”بردن پرونده به شورای امنیت و ایجاد فضای بشدت محدودکننده برای ایران می تواند از نظر آنها (غرب) یک اقدام کارساز باشد“
موضع دولت ايران در قبال پيشنهاد روسيه مبنى بر غنىسازى اورانيوم ايران در خاك آن كشور، هنوز چندان روشن نيست. گفتههاى دبير شوراى عالى امنيت ملى ايران در اين خصوص كه با لحن تهديدآميزى نسبت به اروپا همراه است، بيشتر نشانگر عدم پذيرش پيشنهاد روسيه توسط جمهورى اسلامىست. اما در واقعيت امر كسى از تصميماتى كه در پشت درهاى بسته گرفته مىشود آگاه نيست. دكتر پرويز ورجاوند صاحبنظر مسايل سياسى و از اعضاى شوراى مركزى جبهه ملى، در پاسخ به پرسشهاى صداى آلمان، به جوانب گوناگون موقعيت كنونى برنامه اتمى ايران مىپردازد.
مصاحبهگر: بهنام باوندپور
دویچه وله: دکتر ورجاوند، وزارت امور خارجه روسیه اعلام کرده است که طرح این کشور برای غنی سازی مشترک اورانیوم در خاک روسیه به قوت خودش باقی ست، اما آقای لاریجانی، دبیر شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی در اظهارات اخیرشان عملا این پیشنهاد را رد کردند و گفتند که ایران از غنی سازی در خاک خودش چشم پوشی نخواهد کرد. به نظر شما واکنش اروپا نسبت به این گفتهها یا این مواضع چه خواهد بود؟
پرویز ورجاوند: مسئلهای که الان بوجود آمده یکنوع تلاشی ست که جمهوری اسلامی، بويژه کادر جدیدی که مسئولیت مذاکره را برعهده گرفته است، دارد دنبال میکند، با این ذهنیت که بتواند یکمقدار زمان را بخرد. دلیل مسئله ی نظارت هم اینست که ساختار دولت جدید تا بحال درباره ی هیچیک از مسایل درونی که هیچ، و هیچیک از مسایل بیرونی هیچ برنامهای که بتوان روی آن بعنوان یک برنامه ی حساب شده ی مبتنی بر یک تصمیم گیری و یک استراتژی آگاهانه برای برونشد از بحران در ابعاد مختلف تاکید کرد و آن را مورد تایید قرار داد، توفیقی پیدا نکرده است. بنابراین، مهمترین برنامهای را که میخواهد مطرح نگه دارد، برای اینکه شاید بتواند بگونهای فرصتهای لازم را، حتا، برای برخی از ابتدایی ترین مسایل درونی پیدا بکند، اینست که ماجرای غنی سازی و این اختلاف نظری را که با دنیای غرب و بويژه با آمریکا دارد بعنوان محور مسایل حفظ بکند و در نتیجه ذهن را از پرداختن به دیگر مصایب و مسایل دور نگهدارد. بنابراین، جز این چیزی در وضع موجود این موضعگیریهای متضاد به نظر نمیرسد، به دلیل اینکه پیش از این قبول کرده بودند که اگر روسیه پیشنهاد خودش را بصورت کتبی در اختیار آقایان بگذارد، روی این پیشنهاد مطالعه خواهند کرد و به مذاکره خواهند پرداخت و از این هم بود که در واقع پیشنهاد روسیه در چه چارچوبی ست. اما این واکنشهای شفاهی چهرههای مختلف همه حکایت از این دارد که همچنان این ساختار جدید میکوشد که مسئله را بعنوان یک پدیده ی عمده و محوری در سطح درون و بیرون حفظ بکند، بدون اینکه راه حل قابل قبولی را برای دنیای غرب بتواند در اینجا به آن دسترسی پیدا کند.
دویچه وله: دکتر ورجاوند، شما بالاخره فکر میکنید آیا جمهوری اسلامی ایران در صورت فشارهای جهانی مجبور به پذیرش پیشنهاد روسیه مبنی بر غنی سازی اورانیوم در خاک آن کشور نخواهد شد؟
پرویز ورجاوند: اینجا دو مطلب وجود دارد. یک مطلب عبارت از اینست که پیشنهاد روسیه را میپذیرند دائر بر اینکه گام چنددرصدی غنی سازی اورانیوم را تا ایجاد گاز اکسفلوراید را در ایران انجام بدهند که این پدیدهای ست که مورد پذیرش دنیای غرب و حتا آمریکا واقع شده است، و مرحله ی بعدی قضیه که غنی سازی واقعی اروانیوم است که میتواند در مراحل فراترش احتمالا نکاتی که مورد استفاده در سلاح اتمی باشد برسد، آنها به روسیه منتقل بشود. اینهم مطلبی ست خیلی روشن که در واقع آمریکا از کیسه ی ملت ایران دارد یک باج قابل ملاحظهای را به اقتصاد ناتوان روسیه که نیاز دارد که یا با فروش اسلحه به ایران، یا با بستن قراردادهایی برای ایجاد نیروگاههایی نظیر نیروگاه بوشهر پولهایی به نسبت قابل ملاحظهای را از ایران بگیرد. خوب، حالا که روسیه دارد کار غنی سازی را انجام میدهد، پس بنابراین بخشی از این مسئله را هم انجام میدهد و دراختیار ایران میگذارد. اما مسئله روشن نیست که آیا این ماجرا واقعا بصورت یک کار مشارکت آمیز است! یعنی حتا اگر ایران بپذیرد که اینکار در روسیه انجام بگیرد، آیا در مسایل اجرای کار فنی و تکنیکی قضیه کارشناسان ایرانی در روسیه حضور پیدا خواهند کرد و در آنجا مشغول بکار خواهند بود، یا نه، این یک قراردادی ست که این گاز را به آنها تحویل میدهند، آنها ساخته و پرداخته میکنند و در حد مورد نیاز نیروگاهها آن را در اختیار ایران میگذارند. نوع این مشارکت مسئلهای نیست که هنوز در رسانهها روشن شده باشد، و از طرف دیگر بشدت بعید به نظر میرسد که ایران بتواند با رد این مسئله مشکلات خودش را با کل جهان غرب حل بکند. بنابراین، تصور من اینست که اگر آدمهای صاحب اندیشهای در میان مذاکره کنندگان باشند و کلیت حاکمیت ایران بخواهد خودش را در شرایط کنونی از این بحران نجات بدهد و قصدش این باشد که بتواند به مسایل اساسی مملکت برسد، این مشارکت را، دستکم، برای یک دوران موقت کوتاه مدت، مثلا سهسال تا پنجسال، پذیرا خواهد بود و یا در قبالاش همانطور که من قبلا پیشنهاد کردم، بطور کامل پیشنهاد خواهد کرد که برای مدت پنجسال به همان تعهد قبلیاش وفادار بماند و از دست زدن به غنی سازی اورانیوم خودداری کند و آنرا در حالت تعلیق نگهدارد تا فضا و شرایط خاصی بوجود بیاید از نظر روابط و تعاملهای بین المللی بین ایران و غرب و بويژه ایران و آمریکا، و آنگاه مرحله ی بعد را در سه یا پنج سال آینده شروع بکند.
دویچه وله: دکتر ورجاوند، سخنان آقای لاریجانی لحنی تهدیدآمیز دارد. مثلا، پیشنهاد به اروپاییها که «شرایط منطقه را طوری نکنند که دود آن به چشم خودشان برود». آیا به نظر شما چنین لحنی برای حل برنامه ی مناقشه برانگیز اتمی ایران کارساز خواهد بود؟
پرویز ورجاوند: من تصور میکنم که این اشتباه بزرگی را که حاکمیت موجود دارد انجام میدهد و آن عبارت از اینست که با توجه به اوضاع بحرانی خاورمیانه، اینکه مسئله ی افغانستان هنوز بصورت ظاهرا حل شده و هنوز به معنای واقعی کلمه سامان نیافته است. وضع عراق در شرایطی ست که احتمال این را دارد که اگر به تفاهمهایی گروههای مختلف، بويژه گروه سنی و بعثیهای قبلی، دست نیابند و همچنان ناگزیر ببینند خودشان را به رای اکثریت گردن بنهند، در نتیجه ایجاد یک فضای آشفته تری نسبت به گذشته میتواند در آنجا تداوم بیابد. درست است که در چنین فضایی غرب و بويژه آمریکا تمایلی ندارد به اینکه یک جبهه ی جدیدی را بگشاید بهرصورت خاص که در آن جبهه بشدت فضای بحرانی را افزایش بدهد. ولی این به آن معنا نیست که این ذهنیت وجود داشته باشد که از یک چنین فضای بشدت مه آلودی که در منطقه هست، حاکمیت جمهوری اسلامی میتواند این بهره برداری را بکند که در واقع میخ خودش را در قبال مسئله ی غنی سازی، و در پی آن مسایل دیگر، آنچنان محکم بکوبد که مدتها بتواند با خیال راحت به تداوم برنامههای خودش بپردازد. این بعید به نظر میرسد و احتمال اینست که وجود چنین جریانی یکی دیگر از سناریوهایی را که همیشه احتمال اجرایش میتواند وجود داشته باشد، یعنی سناریو ضربه زدن به زیرساختهای ایران از دوردستها را با تکنولوژی بسیار پیشرفتهای که دنیای غرب در اختیار دارد پیش گرفته شود که این میتواند برای ملت ایران فاجعه آفرین باشد.
دویچه وله: پس به نظر شما صحبتهایی از این دست که آقای لاریجانی گفته اند، اگر اروپاییها رفتار دیگری نشان بدهند و تندتر برخورد بکنند، ایران بسوی سناریوی دوم میرود و در پاسخ به اینکه سناریوی دوم چه هست پاسخ داده اند، «سناریوی دوم را باید عمل کرد، نباید گفت»، به نظر شما پس این جور صحبتها راه را بر مذاکره خواهد بست؟
پرویز ورجاوند: اعتقاد من براینست که برای مذاکره کردن، همانطوری که در بخشی از آغاز مذاکره در چندماه گذشته آقایان تکیه و تاکید براین داشتند که غرب و بويژه گروه سهگانه ی اروپایی نباید پیش فرضهایی را یا پیش قراردادهایی را مطرح بکنند، همچنین در یک مذاکره ی مربوط به یک مسئله ی به نسبت پیچیده این را هر طرفی از قضیه که با اهرم تهدید جلو بیاید، یک مقداری مسئله دارد. بويژه آن کشوری که اهرم تهدید را بکار میگیرد، اگر واقعا از نظر جمیع جهات دارای آن توانمندیها نباشد و ارزیابیهای درست را از شرایط منطقه و جهان نداشته باشد، بهرحال با شرایط حاکم بر دنیا و آگاهیهایی که قدرتهای جهانی در ابعاد مختلف از کوچکترین تا بزرگترین زمینههای مربوط به زندگی جامعه ی کشوری نظیر ایران را در اختیار دارند، بنابراین این نوع حرکات بیشتر بعنوان یک بلوف تلقی میشود و به اعتقاد من تداوم طبیعی و راحت یک مذاکره را آسیب پذیر میسازد.
دویچه وله: آخرین پرسش من دکتر ورجاوند. آقای لاریجانی ارجاع پرونده ی ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد را تابویی خواندهاند که در حال حاضر دیگر حل شده است! آیا به نظر شما، واقعا ارجاع پرونده ی ایران به شورای امنیت یک موضوع منتفی ست؟
پرویز ورجاوند: به اعتقاد من چنین چیزی نیست. به دلیل اینکه، اگر سناریوهای گوناگونی را که دنیای غرب و آمریکا و اسراییل در قبال ضربهزدن به ایران که اعلام کردهاند این سناریوها از جمله اقدامات نظامی را هیچگاه از روی میز برنداشته اند، اگر با توجه به وضع و فضای خاص حاکم بر خاورمیانه برای آنها به اجرادرآوردن این سناریوها مقرون به صرفه نباشد، بنابراین بردن پرونده به شورای امنیت و ایجاد یک فضای بشدت محدودکننده برای ایران میتواند، از نظر آنها، یک اقدام کارساز باشد. بويژه اینکه آنها این تصور را دارند که میتوانند، چنانچه در جریان رای گیری آژانس بین المللی اتمی هم این توفیق را پیدا کردهاند که ذهنیت این میرفت که به گونه ی دیگری عمل کنند، مثل روسیه و چین، بروند بسوی کشورهایی که فقط رای ممتنع بدهند که رای ممتنع در یک چنین شرایطی در واقع یعنی رای مثبت بسود آنکسی ست که قطعنامه را مطرح میکند. و این به نظر میرسد که با توجه به روابط گسترده ی غیرقابل تصوری که آمریکا و چین دارد، موقعیتی که چین میخواهد در دنیا پیدا بکند و تبادلاتی که دارد و حجم عظیم صادراتی که به آمریکا دارد، این حرکتهایی که الان ایران دارد انجام میدهد و بازارهای داخلی خودش را در مرحله ی سقوط قرار داده است. یعنی تمام تولیدکنندگان به زانو درآمده اند، بسود اینکه این بازارها بسوی بازارهای چین گشوده شدهاند یا قراردادهایی، فرض کنید، یک میلیارد و چهارصد میلیون دلاری که برای خرید چند موشک با روسیه میبندد. تصور اینکه روسیه و چین با توجه به مشکلات گستردهای که دارند و نیاز فراوانی که برای همگامی با غرب و بويژه آمریکا دارند این ذهنیت بوجود بیاید که در قبال یک تفاهم کلان غرب آنها در شورای امنیت بسود ایران از حق وتوی شان استفاده بکنند. بنابراین، استنباط من اینست که اگر اوضاع خاورمیانه بسوی آرامش نرود که در نتیجه معقول نخواهد بود که آنها دست به یک حرکتهای جدیدی بزنند و جبهه ی جدیدی را بخواهند در اینجا بگشایند و خودشان را درگیر یک مسئله ی بزرگتری بکنند، به احتمال زیاد بردن پرونده ی ایران به شورای امنیت برای نشان دادن به اصطلاح اقتدار دنیای غرب و آمریکا میتواند یک سناریوی بسیار مستمری باشد و استنباط آقای لاریجانی در این زمینه، به نظر من، یک شعار است و نه یک بیان واقعبینانه.