بار ديگر روحانيت متعهد طبل جنگ را به صدا درميآورد
در دو قرن گذشته، با بينش خردمندانه سه فقيه عاليقدر، در سه جنگ بی دليل، بدون خواست مردم ايران که صاحبان اصلی و برحق سرزمين نياکان خود ميباشند، خسارات جبران ناپذيری به مردم ايران تحميل گرديد که هرگز جبران نخواهند شد.
جنگ های اول و دوم - تقريبا دويست سال پيش با ترغيب و همکاری سه روحانی متعهد ( احمد نراقی، شيخ جعفر کاشف الغطاع و ميرزای قمی) که داعيه ولايت فقيه را نيز داشتند، در زمان فتحعليشاه قاجار در طی 10 سال مردم ايران را در دو جنگ ناخواسته در گير نمودند که نتيجه آن ها جدايی بخش های بزرگی از سرزمين های ميهن ما با امضای دو قرار داد خفت بار و تحميلی گلستان و ترکمانچای، در اختيار کفار روسی قرار گرفتند.
جنگ سوم – هنوز دو سال از انقلاب سال1357 نگذشته بود. و هيچ کدام ازوعده های آيت الله خمينی که در نوفل لوشاتو به اقوام واديان مختلف ملت ايران، مسلمان شيعه و سنی، زرتشتی، مسيحی و يهودی حتی مارکسيست ها داده شده بود، جز خروج شاه از ايران عملی نگرديده بودند و مسأله گروگان گيری کارکنان سفارت امريکا موقعيت ايران را در جامعه بين المللی به بدترين شرايط ممکن تنزل داده بود، ضمن اينکه قانون اساسی طبق گفته های آيت الله که ظاهرا می بايست برابری، عدالت و آزادی را به ملت ايران ارزانی دارد هنوز به تصويب مجلس خبرگان نرسيده بود، جنگ هشت ساله ای با عراق را عليرغم هشدار های سفير ايران در عراق آقای داعی به امام و شورای انقلاب به امر مطاع آيت الله خمينی که فقاهت عاليه و فرماندهی و اختيار همه ملت ايران را به گفته خود ايشان شرعا همان طور که در فرمان نخست وزيری مهندس بازرگان متذکر شده بود در اختيار داشت، حتی بدون نظر و موافقت شورای انقلابی که خود برگزيده بود، عوامل پيدايش حمله صدام به ايران را فراهم ميسازد، که بازده آن کشتار ، ناپديد شدن ، مجروح و معلول و اسير که تا دوازده سال بعد از اعلام آتش بس در ارسارت بودند، بجای ماندند.
شمار بسياری از جوانان با حرارت و با اشتياق اين سرزمين که ميبايست در ترميم و آبادانی کشور از آنها استفاده ميشد در سلاخ خانه نبرد با صدام به فنا رفتند، ميليارد ها خسارت به تأسيسات زير بنايی و کارخانجات به اضافه هزينه جنگ به بيت المال ملت ايران تحميل شدند و هيچ کس پاسخ گوی آن نشد که چرا و به چه دليل دشمن ديرينه ملت ايران را وادار به جنگ نمود؟ حتی بعد از باز پس گرفتن خرمشهر که اتحاديه عرب اعلام داشته بود در صورت پايان يافتن جنگ، آنها خسارت دولت ايران را خواهند پرداخت، آتش پس پذيرفته نشد، تا قطعنامه 598 سازمان ملل متحد که به عنوان نوشيدن جام زهر، رهبر پذيرش آن را اعلام داشت.
بيست و سه سال بعد از پايان جنگ با عراق يکبار ديگر ميهن بلا ديده ما با سرعت به درون گردبادی کشانيده می شود که پايان آن، کشتار، ويرانی خواهد بود، و ميزان دردی را که مردم ايران متحمل خواهند شد نميتوان به درستی پيش بينی کرد.
رهبر و مشاورين او شايد اين تصور را دارند که حماسه های جنگ با عراق هنوز هم ممکن است تکرار شوند. و جوانان ما گوشت های دم توپ شده و به جمع کردن مين ها خواهند پرداخت! غافل از اينکه عليرغم سخنان اطرافيان چاپلوس، خامنه ای هرگز در قالب و شخصيت آيت الله خمينی نبوده ونميباشد و مردم نيز دگربار فريب نخواهند خورد.
علاوه بر آن، صرفنظر از مشکلات جنگ و نارسايی های بعد از انقلاب و بحران ناشی از گروگان گيری زندگی اکثر مردم ايران که طبقات متوسط و کم درآمد جامعه بودند در مقايسه با امروز از زندگی نسبتا خوبی برخوردار بودند. و اطرافيان و مشاورين آيت الله خمينی با کسانی که امروز در بيت رهبری قرار هستند کاملا متفاوت بودند. ميزان کشتار، شکنجه، گرسنگی، خانه بدوشی، زندان و تجاوز تا آن زمان چنين نبود که امروز ميباشد. امروز گرانی، فقر، بيکاری، اعتياد، بيماری های روانی و جسمی، کشتار، تجاوز به دحتران و پسران معترض در بازداشتگاه ها و خود فروشی برای بدست آوردن لقمه نانی برای ادامه زندگی سايه فلاکت بار خود را بر سراسر کشور گسترده اند.
جز وابستگان و آقا زاده های زير مجموعه نظام ولايی، ميليون ها نفر از مردم ايران زير فشار ميباشند و هيچ يک از اعضای مجموعه فافيايی در انديشه درمان زجر های آنها نيستند. فساد و اختلاس در تمام نظام ريشه دوانيده و رهبر معظم حتی در برابر تذکرات آرام فدائيان ولايت درمورد اختلاس های ميلياردی ميفرمايند «اين جزئيات را اينقدر کش ندهيد!»
زياده خواهی حاکميتی که نه روش اداره و سرپرستی کشوری به بزرگی ايران را در شرايط امروز جهان ميدانند و نه از محبوبيت در ايران و جهان برخوردار ميباشند. و از دانش و بينش لازم برای اداره کشور نيز در تند بادهای اقتصادی و اجتماعی و چگونگی سلوک با جامعه بين المللی درقرن بيست و يکم آگاهی ندارند. بجای سرمايه گذاری درمنابع توليدی به منظور توليد کار برای جوانان و بالا بردن سطح دانش و بينش نسل جوان در دانشگاه ها با هدف همساز و هم نواخت شدن با پيشرفت تکنولوژی در جامعه جهانی، به بهانه های گوناگون دانشجويان ممتاز اما منتقد را، ممنوع التحصيل ميکنند و يا به گوشه زندان می افکنند. برنامه های آموزشی با نظر کسانی تدوين ميشوند که شايستگی آن را ندارند.
در اين ميان با بلند پروازی های خود ميخواهند صورت مسأله را تغيير دهند و ضعف مديريتی خويش را با اجرای آرزو های خيال پردازانه خود بپوشانند. با هزينه ميليارد ها از سرمايه امروز و فردای مردم ايران برای دست يابی به انرژی هسته ای تلف ميکنند، با اين خيال که شايد بتوانند انقلاب اسلامی ولايی را که اکثريت جامعه جهانی از محتوای نوع ولايی آن در ايران آگاهی يافته اند به سرزمين های پيرامون خود صادرکنند. غافل از اينکه کبک وار سر به زير برف برده و از دامی که می گسترند بی خبر هستند.
وزارت اطلاعات و امنيتی که می بايد توان خود را در راه نگهداری منافع ملی مردم ايران تقويت نمايد دراختيار کسانی قرار داده شده که بزرگترين هنر آنها بازداشت، ضرب و شتم، شکنجه، زندانی کردن و کشتار ملت ايران برای استمرار چپاول زير مجموعه حکومتی ميباشدا. تا سرشت ددمنشی خويش را اغنا کنند.
رهبر جمهوری اسلامی، و رئيس جمهور انتصابی او کرارا در سخنرانی های خود برای شنوندگان دست چين شده تحريم های جهانی را بی اثر ميدانند و آنها را به سخريه ميگيرند. اما در واقع چنين نيست. کشوری که به علت نفع طلبی زمامداران و طفيلی های آنها در لباس سپاهی گری اکثر کارحانه های توليدی به تعطيلی گراييده اند و بيش از پنجاه درصد کالا های مصرفی ضروری توسط دلالان زير مجموعه از کشورهايی مثل چين تأمين ميگردد، و کشاورزی راهی قهقرايی می پيمايد و در جهت سود بری دلالان وابسته به نابودی کشانيده ميشود.
دولت اوباما برخلاف رؤسای جمهور جمهوريخواهان تاکنون نشان داده است که علاقه ای به جنگ ندارد، اما سياست حکومت ايران با خصلت خودکامگی و خيال پردازی های غير منطقی، روند سياست دولت اوباما را به طرفی می کشاند که متأسفانه در راستای منافع ايران نميباشد. وال استريت جورنال در شماره روز دوشنبه نهم ژانويه بنا به گفته وزير خزانه داری امريکا مينويسد «چون دولت ايران هنوز در انديشه تغليظ اورانيوم تا حد 20% با هدف توليد پولوتونيم برای توليد سلاح هسته ای ميباشد، دولت اوباما کوشش دارد که با گسترش تحريم خريد نفت از ايران درآمد نفتی ايران را کاهش دهد که بعضی از کشور های اتحاديه اروپا نيز از اين تاکتيک پيروی خواهند کرد.
در تاريخ 31 دسامبر2011 با تصويب مجلس نمايندگان و امضای رئيس جمهور، تحريم بانک مرکزی ايران که صادر کننده اعتبارات فروش نفت و خريد کالا های مصرفی ميباشد به مرجله اجرا گذاشته شده است که بازرگانی ايران با بخش بزرگی از جهان قطع خواهد شد.
روز يکشنبه 8 ژانويه بعد از اعلام شروع تغليظ اورانيوم 20% در زير کوه های فرود در ناحيه قم با انديشه دور نگه داشتن آن مرکز از تير رس موشک و يا بمباران هوايی توسط خبرگذاری آسوشيتد پرس به نقل از يکی از سايت های مخافظه کاران ايران، لئون پانتا وزير دفاع امريکا در مصاحبه با تلويزيون سی. بی. اس. اعلام ميدارد که «خط قرمز ما با ايران فعاليت آنها برای توليد سلاح های هسته ای ميباشد. برنامه کاری ما درحال حاضر تحريم اقتصادی و فشار سياسی به ايران است تا آنها مجبور شوند راه درست را انتخاب کنند».
در مورد تهديد دريادار سياری به مسدود کردن آبراه هرمز در روز 28 دسامبر و اينکه «بستن ترعه هرمز برای ما به راحتی خوردن يک ليوان آب ميباشد!» وزير دفاع در ادامه مصاحبه خود اظهار ميدارد «ما خيلی صريح و آشکار ميگوييم که امريکا درباره بسته شدن ترعه هرمز هيچ گونه گذشتی نخواهد کرد.»
چند روز پيش از اين مصاحبه، عطاالله صالحی رئيس ستاد ازتش وقتی يکی از ناو های امريکا (اس. اس. اس. جان استيونس) از پايگاه دريايی بحرين از راه ترعه هرمز عبور ميکند، اظهار ميدارد که «ايران اخطار خود را دوباره تکرار نخواهد کرد» ناو دشمن برای آزمايش ما از آبراه هرمز به دريای عمان رفت. من پادآوری ميکنم و تأکيد دارم که اين ناو دوباره به خليج فارس باز نگردد».
در اين زمان که تنش سراسر خاور ميانه را فرا گرفته و دولت امريکا توسط وزير دفاع خود حاکميت ايران را از بازی با آتش برحذر ميدارد، اعلام قاضی صلواتی مبنی بر اعلام عنوان محاربه به شهروند ايرانی تبار امريکا آتش ديگری است که نظام ولايی اسلامی به زير ديگ تنش با امريکا ميفروزر.
اين حرکات و سخنان کودکانه به دور از عقل و منطق فقط شايسته نظام و کسانی است که در جامه فرماندهان عاليقدر! که وظيفه آنها ظاهرا بايد دفاع منطقی و خردمندانه از مرزهای کشور باشد، با بزرگ گويی های بدون پشتوانه و ابزار و آلات نا مناسب، با سخنان تحريک آميز و تهديدهای بدون پشتوانه کشور را به سوی ويرانی سوق ميدهند. آنها صحنه سياسی بين المللی را، با محيط چايخانه های صد سال پيش اشتباه ميکنند و نقش مرشد يا داستان سرايی و قصه گويی رستم و افراسياب را برای سرگرمی مشتری ها ايفا ميکنند در حالی که اينان با آتش بدون کوچکترين آگاهی از تجهيزات و تسليحات طرف مقابل جنگ ديگری را به مردم ايران تحميل ميکنند، تا جنايت ديگری را در تاريخ بنام حکومت روحانيون به ثبت رسانند.
آدرخش