سعدی در گلستانش می فرماید: سه چیز پایدار نماند، مال بی تجارت، علم بی بحث و ملک بی سیاست.
این جمله ی شیخ اجل گویا شرح حال کشور ولایت زده ی ما میباشد. روزگار ایران را کوتاه تر و رسا تر از این جمله نمیتوان بیان کرد. بگذارید به سه نکته ی مطرح شده در این جمله، اقتصاد،علم و سیاست بپردازیم، تا ناپایداری جمهوری اسلامی برایمان ملموس تر شود.
احمدی نژادچندی پیش اعلام کرد که بزودی نرخ سود بانکی به 10% کاهش پیدا خواهد کرد. با توجه به نرخ تورم بالای 20% در ایران لازم نیست کارشناس اقتصاد باشیم تا به ناهنجار بودن این حکم انقلابی پی ببریم. از دید بسیاری از کارشناسان، کاهش نرخ بهره با توجه به میزان بالای تورم به ضرر اقتصاد ایران خواهد بود.
پیشنهاد آقای مظاهری رئیس بانک مرکزی، مبنی برتعیین نرخ سود بانکی به میزان تورم به علاوه سه در صد کارمزد در پستوهای کمیسیون اقتصادی دولت گم و گور شده است. گوشزد های کارشناسان در مورد لزوم متناسب بودن نرخ بهره با تورم هم حکم میخ آهنین و سنگ را پیدا کرده است، چرا که اگر چنین نباشد پس انداز کنندگان سپرده های خودشان را به بانک ها نخواهند سپرد، چون بهره ی دریافتی، بسیار کمتر از تورم است و در نتیجه ارزش سپرده هایشان روز به روز کمتر خواهد شد.
از آنجاییکه سرمایه آنجا میرود که خود را بتواند تکثیر کند، و اتخاذ سیاست های توهمی و مالیخولیایی احمدی نژاد حتا واحد های استخواندار و دیرپای صنعتی کشور را گام به گام به ورطه ی ورشکستگی و نابودی کشانده به گونه ای که دیگر کمتر کسی حاضر به سرمایه گذاری دربخش تولیدی میباشد، تنها گریز نسبتا امن برای این سرمایه ی عظیم و بلا تکلیف منحصر به خرید و فروش زمین و خانه گردیده است.ازهمین روی شمار خانه هایی که در تهران بیش از یک میلیارد تومان ارزش دارند پیوسته در حال افزایش است و بیشتر از این هم افزایش خواهد یافت.
به همین علت، سرمایه هایی که میتوانند در خدمت تولید، ایجاد ثروت باشند و گشایش اقتصادی باشند سر از بیابان های کرمان و شیراز در می آورند و یا تبدیل به برج های بیقواره در تهران میشوند.
موضوع علم هم کمتر از اقتصاد تاسف خواننده را بر نمی انگیزد. وضعیت دانشگاه ها پس از انقلاب مخملی فرهنگی احمدی نژاد و دار و دسته اش خاطره تلخ انقلاب ضد فرهنگی سال های دور را در خاطره ها زنده میکند.
خمینی بار ها و بارها از دست این دانشگاه دیده ها و غربی شده ها نالیده و شکوه سر داده بود.
نخستین عمل دارو دسته ی احمدی نژاد نشاندن یک عمامه بسر به ریاست دانشگاه تهران، این نماد تجدد و تسلیم ناپذیری در مقابل ولایت فقیه بود. مواد درسی را بنا به سلیقه و صلاحدید حذف کردند. با نزدیک کردن حوزه به دانشگاه میخواهند گوهر دانشگاه را که پرسش گری و شک و باز هم پرسیدن و اندیشیدن است از درخشندگی بیاندازند و دانش را هم، به ویژه در عرصه های علوم اجتماعی، سیاسی و اقتصاد، با افزودن پسوند اسلامی، تعبدی و غیر قابل بحث کرده و چیزی را که دانشگاه به آن زنده است از او بگیرند.
ایران در سیاست خارجی یکی از ضعیف ترین دوران خود را تجربه میکند. سیاستی که باعث شده که همراهان خریداری شده ی جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری در مقابل ائتلاف و اراده ی بین المللی سپر انداخته و دوستی چندین و چند ساله خود با رژیم جمهوری اسلامی را فسخ شده اعلام دارند.
کشور ایران را که سده ها، به داد و ستد بازرگانی، فرهنگی و سیاسی با جهان پیرامون خود زنده بود و با مکش و هضم تازه ها و ناشناخته ها پویایی خود را حفظ می کرد و برای خود جایی در جهان داشت، به یکی از منزوی ترین کشورها تبدیل کرده اند، به گونه ایکه گذرنامه ی ایرانی جزو کم اعتبار ترین گذرنامه های جهان شده است.
ملکم خان در رساله ی فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت در باره ی سیاست آن روزهای ایران می نویسد:
به حقیقت اولیای ما باید چقدر تدبیر کرده باشند که چنین ملکی را به این چنین ذلت رسانیده باشند.