بينند، آن ها نيزمايلند اين ابزارها تا حدودي فلج و غيرقابل استفاده شود. بنابراين هريك از اين كشورها اززاويه خاص خودشان، تفاهم اعلام نشده اي با يكديگر دارند. منتها كشتاري كه اسراييل صورت داده است اگر چه ازنظر جريحه دارساختن احساسات جهاني قابل توجه است، ولي در پشت پرده كشورهاي عربي مانند مصر، اردن، عربستان، و...به شدت مايلند نفوذ سوريه وبخصوص ايران ازبين رفته يا حداقل كاهش يابد. چنان چه درتهاجم اسراييل به لبنان، اردن، مصر وعربستان تلويحا از اسراييل حمايت كردند. دراين جا نيز دارد اين موضوع تكرار مي شود، اما درزمينه ديگري.اما اينكه چرادارند سطح روابط با اسراييل راارتقا مي دهند به نظر مي رسد به دليل اين است که سعي دارند عدم آمادگي براي سازگاري تل آويو را تخفيف بدهند. معمولا سياست اين است كه براي آرام سازي يك كشور، به آن مسئوليت بين المللي مي دهند. به عنوان نمونه درعراق شاهديم براي اينكه مسئله جدايي كردها را خنثي كنند، جلال طالباني را رييس جمهورعراق مي کنند تا در يك بعد ملي وگسترده داراي مسئوليت شده وحركت جدايي دراين ميان بي رنگ شود. گه گاهي هم پيش مي آيد كشورهايي را كه درتعاملاتشان با همسايگان شدت عمل نشان مي دهند، درشوراي امنيت يا رياست دوره اي شوراي امنيت قرار مي دهند تا به اين طريق مسئوليت جديد دررفتارآنان تعديل ايجاد كند.
مانند همان مثالي كه مي گويد كه شلوغترين فرد كلاس را مبصر مي كنند.
دقيقا همين طور است كه مي گوييد. درهرحال اين رويه اي است كه مورد استفاده واقع ونتيجه بخش نيز بوده است. نمونه ديگر اين موضوع فردريك كبير است. زماني كه او مي خواست فئودال ها را درجهت وحدت ملي ومنافع ملي قرار بدهد آنان را درمسئوليت قرارداد. به عبارت ديگر داشتن مسئوليت، منافع محلي آنان را درچارچوب ملي قرار داد. از اين رو هم وحدت پروس را تقويت كرد و هم موضع گيري هاي مخالف آن ها را ازميان برداشت.
سوريه چرا سكوت كرده است؟
سوريه دروضعي است كه آمادگي برخورد با اسراييل را ندارد، حتي زماني كه تاسيسات هسته اي سوريه مورد بمباران اسراييل قرار گرفت، سوريه سكوت كرد. اين كشورسعي مي كند بهانه اي به دست اسراييل ندهد چون همانطور كه گفتم آمادگي برخورد را ندارد. البته تجارب تلخ جنگ هاي 1967 و 1973 را هم دارد كه انتظار داشت مصر از موضع دفاعي خارج شود وبه اوكمك كند. همانطوري كه مي دانيد زماني كه مصري ها از خط بارلف عبور كردند، يك ديوار دفاعي تشكيل دادند واز آن جلوتر نرفتند.درصورتي كه به اسراييل اجازه دادند نيرويش را روي سوريه متمرکز كند و سوريه را نه تنها از ارتفاعات جولان عقب براند؛ حتي تانزديكي دمشق نيز امكان پيشروي وجود داشت كه با وساطت آمريكا وشوروي وقت جلوي آن را گرفتند. اين دو تجربه تلخ است كه باعث مي شود سوريه در اين دست از مسايل سكوت كند. ضمن آنكه از حمايت آمريكا از اسراييل هم آگاه است؛ لذا سعي دارد اگر هم اسراييل برخوردهاي تعجب آورمي كند سكوت كند وحتي هياهويي نيز راه نيندازد.
درچه صورتي حماس وحتي حزب الله پيروز منازعه با اسراييل خواهند بود؟
از ديدگاه اسراييلي ايران داراي ابزارنفوذ درمرزهاي اسراييل است كه يكي لبنان وديگري حماس وجهاد اسلامي است. با علم به اينكه اطلاعات اسراييلي ها بيانگر اين است كه اين گروها ابزار ايران نيستند وتنها از ايران استفاده مي كنند ولي خط مشي هايشان براساس مقتضيات داخلي وهمسايگانشان تنظيم مي شود، مع ذالك هم عرب ها وهم اسراييل هريك از دوزاويه متفاوت نسبت به اين نفوذ ايران نگران هستند. در اين باره تجربه اسراييل در جنگ 33 روزه كاملا اين كشور را نگران مي كند از اين روحزب الله را تهديدي براي خود مي داند. مسئله حماس هم از اين نگراني جدا نيست. همانطور كه گفتم اسراييل، حماس را ابزاردست ايران نمي داند ولي از آن جا كه درانتخابات پيروز شده بود بنابراين سعي كرد با آن كج دارومريزرفتار و درفرصت به دست آمده آن را فلج كند. البته اين فرصت را نيز با تفاهم ضمني برخي كشورهاي عربي و... به دست آورد. به همين دلايل فكر مي كنم اسراييل تا چند روز ديگر به تهاجم خود ادامه خواهدداد. رويه اسراييل اين است كه بعد از اينكه مقاصد خود را انجام داد، عقب نشيني را تبديل به يك امتياز كند. از يك سو نشان مي دهد که به قطعنامه هاي سازمان ملل عمل مي كند وازطرف ديگر بابت اين سياست، معمولا كمك هاي مالي وتسليحاتي زيادي از آمريكا مي گيرد.
پيام اين وضعيت براي ايران چه خواهد بود؟
دريك جمع بندي پيام اين است كه ابتدا اهرم هاي نفوذ ايران را فلج كند تا درشرايط احتمالي آينده قابل استفاده نباشند. دوم هشداري است كه نسبت به منافع و امنيتش شدت عمل نشان خواهد داد و درصورتي كه اقتضا كند ـ شايد هم جدا ومستقل از آمريكا ـ به عمليات اقدام خواهد كرد. البته مسئله اسراييل اين است كه مقاصدش توسط آمريكا به مورد اجرا گذاشته شود؛ چنانچه درمسئله كويت كاملا اين خط مشي را درپيش گرفت ولي آن چنان كه مسئولان اسراييل مطرح كرده اند آن جايي كه اقتضا كند منتظر تاييد آمريكا نمي مانند و مستقلا عمل خواهند كرد.