گفتگوي محمود جعفری ازتارنماي جبهه ملی ایران- اروپا با كورش زعيم
جناب آقای زعیم با سلام به شما وسپاسگزاری از این اینکه اجازه میدهید با شما مصاحبه داشته باشیم.
ظرف ماههای اخیر نوشته های مشکوکی بر علیه شما وفعالان برجسته جبهه ملی ایران منتشر گردیده است. تارنمای جبهه ملی ایران- اروپا برای روشن شدن این حرکات وافشای آنان بر آن شد که با شما مصاحبه ای انجام دهد. محمود جعفری
27 بهمن 1390 (16 فوريه 2012)
پرسش: اخيرا موج جديدي از حمله با هجونامه هايي عليه شما منتشر شده و اتهام هايي زده اند. شما چرا هيچ واكنشي نشان نمي دهيد؟
پاسخ: اين تازگي ندارد. در سال 1382، افرادی هنگام انتخابات پلنوم جبهه ملي از اين اسناد كنسرو شده عليه من استفاده كرده و تبليغ كردند تا من راي نياورم. در آن زمان می گفتند كه شادروان ورجاوند و من با بيگانگان در تماس هستيم و اينكه ما مردان خبيث جبهه ملي هستيم و نيز اينكه من با رييس زندان اوين بيست سال است در شركت مقاطعه كاري شريكم! در سال 1385 هم همين اتفاق افتاد و اتهامات دروغ و غالبا كودكانه اي را كه بيشتر جنبه فرمايشي داشت مطرح كردند. برخي از اتهامات هم دقیقا از پرونده بازجويي هاي من برداشت شده بود.
در اين موج جديد هم من را به سيد بودن "متهم" مي كنند! چیزی که من در آن نقشی نداشته ام وحالا بايد از سيد بودن كه يك ميراث خانوادگي است شرم داشته باشم. آري، من سيد هستم و از چند شاخه خانوادگي هم سيد هستم و نياكان من از هر دو سو روحانيان مرجع شيعه بسيار بسيار معروف و مطرح بوده اند. اين نه چيزي به من مي افزايد و نه كم مي كند. يا اينكه چرا از عنوان سيد در نام خود استفاده نمي كنم. اتفاقا اين را نخستين بار در زندان اوين در بازجويي ها از من پرسیدند. و تنها جايي كه روي وسایلم نوشته بودند "سيد كورش زعيمي" زندان بود. من پاسخ دادم كه من هيچ عنواني را جلوي نامم نمي گذارم و خودم را آنگونه كه دوست دارم معرفي مي كنم. عنوان گذاشتن در فعاليت سياسي يا نشانه عدم اعتماد به نفس است كه با عنوان هايي مانند استاد و دكتر و مهندس و سيد و غيره مي خواهند جبران شود، و يا يك عادت است. اگر من مقاله اي فني يا دانشيك بنويسم بايد مدارك دانشگاهي و علمي يا تجربي خود را ارائه كنم تا در ذهن خواننده به عنوان يك متخصص پذيرفته شوم. ولي فعاليت سياسي نيازي به لقب و عنوان ندارد. اين مردم هستند كه بايد شما را بسنجند و تصميم بگيرند سواد و ارزش سياسي شما چقدر است، چه در چنته داري و يا چند مرده حلاجيد.
پرسش: در خارج از كشور هم چند نفري هستند كه در هر فرصت كه پيدا مي كنند يا از هر چه شما مي نويسيد يا مي گوييد انتقاد مي كنند. شما هيچگاه به اين انتقادها پاسخ نمي دهيد.
پاسخ: اين درست نيست. من بارها به انتقاد سازنده و دلسوزانه شخصيت هاي مورد احترام با دقت و جزئيات پاسخ داده ام. ولي كساني هستند كه هيچ هنري بجر انتقاد يا ايرادگيري از ديگران ندارند. شما اگر به همه نوشته هاي آنان بنگريد، مي بينيد اين آقايان كه خود را ملي و وطن دوست معرفي مي كنند، (شايد هم كه باشند،) و از واژه مصدق مانند يك دستگيره در اتوبوس استفاده مي كنند، هيچ توليدي بجز انتقاد از ديگراني كه آنها هم در چارچوب ملي گرايي فعاليت مي كنند ندارد. نوشته هاي آنها پر از كينه درون سازماني است. برايشان مهم نيست كه "پَر عقاب" باشند و يا ديگر سازمانها يا اشخاص و سازمانهاي رقيب يا مخالف از اين نوشته ها به سود خودشان بهره برداري كنند، آنها فقط مي خواهند ضربه به خودي هايشان بزنند و با اين كار خود مطرح شوند. اينها كساني بجز كودكان شرور يك خانواده نيستند كه در خانه خودشان به تخريب و آسيب مي پردازند، ولي جرات يا شهامت اين را ندارند كه حتي به مخالفان برون از سازمان خودشان بپردازند، رژيم و دشمنان كشور پيشكش!
پرسش: كساني هم هستند كه با نامهاي ناشناخته "افشاگري" مي كنند، سايت هاي نوپا مي زنند و به شما و برخي ديگر از فعالان مطرح جبهه ملي حمله مي كنند. اينها چه كساني هستند؟
پاسخ: من از کجا بدانم اين آقايان كه شما به آنها اشاره مي كنيد و نام و نشاني ندارند و خود را معرفي نمي كنند چه كساني هستند. هرگاه بحراني در جمهوري اسلامي رخ مي دهد يا نگران حركتي سياسي از سوي جبهه ملي مي شوند و از واكنش يا عملكرد اوپوزيسيون مطرح جامعه نگران مي شوند، اينها از سوراخ بيرون مي آيند. معمولا فعاليت آنها رابطه مستقيم با جو سياسي داخلي و يا بين المللي عليه جمهوري اسلامي دارد، همه نام هاي مستعار دارند و گاهي آنقدر بيسواد هستند كه نام مستعار خودشان را هم درست هجي نمي كنند. وبلاگهاي موقتي و بي نام ونشان درست مي كنند و با اطلاعاتي كه به آنها مي دهند به انجام وظيفه مي پردازند.
براي مثال، همين سربازان گمنام، چندي پيش چهار برگ فكس كه يكي از فعالان آن زمان جبهه ملي در سال 1382 برای شادروان دكتر ورجاوند و من فرستاده بود منتشر كردند. اين عكسي از تنها نسخه موجود آن فكس بود كه در سال 1385، ماموران امنيتي هنگام بازداشت من از خانه من برده بودند. يك سبد مدارك دست اول را با خود بردند كه اين فكس جزو آنها بود. حالا چگونه توانسته بودند به اين فكس كه فقط و فقط در اختيار مراجع امنيتي بوده دسترسی پيدا کنند، خودشان بايد پاسخگو باشند. در مطالبي هم كه درباره برادر من نوشتند، واژه هايي بكار بردند كه فقط مي توانست از پرونده هاي امنيتي درآمده باشد.
برخي مطالب ديگري هم كه گهگاه به عنوان "كشف بزرگ" در متن هجونامه هاي اين اشخاص ناشناس كه هر دم يكي با نامي متفاوت سر بر مي آورد، همگي از مدارك امنيتي و يا چيزهايي كه در سه نوبت از خانه من برده شده برگرفته شده است.
من بهيچ وجه قصد پاسخ دادن يا رويارويي با اين موجودات را ندارم، زيرا گروهها و سازمانهاي قدرتمندي پشتيبان آنان هستند كه من زور و انرژي و حتي وقت و انگيزه لازم را براي اين كار ندارم. اگر ما را با اين ترفندهاي ناجوانمردانه شكست دادند و به گوشه گيري، زندان يا مرگ كشاندند كه تاريخ با آنان روبرو خواهند شد؛ اگر هم كه ايران به دموكراسي دست يافت و آنها مانند دستمال كاغذي دورانداختني شدند، كه مردم آنان را از كف خيابان جمع خواهند كرد و توي زباله داني خواهند انداخت.
حتي موضوع "اسب تروا" كه آقايان در خارج از كشور من را به آن نسبت ميدهند، ايده خود من بود. اسب تروا در دهه 70 تيتر مقاله اي بود كه من در روزنانه همشهري درباره دستگيري كرباسچي و عملكرد قوه قضائيه نوشته بودم. در بازجويي ها از من پرسيدند داستان چيست، و من توضيح دادم. چيزي نگذشت كه همين بازي را سر خودم درآوردند.
اندك شماري از شخصيت هاي مقيم خارج از كشور هم هستند كه خود را سياسي ملي، وطن دوست و بدتر از همه پيرو مصدق و فاطمي معرفي مي كنند، ولي عملكردي از خود نشان مي دهند كه انگار مبارزه آنها فقط در درون سازمان و حذفي بايد باشد. شما در سايت هاي اينترتي آنها حتا يك مطلب كه من نوشته ام يا گفته ام كه منتشر شده درج نكرده اند، انگار من وجود خارجي ندارم. اميدوارم روزي دارويي براي درمان من و برخي از ما فعالان سياسي ملي كه به علت ورود به عرصه هايي كه در آن تبحر و چيز قابل توجهي در چنته نداريم، دچار عقده هاي خودكوچك بيني سياسي و در نتيجه حسادت و كينه مي شويم، يافته شود. شناسايي من و اينگونه افراد بسيار آسان است. ما فقط در انتقاد همرزمان و هم سازماني هاي خودمان مي نويسيم يا سخن مي گوييم. فراتر از آن، فقط به تكرار رويدادهاي سياسي گذشته با واژه هاي تكراري مي پردازيم. در طول عمرمان اگر يك سخن نو، يك انديشه نو يا يك برداشت نو براي كشورمان كرده باشيم، من از آن بي اطلاع هستم.
پرسش: در برخي از اين هجونامه ها به شخصيت هاي ديگر جبهه ملي هم توهين مي كنند. پس هدف اين حمله ها فقط شما نيستيد.
پاسخ: بله درست است این افراد افزون بر حمله به شخص من، به شخصيت هايي مانند شادروان دكتر پرويز ورجاوند، دكتر هرميداس باوند، دكتر علي رشيدي، عيسي خان حاتمي، جمال درودي و بانو دكتر اردلان با توهين و دروغ پردازي حمله مي كنند. اگر اينها نخبه هاي جنبش ملي ايران نيستند، نمي دانم پس چه كساني مي توانند باشند. از طيف جوان ما به كساني چون دكتر علي حاج قاسمعلي، مهندس حميدرضا خادم، مهندس آرش رحماني، مهندس اشكان رضوي، پيمان عارف، دكتر حسين مجتهدي، مهران بختياري و ده ها چون آنها حمله مي كنند. من مي خواهم بدانم كدام سازمان سياسي در ايران در طيف جوانشان چنين نخبه هايي و دهها جوان استثنايي فعال ديگر كه در مسير فعاليتشان در جبهه ملي آسيب ديده اند و ما به آنان افتخار مي كنيم، دارند؟ اين موجودات از قدرت ما در جبهه ملي مي ترسند و حاضرند براي درمان ترسشان به ميهن خيانت كنند.
پرسش: برخي از اين هجونامه هاي به مواضع سياسي شما هم حمله مي كنند بدون آنكه استدلالي ارائه كنند. شما چه انگيزه اي را در اين مخالفت ها مي بينيد؟
پاسخ: مواضع من درباره بسياري از مسائل و منافع ملي كه اين آقايان به دروغ وارونه جلوه مي دهند، خيلي روشن هستند. مواضع من در همه زمينه ها، از انرژي هسته اي تا مالكيت و از سيلست صنعتي و كشاورزي و سياست خارجي گرفته تا اعدام و زندان و نظام سياسي دلخواه و فرهنگ و زبان و ميراث فرهنگي و غيره به روشني و بدون هيچ تغييري در طي سي و چند سال گذشته ابراز و منتشر شده است. من حتا براي اصلاحات در قانونهاي سازمان ملل پيشنهادهايي داده ام كه مورد تاييد حقوقدانان بنام كشور بوده است و اختراع ها و نوآوري هايي را هم در كارنامه خود دارم. از واكنش هاي شوروي سابق از طريق راديو مسكو در سالهاي اول انقلاب به من به علت موضع ضد كمونيستي تا واكنش هاي جمهوري اسلامي در همه اين سالها به علت مواضع دموكراتيك و حقوق بشري من چيزهايي نيستند كه پنهان باشند. من ادعا مي كنم كه تنها فعال جبهه ملي هستم كه طي بيش از سه دهه هميشه در صحنه بوده ام و همه ديدگاههاي خود را خيلي روشن و با جزئيات در مقاله ها، مصاحبه ها، سخنراني ها و در جلسه هاي گوناگون جبهه ملي و ديگر سازمانهاي مدني و حقوق بشري توضيح داده ام و هيچگاه مطلبي را نگفته ام كه اكنون بخواهم پس بگيرم. افزون بر آن، براي بسياري از مسائل كشور در زمينه هايي كه داراي انديشه هستم پيشنهاد و طرح داده ام و توصيه هايي كرده ام. من پيشنهادهايي براي دروغ زدايي به شوراي جبهه ملي داده ام و به مجلس شوراي اسلامي داده ام. چيزي درباره انديشه هاي من در ابهام نيست و از گفتن و نوشتن هيچكدام از آثارم پشيمان نيستم و هنوز بر درست بودن آنها پافشاري مي كنم.
سازمانهاي پشتيبان اين افراد چه در درون نظام و چه آنها كه اكنون خود را اپوزيسيون مي خوانند هم از همين نگران هستند. آنها نگرانند كه سازماني خوشنام و محبوب مانند جبهه ملي ايران وجود داشته باشد و اشخاصي درون آن فعال باشند كه مواضع بسيار علمي، عملي، روشن و قطعي و جهان پسند داشته باشند و بدانند به كجا مي روند و اينكه كشور بايد چگونه اداره شود. اين مقايسه براي كساني كه منافع ملي را در چارچوب بلندپروازي ها و هدفهاي شخصي خود ارزيابي مي كنند، يك كابوس است.
آقای زعیم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید بسیار سپاسگذاریم.