با روی کار آمدن باراک اوباما، سردمداران جمهوری اسلامی نفسی به آسودگی کشیده و با پندارهای خوش خیالانه و کودکانه خود، در پنهان به پایکوبی پرداخته اند زیرا به زودی خود را بر سر میز گفتگوی بی قید وشرط با آمریکاییان دیده ودر تدارک براه انداختن جنجال و جشن و شادمانی هستند (از همآن گونه جشن ها که خوش خیالانه بارها برای به پایان رسیدن و بسته شدن پرونده اتمی خود براه انداختند و خود را مضحکه جهان کردند) تا که چون همیشه از این مورد نیز بهره برده، فریادهای گوش خراش خود را سر دهند که: ای مردم جهان و ای مسلمانان ببینید که با رهبری های داهیانه مقام معظم دردانه و یگانه ما، چگونه آمریکا تسلیم خواسته ما شد و گفتگوی بی قید وشرط با ما را پذیرفت!
پیام شادباش به شیطان بزرگ!
احمدی نژاد که به پیروی از امام راحل و رهبر معظم تا امروز شعار مرگ بر اسرائیل و آمریکا (شیطان بزرگ) را داده، با بی ادبی، بی احترامی و خلاف روش و منش مورد پذیرش همه کشورهای عضو سازمان ملل، پرچم این کشورها را لگد کوب کرده و آتش زده است و هر روزه این دو را دشمن اسلام و تروریست های وابسته به خود نامیده و استراتژی خود را بر نابودی آنها استوار نموده است، پس از دو روزی دست و پا زدن در برابر پایان کار انتخابات در آمریکا، در پیامی شگفت انگیز، رسیدن اوباما به قدرت را به او شادباش گفت! چهره حقیقی این واماندگان از تمدن و پیشرفت و این دروغ پردازان حرفه ای را در همین بزن گاه ها که همه جهانیان را به واکنش وا می دارد، می توان به خوبی دید. آقایان درمانده در کاری که سال ها پیش پنهان از چشم مردم ایران و جهان و با برباد دادن میلیاردها دلار از سرمایه های مردم ایران، با خیال هاو رویاهای نابجا و ضد انسانی آغاز کردند، اکنون برای نزدیکی به شیطان بزرگ به هر کاری دست می زنند، شتاب دارند و با یکدیگر مسابقه می دهند و هر یک می خواهند که این افتخار را بنام خود ثبت کنند و می ترسند که رقیبان زودتر از آنها در این راه گام بر داشته و آنها پس بیفتند.
احمدی نژاد برای گریز از انتقادهای فردای فریب خوردگان باورمند حزب الله و سربازان گمنام امام زمان و هم پیمانان تروریست خود در فرستادن تبریک برای گزینش یک رئیس جمهور در خاک شیطان بزرگ و دشمن اصلی اسلام ناب محمدی، با همآن ریاکاری ها و خود بزرگ بینی های کودکانه و در مقام "عقل برتر" به اوباما نصیحت کرده و توصیه های خردمندانه ای نیز در زمینه های پی گیری دادگری و احترام به کرامت انسانی بیان نموده است که همین کار پیامش را کودکانه تر، بی ادبانه تر و بسیار غیرسیاسی تر و عامیانه تر نموده است.
این نادان به همین زودی فراموش کرده است که تا همین چند روز پیش با چه اطمینان کاملی پیش بینی فرموده بود که سیستم حکومتی/ سیاسی در آمریکا با وابستگی به صهیونیست ها چنان است که غیرممکن است که کسی چون باراک اوباما را به کاخ سفید راه دهد (نقل به مفهوم). این پیش بینی نیز چون پیش بینی داهیانه چند زمان پیشتر او که گفته بود قیمت نفت دیگر هرگر به پائین تر از 100 دلار نخواهد رسید، کاملن درست از کار درآمد و نشان داد که او، دولت و رهبر او تا چه میزان نسبت به رخ دادهای جهانی درک و ارزیابی درست داشته و چه سیاست مداران دانا و زبردستی هستند! آیا بی سبب است که سرزمین توان مند و بزرگی چون ایران را چنین مخروبه و مردم ایران را در چشم جهانیان چنین سر افکنده و خوار نموده اند که در دوبی با ایرانیان آن کنند که شنیده و خوانده اید؟
هدف آقایان از گفتگو چیست؟
نگارنده خود از سرسخت ترین مخالفان گفتگو با این آدمخواران ترور پیشه و تروریست پرور بوده و امروز نیز همچنان بر این باورم که این آدمیان مانده در هزار و چهارسد سال پیش، کمترین لیاقت و شایستگی برای گفتگو های جدی و بستن عهد و پیمانی را ندارند زیرا این چنین گفتگوها و چنین رفتارها و رسیدن به سازش های اصولی، منطقی و عاقلانه، ویژه هم گامان با مردم متمدن و پیشرفته و آدمیان قرن بیست و یکم است نه ملایانی که کمترین نزدیکی، هم خوانی و وایستگی به دنیای امروز را ندارند. ملایان در حکومت، کسانی هستند که تا امروز ثابت کرده اند اهمیتی به سرنوشت مردم و سرزمین ایران نداده، به هیچ چیز جز نگاه داری و ماندگاری قدرت خود باور نداشته و در این راه به هر جنایت و خیانتی دست زده و کمترین اعتمادی به سخن و قول و پیمان آنها نمی توان داشت. این آدم خواران اهل گفتگو نیستند. آنها تنها اهل زد وبند های آلوده، ناپاک و جنایت کارانه و پنهان کاری و فریب کاری هستند. آقایان به خیال خود می پندارند اگر بر سر میز گفتگو با آمریکا بنشینند، همآن بازی را ارائه می دهند که سال ها در گفتگو های ریاکارانه خود با اروپاییان داشته اند و یا اگر به راه تسلیم رفتند (که سر انجام نیز راهی جز این نیز ندارند) کوشش خواهند کرد که به سازش و تسلیمی پشت پرده دست یابند و به گونه ای آن را پیش برند که آمریکاییان بپذیرند که درون مایه آن را آنچنان که هست بیان ننموده و کار ورشکستگی به شکلی آبرومندانه برای آنها پایان یابد. بنابر این هدف رژیم اسلامی از گفتگو با شیطان بزرگ بر زمینه ها و هدف های زیر استوار است:
1 ـ گفتگو بدون قید و شرط را پیروزی بزرگ خود نمایانده جنجالی بپا کند.
2 ـ اگر بتواند و شدنی باشد، همآن نیرنگ های گذشته در گفتگو ها را بکار ببرد تا شاید با خرید زمان به هدف شوم خود که دست یافتن به بمب اتم است برسد تا در خیال و آرزو، آینده خود را بیمه کرده باشد.
3 ـ اگر چنین راهی نباشد (که بسیار دور است که چنین راهی باشد)، برای گریز از نابودی، به گونه ای جام زهر تسلیم و ورشکستگی را سر کشند که آمریکا نیز امتیاز هایی داده، هم امنیتش را تضمین کند، هم بپذیرد که در منطقه خاورمیانه آنها را قدرتی ارزیابی کرده و به حساب آورد (حتا اگر آن را تنها زبانی بیان کنند) و هم بپذیرد که تسلیم شدن آقایان و شرایط تسلیم آن را پنهان داشته تا ماجرا را به شکلی آبرومندانه پایان دهند.
ولی هدف اوباما کدام است؟
خبر برنامه ریزی و در حقیقت پیمان نامه ای بین سیاستمداران برجسته ای از دو حزب جمهوری خواه و دموکرات، در گزارش 117 صفحه ای گروه پژوهشگران آمریکا، که ترجمه فارسی بخشی از آن از روزنامه آلمانی "یونگه ولت" در سایت پیک نت، یکشنبه 12 آبان 1387 (1) آمده است، درست چند روزی پیش از انتخابات در آمریکا که بخشی از آن در باره بر خورد با حکومت ایران و گفتگوی بدون پیش شرط با این حکومت است، می تواند سمت و سوی سیاست اوباما در باره حکومت اسلامی را به خوبی نشان دهد. (باید به خوانندگان یادآور شد که توجه داشته باشند که پیک نت از سیاست های ویژه ای پیروی می کند که سود و بهره سیاسی/ اقتصادی روسیه در رأس آن قرار دارد و در نتیجه در خواندن گزارش ها و تحلیل های این سایت می بایست همیشه به این نکته توجه داشت. افزوده شود که از درون خبرهای آمده در همین سایت نیز می توان حقایقی را یافت.) اگر این گزارش و یا می توان گفت این پیمان نامه بین دو حزب که مشی و روش و سیاست های رئیس جمهور آینده را در برابر برخی گرفتاری ها روشن نموده است را حقیقی ارزیابی نماییم، می تواند هم پایانی باشد بر ابهام ها و تردیدهایی که می توانست در باره گفتگوی بی پیش شرط با حکومت اسلامی وجود داشته باشد و هم زمینه ای باشد برای روشن نمودن هدف و چگونگی انجام چنین گفتگوی که دور است رئیس جمهور بتواند بیرون از چهار چوب مورد پذیرش در این برنامه، گامی بر دارد. از دید نگارنده، مفهوم مهمترین نکته های برنامه تهیه شده وسیله پژوهشگران آمریکا و اوباما در این باره چنین است:
1 ـ "جمهوری" اسلامی بی هیچ گمان در پی دست یافتن به بمب اتم است.
2 ـ با شناختی که از گذشته و پیشینه آنها موجود است، کوشش می کنند در گفتگوها تا آنجا که می توانند برای خود زمان بخرند. در این گفتگو ها این راه باید بر آنها بسته شود.
3 ـ بنا بر این در گفتگو با آنها باید سخت و استوار بود.
4 ـ زمان مذاکره باید کاملن روشن بوده و از 3 ماه بیشتر نباشد.
5 ـ این حکومت بزرگترین و نخستین پشتیبان تروریست ها است.
6 ـ می بایست هم زمان با مذاکره، فشارها همچنان پی گیری شود.
7 ـ پشتیبانی از اسراییل، هم پیمان اصلی امریکا در خاورمیانه یک امر روشن و دگرگونی ناپذیر است.
8 ـ به هر کوششی باید دست زد تا از دست یافتن این حکومت پشتیبان تروریست ها به بمب اتم جلوگیری شود.
9 ـ بنا بر این گزینه نظامی باید همچنان روی میز بوده و اگر گفتگو و تحریم های شدیدتر به سرانجامی نرسید، به عنوان آخرین راه مورد استفاده قرار گیرد.
دقت در این مورد ها و توجه به سخنان بارها تکرار شده اوباما در مبارزه انتخاباتی خود در باره حکومت ایران و مسئله اتمی آن که بر عدم اجازه دست یافتن این حکومت به بمب اتم و غیرقابل پذیرش دانستن آن، پشتیبانی همه جانبه آمریکا از اسرائیل و محکوم دانستن پشتیبانی حکومت ایران از تروریست ها، به خوبی نشان میدهد که اوباما بسیار زیرکانه این راه را برگزیده و حکومت اسلامی را به گفتگویی فراخواهد خواند که پایانی خواهد بود بر نیرنگ های آنان در راه خرید زمان بیشتر. تعیین تاریخی کوتاه و روشن برای انجام این گفتگوها و غیرقابل پذیرش بودن اتمی شدن حکومت اسلامی و روی میز داشتن گزینه نظامی به عنوان آخرین راه، نشان می دهد که این گفتگو در حقیقت اولتیماتومی است که راه هر گونه فرار را بر حکومت ملایان را خواهد بست و آنها را بر سر دو راهی یا تسلیم کامل و یا خطر نابودی و سرنگونگی قرار خواهد داد.
دوخطر بزرگ
اگر هدف هاچنین باشد و این دو راه برای حکومت ملایان موجود باشد، دو خطر بزرگ مردم ایران را تهدید می کند:
الف ـ تسلیم پنهانی رژیم و دست یافتن به گونه ای سازش و زد و بند که آمریکاییان در برابر دست بر داشتن ملایان از: غنی سازی اورانیوم، پشتیبانی از تروریسم، گروه های تروریستی و دشمنی با اسراییل، چشم خود را برسرکوبگری ها و پایمال نمودن هر روزه حق شهروندی ایرانیان بسته و در کارها و سیاست های درونی آنها مداخله نکند. این تهدید بزرگی است برای مردم ایران که آمریکا در سازشی پنهان با حکومت، اجازه دهد که حقوق بشر در ایران بیش از گذشته پایمال شود. در این زمان انتقام شکست دردناک در برابر آمریکا و غرب را مردم ایران با فشار و سرکوبگری بیشتر خواهند پرداخت البته اگر روند روی دادها و شکست و ورشکستگی سیاسی حکومت خیزش هایی را در خود ایران بروز ندهد و شیرازه کار حکومت از هم گسسته نشود.
ب ـ خطر بزرگتر و هولناک تر ولی دنبال کردن یک دندگی ها و خیال پردازی های نابخردانه و کودکانه از سوی حکومت است تا آنجا که آخرین گزینه یعنی یورش نظامی در دستور کار آمریکا و هم پیمانان قرار گیرد. اگر چنین شود یکی از بزرگترین فاجعه های تاریخ ایران رخ خواهد داد و آینده ایران و مردم آن بسیار تیره و دردناک خواهد بود. ویرانی و آسیب های این درگیری که با توجه به هوچی گری ها، آتش افروزی ها و دشمن تراشی ها و دروغ پردازی های این حکومت گنده گوی بی پشتوانه که خلاف پرگوئی ها در باره توانایی های نظامی خود، بسیار سست و شکننده است، از دید نگارنده بسیار کوبنده و ویرانگرانه تر از آن خواهد بود که بتوان تصور کرد.
گفتگو ی بدون شرط با آمریکا، به کابوس بزرگی برای ملایان تبدیل خواهد شد که خواب از چشم آن ها خواهد ربود. این گفتگوها به جدی ترین و مهم ترین چالش زندگی این حکومت ننگین بدل شده، اولتیماتومی خواهد بود که اگر به آن تن دهند یا ندهند، آینده حکومت خود را روشن کرده و راه گریزی از آن نیز وجود نخواهد داشت.
زیرنویس:
1 ـ نوشته (برگردان به فارسی) در پیک نت:
http://www.peiknet.com/1387/05%20ABAN/12/PAGE/37GOZARESH.htm
اصل مدرک به زبان انگلیسی در این آدرس:
http://news.findlaw.com/prnewswire/20080922/22sep20081836.html