آزاد اندیشی و اندیشه اعتدال
فرشید یاسائی
بكوشيد انديشهای آزاد و سرشتی پرسش گر داشته باشيد.
- آنتونی رابینز-
مقدمه : از دو قرن گذشته افکار و فلسفه سیاسی – اجتماعی خود را با الزامات تحولات اساسي و بنيادين خصوصا تجدید نظر در مفهوم دین در عصر انقلاب صنعتی و حتی بعد از آن که در جهان بوقوع پیوست؛ مشغول نکردیم. تنها به ظواهر امر توجه شد. فکر کردیم تحولات و پیشرفت های مهم در اندیشه ، صنعت و اقتصاد درجهان با سنت و مذهب و اخلاق ما سازگار نیست؛ با آن دشمنی کردیم . بدون آنکه بدان اصرار و توجه خاص داشته باشیم : اصلاحات اساسي و بنيادين نيازمند نظريه جدید است که محتاج به برنامه و برنامه ریزی دقیق دارد. شخصیت هائی ملی و وطن دوست و خواستار تحول بنیادین که در این میان کوشیدند جامعه را از قهقرا و بی قانونی و استبداد نجات دهند یا خانه نشین و یا رگ زدیم...از آنجاکه از تحول و رشد و تغییر وحشت داریم. مدام ذهن خود را مشغول به گذشته و نبش قبر کردن رویدادها ( که دقیق هم نیست...) می کنیم و از طرح و برنامه ریزی آینده پرهیز می کنیم و در نهایت همیشه این اجنبی است که سنگ راه تحول ما است و ازخود کرده های خویش غافل میمانیم.
در مطلب گذشته توضیح آن رفت : " خردی " که امروز در جامعه تحت استیلای حکومت اسلامی اعمال میشود. به منظور نفوذ و حاکمیت مطلق بر افراد جامعه است. این " خرد " ناشی از بی خردی شور دگرگونی و تکامل ذهن و خیال پردازی بشر را محدود به آموزه هائی( خودپسند) کرده است که نهایت آن به اطاعت و تعبد از مجموعه هیئت حاکمه و سیستم فکری آنان است. این " خرد " را نه می توان با اندیشه اعتدال ارزیابی کرد. چون پرخاشجوئی ، تهاجم تا مرحله جنایت از خصوصیات بارز آن است. نه می توان با اندیشه آزاد بررسی کرد زیرا این " خرد " زندانی است جهت ذهن آزاد با داشتن پیاده نظامی جهت سرکوب آزاداندیشی. در این نوشتار ضمن اشاره به این دو مفهوم به موقعیت ایدوئولوژی حکومت اسلامی (1) و نمایندگان فکری وروانشناسی اندیشه بسته آنان نیز برخورد خواهد شد.
قبل از وارد شدن به موضوع بحث بی جا نیست به اندیشه بسته توجه شود: اختلاط نظام فکری ایدئولوژیک با نظام سوداگری ، در رفتار اجتماعی تاثیر میگذارد. در اندیشه بسته همانطور که ایدئولوژی وسیله است جهت سیاست گذاری تا مرحله اجرائی وحذف دگراندیشان. همین - ایدئولوژی - وسیله ای است جهت سوداگری. این سوداگری تنها در بازار ، اقتصاد ملی و گردش سرمایه عمل نمی کند بلکه اخلاقی است ویژه جهت حیله گری و تزویر که در روند سیاست گذاری (هیئت حاکمه)عمل می کند. این سوداگران ( امامان جمعه و...) که وظیفه آنان از قبل تعیین شده ، موظف میشوند تا اندیشه سلطه جو را با وسائل خاص خود به توده القا کنند. آنان با بهره گیری از اصل تحمیق و عوام فریبی" قیاس مع الفارق " و نمایشات عوام پسندانه ( اندیشه بعنوان کالا...) آنچه که می پسندند به فروش توده میرسانند. آنان عامدا میکوشند با ایرادگیری و برجسته کردن نقائص و کمبودهائی که در جهان امروز در سراسر گیتی وجود دارند. موضع و اعمال هیئت حاکمه را توجیه کنند. با نگاهی به مراسم نماز جمعه و سخنرانی های قبل و بعد از خطبه های نماز جمعه می توان به این روش و اخلاق سوداگری آشنا شد که چگونه سخنوران حرفه ای با خلط کلام می کوشند اندیشه خام توده را به اندیشه بسته تبدیل کنند. همین روش در صدا و سیما و نشریات و انواع و اقسام سایت های حکومتی وارگان های تبلیغاتی سراسری اجرا می شود.
آغاز : چنانکه میدانیم در ایران امروز وسائل ارتباط جمعی (رادیو و تلویزیون و بخشی از مطبوعات...) به طور کامل تحت تسلط ولایت فقیه است و حتی مدیران ارشد آن توسط آنان انتصاب میشوند. نقش اصلی این ماشین عظیم تبلیغاتی نشان دادن رابطه ارباب و رعیت را برعهده دارد. بنیان این ماشین بر تبلیغات خاستگاه هیئت حاکمه است که سیاست کلی نظام وحشت را توجیه و تبیین می کند.در این دستگاه کوشش میشود از مظاهر گوناگون جامعه چند صدائی به شدت ممانعت شود و به شکل منظم و دقیق از اندیشه آزاد و انتقادی جلوگیری شود. برای بررسی و ارزیابی اندیشه بسته به دو مفهوم : تفکر امروز و نقش تبلیغات توجه میشود.
1- تفکر امروز : تفکر امروز هیئت حاکمه تفکر نوینی نیست که در حل مسائل جامعه ( معنوی . سیاسی . اقتصادی...) موثر باشد. چه بسی مشکلی است بر مشکلات عدیده ناشی از آن. این تفکر شاید در ابتدای انقلاب 57 گیرائی ( برای هوادارانشان) خاصی داشت ، اما امروزه در روزگار ما هیچ جذابیتی ندارد و تنها برمحور مفاهیم کهنه ومچاله و از رده خارج شده میچرخد و باززائی سفسطه گری ، تزویر و لوده گوئی های بیشماری است که در جامعه کنونی ما هیچ نقش موثری را ایفا نمی کند. گرچه بانیان این اندیشه خود را محوری در منطقه از لحاظ " اندیشه غالب " فرض می کنند. این تفکر حتی در میان حواریون خویش نیز از رسالت خارج و فقط وسیله ای است جهت حفظ منافع و دستیابی به مناصب و پست های مورد علاقه آنان.
سخنرانی ها عموما خالی از عبارات و مفاهیمی در راستای آگاهی است.نیت کلی از این سخنرانی ها ( در نماز جمعه ها و...و برپائی میتینگ های نمایشی ... سمینار های گوناگون...) به علت فقدان مفاهیم آموزشی عموما در راستای دفاع از سیاست و ایدئولوژی هیئت حاکمه است. از خصوصیات ویژه این نوع نمایشات التقاط مفاهیم و خارج کردن معنای حقیقی از مفاهیم است که تنها جلوه ای از عمل سودگرانه را به نمایش میگذارد که کالای خود را بفروش رسانند. و متاسفانه این گونه تفکر التقاطی و سودگرانه در رفتار اجتماعی و حتی نظرپردازی بخش وسیعی حتی ناقدان این نظام تعمیم یافته است. از طریق این سخنرانی ها و گفتارها کوشش میشود که اندیشه فرد به جای درک حقیقت از تضاد های ناشی از بی خردی هیئت حاکمه و حواریون آنان؛ معطوف به بی تفاوتی و در نهایت به تسلیم درآید. این نوع نمایشات تنها نشان دادن شکل جدیدی از بردگی است که بی وقفه توسط ماشین عظیم تبلیغاتی موعظه میشود تا از فرار ذهن فعال و منتقد جلوگیری شود. با تاکید بر این موضوع که بانیان این اندیشه که در هیئت حاکمه ( بخشی از آنان...) لانه کرده اند در واقع خود نیز برده اعتقادات خویشند! نیت از این سخنرانی ها تبدیل نظام جابر به دمکرات... تبدیل انتخاباتی مجعول و فرمایشی به انتخابات آزاد...و القای دروغ در ذهن جامعه بی آنکه تغییری در نظام پدید آورد.
کوشش میشود اصل تناقض با منطق سازگار شود و رذیلانه از جامعه کاریکاتوری ترسیم کرده اند که منطق و تفکر منطقی را دستمایه رفتار و گفتار بیشرمانه خود سازنند. زبان تبلیغات رژیم وحشت که به طور مدام از رسانه های صوتی – تصویری به مرم میرسد. برای افرادی که - زبان - آنان را درک و نیت آنان را بپذیرند ، الزاماتی نیزایجاد می کند . این زبان آغشته به سم در وارانه کردن حقایق و تحمیق شنوندگان نوع خاصی از هیپنوتیزم... است که فقط شنوندگان را مجبور به تکرار جملات و مفاهیم آنان می کنند، بدون آنکه در آن تعمقی انجام دهند. افسانه های مذهبی مملو از این ابهامات در معانی و استعاره در زبان است.کوشش تبلیغات وسیع حکومت و دولت ایدئولوژیک این است که فقط جملاتی با ذهن اعضای جامعه اصطحکاک داشته باشند که حاصل تصورات ثابت بانیان حکومت وحشت است.
2 - تبلیغات : تاثیر تبلیغات و روانشناسی پشت آن اعجاب آفرین و شگفت انگیز است. روزانه ارتباط جمعی نظام سرکوب و وحشت تصاویری را در معرض دید مردم قرار میدهد که نشان از پیروزی خویش در تمام جبهه ها و نابودی دشمنان موهومی است که به شکست خویش اذعان داشته و سراسیمه از نجات بخش خویش تمنا و تقاضای عفو و رافت دارند...! با این روش های تصنعی بانیان پیروفرتوت نظام دیکتاتوری سرنوشت جامعه جوان را دردست دارند و با اعمال خشونت و وحشی گری به عمر خود ادامه میدهند.
تبلیغات سو اصولا کوششی است تا فرد از نقش تاریخی خود صرفنظر کند تا شرایطی که برای وی مهم و مساعد تشخیص داده اند را تحمل کند. انسان متاثر از تبلیغات ایدوئولوژیک ناگزیر به قلمروئی وارد میشود که از واقعیت در آن نشانی نیست. تاثیر مستقیم تبلیغات شبانه روزی سحر کردن افراد است که کاملا به بردگی خود اذعان داشته تا ذهن خام و جادو شده آنان از آنچه که دیکته میشود، فراتر نرود و پیوسته از جهان واقعیت دورتر شوند.
در کشورهای دیکتاتوری عموما وظایف و قوانین روشن نیست. نهاد ها سیال است. هیچ چیزی در جای خود نیست. همیشه از دو نهاد صحبت و بحث میشود. نهاد ( ماشین ) رهبری. نهاد سرکوب که خود از چند لایه و نهاد تشکیل شده است. امور و مدیریت اجرائی بین این نهاد ها گیج و گنگ گاهی به این و گاهی به آن خود را مربوط میسازد. این ارثیه نازیسم در آلمان بود که سعی میکردند هیچ نهادی قدرت بیش از حد نگیرد و دائم نهاد ها تغییر شکل و محتوی و رهبری جدید بخود میگرفت. این ارثیه در تمام دولت ها و حکومت های استبدادی نسخه ای موثر برای ادامه حیات است.
ماشین تبلیغات امروز در جامعه ما به دنبال آن نیست که سره را از ناسره ، حقیقت را از اشتباه ... بازشناخته شود. بلکه کوششی است که اشتباه و دروغ را جانشین حقیقت به آدمیان تحمیل سازد و اذهان را از پرواز اندیشه باز دارد. این عمل یکی از خطرناکترین شیوه هائی است که می تواند جامعه را به قهقرا و بازتولید وحشت و خشونت کشاند. تاریخ شاهد نفوذ چنین شیوه هائی است که در عصر " فاشیسم ، نازیسم ، استالینیسم ، پولپوتیسم...قدرت خودنمائی یافت. فعالین ایدئولوژی زده آنان نیز توسط سخنرانی های تحریک آمیز با احساسات مستمعان خویش تا جائی بازی کردند که جنگ و خشونت و توحش ( شنوندگان آنان...) تائید شد و جامعه خود و دیگران را به خون و آتش کشاندند و حاصلی بیش از 60 میلیون کشته و میلیون ها زخمی و معلول و میلیاردها خسارت دیگر به تاریخ بشریت " هدیه " دادند!
زمانی مستمعان که ذهنشان ( افسون سخنان جادوئی سخنوران شده اند...!) را به قائدان فروخته اند، متوجه بعد فاجعه – ناشی از اندیشه بسته – میشوند که میلیون ها انسان قربانی مشتی مردان و زنانی که ماندن در قدرت سیاسی و پرستش ایدئولوژی و برده آن شدن را بخود اجازت میدهند. زمانی که دسته - دسته زنان و کودکان و مردان روانه مرگ میشوند تا جایگاه دین و نژاد برتر ، بهشت ، جامعه بی طبقه توحیدی ،عدالت برای همه....مشخص شود! این مستمعان همان تبهکارانی خواهند بود که خود به وسیله ای جهت بوجود آوردن فاجعه برنامه ریزی تبدیل شده اند. در بازداشتگاه (KZ*)های مرگ عصر نازیسم ، بسیار مشاهده شده است که سربازان عادی گوی جنایت را از رهبران اس – اس خود ربوده و در یهود کشی با یکدیگر به رقابت می پرداختند. آنان ( سربازان عادی ) همان مستمعانی بودند که افسون کلمات شده و خود به جنایتکاران جنگی تبدیل شده بودند. در تاریخ سی ساله کشورخودمان ، شاهد زندانیانی بودیم که تبدیل به زندانبان شده اند ... !
در قرن حاضر بیان تبلیغات طبیعتا از دایره سنتی خارج و گسترش یافته است. این بیان در اکثر کشورهای دنیا ( با داشتن سیستم های سیاسی گوناگون..) یکسان عمل می کند. اما در رژیم های سیاسی که با ایدئولوژی خاصی اداره میشود. ذهن جامعه مدام در تسخیر سخنوران آزرده شده و میکروفون ها در اشاعه تنفر و نفرت از دگراندیشان تعبیه شده است. تا جائی که تبلیغات برای پیوستگی و تن دادن توده به خاستگاه های نظام وحشت ، یکی از عوامل دخالت و نفوذ در حریم زندگی خصوصی آنان است.از آنجا که زمان ، نیازمندی های بشر و تلاش معاش ، مجال زیادی برای شهروندان نمی گذارد تا دلمشغول اندیشه های دیگری شوند ( بتوانند به شکلی ماشین تبلیغات حاکم را از کار اندازند ) به ناچار به تبلیغات و اخلاق سودگرانه رژیم های سیاسی خوی میگیرند.
برای بررسی موقعیت ذهنی جامعه طبیعتا باید مشخص شود. چه اندیشه ای سبب ساز پیوستگی و هم آهنگی اجزای جامعه است. آیا این اندیشه ( مفروض ) ، زبانی سازش و آرام دارد؟ یا اینکه اساسا مخالف هرگونه انتقاد و بحث و مناظره است؟ شک نیست که اندیشه اعتدال با اندیشه پرخاشگری متعارف یکدیگر در جامعه وجود و حرکت می کنند. نسبت به موقعیت جامعه از یکدیگر سبقت میگیرند . در مواردی به پیکار بایکدیگر می پردازند چون تحمل یکدیگر را ندارند.
تجربه سه دهه گذشته اندیشه پرخاشجو که تا مرحله حذف پیش میرود. نشان میدهد که این اندیشه عموما مخالفان نظری خویش را طرد و حذف و یا در دایره ممنوعیت محبوس کرده است. در مقابل این نوع طرز تقکر و اندیشه. اندیشه اعتدال است که در جامعه ریشه عمیق تری دارد و مردمان بسیاری ( شهروندان) از آن پیروی می کنند و نشانه هائی از پلورالیسم را در آن میتوان مشاهده کرد. بزبان دیگر منطق جامعه شهروندی چند صدائی است که دراندیشه اعتدال مستتر است.
در اندیشه آزاد که همیشه متمایل به اعتدال و معتقد به مبارزه بدون خشونت ( پاسیفیسم *) در جامعه است، اصل تغییر و توسعه همیشه مورد توجه است بدون آنکه نسخه های خشونت آمیز صادر کند. این مورد یکی از مهمترین مسئله و موضوع مناقشه با اندیشه پرخاشجو است که جهان یک بعدی خود را در دایره تنگ ایدئولوژی و اندیشه بسته می بیند.در اندیشه بسته عموما موضع خصمانه با پاسیفیسم، تجدید نظر طلبی و رفرم دارد. چون از هرگونه تحول و تغییر وحشت و با انتقاد و انتقاد پذیری سردشمنی دارد.
پرواز اندیشه آزاد و انتقادی معمولا در جامعه شهروندی امکان پذیر است ودر شهر های بزرگ زمینه مناسب رشد و تکامل را دارد. صاحبان اندیشه بسته و تفکر پرخاشجو که برده ایدئولوژی خود بوده و از آنجا که این اندیشه نیمه روستائی و خشن نیز هست. خشونت و وحشیگری تا مرحله حذف منتقدان در آن مستتر است. تجربه سه دهه گذشته در حکومت نشان داده است که چگونه این اندیشه رفرم را در خود مهر ممنوعیت زده و با خشونت و وحشیگری با داشتن اندیشه خشن نیمه روستائی ، کل جامعه شهروندی را به خطر انداخته اند. و هنوز ( شاید هم بدان معتقد نباشند...!) شعار های بی مصرف اوائل انقلاب را سر میدهند و با منتقدان خویش با بیرحمی و وحشیانه برخورد می کنند. و هر چند صباحی که شکست خویش را در تمام زمینه های اجتماعی لمس می کنند. به فکر " انقلاب فرهنگی " می افتند.
با نگاهی اجمالی می توان مشاهده کرد ( خصوصا از سال گذشته ...) که هیئت حاکمه تحت تاثیر اندیشه بسته و پرخاشجو هنوز - بعد از گذشت سه دهه - به شهروند متمدن تبدیل نشده وتفکر خشن ونیمه روستائی خویشتن را کنار نگذاشته و از تمدن و تفکر و خوی آرام شهروندی فرسنگ ها بدور است. در خاتمه باید یادآور شد: اپوزیسیونی که خود معتقد به اندیشه بسته و پرخاشجو و با اعتقاد به خشونت و مبارزه مسلحانه که با همان روش و همان اندیشه حکومت فعلی ، به میدان مبارزه قدم گذاشته است ؛ باید بداند اقدامات خشونت آمیز و اشاعه تنفر و پاشیدن بذر انتقام گیری نه کوششی است جهت آزادی و دموکراسی و نه جهت مهربانی و همبستگی در جامعه زخم خورده از خشونت و تنفرامروز ما. اواسط سپتامبر 2010
(1) رجوع شود به سیستم آموزشی و مورد " التزام به ولایت فقیه ".
* پاسیفیسم نه بدان مفهومی که انقلابیون از آن درک می کنند! عموما انقلابیون پاسیفیسم را بعنوان جنبش ( صلح . ضد جنگ ) قبول ندارند و آن را در دایره طرد و انکار قرار میدهند که کاملا اشتباه و علتش عدم شناخت کافی از جنبش پاسفیسم است.
*Konzentrationslager(Concentration camp)