بنیصدر: شعارهای اول انقلاب، آزادی، استقلال، رشد و ترقی و عدالت بود. این آقا (احمدینژاد) صریح و روشن میگوید اینها همه کشک است.
در بيست وهفتمين سالگرد انقلاب رهبران جمهورى اسلامى به شركت گسترده مردم در مراسم اين روز چشم دوختهاند. حضور مردم در راهپيمايى فردا براى آنها به معناى حمايت از سياستهاى دولتى است كه بازگشت به شعارهاى دوران اول انقلاب اسلامى را وجه مشخصه خود كرده. اما آيا با گذشت ۲۷ سال از آنزمان و تحولات تعيين كنندهاى كه درعرصه بينالمللى و داخلى صورت گرفته، بازگشت به آن سالها و از سرگرفتن دوباره راه رفته شده امكانپذير است و ادامه اين سياست به كجا میرسد؟ صداى آلمان با تنى چند از چهرههايى كه در آن دوران دستى بر آتش داشتند گفتگويى داشته.
ابوالحسن بنى صدر اولين رئيس جمهور ايران پس از انقلاب معتقد است كه راهى كه احمدىنژاد رئيس جمهور فعلى در پيش گرفته ربطى به شعارهاى آن دوران ندارد. او میگويد:
”آقای احمدینژاد و گروه او نه شعارهای اول انقلاب، که ضد آن شعارها را فهمیدهاند. آن شعارها آزادی، استقلال، رشد و ترقی و میزان عدالت بود و اسلام بمثابه بیان آزادی بود. این آقا صریح و روشن میگوید اینها همه کشک است. اما اینکه به کجا میرود، این یک خالی شدن است. این رژیم الان از همه چیز خالی شده است. جز از زور. از اندیشه خالی شده، از اسلام و آزادی خالی شده، از شعارهای انقلاب خالی شده است. پس این خلاء را جز با زور نمیشود پر کرد. سرنوشتاش چیست؟ سقوط! به لحاظ اینکه این درست رسیده است به عکس آنچیزی که انقلاب بخاطرش انجام گرفته است. یعنی به بنبست و در بنبست هم زیاد نمیشود ماند. دیر یا زود مردم خود را از این رژیم آزاد خواهند کرد.”
مصطفى مدنى از رهبران سازمان فدايى و كانديد اين سازمان در اولين دور انتخابات مجلس درپاسخ به اين سوال كه آيا محمود احمدى نژاد موفق به برگرداندن جامعه به سالهای نخست انقلاب خواهد شد يا نه به چند ويژگى توجه میدهد، اول اينكه جهان به هنگام دوران انقلاب يك قطبى نبود و دوم اينكه:
” نوع اسلامی حکومت را تجربه نداشت و نمیدانست این نیرو وقتی به قدرت برسد چه خواهد کرد. امروز، تجربهی خود حکومت جمهوری اسلامی هست، تجربهی حکومت طالبان هست، تجربهی ترورهایی که دارودستههای اسلامی راه میاندازند هست و پیروزی حماس هم به آن اضافه شده است. به نظر من دنیا دیگر تحمل چنین حکومتهایی را ندارد. نه حکومتهای دنیا و نه مردم دنیا. سوم وضعیت مردم خود ایران است. مردم ایران در ۲۶سال خیلی خوب معنای شعارهای اسلامی را فهمیدهاند و میدانند که بدترین نوع فساد زیر پوشش محافل اسلامی رادیکال شکل گرفته است و چهارم و مهمتراز همه وضعیت خود حکومت است که باید به آن به عنوان يك پارامتر مهم توجه کرد.”
مصطفى مدنى معتقد است كه این حکومت مثل هر حکومت دیگری باید زمینی میشد، و خودش را با وضعیت جهان و جامعه تطبیق میداد و اين روند را نيز آغاز كرده بود:
”به عنوان نمونه، خود آقای خمینی قاطعترین عنصر پراگماتیک این حکومت بود و خیلی زود فهمید که برای بقای حکومت باید خودش را با وضعیت جهان تطبیق بدهد. نمونهاش مثلا این بود که همان اوایل موسیقی را آزاد کرد و با یک نهیب محکم به همین آقای خامنهای بر سر تطبیق اصول ثانویه و اولیه فهماند که حکومت اسلامی برای بقای خودش نماز و روزه را هم میتواند باطل کند. بعد از آن آقای رفسنجانی نمونهی دیگری بود که همین راه را طی کرد و تلاش داشت که حکومت را با جامعه تطبیق بدهد. اشکال آقای رفسنجانی در جای دیگر بود، در اشاعهی آن دزدیها و مسایل امنیتی که پیش آمد. در این راستا حرکت آقای خاتمی هم در حقیقت داشت جمهوری اسلامی را به این سمت هدایت میکرد. و امروز، آقای احمدی نژاد میخواهد این جامعه را با این وضعیتی که توضیح دادم به عقب برگرداند. به نظر من این راه به بنبست رسیده، بنبستی که اکنون وجود دارد و بیشتر از همه خود حکومت را بحرانی کرده است.”
دكتر ابراهيم يزدى وزير خارجه دولت بازرگان معتقد است كه درك آقاى احمدى نژاد و كاربردى كه او از شعار برگشت به شرايط اول انقلاب دارد، استنباطى نادرست است. به اين معنا كه وى يك نيروى بىتجربه و ناكارآمد را بر پستهاى كليدى گمارده. به نظر او:
” این درست است که در اول انقلاب بحث میان تعهد و تخصص بالا گرفته بود و درگیری بوجود آورده بود. در حالی که ما بعنوان دولت موقت برتخصص تکیه میکردیم و معتقد بودیم که امور مهم را نباید به دست افراد بی تخصص و نامتعهد بسپاریم، از آنطرف جمعی از دوستان دیگری که در شورای انقلاب بودند، بخصوص روحانیون، بر این تکیه میکردند که باید از همین جوانها استفاده کرد و تعهد که داشته باشند کافیست. در نهایت آن فکر پیروز شد، بخصوص بعد از استعفای دولت موقت، اما اکنون ۲۷ سال از انقلاب گذشته است. شرایطی که دولت موقت برسرکار آمد و انقلاب پیروز شد بکلی متفاوت است. درآن تاریخ کسی دولت را به ما تحویل نداد، همه چیز بهم ریخته بود و یک انقلاب بزرگی صورت گرفته بود. اما در طی این ۲۷ سال همان جوانهای اول انقلاب که تخصصی نداشتند، امروز ۲۵ـ ۲۰ سال تجربه پیدا کردهاند و به بهای سنگینی که ملت ما پرداخته است این تجارب را بدست آوردهاند. بنابراین، اینها را کنارزدن و افرادی را از ردههای مختلف از درون برخی نهادهای نظامی بر سر کار آوردن که تجربه و تخصصی ندارند یا تجربه به اندازهی کافی ندارند بسیار اشتباه است. و من نگران آن هستم که این رویه باعث بشود لطمات بسیار جبرانناپذیری بر وضعیت سیاسی ـ اقتصادی ما باز وارد شود.”
فرخ نگهدار يكى ديگر از رهبران سازمان فدايى نيز بر تفاوتهاى جدى دوران فعلى و دوران انقلاب اشاره ميكند و میگويد:
” آقای احمدینژاد تلاش میکند اینجور وانمود بکند که در جهت احیای سیاستهای دوران اول انقلاب حرکت میکند، اما به دو دلیل این سیاستها به فاجعه یا نتایج بسیار مخرب برای ایران منتهی خواهد شد. اول دنیا دیگر آن دنیای تقسیم شده میان دو قطب جهانی نیست، ثانیا آن پایگاهی که حکومت جمهوری اسلامی ایران در بدو انقلاب داشت برباد رفته است و امروز اکثریت مطلق ایران با حکومت جمهوری اسلامی ایران و بويژه با سیاستهای دولت احمدینژاد، بسيار مخالف هستند. بنابراین، اگر آقای احمدینژاد گام بردارد که میخواهد ارزشهای دوران اولیه انقلاب را دوباره احیا بکند ظرفیتها و وسایلی در دست نخواهد داشت که این سیاستها را پیش ببرد.”
به نظر فرخ نگهدار علاوه بر اين محتوا و مضمون سیاستهاى کنونى آنچیزهایی که آنزمان ادعا میشد، مثلا رهایی از سلطهی غرب یا رسیدگی به مستضعفان نیست. و نتیجهی سیاستهای آقای احمدینژاد قطعا چیزی جز رکود اقتصادی بیشتر، تشدید بحران و فلاکت و بیکاری و گرانی بیشتر برای تودههای مردم زحمتکش نخواهد بود. به اعتقاد او:
” اگر آقای احمدینژاد میخواست نسبت به شعارهایی که میدهد اندکی صادق باشد میباید در وهلهی اول بجای غنیسازی اورانیوم، رسیدگی به خواستههای کارگران شرکت واحد را در صدر دستور کارهای خودش قرار میداد.”
محمد على ابطحى، معاون پارلمانی رئيس جمهور سابق خاتمی، نيز با تاكيد بر تغییراتی که در جهان اتفاق افتاده، معتقد است كه باید مسیری را انتخاب كرد که این تغییرات در آن ملحوظ بشوند و تفاوتها در نظر گرفته شوند. او میگويد كه این تغییرات نه تنها در جهان بلكه در داخل خود ایران هم اتفاق افتاده است و نسلی متفاوت به عرصه آمده است. نسلی کاملا جدید كه اکثریت جامعه ایران را تشكيل میدهد و خواستههایش متفاوت است. بهمين دليل نيز:
” من اعتقاد دارم که بسیاری از اتفاقاتی که در طول تاریخ افتاده است اتفاقاتی بوده که مربوط به زمان خودش بوده و تکرار اینها به معنای موفقیت نیست و احیای انقلاب هم صرفا به معنای این نیست که تمام شعارهای آن دوره امروز عملی بشود. احیای انقلاب به این معناست که شعارها متناسب با شرایط فعلی باشد و در چارچوب اصولی انقلاب رعایت بشود و در آن چارچوب جامعه ایرانی بتواند خودش را متناسب با شرایط امروز دنیا روبرو کند.”
آقای ابطحى معتقد است اگر قرار باشد تمام اتفاقاتی که در اوایل انقلاب رخ داد امروز دوباره تکرار بشود، طبیعیست که آسیباش را همان نسلى خواهند خورد که اصلا در انقلاب سهيم نبوده است. امرى كه:
”هم آسیبپذیری جامعه را بالا میبرد و هم آسیبپذیری کشور را به لحاظ ارتباطات بینالملل بخصوص. ارتباطات بینالملل امروز کاملا متفاوت شده است. آنموقع دوران جنگ سرد بود. آنموقع قدرت دو بلوکه بود و الان دنیا یک بلوکه شده است و کلا شعارهایش متفاوت شده است با شعارهای آنموقع. انقلابیگری یک اصل پذیرفتهشده در آن دوران بود، امروز در دنیای فعلی انقلابیگری دیگر اصل نیست. دنیا خیلی تفاوتهای اصولی کرده است. ما امروز در یک جامعه جهانی شدهای هستیم که باید خودمان را در این تغییرات سهیم بدانیم.”