چه می توانم بگویم؛ از محبت و لطف نوازشگر شما بزرگواران، که اقیانوسی از لطف
و محبت جریان دادید.
انتشار این نامه قدردانی و سپاسگزاری از شما عزیزان؛ که طی این مدت در داخل و
خارج کشور با ارسال پیام های صمیمی و زندگی بخش خود؛ جویای احوال همسرم (مهندس
امیرانتظام) بودید و ما را مدیون لطف و محبت خویش نمودید.
هموطنان عزیز،
در پی سوالات شما عزیزان پیرامون وضعیت جسمانی و سلامت همسرم، به اطلاع
میرسانم:
یکی از دلایل عمده ،که این انسان رنج کشیده، اما بزرگوار را زمین گیر کرده
است، سالها درد، رنج ، شکنجه های فیزیکی، روحی و دردها ناشی از انباشته شدن
فشارهای عصبی است.ایشان را تقریبا به حالت فلج به بیمارستان بردم، و در حال
حاضر پس از یک هفته بستری شدن، حال عمومی اش کمی بهتر است و می تواند به کمک
واکر راه برود. دکترها مشغول یافتن علت این درد جانکاه که از کمر تا انگشتان
پای راست را در بر گرفته می باشند، از طرفی ممکن است درگیری یک عصب خاص، آنقدر
ظریف و پنهان که در ام.آر.آی مشهود نباشد، باعث این درد باشد، لذا پزشکان
بایستی از طرق دیگر به ردیابی منشأ این مشکل ادامه دهند، حتی اگر مجبور به باز
کردن ناحیه ستون فقرات گردند. البته انتخاب این گزینه به عنوان آخرین راه حل
است، که پزشکان به علت بیماری قند، پایین بودن پلاکت خون و... حتی المقدور
راضی به انجام آن نمی باشند.
هموطنان؛
اگر ایشان، تاکنون؛ تمامی رنجها، مصیبتها و دردهای طاقت فرسای را تحمل کرده
است؛ فقط به خاطر، عشق به وطن و هموطنانش است.
همسرم، امروز بر تخت بیمارستان، بیش از همه ی عمرش، خاک وطن دردمندش را عاشق،
و خواهان آزادی و رفاه برای هموطنانش است.
عشق، احترام و همدردی شما حیات را چنان پرطراوت و شاداب برای ایشان کرده است
،که روحش را بسوی اوج احساس شما به پرواز در آورده، تا همدردی را از بلندای
احساس شما نظاره کند.