استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
اندیشگاه ملی/ آریان پور
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
موانع رشد علمی ایران و راه حل های آن-امیر هوشنگ آریان پور
1 اردیبهشت 1385       بازگشت به صفحه قبل 
موانع رشد علمی ایران و راه حل های آن
بخش اول
درد این ملک فقر فرهنگ است فقر فرهنگ ما بسی ننگ است

مقدمه
مطالعه تاریخ آموزش و پرورش و مقایسه وضع مدارس و دانشگاه ها و مطالعه هدفها و برنامه ها و سازمانهای تربیتی موجود در کشورهای مختلف جهان ، برای عموم افراد خاصه مربیان و مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش کشورمان ایران، فواید زیادی در بردارد. زیرا اولاً آنان را با مشکلاتی که کشورهای دیگر برای اصلاح و توسعه آموزش و پرورش دارند و ارتباطی که این مشکلات با تاریخ و گذشته هر ملتی دارد، آشنا می سازد و ثانیاً مدیران را از تدبیرهایی که دیگر کشورها با توجه به سنتهای فرهنگی و ارزشهای ملی برای گشودن مشکلات خود بکار می برند، واقف می سازد و آنان را به طبقه بندی مسائل و تنظیم طرحهای تربیتی کوتاه یا دراز مدت توانا می سازد.
اگر چه مشرق زمین گاهواره تمدن و فرهنگ بشر بوده است و نخستین بنیادهای دینی و فلسفی و علمی در این قسمت از جهان استوار گردیده است، معهذا چون مردم کشورهای آسیایی در سیصد سال اخیر از جریان جنبشهای علمی و فنی مغرب زمین دور مانده اند، برای پذیرفتن تمدن غربی در سالهای اخیر گرفتار نابسامانیهایی شده اند که در تنظیم هدفها و برنامه های مدارس این کشورها موثر بوده است.
از میان کشورهای آسیایی، آنها که هدف و برنامه و سازمان تربیتی خود را بر اساس ارزشهای ملی و سنتهای فرهنگی استوار کرده اند و ضمناً از علوم و فنون مغرب زمین نیز بهره مند شده اند، تا حدی به ایجاد تعادل سیاسی و اقتصادی نایل آمده اند و آنها که راه افراط و تفریط پیموده، یا بکلی از جریان علوم و فنون دور مانده و یا به تقلید های نابجا و بی تناسب پرداخته اند، گرفتار کشمکشها و انقلاباتی شده اند که وحدت ملی و پیوستگی سیاسی آنان را متزلزل ساخته است.
باید همیشه در نظر داشت که راه حلهای مسایل آموزسش و پرورش فقط با رشد و توانایی و مراحل تکامل بدنی و عقلانی کودکان و قواعد یادگیری و قوانین روانشناسی ارتباط ندارند، بلکه با شرایط تاریخی و وضع جغرافیایی و سنن فرهنگی و عقاید سیاسی حاکم بر کشور نیز بستگی کامل دارند.
در کشور ما همیشه این خطر ونگرانی وجود داشته و هنوز هم وجود دارد که مدیران و مربیان بی توجه به وضع اجتماعی و اقتصادی و سیاسی کشور و سنتها و ارزشهای مفید متداول، برنامه ها و روشها و سازمانهایی را از یک کشور خارجی، که شرایط جغرافیایی و سوابق تاریخی و سنتهای فرهنگی آن با کشور ما تفاوت زیادی دارد، تقلید و به مورد اجرا گذارند. این روش تقلید کورکورانه، از یکصد سال پیش از این که ملت ایران در کشمکش و جنگ وجدال با دولتهای قوی دست جهان شکست خورده است، در کشور ما معمول شده است، و متاسفانه در سالهای اخیر نیز هنوز مدیران و مربیان ما دست از اجرای روشهای کهنه و تقلید شده برنداشته اند و تغییری در هدف و برنامه و روش کار خود نداده اند، و هیچ اقدامی را مبتنی بر تحقیق علمی و روش تجربی و تحقیقات محلی نساخته اند.
آموزش و پرورش در یک جامعه ممکن است وسیله ای برای حفظ شرایط موجود و تسلیم به سرنوشت مقدر باشد یا انسان را حاکم به سرنوشت خود سازد و در تکاپوی زندگی مرفه تر و ایجاد جهان بهتری او را یاری کند.
چنانکه تاریخ گواهی می دهد، آموزش و پرورش ممکن است بوضع تاثر آوری بردگی انسان را نسبت به انسان دیگر چنان عادی جلوه دهد که سقوط خود را تا حد بندگی در برابر انسانهای دیگر احساس نکند. در عین حال آموزش و پرورش نیز مانند فن و صنعت ممکن است برای سعادت و خوشبختی بشر یا عاملی برای سقوط و نابودی وی باشد.
هیتلر و یاران او در حزب نازی آلمان در مدت ده سال از طریق آموزش و پرورش، جوانان آلمان را مهیا ساختند که برای تسخیر کشورهای همسایه ، به هر نوع جنایت جنگی دست بیازند و حتی کودکان و زنان و مردم بی دفاع و اسیران جنگی را در کوره های آتش نابود سازند.
نمونه دیگرش را در 27 سال گذشته در کشور خود ملاحظه کرده ایم که با روش تعلیم و تربیت غلط و شستشوی مغزی نوجوانان کشور چه به روز کشورمان آورده اند!
در قرن گذشته برخی از پیشوایان ملل به جهات مختلف سیاسی و اقتصادی در پرورش احساسات ملی در مدارس و تحریک آن، در مجامع و احزاب، کوشش کم نظیری داشته اند.
تربیت و تحریک احساسات ملی به احزاب کمونیست شوروی سابق یا آلمان نازی اختصاص ندارد ، بلکه بسیاری از کشورهای جهان برای ایجاد غرور ملی و توسعه اقتصادی و افزایش در آمد از نیروی احساسات ملی استمداد و یاری می جویند. ( پس از وقایع بسیار ناگوار 11 سپتامبر 2001 تحریک احساسات ملی مردم آمریکا را از طریق سازمانهای دولتی به وضوح مشاهده می کنیم)
با وجود آینکه پرورش متعادل و متناسب احساسات ملی که موجبات ایجاد و حفظ وحدت و پیوستگی میان افراد یک ملت را فراهم می آورد، مفید بنظر می رسد معهذا افراط در تحریک احساسات ملی و دشمنی بی جهت با مردمی را که در سرزمینهای دیگر بدنیا آمده و با آداب و رسوم دیگری پرورش یافته اند متناسب با مقتضیات زندگی در عصر تسخیر فضا نمی باشد.
در عصری که زندگی می کنیم باید برای پرورش احساست ملی حدودی قایل شد و بشر دوستی و نوع پرستی و همکاری و دوستی با مردم کشورهای دیگر را نیز در میان کودکان و جوانان ترویج کرد تا بتدریج جنگ و خونریزی برای اجرای هدفهای تعصب آمیز ملی متروک شود و روابط مسالمت آمیز میان ملل جهان برقرار گردد و سازمانهای اقتصادی و سیاسی منطقه ای و جهانی بتوانند برای ایجاد رفاه اقتصادی و رفع اختلافات میان کشورها از طریق مذاکره و سازش اقدام کنند.
در قرن نوزدهم مقایسه آموزش و پرورش بدین منظور بعمل آمد که نتایج مفیدی که از یک برنامه یا روش تربیتی در یک کشور گرفته شده عیناً به کشور دیگر منتقل شود. در این قرن بسیاری از کشورها نظامهای تربیتی معمول در کشورهای دیگر را بی کم و کاست پذیرفتند و قسمت عمده مشکلات کشورهای آسیایی و افریقایی در قرن بیستم محصول تقلید کورکورانه ایست که رهبران کشورها در قرن نوزدهم از نظامهای تربیتی کشورهای اروپایی کردند. در آسیا کشور ایران ، هند و ترکیه و در افریقا کشورهای شمال افریقا نظامهای تربیتی اروپایی را در مدارس خود معمول داشتند و گرفتار مشکلاتی شدند که هنوز هم کاملاً از عهده رفع آنان بر نیامده اند. در این قرن کشورهای انگلیس، فرانسه، هلند و بلژیک نیز در تحمیل نظامهای تربیتی در قلمرو مستعمرات خود در هندوستان و افریقا بسیار موثر بودند. فرمانروایان حکومتهای مستعمراتی چنین پنداشتند که با تحمیل نظامهای تربیتی معمول در کشور خود بر بومیان افریقا و هندوستان، می توانند از مردم این قاره ها انگلیسهای قهوه ای رنگ یا فرانسوی ها و بلژیکی های سیاه رنگ بسازند و آنانرا عضو وفادار امپراتوری های خود کنند!
در سال 1945 سازمان بین المللی تربیتی، علمی و فرهنگی یونسکو (U.N.S.E.S.C. O ) از طرف سازمان ملل متحد بوجود آمد که هدف آن چنین بیان شده است:
" از آنجا که جنگ در فکر انسانها آغاز می شود، دفاع از صلح نیز باید در فکر انسانها پرورش یابد. در طول تاریخ نوع بشر، بی خبری از راه و رسم زندگی همنوعان، سر منشاء بدگمانی و بی اعتمادی میان مردم جهان بوده و موجبات اختلاف نظر میان آنانرا فراهم آورده و به جنگ و خونریزی منجر شده است."
"توسعه فرهنگ و تربیت انسانی به منظور برقراری برابری، آزادی و صلح برای حفظ حرمت انسانی کمال لزوم را دارد و وظیفه مقدسی را تشکیل می دهد که جمیع ملل جهان باید آنرا بوسیله معاضدت متقابل کاملاً به انجام برسانند."
" نظر به دلایل مذکور کشورهایی که در تنظیم این اساسنامه شرکت دارند معتقدند که برای تمام افراد بطور مساوی باید وسایل آموزش و پرورش فراهم باشد. آراء و عقاید و دانشها باید آزادانه میان مردم مبادله شود. این نمایندگان موافقت دارند که وسایل ارتباط میان کشورهای خود را توسعه دهند و این وسایل را به منظور ایجاد حسن تفاهم و افزایش اطلاعات از زندگی یکدیگر بکار برند. . "
برخی از وظایف این موسسه بین المللی عبارت است از:
1- با بیسوادی مبارزه شود، و تعلیمات اساسی مورد تشویق قرار گیرد.
2- به هر فرد تربیتی متناسب با استعدادش با توجه به نیازمندیهای جامعه ای که در آن زندگی می کند، از جمله کار آموزی فنی و آموزش در سطح عالیتر، داده شود.
3- از طریق تربیت، حرمت حقوق انسانی در میان تمام ملل افزایش یابد.
4- موانع موجود برای آزادی مسافرت و تبادل افکار و اطلاعات در میان کشورهای جهان از میان برداشته شود.
5- ترقی و بکار بستن علوم برای استفاده نوع بشر افزایش یابد.
6- علل اختلافاتی که ممکن است به جنگ منجر شود مطالعه شود و از طریق آموزش و پرورش با آنها مبارزه شود.
7- از طریق مطبوعات، رادیو، تلویزیون و سینما برای پیشرفت صلح و آزادی و راستی اقدام شود.
اعلامیه حقوق بشر نیز برای دوستی میان ملل و گروه های مختلف نژادی، بهره مندی از آموزش و پرورش را از حقوق مسلم افراد دانسته و در ماده 26 اعلامیه چنین آمده است:
1- هرکس حق دارد از تربیت بهره مند گردد. تربیت باید لااقل در دوره آموزش ابتدایی و اساسی رایگان باشد. آموزش ابتدایی اجباری است، آموزش فنی و حرفه ای باید تعمیم یابد. ورود به تحصیلات عالیه باید برای همه کاملاً متساوی و یکسان بوده و بر اساس شایستگی افراد باشد.
2- هدف تربیت باید شکفته ساختن کامل شخصیت انسانی و تحکیم و تقویت احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. تربیت باید تفاهم و اغماض و دوستی میان تمام ملل و گروه های نژادی و مذهبی را مساعد سازد و نیز گسترش و افزایش فعالیتهای ملل متحد را در راه حفظ و نگهداری صلح هموار سازد.
3- پدران و مادران در انتخاب نوع تربیت فرزندان خود حق تقدم دارند.
با توجه به وضعیت نا بسامان جهان در یک قرن گذشته و خاصه اوضاع هرج و مرجی که در دو دهه گذشته در سراسر جهان حکمفرما ست، به سهولت می توان نتیجه گرفت که اکثر برنامه های آموزش و پرورش که در کشورهای جهان و بخصوص در کشورهای جهان سوم به مرحله اجرا در آمده است، نه تنها نتایج مثبتی در بر نداشته است، بلکه به شدت در ایجاد تفرقه و چند دستگی ونا آرامی و اختلافات نژادی و مذهبی موثر بوده است.
با نگاهی دقیق و بررسی اوضاع داخلی کشورمان ایران در سه دهه گذشته ، ملاحظه می کنیم که قشری که در این مدت عهده دار حکومت در ایران می باشند و اکثریت مردمی که از این رژیم طرفداری کرده و آنرا پشتیبانی می کنند، کسانی هستند که در آن سیستم آموزش و پرورشی که کورکورانه از غرب تقلید شده بود، حتی بدون آنکه اصلاحاتی از لحاظ سوابق تاریخی و سنن فرهنگی جامعه ایرانی ، در آن سیستم داده شود، پرورش یافته اند. ضمناً پس از گذشت بالغ بر نیم قرن از شروع این سیستم تقلیدی آموزش و پرورش ، هیچ یک از سازمانهای مسئول وزارت اموزش و پرورش بفکر نیافتاد، که بررسی کند اثرات مثبت و یا منفی آن سیستم در پرورش افراد جامعه از طبقات مختلف چگونه بوده ، و آیا این سیستم نیاز به اصلاحاتی دارد؟!





بخش دوم

تاریخچه آموزش و پرورش و علم در ایران

سقراط در توصیف آموزش و پرورش جوانان در ایران باستان چنین آورده است"
در هنگامی که پسران به هفت سالگی می رسند، به اسب سواری می پردازند و به شکار رفتن آغاز می کنند. چون دو هفت ساله می شوند، آنان را به کسانی می سپارند که در نزد ایشان مربیان شاهی خوانده می شوند.شماره اینان چهار است، که از میان پارسیانی بر می گزینند که به سنین پختگی رسیده اند و برای این کار از هر کس بیشتر شایستگی دارند. نخسنین آنان، فرزانه ترین آیین زردشت را به آنها می آموزد، ک پرستش خدایان و نیز علم شاهی و نیز فرمانروایی است. دومین آنان دادگرترین در اخلاق را می آموزد که در سراسر زندگی راست بگوید. سومین آنان فرزانه ترین در اخلاق را می آموزد، که اسیر هیچ شهوتی نشود، مردی آزاده باشد، و واقعا، شاه شود. چهارمین آنان دلیرترین که از کودک موجودی بی باک می سازد که از هیچ نمی هراسد و به او ثابت می کند که بیم داشتن یعنی بنده بودن. ( از کتاب یونانیان و بربرها، تالیف امیر مهدی بدیع، ترجمه احمد آرام.)
گزنفون مورخ و فیلسوف یونانی که مدتی از عمر خود را در سرزمین پارس می زیسته است در کتاب " کوروش نامه " آورده است:
" در دبستان، کودکان دادگری را می آموزند، همان گونه که کودکان در نزد ما ادبیات می آموزند. آموزگاران بیشتر روز را به داوری کردن در باره دانش آموزان می گذرانند و نیز به کودکان اعتدال و قناعت را می آموزند، آنچه بیشتر مایه آن می شود که این فضیلت در جان ایشان جایگزین شود، این است که کودکان همه روز می بینند که کسانی که از ایشان سالمندترند، آن گونه بردباری دارند و نیز به ایشان می آموزند که در گرسنگی و تشنگی بر خود مسلط باشند. خوراک را با خود دارند و آن نان است و نانخورش آن تره تیزک، و اگر تشنه باشند با آب نهر تشنگی خود را فرو می نشانند"
گزنفون در کتاب " سیروپدی" در باره تربیت پارسی می نویسد: " تربیت در ایران باستان بیشتر بدنی و اخلاقی بود. به کودک پارسی کشیدن کمان و انداختن زوبین را می آموختند. او را برای تحمل خستگی و گرسنگی بار می آوردند. برای سواری و شکار و حرفه سربازی آماده می کردند. تربیت اخلاقی برای پرورش خلق و خو و رعایت عدالت و حقیقت اهمیت زیاد داشت.
پارسیان راستی و خردمندی، اطاعت از خیر عام، افتخار و صداقت را به جوانان خود می آموختند".
در کتاب دینکرد از کتب دینی زرتشت در باب تربیت چنین آمده است:
" تربیت را باید در زندگی مهم شمرد وهرکس باید با پرورش اخلاقی و فراگرفتن خواندن و نوشتن خود را به پایگاه ارجمند برساند".
در اوستا کتاب دینی زرتشت در باره تربیت آمده است: " ای اهورا مزدا به من فرزندی عطا فرما که با تربیت و دانا باشد، در هیئت اجتماع داخل شود، فرزند رشیدی که حاجات دیگران را برآورد، فرزندی که بتواند در ترقی شهر و کشور خود بکوشد".
پروفسور ادوارد براون، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه کمبریج انگلیس در مقدمه کتاب " تاریخ انقلاب ایران" می نویسد:
" در عالم دین، ایران، زرتشت را برای بشر به وجود آورد که دین یهود و مسیح و اسلام به درجات مختلف از آن اقتباس شده است."
پروفسور گیرشمن فرانسوی در تاریخ ایران قبل از اسلام می نویسد:
" ایرانیان نخستین ملتی بودند که امپراتوری جهانی به وجود آوردند، روح عدالت و تساهل را که تا آن زمان بر بشر مجهول بود، بسط و اشاعه دادند. آنها بودند که مرز دنیای متمدن را در شرق تا رود سیحون رسانیدند و نقش با افتخار نگهبانی از نفایس تمدنهای کهن مشرق زمین را بر عهده گرفتند و در دوران تاریخ طولانی خود از آن دفاع کردند".
از آغاز قرن هفتم میلادی در دوران حکومت ساسانی بر اثر فساد اخلاقی و تزلزل ارکان حکومت موجباتی فراهم آمد که در فاصله سالهای 628 تا 633 میلادی دوازده پادشاه بر تخت سلطنت جلوس کردند. در چنین اوضاع آشفته ای در سال 642 میلادی در جنگ نهاوند فشون ایران شکست خورد و کشور ایران جزئی از قلمرو اسلام شد.
از زمانی که ایران قسمتی از حوزه خلافت اسلامی شد ایرانیان اندک اندک به کیش اسلام در آمدند و همچون سایر مسلمانان مساجد را جایگاه پرستش پروردگار و آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان قرار دادند. مواد درسی عبارت بود از قرائت قران وحدیث و بحث در باب اصول و فروع دین و صرف و نحو زبان عربی و در مراحل بالاتر منطق و کلام و فلسفه وحکمت و ریاضیات در حوزه های علمی و مدارس عالی دینی تدریس می شد.
برنامه تحصیل و دوره آموزش در مکتب خانه ها، در روستا ها و شهرها یکسان نبود و با وسعت و موقعیت جغرافیایی و در آمد روستاییان و شهر نشینان ارتباط داشت. آموزش کودکان معمولاً از شش سالگی آغاز و تا نوچوانی به طول می انجامید. هر خانواده به تناسب درآمدی که داشت اندک پاداشی به مکتب دارمی پرداخت. برای آموزش عالی در صدر اسلام تا قرن چهارم هجری، جز دانشگاه جندی شاپور و مدارس دینی بغداد و دمشق و قاهره، مدارس دیگری وجود نداشت.
از قرن چهارم هجری به تدریج مدارس عالی برای آموزش فقه و اصول و فروع دین اسلام، فلسفه و حکمت یونانی در شهرهای مختلف مانند نیشابور، سبزوار، شهر ری، یزد، اصفهان، شیراز، تبریز و کرمان دایر گردید.
از میان دانشمندان ایرانی که در مباحث تعلیم و تربیت سرآمد اقران بودند، می توان از ابوعلی سینا، ابوعلی مسکویه، رازی و عنصر المعالی و نظام الملک، امام محمد غزالی، خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ اشراق، مولوی و سعدی نام برد.
نظام الملک در بسیاری از شهر ها از قبیل نیشابور، بلخ، هرات، خواف، مرو، آمل، اصفهان، بصره، موصل و بغداد مدارسی برپا ساخت که به نام " نظامیه" نامیده می شد. نظام الملک برای اداره مدارس موقوفه هایی بنیادگذاری می کرد. هزینه مدارس و حقوق استادان و کارکنان از درآمد اوقاف تامین می شد.
عبد الحسین زرین کوب در کتاب " کارنامه اسلام" خود نوشته است: " تمدن اسلامی که لااقل از پایان فتوح مسلمین تا ظهور مغول قلمرو اسلامی را از لحاظ توسعه و ترقی علم و ادب پیشاهنگ تمام دنیای متمدن و مربی فرهنگ عالم انسانیت قرار داد بی شک یک دوره درخشان از تمدن انسانی است".
لازم به ذکر است که، خاندان برمکی و بنومهلب و بنو عمید و ایرانیان دیگری که مناصب مقامات دولتی و فرماندهی سپاهیان اسلام را در دوره عباسیان به عهده داشتند، عامل بسیار مهمی برای نگاهداری فرهنگ ملی بودند و دارالترجمه ای که به کمک ایرانیان در زمان مامون در بغداد تاسیس یافت وسیله ترجمه آثار هندی و پهلوی و یونانی و سریانی به عربی شد و به این طریق بود که کتب دینی و تاریخی و اخلاقی از گزند حوادث محفوظ مانده است.
از قرن ششم هجری با هجوم قبایل وحشی و خونخوار مغول و تاتار به سرزمینهای بخارا و سمرقند وخوارزم تا نیشابور، قم کاشان و اصفهان، آبادیها و شهرها و روستاها ویران می شود، تاریخ ایران ورق می خورد، میلیونها مردم بی گناه ازکودک شیرخوار تا سالمندان از کار افتاده به قتل می رسند و فاسد ترین مردم در خدمت اقوام وحشی، هرگونه مقاومتی را با شمشیر خشونت نابود می کنند تا هیچ گونه امیدی برای توسل به دفاع ومقاومت و عصیان برای مردم ایران باقی نماند.
از این زمان به بعد است که به آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت کودکان و جوانان دیگر توجهی مبذول نگردید. و صد البته فلاسفه و دانشمندان دیگری چون ابن سینا و زکریای رازی و سعدی و خیام در این سرزمین نه متولد شدند و نه پرورش یافتند. و سرزمین ما از لحاظ علم و هنر به صحرای بی آب و علفی تبدیل گردید.
احیای دولت صفوی مبتنی بر شیوه مرکزی بود و تمام قوا و اختیارات از پادشاه ناشی می شد و عموم ماموران دولتی از طرف وی منصوب یا معزول می شدند.
در دوره صفویه تعداد مدارس ( مکتب خانه ها) افزایش یافت و شماره طلاب دینی روز بروز افزوده تر گردید. هدف از توسعه این گونه مکتب خانه ها وادار کردن مردم خاصه کودکان به گرویدن به مذهب شیعه اثنی عشری بود. متاسفانه در پی این گونه طرز تفکر، پیشرفت دیگر علوم، مانند علوم طبیعی،ریاضی، فلسفی و صنعت متوقف گردید.
در دوره قاجاریه تاسیسات اداره مرکزی و شهرستانها و مقامات و مناصب، به تقلید از دوره صفویان، همان تاسیسات دوره صفوی بود. ولی با گذشت زمان چون بر اثر توسعه علوم و صنایع و نشر افکار جدید تحولات زیادی در سازمان دولتها و حکومنهای اروپایی داده شده بود و مردم ایران از این تغییرات آگاهی حاصل کرده بودند، در گوشه و کنار کشور جنبشهایی بر ضد حکومت مرکزی تهران بوجود آمد.

تاسیس دارالفنون
در اثر شکستهای پی در پی دولت ایران در دوران حکومت قاجاریان از دولتهای روس و انگلیس و جدا شدن قسمت وسیعی از خاک ایران در شمال و جنوب کشور. از آن پس نمایندگان سیاسی، قضایی و تجاری روس و انگلیس در امور قضایی و بازرگانی مردم مداخله می کردند.
میرزا تقی خان امیر کبیر پس از انتصاب به مقام صدارت در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه، بر اثر تجاربی که در دوران ماموریتهای سیاسی در کشور روسیه و ترکیه اندوخته بود، و از پیشرفتهای علمی و صنعتی در کشورهای اروپایی آگاه بود، تاسیس مدارس فنی ،نظامی و علمی و بنیادگذاری کارخانه های اسلحه سازی، توپ ریزی و باروت کوبی و تامین ساز و برگ نظامی اروپایی را در کشور آغاز کرد.
تاسیس مدرسه دارالفنون برای آموزش علوم و فنون جدید و اعزام دانشجو به اروپا برای تحصیل علوم و صنایع نوین از مهمترین کوششهای این سیاستمدارنامدار و دور اندیش بود.
امیر کبیر در سال 1266 قمری میرزا رضا خان مهندس را مامور طرح نقشه هایی برای ساختن دارالفنون کرد. دارالفنون ایران بیست سال پیش از دارالفنون توکیو و سه سال پس از دارالفنون اسلامبول یعنی در حدود 155 سال پیش از این تاریخ بنیادگذاری شد.
در ماه محرم 1268 هجری مقارن با تاریخ عزل امیر کبیر شش تن معلم اتریشی و یک ایتالیایی که در رشته های پیاده نظام، توپخانه، سواره نظام، معدن شناسی، پزشکی تخصص داشتند به ایران رسیدند. دکتر پلاک یکی از آن معلمین در باره ورود خود به تهران می نویسد:
" ما در 24 نوامبر 1851 وارد تهران شدیم، پذیرایی سردی از ما کردند، احدی به استقبال ما نیامد و اندکی بعد خبردار شدیم که در این میانه اوضاع تغییر یافته و چند روز قبل از ورود ما در نتیجه توطئه های درباری و علل - الخصوص توطئه مادر شاه، که از دشمنان سرسخت امیر نظام بود، میرزا تقی خان مغضوب شده است". ( از کتاب " امیر کبیر و ایران" تالیف آدمیت.)
در سال 1272 قمری به تدریج وسایل جراحی و کار در بیمارستان برای دانشجویان پزشکی و وسایل آزمایشگاهی فیزیک و شیمی و دواسازی برای دانشجویان رشته های علمی فراهم آمد.( روزنامه وقایع اتفاقیه شماره 411 دهم جمادی الاول 1275 قمری.)
موسسات وابسته به دارالفنون عبارت بودند از چاپخانه مخصوص، کارخانه بلور سازی، ریسمان ریسی، کاغذ سازی، آزمایشگاه های فیزیک و شیمی و داروسازی. شاگردان رشته پزشکی، با پزشکان اروپایی در بیمارستان به معاینه و معالجه بیماران می پرداختند. شاگردان رشته های نظامی در میدان مشق سربازان را تعلیم می دادند. شاگردان رشته مهندسی در ساختن راهها با مهندسان خارجی که در استخدام دولت بودند، همکاری داشتند.( روزنامه "وقایع اتفاقیه" شماره 98، ربیع الاول 1269.
سرنوشت دارالفنون درس عبرتی برای مربیان و مدیران آموزش و پرورش ایران است. بررسی سوابق دارالفنون نشان می دهد که دربار سلطنتی بر اثر تحریکات مخالفان اصلاحات فرهنگی و علمی از پیشرفت و توسعه این بنیاد فرهنگی به صورتهای گوناگون جلوگیری می کند. چون:
" امروز مقرب الخاقان عزیز السلطان با سی چهل نفر از بچهای کوچه وارد حیاط دارالفنون مانع از کار محصلین شدند، یا نسبت به کارکنان مدرسه خیلی بی احترامی می شود. یا آنکه با سنگ و چوب در و پنجره و شیشه های مدرسه را شکستند".( روزنامه وقایع اتفاقیه، شماره 458 مورخ 19 جمادی الثانی سال 1276)
دارالفنون که در آغاز کار از معتبرترین موسسات علمی و فنی در کشورهای آسیایی به شمار می آمد، پس از چندی به یک موسسه تشریفاتی و نمایشهای ترقیخواهانه تبدیل گردید. در حالی که از توسعه فنی و علمی آن جلوگیری می شد، اکثر فارغ التحصیلان دارالفنون در ادارات دولتی به خدمات دفتری و اداری می پرداختند.

تاریخ فرهنگ ژاپن، که در حال حاضر از بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان است و در بسیاری از رشته های صنعتی و اکتشافات علمی با آمریکا و بازار مشترک اروپا رقابت دارد، به ما نشان می دهد، که در یک صد سال گذشته منظماً تعداد " پلی تکنیکها" و پژوهشگاه های علمی و فنی در این کشور افزایش یافته و نیمی از اوقات دانش آموزان مدارس متوسطه در کارگاه ها و آزمایشگاه ها زیر نظر کارشناسان مجرب صرف آموزش علمی و عملی شده است.
در نیم قرن اخیر در ایران اگر چه بر تعداد مدارس متوسطه و هنرستان های صنعتی و مدارس عالی افزوده شده است و میلیونها دانش آموز و دانشجو، به تحصیل اشتغال دارند ، و میلیاردها ریال از درآمد عمومی کشور صرف تاسیس مدارس جدید و آموزش کودکان و نوجوانان می شود، اما روشها و فلسفه های کهنسال که در قرون گذشته نارسایی خود را برای رفع نیازمندیهای علمی و فنی کشور به اثبات رسانیده است، هنوز همچنان بر روحیه عمومی مدیران و مسئولان آموزش و پرورش حاکم است. هنوزهم روش و سنت نامیمون حفظ متون و کتابهای درسی و تقریرات معلمان برای موفقیت در امتحانات و بی اعتنایی به روش های نوین آموزش و پرورش و فعالیتهای پژوهشی و کارهای کارگاهی که مایه شکفتگی ذهن و روح جوانان است، بر محیط مدارس و دانشگاه های ما تسلط دارد و مانع از آن می شود که نهال نوپای علوم و فنون جدید، که چند ده سالی است، در کشورهای آسیایی، نظیر کره، مالزی، سنگاپور، ژاپن، چین و هندوستان ریشه دوانیده، و به ثمر رسیده است در کشور ایران هم پا بگیرد و شکوفا شود و ملت را هم از خیر و برکت خود سرشار کند.

دکتر محمد مشایخی دانشمند و پژوهشگر در امور تعلیم و تربیت، در کتاب " جامعه شناسی تربیتی، تاریخ فرهنگ و تربیت در اروپا" که در سال 1381 به رشته تحریر در آورده است، در مورد آموزش و پرورش در ایران چنین بیان کرده است:
"ماده پانزدهم قانون اساسی فرهنگ از تاریخ 1290 شمسی، سازمان مدارس ایران را به چهار درجه: دبستان دهکده، دبستان شهری، دبیرستان و مدارس عالی تقسیم کرده است. در اسفند ماه سال 1300 قانون شورای عالی فرهنگ به تصویب مجلس رسید. بر اساس این قانون تصویب برنامه های تحصیلی و صلاحیت معلمان در سرتاسر کشور، به عهده شورای عالی فرهنگ در پایتخت گذارده شده است. در هشتاد سال پیش که آشفتگی سیاسی و اجتماعی وگونه ای حکومتهای ایلی و ملوک الطوایفی در کشور حکمفرما و تعدا مدارس در پایتخت و شهرهای بزرگ هم بسیار محدود بود، گونه ای مرکزی بودن تصمیم گیری در آن تاریخ ضروری می نمود. اما در حال حاضر که طبق آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش تعداد دانش آموزان کشور از مرز 18 میلیون نفر نیز گذشته است، و با وجود شرایط اقتصادی و اجتماعی گوناگون در کشور، قسمت زیادی از اختیارات برنامه ریزی فرهنگی و تربیتی را باید به عهده سازمانها استانی و شهرستانی محول کرد."
"جان استوارت میل" در کتاب " آزادی و حکومت ملی" می نویسد:
" خطر معمولاً از هنگامی آغاز می شود که دولت به جای آنکه اختیارات افراد و جماعات را تشویق کند، اختیارات و قدرت خود را جانشین کار مردم می کند. دولت از مردم می خواهد که از میدان کار بیرون بروند و تماشاگر باشند، تا دولت مرکزی وظایف و کارهای مردم را انجام دهد. دولتی که مصالح افراد را که شکفتگی و تکامل آنان است به تعویق می اندازد، و از ترقی آنان جلوگیری می کند، یا نمی گذارد تا حدود مطلوب در نتیجه تمرین و تجربه آزاد شخصی پیشرفت کنند، دولتی که حرمت افراد را به این قصد می شکند که آنان را به صورت ابزارهای فرمانبرداری، حتی برای انجام هدفهای سود بخش در آورد تا از حیطه اقتدار دولت خارج نشوند، چنین دولتی سرانجام این حقیقت را کشف خواهد کرد که با مردان کوچک انجام کارهای بزرگ نامقدور است!". ( در دو رژیم قبلی و فعلی کشور چنین حقیقتی را به وضوح می توان دید.)
دکتر محمد مشایخی در کتاب "جامعه شناسی تربیتی " نتیجه گرفته است:
" با افزایش کمی دانش آموزان در سی سال اخیر، اکنون مرحله نوینی را برای اصلاح کیفیت آموزش و پرورش کشور باید آغاز کنیم. اصلاح کیفیت و رعایت اصول علمی روانشناسی و جامعه شناسی از مهمترین وظایف مدیران و مسئولان تربیتی در تمام مراحل تحصیلی می باشد."
" . . . هنوز قسمت عمده ساختمانهای مدارس استیجاری است، در صورتی که ساختمان مدارس و دانشگاه ها ویژگیهای خود را باید داشته باشند. ابعاد کلاسهای درس، آزمایشگاه ها، تالار های عمومی ، زمینهای ورزشی و به طور کلی فضای محوطه مدرسه، هیچ تناسبی با یک ساختمان مدرسه مدرن ندارد.کتابهای درسی تنها افزار تربیتی است که دانش آموزان از آن بهرمند هستند. از میان نیروهای انسانی تنها پرورش نیروی حافظه مورد توجه مربیان است. دستها که مهمترین عامل و وسیله نفکر، ابتکار علمی و فنی هستند، به کلی از قلمرو تربیتی مدارس ما برکنار مانده اند. پرورش اجتماعی در عصر ما یکی دیگر از عوامل مهم و اساسی تربیت است. در حال حاضر برنامه های عملی به صورت مشارکت شاگردان در فعالیتهای اجتماعی و فنی و کار دستی مشخصی در مدارس و دانشگاه های ما وجود ندارد. پرورش نیروی حافظه تنها عامل آموزش و ملاک ارتقا و ارزشیابی کار و تحصیل دانش آموزان و دانشجویان است. سازمانهای تربیتی باید برنامه های مدارس را با هدفهای نوین پرورش اجتماعی، استدلال علمی، نیروی خلاقیت ذهنی و اعتیاد به آزمایش و کارهای عملی، توسعه دهند.
در عصر ما که مدارس عالی و دانشگاه های کشورهای غربی، با همکاری موسسات اقتصادی در پژوهشهای علمی و فنی مشارکت می کنند، معلمان ما باید با پیروی از اصول آموزش و پرورش نوین، روش کار خود را در کلاسهای درس بکلی تغییر دهند، و از روشهای نوینی که جامعه شناسان و روانشناسانی نظیر دکرلی، منتسوری و جان دیویی معمول داشته اند پیروی کنند.
ژان ژاک روسو از بنیادگذاران اصول فلسفی و روانشناسی تربیتی، مینویسد:
"بهترین دانشها و بادوام ترین و پر ثمرترین تحول تربیتی آنهایی هستند که کودک خود سازنده آنها می باشد و متناسبترین اقدام تربیتی که می توان کرد آن است که تمایلات وابسته به هر سن و سالی را که طبیعت کودک طلب می کند، ارضا کرد و به کار گرفت. ( از کتاب " تاریخ تربیت" ترجمه دکتر محمد مشایخی، سال 1349.)
موسسات علمی و دانشگاهی ما باید دست کم خود را با کاروان توسعه صنعتی و علمی قاره آسیا هماهنگ کنند. استادان رشته های علمی و صنعتی، جز ار طریق اجرای برنامه های عملی در آزمایشگاه ها و به کارگیری روش تجربی نمی توانند نسل جوان ایران را برای هماهنگی با توسعه اقتصادی و علمی جهان هماهنگ کنند.
معلمان ما در تمام مراحل تحصیلی از ابتدایی تا دانشگاه، نباید خود را تنها مسئول درس تخصصی خود در علوم یا ادبیات بشناسند. آنها باید در مسئولیت پرورش اخلاقی، اجتماعی و انسانی کودکان و جوانان نیز مشارکت و همکاری کنند.
هر کلاس درسی، در هر مرحله از تحصیل، جامعه کوچکی از کودکان و جوانان است که در گوشه ای از روستا یا شهر برای پرورش اخلاقی و اجتماعی وتدریس ادبیات و هنر و علوم طبیعی و اجتماعی تشکیل می شود. آموزگار یا مدیر و استادی که خود را تنها متولی و مسئول تدریس یک کتاب درسی خاص می شناسد و از جامعیت وظیفه خود در پرورش انسانی دانش آموزان غافل می ماند، از انقلاب فرهنگی دوران معاصر ناآگاه است.
پیشرفتهای دانشجویان ایرانی در سالهای اخیر در کشورهای خارجی به اثبات می رساند که اگر در داخل کشور نیز جامعه های علمی و انتشارات و روشهای علمی توسعه یابد و وسایل آزمایشگاهی در اختیار استادان و دانشجویان قرار گیرد، به زودی دانشگاه های ما توفیق آن را خواهند داشت که خود را با موسسات علمی جهان هماهنگ سازند. روش آموزشی کتابی و حفظی در نخستین قدم باید متروک شود. به دانش آموز و دانشجو باید فرصت داده شود تا با ابتکار خود و هدایت استاد درباره مسائل علمی پژوهش کند، و اندک اندک با موسسات علمی خارج از کشور ارتباط پیدا کند.
با افزایش تعداد دانش آموزان، اکنون شورایعالی آموزش و پرورش باید قسمتهایی از وظایف اداری و برنامه های آموزشی را به شوراها و مدیران استانها و شهرستانها واگذارد، تا به مقتضای شرایط طبیعی و توسعه شرایط اجتماعی – اقتصادی ناحیه، اختیار تصمیم گیری داشته باشند. بنیادهای اقتصادی در استانها و شهرستانهای کشور برای ایجاد موسسات علمی و پژوهشی متناسب با منابع محلی باید پیشقدم باشند.
در حال حاضر نه تنها استادان دروس روانشناسی، جامعه شناسی و اقتصاد بلکه عموم استادان دانشگاه ها باید دراین وظیفه ملی وزارت آموزش و پرورش را یاری دهند. زیرا آمادگی دانش آموزان متوسطه برای ادامه تحصیل در دانشگاه ها به اجرای کامل برنامه مشاوره و راهنمایی در مرحله متوسطه نیاز دارد. استادان دانشگاه ها در رشد علوم و پژوهشهای علمی و فنی و نو کردن تفکر و اندیشه علمی دانشجویان و پیشرفت فرهنگ عمومی نقش مهمی به عهده دارند.
افزایش جمعیت به گونه خارج از قواره، در سالهای اخیر مانع شده است که کیفیت آموزش و پرورش بهبود حاصل کند.وزارت آموزش و پرورش در شرایط کنونی باید موضوع اصلاح کیفیت را از مهمترین برنامه های خود بشناسد.


بخش سوم

موانع رشد فرهنگی و آموزشی


موانع رشد علمی وفرهنگی در کشور ما از مدتها پیش دغدغه خاطر بعضی ازدانشمندان فرهیخته و دلسوز ایرانی بوده است. آنها همواره این سئوال را در سر و این غم را در دل داشتند که چرا کشورشان که در گذشته ( 8 قرن پیش) سالیان دراز مهد علم بوده است، در دوران های اخیر در مقایسه با پیشرفتهای علمی غرب و بعضی از کشورهای خاور دور، این چنین با رکود و پسرفت مواجه شده است.
پیشرفت یک کشور در همه زمینه ها ( اقتصادی، نظامی، بهداشت، کشاورزی، اجتماعی و . .) به پیشرفت علمی آن کشور بستگی دارد و تا ما زمینه پیشرفت علمی ، یا زیر ساختهای علمی و ساختن افراد متفکر را فراهم نکنیم، امیدی به پیشرفت در زمینه های دیگر نمی توانیم داشت. استاد دهخدا در مقاله ای تحت عنوان " علم و آدم" در یک بررسی کوتاه علل عقب ماندگی ایران را نداشتن دانشمند می داند و علت نداشتن دانشمند را چنین بیان کرده است: " وکلای دوره اول مجلس ما ابداً در این مسئله اصولی از عالم نظریات یک قدم به عالم عمل پیش نیامدند و علت آنهم بی اطلاعی قسمت غالب از لزوم چنین اقدام اساسی و میل نداشتن دیگران به پیدا شدن علما و دانشمندان در مملکت بود." دهخدا با احساس رنج بسیار از انتقاد یک روزنامه خارجی ( روزنامه نوه وره) اضافه کرده بود که : " اگر ما به پرورش دانشمند می پرداختیم، به این جسارت حالیه نمی توانست بگوید " ایران سه هزار سال دیگر وقت می خواهد تا در دست این جهان امروزه آباد شود."
پایه علم در فطرت انسان نهفته است. زیرا پایه اصلی علم، تفکر است. و این پایه در سرشت انسان نهفته و انسان ناگزیز به آنست. انسان همچنانکه بطور ارادی نمی تواند ضربان قلب خود را نگه دارد، و یا اصلاً نفس نکشد، به همانگونه نمی تواند اصلاً فکر نکند. به عبارت دیگر، ما حتی اگر بخواهیم، قادر نیستیم فکر نکنیم. بنابراین، تفکر را نیز طبیعت در انسان نهاده است.
موانع رشد علمی و مشکلاتی که در این زمینه وجود دارند بسیار متعدد و متنوع هستند. هرکس با هر تخصص یا تجربه خاص از یک یا چند زاویه خاص می تواند به آن بنگرد. اما یک نگرش جامع ایجاب می کند که با روشی پیش رویم تا حتی الامکان همه یا اکثر عوامل در نظر گرفته شوند. بدین منظور ما بر اساس تئوری سیستم ها و همچنین تئوری بین سیستمی( Intersystem model ) مسئله را به سطوح مختلف تفکیک می کنیم و سپس در هر سطح به بررسی مسائل و مشکلات می پردازیم.
بیشتر دانشمندان پر تجربه ما اتفاق نظر دارند که مشکلات و موانع اصلی پیشرفت علم ایران، موانع فرهنگی هستند. این موانع فرهنگی عبارتند ار:
رفتار استبدادی، رفتار هنجاری، رفتار احساسی، تضاد جویی، خودنمایی و فرد گرایی.

1- رفتار استبدادی.

مهمترین عامل فرهنگی که موجب موانع زیادی در جامعه ایران و در بخش علم می شود، استبداد است. برای یک نظام اجتماعی در همه بخش ها یک سلسله مراتب از تصمیم گیری لازم است. مثلاً در یک تیم جراحی، در یک سازمان، در ارتش . . . و همچنین در نظام حکومت. سلسله مراتب به این معنی است که در یک گروه افراد با توانا -ئیهای بالاتر در سطوح بالاتر قرار می گیرند و در سطوح پائین تر این تصمیم گیری پذیرفته و اجرا می شود.دیگر اعضاء گروه نیز نظرات و دستورات مافوق را می پذیرند. پذیرش مافوق و نظراتش شروطی دارد.
الف- شخص مافوق می بایست بر اساس توانایی های واقعیش در حل مسایل، به سطح بالا صعود کرده باشد و مشروعیت آن جایگاه را از نظر زیردستان داشته باشد.
ب- دستورات وی باید منطقی و منطبق با ضوابط تعیین شده برای آن سازمان باشند.
وقتی شرایطی در یک سازمان یا جامعه ایجاد شود که افراد بدون داشتن مشروعیت کارکردی به مناصب بالا برسند و بقیه به زیردست و دستور پذیر تبدیل شوند، در آن صورت وضعیت استبداد بوجود می آید.
وقتی مسئولیتهای مدیریتی در سطوح مختلف، نه بر اساس توانایی توزیع، بلکه فقط به این دلیل به افراد سپرده شوند که چون پسر فلان شخص یا متعلق به فلان گروه است. در این صورت توزیع مسئولیتها با تواناییها نامتناسب خواهد بود. سپردن پست ها به اقوام و نزدیکان را می توان " جمهوری پسر خاله " نامید. این خطر بزرگی است برای یک جامعه که آنرا به نابودی کامل تهدید می کند. ( چنانچه در رژیم قبلی باعث سقوط آن گردید، و در رژیم فعلی اوضاع کشور را به این صورت خطرناک و رقت بار در آورده است.)
لذا وقتی استبداد حاکم شد، افراد تصمیم گیرنده نظر و شناخت خود را که همواره مورد تایید ظاهری زیردستان است، صحیح می پندارند. در شرایط فوق کسانی که در راس هرم قدرت قرار گرفته اند، می پندارند که در راس هرم تفکر نیز قرار گرفته اند و سطح تفکر و نوع تشخیص آنان میزان درست و غلط بودن فکر است. لذا هرچه با فکر آنها منطبق باشد، درست و هرچه با آن متفاوت باشد، غلط تلقی می گردد.
در این شرایط است که یک امیر یا سردار ارتش و یا سپاه نیز درباره مسائل علمی و فرهنگی، نه فقط خود را صاحب نظر تعیین کننده می بیند، بلکه در خود این نیاز و شایستگی را می بیند، که افراد را در مسیر ,علم بسیج کند. ( به نظرات رئیس جمهور ایران در مورد غنی کردن اورانیوم مراجعه شود)
بنابراین در چنین شرایطی علم نمی تواند پیشرفت نماید. و هنگامی که اشخاصی پیدا شوند که بگویند که " کی" اصلاً گفته باید علم پیشرفت کند؟ . . . ما اصلاً این علم را نمی خواهیم". در آنصورت باید گفت که مملکت داری به سطحی بالاتر از این سطح تفکر نیاز دارد و با این سطح از خرد مملکت از دست خواهد رفت.
لذا به همان نسبت که مسئولان یک کشور برای علم ارزش قائل نباشند، علم آن کشور تنزل می یابد.
در حالی که حکمای پیشین ما برای اداره بهتر مملکت، به پادشاهان توصیه می کردند که:
ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزکاران کما ل
بسیار خطرناکتر در یک سیستم استبدادی وقتی است که هرم علم بر اساس هرم قدرت و نفوذ روش " جمهوری پسر خاله" شکل بگیرد و بر اساس ضوابط همان جمهوری، افراد ناباب و نالایق در راس هرم علم منصوب شوند و یا با تعیین ضوابط "من درآوردی" در دانشگاه های از علم آزاد،( دانشگاه آزاد!) به درجاتی دستیابند و در هرم علم صعود نمایند. وحتی گاه در سازمانهای سرنوشت ساز علم، مسیر علم را تعیین نمایند و به قول یکی ازوزرای علوم پیشین " علم را وسیله و اهرمی برای دستیابی به قدرت سیاسی قرار دهند." در آنصورت عاقبت آن جامعه بس وخیم خواهد بود و باید گفت که: " وای به روزگار آن جامعه."

2- رفتار ناهنجاری

این سئوال نکردن و سئوال نداشتن جزیی از رفتار ما شده است. پذیرش بدون چون و چرای هنجار و پذیرش و گسترش هنجارهای بدون آگاهی در ایران ، یک علتش از همین جا سرچشمه می گیرد و یک علت اینکه ما در علم نیز هنجاری شده ایم و پیرو هنجار گذاران غربی، از همین جاست. ما دیگر خودمان سئوال نداریم. سئوال و مسئله نیز باید از غرب برای ما تعیین شود. چند در صد از تحقیقات علوم انسانی ما به مسایلی بر می گردند که خودمان آنها را یافته ایم و از غرب کپی نکرده ایم و چند تحلیل و راه حل جامع و کارساز ارائه شده است؟
در مورد علوم دیگر نیز اگر تفاوتی با علوم انسانی وجود داشته باشد، بیشتر به این علت است که مسائل علمی در آن زمینه ها در همه جهان کم و بیش مشابهند. مسایل راه و ساختمان، معماری و ماشین سازی و فنی و حتی پزشکی در تمام جهان در حد زیادی مشابه اند. اما مسائل اقتصادی و بالاخص اجتماعی کشورها بسیار متفاوت با یکدیگرند.

3- تضاد
تضاد یک عنصر پایدار فرهنگی است که از سطح کلان جامعه گرفته تا سطوح خردتر ایران همه جا روابط اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده و روابط انسانها را از حالت دوستی و الفت به دو دستگی و خصومت مبدل کرده است. در محیط های علمی ایران نیز تضاد و میل درونی به آن، یک عامل بسیار مخرب است که برآیند نیروها را نه فقط خنثی می کند، بلکه به جهت منفی می کشاند. در کمتر گروه علمی ایران می توان یک روحیه صمیمیت و همکاری مشاهده نمود. اینکه افراد بر ضد هم کار می کنند و یا پشت سر هم بدگویی می کنند، راه ها را بر یکدیگر می بندند وبه اصطلاح معمول " باند بازی می کنند، آنقدر زیاد است که به علت کثرت موارد، به عنوان یک رفتار معمولی تلقی می شود. یکی از استادان دانشگاه در بحثی که در باره آینده علم بود، این مسئله را به این گونه تشریح کرد:
" گرفتاری ما این است که ما حسادت می کنیم، پشت سر هم می زنیم، نمی توانیم با هم کار کنیم، همدیگر را قبول نداریم، وقتی من آقای ایکس را قبول ندارم، اصلاً ناشناخته قبول ندارم. کدام استاد به همکار پیش از خود رفرانس می دهد؟ هرکس جدید می آید، هرچه نفر قبلی نوشته است ، پاره می کند، با بسم الله شروع می کند، فصل اول را شروع می کند، هنوز کارش تمام نشده می رود و نفر بعد می آید، او هم دو باره با بسم الله شروع می کند او هم نمی تواند فصل اول را تمام کند . . ." ( به عمل کرد، ده ها گروه سیاسی خارج از کشور نگاه کنید. کدام یک از آنها توانسته است به پله دوم از نردبان بلندی که در جلویش قرار گرفته است صعود کند؟)

4- رفتار احساسی

رفتار احساسی مردم ما یکی دیگر از عتاصر فرهنگی است که تاثیرات منفی آن بر تاثیرات مثبتش برتری دارد. در بخش های علمی جامعه ما، رفتار احساسی تاثیرات منفی بر همکاریهای علمی نشان می دهد، مخصوصاً وقتی این عناصر با عناصر فرهنگی دیگر مانند استبداد، خودنمایی وخاصه با تضاد آمیخته می شود. زیرا عنصر احساس و عنصر تضاد وقتی با هم همراه می شوند بسیار مخربتر خواهند بود.
مشاهده دقیق رفتار دانشگران ایرانی و مقایسه آنها با همتاهای غربی به وضوح نشان می دهد که دانشگران ایرانی، خاصه در این نکته عموماً جلب توجه می کنند. آنها غالباً با احساس زیاد وارد بحثها می شوند، صدایشان بلند و هیجان زده می شود، از کلمات با بار ارزشی مثبت چون: " مخلص شما هستم" ، " قربان شما میروم ) و منفی کوبنده و همچنین از تاکید و شدت ( خیلی خیلی زیاد، بسیار بسیار کم ، اصلاً موافق نیستم، کاملاً موافقم، عالی، مزخرف) استفاده می کنند. آنها اغلب با عجله و بدون دلیل کافی وسط صحبت شخص مقابل می پرند، حرف او را قطع می کنند و با همان روش توصیف شده سخن می گویند و به همراه آن صورت و گوشهایشان سرخ می شود. با کمی توجه متوجه می شویم، نسبت موارد انتقاد آمیز و بیان نارضایتی در گفته های ایشان بیشتر است و در پایان بحث ( ضمن نگاه کردن به افراد کناری برای گرفتن تایید)، میزان نارضایتیشان از وضعیت موجود افزایش می یابد. در نتیجه هم اعصاب خود را خرد می کنند و به سلامتی خود صدمه می زنند و هم رابطه شان با افراد دیگر تخریب می شود.
از اینجا است که در بیشتر محافل علمی ما ( لطفاً سیاسی را نیز به آن اضافه کنید)، همدلی و رافت یک پدیده نایاب است و افراد نه فقط نمی توانند با یکدیگر کار مشترک انجام دهند، بلکه گاه به شدت بر ضد یکدیگر عمل می کنند.
اما عناصر دیگر فرهنگی که بر پیشرفت علم تاثیر می گذارند، باز هم وجود دارند به عنوان نمونه به چند عنصر دیگر اشاره می شود:
وقتی پایه های فرهنگی در مسیر مصرف گرائی، بی کار کردی (dysfunction) عیش و نوش و لذت طلبی قرار داده شد و هنجارها و ارزشهای مربوط به آن جامعه را فرا گرفت، دیگر افراد مصرفگرا و کسانی که در نظام حکومت از این مصرفگرائی و فرایند آن ( واردات و پور سانت های دریافتی . . ) منتفع و مدافع چنین فرهنگی هستند، ضرورت و علاقه ای برای یک علم تولیدی و مولد احساس نمی کنند. و تا اعضاء و مسئولان یک جامعه احساس نیاز به علم تولیدی نکنند، علم آن جامعه پیشرفت نخواهد کرد.





موانع رشد علمی ایران و راه حل های آن

بخش چهارم

نظام سیاسی و جایگاه علم

می توان گفت که مهمترین عامل موثر در پیشرفت علم هر کشور، اهمیتی است که مسئولان آن کشور برای علم قائل می باشند.
اهمیت علم در کشورهای پیشرفته از آن نظر است که علم به عنوان یک وسیله حل مسائل دیده می شود.
هرگاه هر نوع مسئله ای را در هر جامعه در نظر بگیریم، متوجه می شویم که آن مسئله و راه حل آن در اصل ماهیت فکری دارد. هر کاری را که بخواهیم برای کشورمان انجام دهیم و هر مشکلی را در زمینه پزشکی، نظامی، صنعتی، آموزشی، اجتماعی و حتی دینی که بخواهیم حل کنیم، در نهایت راه حل آن از طریق تفکر و شناخت است. بنابراین مسائل جامعه، مانند مسائل ریاضی به قدرت تفکر و روش حل نیاز دارند. به این علت است که از ابتدای پبدایش جوامع به این بخش از سیستم تفکر و تفکر ساز توجه شده و سپس این بخش در طول تاریخ بشری به یک عنصر و ارزش فرهنگی نیز تبدیل شده است، تا آنجا که در جوامع ماهیتاً نیز برای علم ارزش قائلند. لذا کارکرد اصلی علم، کمک به حل مسائل است.
ما می دانیم که مسائل ایران زیادند. اما بزرگترین مسئله ما آنست که ما توانائی حل مسائل را نداریم. یعنی بزرگترین مشکل آنست که اندازه و دایره مسائل از دایره تفکر کسانی که باید آنرا حل کنند بزرگتر است. و روزبروز بر پیچیدگی مسائل افزوده می شود و دایره و اندازه آن بزرگتر و بیشتر. بنابراین تردیدی باقی نمی ماند که باید دایره تفکر خود رابزرگتر کرد، تا بتوان بر مسائل احاطه یافت. به عبارت دیگر باید سیستم تفکر و علم جامعه را کارا و فعال نمود تا بتوان مسائل را حل کرد. اساساً انگیزه اصلی این نوشته این مطلب است که ما یک سیستمی بوجود آوریم که " مسئله پرداز" (Problem oriented) و " مسئله حل کن" باشد و نه فقط این، بلکه یک سیستمی که پایدار و پویا باشد. یعنی در طول زمان باقی بماند و همواره رشد نماید.
اگر ما این استدلال را بپذیریم، در این معادله چه کسی باید گام اول را بردار و اقدامات اساسی را در پیش گیرد؟ مسئولان جامعه یا دانشمندان و متخصصین؟ با یک نگاه ابزاری به علم، از دیدگاه مسئولان، می بینیم که علم وسیله ایست که مسئولان جامعه به آن احتیاج دارند. بنابراین، این مسئولان جامعه، یعنی سیاستمداران یک جامعه هستند که باید قدر علم را بدانند. لذا آنها باید بفکر بیفتند که چگونه اولاً این وسیله را بوجود آورند و ثانیاً آنرا " کارا" و مفید نمایند. بنابر این در تحت شرایط کنونی مسئولیت استفاده از علم و در نتیجه پیشرفت علم به عهده مسئولان جامعه می باشد. آنها هستند که باید به فکر یک سیستم کارا از علم بیفتند و آنرا به کمک افراد مناسب و " کننده" و نه رفیق و هم مسلک و فامیل و . . این سیستم را بوجود آورند.
با این مقدمه حالا وقت آن رسیده است که سئوال کنیم " آیا ما به اندازه کافی در کشور دانشمند داریم؟" بررسی نشان می دهد که جواب این سئوال مثبت است. چون تا این اندازه فرار مغزها به خارج کشور خود گویای این مطلب است که کشورهای غربی یک سیستم کارا از علم دارند که می توانند حتی از مهره های درجه 2 ( از نظر علمی) ما نیز استفاده کنند وما چنین سیستمی را نداریم.
این سیستم در آنجا چگونه بوجود آمده است؟ از آن طریق که مسئولان آنجا درک درست از علم داشتند و دستیابی به آنرا نه فقط با روشهای فرهنگی نامستدل محدود و محصور نمی کنند، بلکه مسئولان آنجا درک ابزاری از علم دارند. برای دستیابی به اهدافشان، دانشمندان معتبر و " اینکاره" را جمع کردند و یک سیستم کارا از علم پایدار بوجود آورده اند که با رفتن این رئیس جمهور و آن وزیر از بین نمی رود.
بنابر این متوجه می شویم که برای پیشرفت علم در کشور، اولاً یک شرایط سیاسی مناسب لازم است که در آن مسئولان سیاسی درک لازم از علم داشته باشند و برای علم ارزش قائل باشند. ثانیاً از افراد مناسب با نگرشی وسیع و عمیق برای پایه ریزی آن استفاده نمایند.
لذا باید ابتدا دانشمندان موجود را که نزدیک به مرحله بلوغ و تولید علمی هستند یا به آن مرحله رسیده اند، کمک کرد که بارور شوند و بتوانند به میزان بیشتر و عمیقتر فکر کنند تا بر مسائل چیره شوند.
علم امروز دیگر اتفاقی نیست. علم امروز سازمان یافته است. مانند یک کارخانه، بطور حساب شده علم تولید می شود. چندی قبل یکی از دوستان سئوال کرد که: " چرا در گذشته ابن سینا، ابوریحان و فارابی ها وجود داشتند و امروز چنین افرادی نداریم. در جواب به ایشان گفنه شد که علم آن زمان و پیدایش این افراد در کشورمان بطور اتفاقی بوده است، یعنی اینجا و آنجا یک شخص باهوش، با ادراک قوی و علاقمند پیدا می شده که در محضر پدر یا یک استاد متبحر شاگردی می نموده است. اما امروزه این کار بطور سازمان یافته، سیستماتیک و دقیق انجام می گیرد. نظام سیاسی ما باید یک علم سازمان یافته بوجود آورد.
همه می دانیم که ما افراد متفکر و مستعد زیاد داریم. اما کسی برای آنها ارزش قائل نیست. زیرا برای علم ارزش قائل نیستند. در گذشته و حال با برخی از تصمیم گیران کشورمان برخورد کرده و می کنیم، می بینیم اغلب خود را در حد کمال و مستغنی از علم می بینند و با پوزخندی بر لب و نگاهی اندر سفیه به مسئله علم و دانشمند می نگرند. این گونه طرز تفکر فقط از یک نظام فرهنگی استبدادی بر می خیزد. از اینجاست که افراد متفکر و مستعد در طول تاریخ یک صد سال گذشته عموماً به هدر رفته اند. زیرا می دانند پادشاهان و روسای جمهور مستبد بیشتر مداحان و ستایشگران خود را مورد تشویق و تمجید قرار داده و می دهند، نه افرادی که مسائل کشور و جامعه را بررسی می کردند و نواقص کار را نشان می دادند و اینان دانشمندان آزاده و گنجهای دانش بودند. اینان در آن شرایط استبدادی نمی توانستند رشد کنند.
از اینجا ست که وقتی دانشمندان درجه یک و حتی درجه دو ایرانی، به محیطهای علمی سازمان یافته خارج می روند، آنچنان رشد می کنند.

با توضیحات مختصری که در بالا به آن اشاره شد، به این نکته و شرط مهمتر می رسیم که اهمیت قائل شدن مسئولان برای علم خود نیز شرایطی دارد:
الف- قرار گرفتن افراد متفکر و صالح در راس مدیریت جامعه.
ب- این افراد بایستی بدانند که چه می خواهند و جامعه را به کجا می خواهند ببرند؟
پ- چگونه می خواهند به آنجا برسند؟ یعنی می با یست اهداف خود و راه های رسیدن به آنرا نه فقط به طور نظری و عملی تعیین و مشخص کنند، بلکه باید:
ت- در یک نظام دموکراتیک، بدور از هرگونه نفوذ استبدادی شخصیتهای سیاسی، نظامی و دینی.
ث- ابتدا صحت و لزوم اهداف خود را از ابعاد انسانی، اخلاقی ، اقتصادی و . . در شرایط زمانی و مکانی موجود و آینده ارزیابی کنند،
ج- خاصه باید بررسی شود که این اهداف تا چه اندازه با هم مکمل و تا چه اندازه با هم در تضادند.
چ- و تا چه اندازه با شرایط ایران و قالب بین المللی سازگارند؟
ح- راه های عملی دقیق دستیابی به این اهداف را بررسی و تعیین نمایند و
خ- در این باره با یکدیگر به توافق پایدار برسند.
د- در اجرای برنامه ها و اداره امور چه موانعی قابل پیش بینی هستند؟
ذ- کدام مانع روی کدام دیگری تاثیر می گذارد و کدام هدف توسط هدف دیگر تضعیف یا تقویت می شود. به عبارت دیگر روابط اصولی بین اهداف و مسائل چگونه است؟
ز- بر اساس این روابط اصولی، اولویت بین اهداف را چگونه باید تعیین کرد؟
ژ- سپس باید در یک گروه سیاسی، افراد درباره نکات فوق توافق نظر حاصل کنند و این توافق نظر را حتی الامکان به گروه های دیگر نیز گسترش دهند و نظر آنها را نیز منظور نمایند.
س- بعد به تلاش بیفتند که چگونه باید به آن اهداف برسند و در این راه از دانشمندان و متخصصین متفکر، جهاندیده، وارسته و بی نیاز که نه به فکر خود بلکه به فکر ملت و مردم کشورشان هستند کمک بگیرند.
فعالیت برای پیشرفت ایران از جمله پیشرفت علم آن غیر ممکن نیست. این کار آسان تر از بسیاری از کشورهای دیگر نظیر چین می باشد. ما با این جمعیت کمتر، با این همه امکانات طبیعی و با این همه هوش سرشار می توانستیم سریعتر کشورمان را به پیش ببریم.
در کشور چین، حزب کمونیسم که کارهایش مبتنی بر یک سلسله مراتب منسجم، به دور از تضاد های گروهی و درون حزبی و بر اساس تفکر و حساب است، یک سیستم تفکر از دانشمندان مختلف بوجود آورده است. لذا هر مسئله مهم را حزب ابتدا به این سیستم تفکر می دهد و از آن سیستم راه حل می خواهد و آنها نیز راه حل های مناسب می دهند.
چنین کاری در ایران نیز میسر است. به شرطی که در نظام سیاسی کنونی ایران یک برنامه عمیق و عملی شده برای اداره کشور بوجود آید. عدم موفقیت در چنین برنامه عمیق، خود از علل مختلفی ناشی می شود که مهمترین آن نداشتن تجربه سیاسی و علم لازم در این زمینه است. لذا دست اندرکاران به علت نداشتن یک برنامه عمیق، با روش آزمایش و خطا به اقداماتی روی آوردند که به علل اختلاف سلیقه از جمله ناشی از عدم علم کشور داری، تعداد زیادی از آنها به بار ننشست و اقدامات انجام شده بر این اساس، تاکنون تاثیرات مخربی بر روی نظام اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و در پی آن بر روی علم داشته است.

دگرگونی نظام اجتماعی و تاثیر آن بر علم

روشن است که فرایند مدرنیزاسیون در جوامع غربی از درون خود آن جوامع و متناسب با فرهنگ آن، آن هم در مدت زمانی طولانی و بسیار آهسته طی شده است. اما در سیاست توسعه بیرونی کشورهای جهان سوم از جمله ایران ، عناصر مدرن از بیرون از جامعه به صورت عناصر نامتناسب با آن، به سرعت به درون رخنه می کنند. با این هدف و امید که این کشورها نیز مانند کشورهای غربی شوند.
اما این اقدام در عمل عموماً نه فقط این کشورها را هرگز به این هدف نخواهد رساند، بلکه نظام اجتماعی آنها را از هم خواهد پاشانید و کار کرد سنتی آنها نیز کاهش خواهد داد.
به عبارت دیگر تصور می رود که بین مدرنیزه کردن جامعه وکارکرد جامعه یک رابطه مستقیم و مثبت وجود دارد که با گسترش میزان توسعه، میزان کار کرد جامعه افزایش خواهد یافت. اما در عمل این رابطه معکوس است. چون به هر میزان که یک کشور به توسعه بیرونی روی آورد، عموماً میزان کار کرد آن جامعه کاهش و مشکلات آن ( بی نظمی، انحرافات، دزدی، فحشا، ارتشاء، بی ملاحظگی، بی اعتمادی . . ) اقزایش خواهد یافت.
با این مسئله، ایران در طول تاریخ اخیرش چندین بار مواجه بوده است و هر بارکه کورکورانه از غرب تقلید کرد، آسیب زیادی دید.
چرا پذیرش مدل توسعه از بیرون در واقع یک گمراهی است؟ کشورهای غربی همواره آخرین حلقه و مرحله زنجیره تولید خود، یعنی کالای قابل مصرف را به جهان سوم صادر می کنند و هرگز تمام مراحل تولید، یعنی تمام زمینه های فکری، علمی و فرهنگی لازم را در اختیار آنها نمی گذارند. آنها در پی فروش محصولات خود هستند و به مصرف کننده نیاز دارند و نه به یک رقیب تولید کننده که بازار محصولات آنها را باز هم محدودتر نماید. آنها به مشتری و خریدار احتیاج دارند. مناسبترین این مشتریان کسانی هستند که نیاز به " خودنمایی" داشته باشند و خود نمایی خود را با آراستن به کالاهای غربی ارضاء نمایند و لذا در این مسیر با یکدیگر به مسابقه برخیزند و فکر نکرده و بی حساب و کتاب پول خرج کنند.
در این مسیر نه فقط مردم باید تولیدات کشور خود را نفی نمایند، بلکه مسیر ها طوری قرار می گیرند که ساختار نیازهای سنتی به کالاهای سنتی تولید داخل تغییر کند و نیازهای جدید جای نیازهای سنتی را بگیرند. این نیازها نیز توسط کالاهای غربی ارضاء شوند. لذا عناصرغربی دسته دسته وارد جامعه می شوند.
در پی ورود عناصر جدید، سرعت تغییرات اجتماعی از سنتی به سوی مدرن بسیار زیاد می شود و جامعه نمی تواند این عناصر مدرن را در خود هضم کند و در مسیر کارایی بیشتر بکار گیرد، بلکه برعکس، جامعه مجبور می شود که خود را با عناصر جدید تطبیق دهد و لذا کار کرد خود را از دست می دهد و دچار آشفتگی می گردد. در نتیجه این حرکت و تحول سریع، مردمی که تا کنون در یک شرایط سنتی، اما متعادل در آرامش می زیستند، ناگهان عموماً فعال می شوند و بر روی طیف جایگاه و پیشرفت اجتماعی، دیگر به آن چیزی که دارند و در آن جایی که هستند، راضی نیستند. آنها نه فقط می خواهند و کوشش می کنند که به جایگاهی با ارزشتر دستیابند. در نتیجه افرادی که وارد این فرایند توسعه می شوند، عموماً در هر موقعیتی که قرار دارند، آرامش ندارند و از آن راضی نیستند و می خواهند به درجات بالاتر برسند. لذا در صدد آنند که در اولین فرصت، از موقعیت کنونی، به موقعیتی بهتر و بالاتر دست یابند. در نتیجه کمتر کسی شغل خود را آنطور که باید جدی و دائمی تلقی می کند. بدین ترتیب موقعیت ها و نقش های اجتماعی از ثبات لازم و کافی برخوردار نیستند و موقعیت ها و در پی آن، جامعه دچار یک بی ثباتی می گردد. سپس این فرایند با فرایند عدم ثبات اقتصادی که تاثیری قوی تر دارد، تشدید می شود. ( این همان فرایندی است که در دهه پنجاه شمسی روی داد و هنوز هم ادامه دارد.)

نتایج حاصله از این گردآوری

در مدل اقتصادی – اجتماعی "توسعه بیرونی" هدف دستیابی به عناصر ظاهری توسعه است، تا به دیگران نشان داده شود که ما چیزی هستیم، ما هم قابل آدمیم . . این سیاست اساساً بر پایه خود کم بینی و خود باختگی بنا شده است و غربیها برای فروش پدیده های خود، به آن دامن می زنند.
در نظام اجتماعی سیاسی مبتنی بر مدل " توسعه ظاهری"، ریلهای تشویق و توبیخ بر اساس ظواهر نهاده شده است. یعنی کسانی که به معیارهای ظاهری دستیابند تشویق و کسانی به محتوا و معنی بپردازند، عقب می مانند.
در نتیجه در چنین نظام اجتماعی، علی الاصول همه کسانی که پیرو سیاست توسعه هستند – چه رهبران آن و چه پیروان - به دنبال معیارهای ظاهری و مسابقه و فخر فروشی بر آن اساس هستند: مترو، آپارتمان های سوپر لوکس، برج تلویزیونی و مخابراتی، درجات نظامی، تعداد اتومبیل و منشی، زیوز آلات و وسایل منزل و خاصه مدرک تحصیلی!
لذا مشکل ما در علم و دانشکاه در آنست که هر کسی وارد دانشگاه می شود، چه دانشجو و چه استاد، به ندرت برای علم و بیشتر برای فخر است. عشق و علاقه علمی در این مدل توسعه جایی ندارد. دانشجو می خواهد مدرک بگیرد و فخر بفروشد. "چیز یاد گرفتن" و توانایی حل یک مسئله را کسب کردن فرع است.
اگر بخواهیم به پیشرفت واقعی در همه زمینه ها، از جمله در علم دستیابیم، باید از مدل سیاسی توسعه ظاهری دست برداریم، یک مدل " رشد درونی " را در پیش گیریم و به دنبال محتوا و معنی برویم. ریلهای تشویق و توبیخ را بر آن اساس بنا کنیم و از پدیده های پیشرفته غربی متناسب با مدل خود استفاده نمائیم.
یک دانشمند به محیط آرام و با امنیت نیازمند است که بتواند بدون دغدغه خاطر، تمام توانائی فکری خود را صرف کار علمیش بکند و نه آنکه هر لحظه که خواست وارد چاه عمیق شود، پس از طی چند گام از آن بیرون کشیده شود که حالا کوپن مرغ می دهند و " برو تو صف مرغ وایستا" و فلان روز اداره راهنمایی هوس می کند که شماره اتومبیل ها را عوض کند و دوباره باید تو صف بایستد. در شرایطی که هر کس باید به دنبال پیش پا افتاده ترین مسائل و ابتدائی ترین نیازهایش بدود، دیگر وقت و آسودگی خاطری نمی ماند که کسی به علم بپردازد. در چنین شرایطی دیگر دانشمندی ظهور نخواهد کرد که بتواند راه چاره ای برای نجات مردم از این بدبختی نشان دهد.
در شرایط کنونی ایران سئوال کردن شاگرد در مدارس و کنجکاوی نشان دادن کاری ناهنجار تلقی و به گونه های مختلف توبیخ می گردد. در نظام آموزشی ما سئوال جائی ندارد. معلم می آید مطالب از پیش تعیین شده و در سطح کشور یکسان را ( بدون توجه به تفاوتهای فردی دانش آموزان و شرایط و علائق متفاوت آنها) می گوید و دانش آموز باید آنرا حفظ کند.از اینجا است که گفته می شود: " تب پژوهشگری در ایران نیست". در حقیقت کسی که سئوال نداشته باشد، ذهنش فعال نیست، او نمی تواند چیزی کشف کند. تنهااز این طریق است که ذهن افراد جستجو گر و پرسشگر می شود.
علم در پی کنجکاوی بوجود می آید، آنهم از طریق مشاهده، ادراک وضعیتهای گوناگون و سپس کوشش برای تبیین آن. لذا این اولین شرط شروع رشد و تکامل علمی انسان است و این روحیه باید از کودکی در جوانان پرورش یابد.
می توان گفت که در مقایسه با اروپا و آمریکا، آموزش در مدارس ایران بسیار نظری است. دانش آموزان توانایی عملی برای حل مسائل را کسب نمی کنند. در نتیجه این افراد در آینده قادر نخواهند بود مسائل کشور را حل نمایند.
در طول آموزش باید به دانش آموز و دانشجو روش و توانایی حل هر مسئله ای را که در آینده با آن روبرو می شود، آموخت. به قولی " نباید به دانش آموز و دانشجو ماهی داد، بلکه لازم است به او روش ماهیگیری را آموخت"، تا او خود به مرحله تولید برسد. با دادن ماهی او فقط در حد مصرف کننده منفعل باقی می ماند و از اینجا است که علم ما یک علم مصرفی است. یکی از عللی که ما توانایی حل مسائل کشور را بطور عملی نداریم و فقط حرفهای نظری می زنیم از همین جا سرچشمه می گیرد.

آموزش فنی – حرفه ای

مدارس فنی- حرفه ای باید تشکیل و گسترش یابد. در کشورهای پیشرفته جهان، 50 در صد از جوانان آموزشهای فنی – حرفه ای را انتخاب می کنند.
مروری به تاریخ گذشته ایران در مورد آموزشهای فنی – حرفه ای نشان می دهد، هر بار که با کوشش افراد آگاه به نیاز کشور، این برنامه ها احیاء شده و تا حدی به مراحل جدی رسیده است، به علت جاذبه آموزشهای نظری از یک سو و نبودن کارگاه و استاد کار و برنامه آموزشی برای آموزشهای فنی – حرفه ای از سوی دیگر، این تلاشها به مرحله ایده آلی نرسیده است. بطوریکه هنرسرای عالی به دانشگاه علم و صنعت ایران و پلی تکنیک تهران به دانشگاه امیر کبیر تبدیل شدند و به جای کار کردن در جهت آموزشهای تکنولژی، الگوی دانشکده فنی را در پیش گرفتند. در نتیجه صنعت، فارغ التحصیلان دانشگاه را مشکل گشای خود نمی داند.
باید توجه داشت که این مسئله بطور قابل تصور از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است :
نه فقط یک علت اساسی عدم پیشرفت علمی است، بلکه
عدم پیشرفت صنعتی و
عدم پیشرفت اقتصادی و
بیکاری و مشکل اشتغال و همچنین
رفتار مصرفی جوانان و مردم
به همین مسئله وابسته است. و این مسئله را کشورهای غربی خوب می دانند. آنها که خود با هم بر سر تصاحب بازارها و منابع جهان به شدت در رقابت هستند، به هیچوجه مایل نیستند، رقیب جدیدی پیدا کنند. دادن اطلاعات نظری به کشور های جهان سوم برای آنها هیچ مانعی ندارد. برعکس حتی این اطلاعات نظری که ما آنرا طوطی وار یاد می گیریم و طوطی وار یاد می دهیم، ما را به مصرف کننده علم آنها تبدیل می کند و از آن طریق ارزشهای علمی و فرهنگی ظاهری آنها که اساس وابستگی است، در جوامع جهان سوم گسترش می یابد.
یک برنده جایزه نوبل در جایی به یک مقام جهان سومی اظهارکرده بود: " واقعاً شما انتظار دارید ما نتیجه این همه زحمت ، تجربه و سرمایه گذاری خود را با یک درخواست به شما واگذاریم؟"
به منظور پیشرفت کشور از ابعاد اقتصادی – صنعتی و همچنین حل مسئله اشتغال و از طرف دیگر جلوگیری از هجوم افراد به دانشگاه ها لازم است آموزش فنی و حرفه ای مورد توجه بسیار بیشتر قرار گیرد و به کسانی که در این مسیر می روند، امتیازات بیشتر داده شود.
در این گردآوری سعی شد به یکی از هزاران مشکل اساسی کشورمان اشاره شود. بررسی مشکلات و یافتن راه حل عملی برای رفع مشکلاتمان، خارج از قدرت یک یا ده یا صد یا هزار دانشمند و متفکر و متخصص است. اگر حقیقتاً قلبمان برای وطنمان می طپد، و اگر خواستار بهبود وضع در کشور خود هستیم، در آنصورت ضروری است که دست به دست هم داده و با انتخاب یکی از مشکلات موجود نسبت به یافتن راه حلی به صورت گروهی اقدام کنیم.
توجه کنید که یک قطره باران به تنهایی رفع تشنگی نمی کند ، و لی مجموع قطرات باران دریاچه ها را از آب لبریز کرده و میلیونها تشنه لب را سیراب می کند!

امیر هوشنگ آریان پور
واشنگتن دی- سی
فوریه 2006

برای تهیه این گردآوری از منابع مشروحه زیر استفاده شده است:

1- "دموکراسی و خودکامگی و علم چیست" نوشته " ریمون آرون و آلن ف . چارلمرز" ترجمه دکتر محمد مشایخی.
2- " جامعه شناسی تربیتی – تاریخ فرهنگ و تربیت در اروپا با گفتار مترجم درباره سیر فرهنگ و تربیت در ایران" مترجم دکتر محمد مشایخی.
3- " موانع رشد علمی ایران و راه حل های آن" نوشته دکتر فرامرز رفیع پور. استاد جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی و عضو فرهنگستان علوم ایران.
4- "آموزش و پرورش تطبیقی" نوشته دکتر محمد مشایخی. رئیس اسبق دانشگاه تربیت معلم.
5- مصاحبه شفاهی با عده ای از استادان دانشگاه های ایران، در آمریکا و آلمان .
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما