جوانان جبهه ملی، سرمایه ای برای امروز و فردا
16 شهریور 1388
جبهه ملی ایران چندی پس از رویداد غرور آفرین 25خرداد 1360 در تلاش برای باز یافتن اهمیت و وزن گذشته ،همچون هر سازمان زنده و پویای دیگری به بازسازی خود و تعریف دوباره راه و روش ها و ایده ها پرداخت.
بار سنگین این بازسازی در جبهه ملی بر دوش اندک مردانی بوده است که باورشان بردگرگون شدن زمانه و پیشرفت اندیشه و لزوم تطبیق با آن بسیار راسخ تر میباشد تا تکیه مطلق به روش ها و منش هایی همچون سیاست صبرو انتظار و عافیت طلبی سیاسی، که دیر زمانی است کار آمدی خود را از دست داده اند. یکی از این پایمردان سخت کوش، کورش زعیم است که با درک صحیح از ماهیت حکومت اسلامی از معدود کسانی است که افکارش حاکمیت خود کامه را به چالش میکشد و از فعالیت سیاسی درک بیشتری غیر از شرکت در مراسم ختم ومحافل دوستانه با رنگ سیاسی دارد.
از همین روی جای شگفتی نیست که او درهمان ابتدای خیزش اعتراضی مردم به زندان افکنده شد و حتا پیش از آن برای دستگیری و حذف وی در برونمرز برنامه ریزی و پرونده سازی میشد. در همین راستا معدود افرادی با مطرح کردن اسب تروا سیاست فرار به جلو را گزیده و انگشت اتهام به سوی کسانی بلند کردند که حیثیت جبهه ملی در سال های اخیر،مدیون شجاعت، درایت و پایمردی آنان میباشد.
برای تاکید بر تاثیر گذاری اندیشه ی نوینی که زعیم یکی از نمایندگان آن است، یاد آورمی شویم ، نیروهای جوانی که طی سال های گذاشته به جبهه ملی پیوسته اند، همه به دور او گرد آمده و هسته ای را ساخته اند که تبدیل به نیروی مولد و زایای جبهه ملی شده است. هسته ای که شادروان ورجاوند در پرورش آن کوشید و زعیم زیر بال و پرش را پیوسته گرفت.
برای همه آنانی که طی سال های گذشته شاهد این روند تکاملی بوده اند، آشکار است که این نسل جدید، با دانش و شجاعتی که از استادان خود آموخته، آینده جنبش ملی ایران را رقم خواهد زد. تا زمانی که استعفای دسته جمعی 5 نفر عضو دفتر پژوهش بسیاری را دگرگون ساخت و به تامل واداشت. البته برای آنانی که از نا رضایتی این دوستان که بر گرفته از کار شکنی ها، تنگ نظری ها و شانتاژهای گروهی که "باند" نام گرفته است آگاه بودند، این اقدام چندان هم غیر منتظره نبود.
امروز کارشکنی "از ما بهتران" کار را به آنجا رسانده که سازمانی که زمانی با امپراتوری انگلیس دست و پنجه نرم میکرد تنها به انتشار بیانیه های ادواری به مناسبت های معین تاریخی اکتفا کرده و نه تنها امکان همبستگی نیروهای ملی زیر چتر خود را ایجاد نمیکند، بلکه باعث سر خوردگی و کناره گیری نیروهای جوان و پویای خود نیز میگردد.
این پسرفت دقیقا همانی است که حکومت اسلامی میخواهد تا از شیر بیشه، موش کوری بسازد که حتا محکوم کردن بازداشت یکی از کوشا ترین و قدیمی ترین اعضایش هفته ها به طول می انجامد.
این پدیده شوربختانه محدود به مرزهای کشورمان نمیشود. در برونمرز نیز زمانی است افرادی انگشت شمار با ادعای مالکیت تمام و کمال به هر چه که نام جبهه ملی بر خود دارد ، با روش هایی که نمونه اش را فقط در کشورهای کمونیستی دهه های شست و هفتاد میلادی میتوان یافت به تضعیف جبهه ملی مشغولند. گواهی شکست این دو باند، عدم مقبولیتشان در میان ملت ایران و بویژه نسل جوان میباشد.علی رغم آنکه محفل خارج نشین شان با ترتیب دادن مصاحبه های زنجیره ای حتا به جعل تاریخ مینشیند تا برای "از ما بهتران" مشروعیت تاریخی – سیاسی بسازد.
نسل جدیدی که به حق خود را متعلق به جبهه ملی میداند، به درستی راه خود را از افرادی که اندیشه و کردارشان هیچگونه سنخیتی با اندیشه و کردار بنیان گزاران این خانه ندارد جدا میکند. اگر جبهه ملی ای وجود داشته باشد متعلق به نسلی است که همچون دکتر مصدق می اندیشد و همچون فاطمی عمل میکند.
اکنون که ملت ایران با خروش خود جهانیان را مبهوت دلیری ودرایت خود کرده است، جبهه ملی آنجایی است که خواست های تاریخی و ملی ملت ایران در آن متبلور باشد.
یقین داریم که یاران جوان مان در ایران راه خود را خواهند یافت وبا الهام از آموزه های دکتر مصدق با تکیه بر نیروی ملت ایران به گونه ای که در خور شخصیت و جایگاه شان هست فلک را سقف خواهند شکافت و طرحی نو در خواهند انداخت.