بیانیه شورای فعالان ملی مذهبی درباره بازداشت هاله سحابی
هاله سحابی
BBC:
هاله سحابی روز تحلیف محمود احمدی نژاد در اطراف مجلس بازداشت شد
شورای فعالان ملی - مذهبی با صدور بیانیه ای به بازداشت هاله سحابی، فعال سیاسی و فرزند عزت الله سحابی، اعتراض کرده است.
خانم سحابی که در این بیانیه از او به عنوان قرآن پژوه و از فعالان سیاسی و اجتماعی و حوزه زنان یاد شده، روز چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸ و همزمان با مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد در مجلس ایران، در خیابان های اطراف مجلس بازداشت شد.
یکی از شاهدان بازداشت خانم سحابی به بی بی سی فارسی گفت چد نفر لباس شخصی او را با ضرب و شتم سوار یک اتوموبیل شخصی کرده و به مکان نامشخصی منتقل کرده اند.
شورای فعالان ملی مذهبی در پایان بیانیه خود "از روندی که حاکمیت و دولت را بیش از پیش در برابر مردم قرار داده" اظهار تاسف کرده و "برخوردهای خشونتبار توسط نیروهای غیررسمی و رسمی با شهروندانی که منتقد و معترض به انتخابات «و دولت ۲۳ خردادی» هستند" را محکوم کرده است.
در پایان این بیانیه آمده است که با توجه به بیماری دیابت هاله سحابی ۵۴ ساله و زخمی شدن او در هنگام دستگیری، سلامتی خانم سحابی به شدت تهدید میشود.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
Akbar Alami.com
همسر مومنی: "یکبار صدام زندگی مرا نابود کرد و شوهرم رفت و شهید شد. امروز با دیدن عبدالله ، باز صدام جلوی چشمان من زنده شد!
... صدای او به قدری ضعیف و بریده بود که در کلام اول او را نشناختم. او در جملات کوتاه و بریده بریده خود تصریح کرد که در زندان انفرادی و زیر فشار شدید بازجویی است. عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت)، 45 روز پیش در حالی در دفتر ستاد شهروند مهدی کروبی بازداشت شد که به گفته شاهدان عینی، ماموران امنیتی او رابا خشونت هر چه تمام تر و ضرب و شتم شدید و بدون ارائه هیچ حکمی با خود بردند، اکنون اما با گذشت 45 روز زندان، وی نزدیک به 20 کیلو وزن کم کرده و تعادل روحی و جسمی اش را از دست داده است. *همسر مومنی نیز در نامه ای سرگشاده برای همسرش نوشته است: "نمیدانم تو را به كدامین گناه ناكرده به زندان افكندهاند ولی این را نیك میدانم كه راهی كه برادر شهیدت پیمود، تو را بر آن داشت كه در راه اعتلای ایران و رعایت حقوق شهروندی و نیل به آزادی گامبرداری و از حریمشكنان آزادی هراسی به دل راه ندهی." *"یکبار صدام زندگی مرا نابود کرد و شوهرم رفت و شهید شد که بچه های این مملکت و ما در آرامش زندگی کنیم. امروز با دیدن عبدالله در آن وضعیت، باز صدام جلوی چشمان من زنده شد. چیزی از عبدالله من نمانده و من متاسفم " ...
صدای او به قدری ضعیف و بریده بود که در کلام اول او را نشناختم. او در جملات کوتاه و بریده بریده خود تصریح کرد که در زندان انفرادی و زیر فشار شدید بازجویی است.
عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت)، 45 روز پیش در حالی در دفتر ستاد شهروند مهدی کروبی بازداشت شد که به گفته شاهدان عینی، ماموران امنیتی او رابا خشونت هر چه تمام تر و ضرب و شتم شدید و بدون ارائه هیچ حکمی با خود بردند، اکنون اما با گذشت 45 روز زندان، وی نزدیک به 20 کیلو وزن کم کرده و تعادل روحی و جسمی اش را از دست داده است.همسر وی که دیروز با وی ملاقات داشته از این وضعیت نگران کننده با روز سخن گفته است.
همسر، برادر و فرزندان عبدالله مومنی روز گذشته در زندان اوین با او در حالی دیدار کردند که این فعال دانشجویی نه قدرت تکلم داشت و نه قدرت راه رفتن.
فاطمه آدینه وند، همسر مومنی که به شدت نگران و ملتهب بود به روز گفت: بچه های من اصلا آقای مومنی را نشناختند و به شدت از دیدن او شوکه شدیم.
وی می افزاید: از زندان اوین او را با ماشین سبز رنگی آوردند؛ از ماشین که پیاده شد اگر من و برادرش او را نمی گرفتیم می افتاد. حتی نمی توانست یک قدم راه برود. کمک کردیم و وارد اتاق ملاقات شدیم.
همسر مومنی با بیان اینکه "آنچه که می دیدیم را باور نمی کردیم" توضیح میدهد: ریش و موهای عبدالله بلند شده و کاملا به هم ریخته و صورتش از فرط لاغری به شدت سیاه شده، زیر چشم ها گود رفته و کبود بود.
خانم ادینه وند می افزاید: صدای عبدالله به شدت لرزان بود و اصلا قدرت حرف زدن نداشت و بچه ها از دیدن وضعیت او به شدت ترسیده و فقط گریه می کردند و مدام می پرسیدند چه بلایی سر بابا اومده؟
به گفته او عبدالله مومنی تعادل روحی و روانی نداشت و فقط احوالپرسی می کرد و مدام می گفت "جای من خوب است".
خانم آدینه وند با بیان اینکه "اگر جای او خوب است پس چرا به این شکل درآمده" می افزاید: تنها چیزی که عبدالله گفت این بود که دو روزست روزه ام. ما دیگر هیچ چیزی از او نشنیدیم.
وی با بیان اینکه همسرش همچنان در انفرادی است و بازجویی او تمام نشده می گوید: همسرم شدیدا تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه است و نزدیک 20 کیلو وزن کم کرده است.
خانم آدینه وند تاکید می کند: آن کسی که امروز دیدیم اصلا عبدالله مومنی نبود؛ فقط یک پوست و استخوانی بود که تعادل روحی و روانی و قدرت حرف زدن وایستادن و راه رفتن نداشت.هیچ چیزی از عبدالله نمانده است.
به گفته همسر مومنی این ملاقات فقط ده دقیقه و در حضور بازجوی این فعال دانشجویی صورت گرفته و بازجو با قرار دادن ضبط صوتی روی میز تمام مکالمات را ضبط کرده است.
همسر مومنی با بیان اینکه "بچه ها شوکه شده و ترسیده اند" می گوید: از وقتی برگشته ایم بچه ها فقط در حال گریه کردن هستند و نگران پدرشان که چه اتفاقی افتاده و نمی توانیم آنها را آرام کنیم.
وی با انتقاد شدید از وضعیت همسرش می افزاید: امروز که گریه بچه ها و وضعیت عبدالله را دیدم به بازجو گفتم آیا این حق ماست در زندگی که 5 شهید داده ایم و عزیزانمان رفته اند تا ما در آرامش زندگی کنیم؟ اکنون با این آدم چه کرده اید؟ چه بلایی سر او آورده اید؟
بازجوی مومنی هیچ پاسخی نداده و زود ملاقات را به پایان رسانده و مجددا مومنی را با ماشین سبز برده اند.
خانم آدینه وند می گوید: یکبار صدام زندگی مرا نابود کرد و شوهرم رفت و شهید شد که بچه های این مملکت و ما در آرامش زندگی کنیم. امروز با دیدن عبدالله در آن وضعیت، باز صدام جلوی چشمان من زنده شد. چیزی از عبدالله من نمانده و من متاسفم که اینها مدام دم از عدالت میزنند و اینگونه رفتار می کنند.
خانم مومنی که به شدت نگران و ملتهب است، توان صحبت بیش از این راندارد. روز سه شنبه نیز عبدالله مومنی را مجبور کرده بودند با همسرش تماس گرفته و از او بخواهد هیچ گونه مصاحبه و اطلاع رسانی درباره او انجام ندهد. در این تماس تلفنی مومنی با لحنی به شدت عصبی و صدایی لرزان از همسرش خواسته بود: "به جای مصاحبه درباره پرونده و وضعیت من، به بچه داری بپرداز."
از سوی دیگر همسر مومنی روز دوشنبه خبر از تماس تلفنی این فعال سرشناس دانشجویی داده و گفته بود: صدای او به قدری ضعیف و بریده بود که در کلام اول او را نشناختم. او در جملات کوتاه و بریده بریده خود تصریح کرد که در زندان انفرادی و زیر فشار شدید بازجویی است.
فاطمه ادینه وند با بیان اینکه "این اولین بار نیست که عبدالله مومنی بازداشت و زندان انفرادی را تجربه می کند اما لحن صدای او و نحوه صحبتهایش نشان می داد که شدیدا تحت فشار قرار دارد"، نسبت به زیر فشار بودن فعالان سیاسی برای اعتراف ساختگی هشدار داده و گفته بود: "من در پایان تماس تلفنی به عبدالله تاکید کردم که مبادا از قرص هایی که به آقای ابطحی دادند و او را مجبور به اعتراف ساختگی کردهاند بخورد."
این مصاحبه چنان بازجو ها را به هراس انداخت که این زندانی را که بیش از 50 روز است در انفرادی و در شرایط ایزوله کامل و تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی قرار دارد مجبور کردند با همسرش تماس بگیرد و با عصبانیت از او بخواهد هیچ گونه مصاحبه و پیگیری در باره پرونده و وضعیت او انجام ندهد.
نامه فرزندان مومنی
در 12 مرداد امسال حمیدرضا و امیر رضا مومنی، فرزندان عبدالله مومنی نامه ای برای پدرشان نوشته بودند که در آن خطاب به عبدالله مومنی آمده بود:
پدر جان سلام؛
فصل تابستان برای همه مردم، لااقل دانشآموزان، روزهای نشاط و سفر و تعطیلات است، همه در كنار پدر و مادر راهی سفر میشوند و خاطرههای خوشی را برای باقی سال به ذهن میسپارند. اما این فصل برای ما دو برادر و فرزندان همه فعالان سیاسی در بند كه تنها به دلیل دفاع از مطالبات شهروندی در زندان به سر میبرند، تلخ شده است. این تلخی را اولین بار نیست كه میچشیم، حداقل برای ما این سومین تابستان تلخ است، تابستان 82، 86 و اكنون تابستان تلخ 88. تابستان 82 خوب نمیدانستیم كه چرا تو پدر باید راهی زندان شوی، تابستان 86 اما بیگناهیات را درك كردیم، درست آن موقع كه برای بردنت به خانهمان آمدند، هر دو بار بیآنكه اتهامی ثابت شود و دادگاهی برایت برگزار شود، آزاد شدی و ما باز هم فهمیدیم كه تنها گناه پدرمان دفاع از آزادی است. اما این بار جرم تو چیست، پدر؟ جرم تو شركت در انتخابات است، این بار میدانیم كه تو نه به بهانه تحریم انتخابات بلكه به دلیل رای دادن بازداشت شدهای. اكنون 40 روز از زندانی شدنت میگذرد و ما هر لحظه بیقرار این سوال را در ذهنمان تكرار میكنیم كه راستی بابا كی آزاد میشود؟ جرم یك معلم آزاداندیش چیست؟ اما باز هم جوابی نداریم، تنها چشم به آسمان دوختهایم و از تنها پناهگاهمان خدا یاری میطلبیم تا تو پدر و دیگر مردانی كه مانند تو میاندیشند، آزاد شوند چراكه خداوند همه انسانها را آزاد آفریده است.
نامه همسر مومنی
همسر مومنی نیز در نامه ای سرگشاده برای همسرش نوشته است: "نمیدانم تو را به كدامین گناه ناكرده به زندان افكندهاند ولی این را نیك میدانم كه راهی كه برادر شهیدت پیمود، تو را بر آن داشت كه در راه اعتلای ایران و رعایت حقوق شهروندی و نیل به آزادی گامبرداری و از حریمشكنان آزادی هراسی به دل راه ندهی."
در نامه خانم آدینه وند آمده است: "راستی این روزها به این میاندیشم كه برادر شهیدت برای آنكه من و فرزندانم در این كشور زندگی آرام و ارزشمندی داشته باشیم خود را به كشتن داده بود اما امروز كه آرامش زندگیام را از دست رفته میبینم و تو را در زندان، وحشت وجودم را فرامیگیرد. نمیدانم چرا سارقان مسلح و قاچاقچیان موادمخدر اجازه ملاقات با خانوادههای خود را دارند اما آنهایی كه برای حقوق شهروندی و آزادی انسانی به زندان افتادهاند حق دیدار با خانواده را ندارند و بدون حقوق حداقلی در زندان به سر میبرند. مگر گناه تو دفاع از حقوق شهروندی و استقلال و حاكمیت ملی نیست؟ آیا این جرم است؟ آیا خونی كه این روزها بر خیابانهای تهران ریخته شد، در راستای اجرای قانون اساسی بود؟"
عبدالله مومنی پیش از این چندین بار به خاطر فعالیت های حقوق بشری و دانشجویی به زندان رفته است؛ او از جمله در ۱۸ تیر سال ۱۳۸۶ پس از حمله مسلحانه نیروهای امنیتی به دفترسازمان دانش آموختگان بازداشت و وقتی آزاد شد بسیار لاغر و ضعیف شده بود؛ ۱۴ کیلو وزن کم کرده و به شدت بیمار بود. خود وی تا کنون درباره علت این بیماری در زندان در مجامع رسمی سکوت کرده است
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
5749 # News
جان کوروش زعیم و دیگر زندانیان سیاسی در خطر است
اخبار رسیده از زندان اوین حاکی از شکنجه و فشار روحی بر روی کوروش زعیم ٬رهبر جبهه ملی ایران و دیگر زندانیان سیاسی است.مهندس زعیم در ساعت ۲ بامداد روز ۳۱ خرداد ۱۳۸۸ توسط لباس شخصی ها بدون هیچ حکمی از دادگاه و یا مرجع قضایی از منزلش ربوده شد.چند روز بعد زندانیان آزاد شده از زندان اوین خبر دادند که ایشان در بند ۲۰۹ و در سلول انفرادی بسر میبرد.حساسیت رژیم بر روی کورش زعیم بسیار زیاد است چرا که ایشان با گفتار و نوشته های خود بار ها ضعف مدیریت این دولت نا مشروع را بیان کرده است .در مهر ماه ۱۳۸۵ مهندس زعیم در رابطه با ۲ نامه به احمدی نژاد در مورد "نبود مدیریت ملی در برنامه اتمی ایران" به مدت ۴۴ روز بازداشت و شکنجه شد . در آن سال زنده یاد دکتر ورجاوند با وجود درد شدید ناشی از شکنجه در زندان حکومت اسلامی ٬که منجر به فوت وی در سال بعد شد ٬ مجدانه پیگیر آزادی آقای زعیم بود .دادگاه مهندس زعیم چندین بار به تعویق افتاد. وکلای او آقایان دادخواه و سلطانی نیز جزو دستگیر شدگان رویداد های اخیر هستند و از سرنوشت آنان نیز خبری در دست نیست.سایت نیوسکولاریزم در 23 تير 1388 با درج نامه ای از یک زندانی آزاد شده٬ گزارش کرد که زعیم و پیمان عارف تحت شکنجه قرار دارند .هرچند که این نامه با نام مستعار ج.معترض منتشر شده بود اما با پیگیری خبرگزاری جبهه ملی ایران و با استعلام از سایت سکولاریزم نو ٬حقیقی بودن شخصیت نویسنده محرز شد .
در ۶ مرداد ٬۸۸آش شکنجه در جمهوری اسلامی چنان شور شد که آشپز جلاد دستور تعطیل شکنجه گاه / کشتارگاه , غیر استاندار کهریزک را صادر کرد!. فرشته قاضی درباره گوانتاموی جمهوری اسلامی در "روز" مینویسد "محمد کامرانی و محسن روح الامینی دو جوانی هستند که در این بازداشتگاه به شدت شکنجه شده و بر اساس گزارش ها زیر شکنجه جان خود را از دست داده اند. هر دوی آنهابه گواهی پزشک و خانواده شان آثار شکنجه بر جسمشان نمایان بوده و دچار بیماری عفونی نیز شده بودند. اما قاضی مرتضوی دادستان تهران اعلام کرده است که این دو جوان از قبل بیماری مننژیت داشته اند. این درحالیست که وزیر بهداشت شیوع بیماریهای عفونی در بازداشتگاه ها را تایید کرده است."
در ۹ مرداد به گزارش روزنامه اعتماد عده ای از نمایندگان مجلس تحت فشار افکار عمومی برای آگاهی از وضعیت جسمی زندانیان سیاسی به زندان اوین رفتند اما در میان ناباوری نمایندگان بخصوص سبحانی نیا نایب رئیس مجلس هیچیک از چهره های مطرح سیاسی از جمله کوروش زعیم ٬پیمان عارف٬دادخواه٬مومنی ٬سحرخیز٬رمضانزاده ٬صفایی و .... در زندان اوین حاضر نبودند و تنها نزدیک به ۳۰۰ نفر از مردم عادی که در تظاهرات اخیر بازداشت شده اند را به نمایندگان مجلس نشان دادند.این خبر سریع به مجلس منتقل می شود تا جایی که در فراکسیون خط امام و رهبری از سوی چند نماینده روایت می شود بازداشت شدگان مذکور به اصفهان منتقل شده اند. داریوش قنبری سخنگوی فراکسیون اقلیت اعلام کرد بازداشت شدگان کهریزک و اوین به اصفهان منتقل شدند و به این صورت وضعیت این زندانیان مبهم تر میشود. این در حالی است که تا کنون هیچ یک از نمایندگان زن پیگیر وضعیت شیوانظر آهاری و دیگر شیر زنان ایران ٬بازداشت شدگان دولت کودتا ٬ نشده اند .
در ۱۰ مرداد دادگاه نمایشی محمد علی ابطحی برگزار شد که با تمسخر ملت ایران روبرو گشت ٬ بطوریکه جبهه مشارکت در بیانیه ای مدعی خنده مرغ پخته به این نمایش ابلهانه شد.وضعیت ظاهری و کم شدن وزن و همچنین اعترافات حجت الاسلام ابطحی نشان میدهد که ایشان تحت فشار بوده است و گفته های او از روی اجبار و در نتیجه بدون اعتبار است.مجموعه این اخبار و بی خبری کامل از وضعیت زندانیان سیاسی سبب نگرانی شدید ملت ایران و به ویژه خانواده های زندانیان سیاسی شده است. حکومتی که هیچ احترامی برای حقوق بشر قائل نیست و از کمترین کرامات انسانی بی بهره است میتواند تمام اسرا را در سیاهچالهای استاندارد و غیر استاندارد خود ازبین ببرد و پاسخگو به جنایات خود هم نباشد ٬چنانکه صدها مورد از این قبیل در تاریخ این نظام قرون وسطایی وجود دارد.تلاش سازمانهای حقوق بشری و بین المللی برای آگاهی از وضعیت زندانیان سیاسی تا کنون بدون نتیجه بوده و اعتراضات جهانی به این بیداد و ستم کم اثر بوده است .فعالان سیاسی در داخل و خارج با تلاشی بی امان و روزمره پیگیر وضعیت زندانیان سیاسی این قهرمانان پر افتخار وطن خواهند بود و در عین حال پرونده جنایات این رژیم ضد بشری هر روز قطور تر میشود.
باش تا صبح دولتت بدمد.