سفری نوروزی همراه با باد بهاری از خوارزم تا بحرین!
تازهترین سروده نوروزی از استاد ادیب برومند
«نوروز» کانون همبستگی ملتها و زبان مشترک میلیونها انسان در آسیا، شبه قاره هند، آسیای مرکزی، خاورمیانه، قفقاز، بالکان، حوزه دریای سیاه و بسیاری از نقاط دیگر جهان است که از سوی بیش از 300 میلیون نفر در سراسر جهان گرامی داشته میشود. استاد ادیب برومند، شاعر ملی ایران، در تازهترین سروده خود که برای نخستین بار در ایراننامه منتشر میشود، جلوههایی زیبا از نوروز بزرگ را در گستره فرهنگی ایران بزرگ به تصویر کشیدهاند و ما را همراه با باد بهاری از خوارزم و ری و بخارا و بلخ و بامیان و هرات تا اصفهان و سمرقند و دربند و شیراز، و از ایروان و گنجه و کردستان تا قراباغ و شیروان و بحرین با خود به گلگشت نوروزی میبرند:
نوروز باستانی ایران فرارسید / ابر بهار پرچم ایثار برکشید
بارید گه به تندی و گاهی به اعتدال / بر کوه و دشت، چون که خور آمد بیارمید
صحرا و باغ، پوشش رنگین به بر نمود / با فرّ فرودین سپس دی به بر رسید
سرسبزی از درآمد و آویخت بردرخت / زیبنده حلهای که ز نوروز مَه خرید
باد بهاری از سوی «خوارزم» شد وزان / و ز بوی مهر، خطّه « ری» را بیاکنید
جشنی گرفت گلبن و رقصی نمود بید / آنگه که از شکوفه، دلِ باغ بشکُفید
ابر بهار بر سر کُهسار خیمه زد / وز خرگهش به کوه گهرها پراکنید
آذینه بند کرد « بخارا» ز چارسوی / تا بانگِ پا، ز قاصد نوروز بشنوید
زرّین ز یاس زرد نگر ساحت چمن / کاندر کنار سنبُل نوخیز، بردمید
از «بامیان» و بلخ» با شاباش فرودین / گوش بهار نغمه شور و نوا شنید
سَنج از «هرات» بانگ برآورد و بوق و کوس / کآمد عروس گلرخ نوروز، برجهید
زیبا تذرو بر سر بادام بُن نشست / وز بانگ دلنواز به دل شادی آفرید
اکنون گل همیشه بهار است خنده روی / کاین نام را کدام گلآرا به من نهید؟
بانگ چکاوک از زبر سرو مژده داد / کامد به دست، باغ«سمرقند» را کلید
سارنگ چون ز بارهی «دربند» پرگشود / یک سر به سوی گلشن «شیراز» پرکشید
آهو به نغز گونه خُرامی به مرغزار / با بچگان چو میش به امن و امان چرید
از «ایروان» و «گنجه» برآمد نوای عیش / تا شد ز دور، موکب نوروز مَه پدید
ایرانیان کُرد به «ترکیه» و «عراق» / سرگرم جشن و جمله خوش از دید و بازدید
از «تیسفون» ز درگه نوشیروان به گوش / آمد نوای «باربدی» زآن چه میسَزید
رخت نشاط بر تن تاجیک جلوه کرد / چون باغ و راغ، فرش سَمَنخیز گسترید
شد شاد باغبان «قراباغ» چون که دید / خوش رُستهاند سوسن و سوری و شنبلید
نوروز چون صلای طرب داد، از سُرور / در«شیروان» ز نغمه دل مرد و زن تپید
جوقی ز مرغکان مهاجر ز «اورگنج» / از عشق «زنده رود» سوی اصفهان پرید
کارون از آبهای « میانرود» مژده یافت / کز شوق عید اشک ز رُخسار ما سُرید
دلشاد گشت مادر میهن از آن پیام / کامد ز سوی مردم «بحرین» با نُوید
نوروز، جشن ملّی ایران ز دیرباز / اقوام را به دامن تحبیب پرورید
شادا و خرما دل این ملت هژیر / کاین جشن ویژه را به چنین روز برگزید