در ضرورت پرهیز از جدل های بی حاصل و دشمن شادکن درونی
در حالی که نظام ضد مردمی ولایت فقیه بزودی وارد سی و یکمین سال استیلای خود بر کشور ما می شود، برهمۀ دوستداران راستین ایران و کسانی که آرزوی رهایی آن را از زیر یوغ خونین دستاربندان روحانی نما دارند فرض است که اختلاف نظرهای شخصی خود را به فراموشی بسپارند و با همگامی و همدلی تمامی نیروی خویش را برای نبرد با دشمن اصلی بسیج کنند. جای بسی افسوس است که گروه های سیاسی مخالف با رژیم طی سه دهه ای که از انقلاب گذشته نه تنها به تشکیل هیچگونه ائتلاف کارآمدی بین خود و سازمان دادن پیکاری موثر و هدفمند توفیق نیافته اند، بلکه با گرفتار آمدن در چنبر نقارها و کشمکش های درون گروهی از هرگونه حرکت ثمر بخش و معنی داری در کار مبارزه باز مانده اند. در این میان غاصبان قدرت و مصادره کنندگان انقلاب با خیال راحت به حکومت تبهکارانۀ خود، به چپاول ثروتهای ملی، آسیب رساندن به فرهنگ و اقتصاد کشور، گسترش فساد و بی اخلاقی و به خطر انداختن منافع ملی ادامه داده اند.
اندوهمندانه باید گفت که جبهۀ ملی ایران، این یادگار مصدق بزرگ، این اصیل ترین و قدیمی ترین تشکل سیاسی کشورما که در شش دهۀ گذشته همواره در صف مقدم مبارزات میهنی در حرکت بوده نیزاز این آفت برکنار نمانده است. جبهۀ ملی با پیشینۀ افتخار آفرین خود در جریان ملی شدن نفت و تشکیل تنها دولت پایبند به اصول دموکراسی و حکومت قانون در تاریخ کشور، همچنان از حیثیتی بزرگ نزد ایرانیان برخوردار است. با داشتن چنین سرمایۀ ای جبهه دارای این توان بالقوه هست که پرچم دار اصلی مبارزه برای رهانیدن میهنمان از گرداب دهشتبار کنونی و هدایت دوبارۀ آن به سوی راهی باشد که مصدق پیش پای ایران نهاد. در داخل کشور علیرغم گرایش میلیونها تن از مردم و بویژه جوانان به راه مصدق، اختناق نفس گیر امکان هرگونه فعالیت سازمان یافته ای را از جبهۀ ملی گرفته است و مسؤولان جبهه حتی برای نگهداشتن هستۀ کوچک کنونی با دشواری ها و مخاطرات بیشماری روبرو هستند، چه رسد به این که بتوانند آزادانه به فعالیت سیاسی بپردازند و با هواداران بی شمار بالقوۀ جبهۀ، بویژه در میان نسل جوان ارتباطی برقرار کنند. در خارج از کشور جبهه ملی در میان ایرانیانی که در چهارگوشۀ جهان پراکنده اند دارای هواداران بسیاری است. آنها با بهره مندی از آزادی بیان و فقدان محدودیت های که بر پای مبارزان داخلی بند نهاده، می توانند در سایۀ یک رهبری درست و یک سازمان نیرومند به صدایی پرتوان برای ایران و حقوق و آزادی های پایمال شدۀ آن تبدیل شوند. در دهسالۀ اخیر کوشش هایی درجهت ایجاد این هماهنگی و ارتباط از جانب دوستداران جبهه ملی و پویندگان راستین راه مصدق در خارج صورت گرفته ولی هر بار خود خواهی ها و و خود محوری ها و ترجیح پسند ها وسلیقه های شخصی بر مصالح جمع، ازدستیابی به این هدف جلوگیری کرده است. جبهه ملی ایران در واشنگتن یکی از کانون های اصلی این تلاش بوده و بویژه با یاری و پیشگامی زنده یاد دریادار مدنی، در راه ایجاد تشکیلات پیوسته ای برای جبهۀ ملی ایران نه تنها امریکا، بلکه در خارج از کشور کوشیده است. بر پایی کنگره های جبهه در استکهلم، (2003) و واشنگتن، (2004)، از جملۀ گام هایی بوده که در این راه برداشته شده است. اما در گذشت نا بهنگام دریادار مدنی و تداوم زیانبار خود محوری ها از سوی کسانی که با همۀ ابراز تعلق به خانودۀ جبهۀ ملی کمتر در جهت یکپارچگی و همبستگی آن گامی برداشته اند، به کارآیی و گسترش این حرکت آسیب رسانیده است. این دوستان به جای آنکه توانایی قلمی و قدمی شایان توجه خود را در راه یکپارچه تر ساختن هرچه بیشترصفوف جبهۀ ملی در خارج از کشور صرف کنند، نه تنها از این مهم غفلت ورزیده اند، بلکه بتازگی تیغ تیز حملات خود را متوجه برخی از بهترین یاران جبهه در داخل کشور نیزکرده اند. حال آنکه آن شجاعان علیرغم اوضاع و احوال خطرناک حاکم بر کشور دمی از مبارزه بازنایستاده اند و با تمام دشواری های موجود صدای جبهه را در دفاغ از منافع ملی و هشدار نسبت به سیاست های مصیبت بار رژیم و بویژه دولت احمدی نژاد، به گوش ها رسانده اند. یکی از آن شجاعان کوروش زعیم است که پس از خاموش شدن نابهنگام چراغ زندگی دکتر پروزیز ورجاوند کوشیده است فعالیت های او را دنبال کند و نشان دهد که جبهۀ ملی علیرغم استیلای حکومت وحشت وخفقان بر کشور از منافع ملی ایران و دفاع از آزادی و حق و حقیقت غافل نیست. در محدودۀ همین فعالیت ها بوده که وی نامه ای نیز به آقای احمدی نژاد نوشته است. آنچه که باید در این نامه مورد توجه قرار گیرد مضمون و محتوای آن آست که با هدف و آرمان های جبهۀ ملی و مصالح دراز مدت مردم ایران کاملا در انطباق است، نه به این که فی المثل آقای احمدی نژاد در این نامه با لحن مؤدبانه ای مورد خطاب قرار گرفته است، گر چه در دنیای امروز به این شیوۀ برخورد متمدنانه با مخالفان و دشمنان نیز نمی توان ایراد گرفت. آنچه بشدت برای ما مایۀ افسوس شد این بود که پرونده سازی برای آقای زعیم با دستاویز نوشتن نامه به احمدی نژاد نه به دست یکی از معاندان جبهۀ ملی بلکه توسط دکتر پرویز داور پناه، یکی از اعضای جبهه ملی صورت گرفته است. داورپناه کسی است که مقالات سنحیده اش را در جایگاه های اینترنتی در تجلیل از مصدق و دفاع جانانه از شیوۀ کار و کردار وی وخدماتی که آن بزرگمرد طی شش دهه از عمر پربار سیاسی خود به کشور کرد، بارها خوانده ایم. در باور ما آقای داور پناه به جای آن که کوروش زعیم یا هر کس دیگراز یاران دیگر جبهه را آماج حمله قرار دهند بهتر است قلم موثر خود را برای دفاع از دیدگاه های مشترک ما و پاسخ به کسانی که این روزها دربرنامه ای هماهنگ، با انتشار کتاب و مقاله، شریرانه به تخریب چهرۀ مصدق و بی ارج و مقدار جلوه دادن خدمات و مبارزات جبهه ملی ایران کمر بسته اند، به کار اندازند. به همین قیاس کار چندی پیش آقای دکتر راسخ افشار در تاختن به جوانانی که دراروپا به جبهۀ ملی روی آورده اند و خواسته اند برای موثر تر ساختن مبارزاتشان سازمان و تشکیلاتی برای خود به وجود آورند، نیز سخت اندوهبار و حتی شگفت انگیز است. در این فرصت نمی توان با احساسی از گلۀ مندی از آقایان دکتر محسن و کامبیز قائم مقام که در سالهای اخیر به یکپارچگی و همصدایی جبهه ملی کمتر یاری رسانده اند، یادی نکرد. آنچه این احساس اندوه را چند برابر می کند آنکه این دوستان در اصول عقاید با دیگر یاران جبهۀ ملی اختلاف چندانی ندارند و تنها عاملی که آنان را از هماهنگی و همگامی با هم اندیشان خود باز می دارد خود محوری است.
یاران جبهۀ ملی در واشنگتن با احساس رنج و اندوه از این ناهماهنگی و درون ستیزی می خواهند خاضعانه از این بزرگواران و همۀ دوستان دیگر جبهۀ ملی در هرجا که باشند در خواست کند، در این برحۀ بحرانی و حساس که میهن در بند ما به کوشش و توان و تجربۀ یکایک آنان نیاز مبرم دارد، پسند و سلیقۀ شخصی را به یک سو نهند و به خاطر نفع جمع و مصلحت ایران و ایرانی، با تکیۀ بر مشترکات فراوانی که میان ما وجود دارد، موجبات توانایی و یکپارچگی هرچه بیشترجبهۀ ملی ایران در خارج از کشور را فراهم آورند. این سخن بدان معنا نیست که یکباره باید چشم بر کاستی ها و لغزش هایی که نزد اعضای جبهه بروز می کند بست. نه، چنین منظوری در میان نیست. انتقاد سالم و سازنده از مهمترین ابزار پیشرفت و رفع نارسایی ها است. اما به اعتقاد ما دوستان جبهه بهتر است انتقاداتی را که نسبت به یکدیگر دارند از طریق مکاتبات و مکالمات خصوصی در میان بگذارند، نه این که آن را بر سر بازارها فریاد بزنند، بویژه که همه می دانند عرضۀ انتقاد در اینترنت و تاختن به یکدیگر از طریق جایگاه های اینترنتی حتی از گلاویز شدن باهم بر سر چهار راه ها نیز بدتر و زننده تر است. آنچه نیز از طریق نامه های الکترونیک گفته می شود به هیچ روی خصوصی باقی نمی ماند بلکه میلیون ها نفر در هر لحظه می توانند به آن دسترسی داشته باشند. پس بهتر آنکه همۀ ما به به این نکات توجه داشته باشیم و نگذاریم جبهه ملی که با وجود سی سال سلطۀ نقس گیر استبداد مذهبی بر کشور شمار هواداران بالقوۀ اش در میان ایرانیان از هر گروه و تشکل دیگری به مراتب بیشتر است، در حالت پراکندگی و تشتت باقی بماند. قلم زنان توانا، سخنوران دانا و اندیشمندان راهگشا در میان یاران و هواداران جبهۀ ملی کم نیستند. همۀ آنها بهتر است این توانایی ها را در یک جهت و با یک هدف که همان نبرد با استبداد فقاهتی و پایان دادن به سلطۀ اهریمنی خودکامگی و واپس گرایی در کشور ماست به کار اندازند و از این که حتی ذره ای از وقت و توان خود را به ستیزهای بی حاصل و دشمن شاد کن درونی صرف کنند با تمام نیرو بپرهیزند.
در راه عشق وسوسۀ اهرمن بسی است هشدار باش و دل به پیام سروش کن
با درود به همۀ ایران دوستان،
جبهۀ ملی ایران ( واشنگتن )