در چند ماه اخير گويا عده اي كه تا ديروز هيچ نام ونشاني از آنان و مبارزاتي كه آنان مدعي آن هستند ،از خواب بيدار شده و در وراي مرزهاي ايران و در حاشيه امن استبداد تيغ هاي زنگار گرفته خود را از نيام برون آورده و شانه به شانه در كنار حاكمان بر مبارزاني فرو مي آورند كه در طي سالهاي سال زير ضربات دشمنان و همه سختي ها و مرارتهاي زيست در اين زندان بزرگ آنچه را كه داشتند هبه آرمان ميهن پرستانه خويش نموده اند .
و چه تلخ و ناگوار است حال ببينيم كه ناسپاساني همه اين جانبازيها را به هيچ انگاشته جفاي رفته بر ياران را دو چندان كنند.
پروژه اسب تروا "كليد مي خورد. و عده اي كه ازمبارز بودن در سنگر جبهه ملي فقط نام آن را يدك مي كشند خود را ميراث خوار جانفشانيهاي ميهن پرستاني معرفي مي كنند كه در كارنامه سياسي خود جز همان نام و استمرار اين نام بي توان بي رمق هيچ ندارندو تا سخن و حركتي نيز از ديگران بر مي خيزد همچو كوه آهكي كه بي بار و بر است در برابر آنان سد شده و بانگ بر مي دهند كه واي بر ما تازه از راه رسيده ها مي خواهند چه ها كنند !؟
استراتژي مبارزاتي اين انسانها ي پرمدعا اما ناتوان از درك شرايط موجود كشور و پارامترهاي يك فعال سياسي منحصر شده به بودن همان نام بي رمقشان در سازمان سياسي جبهه ملي ايران .
آري ديروز پروژه اسب تروا در راستاي تخريب مبارزي كليد مي خورد كه همه هست و نيست خود را در اين راه نهاده و علي رغم آنكه انتقادهايي نيز كه به او وارد مي شود (كه ما باور داريم كه هيچ انساني بي اشتباه نيست)توانسته جان دوباره به اين سازمان دير پاي بدهد كه بر چهره خود نشان خستگي و فرسودگي سالها داشت و امروز با كوششهاي او و ياران ديگر تولدي ديگر را تجربه مي كند.
و امروزبا شكست آن پروژه هدفمند و رژيم خواسته گويا اين قصه سر دراز داشته و بد خواهان نمي خواهند سپيده را باور كنند و اين بار نا جوانمردانه تر از گذشته در برابر فردي سينه سپر مي كنند كه تاريخ ايران از او به نيكي و آزادگي ياد خواهد كرد نه زبوني و كين خواهي.
آري ياران "آنان كه در راستاي اهداف ارتجاع گام بر مي دارند از پستو هاي انديشه تاريك خود برون آمده و ديدگان آنان تاب و توان روشنايي خيره كننده آزادي خواهان را ندارد.و همچو ناينايان عصايي را كه يك سرش دست حاكميت است به اين سو و آن سو مي چرخانند تا كه شايد......... .( بگذاريد كه نگويم).
و حال بايد از اين مدعيان دروغين آزادي خواهي پرسيد به راستي كجا بوديد آن هنگام كه امير انتظام و ديگرمبارزان ميهن پرست"هر نفس شان چشنده مرگ "بود؟ كجا بوديد آن هنگام كه ياران جبهه ملي را با چوب ارتداد تا پاي چوبه دار بردند و مدعيان بسيار با سكوت خود مهر تاييد بر آن زدند؟
به نام نامي ايران زمين سوگند كه باور دارم بسياري از شما ها حتا تاب و توان يك شب خوابيدن در زير آسمان را نداريد، انفرادي و تازيانه كه جاي خود دارد.
مي خواهم باز بگويم و بنويسم ،بنويسم اين ره كه شما مي رويد آقايان به نا كجا آبادي ختم مي شود كه نشاني آن را فقط انسانهايي همچو ......مي دانند . اما باز مي گويم من كه تو نيستم.
پس اي مدعيان از ما نخواهيد كه هم گامي شما را با ارتجاع باور نكنيم.چون :