استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
اندیشگاه ملی/ آریان پور
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
ارتش شاهنشاهی ایران/امیر هوشنگ آریان پور /بخش 3 و 4
17 آبان 1386       بازگشت به صفحه قبل 
دنباله ارتش شاهنشاهی ایران در دوران رضا شاه

دركتاب "پاسخ به تاريخ" نوشته محمد رضا شاه پهلوي در صفحه 51 به اين موضوع اشاره شده است به این شرح :
از یک سرگرد انگلیسی دستور بگیرم؟
" متفقين به دولت ايران اطلاع دادند كه قواي مسلح آن ها در 26 شهريور 1320 تهران را اشغال خواهند كرد . به محض دريافت اين خبر پدرم به من گفت: آيا تو فكر مي كني كه من حاضرم از يك سرگرد انگليسي دستور بگيرم؟ در روز 25 شهريور 1320 پدرم استعفا داد. مجلس شوراي ملي استعفاي پدرم را پذيرفت و به اتفاق آرا تائيد كرد . . . "
سر ريدر بولارد وزير مختار انگليس در ايران در كتاب شتر ها بايد بروند كه بعد از پايان ماموريتش در ايران به رشته تحرير در آورده است مي نويسد :
" ورود قواي خارجي به ايران با اين كه براي ايرانيان بسيار دردناك و ناراحت كننده بود، ولي اكثر آنها اميد داشتند كه اين جريان حد اقل باعث رهائي ملت از دست رضا شاه بشود. آنها استدلال مي كردند كه دليل عمده حمله قواي خارجي به ايران مربوط به سياستهاي غلط رضا شاه در مورد متفقين است و چون اعمال او باعث تحريك متفقين براي حمله به ايران شده، لذا شك نيست كه سر انجام متفقين رضا شاه را از كار بركنار خواهند كرد. ولي ما حساب مي كرديم كه اگر نيازهاي جنگي متفقين به نحواحسن تامين شود و در اجراي مهمترين خواسته ما كه – كه چيزي جز حمل سريع محمولات و كمكهاي نظامي از طريق ايران به خاك شوروي نبود – خللي وارد نشود، مسايل مربوط به حكومت ايران را به خود ايرانيان واگذار كنيم . حال آنكه ملت ايران به اين امر رضايت نمي دادند و خود را رودرروي شاهي مي ديدند كه نه قادر بودند او را از كار بر كنار كنند و نه مي توانستند اعمال و رفتارش را تحت كنترل در آورند. . . در نظر ايرانيان ادامه سلطنت رضا شاه بعد از حمله متفقين، نوعي اثبات كننده اعتقاد عمومي راجع به حمايت انگليسي ها از او بود . . ."
" ولي اين قضيه ديري نپاييد , زيرا ما توانستيم با آغاز پخش برنامه فارسي از لندن و دهلي تاحد زيادي بر اين مشکل فائق آييم و با تكذيب شايعات بي اساس و مطرح نمودن و پاسخ گفتن به بسياري از سئوالات مربوط به رضا شاه, ذهن مردم را نسبت به حقايق روشن كنيم . . ."
" پخش اين برنامه ها با اين كه رضايت خاطر فراواني در بين ايرانيان به وجود آورد، ولي بسيار طبيعي است كه خشم رضا شاه را بر مي انگيخت و روال حكومت او را مختل مي ساخت. تا جايي كه گهگاه به مذاكراتي – نه چندان جدي – با نخست وزيرش مي پرداخت و مسئله امكان كناره گيري از سلطنت را با او مطرح مي ساخت، كه البته فروغي پيوسته با نظري بسيار جدي به اين مسئله مي نگريست و به دليل اعتقادي كه به مباني مشروطه داشت چنين نشان مي داد كه تا رضا شاه بر تخت سلطنت نشسته، محال است بتوان به اجراي اصلاحات مورد نظر اقدام كرد."
". . . در اين ميان گروهي از نمايندگان مجلس نيز - با اين كه همگي مستقيماً منتخب شخص رضا شاه بودند - زمزمه هايي در مورد لزوم برقراري حكومت مشروطه آغاز نمودند و به دنبال آن تا بدانجا پيش رفتند كه حتي گروهي از آنان خواستار استيضاح شاه شدند و نظرشان هم اين بود كه فقط به اين ترتيب خواهند توانست رضا شاه را به كناره گيري از سلطنت وادار سازند

سر ريدر بولارد وزير مختار انگليس در تهران درباره چگونگي استعفاي رضا شاه شرحي نوشته و مي گويد: "صبح روز 16 سپتامبر ( 25 شهريور 1320 ) موقعي كه خبر عزيمت قواي شوروي از قزوين به سوي تهران با تلفن به رضا شاه اطلاع داده شد او يقين كرد كه روسها براي سرنگونيش از سلطنت عازم تهران هستند . . . فوراً فروغي را احضار كرد و تصميم خود را در مورد كناره گيري از سلطنت به نفع پسر بزرگش با او در ميان نهاد. فروغي نيز بلافاصله متن استعفا نامه را تنظيم كرد و رضا شاه كه مي ترسيد پس از ورود نيروهاي شوروي به تهران، او را دستگير و به سيبري تبعيد كنند, پس از امضاي آن تهران را به عزم اصفهان ترك كرد . . ."و در دنباله آن اضافه كرده است " فروغي پس از گرفتن استعفاي رضا شاه و پيش از آنكه به مجلس برود متن استعفا نامه شاه را به سفارت انگليس آورد تا آن را برويت من برساند. من در اين ملاقات فروغي را خيلي خوشحال مي ديدم و اين طور به نظرم آمد كه او احساس مي كند در ايران ورق برگشته و اوضاع دگرگون شده است ! "
( از كتاب شتر ها بايد بروند صفحات 58 – 57 )

سرلشگر محمد نخجوان در دنباله خاطرات خود اضافه كرده است :
" . . صبح 25 شهريور طبق معمول به كاخ سعد آباد رفتم تا گزارش شب قبل را بعرض برسانم . در مدخل كاخ افسران گارد سلطنتي گفتند: اعليحضرت به كاخ مرمر تشريف برده اند. فوراً بطرف شهر حركت و خود را به سر در سنگي رساندم . ورود من به قصر شهري درست موقعي بود كه اتومبيل اعليحضرت فقيد از خيابانهاي جنوبي كاخ خارج شده بود و از طريق خيابان سپه بطرف اصفهان در حركت بود.
جوياي اعليحضرت شدم. گفتند از سلطنت استعفا داده و به اصفهان رفتند. اجازه شرفيابي به حضور شاهنشاه جديد را خواستم . فوراً اجازه كسب گرديد و به حضور رسيدم . اعليحضرت جديد جريان را حكايت نموده و گفتند : فروغي به مجلس رفته تا موضوع را به اطلاع نمايندگان برساند بد نيست شما باشيد تا نخست وزير از مجلس بيايد . . . پس از ورود فروغي، از من تقاضا كردند با مقامات سفارت انگليس و شوروي تماس گرفته تا قشون دو كشور بدون خونريزي يا تظاهر وارد تهران شوند .
بلافاصله به وزارت جنگ رفته و هنگامي كه از پله ها بالا مي رفتم يكي از افسران ارشد كه تازه از استعفاي رضا شاه با خبر شده بود زير گوش من گفت : " هم اكنون قصد خروج از تهران را دارم چقدر خوب است تا دير نشده شما هم از تهران خارج شويد چون شورويها به شما كه تحصيلات خود را در روسيه تزاري بپايان رسانيده ايد ظنين مي باشند و خداي نخواسته شايد خطراتي براي شما داشته باشد ."
در جواب گفتم : "از هر گونه خطري استقبال خواهم كرد. بقول آقاي فروغي نخست وزير" مي آيند و مي روند و به كسي هم كاري ندارند." شما هم اگر وطن را دوست داريد قرار را بر فرار ترجيح دهيد و نگذاريد دوستان و بستگان شمااز طرز خروجتان از تهران دچار تشويش و ناراحتي روحي شوند."
در كتاب خاطرت سليمان بهبودي در صفحات 241 – 240 مطالبي به شرح زير در مورد روز 25 شهريور نوشته شده است :

دعوا سر لحاف ملا است
" . . . اعليحضرت همايوني به بنده فرمودند با كرج تماس بگير ببين از قواي روسها خبري دارند يا نه. با تلفن با كرج تماس گرفتم . كرج گفت اين طور شايع است ولي هنوز خبري نيست . . . بعد با والاحضرت وليعهد آمدند نزديك تلفن و به بنده فرمودند بگو اتومبيل مرا بياورند و يك اتومبيل هم با يك نفر آبدار با لوازم فوراً آماده كنيد و به سرلشگر بوذرجمهري هم دستور بدهيد چهار اتومبيل سواري فوراً بفرستند. همه اين ها كه فرمودند قبلاً آماده شده بود. در اين موقع والاحضرت وليعهد به اعليحضرت همايوني عرض كردند حالا كه شما مي رويد ممكن است قواي روس وارد تهران بشود و در تهران انقلاب بشود. اعليحضرت همايوني به صداي بلند قاه قاه خنديدند و فرمودند خير آقا تمام اين اوضاع براي لحاف ملاست. منظور من هستم، من كه رفتم ديگر خبري نيست و انقلاب هم نخواهد شد. "
با توجه به مدارك فوق، مي توان به نتايج زيرين رسيد :
1- رضا شاه خطر را حس كرده بود. و می دانست که اتفاقاتی علیه او و کشورش در شرف وقوع است.
نگرانی او از هنگام شروع جنگ دوم جهاني افزایش یافته بود. او از یک طرف براي برقراري روابط دوستانه و انعقاد قرداد جديد بازرگاني با كشور شوروي همسایه بزرگ شمالی، دستوراتي را صادر ؛ و از طرف دیگر، روابط بازرگاني و نظامي خود را با آلمان نازي ادامه داد.
با توجه به اطلاعات فراواني كه از گوشه و كنار دنيا در مورد حمله احتمالي روسيه و انگلستان به ايران، به گوش رضا شاه مي رسید، براي جلوگیری از غافلگير شدن، اقداماتی از این جمله کرد: اظهار عدم رضايت از كار دولت، دادن هشدار به مردم براي آمادگی در مقابل حوادث ناگهانی، صدور فرمان احضار افراد احتياط پنج دوره، تجديد نظر در قوانين مربوط به مهاجرت اتباع بيگانه، لغو مرخصي بيش از يكهزار فارغ التحصيلان دانشكه افسري و ساير نظاميان، اعزام هزار و هفتاد دو تن از افسران ايراني به نقاط مرزي در شمال و جنوب، اعزام چهار هزارافراد نظامي به مرز ايران و عراق در شمال خرمشهر،و دستورات مشابه دیگری، كه همگي آنها نشان دهنده نگراني او از حمله احتمالي دو همسايه شمالي و جنوبي به ايران بود، خاصه نطق او در مراسم اعطاي گواهينامه هاي فارغ التحصيلان دانشكده افسري كه متفقين آنرا بمنزله و مقدمه بسيج عمومي ارتش ايران پذيرفتند. با این وجود رضا شاه شایعه حمله متفقین به ایران را جدی فرض نکرد و به عنوان فرمانده کل قوا، دستورات اکیدی به منظور رودررویی با حمله احتمالی به فرماندهان ارتشی صادر نکرد.
2- در مقابل نگراني هاي رضا شاه . از بي اطلاعي و بي توجهي و از عدم صداقت و فراست مسئولين كشوري و لشگري منتخب او به هشدار ها و گوشه و كنايه هاي رضا شاه انسان بحيرت مي افتد و بوضوح متوجه مي شود كه آنها با اعمال و كردار خود نشان دادند كه با تمام وجود براي خنثي كردن دستورات وي از انجام هر عملي خودداري نكرده اند ! درصورتيكه در كمال آساني ممكن بود از وقوع حادثه جلوگيري شود و هرگز چنين پيشامدي كه ايران را دچار مشكلات و مصائب فراوان ساخت، روي ندهد !
يكي از علل وقوع اين پيشامد ناگوار. مي تواند خالي بودن اطراف رضا شاه از مردمان صديق و فهيم و دور انديش باشد .
در اينگونه مواقع قدر مردان كاري و فهيم و صديق شناخته مي شود، نخست وزير و وزير خارجه و سفراي ايران در لندن و مسكو و واشنگتن مي بايستي كساني مي بودند كه بي پروا عقايد و نظرات خود را بگويند و رضا شاه را به تامل و تفكر و پرهيز از روش حاد و تند وادارند.
با توجه به مفاد معاهده 1921 منعقده بين ايران و شوروي خاصه ماده 6 آن , جاي تعجب است كه رضا شاه و وزراي مربوطه و نمايندگان مجلس آنرا از مد نظر دور نگهداشته و متوجه عواقب احتمالي آن نشده بودند ! همانطور كه در صفحات پيش به آن اشاره رفت، دولت اتحاد جماهير شوروي بخود حق مي داد كه در صورت احساس خطر در سرحدات ايران، ارتش خود را به خاك ايران وارد کند. اين سهل انگاري محتملاً بعلت بي توجهي ما ايرانيها به وقايع ای که در گذشته دور يا نزديك در کشورمان رخ داد مربوط است. در حقيقت گذشته براي ايرانيها معني و مفهومي نداشته و ندارد و شايد هم در آينده نخواهد داشت !
تا وقتي كه آلمان به روسيه اعلان جنگ نداده بود، رضا شاه از هر فرصتي استفاده مي كرد و فشارهائي به انگليس وارد مي آورد. چنانكه فرداي شكست فرانسه و موقعي كه انگلستان از همه طرف مايوس و يك تنه در مقابل خصم ايستادگي مي كرد، چند ميليون طلبي كه ايران از بابت نفت داشت وصول نمود. ولي همين كه آلمان به روسيه حمله كرد، با وجود اينكه اكثر رجال و مردم ايران تصور مي كردند كه شوروي هم مانند لهستان و فرانسه از پا در خواهد آمد، شاه سياست خود را تغيير داد و دانست كه اگر در گذشته براي ايران مقدور بود كه از نفاق روس و انگليس استفاده كتد و استقامتي نشان دهد، روزي كه اين دو حريف قوي پنجه دست به دست هم بدهند ضديت جزئي بيش نخواهد بود ."
در گزارش محرمانه اي از سر ريدر بولارد كه به تاريخ 7 مه 1941( 17 ارديبهشت 1320 ) به وزارت خارجه انگليس فرستاده شده، آمده است : "شاه تقريباً مورد نفرت همگان و از جمله ماست كه حاميان او تصور مي شويم . . . اقدام براي تغيير شاه و حتي سلسله او مردم پسند خواهد بود."
سر ريدرر بولارد در كتاب ديگر خود بنام شتر ها بايد بروند مي نويسد :
" همه جا اين طور تبليغ كرده شده است كه انگليسي ها رضا شاه را به تخت نشاندند و او را حفظ كردند تا منافعشان را محفوظ نگاه دارد . . . و اين واقعاً تاسف آور بود كه درست در زماني كه ما احتياج به همراهي و مساعدت مردم ايران داشتيم آنها به سرزنش ما بپردازند و از اين كه حامي شاه مورد تنفرشان بوديم اظهار گله مندي بنمايند . . . "
بر خلاف دستورات صريح رضا شاه در مورد لغو مرخصي كليه افراد نظامي و برقراري آماده باش، اغلب فرماندهان نظامي از جمله فرمانده نيروي دريايي جنوب عده اي از افراد نيروي دريايي را كه عهده دار مشاغل حساسي بودند به مرخصي ساليانه اعزام کرد علاوه بر اینً ناوهاي نيروي دريايي مستقر در بندر شاهپور و آبادان و خرمشهر نه تنها در حالت آماده باش بسر نمي بردند، بلكه فاقد مهمات نیز بودند .
در كتاب طلوع آفتاب در آبادان نوشته ريچارد استوارت در صفحه 113 چنين نوشته شده است :
". . . در سربازخانه اي در شرق آبادان افراد نظامي با صداي انفجار ناو پلنگ از خواب پريده و بدون برداشتن اسلحه و مهمات خود پاي به فرار گذاردند. ناوسروان مقدم با سرعت به طرف اسلحه خانه دويد تا خود را مسلح سازد، ولي مشاهده نمود كه در اسلحه خانه قفل است و تا روشن شدن هوا كسي نمي توانست قفل در را باز كند. با شنيدن غرش پرواز يك هواپيما در بالاي سر افراد وحشت زده نظامي بي اسلحه، آنها را بطرف نخلستانهاي اطراف رود خانه بهمنشير فراري داد . "
در خرمشهر و آبادان با وجود اينكه دو ناو جنگي انگليس از روز قبل در مقابل ناو پلنگ در آبادان و در مقابل پايگاه نيروي دريايي در خرمشهر لنگر انداخته بودند، مسئولان نيروي دريايي حضور اين دو ناو جنگي را جدي نگرفته و طبق معمول افسران و ملوانان ايراني بي خبر از همه جا در خواب بودند !
در بندر شاهپور كه در شبهاي قبل از سوم شهريور چراغهاي بندرا خاموش مي شد, در آن شب چراغها تا صبح روشن بودند. روشن بودن اين چراغها به 13 فروند ناوهاي جنگي انگليسي , استراليائي و هندي امكان داد تا راه خود را در تاريكي شب تشخيص داده و به سهولت وارد لنگرگاه بندر شاهپوربشوند و خود را به 8 فروند كشتي تجارتي آلماني و ايتاليائي كه به ايران پناهنده شده بودند و دو فروند ناو جنگي ايراني كه مامور حفاظت بندر گاه شاپور و كشتيهاي تجارتي بودند، برسانند و همه آن ها را خلع سلاح كنند ! [ در آن زمان ،ورود به لنگر گاه بندر شاهپوردر تاریکی شب بدون برخورداری از نور چراغ برای هدایت کشتیها غیرعملی بود.]
از چند ماه قبل ناخدا عبدالله ظلي از طرف ستاد ارتش ماموريت پيدا كرده بود كه در بندر شاهپور به عنوان فرمانده نظامي مستقر گردیده و حفاظت بندر را به عهده گيرد. اين افسر با افراد نظامي تحت امرش نه تنها در مقابل تجاوز نيروهاي انگليسي مقاومتي نمي كند بلكه صبح روز بعد به با لباس تمام رسمی روي ناو سر فرماندهي انگليسي رفته و شمشير خود را تسلیم فرمانده انگليسي کرد! ( لازم به ياد آوري است كه در سال 1327 ناخدا ظلي كه به درجه درياداري مفتخر شده بود به سمت فرماندهي نيروي دريايي جنوب گمارده شد .)
در خرمشهر 4000 افراد نظامي اعزامي به منطقه پل نو كه ماموريت جلوگيري از تجاوز نيروهاي بيگانه را بداخل ايران به عهده داشتند, بدون شليك حتي يك گلوله جملگي تسليم قواي هندي شدند كه از روي پل لاستيكي عبور كرده و خود را به خاك ايران رسانده بودند !
در تهران رئيس ستاد ارتش سرلشگر ضرغامي تا چندين ساعت پس از حمله نيروهاي متفقين به ايران از اين حمله با خبر نشده بود. به اين معني كه نه تنها نخست وزير كشور اجازه نداشت كه بدون اطلاع رضا شاه رابطه اي با رئيس ستاد برقرارکرده و او را مطلع گرداند، بلكه سيستم ارتباطي از طريق بيسيم يا تلفن بين واحد هاي ارتشي در گوشه و كنار كشور و بخصوص در مجاورت مرزهاي طولاني كشور و ستاد ارتش و يا مركز فرماندهي ( ستاد بزرگ ارتشتاران ) نيز وجود نداشت ! هريك از واحدهاي ارتشي در خارج از تهران اجازه داشتند فقط در ساعتی از پيش تعیين شده در هر روز از طریق بی سیم با ستاد ارتش تماس برقرار كنند ! وبنظر می رسد، بهيچ ترتیبی، برقراري ارتباط بين واحد ها و مركز فرماندهي در مواقع بحراني پیش بینی نشده بود !
بدون تردید در صورت حمله احتمالي نيروهاي نظامي شوروي و انگليس به ايران، هيچگونه طرح يا برنامه ي براي روبرو شدن با نيروهاي خارجي از قبل تهيه نشده و يا در تحت تهيه نبود و واحد هاي مختلف ارتشي ايران فاقد هر گونه دستور العملي در اين مورد بودند !
همه مي دانند كه در آن دوران، كشور انگلستان براي راه اندازي خود رو ها ، زرهپوشهاي ارتش، هواپيماهاي جنگي، ناوگان جنگی و تجاری و صنايع خود، در انگلستان و كشورهاي مستعمراتي اش نياز صد در صد به نفت پالایش شده در پالايشگاه آبادان را داشت . بنابر اين رضا شاه مي توانست با تهيه طرحي در صورت لزوم با اعزام نيرو هاي نظامي ایران به مناطق نفت خيز و جزيره آبادان، كنترل صدور نفت را بدست گرفته و به دشمن هشدار دهد که در صورت حمله به خاک ایران کلیه تاسیسات نفتی را منفجر خواهد کرد. با اعلام اين مطلب ، مسلماً امكان خطر حمله احتمالي متفقين كمترمی شد !
در کشوری که همه تصمیم گیری ها به دستور رضا شاه انجام می گرفت، چگونه ممکن است سرلشگر احمد نخجوان كفيل وزارت جنگ و سرتيپ علي رياضي، بدون اجازه رضا شاه فرمان خاتمه خدمت كليه سربازان وظيفه را صادر کرده و بسرعت به مرحله اجرا در آوره و با این عمل [خیانت] ارتش يكصد و پنجاه هزار نفري ايران كه براي ايجادش بالغ بر 20 سال صرف وقت شده بود، يكباره از هم پاشیده شود!؟
در بخش بعدی از زبان شاهدانی که خود در آن وقایع حضور داشتند، به انهدام نیروی دریایی شاهنشاهی که منجر به نابودی 600 تن افسر و درجه دار و ناوی گردید، اشاره خواهد شد.
تهیه شده در اندیشگاه ملی ایرانیان
امیر هوشنگ آریان پور
آبان ماه 1386






بخش چهارم ارتش شاهنشاهی ایران

وقایع نیمه شب یوم شهریور 1320 در خرمشهر
این بخش از کتاب " تاریخ دریانوردی ایرانیان و نیروی دریاییشاهنشاهی ایران" به نوشته دریابد فرج الله رسائی ، اقتباس شده و مطالبی که ذکر می شود عیناً به همان گونه ای است که در کتاب فوق نوشته شده است.
در صفحه454 تحت عنوان ـ "یورش ناجوانمردانه" چنین آمده است:
" . . . آنشب قریب صد نفر از افسران و ملوانان و دیگر کارکنان ناو پلنگ بی خبر از همه جا به خواب رفتند. سحرگاه شوم و خونین سوم شهریور، در ساعت چهار صبح که کشتیهای تحت فرماندهی ناخدا آدامس به کشتی های آلمانی و ایتالیایی و ایرانی در بندر شاهپور حمله کردند، در همان موقع فرمانده ناو انگلیسی نیز با ناجوانمردی آتش توپ هایش را بروی ناو شاهنشاهی پلنگ که سرنشینان آن بخواب فرو رفته بودند گشود و آنرا با هم سرنشینانش در زیر آب مدفون ساخت.
البته در آن میان ناخدا میلانیانزخمی شده بود نجات یافت و او را در بیمارستانی که زیر نظر انگلیسیها اداره می شد بستری کردند، ولی این افسر شجاع و وطن دوست که از ناجوانمردی انگلیسی ها بشدت به خشم آمده بود مصراً خواست که او را به بیمارستان دیگری منتقل کنند، ولی برای انتقالش بمرکز وسیله ای موجود نبود.
چهل و هشت ساعت طول کشید تا بالاخره او را با قطار باری به تهران آوردند. اما وقتی به بیمارستان رسید بعلت چرکین شدن جراحاتش از پای در آمد..
دریادار بایندر فرمانده نیروی دریایی در منزلش بود که از شلیک گلوله های ناوهای انگلیسی به ناو شاهنشاهی ببر که منجر به غرق شدن آن شد با خبر گردید. بلافاصله به اتفاق سروان توپخانه مکری نژاد عازم مرز شد تا سربازان ایران مستقر در آنجا را برای دفاع آماده کند. ولی در مقابل بی سیم خرمشهر اتومبیلش مورد حمله تانکها و ارابه های جنگی انگلیسی قرار گرفت و او افسر فداکار شربت شهادت نوشیدند.
دریادار بایندر چگونه شهید شد؟
[ متن گفته های راننده دریادار بایندر در بازداشتگاه " زبیر" در بصره که در تاریخ 6 شهریور ماه 1320 توسط ناوبان یکم غلامحسین وهابی یادداشت شده و در صفحه 456 کتاب دریانوردی ایرانیان برشته تحریر در آمده است."
" . . . ساعت 3 صبح روز سوم شهریور اتومبیل رل به آنطرف رودخانه بردم [ در آن زمان جزیره آبادان راه اتصالی به خرمشهر نداشت و برای انتقال اتومبیلها به آنطرف رودخانه کارون اجباراً از بارجهای مخصوصی استفاده می شد. ضمناً افراد با استفاده از بلم به خرمشهر می رفتند.] تیمسار بایندر روز قبل بمن دستور داده بود که برای سرکشی به پاسگاه های پل نو و حفار اتومبیل را به خرمشهر منتقل کنم. ولی هنوز ماشین از محیله ( بارج) پیاده نشده بود که به ناو ببر تیراندازی کردند. اتومبیل را فوراً به منزل تیمسار بردم. مهناوی یکم جمال زاده گفت تیمسار در منزل نیست. آشپز تیمسار گفت با کرجی فرماندهی به ستاد نیروی دریایی رفته است. پس از یکربع ساعت تیمسار مراجعت کرد. فوری سوار اتومبیل شده و مستقیماً به پل نو آمد و پس از دادن دستورات لازم به سروان عبدی فرمانده گردان پل نو با سروان مکری نژاد فرمانده آتش بار به اتومبیل بازگشتو گفت به حفار برویم. در حدود ساعت 6 صبح در شش کیلومتری حفار به چهار زره پوش و تعداد زیادی اتومبیل حامل نیروهای انگلیسی برخوردیم. آنها بلافاصله شروع به تیراندازی کردند . تیمسار بایندر گفت به خرمشهر برگریدیم. نزدیک میدان بیسیم باز هم تعداد زیادی زره پوش انگلیسی و عده ای سرباز خارجی که موضع گرفته بودند مشاهده شد. اتومبیل را نگاهداشتم، تیمسار بایندر و سروان مکری نژاد پیاده شدند، تیمسار بایندر یک تفنگ برنو و سروان مکری نژاد یک هفت تیر با خود داشتند. تیمسار به من دستور داد همانجا بایستم و اگر کسی توضیح داد بگویم نمی دانم. بعداً تیمسار بایندر با سروان مکری نژاد در نهر چاسبی سنگر گرفته و بطرف خرمشهر روان شدند. سبازان انگلیسی آنها را تعقیب کرده و بطرف آنها تیراندازی می نمودند. تیمسار دو تیر بطرف سربازان شلیک کرد و سروان مکری نژاد هم با هفت تیر خود تیراندازی می نمود. هنوز صد متر از محلی که اتومبیل متوقف شده بود دور نشده بودند که گلوله ای بپای تیمسار بایندر خورد و افتاد، ولی فوراً برخاست و با کمک سروان مکری نژاد مجددا براه خود ادامه داد. در این موقع در زیر رگبار مسلسل سربازان انگلیسی که همچنان آنها را تعقیب می کردند قرار گرفتند و بلافاصله هردوبزمین افتادند . سربازان انگلیسی دست از تیراندازی برداشته و بسمت اجساد تیمسار بایندر و سروان مکری نژاد رفتند. نعش بایندر و مکری نژاد را بیکی از اطاقهای بی سیم برده و در اطراف آن محل چهار نگهبان گذاشتند. بعد یک سرهن داخل اطاق شده و از من پرسید : آیا این ارباب تو بوده؟ اول اظهار بی اطلاعی کردم[!] و بعد گفتم او یک افسر نیروی دریایی بود. آن سرهنگ داخل ماسین را بازرسی کرد و پرچم کوچک فرماندهی تیمسار را دید. مجددا! به اطاق داخل شد ، درجه های تیمسار بایندر را نگاهی کرده و پس از خارج شدن به افسری که بالاتر از او بود جریان را گزارش داد. او گفت این تیمسار دریادار بایندر بود که کشته شده است. ( وقتی که من داخل اطاق بی سیم شدم تیمسار بایندر هنوز زنده بود و آخرین کلمه اش آب بود) آنوقت یک نگهبان بالای سر جسد تیمسار گذاشتند ومحل بی سیم را ترک کرده و مرا با خود به پل نو بردند.
در پل نو تمام افراد تفنگ های خود را زمین گذاشته و پرچم سفیدی در دست یکی از آنها بود. سروان عبدی هم در کنار افرادی که بوسیله سربازان هندی محاصره شده بودند ایستاده بود. تمام افراد را سوار کامیون کرده و بسمت بصره روان شدند.
( آنچه در بالا نوشته شد عین تقریرات راننده شادروان دریادار بایندر بود که در بعد از ظهر روز 6 شهریور 20 با حضور ناوسروان فرج الله رسائس فرمانده ناو شهباز پس از ادای سوگند و باستناد مشهودات خود بیان کرد و من " ناوبان یکم عبد الحسین وهابی" یادداشت نمودم.)
وقایع نیمه شب سوم شهریور 1320 در خرمشهر
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما