از حسین بن علی:
ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست. ایرانیهارا باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشانرا بفروش رسانید و مردانشانرا به بردگی و غلامی اعراب گماشت.حسین بن علی، امام سوم شیعیان، سفینه البحار و مدینه الاحکام و الاثار، نوشته حاج شیخ عباس قمی، صفحه ۱۶۴.
قبل از هر چیز میخواستم روی این موضوع تاکید نمایم که این نامه جنبه شخصی دارد نه سازمانی. آنچه که بدستتان میرسد نظرات شخص من است و ارتباطی با جبهه ملی ندارد همانطور
که عده ای در درون جبهه ملی با محتویات این نامه مخالف و عده ای هم موافقند.
آنچه که برای من حائز اهمیت بود اثبات صحت این جملات و تشخیص این موضوع میباشد که آیا این گفته ها یا نوشته های توهین آمیز، واقعا منتسب بامام حسین میباشند یا اینکه بغلط به وی نسبت
داده شده. قبلا هم از دیگران شنیده بودم در کتابهائی که اینجا و آنجا بچاپ رسیده نقل قولهائی
از امام حسین حاوی خصومت و عداوت وی با ایرانیان درج گردیده ولی این اولین بار است که خودم
شخصا بطور مستند و با ذکر دقیق منبع، شاهد این چند سطر از قول امام حسین میباشم.
برای مطلع شدن از صحت و سقم این جملات با فردی از اصفهان که از سابق میشناختم از طریق
تلفن تماس گرفتم و چون میدانستم با روحانیون تماس نزدیک دارد از او خواهش کردم در باره درجه
اعتبار این نوشته ها، نزد چند فرد مطلع تحقیق نماید. در وحله اول وی با عصبانیت اظهار داشت که
علاوه بر جنبه خطرناک تحقیق درباره این موضوع، چطور بخود اجازه میدهم که چنین جملاتی را بامام شیعیان نسبت دهم. بنده اظهار داشتم که من این توهین هارا به امام شیعیان نسبت نمیدهم منتها برایم حائز اهمیت است که آیا آنچه که بدستم رسیده با حقیقت وفق میدهد یا نه.
و اضافه نمودم که برای خودت هم مهم است که بفهمی هر سال زمان عاشورا و تاسوعا برای
چگونه شخصیتی بسر و روی خود میکوبی و عزاداری میکنی. بالاخره راضی شد که با رعایت جنبه-
های امنیتی قضیه بتحقیق در باره این موضوع بپردازد.
بعد از چندروز زنگ زد و بجای عصبانیت در صدای او نوعی طنین تعجب و بلاتکلیفی بگوش میخورد.
وی با سه روحانی صاحبنظر در اینمورد صحبت کرده بود و بعد از دادن تضمین کافی دائر بر عدم
افشای نام آنها نظر آنهارا جویا شده بود.
اولی حتی از وجود چنین کتابی، نوشته شیخ عباس قمی، اظهار بی اطلاعی نموده بود. دومی وجود کتاب و مطلب درج شده در آنرا تائید نموده بود ولی مطمئن نبود که آیا جملات درج شده واقعا منتسب بامام حسین میباشند و بالاخره سومی، هم وجود کتاب، هم جملات درج شده در آن و
هم انتساب انرا بامام حسین تائید نموده بود. شخص سئوال کننده با چشمان هاج و واج از دو نفر
آخری پرسیده بود دراینصورت چرا تاکنون عکس العمل و یا اقلا توضیحی دراینباره از طرف شما و یا سایر روحانیون دراینباره داده نشده. اولی گفته بود انتشار چنین مطالبی بصلاح اسلام و مسلمین
نخواهد بود و میتواند باعث سوءاستفاده دشمنان اسلام قرار گیرد !!!!. دومی اظهار نظر نموده بود
که چه لزومی دارد به بیش از هزارسال پیش رجوع کنیم و مطالب گفته یا نوشته شده در آنروزرا
امروز دوباره مطرح کنیم. بنده متاسفانه در آنجا حضور نداشتم تا در مقابل این سئوال ایشان این سئوال جدید را مطرح کنم که چطور هنوز بعداز هزارو اندی سال میتوان بخاطر واقعه ای که درآن
دوران اتفاق افتاده با زنجیر، قمه و سینه زدن بعزاداری پرداخت ولی بحث و نقد درباره یک مطلب
توهین آمیز نسبت بیک ملت باید مشمول مرور زمان گردد ؟. میگویند خاصیت روانی بعضی از ملتها
ایجاب میکند که روزهائی از سالرا بگریه زاری و عزاداری پرداخته و عقده های تلمبار شده را بدینوسیله خالی کنند. اگر منظور از عزاداریهای محرم و عاشورا اقدام بیک چنین عمل روان درمانی
میباشد که دراینصورت از برکت وجود جمهوری منحوس اسلامی بقدری قتل و جنایت از طرف رژیم حاکم در سرزمینمان انجام گرفته و میگیرد که برای گریه و زاری نیازی بمدد گرفتن از وقایع قرنها
پیش نمیباشیم. سئوال اینجاست که آیا قتلهای فجیعی که بدست و فرمان بعضی از شیعیان اثنی عشری در زمان نسل ما انجام گرفته باید دلیلی برای عزای ملی باشد یا آنچه که قرنها پیش بدون کوچکترین دخالتی از سوی ایرانیان، بوسیله خود اعراب انجام گرفته. بنظر من قتل فجیع کسروی،
قتل بیشرمانه و بسیار بیرحمانه شادروانان پروانه و داریوش فروهر -آنهم در جلوی چشم همدیگر- ( برگزاری مراسم این قتلها روز ۲۲ نوامبر با شرکت پرستو فروهر در تهران برگزار گردید) ، ترور مبارزان راه آزادی بختیار، قاسملو و شرفکندی، قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، سربریدن کشیش ارسطو سیاح در اصفهان در حالیکه در بستر شبانه در کنار همسرش خوابیده بود و صدها مورد فجیع دیگر، خیلی بیش از واقعه کربلا، باید موجب اشکریزی و سوگواری ایرانیان گردد. حتی قتل و اعدام طاهره قرة العین، که در ۱۸۵۲ بجرم بهائیگری بقتل رسید و شجاعانه باستقبال مرگ رفت، بتنهائی واقعه ای بسیار غم انگیز تر از هر تاسوعا و عاشورائی میباشد.
ص ۲
با وجود کوششهای مسلمانان نواندیشی مانند دکتر سروش، مجتهد شبستری و غیره، بخاطر جو
موجود در ایران هنوز بازنگری باز و بی آلایشی نسبت بدین اسلام (آنطور که ادا کننده حق کلام باشد) انجام نگرفته.
سئوالهای زیادی بدون جواب و یا در هاله ابهام باقی مانده که من بطور مثال بتعدادی از آنها اشاره
میکنم.
در فرهنگ جوامع مسیحی عناصری وجودداشته که این جوامع را اکثرا تبدیل به دموکراسی نموده
و اگرهم هنوز به دموکراسی دست نیافته اند (مانند آمریکای جنوبی) اقلا مقام و موقعیت زن در این
جوامع با مقام و موقعیت زن در کشورهای اسلامی، زمین تا آسمان تفاوت دارد.این تفاوت را حتی بین خانواده های غیر مسلمان (مسیحی، بهائی و غیره) و خانواده های مسلمان ایرانی آشکارا میتوان دید.
این در حالیست که حتی یک کشور اسلامی را نمیتوان یافت که درآن دموکراسی وجود داشته باشد و اگر هم یک کشور اسلامی، افتان و خیزان در حال رسیدن بنوعی دموکراسی میباشد
بعلت وجود یک اقلیت بزرگ غیر مسلمان در آن کشور میباشد (مانند چینی ها در مالزی و مسیحیان
در لبنان و یا ترکیه بخاطر فشار اروپا). نمونه هندوستان و پاکستان را فراموش نکنید، دو کشور با
یک گذشته و یک تاریخ ولی کشور غیر مسلمان دارای دموکراسی است و کشور مسلمان دارای دیکتاتوری.
بعضی ها معتقدند که این کمبودها ، آدمکشیها، نبود دموکراسی و نقض حقوق زن در این جوامع،
بیشتر مربوط بفرهنگ این جوامع میگردد و ربطی به اسلام ندارد. در جواب یادآور میشوم که مذهب
یکی از عناصر مهم تشکیل دهنده فرهنگ جوامع میباشد. بعبارت دیگر اگر اکثریت جامعه ایران بهائی، زردشتی و یا مسیحی بودند آیا جامعه ایران بازهم دارای همین خصوصیات امروز میبود؟.
نامه ام را با دو شعر از طاهره قرةالعین و حمید مصدق خاتمه میدهم. شعری از طاهره را باین دلیل
انتخاب کردم تا نشان دهم چه شاعره توانا و زیباسرائی را بدلایل دینی و مذهبی و بخاطر گرایشش
به بهائیت به قتل رساندند و شعر "سرو کاشمر" از حمید مصدق را باین دلیل که این شعر زبان گویای بسیاری از ایراندوستان است. زنده باد ایران. نوامبر ۵ەە۲ داریوش مجلسی
شعر طاهره قرةالعین
گر بتو افتدم نظر، چهره به چهره رو به رو
شرح دهم غم ترا، نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رخت، همچو صبا فتاده ام
خانه به خانه در به در، کوچه به کوچه کو به کو
میرود از فراق تو، خون دل از دو دیده ام
دجله به دجله یم به یم، چشمه به چشمه جو به جو
دور دهان تنگ تو،عارض عنبرین خطت
غنچه به غنچه گل به گل، لاله به لاله بو به بو
ابرو و چشم و خال تو، صید نموده مرغ دل
طبع به طبع و دل به دل، مهر به مهر و خو به خو.
(طاهره در زمانی که بقتل رسید سی سال بیشتر نداشت)
ص ۳
شعر "سرو کاشمر" از حمید مصدق
گفتند با خلیفه خودسر
از سرو کاشمر
و از اعتقادمردم ایران
از نذر و بذل و بخشش آنان
در پای سرو
در خشم شد خلیفه و فرمان داد
تا سرو کاشمررا
- از بن برآورند
و قهر و خشم مردم ایران را
به هیچ نشمردند
باری، خلیفه بغدادی
آن برگزیده شیوه شدادی
برباد رفت، حتی
نام خلیفه خودخواه خودپرست
از یاد رفت
اما در کاشمر هنوز
در ذهن هر خردور ایرانی
سروی بر پاست
آن سرو
سرافراز تر از هرچه سرو
پابرجاست.