سخنگوی پیشینه دانای طوس که آراست روی سخن چون عروس
شاهنامه رزمنامه ي جاویدان تاریخ ایران و حماسه ابدی زبان پارسی است که فردوسی بزرگ جهانسالار بی همتای عرصه ادب یکهزار سال پیش آن را سراییده است. شاهنامه پي کاخ رفیع زبان پارسی و بِِِّن شکوهمند وحماسی نژاد آریایی است. شاهنامه فروغ غیرت و حمیت ملی را در تابنده ترین جلوه ها بازتاب می دهد و به سان دژی مستحکم و تسخیر ناپذیر پاسدارغرور افتخار و شرافت ملت بزرگ ایران در پهنه فرهنگ و تمدن گیتی است.
آفرین بر روان فردوسی آن همایون نژاد فرخنده
او نه استاد بود ما شاگرد او خداوند بود ما بنده
نگارش پیرامون شاهنامه این اثر فنا ناپذیر کاری است بس شیرین، لذت بخش و در عین حال سخت و دشوار. باز شناساندن تفکرات این نابغه کلام و ادب و این استاد مسلم فنون رزم و نظام و حکیم گرانمایه طب و بالاتر از هر چیز و همه چیز این میهن پرست راستین ، وظیفه هر ناسیونالیست ایران پرست است.
تا طبع ترا نماند پروای سخن نام گهری برون ز دریای سخن
فردوس مقام بادت ای فردوسی انصاف که نیک داده ای جای سخن
شاهنامه یکی از افتخارات مسلم ملت ایران است اندیشمندان بسیاری از کشورهای جهان کوشیده اند از اینگونه رزمنامه هایی که نمودار شجاعت و توانایی و سروری و گویای گوهرها ي عالي انسانی است به رشته قلم درآورند و به هنگام صلح و جنگ بر بالا بردن سطح مکارم اخلاقی مردم و نوازش غرور ملی بازگو کنند. اما اگر نگوییم نتوانستند، کمتر همانند حماسه سرای توس توفیق یافته اند.
اصالت انگیزه ها در روایت افتخار و شرافت در ید صحت عملِ عامل آریایی در شاهنامه است پهلوانان و قهرمانان با اتكا به همان اصالت انگیزه ها کششی عقلانی معطوف به هدفي ملی را دنبال می کنند تا دستاوردي تاریخی داشته باشد. در این بیان حد و حدود اراده شخص در پیشبرد امور جمع نمایان کننده حل مسأله فردیت است.
دشمن شناسی در شاهنامه معطوف به دشمنان خونی- نژادی است و در رأس آنها عربهای تازی . تازیان که به ذات خود واجد مفاسد بی شمارند.به اقرار تازی نامه ها و شهادت شاهنامه از دشمنان يقيني و دیرینه ملت ایران هستند. فردوسی درمطرح نمودن سبعیت دشمن از بیان انگاره های ملی غفلت نورزیده و با معیار میهن پرستانه شرح درد پادشاه ایران رابيان می کند آنجا که در پی تازش تازیان و از هم گسیختگی سپاه و لشکر یزدگرد سوم ناچار از مهاجرت به خاور ایران به قصد متحد کردن مردم وتشکیل سپاه و لشکری جدید با موردخیانت واقع گشته و فرمان قتل او توسط ماهوی سوری داده می شود و سرانجام آن دستور ناروا انجام می پذیرد تا دودمان ایرانی بر دود سیه فام تازیان برای صدها سال برباد رود. شاهنامه در شرحی بسيط و يكپارچه به داغ غمی تاریخی را روایت می کند، اوج این تراژدی نابودی مردم پس از قتل رهبرشان و به خاک افتادن پادشاه ایران زمین است:
فتاده بر خاک تن شاه ایران زمین پر از خون و پهلو به شمشیر پاک
قدرت کلام در مصرع نخست آتش به جان مخاطب از پس قرنها زنگار و بی تفاوتی می زند بيانی مستحکم وجانگداز حاوي قویترین احساس انسانی نسبت به جان باختگان راه سرافرازی ایران وتقويت حس انتقام از دشمنان این آب و خاک.
در تاریکترین گاه تاریخ که تازیان برای نابودی ایران تمام عیار حمله کرده بودند و هر آنچه از پلیدی در انبان هیکلشان انباشته شده بود یکسره بیرون ریخته بودند تا کار ناتمام گذشتگان خود را در محو گذشته و تاریخ و افتخارات ایران کامل کنند ، فردوسی با شاهنامه خود از قهرمان ایرانی و از مرگ پر افتخارش می سراید ، رستم فرخزاد سپه سالار ایران که یک تنه در برابر فوج سپاه تازیان مقاومت کرد و دلاورانه جان باخت.
لب رستم از تشنگی شد چو خاک دهن خشک وگویا زبان چاک چاک
یکی تیغ زد بر سر ترگ اوی که خون اندر آمد زتارک بر روی
چو دیدار رستم زخون تیر شد جهانجوی تازی برو چیره شد
دگر تیغ زد بر برو گردنش به خاک اندر افکند جنگی تنش
به یقین پیش بینی سردار سخن درست بود که گفت:
کزین پس شکست آید از تازیان ستاره نگردد مگر بر زیان ...
تبه گردد این رنج های دراز نشیبی دراز است پیش فراز
تراژدی تاریخ ایران، تراژدی پایان ناخوشایند و غم انگیز و عبرت آموز شاهنامه است. آنجا که با همه فداکاری های شجاعان ایرانی در برابر دشمن نژاد ايراني و موجودیت ملت ایران ما کامیاب نبوده ايم ،این عدم موفقیت به دليل پذيرش شعار میان تهی نوع دوستی و بشر دوستی و یکسان انگاری میان ما و تازیان است.
روز جهانی فردوسی؛ زادگاه فردوسی غرق در محرومیت
خبرگزاری مهر: 25 اردیبهشت مصادف با روز جهانی فردوسی است و هر سال در بزرگداشت این شاعر حماسه سرا دنیای ادبیات به احترام وی قیام می کنند اما روستای محروم پاژ، زادگاه فردوسی همچنان در انتظار توجه مسئولان فرهنگی به سر می برد.
به گزارش خبرنگار مهر در مشهد، با این وجود بازدید سالانه میلیون ها نفر از علاقمندان به ادبیات فارسی و ارادتمندان خالق شاهنامه از شهر تاریخی توس، ظرفیت ها و امکانات این منطقه تاریخی بسیار ناچیز است.
طی ایام نوروز 90 افزون بر یک میلیون نفر ازمسافران و شهروندان مشهدی با مراجعه به منطقه کهن و دیر پای توس، از این مجموعه فرهنگی دیدن و با هویت ایرانی نهفته دراین دیار پر قدمت آشنا شدند.
حقیقت آن است که مشتاقان شعر و شاهنامه و قطعا حکیم ابوالقاسم فردوسی که جاذبه اصلی مسافران توس است، از آنچه به عنوان امکانات رفاهی و خدماتی در این نقطه محدوده مشهد وجود دارد، راضی نیستند.
علیرضا وقاری، کارشناس ارشد ادبیات فارسی و از هموطنان تبریزی که به توس آمده بود، اظهار داشت: وجود شاعر پرآوازه و جهانی ایران، فردوسی فرصت مغتنمی است تا مشهد از ظرفیت های فرهنگی، اقتصادی و حتی گردشگری آن نهایت بهره را ببرد.
وی با اشاره به سفرهای متعددی که از روی علاقه به این منطقه داشته است، می گوید: چند سال پیش قرار بود بصورت ضربتی به مشکلات "توس" رسیدگی شود و به وضعیت آن سر و سامان داده شود، ولی شواهد این را تأیید نمی کند، درطی دهه اخیر اگرکاری هم شده، آنقدر محسوس نیست که بتوان با انگشت به آن اشاره کرد.
سیما دلیری دانشجوی رشته تاریخ و ساکن اصفهان نیزبا اشاره به تکریم و بهره وری ترکیه از شهر قونیه و مولانا می گوید: در مشهد می توان برای فردوسی حریم تعریف کرد و بر خدماتش در ایجاد روحیه سلحشوری و خودباوری مردم ایران ارج نهاد.
وی یادآورمی شود: حداقل انتظار این است که این شاعر پرآوازه از حیث دسترسی علاقمندان، در حد سعدی و حافظ و دیگرانی که در شهرهای مختلف ایران آرامیده اند، مورد توجه باشد.
هویت توس
منطقه توس، که مشهد کنونی نیز در آن واقع است، تاریخی دیرینه دارد، این سرزمین را از آن رو توس خوانده اند که بنیان گذار و نخستین حکمران آن توس بن نوذر، فرمانده نام آور کیخسرو بوده است.
از تاریخ این شهر درقبل از اسلام، اطلاعات درستی در اختیار نیست، اما شواهد تایید می کند که این شهر دراواخر حکومت ساسانیان، یکی از توقف گاههای آباد بر سر گرگان، نیشابور، سرو و بلخ و از ولایت اسم و رسم خراسان بزرگ بوده است.
آنچه درمتن تاریخ نهفته است می گوید: توس در دل خود شهرهایی داشته که نوغان و تا بران از آبادترین و پررونق ترین آنها بوده است، تعداد قریه ها و آبادی های خوش آب و هوا و پرجمعیت این منطقه را هزار پارچه نوشته اند.
فرصتی که استفاده نمی شود
مجموعه ای که امروز به عنوان "توس" در اختیار مدیران فرهنگی مشهد قرار دارد، فرصتی است که در صورت استفاده از آن، می تواند گردشگری فرهنگی را تقویت و با اشتغال آفرینی، به اقتصاد هم محله ای های فردوسی که بیشتر آنها در محرومیت به سر می برند نیز کمک کرد.
رضا دلاوری کارشناس تاریخ در این خصوص می گوید: دیار توس گنجینه و ذخیره فرهنگی ایران زمین است.
تابران توس
به گفته وی، ولایت توس در سده های گذشته به منطقه ای در میان دو رشته کوه بینالود در جنوب و هزار مسجد در شمال اطلاق می شده است، این سرزمین بزرگ شامل چهار آبادی تابران، رادکان، نوغان و تروغبذ بوده است.
دلاوری عنوان می کند: درگذر زمان و پس از درگذشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، محدوده تابران به همه توس شهرت یافت که امروز در واقع بازدید کنندگان مسافران تابران چند هزار ساله هستند که در نزدیکی مشهد قرار گرفته است. از آن روزگاران باروی شهر، ارگ توس، گنبد هارونیه، بقایای مسجد جامع تابران و باغ وبنای آرامگاه فردوسی همچنان از گزند برف و باران و حوادث طبیعی جان بدر برده اند.
ثروت ملی
وجود مغتنم حماسه سرای پارسی و آثار تاریخی اطراف آن ثروتی ملی است که بی توجهی به شأن فرهنگی و ارزش اقتصادی گردشگری آن بی سلیقگی است.
حصار توس که با خشت و گل حدود شش کیلومتر در گرداگرد تابران امتداد می یابد، درزمان رونق خود 9 دروازه و 106 برج و بارو را پوشش می داده است، الان فقط چهار دروازه ورودی آن مشخص است.
بنای هارونیه نیز که در حوالی آرامگاه فردوسی قرار دارد خانقاهی است که در سده هشتم هجری بر روی بناهای کهن تابران ساخته شده است. در کنار این بنا یادبودی از امام محمد غزالی ازعرفای سده پنجم و ششم هجری دیده می شود.
مسجد جامع تابران نیز که در جریان کاوش های باستان شناسی در مجاورت هارونیه، کشف شد، قدیمی ترین مسجد موجود در خراسان بزرگ و یکی از منحصر به فرد ترین مساجد اولیه ایران محسوب می شود.
در کنار این آثار، پاژ یا همان زادگاه حکیم توس دیده می شود. پاژ و تپه های باستانی و بقایای تاریخی آن چشم نواز علاقمندان است.
نقطه اوج
در منطقه کهن توس، نقطه اوج، محدوده مرکزی تابران است که شاعر نابغه ایرانی و حماسه سرای نامدار، فردوسی را مثل گوهری پربهاء امانتدار می کند.
منصور بن حسن ملقب به ابوالقاسم فردوسی در سال 329 هجری، قمری در پاژ به دنیا آمد، او از طبقه دهقانان توس بود. فردوسی در چهل سالگی کارهزار بیت سروده دقیقی توسی را دنبال کرد.
وی نظم داستان های حماسی را آغاز و آن را با شصت هزار بیت به پایان برد.
فردوسی سال های پایانی عمرخود را در تنگدستی بسر برد تا اینکه به سال 411 و یا به روایت دیگر ردر سال 416 قمری در توس درگذشت.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
فريدون جنيدي در بزرگداشت فردوسي: براي ايراني هيچ چيزي گراميتر از شاهنامه نيست
26 اردیبهشت 1390
فريدون جنيدي گفت: براي ايراني هيچ چيزي گراميتر از شاهنامه نبايد وجود داشته باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خراسان رضوي، عضو هيأت مديره بنياد فردوسي در مراسم بزرگداشت فردوسي كه از سوي بنياد فردوسي در تالار فردوسي مجتمع دكتر علي شريعتي جهاددانشگاهي مشهد برگزار شد، اظهار كرد: بزرگمهر از خورشيدهاي تابان فرهنگ ايرانزمين در همه زمانهاست و وي در كتابي به نام يادگار بزرگمهر، روزگار زندگي خود را نوشته است و سخنان ارزشمندي را در اين كتاب به يادگار گذاشته، مانند اين سخن كه ميفرمايد، گوهر بدون هنر خوار و زار است و روان به فرهنگ تندرست است.
او افزود: زماني كه شاهنامه از پهلوي به پارسي ترجمه شد، چندان اين سخنان در اوج بود كه گردآورندگان شاهنامه آن را جزو شاهنامه آوردند و بعد از آن فردوسي اين سخنان را در شاهنامه سرود:
گوهر بيهنر خوار و زار است و سست / به فرهنگ باشد روان تندرست
جنيدي عنوان كرد: دو داستان در شاهنامه بسيار حائز اهميت است؛ نخست داستان ضحاك ستمگر است كه به ايرانيان ستم روا ميداشت و تمام كشتزارها و گلهها را نابود ميكرد و دستور ميداد كه جوانها را براي اژدها قرباني كنند.
هنر خوار شد جادويي ارجمند / نهان راستي آشكارا گزند
شده بر بدي دست ديوان دراز / به نيكي نبودي سخن جز دراز
او به نقش مهم مادران ايراني در شاهنامه تأكيد كرد و افزود: فرانك فرزند خود را به كوهستان ميبرد و اين پسران تحت نظر كساني كه به يك شاخه از انديشه ديني ايراني به نام "كيش مهر" گرايش پيدا كرده بودند ،در دو زمينه پرورش مييابند؛ يكي در زمينه تن براي پهلواني و نيرومندي و ديگري در زمينه روان براي پايندگي تا براي مبارزه و ايستادگي با دشمنان ايرانزمين آماده شوند:
"يكي مرد ديني بر آن كوه بود / كه از كار گيتي بي اندوه بود"
او با بيان اينكه اين پسران بسيار بر نياكان خود ميباليدند، اظهار كرد: آنان نزد مادر ميآيند و از او درباره پدران خود ميپرسند و از او مي خواهند كه از راه دانش با آنان سخن بگويد و فريدون ميپرسد كه من كي هستم، پدرم چه كسي است و فرانك به او پشتگرمي ميدهد كه پدر تو مرد بسيار نيكي بود، او آبتين بود، تاريخ ميدانست و از ستم ضحاكيان گريزان شد. او را گرفتند و چو يوز بستند، در اينجا فردوسي يوز را مثال ميآورد؛ چون كسي كه بسيار نيرومند و پرشتاب باشد و اسير كردنش دشوار باشد، او را به يوز مانند ميكنند.
عضو هيأت مديره بنياد فردوسي در ادامه افزود: فريدون به عنوان جوان ايراني ميخواهد كه داد ايرانيان را از ضحاك بگيرد و به جنگ او برود؛ اما مادر خردمندش، فرانك به او هشدار ميدهد كه هفت اقليم در اختيار ضحاك است و وقت آن نيست كه انتقام بگيري، بايد درنگ كني تا همه آن چيزي را كه براي پيروزي بر دشمن لازم است، فراگيري و در نهايت ميدانيد كه فريدون بر ضحاك پيروز ميشود.
او به داستان دوم يعني سرگذشت سهراب پرداخت و گفت: رستم بعد از ازدواج با تهمينه به ايران برگشت و سهراب به دنيا آمد و زماني كه نيرومند و بزرگ شد، به نزد مادرش ميرود و از او نشان پدر را ميجويد و تهمينه مادر سهراب به او پاسخ ميدهد كه تو فرزند رستم و از دودمان زال و سام نريمان هستي:
"جهان آفرين تا جهان آفريد / سواري چو رستم نديد"
و يا
"نبرده نژادي كه چنين بود/ نهان كردن از من چه آيين بود"
جنيدي افزود: مادر پاسخ ميدهد به دو دليل نشان او را نگفتم، دليل اول اين كه اگر پدرت ميفهميد كه تو چنين فرزند پهلوان و نيرومندي شدي، تو را با خودش ميبرد و من اينجا دلتنگ ميشدم و دليل دوم آن اين بود كه اگر افراسياب ميفهميد كه تو فرزند رستم هستي، تو را ميكشت و من اينجا جگرسوخته ميشدم.
او گفت: سهراب که آوازه پدر خود را شنيد، تصميم ميگيرد که ابتدا به ايران حمله کند و پدرش را به جاي کاووسشاه برتخت بنشاند و پس از آن به توران برود و افراسياب را سرنگون سازد. اينجا تهمينه خرد فرانك را به کار نميگيرد و سرانجام جرياني رخ داد که همواره اين داستان پرآب چشم را ميخوانيم و همه اندوهگين ميشوند كه چرا سهراب به دست پدر كشته شد.
اين پژوهشگر اظهار کرد: بيچارگي روان ايرانيان را آزار ميدهد، وقتي كه بدبختي ايرانيان را فراميگيرد، از سرگذشت تاريخي و فرهنگي خود به دور ميافتند.
او ادامه داد: بعد از شكست از اعراب، گروهي از ايرانيان اسلام را پذيرفتند؛ اما پس از رفتار زشت بنياميه و بنيعباس دريافتند که آنان آنگونه که شايسته است، با ايراني برخورد نکردند. ايرانيان كم كم با خود انديشيدند كه ما چه بوديم و چه شديم و اين يک پژوهش تاريخي است، وقتي كه تمامي اين پرسشها براي ايراني بزرگوار محمد بن عبدالرزاق طوسي کنارنك خراسان بود پيش ميآيد و او دلش ميسوزد و ميگويد ما چه بوديم و چه شديم.
جنيدي گفت: فردوسي در آغاز شاهنامه اين داستان را روشن بيان ميكند و محمد بن عبدالرزاق طوسي را به دانش و هنر و خردمندي ميسرايد و تحسين ميكند و كساني كه به فرمان محمد بن عبدالرزاق طوسي شاهنامه را ترجمه كردند، نامشان خوشبختانه در پيشگفتار شاهنامه ابومنصوري باقي مانده. اين چهار نفر موبد بودند با نامهاي "شادان برزين از طوس"،" موبد ماهور خورشيد نيشابور"، "موبد يزدان داد از سيستان" و يک پهلوان بزرگ خراساني به نام "ماخ" که مرزبان هرات بود که اين کار عظيم را انجام دادند.
او در ادامه خاطرنشان کرد: محمد بن عبدالرزاق طوسي وزير خردمندي به نام "ابومنصور معمري" داشت. او دريافته بود که ايران يک نياز فرهنگي بزرگي دارد و آن نياز شناخت خود است و اينکه ما کي هستيم و نياکانمان چه کساني بودند.
وي به صحنه جنگ ميان رستم فرخزاد و سعد بن ابي وقاص اشاره کرد و گفت: اين صحنه جنگ بسيار شگفتانگيز است، داستان از اين قرار است که رستم يک شمشير به گردن اسب سعد ميزند و وي را به زمين مي اندازد و پس از آن رستم نيز از اسب خود پياده ميشود و ميگويد اين آيين جوانمردي و مردانگي نيست که همرزم من پياده باشد و من سواره؛ اما همان همرزم خاک در چشم رستم ميپاشد و رفتاري ناجوانمردانه را انجام ميدهد.
جنيدي تأکيد کرد: من طلوع يک سپيده زيبا در آسمان فرهنگ ايران و در جان و روان ايراني ميبينم که يک گرايش عميق با فرهنگ خودش دارد و شاهنامه فردوسي نماد و آيينه بزرگ فرهنگ نياکان ماست.
در اين مراسم، عليرضا سليماني، بازمانده موسيقي بخشي خراسان، به اجراي برنامه پرداخت و در ادامه گروه موسيقي اميدوار موسيقي "اي وطن" را اجرا كردند. همچنين عبدالكريم تمنا از افغانستان، شعري درباره فردوسي خواند.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~`
جمهوری اسلامی 21 در طلایی برای حرمهای کربلا و نجف مي سازد
خبرگزاري فارس: معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات از ساخت 13 "در طلا " براي حرم امام حسين در كربلاي معلي و ساخت 8 درب طلا براي حرم حضرت اميرالمؤمنين در نجف اشرف توسط ستاد بازسازي عتبات عاليات خبر داد.
عليرضا فداكار در گفتوگو با خبرنگار جامعه فارس با اشاره به برخي پروژههاي در دست اجرا توسط ستاد بازسازي عتبات عاليات در كربلاي معلي اظهار داشت: ساخت ضريح حبيب بنمظاهر و ابراهيم مجاب در كربلاي معلي توسط ستاد بازسازي در دست اجراست؛ اين 2 ضريح در ايران در حال ساخت است.
معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات خاطرنشان كرد: قصد ستاد بر اين است كه تمام درهاي چوبي حرم امام حسين تعويض و درهاي طلا جايگزين آن شود كه تاكنون 10 در طلا براي حرم امام حسين ساخته شده و 13 در طلا نيز در حال ساخت است همچنين درهاي كوچك داخل رواقها به حرم نيز با نقره در حال ساخت است.
فداكار با اشاره به پروژههاي به اتمام رسيده در كاظمين گفت: گنبد طلاي امام جواد و موسي بن جعفر با 3 گلدسته به اتمام رسيده، سنگكاري صحن حرم كاظمين نيز تمام شده و كاشي معرق و رواقهاي حرم در حال انجام است همچنين سنگكاري داخل حرم امامين كاظمين تاكنون 20 درصد پيشرفت داشته و مسجد صفوي در قسمت بالاي سر حرم نيز 30 درصد از عمليات بازسازي و توسعه آن انجام شده است.
peke iran
[تاريخ مطلب: سوم دی ۱۳۸۹ برابر با بيست و چهارم دسامبر ۲۰۱۰]
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
http://islamwn.findhere.org/fa/display-news.php?nid=2765
جمهوری اسلامی 21 در طلایی برای حرمهای کربلا و نجف مي سازد
معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات از ساخت 13 "در طلا " براي حرم امام حسين در كربلاي معلي و ساخت 8 درب طلا براي حرم حضرت علی ابن ابی طالب در نجف اشرف توسط ستاد بازسازي عتبات عاليات خبر داد.
عليرضا فداكار در گفتوگو با خبرنگار جامعه فارس با اشاره به برخي پروژههاي در دست اجرا توسط ستاد بازسازي عتبات عاليات در كربلاي معلي اظهار داشت: ساخت ضريح حبيب بنمظاهر و ابراهيم مجاب در كربلاي معلي توسط ستاد بازسازي در دست اجراست؛ اين 2 ضريح در ايران در حال ساخت است.
معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات خاطرنشان كرد: قصد ستاد بر اين است كه تمام درهاي چوبي حرم امام حسين تعويض و درهاي طلا جايگزين آن شود كه تاكنون 10 در طلا براي حرم امام حسين ساخته شده و 13 در طلا نيز در حال ساخت است همچنين درهاي كوچك داخل رواقها به حرم نيز با نقره در حال ساخت است.
فداكار با اشاره به پروژههاي به اتمام رسيده در كاظمين گفت: گنبد طلاي امام جواد و موسي بن جعفر با 3 گلدسته به اتمام رسيده، سنگكاري صحن حرم كاظمين نيز تمام شده و كاشي معرق و رواقهاي حرم در حال انجام است همچنين سنگكاري داخل حرم امامين كاظمين تاكنون 20 درصد پيشرفت داشته و مسجد صفوي در قسمت بالاي سر حرم نيز 30 درصد از عمليات بازسازي و توسعه آن انجام شده است