جبهه ملی ایران روزهای سختی را میگذراند.علاوه بر دشمنی های دیرینه سلطنت طلبان ٬ ندانم کاری های ملی نما ها در خارج از کشور و توطئه های آشکار و پنهان رژیم و اصلاح طلبان در درون مرز ٬ امروز طغیان خودی ها این مهمترین و قدیمیترین جریان سکولار کشور را با چالش جدیدی روبرو کرده است که قابل تامل است .
این مشکل ریشه در بی در و پیکر بودن این جریان مردمی بخصوص در برون مرز دارد که چیز جدیدی نیست .چند نفر که جرثومه خود خواهی و خود محوری هستند سالهاست که با ناجوانمردانه ترین شیوه ها مانع از رشد و فراگیر شدن این تفکر ملی و مردمی شده اند و متاسفانه امروز شاهد سرایت مشکلات خارج به داخل کشور هستیم .
در این آشفته بازار هر کس وارد شده و با بیانیه و مقاله سعی در مطرح کردن خود و ازبین بردن طرف دیگر دارد و عجبا که هیچکس به فکر اعتلای جبهه ملی ایران و دفاع از حق مخالف نیست.تهمت پشت تهمت .برای کسی هم مهم نیست که شخصیتی چون ادیب برومند که بیش از ۶۰ سال در این جبهه خدمت کرده و یا کوروش زعیم که در ۳۰ سال گذشته بارها به زندان افتاده و هر بار به نام عضو جبهه ملی و حسین موسویان تاریخ گویای جبهه ملی , چگونه مورد بی مهری و عناد قرار میگیرند .
ما در خارج از کشور نشستگان به سلیقه شخصی خودمان آنها را میکوبیم و رهبری جبهه ملی در تهران را به دست خود میگیریم .از کسی که چند سال پیش عطای جبهه ملی را به لقایش بخشیده و به خدمت رضا پهلوی در آمد ولی نمیتواند دست ازجبهه ملی بردارد تا پرفسور شاکری زند که در سال ۱۹۷۰ ازجبهه ملی استعفا داد تا شورای جبهه ملی اروپا با کارنامه ای محدود , وارد گود شده اند و برخي تکلیف میکنند که ادیب باید برود چون با مقامات امنیتی مذاکره کرده.حیف که بازرگان و بختیار و سنجابی از دنیا رفته اند چون میباید انها را نیز به جرم احضار های هفتگی ساواک محکوم میکردیم چرا که در دیکتاتوری به احضار و محاکمه باید "نه" گفت که برای خارج نشیان کاری آسان است ولی در داخل و زیر تیغ رژیم داستان دیگری است که نیاز به توضیح ندارد.
جالب اینجاست کسانی که امروز تدبیر ادیب برومند در برگزاری کنگره جبهه ملی در سال ۱۳۸۲ را (که زنده یاد ورجاوند و آقای زعیم نیز شرکت داشتند ), پیراهن عثمان کرده اند, خود معترفند که وزارت اطلاعات با انان تماس گرفته و هشدار داده است.پس ارتباط با دستگاههای امنیتی در دیکتاتوری اجتناب ناپذیر است .
شادروان مهندس سحابی چندی پیش گفت دکتر بهرام بهرامیان رابط نهضت آزادی و شاه بوده است .چند ملی نمایی که امروز آقای شاکری زند رسوایشان کرده در سال ۲۰۰۶ پس از برنامه ای در صدای آمریکا چنان داد و قالی در مورد دکتر بهرامیان به راه انداختند که هنوز در خاطره هست و نقش مخرب ونا آگاه آنان را روشن کرد.
دکتر شاکری زند در مقاله "هـشـدار به جبهه ی ملی ايران "مینویسد :
"..... کساني که به جريانات خارج از کشور آشنايي حتي محدودي دارند مي دانند که من، با اينکه يکي از چند پايه گذار اصلي جبهه ي ملي ايران در اروپا بودم، در سال 1970/1349 از عضويت در آن سازمان استعفا دادم. چنانکه در خاطراتم منتشر خواهد شد، علت استعفايم اين بود که افرادي چون حسن ماسالي با دستياري کامبيز روستا، و برخي از مسؤولان و فعالان جبهه ي ملي ايران در اروپا و آمريکا، از جمله خويشاوند مصاحبه کننده، نوری علاء که در منزلش دکتر شايگان را ملاقات کرده بود، با کودتايي رهبري اين دو سازمان را قبضه کردند و با کمک هاي مالي قذافي، صدام حسين، و ... سازماني دروغين با برخي از اعضاي سازمان هاي اروپا و آمريکا به نام جبهه ي ملي خاورميانه تشکيل دادند."
شخص مورد اشاره دکتر شاکری زند " خويشاوند مصاحبه کننده، نوری علاء که در منزلش دکتر شايگان را ملاقات کرده بود...." ،کسی نیست جز محسن قائم مقام که مشخص نیست چرا دکتر شاکری زند که برای روشن شدن اذهان اینچنین موشکافانه به مصاحبه کهنه اقای زعیم پرداخته ٬از این موضوع مهم ضد ملی و ضد میهنی تنها با دادن نشانی گنگ و مبهمی عبور کرده است.
محسن قائم مقام چندی پیش اعتراف کرد که در زمان صدام حسین در اردوگاه های فلسطینی در عراق به خدمت انسانی مشغول بوده اما اشارات پرفسور شاکری زند به " کودتايي رهبري جبهه ملی (خارج از کشور )و کمک هاي مالي قذافي، صدام حسين، و ..." فصل جدیدی را در رابطه با ملی نما های تهمت زن و درغگو میگشاید و آقای شاکری زند وظیفه اخلاقی و وجدانی دارند که حقیقت و تمام حقیقت را چه بصورت مقاله و یا کتاب خاطرات , در اینمورد باز گو کنند تا معیار های مصدقی ویا جبهه ای بودن بیش از این زیر سئوال نرود.
براستی این معیار چیست و چگونه میتوان ملی را از ملی نما تشخیص داد؟
صداقت و پاکدامنی و عشق به ایران که مصدق سمبل آن است٬جوانمردی و شجاعت که تختی تبلور آن است٬ فداکاری و ایثارکه داریوش وپروانه نماد آن هستند و خرد و منطق که دکتر صدیقی نشانه ان است در طول شصت سال و اندی توسط این آموزگاران بزرگ و دیگر پیشکسوتان به ما آموخته شده و زیرپا گذاشتن هرکدام از این اصول خارج شدن از خط ملی و انسانی است .
ازمصدق و جبهه ملی برای کنار امدن با عقده های درونی استفاده کردن و تهمت و توهین به مبارزان و زندانیان سیاسی در داخل کشور از سوی مدعیان جبهه ملی و دشمنی عناصر به اصطلاح سکولار و جمهوری خواه با جبهه ملی , اپورسیون را امروز به بحران و پراکندگی کنونی کشانده است. در حالیکه جبهه ملی ایران میتواند و باید بستر خواسته های حق طلبانه ملت ایران باشد . راه برون رفت از این بحران , فداکاری و خرد آنان که دل در گرو نهضت ملی را دارند میطلبد وبس . شجاعت و ایثار مبارزان در ایران و خدمت صادقانه در انعکاس مبارزات آنان(و نه رهبری و خط دهی ) توسط فعالان در خارج از کشور میتواند زیر بنای یک اپوزسیون نیرومند باشد و اولین قدم توهم زدایی است.
اما در پایان سخنی با رهبر سکولارهای سبز مغز پسته ای که به خاطر اختلاف با شوهر همشیره اش (کامبیز قائممقام که او را "شرخر سیاسی" مینامد) , هیچ فرصتی را برای ضربه زدن به جهه ملی از دست نمی دهد و به نوعی آتش بیار این معرکه شده است واینبار با درج مقاله ای بر علیه ادیب برومند پا را از حد خود فراتر گذاشته است .بحث و جدل با عناصر خارج از کشور بازی روزانه و معمول است که ایشان در آن تبحر دارند و سرگرمی خوبی است. اما مشارکت در ترور شخصیت یار مصدق و یکی از مفاخر ادبی کشور برای کسی که ادعای نویسندگی و شاعری دارد و میخواهد پاسارگاد را نجات دهد "پیامی" بدخیمانه و کاری زشت است .
این سکولار رنگی که با چشمی گریان وصیت نامه سیاسی خود را برای رضا پهلوی کرده و برای امدن فاطمه حقیقتجو اصلاح طلبی که میخواهد با خامنه ای ٬پس از آنهمه کشتار ملاقات کند(مصاحبه با رسا)به جلسه سکولار های سبز ! ٬(البته با پرداخت هزینه )اشک شوق ریخته (گزارش تقی مختار) ٬بجای کمک به تحکیم تنها جریان سکولار داخل کشور در پی نابودی ان با تفرقه افکنی است تا مبادا کابینه ائتلافی سلطنت طلب و اصلاح طلب در تبعید او , با شرکت رضا پهلوی و فاطمه حقیقتجو دچار مشکل شود که البته جای نگرانی نیست چون کسی را با او کاری نیست هر چند که اسم و آرم و فعالیت های شبکه سبز او خنده دار باشد.
تلاش برای اعتلای جبهه ملی و ظیفه کسانی است که مدعی آن هستند٬آن هم نه با صدور اعلامیه و خاطره نویسی بلکه با عمل ملی و کارنامه ملی.
جبهه ملی ایران در آمریکا مفتخر است که از 1998 تا کنون بیش از 70 هزار دلار از محل مشارکت مردمی برای کمک به خانواده زندانیان سیاسی ٬صندوق کمک به روزنامه نگاران بیکار شده و کمک به مرمت احمد آباد بارگاه ملیون ایران اختصاص داده و در یاری رساندن به هموطنان در زلزله های شمال ٬اردبیل و بم مشارکت فعال داشته است . این جمع همواره تمام مبارزین ملی در ایران را محترم و عزیز میداند و هیچگاه به خود اجازه تعیین تکلیف برای انان را نمی دهد و بدمنشان و دیوانگانی که آزاری به آنان برسانند یا توهین کنند را بر نمیتابد و از تهمت و افترا خوش نشینان خارج نشین باکی ندارد و متعهد به خدمت به مبارزان واقعی در درون مرز است .
قرزندان راستین مصدق در ایران اینبار نیز در جوی آرام و بی تشنج و با نگاهی آشتی جویانه و منطقی که متاثر از بدخیمی های خارج نیست , خرد جمعی و احترام به رای اکثریت را پیشه خواهند کرد تا این کهن ترین جریان سکولار و دمکراتیک ایران و خاورمیانه همچنان معتمد ملت و پرچمدار آزادگی باشد.