در حالى كه اكثريت قريب به اتفاق نيروهاى اصلاحطلب و ملىمذهبى اعلام كردند كه با تمام نيرو چه در دور اول و چه در دور دوم انتخابات رياست جمهورى در ايران شركت مىكنند، يكى از صداها نيز در جريان انتخابات رياست جمهورى در ايران، صداى تحريم و يا عدم شركت بود. جبهه ملى ايران يكى از آن جريانهاى سياسىيى بود كه از چند ماه پيش عدم شركت خود در انتخابات را اعلام نمود. حال پرويز ورجاوند عضو شوراى مركزى جبهه ملى، در گفتگويى با صداى آلمان، به ارزيابى خود از چشماندازهاى انتخابات و پيروز احتمالى آن مىپردازد.
مصاحبه گر: بهنام باوندپور
دویچه وله: دکتر پرویز ورجاوند، از نظر شما و «جبهه ی ملی ایران» که انتخابات را تحریم کرده و از چند ماه پیش اعلام کرده است که شرکت نمی کند در انتخابات، حال که انتخابات به دور دوم انجامیده است تفاوت بین آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد را در چه میبينید؟
پرویز ورجاوند: بهرحال این دو فرد هرکدام تفاوتهایی را دارند، چه در جنبه ی فردی و شخصیتی و چه در جنبه های پیوندهایی که با بخش هایی از جریانها و سازمانهای حاکمیت، ولی مجموعه ی مسئله برمی گردد به شرایط و نحوه ی اجرای قانون و بعد قوانینی که وجود دارد برای اینکه بتواند بطور کامل رییس جمهور را سرانجام تبدیلش بکند به آنچه که آقای خاتمی گفته اند به یک تدارکاتچی.
دویچه وله: عذر می خواهم دکتر ورجاوند، بعضی ها، صرفنظر از تاکید شما بر اصول، جریانهایی مثل «جبهه ی ملی» یا نظراتی مثل نظر شما را به این متهم می کنند که به پیروزی و یا ظهور فاشیسم با عدم شرکت تان در انتخابات کمک می کنید.
پرویز ورجاوند: این مربوط می شود به کشوری که شما بگویید که انتخابات با نظارت کامل در آن صورت می گیرد که در این انتخابات هیچ نوع فعل و انفعالی صورت نمی گیرد، ولی دور اول انتخابات وقتی انجام شد غیر از آقای احمدی نژاد تقریبا می شود گفت که تمامی افراد دیگری که در این انتخابات شرکت کردند، حتا خود آقای احمدی نژاد وقتی مورد اعتراض قرار گرفت که آرای فله ای را در مورد ایشان در آخرین ساعتها اعمال کرده اند، ایشان گفت، نه من هم معترضم، به این دلیل که معتقدم مقداری ازآرای من را متوقف کرده اند و مسایلی دیگر. بنابراین، کل مسئله ی رای هایی که در مرحله ی اول داده شد به اعتبار موضع گیری شدید چهره ای ست که شاید یکی از چند ستون عمده ی این حاکمیت بوده است در طول دوران بعد از انقلاب که به تمامی مسايل پشت پرده آگاهی دارد، انتخاباتی نبوده است که در آن فعل و انفعالی صورت نگیرد. بنابراین همان شرایطی که توانسته آقای احمدی نژاد را در دور اول به موفقیت برساند، همان شرایط اگر مسئله اش در این باشد که ساختاری که از آن یاد می شود بیاورد و حاکم برگرداند دائر براینکه روندی را در نظر داشته باشند برای استقرار یک ساختار حکومت اطلاعاتی ـ امنیتی و خشن در جامعه ی ایران. اگر چنین نیتی را داشته باشد حاکمیت به جهات فراوان این نیت اش را به مورد اجرا درخواهد آورد.
دویچه وله: شما خودتان چه پیش بینی می کنید، فکر می کنید چه کسی پیروز انتخاباتی دوره ی دوم انتخابات ریاست جمهوری ایران خواهد بود؟
پرویز ورجاوند: به دلایل مختلف تا مرحله ی پایانی مسئله روشن نیست. نکته ی مهم اینست که شيوه ی عملکرد در این دوره ی دوم خیلی هوشیارانه به یک اعتبار بوده است و آن عبارت از این است که تلاش کرده اند درباره ی یکی از چهره ها با توجه به تبلیغاتی که هست او را سیاه نشان بدهند که دیگری را به صورت سپید مطرح کنند و مهم این است که توانسته اند امضای بخش قابل ملاحظه ای از چهره های فرهیخته ی جامعه را بیاورند. حالا، این مسئله بخاطر این است که گفته بشود با وجود حضورهمه ی نیروها، اگر قرارشان بر این باشد که آقای احمدی نژاد بیاید بیرون، علی رغم این آقای احمدی نژاد آمد بیرون یا در مرحله ی بعد اگر با ارزیابی هایی که از مسایل بازتابهای قضیه که در بیرون کرده اند که بتوانند دریابند که تا چه حد جریانهای فرامرزی پذیرای مسئله ی حضور چهره ای بنام آقای احمدی نژاد است یا آقای رفسنجانی. حاکمیت دارد یک تستی می کند. بنابراین تا آخرین لحظات باید دید که برآوردهایشان چه خواهد بود و در پایان کدامیک از اینها بر کرسی استقرار پیدا خواهد کرد. من بعید می بینم که بصورت منطقی در شرایط کنونی راجع به نتیجه ی این انتخابات قبل از فرداشب که آقایان تعاملات خاص را بکار بگیرند بشود اظهارنظر روشن کرد.
دویچه وله: فکر می کنید فضای سیاسی جامعه ی ایران با روی کارآمدن آقای هاشمی یا احمدی نژاد تفاوتی خواهد کرد، یعنی این دو نفر فضای سیاسی متفاوتی را ایجاد خواهند کرد در صورتی که رییس جمهور آینده ی ایران بشوند؟
پرویز ورجاوند: جامعه ی ایران یک تجربیاتی را در طول دوران طولانی بعد از انقلاب از چهره ای بنام آقای هاشمی داشته است، چه مقام ریاست مجلس، چه در مقام ریاست جمهوری و چه در مقام ریاست مجمع تشخیص مصلحت، و در قبال آدمی بنام آقای احمدی نژاد بهیچوجه تجربه ای را نداشته است جز یک دوران ۲ ساله ای که ایشان درسمت شهردار تهران بوده اند و نتوانسته اند در این شهر کلان برنامه ای را اجرا کنند که این برنامه قادر بر این باشد که نشانه هایی از یک تیم توانمند را عرضه بکند. ضمن اینکه پشت سر ایشان مسايل و گفته های خاصی هست در زمینه ی مشارکت شان در برخی از برنامه ها که برخی از آن برنامه هایی که ایشان را به مشارکت در آن متهم می کنند را نسبت می دهند به ساختاری که بالادست ایشان بوده و خود آقای هاشمی هم در آنجا در مظان اتهام هستند. بنابراین می خواهم بگویم که جامعه ی ایران بعید به نظر می رسد که هوشیارانه واقعا بتواند روی این دو برنامه تفاوتی را بخواهد ارزیابی بکند و این احساس را داشته باشد که این دو جریان چگونه می خواهند درآینده عمل بکنند. مجموعه ی فضا طوری ست که ذهنیتی را بوجود می آورد که اگر آقای هاشمی بیاید متفاوت خواهد بود، یعنی بشدت فضا را نسبت به وضع موجود بسته تر نخواهد کرد و ایشان اگر بیاید بسته تر خواهد کرد. ایشان هم دارد تلاش می کند که نشان بدهد چنین مسیری را طی نخواهد کرد. بنابراین اصلا در وضع موجود براساس برنامه ها و براساس مجموعه ی مسایل نمی شود گفت که کدامیک از این دوخط می تواند با اقبال مردم مواجه شده باشد. دو برنامه متکی بر دو جریان مشخص و شناخته شده و اصیل با همدیگر در مقابله قرار ندارند که مردم در یک فضای معقول و آرام بتوانند براساس این دو برنامه به گزینش بپردازند و فردی را برگزینند و به وی امید ببندند برای آنکه او می تواند این شرایط بحرانی و نابسامان ایران را، در درون و بیرون، سامان دهد.