نظام حاکم، ملقمه ای از نازيسم ، استالينيسم و تفکر طالبانی
آن روزها که در شهر و روستاهای ميهن، در خيابان ، دبستان و دبيرستان ، دانشگاه ، کارخانه و کشت زار ها، سرود بهار آزادی جان و روان ما انسان های زجر کشيده ايرانی را آرامش ميداد و رؤيای خوش ما اين بود که ديگر شاهد جکومت های خودکامه ، زندان و کشتار انسان های بی گناه به چرم آزاد انديشی و ميهن دوستی نخواهيم بود. آن روز ها هرگز حتی در کابوس های شبانگاهی نيز نمی توانستيم بپذيريم که نسل فردا يا مجبور به ترک وطن ميباشد يا در ميهنی زندگی خواهد کرد که حاکمين آن ملقمه ای خواهند بود از نازيسم نژاد پرست و چنگ طلب ، استالينيسم بدون پذيرش انتقاد، که زندگی و سرنوشت منتقد به دست سلاخانی سپرده ميشد که سرشت درنده خويی در آنها نهادينه شده بود، طالبانی در رؤيای جامعه ای با توحش ماقبل تاريخ، که جان انسان ها در آن پشيزی ارزش نخواهد داشت.
چگونه ميتوانستيم باور کنيم که جان و تفکر انسان ها بازيچه ای خواهند شد دردست کسانی که خود را مناديان دين و عدالت گستری بنامند اما کشتار، شکنجه ، تجاوز و غارت بيت المال را مجاز شمارند.
دردنامه و سوک نامه انسان های دربندی که بدون هيچ جرم و خطا در زندان های مخوف آنان زجر ميکشند و جان خويش را از دست ميدهند چنان آزار دهنده و زجر آور است که شنيدن آنها قلب هر انسان را بدرد می آورد، اما مناديان دين با نام خدا بدان می بالند. اينان حتی از کشتن دختر سيزده ساله و شکنجه و آزار زن يا مرد هشتاد ساله نيز ابا ندارند.
نامه عبدالله مؤمنی زندانی سابقه دار نظام به رهبر را شايد نتوان نمونه مشابهی در مجموعه جنايات هيتلر و استالين يافت اما در نظام حاکم نمونه های بسيار زياد و مشابه وجود دارند. مؤمنی مينويسد: در جریان دستگیری درحالیکه گاز اشک آور در فضای بسته زندان مرا به حالت خفگی انداخته و امکان هرگونه تحرک را از من سلب کرده بود، ماموران با کینه و نفرت چنان مرا زیر مشت و لگد گرفتند تا مرا با بینی، دهان و دندانهای خونین و دست ها و پاهای زنجیر شده به مسئولان خود تحويل دهند. آنها مدام مرا تهديد ميکردند که اعدامم خواهند کرد. هتاکی و فحاشی و ضرب و شتم که از زمان بازداشت آغاز شده بود هنوز نيز ادامه دارد. طی هفت ماه بازداشت در بندهای امنیتی ۲۰۹ و ۲۴۰ تنها شش بار از “حق هوا خوری برخوردار شدم. در بدو ورود به انفرادی درسلول ۱۰۱ بند ۲۰۹ اوین متوجه وجود مدفوع در زیرموکت سلول شدم وقتی اعتراض کردم، پاسخ دادند که « شایستگی بیشتر از این را نداری ».
چندين بار بازجو گلویم را تا حد خفگی فشرد بطوری که بی هوش برزمین افتادم و تا روزها از شدت درد در ناحیه گلو، خوردن آب و غذا برايم زجرآور بود. آنها می گفتند بنا به گفته بنیانگذار انقلاب «حفظ نظام اوجب واجبات است». هر بار در بازجویی اگر مطابق میل بازجو جرف نميزدم گفته ميشد بايد اين برگه بازجویی را بخوری و قورت بدهی، پس از رد خواسته آنها با زور و فشار برگه های بازجویی را به من می خوراندند.
از ابتدای بازجويی برای خرد شدن و تحقیر شخصیت من مرتبا از من می خواستند به روابط و مسائل اخلاقی ناکرده اعتراف کنم. وقتی می گفتم این سخنان درست نیست ومن نمی توانم علیه خود به دروغ اعتراف کنم با فحش های رکیک و ضرب و شتم روبرو می شدم که « فاحشه ای را به دادگاه می آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که با تو رابطه نامشروع داشته است». قاضی صلواتی کرارا به من تذکر ميداد اگر بازجویان از توراضی باشند، شما را آزاد می کنم!
دريک جلسه چون حاضر نشدم سخنان آنها را تاييد کنم پس از مقداری مشت و لگد و گفتن اينکه به تو ثابت می کنيم که حرامزاده و ولد زنا هستی! و قتی به آنها اعتراض کردم سرم را در چاه توالت فرو بردند آن چنان که کثافت های درون توالت به دهان و حلق من وارد شد و به مرحله خفگی رسیدم. آنان مدام بر این نکته تکيه ميکرند که « ما به پشتوانه رهبری از هر وسيله برای رسیدن به هدف استفاده می کنیم و هیچ خط قرمزی برای رسیدن به اهداف خود نداریم».
زندانی شناخته شده ديگر عماد الدين باقی که به جرم شرکت در مجلس ترحيم آيت الله منتظری بازداشت شده بود به هشت سال زندان و پنج سال محروميت از فعاليت های رسانه ای و مدنی محکوم ميگردد.
پدر محمد کامرانی که در جريان اعتراضات هيجده تير هشتاد هشت بازداشت شده در کهريزک به قتل ميرسد، در مصاحبه با روز ميگويد « عزيز ترين کسم را ، جگر گوشه ام را بدون هيچ دليل به بدترين شکل از من گرفتند. بزرگ ترين سرمايه زندگی مرا گرفته اند من تا آخر عمر يک زنده متحرک هستم. چرا؟ به چه گناهی پسرم را آن قدر شکنجه دادند که به قتل رسيد؟
روند محاکمات نازی ها و شوروی بار ها به وسيله زندانيان و تبعيديان آزاد شده از بازداشت گاه ها و نجات يافتگان از زندان های آلمان و اروگاه های مرگ آشويتس به چاپ رسيده اند و اکثر جهانيان آن ها را خوانده اند، اما هيچ يک از آنها همانند آنچه در زندان های نظام اسلامی ميگذرند نيستند. آيا همانطور که عبدالله مؤمنی درنامه اش به رهبر می نويسد بازجويان و قضات بيدادگاه های نظام واقعا کارت سبز شکنجه و آزار زندانيان را از رهبر گرفته اند؟
نطام بدون مسؤليت جاکم، ميهن ما را به موقعيت دهشتناکی رسانيده است. رهبر، رئيس جمهور منصوب، سرداران سپاه ، جمعی از نمايندگان مجلس و امامان نماز جمعه بدون انديشيدن به شرايط حاکم بر جهان مدام برطبل جنگ ميکوبند. آنها نه تاريخ ميدانند ، نه ميتوانند شرايط را تجزيه و تحليل کنند. سرداران و سازمان های اطلاعاتی نظام که از درآمدهای نفتی متعلق به ملت ايران فربه شده اند چه نگرانی از آينده کشور بايد داشته باشند؟ ميهن آنها در بانک هايی است که چپاول های خود را بدانجا منتقل کرده اند. مردم ايران هستند که بايد در اين مورد تصميم بگيرند چه بايد بکنند.
طالبانيسم در ايران هر روز گسترده تر ميشود. خواسته يا نخواسته افتخار بروز اين پديده در تاريخ نام سيد علی خامنه ای رهبر نظام اسلامی ثبت خواهد گرديد. روزی که رهبر به جنتی دستور ميدهد احمدی نژاد را پيروز انتخابات معرفی کند و روزی که فتوی کشتار معترضين درشهر و روستا ها را به مزدوران بسيج و اطلاعات ميدهد، شايد نميتوانست بپذيرد و هنوز نيز آن را باور ندارد که آبشخور تفکرات احمدی نژاد نه در کاخ رهبری ، بلکه در بيت القاعده ايران در قم ميباشد. مراد او آخوند حديث ساز بی مايه و پشتيبانان او سرداران سپاه هستند که از برکت بذل و بخشش های او در واگذاری رايگان بيت المال مردم به آنان توانسته ظاهرا آنها را همراه خود داشته باشد. بدين سبب است که احمدی نژاد به خود اجازه ميدهد که حتی موجوديت و توانايی رهبر و فتوا های آيت الله خمينی را زير سؤال ببرد.
و پس از تذکر مجدد رهبر درباره عزل مشايی معاون محبوب احمدی نژاد، می گويد:
«مقام معظم رهبری فقط رهبر جامعه هستند و همه ما ایشان را دوست داریم اما در جامعه ما کسانی وجود دارند که ارتباط صمیمی با امام زمان دارند و حتی با امام زمان علیه السلام سحری و افطاری میخورند. اگر نفس و کلام گرم این چنین افرادی به هر شخصی برسد دیگر اون شخص آدم سابق نیست و همه چیزش فرق خواهد کرد. به تازگی یک عکس از من درمجلس قران حضرت آیت الله مصباح منتشر شده است که یک نفر بین من و آقای مشایی نشسته است که البته طبیعتا حضور حضرت در عکس مشخص نیست و من هم ادعایی در این مورد ندارم اما اشکالی هم ندارد که ما همیشه حضور امام زمان را به یاد داشته باشیم و این خیلی بد است که ادعای عشق امام زمان را داشته باشیم ولی حضور ایشان را تحمل نکنیم. و ادامه ميدهد تا ظهور حضرت حجت چیزی نمانده است و در صورت حمله به ایران پاسخ ما کل کره زمین را شامل میشود.
در گفتگو با روزنامه ایران روز شنبه (۲۷ شهریور) با اشاره به سخن آیتالله خمینی که « مجلس در رأس امور است» ميگويد «بعضيها يك جمله حضرت امام را متعلق به زمانی كه نظام ما پارلمانی بوده برجسته ميكنند، آن زمان رئيسجمهور مسئول اداره كشور نبوده بلكه نخست وزير مسئول اداره كشور بود كه از طريق مجلس انتخاب ميشده و آن موقع مجلس بالاترين بود ولی اکنون در قانون اساسی قوه مجریه بار اصلی اداره کشور را بر دوش دارد و رییس جمهور بعد از رهبری بالاترین مقام کشور است. رئيس جمهور مجری قانون اساسی هم هست، این دیگر به استقلال قوا ربطی ندارد». و به خاطر اينکه با خيالی راحت سوء استفاده های خود را ادامه دهد ميگويد « هر سه قوه یکی هستند و تفکیک قوایی که از غرب آمده در نظام اسلامی اصالت ندارد. مسؤل امور اداری، برنامه، بودجه و استخدامی کشور شخص رییس جمهور است. یعنی سایر قوا هم اگر بخواهند کار برنامه، بودجه، استخدامی و اداری داشته باشند مسؤلش رییس جمهور است».
اين شخص به راحتی ميتواند دروغ بگويد. به رهبر، مجلس و مردم دروغ بگويد و حتی ابايی نداشته باشد در مصاحبه با آسوشيتد پرس وامانپورادعا کند «خانم محمدی هرگزبه سنگسار محکوم نشده بود. اين خبرساختگی و ناصحيح بوده است. ازابتدا سنگساری وجود نداشت. و اگر در مورد اعدام های بعد از انتخابات نيز از او سؤال ميشد، همه را دروغ و ساخته استکبار اعلام ميکرد. شلاق زدن زنان وتجاوز به دختران و پسران جوان به نظر اوهمه دروغ ميباشند.