نيم نگاه:
احمدی نژاد خواست خاتمی بازی درآورد و حتی از او گامی پیش تر نهد و به پلی تکنیک برود. دانشجویان پلی تکنیک که هفته قبل تجمع بزرگی در اعتراض به امنیتی شدن فضای جامعه و دانشگاه برگزار کرده بودند، وعده پذیرایی گرمی را به احمدی نژاد دادند که این وعده وی را از آمدن به پلی تکنیک بازداشت
بيش از یک هفته است که از 16 آذر و اتفاقات و حواشی آن می گذرد و متاسفانه تاکنون فرصت نیافتم که بخشی از اتفاقات 16 آذر امسال و رفتار حاکمیت با دانشجویان را به قلم بیاورم.
آلودگی هوای تهران در 16 آذر امسال به حاکمیت اجازه داد تا نفسی راحت بکشد و با آرامش کامل 16 آذر را در تعطیلات بگذاراند. هوای آلوده دلیلی شد برای سردی و سنگینی فضا.
روز دانشجوی امسال همه ارکان غیر دانشجویی در داخل و خارج دانشگاه بسیج شدند تا آن را بی هویت کنند و یا مصادره به مطلوب کنند. به بسیاری از تشکل های دانشجویی جهت پاسداشت این روز مجوز برگزاری برنامه داده نشد و از سوی دیگر تشکل های نطامی و امنیتی درون و برون دانشگاه سعی می کردند که روز مبارزه با استبداد را منحرف کنند. احمدی نژاد خواست خاتمی بازی درآورد و حتی از او گامی پیش تر نهد و به پلی تکنیک برود. دانشجویان پلی تکنیک که هفته قبل تجمع بزرگی در اعتراض به امنیتی شدن فضای جامعه و دانشگاه برگزار کرده بودند، وعده پذیرایی گرمی را به احمدی نژاد دادند که این وعده وی را از آمدن به پلی تکنیک بازداشت.
از طرف انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاههای بابل، علوم پزشکی شهرکرد، بوعلی سینای همدان، علوم پزشکی ایران و علوم پزشکی شیراز برای برنامه های روز دانشجو دعوت شدم اما در هیچ یک از این دانشگاهها اجازه سخنرانی نیافتم. این حالت برای دیگردوستانم عبدالله مومنی ومهدی امین زاده هم به وجود آمد و آنها هم در هیچ دانشگاهی مجوز سخنرانی دریافت نکردند.
هر کدام از این دانشگاهها ماجرای خاص خود را داشت. اما دانشگاههای علوم پزشکی شیراز و شهرکرد متفاوت از بقیه بود زیرا اعضای انجمن این دو دانشگاه زحمت زیادی را متحمل شد. دانشگاه شهرکرد از 20 روز قبل با من ودکتر ملکی هماهنگ کرده بودند و در حالی که طبق آیین نامه، هیات نظارت موظف بود که پاسخ مکتوب انجمن شهرکرد را اعلام کند، اما این کار را نکرده بود و انجمن شهرکرد می توانست برنامه خود را برگزار کند. از آنجا که مهمترین عامل را نه مجوز هیات نظارت بلکه توان انجمن ها و تشکل های دانشجویی می دانم، تصمیم گرفتم که به شهر کرد بروم. در گذشته پروازهای تهران به شهرکرد روزهای زوج بود که همان روزی که من می خواستم به شهرکرد بروم برنامه پروازهای تهران-شهرکرد به روزهای فرد تغییر پیدا کرده بود و نه من و نه اعضای انجمن شهرکرد از این موضوع مطلع نبودیم. چون به دوستانم در انجمن شهرکرد قول داده بودم تصمیم داشتم که به هر شکلی که شده خودم را به برنامه آنها برسانم. تا ساعت 15 منتظر ماندم که بتوانم در لیست انتظار اصفهان جایی پیدا کنم اما آن روز پروازها به شدت شلوغ بود و 2 هواپیما رفت و جایی برای من در لیست انتطار نماند. از طرفی در تصادف چند روز قبل از آن به شدت آسیب دیده بودم و نمی توانستم با اتوبوس بروم. به هر صورت ساعت 4 بعدازظهر ناامیدانه از فرودگاه برگشتم و به دوستانم در انجمن علوم پزشکی شهرکرد موضوع را اطلاع دادم . بعدا شنیدم که بسیج دانشگاهشان سروصدایی زیادی کرده بود چون مرا ممنوع السخنرانی می دانستند نسبت به سخنرانی احتمالی من اعتراض کرده بودند.
دانشگاه شیراز از شهرکرد هم جالب تر بود. مجوز سخنرانی من و دکتر پیمان صادر شده بود و دوستانمان در انجمن شیراز بلیط رفت و برگشت هم برایمان تهیه کرده بودند. به شیراز که رسیدیم ابتدا اعضای انجمن شیراز گفتند که حساسیت هایی در مورد سخنرانی تو وجود دارد، اما مشکل خاصی به وجود نمی آید. چند ساعت مانده به برنامه خبر قطعی لغو سخنرانی من را به اطلاع انجمن رساندند. کم کم که گذشت تلفن های اعضای انجمن شیراز شروع به زنگ زدن کرد و مسولان دانشگاه که از حضور من در شیراز مطلع شده بودند می خواستند از اعضای انجمن تضمین کتبی بگیرند که سخنرانی نکنم. به هر روشی بود تعهد کتبی داده نشد و من توانستم وارد سالن آمفی تاتر شوم. اما حضور بیشمار نیروهای امنیتی و حراست مانع از سخنرانی شد. دبیر انجمن شیراز و علوم پزشکی، مهدی خلیلی هم در ابتدای برنامه با سخنانی به رفتار مسولان دانشگاه و هیات نظارت به شدت اعتراض کرد. به هر صورت تلاش دوستانم بی نتیجه ماند و تنها چیزی که سفر به شیراز برای من داشت، همسفر بودن با دکتر پیمان بود و توانستم از صحبتهای دکتر پیمان استفاده کنم.
اما برای من سوالی به وجود آمد که بعدا در گفتگو با روزبه و عبدالله پاسخی برای آن پیدا کردم. سوال این بود که چرا در حالی که افرادی مثل دکتر پیمان، دکتر آقاجری و تقی رحمانی به لحاظ تجربه و سواد سیاسی بالاتر از ما هستند اما چرا با سخنرانی آنان موافقت شد اما با سخنرانی فعالان دانشجویی مثل ما موافقت نشد؟ اتفاقات رخ داده به ما نشان داد که حاکمیت برنامه حساب شده ای برای از بین بردن و خاموش کردن جنبش دانشجویی تدارک دیده است و نمی خواهد که بین فعالان دانشجویی و فضای دانشگاه ها ارتباطی وجود داشته باشد تا هم انتقال تجربه و نطرات مختلف صورت نگیرد و هم کم کم بتواند با بریدن این ارتباط و تقویت موازی سازی های از بالا برنامه ریزی شده و القا جو نا امیدی جلوی هر مقاومت و حرکت آزادی خواهانه ای را سد کنند.
*امیدوارم فرصت کنم و بتوانم به زودی آنچه که در سخنرانی نتوانستم بگویم، در وبلاگم منتشر کنم.