استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
بیژن مهر
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
سپهبد نادر جهانبانی
23 دی 1388       بازگشت به صفحه قبل 
سپهبد نادر جهانبانی»





یکی‌ از بهترین خلبانان جهان، سپهبد نادر جهانبانی (۱۳۵۷ - ۱۳۰۷) معاون فرمانده نیروی هوایی ارتش و سرپرست تیم آکروجت تاج طلایی ایران بود.


او همچنین مدتی‌ نیز رئیس سازمان تربیت بدنی شد. مادر او از مهاجران روسی و پدرش تیمسار سپهبد امان‌الله جهانبانی بود. رشید و خوب چهره بود...نشان تاج و ستاره ای روی شانه داشت و بخصوص مهربانی خاصی در چشمانش بود که هر کس بی اختیار در برابرش زبان به تحسین می گشود که وطن چنین افسری بلند بالا دارد.
نخستین بار که ژنرال را در بند دیدم؛ با همه آثار خستگی که بر چهره داشت و با وجود صورت نتراشیده و چشمهای سرخ از بی خوابی، باز هم سر و گردنی از همه بلندتر بود.


بیش از این بسیار بار او را با کوبال و یراق نظامی ، در جعبه تماشا دیده بودیم و تصویرش را نظیر بقیه ژنرال ها در روزنامه ها نگاه کرده بودیم. ولی حالا در بامداد سه شنبه 14 بهمن 1357 تیمسار را چشم بسته و دست در زنجیر به مدرسه رفاه آورده بودند.


در اتاقی که همه روی زمین رها شده بودند، تیمسار هم به دیوار تکیه داده بود و روبرو را نگاه می کرد. تیمسار از همه خونسردتر بین سپهبد برنجیان و امیرافشار نشسته بود.


بالاتر از او سپهبد رحیمی، ناجی و ربیعی به دیوار تکیه داده بودند و با ناباوری به سرنوشت می اندیشیدند.


شاه رفته بود و رژیم فرو شکسته بود و آنها می دانستند که فریاد "خون" همه جا را گرفته است و آتش آنچنان شعله ور است که خشک و تر را می سوزاند ، پس کسی در صدد نجات سر خود نبود که از همان پنجره کوچک اتاق می شد تصویر فردا و فرداها را دید و سرهای بریده که بی جرم و جنایت بالای نیزه و دار است.
جلویش نشستم، به سبب سکوت و خونسردیش کمی دستپاچه شدم، سوال کردم: شما؟!


جهانبانی پاسخ داد: من تا آنجا که می دانم یعنی تا دیروز نادر جهانبانی افسر خلبان نیروی هوایی بوده ام.


من خیلی خجالت کشیدم. با اینهمه دو سه دقیقه تلاش کردم به جهانبانی اطمینان بدهم که هرچه را عنوان کند خواهم نوشت. ژنرال نادر جهانبانی با آرامش گفت:اگر برای مردم چیزی نوشتید احساس خودتان را بنویسید ولی اگر قرار است نوشته های شما را دشمنان این مرز و بوم ببینند بنویسید نادر جهانبانی همه آنچه را که تا کنون انجام داده باعث افتخار خود می داند.. این گفته به اغلب افسرانی که آنجا بودند قوت قلب داد و همه به نحوی با گفتن تیمسار درست می گویند و با تکان دادن سر حرفهای او را تصدیق کردند.

بیرون آمدم توی کوچه مستجاب و در میان مردمی که عرق ریزان هرکدام تفنگی در دست داشتند، یکی از ورزشکاران مشهور سرزمینمان را دیدم. خیلی آشفته بود او نیز تفنگی در دست داشت و تا مرا دید به طرفم آمد و در گوشم گفت:


تیمسار هم اینجا بود؟ گفتم: کدام تیمسار؟ اینجا خیلی از تیمسارها را آورده اند. تازه فهمیدم منظورش جهانبانی است .
گفتم :بله و خیلی هم آرام و خونسرد دیدمش، مثل سنگ نه بهتر بگویم مثل عقاب در لحظه ای که دعوت زاغ را برای حیات جاودانه رد کرده است. حرفهایم را نفهمید و گفت: آمده ام اینجا اگر بشود یکطوری با چند تن از بچه های شهباز تیمسار را فرار بدهیم.


گفتم امکان ندارد او حاضر به فرار شود. باید او را ببینی تا حرفم را باور کنی! او رفت تا وسیله فرار را فراهم سازد و من از مردم گریختم تا در خلوتی مشاهداتم را بنویسم. فردا وقتی بار دیگر در مدرسه رفاه دوست ورزشکارم را دیدم که تفنگ در دست در مقابل اتاق زندانیان رژه می رود. با شتاب سراغش رفتیم که رفیق چه کردی؟

خیلی سوگوار و پراندوه نگاهم کرد و گفت: همه چیز را بخوبی فراهم کردم کار تمام بود، از راه دستشویی می خواستم تیمسار را با لباس آخوندی بیرون ببرم بخصوص که ریشش هم در آمده، ولی هرچه کردیم و هر چه التماسش کردیم حاضر نشد..

گفتم: من که به تو گفته بودم، تیمسار حاضر به فرار نمی شود. دوست ورزشکارم با این همه هنوز قانع نشده بود.


پیش خود فکر کردم که آیا جهانبانی می خواست ادای سقراط را درآورد که شب مرگ با آنکه شاگردانش وسیله فرار او را فراهم کردند حاضر به گریختن نشد ، چون می گفت من باید بمیرم تا حقیقت زنده بماند.

وضع او شبیه به "عقاب" خانلری بود در شعر"عقاب" که چون مرگ خویش را در پی زندگی کوتاه نزدیک می دید نزد زاغی رفت که ای زاغ راز طول عمر تو چیست؟ و زاغ او را به مردابی که در آن لجن و مردار انباشته بود برد و گفت اگر تو نیز از غذایی که من می خورم ، بخوری عمر طولانی خواهی داشت.


عقاب که عمری در اوج فلک به سر برده و حیوانات را همه فرمانبر خویش دیده بود، نگاهی به زاغ کرد که ای بیچاره" گند و مردار، ترا ارزانی" که من از همین عمر کوتاهم که در فراز ابر و نور و سپیده بوده راضیم و مبادا روزی که بخواهم با ساعتی زیستن مثل تو در این گندآب یک روز بیشتر زندگی کنم. آنگاه عقاب پر می کشد" سوی بالا می شود و بالاتر می رفت" تا "راست با چرخ فلک همسر می شود"


نوبت که به تیمسار رسید تنها به دادگاه آمد. هنوز بلند بالا و آرام ، فقط ریشش بلندتر شده بود.


خلخالی، ابوالفضل حکیمی، زواره ای، فاضل و طهماسبی اعضای دادگاه بودند و در جلسه دوم ربانی املشی و محمدی گیلانی نیز حاضر بودند.




ادعا نامه ای که علیه او تنظیم شده بود آنقدر پوچ بود که حتی خود اعضای دادگاه نیز از درون بر بی اساسی آن اذعان داشتند. یادم هست که زواره ای در پایان جلسه اول به پاسخ این سوال که تیمسار جهانبانی که مدتهاست سرپرست سازمان تربیت بدنی بوده و در کارها و اعمال فرمانداری نظامی شرکت نداشته پس چرا در ادعانامه او را مسئول خونریزی ها و کشتارهای اخیر دانسته اید گفت:




شما چه کار به ادعا نامه دارید. ممکن است او در ماه های اخیر در جنایات رژیم دست نداشته باشد ولی به ستاره ها و تاج روی نشانش نگاه کنید ، اگر جنایتکار نبود که سپهبد نمی شد!!!




در ادعانامه علیه او آمده بود که وی با خدمت در نیروی هوایی شاه، مستقیما در خدمت آمریکای جهانخوار بوده، به همین دلیل سالها در این کشور به سر می برد.


پدر او عامل روس و خودش عامل سیا و صهیونیسم است. او در طول ماه های انقلاب، فرماندهی عملیات علیه مبارزان مسلمان و خواهان جمهوری اسلامی را برعهده داشته است.


تیمسار بی آنکه سخنی بگوید همه حرفها را می شنید و بر خلاف خیلی دیگر از ژنرالها عصبی نمی شد و از جایش نمی پرید.. پس از سه جلسه وقتی که خلخالی از او خواست که از خود دفاع کند.
از جایش برخواست و خیلی شمرده گفت: آنچه را که شما مطرح کردید آنقدر بی اساس است که من لزومی به پاسخ گفتن به آن نمی بینم اما چند دروغ بزرگ گفتید که همراه با اتهام زدن های شما نشان می دهد که حکم شما علیه من قبلا صادر شده و همچنین حکایتگر این حقیقت است که فقط و فقط قصد ویرانی کشور من و ارتش سرزمین مرا دارید.


پدر من جاسوس روس نبود، بلکه افسری ایرانی بود که در روسیه درس خوانده، من هم هرگز عامل کشوری نبودام بلکه در آمریکا به عنوان بهترین و با استعدادترین خلبان ایرانی، بر اوج ابرها پرواز می کردم.


حال شما چگونه به خود اجازه می دهید به من تهمت خیانت بزنید. شما از خود خجالت نمی کشید شما از مردم شرم نمی کنید؟ شما از هزاران جوان ایرانی که من با همه تلاش در راه فراهم کردن وسایل ورزشی و ایجاد امکانات جهت تربیت روح و جسم آنها، در ماه های گذشته کوشیده ام، شرم نمی کنید؟ شما که هستید ؟ آیا کسانی را می شناسید که چون شما بر هر آنچه ملی و ایرانی است تیغ بکشند؟


آقایان من پنجاه ویک سال به خوبی و نیکی زندگی کرده ام و قرارگاهم آسمان ها بود. پاسخی به شما ندارم ولی مطمئن باشید که مردم ایران خیلی زود از خواب فعلی بیدار می شوند آنگاه شما هستید و خشم ملتی که به تار و پود شما آتش می کشد.


جهانبانی همه این حرف ها را با همان خونسردی گفت که در روز 14 بهمن با من حرف زده بود، همین خونسردی باعث شد که تمام اعضای دادگاه از جمله خلخالی در جایشان میخکوب شوند و زبانشان بند بیاید.


لحظاتی بعد ژنرال را بردند، نگاهی به حاضران کرد و با سر خداحافظی تلخی با من و نویسنده ای فرانسوی که از "لیبراسیون" آمده بود نمود.

وقتی سپهبد جهانبانی را برای محاکمه آوردند ، کاغذی بر گردنش انداختند تا جرمش را بنویسند ، اما او جرمی نداشت و کسی نیز نبود که شهادت دهد. پس چون نتوانسته بودند به وی جرمی نسبت دهند بر روی کاغذ سفید نوشتند: سپهبد نادر جهانبانی عامل فساد.


این نوشته بدان جهت بر روی آن کاغذ سفید نقش بست که روح آزاده سپهبد را در هم بشکنند اما روح جهانبانی همانند عقابی در آسمان به ملکوت پیوست.




اجازه بدید که تنها به ۲ نمونه از شاهکارهای این روان شاد اشاره کنم:




در زمان فرمانروايي " حسن البكر " حاكم وقت عراق اختلافات مرزي با دولت ايران به وجود مي آيد.


طرفين در آماده باش كامل به سر مي برند. در اون هنگام جت هاي جنگنده ايران مرتب در خط مرزي به گشت زني مي پردازند. در يكي از روزهايي كه ژنرال نادر جهانباني مشغول گشت زني بود به ناگاه توسط پنج جت جنگنده ارتش عراق محاصره مي شود. در اين گونه شرايط خلبان چاره اي جز تسليم ندارد... چون چهار فروند هواپيماي متخاصم از چهار طرف شكاري ايران رو محاصره كرده و يك فروند هم از جلو در حركت است تا راه را نشون دهد .


تيمسار خيلي خونسرد به همراه شكاري هاي دشمن راهي عراق مي شود.. با نزديك شدن به منظقه فرودگاه ، هواپيماي جلويي به زمين مي نشيند... چهانباني دور موتور را كم مي كند و بعد از دقايقي چرخ هاي هواپيما رو هم پائين مي آورد...

خلبانان دشمن وقتي وضعيت جت جنگنده ايراني رو مي بينند كه در حال فرود است، هر يك به سمتي رفته تا جت جنگنده ايراني به زمين بشيند. تيمسار آروم آروم به سمت باند فرود دشمن نزديك و نزديك تر مي شود. سرعت هر لحظه كم تر مي گردد. تا جايي كه از اون بالا شكاري هاي عراقي مي بينند كه هواپيما سر باند و در حال فرود است....




اما به محض اين كه چرخ هواپيما سطح باند رو لمس مي نمايد........ ژنرال چشم آبي با فشار آوردن مجدد بر دسته گاز ، به صورت وارو از زمين كنده مي شود و با استفاده از نيروي كمكي پس سوز ، همان طور در حالت پشت هواپيما به سمت زمين و چرخ ها رو به آسمان ، با سرعت سرسام آوري از منطقه دور مي شود... هواپيماهاي عراقي كه سرعت خود را كم كرده بودند و براي فرود آمده مي شدند تا به خود آمده و بر سرعت خود افزودند، هواپيما در خاك ايران بود.

يك روز يك فروند فانتوم نيروي هوايي كه براي گشت زني رفته بود.. وقتي به حوالي آسمان شهر ساوه مي رسد دچار نقص فني گشته و كنترل هواپيما نا ممكن مي گردد..... اين رو هم بگم كه اكثر خلبانان به خاطر تعلق خاطري كه به پرنده آهنين خويش دارند، علي رغم تآكيد قانون مبني بر پرش به وسيله چتر نجات، آن ها تا آخرين ثانيه ها سعي در كنترل آن دارند.

ما در همين جنگ با عراق خيلي از بهترين خلبان ها را به خاطر اين مسئله از دست داديم. و آن ها موفق به پرش به موقع نشدند .


همون طور كه مي دانيد اگه ارتفاع يك فروند شكاري خيلي به زمين نزديك بشه ، عملكرد چتر نجات قطعي نيست. و ممكنه به سمت زمين راكب خود را بكوبد . به هرحال آن روز هم آن افسر خلبان نهايت سعي خود رو کرد و هواپيماي فانتوم خود رو در جاده ساوه به زمين مي نشاند...با فرود اضطراري هواپيما در جاده كه با دشواري خاصي هم همراه بود.




اون هم هواپيماي شكاري كه در باند آسفالت طولاني با چتري كه از عقب هواپيما باز مي شود به زحمت مي نشيند.


چه برسه به جاده پر چاله و چوله اون زمان كه ماشين ها و كاميون ها هم در حال عبور بودند!! كلي مستشار امريكايي به همراه مسئولين نيروي هوايي و متخصصان مربوطه مثل مور و ملخ مي ريزند اون جا.


هر كس يك نظري مي دهد. آخرين نظر كارشناسي چنين بود كه شكاري فوق با جدا نمودن بال هايش آن را سوار تريلي كرده و جهت تعمير به مهرآباد ببرند. وقتي موضوع به گوش جهانباني مي رسد. خود به منطقه رفته و از نزديك آن جا رو بررسي مي نمايد. و سپس اظهار مي دارد هواپيما رو همين جا تعمير نمائيد خودم با آن به سوي تهران پرواز مي كنم.


مستشاران امريكايي با دليل و مدرك ثابت مي كنند كه اين پرواز امكان پذير نيست. زيرا با موانعي كه در سر راه است امكان بلند شدن در حد صفر است. حتي پا را فراتر گذاشته و با قاطعيت مي گويند تنها يك در صد اين امكان وجود دارد و نود و نه درصد شكاري به ساختمان برخورد مي نمايد.

مي دونيد كه امريكايي ها خيلي دقيق هستند. و چه بسا بارها اون فاصله هواپيما رو تا ساختمون مورد نظر متر كرده بودند.


جواب جهانباني به امريكايي ها ، اونا رو واقعآ شوكه مي كنه. ژنرال مي گويد اگه يك درصد امكان پذير باشه من با همون يك درصد بلند مي شوم. در نهايت بعد از چند روز تلاش متخصصان نيروي هوايي روز موعود فرا مي رسه.

تيمسار پشت كابين اف - ۴ نشسته و موتور هاي آن رو روشن مي نمايد. نفس تو سينه همگان حبس شده بود. همه يقين داشتند كه شكاري به ساختمان بر خورد خواهد نمود. حتي خوش بينانه ترين متخصصان هم چنين برداشتي داشتند. ژنرال با خونسردي درپوش كابين را مي بندد. با اشاره دست او موانع چوبي از زير چرخ هاي هواپيما برداشته مي شود و در حالي كه لبخند به لب داشت با جلو بردن دسته گاز حداكثر نيرو را به موتور ها وارد مي كند.

صداي غرش موتورهاي جت جنگنده تا كيلومتر ها شنيده مي شود. و در يك آن با آزاد كردن ترمز ها هواپيما در جاده به راه مي افتد... با هر تكان هواپيما، آگاهان منتظر وقوع فاجعه اي مي شوند و عاقبت هواپيما در نزديكي ساختمان از زمين كنده مي شود... به گفته شاهدان تيمسار ميلي متري از روي ساختمان مرگ، پرنده رو به آسمان مي برد. و دقايقي بعد به ارابه هاي فرود، اجازه لمس باند مهر آباد رو مي دهد...

این چنین ژنرالی را در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در زندان قصر با حکم صادق خلخالی تیرباران کردند.
کمالی یکی از تفنگ چی های خلخالی بعدها برایمان گفت: تیمسار جهانبانی اجازه نداده بود چشمش را ببندند چون که می خواست شاهد پرواز گلوله ها باشد...
درود بی پایان باد بر همه مردان مردی که به زخم نامردی از پای در آمدند ولی حسرت ذلت پذیری را بر دل زبونان ابدی تاریخ گذاشتند.....




برگرفته از:
تارنمای بهروز مدرسی (خلبان اسبق نیروی هوایی) / تارنمای ویکی‌پدیا
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما