زمان اعتراضات و تظاهرات به گران شدن بلیط اتوبوس های واحد در زمانی که 10 , 11سال داشتم برای اولین بار نامش به گوشم خورد .به عنوان یک افسر ناراضی که جلو شاه ایستاده است.همیشه او را انسانی قوی و تنومند میپنداشتم.6،5 سال بعد در نا آرامی های دانشگاه زمانی که پرویز قلیچ خانی و مهدی لواسانی بازیکنان تیم فوتبال تاج توسط ساواک در این نا آرامی ها دستگیر شدند، باز هم نامش به گوشم خورد .شنیدم دانشجویان آنقدر مشتاق حضور در کلاسش هستند که ساواک او را برای ترم بعد به بلوچستان فرستاده.
بعد از انقلاب او وزیر "دفاع ملی" در دولت موقت شد .اولین در خواستش در این سمت از حاکمیت نارس انقلابی ، تقاضای عفو عمومی برای ارتشیان بود.او ارتش را ملی خواند و با احتساب علمی ساعات خدمت و بازده کار مفید جوانان ،خدمت سربازی را به 1 سال تقلیل داد.در خوزستان که استاندار بود، ضمن فرماندهی نیروئ دریایی ،جو متشنج خوزستان را آرام کرد .بیش از 800 تن از تفنگچی های شیخ شبیر، یار غار خمینی را خلع سلاح کرد و شیخ را نزد خمینی به قم فرستاد و پیام داد که احتیاجی به وجود شیخ در آنجا نیست. به بمب گذاری های لوله های نفتی ،با برخوردی قاطعانه پایان داد و خطه خوزستان را از آسیب توطئه های خارجی و نیروی دریایی را از گزند جمهوری اسلامی مصون داشت.همین نیروی دریایی بود که با رشادت در مقابل تهاجم صدام شجاعانه ایستاد.
در زمان اولین انتخابات ریاست جمهوری ،محبوبترین کاندید بود ولی هرچه رای به اسم او در صندوق انداختند به اسم بنی صدر بیرون درآمد .این هم یکی دیگر از عجایب جمهوری اسلامی بود !
در خارج شنیدم که آخوند ها چند باری قصد جانش را کردند و پولی به او رسیده بود که بین خانواده های آواره در ترکیه ،پاکستان و اروپا تقسیم کرده .حتی سخت ترین منتقدانش شهادت داده اند که او عادلانه پول ها را تقسیم کرده و برای خود هیج برنداشته است. شاهد این مدعا این است که همسر وفادارش مریم خانوم تا همین امروز برای امرار معاششان کار میکند.از عجایب خارج از کشور هم اینکه خود "سی آی ای " در روزنامه نیویورک تایمز این جریان را افشا میکند.ندیده بودیم که یک سازمان مخفی مامور خود را افشا کند مگر آنکه آنها خیال میکردند که او مامور بوده ولی نبوده.او هیچگاه بر سر منافع ملی معامله نکرد پس باید افشا میشد .
او بر سر اعتبار سیاسی خود و نجات خانواده افسران و آوارگان ایرانی , بزرگوارانه تصمیم گرفت.
در سال 2002 زمانی که عضو سازمان های جبهه ملی بودم با او برای اولین بار تماس گرفتم و ضرورت یک تشکل واحد جبهه ملی در خارج از کشور ،اتحاد جمهوری خواهان و یک همگامی ملی برای رسیدن به حاکمیت ملی به بحث در آمد که حاصل آن اجلاس معروف واشنگتن در ماه می 2003 بود که دست خیلی ها را رو کرد و شاید نقطه عطفی برای اپوزسیون بود..
به دنبال آن اجلاس، کنگره وحدت جبهه ملی و ادغام اکثر تشکل های جبهه ملی بود که هرروز پیشرفت داشت.کنگره سوئد و اجلاس لندن و کنگره دوم جبهه در سپتامبر سال بعد در واشنگتن، تلاش های دکتر مدنی برای جلب نیروهای ملی بود که تا به امروز ادامه دارد .از دستاورد های این تلاشها ،گفتگو های جبهه ملی در خارج از کشوربا تشکل سازمانهای جبهه ملی برون مرز و جبهه ملی آلمان برای یکپارچگی هر چه بیشتر است .بسی تاسف که او نیست تا ثمره تلاشش را ببیند. دکتر مدنی مردی بزرگوار و عادل بود .او همیشه میگفت اگر نتوانیم مرز خودی و غیر خودی را بشکنیم و حکومتی براستی مردمسالار بنا کنیم ،بهتر است که همین جمهوری اسلامی بر سر کار باشد که حفظ مرز خودی وغیر خودی و نقض حقوق مردم را خوب بلد است.دکتر مدنی در کمک به مردم در هر شرایطی آماده بود ،چه در لباس نظام ،چه در کسوت استادی دانشگاه و چه در آوارگی .آنچه داشت در طبق اخلاص گذاشت.او یک دریا صفا بود.
دوستدار او
بیژن مهر