تا سبز هست، زندگی هست
با کوشندگان حفظ محيط زيست همراه شويم
مردمان با فرهنگ و پيشرفته ی جامعه ی بشری، از پی جنگ دوم جهانی، و با دريافتن اين واقعيت که تخريب ميراث های طبيعی و آلوده کردن محيط زيست لطمه های جبران ناپذيری به سلامت انسان می زند، همواره کوشيده اند تا برای حفظ محيط زيست و مسايلی که به محيط زيست مربوط می شوند اقداماتی ضروری را در سطح بين المللی انجام دهند. اين اقدامات، که در دهه ی شصت ميلادی وارد مرحله ی جدی تری شد، موجب تهيه و تصويب بيش از هفتاد کنوانسيون و پروتکل جهانی شده اند. اين اسناد، علاوه بر اين که دولت ها را موظف به حفظ محيط زيست و ميراث های طبيعی بشری می دانند و از آن ها می خواهند تا در قوانين ملی و داخلی خود نيز مساله حفظ محيط زيست را به صورتی جدی بگنجانند، رسما و از نظر قوانين بين المللی حق برخورداری از محييط زيست سالم را بعنوان حقی از حقوق بشر شناخته اند. و نتايج عملی اين اسناد تا کنون نزديک به 300 معاهده، موافقت نامه، و قراردادهای منطقه ای و بين الملی بوده است.
امروزه، در اکثر کشورهای پيشرفته، علاوه بر ده ها سازمان غير دولتی مردم نهاد خود دولت ها هم به اين نوع معاهدات بين المللی اهميت می دهند و، از طريق وضع قوانين مختلف، جلوی تخريب های زيست محيطی را می گيرند؛ تخريب هایی که به وسيله ويرانگران و سوداگران زمين، چوب، آب، پوست، سنگ و همه ی دارايي های طبيعی صورت می گيرد. سازمان های اختصاصی آموزش حفظ محيط زيست نيز در اين کشورها با کمک دولت ها روز به روز قوی تر عمل می کنند.
اما در برخی از کشورها نيز نه تنها دولت ها، به دليل ناتوانی در اداره ی امور، دست اين سوداگران را باز گذاشته اند، بلکه گاه خود نيز، به دلايل سياسی يا عقيدتی و يا ناآگاهی، دست به تخريب محيط زيست و به حراج گذاشتن ميراث های طبيعی می زنند.
متأسفانه، سرزمين ما نيز اکنون گرفتار دولتی است که مسئولان آن هيچ واکنشی نسبت به نابودی سريع جنگل ها، تالاب ها، خاک، و آب و هوای سرزمين مان نشان نمی دهد. کشور ما ظاهراً دارای نهادی دولتی است به نام «سازمان محيط زيست» که، در عمل، نه تنها هيچ اقدامی (چه از نظر آموزش دادن مردمان و چه از نظر برخورد با تخريب کنندگان) انجام نمی دهد. بلکه دست بخش های ديگر دولت را باز می گذارد تا در بسياری موارد، به نوعی کاملاً مشخص، همراه ويرانگران محيط زيست و ميراث طبيعی سرزمين ما عمل کنند.
دولت، يا ساختن ده ها سد بی رويه، ساختن جاده های غير کارشناسانه، زدن پل و گذرگاه ها و غيره بر روی تالاب ها و رودخانه ها، تخريب جنگل ها، آلوده کردن خاک و هوای شهرها به خاطر مواد شيميايي کارخانه ها و .. ده ها مورد مستند ديگر بيش از ويرانگران منفرد در نابودی محيط زيست سرزمين مان دست دارد و، در عين حال، نسبت به کشورهای اطراف خليج فارس و دريای کاسپين، که همگی در حال آلوده کردن اين گنجينه های طبيعی بشری هستند، صرفاً به خاطر گرفتن امتيازات آنی و کوتاه مدت سياسی سکوت و بی واکنشی نشان می دهد.
در چنين شرايطی، خوشبختانه، تعدادی از مردمان با فرهنگ، و به خصوص جوانان آگاه ايران، همچنان که چند سال است در مورد ميراث فرهنگی در خطر ايران دست به اقدامات اعتراضی و آگاهی دهنده زده اند، اکنون نيز می کوشند با مطلع کردن مردمان از بيدادی که بر محيط زيست می رود، آن ها را به حفظ و نگاهداری از محيط زيست و ميراث طبيعی سرزمين مان علاقمند و فعال کنند.
و چنين است که، امسال نيز چون دو سال گذشته، در آغاز ماه دسامبر و هفته ی حفظ محيط زيست، گردانندگان وبلاگ ها دست به صدور فراخوانی در راستای جلب توجه همگان به مشکلات محيط زيست زده اند.
کميته بين المللی نجات پاسارگاد، که در آغاز سال گذشته، سال 1378 را سال ميراث های فرهنگی و طبيعی اعلام کرده است، ضمن تحسين چنين اقدامات متمدنانه ای، خود را با اين فراخوان همراه و همگام می داند.
با مهر شکوه ميرزادگی
1 دسامبر 2008
کميته بين المللی نجات پاسارگاد